گفتار سوّم فرشتگان حفظ كننده
(
وَ هُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَ يُرْسِلُ عَلَيْكُمْ حَفَظةً حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسلُنَا وَ هُمْ لا يُفَرِّطونَ
)
.
فرشتگان «حفيظ» در امور دنيوى
ملائكه
در خصوص انسان ها، موظف و مأمور به انجام دادن امورى هستند؛ يكى از آنها حفظ انسان ها در جهات مختلف و شئون گوناگون است. گروهى از فرشتگان مأمورند تا انسان را از مهلكه ها، بلاها، حوادث، خطرات و تهديدها براى حيات دنيوى حفظ كنند. البته نوع انسانها بدين امر توجه ندارند؛ مگر آنكه اهليّت فهم اين حقيقت را بيابند. اين گروه از فرشتگان، «ملائكه حفظه» ناميده مى شوند.
آنها در واقع از مظاهر اسم «حفيظ» خداوندى هستند؛ چنان كه ملائكه قبض كننده ى روح از جلوه هاى اسم «قابض» حق و فرشتگان تصويرگر موجودات از تجلّى هاى اسم «مصوّر» خداوند سبحان اند. او با هر اسمش، در همه ى جهان هستى حضور و به همه جا احاطه دارد «و باسمائك التى ملأت اركان كل شيء» (٣٩) و در خصوص حفظ موجودات و از جمله انسان ها از بلايا و خطرات دنيوى، با اسم حفيظ خويش از طريق ملائكه ى حفظه حضور دارد.
آيات گوناگون بر حفيظ بودن خداوند دلالت دارد؛ از جمله:
١ -(
...وَ رَبُّكَ عَلى كلِّ شىْءٍ حَفِيظٌ
)
. «و پروردگار تو بر هر چيزى نگاهبان است».
٢ -(
...إنَّ رَبِّى عَلى كُلِّ شَىْءٍ حَفِيظٌ
)
« [از قول حضرت هود] در حقيقت، پروردگارم بر هر چيزى نگاهبان است».
٣.(
الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِيَاءَ اللَّهُ حَفِيظٌ عَلَيهِمْ وَ مَا أَنتَ عَلَيهِم بِوَكِيلٍ
)
«و كسانى كه به جاى او براى خود اوليا گرفتند، خدا برايشان نگهبان است و تو بر آنان گمارده و وكيل نيستي».
اين آيه در واقع در مقام تهديد است و مى فرمايد: خداوند انسان رادر همه ى آنچه كه بايد حفظ شود، حفظ مى كند. رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
فقط وظيفه ى ابلاغ دارد و خداوند بر آنان وكيل است و اگر او بخواهد، با اسم حفيظ خويش آنان را از شرك - كه يكى از مخاطرات بزرگ است - حفظ مى كند.
پس ملائكه حفظه، فرشتگانى اند كه مظهر اسم «حفيظ» الهى بوده، داراى مراتب، آمر و مأمور، و جناح هاى بسيار مى باشند. خداوند حفيظ، كسانى را كه بايد حفظ كند، از طريق اين ملائكه حفظ مى كند و او امر و مشيت هاى او در آنچه كه بايد حفظ شود، از طريق اين ملائكه صورت مى پذيرد.
اصل «حفظ» از خداوند متعال است و فرشتگان حفظ كننده، مجرا و اسباب و علل ميانى اين وظيفه ى مهم اند.
آيا شما در اين حقيقت انديشيده ايد كه در عالم «حفظه» هاى ناپيدايى وجود دارد كه آدى را از خطرات گوناگون دنيوى حفظ مى كند؟ آيا احساس كرده ايد كه گاهى در معرض خطر جدى قرار گرفته ايد و بدون آنكه متوجه شويد شخصى يا نيرويى شما را از آن خطر مصون نگه داشته است؟! با دقت و تامل در اين امور، در مى يابيد كه فرشتگان الهى به امر خداوند، همواره آدمى را از تهديدها، حوادث و بلايا حفظ مى كنند. اين مسأله در خصوص كودكان در اوان طفوليت و در مقطع سنى خاص، قابل درك است. طفل كوچكى كه تازه راه افتاده و شيطنت و جنب و جوش دارد و پدر و مادر او نيز به دليل كارهاى گوناگون نوعاً از وى غافل اند، با چه نيروى مرموزى از اين همه خطرات حفظ مى شود و آسيبى نمى بيند؟ اين نيرو همان فرشتگان حفظ كننده اند.
آيا هيچ انديشيده ايد كه برخى از انسان ها، به دليل وضعيت شغلى شان، در مكان هايى زندگى مى كنند كه حيوانات موذى و خطرناكى چون مار و عقرب وجود دارند، ولى در عين حال آنان كمترين آسيبى از اين ناحيه مى بينند! چه نيرويى با وجود اين خطرات، بلا گردانى مى كند؟! اگر خداشناس باشيم، در مى يابيم كه خداوند متعال از طريق «ملائكه حفظه» خود، آنها را از اين مصايب حفظ مى كند.
دلايل اين انگاره عبارت است از:
١ -(
وَ هُوَ الْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ وَ يُرْسِلُ عَلَيْكُمْ حَفَظَةً حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا وَ هُمْ لا يُفَرِّطُونَ
)
«و اوست كه بر بندگانش قاهر [و غالب] است و نگهبانانى بر شما مى فرستد تا هنگامى كه يكى از شما را مرگ فرا رسد فرشتگان ما جانش بستانند در حالى كه كوتاهى نمي كنند».
اين آيه به خوبى بيانگر اين حقيقت است كه فرشتگان حفظ كننده، به دستور و مشيت الهى حافظ انسان از تهديدات حيات دنيوى اند تا زمانى كه هنگام مرگ فرا رسد كه در آن وقت مأموريت آنان به پايان مى رسد.
٢ - اميرمؤمنانعليهالسلام
مى فرمايد:
«ليس احد من الناس الا و معه ملائكة حفظة يحفظونه من ان لتردى فى بئر، او يقع عليه حائط او يصيبه سوء فاذا حان اجله خلوا بينه و بين ما يصيبه»
«احدى از مردم نيست، مگر اينكه با او ملائكه اى است كه او را حفظ مى كنند؛ از اينكه پايش بلغزد [و] در چاه [بيفتد]، يا اينكه ديوارى رويش بيايد و يا اينكه بدى به او برسد. پس هنگامى كه مرگ او فرا رسيد، ميان او و آنچه را به او [از بدى ها و خطرات و حوادث] مى رسد، خالى مى كنند».
بر اين اساس تا زمان مرگ انسان، اين ملائكه به وظيفه ى خويش عمل مى كنند؛ امّا پس از آن او را به حال خو واگذار كرده و مأموريتشان خاتمه مى يابد.
٣ - امام صادقعليهالسلام
مى فرمايد:
«...و ان الله برأفته و لطفه ايضا وكلهم بعباده يذبون عنهم مردة الشياطين و هو امّ الارض و آفات كثيرة من حيث لا يرون باذن الله الى ان يجئى امر الله عزوجل»
«و حقيقت آن است كه خداوند به واسطه ى رأفت و لطفش، [فرشتگانى را] موكل بندان خويش كرده است [تا بدين طريق] متمردين از شياطين و حشرات موذى زمينى و آفات فراوانى را - از جايى كه انسان ها نمى بينند - به اذن خداوند بر مى گردانند تا اينكه امر خداوند عزوجل بيايد [مبنى بر اينكه ديگر امر حفظ دنبال نشود]».
در اين روايت به اين نكته نيز اشاره شده كه فرشتگان حفظ كننده، آدمى را از خطرات متمردين شياطين - كه كارشان طغيان گرى است - حفظ مى كنند. در گفتار نخست بيان شد كه ملائكه نورى و شياطين همچون، جن نارى اند؛ و از اين رو اگر نور حافظ انسان گشت، به دليل غالبيّت و قاهريتش بر نار موجب مى شود موجودات نارى - و ازجمله شيطان و انصارش - نتوانند به انسان نزديك شوند. اگر ما مؤمن باشيم، حقيقت ما نيز از «نور» است، و به دليل نزديكى ما با حقيقت خويش (روح كه از نور
است) از خطرات شياطين ايمن خواهيم بود، اگر اراده و عمل كنيم و از خداى نورى به سوى خداى نورى برگرديم، راه نفوذ شياطين مسدود مى شود. هر چه در اين بازگشت جدى تر باشيم، راه يافتن، لطمه زدن، اغواگرى و گمراه ساختن كمتر خواهد بود تا جايى كه به بارگاه مخلصان بار مى يابيم و راه شيطان به كل بر انسان بسته مى گردد.
اينكه بر اساس برخى از روايات، عده اى در محضر رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
حال خوش و پاكى داشتند و در وقت فراق حال ديگرى و نيز سفارش شده كه با اوليا و صالحان همنشين شويد و...اينها بدان جهت است كه هر چه ما به كسانى نزديك شويم كه حقيقت نورى شان بر اساس ايمان و عمل صالح بيشتر و بالاتر است شعاع نورى آنها ما را نيز مى گيرد و در پرتو آن، از خطرات شياطين ايمن خواهيم بود. در روايتى آمده است:
«عن سلام بن المستنير قال: كنت عند ابى جعفرعليهالسلام
فدخل عليه حمران بن اعين و سأله عن أشياء فلما هم حمران بالقيام قال لابى جعفرعليهالسلام
اخبرك - اطال الله بقائك لنا و امتعنا بك - انا ناتيك فما نخرج من عندك حتى ترق قلوبنا و تسلو انفسنا عن الدنيا و يهون علينا ما فى ايدى الناس من هذه الاموال: ثم نخرج من عندك فاذا صرنا مع الناس و التجار احببنا الدنيا قال: فقال ابو جعفرعليهالسلام
انما هى القلوب مرة تصعب و مرة تسهل.
ثم قال ابو جعفرعليهالسلام
اما ان اصحاب محمدصلىاللهعليهوآلهوسلم
قالوا يا رسول اللَّه نخاف علينا النفاق. قال: فقال و لم تخافون ذلك؟ قالوا اذا كنا عندك فذكرتنا و رغبتنا، وجلنا و نسينا الدنيا و زهدنا حتى كانا نعاين الآخرة و الجنة و النار و نحن عندك فاذا اخرجنا من عندك و دخلنا هذه البيوت و شممنا الاولاد و رأينا العيال و الاهل يكاد ان نحول عن الحال التى كنا عليها عندك و حتى كانا لم نكن على شيء أفتخاف علينا ان يكون ذلك نفاقاً؟ فقال لهم رسول اللهصلىاللهعليهوآلهوسلم
: كلا ان هذه خطوات الشيطان فيرغبكم فى الدنيا و اللَّه لو تدومون على الحالة التى وصفم انفسكم بها لصافحتكم الملائكة ...»؛
«سلام بن مستنير گويد: من در خدمت حضرت باقرعليهالسلام
بودم كه حمران بن اعين (يكى از اصحاب آنحضرت) وارد شد، و از چيزهايى پرسيد. پس همين كه خواست برخيزد، به امام باقرعليهالسلام
عرض كرد: من شما را آگاه كنم - خداوند عمر شما را دراز كند و ما را به وجود شما بهره مند سازد - كه ما خدمت شما مى رسيم و از نزد شما بيرون نمى رويم تا اينكه دل هاى ما نرم شود، و جان هاى ما از [نداشتن] اين دنيا تسلى يابد، و آن چه از اين اموال و دارايى كه در دست مردم است، بر ما خوار و پست شود، سپس از نزد شما بيرون رويم و همين كه [دوباره] پيش مردم و تاجران رويم، دنيا را دوست بداريم؟ [اين چگونه است؟] آن حضرتعليهالسلام
فرمود: همانا اينها دل هاست كه گاهى سخت و گاهى هموار و آسان شود.
سپس فرمود: هر آينه ياران حضرت محمد عرض كردند: اى رسول خدا! ما بر نفاق از خودمان ترسناكيم؟ فرمود: چرا از آن مى ترسيد؟ عرض كردند: هنگامى كه نزد شما هستيم و شما ما را تذكّر مى دهيد و به آخرت تشويق مى كنيد، از خدا مى ترسيم و دنيا را يكسره فراموش مى كنيم و در آن بى رغبت مى شويم تا آنجا كه گويا آخرت را به چشم خود ببينيم و بهشت و دوزخ را [مى نگريم] و چون از خدمت شما مى رويم و داخل اين خانه ها مى گرديم، و بوى فرزندان را استشمام مى کنيم و زنان و خاندان را مى نگريم، از آن حالى كه نزد شما داشتيم برمى گرديم؛ به حدى كه گويا ما هيچ نداشته ايم [و شما را نديده و خدمت شما نبوده ايم و آن حال قبلى را نداشته ايم!] آيا شما از اين كه اين تغيير حالت نفاق باشد، بر ما مى ترسيد؟ رسول خدا (صلى الله عليه و آله) به آنان فرمود: هرگز [اين نفاق نيست]، اينها وسوسه هاى شيطان است كه شما را به دنبال تشويق مى كند، به خدا سوگند! اگر شما به همان [حالى كه بآن خودتان] را توصيف كرديد، مى مانديد هر آينه فرشتگان دست در دست شما مى گذاشتند...».
حديث ياد شده بيانگر اين حقيقت است كه در هنگام حضور در پيشگاه رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
، به دليل انعكاس حقيقت نورى آن وجود مقدس بر وجود آدمى، راه نفوذ شيطان مسدود گشته او در نور است و در وقت عدم حضور، به دليل گناهان باطنى و كمى يا ضعيف بودن نور، نار شيطانى بر انسان مسلط مى گردد و حقايق را فراموش كرده يا از آن غافل مى شود. امّا اگر وجود خود را به حقيقت اصلى اش (نور)، نزديك كند، ملائكه حفظه علاوه بر آن كه وجود ظاهرى وى را از خطرات نگه مى دارد؛ وجود باطنى انسان را نيز از تهديدات شيطان ها حفظ مى كند. با بيان اين حقيقت روشن مى شود كه چرا ائمهعليهمالسلام
براى ملائكه و فرشتگان دعا مى كردند، و چرا امام سجادعليهالسلام
در دعاى سوم صحيفه سجاديه، صلوات خاصى براى فرشتگان مى فرستد. حقيقت آن است كه خدمتى كه ملائكه به دستور خداوند متعال، براى انسان ها مى كنند، بسيار والا و ارزشمند است؛ ولى افسوس كه ازآن غافليم!