گفتار ششم فرشتگان و تصديق عملى
(
الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَ يَأْمُرُكم بِالْفَحْشاءِ وَ اللَّهُ يَعِدُكُم مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضلاً وَ اللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ
)
تصديق عملى و فرشتگان
يكى
از شئون ملائكه در خصوص انسان ها اين است كه گروهى از آنان مأمور و موظف اند تا مؤمنان را به تصديق عملى بكشانند و آنان را به عمل وا دارند. يكى از مشكلات اساسى براى صاحبان ايمان، تصديق عملى و فعلى است؛ زيرا آنچه كه آدمى را به صراط مستقيم هدايت كرده و نقش ويژه و در خور توجّهى در اين ميان دارد، تصديق عملى است. ما نوعا تصديق فكرى و عقيدتى داريم؛ يعنى، در فكر و نظر به آموزه هاى اسلامى معتقد بوده و آنها را در ذهن خويش پذيرفته ايم؛ ولى در عرصه ى عمل دچار مشكل جدى هستيم و در عين تصديق فكرى، تصديق فعلى نداريم!
چند نمونه
١ -(
وَ مَن يَتَّقِ اللَّهَ يجْعَل لَهُ مخْرَجا
•
وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يحْتَسِب
)
«كسى كه تقواى خدا را پيشه خود سازد، خداوند مفرّ و مخرجى براى او قرار داده و از جايى كه حسابش را نمىكند، به او روزى داده مى شود».
ما اين آيه را قبول داريم و در فكر و عقل خود آن را مى پذيريم و معتقديم كه تقواى الهى راه خروج از مشكلات و كمبودها است؛ ولى در عمل، پرهيزگارى را پيشه ى خود نمى سازيم! ما مى دانيم كه اين كلام الهى حق بوده و از صاحب حق صادر گرديده؛ ولى در هنگام بروز مشكلات، اصل و ريشه ى اسباب حلّ مشكلات را به سويى نهاده و به دنبال اسباب و علل هاى ميانى و پندارهاى خود روى مى آوريم! حال اگر آن سبب يا راه، حرام نيز باشد براى حلّ معضل، ايرادى ندارد كه از آن استفاده كنيم. در اينجا عقلاً قبول داريم كه تقواى الهى، كليد حلّ مشكل است؛ ولى در دل ترديد و شك داريم و از اين رو در حوزه ى عمل به آنچه كه عقل ما پذيرفته است، اعتنايى نداريم. در اينجا انسان ميان سخن فرشته - كه آدمى را به عمل كردن دعوت مى كند - و ميان سخن شيطان - كه او را وسوسه مى كند كه به علل و اسباب ميانى و پندارى روى آورد و مشكلش را هر چند از راه حرام حلّ كند - قرار دارد. ملك مى خواهد او را به تصديق فعلى بكشاند و شيطان تلاش مى كند كه او را از اين امر باز دارد.
٢ - بسيارى از ما آيه ى شريفه:(
وَ مَن يَتَوَكَّلْ عَلى اللَّهِ فَهُوَ حَسبُهُ
)
؛ را شنيده و به آن عقيده داريم و مى دانيم كه در حد معمول بايد با اسباب امور محقق شود (در عين حال براى رسيدن به نتيجه بايد بقيه امور را به دست خداوند متعال سپرد)؛ امّا در هنگام عمل وسوسه هاى شيطانى ما را از توكّل به خدا باز مى دارد و تمام تكيه و تأكيد را بر روى اسباب مادى متمركز مى سازد.
فرشته از آن سو ما را به اين حقيقت مى كشاند كه به او توكل كنيد، او خود كفايت مى كند؛ ولى ما در عمل به دليل دغدغه هاى شيطانى، دچار ترديد و دودلى هستيم.
٣ - همه ى ما - به خصوص كسانى كه تمكن مالى دارند - به صورت مكرر اين آيه را خوانده ايم:
(
مَّثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فى سبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أنبَتَت سَبْعَ سنَابِلَ فى كُلِّ سُنبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ يُضعِفُ لِمَن يَشاءُ وَ اللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ
)
«مَثَل [صدقات] كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مى كنند همانند دانهاى است كه هفت خوشه بروياند كه در هر خوشهاى صد دانه باشد؛ و خداوند براى هر كس كه بخواهد [آن را] چند برابر مى كند، و خداوند گشايشگر داناست».
ما به اين، باور فكرى و عقلى داريم، ولى در هنگام عمل دغدغه هاى شيطانى به سراغ ما مى آيد كه: تو خود مشكل دارى، زن و بچه دارى، خرج و مخارج دارى، براى آينده بايد فكر كنى، وظيفه ى اصلى تو رسيدگى به خانواده ى خودت هست و...در مقابل فرشته الهى به ما متذكر مى شود كه اگر انفاق كنى، هم حيات معنوى نصيبت خواهد شد و هم خداوند متعال اين كمك مالى را به چندين برابر جبران خواهد كرد.
آيه ى صدر گفتار همين حقيقت را براى ما بازگو مى كند:
(
الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَ يَأْمُرُكم بِالْفَحْشاءِ وَ اللَّهُ يَعِدُكُم مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضلاً وَ اللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ
)
. «شيطان شما را از تهيدستى بيم مى دهد و شما را به زشتى وامى دارد؛ [ولى] خداوند از جانب خود به شما وعده ى آمرزش و بخشش مىدهد، و خداوند گشايشگر داناست».
علامه طباطبايىقدسسره
در تفسير الميزان روايت جالبى در تفسير و تبيين بهتر و بيشتر آيه نقل كرده است:
رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
مى فرمايد:
«ان للشيطان لمة بابن آدم و للملك لمة: فامالمة الشيطان فايعاد بالشر و تكذيب بالحق و اما لمة الملك فايعاد بالخير و تصديق بالحق، فمن وجد ذلك فليعلم انه من الله فليحمد الله، و من وجد الاخرى فليتعوذ بالله من الشيطان ثم قرء: الشيطان يعدكم و يأمركم بالفحشاء الآية»؛
«شيطان يك نزديك شدنى به قلب ابن آدم دارد و فرشته نيز يك نزديكى [به قلب وي] دارد. امّا نزديكى شيطان [به قلب او] وعده دادن به خير و تصديق [عملي] حقى است [كه به آن ايمان آورده است]. هر كسى در دلش يافت [حق را عملاً تصدى مى كند]، بداند كه اين تصديق عملى از ناحيه ى خداوند است [كه از طريق فرشته انجام مى دهد] پس خدا را سپاس گزارد [براى اينكه او را به وسيله فرشتگان به تصديق عملى كشاند] و هر كس در دلش يافت [كه حق را عملاً تكذيب مى كند] پس پناه ببرد از [شرّ] شيطان به خداوند متعال». سپس اين آيه را قرائت كرد: (الشيطان يعدكم الفقر تا آخر آيه).
٤ - تعداد مسلمان در جنگ بدر كم و دشمن بى شمار بود و نيز امكاناتشان بسيار محدود و ناچيز و در مقابل تجهيزات دشمن فراوان بود؛ ولى مسلمانان به وسيله ملائكه الهى به تصديق فعلى كشانده شدند و علاوه بر عقل و فكرشان، دلشان نيز به اين حقيقت قرآنى باور داشت كه:
(
الَّذِينَ آمَنُوا وَ هَاجَرُوا وَ جَاهَدُوا فى سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالهِِمْ وَ أَنفُسِهِمْ أَعْظمُ دَرَجَةً عِندَ اللَّهِ وَ أولئِك هُمُ الْفَائزُونَ
•
يُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُم بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَ رِضوَانٍ وَ جَنَّاتٍ لهَُّمْ فِيهَا نَعِيمٌ مُقِيمٌ
•
خَالِدِينَ فِيهَا أبَداً إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ أجْرٌ عَظِيمٌ
)
. «كسانى كه ايمان آورده و هجرت كرده و در راه خدا با اموال و جانشان به جهاد پرداخته اند نزد خدا مقامى هر چه والاتر دارند و اينان همان رستگارانند • پروردگارشان آنان را از جانب خود، به رحمت و خشنودى و باغ هايى [در بهشت]- كه در آنها نعمت هايى پايدار دارند - مژده مى دهد. جاودانه در آنها خواهند بود، در حقيقت، خدا است كه نزد او پاداشى بزرگ است».
بر اين اساس در آن نبرد نابرابر پيروز گشتند و در عرصه ى فعل نيز تصديق كردند كه اين كلمه ى حق است و صاحب حق گفته است.
در مقابل شيطان وسوسه مى كرد كه: فرزند داريد، خانواده و عشيره داريد، مال داريد، و اگر بخواهيد جهاد كنيد، اينها چه مى شوند! بايد بمانيد و ازاين ها مراقبت كنيد؛ ولى خداوند از طريق ملائكه به آنان متذكر مى شد:
(
قُلْ إِن كانَ آبَاؤُكُمْ وَ أبْنَاؤُكمْ وَ إِخْوَنُكُمْ وَ أزْوَجُكُمْ وَ عَشِيرَتُكُمْ وَ أمْوَلٌ اقْترَفْتُمُوهَا وَ تجَارَةٌ تخْشوْنَ كَسادَهَا وَ مَساكِنُ تَرْضوْنَهَا أحَبَّ إلَيْكم مِنَ اللَّهِ وَ رَسولِهِ وَ جِهَادٍ فى سبِيلِهِ فَترَبَّصوا حَتى يَأْتىَ اللَّهُ بِأمْرِهِ وَ اللَّهُ لا يهْدِى الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ
)
«بگو: «اگر پدران و پسران و برادران و زنان و خاندان شما و اموالى كه گرد آوردهايد و تجارتى كه از كسادش بيمناكيد و سراهايى را كه خوش مى داريد، نزد شما از خدا و پيامبرش و جهاد در راه وى دوست داشتنى تر است، پس منتظر باشيد تا خدا فرمانش را [به اجرا در] آورد و خداوند گروه فاسقان را راهنمايى نمى كند».
و نيز ملك اين آيه ى شريفه را به ياد آنان مى آورد كه:
(
يَاأيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قَاتِلُوا الَّذِينَ يَلُونَكُم مِّنَ الْكُفَّارِ وَ لْيَجِدُوا فِيكُمْ غِلْظَةً وَ اعْلَمُوا أنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ
)
.
«اى كسانى كه ايمان آوردهايد! با كافرانى كه مجاور شما هستند كارزار كنيد، و آنان بايد در شما خشونت بيابند، و بدانيد كه خدا با تقواپيشگان است».
به هر روى آدمى ميان سخن فرشته - كه او را به تصديق عملى مى كشاند - و ميان سخن شيطان - كه وى را از تصديق فعلى باز مى دارد - قرار گرفته و به هر كه جواب مثبت دهد، به همان سو خواهد رفت. اما خداوند از طريق فرشتگان، او را به تصديق عملى مى خواند و اصلاً گروهى از فرشتگان را به اين كار موظف ساخته است؛ چنانكه خود بدين امر اشاره نموده است:
(
إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعَاسَ أَمَنَةً مِنْهُ وَ يُنزِّلُ عَلَيْكُم مِنَ السَّمَاءِ مَاءً لِيُطهِّرَكُم بِهِ وَ يُذْهِبَ عَنكمْ رِجْزَ الشَّيْطانِ وَ لِيرْبِط عَلى قُلُوبِكمْ وَ يُثَبِّتَ بِهِ الأقدَامَ
•
إِذْ يُوحِى رَبُّكَ إِلى الْمَلائكَةِ أنِّى مَعَكُمْ فَثَبِّتُوا الَّذِينَ آمَنُوا سأُلْقِى فى قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ فَاضرِبُوا فَوْقَ الأعْنَاقِ وَ اضرِبُوا مِنهُمْ كلَّ بَنَانٍ
)
. « [به ياد آوريد] هنگامى را كه [خداوند] خواب سبك آرامش بخشى كه از جانب او بود، بر شما مسلط ساخت و از آسمان بارانى بر شما فرو ريزانيد تا شما را با آن پاك گرداند، و وسوسه ى شيطان را از شما بزدايد و دل هايتان را محكم سازد و گام هايتان را به آن استوار دارد • هنگامى كه پروردگارت به فرشتگان وحى مى كرد كه من با شما هستم. پس كسانى را كه ايمان آوردهاند ثابت قدم بداريد. به زودى در دل كافران وحشت خواهم افكند. پس، فراز گردن ها را بزنيد، و همه ى سرانگشتانشان را قلم كنيد».
در اين آيه به صراحت خداوند متعال به وجود فرشتگانى اشاره دارد كه مأمور تثبيت عملى و فعلى مؤمنان هستند و به مشيّت خداوند، اين امر را در دل و جان مؤمنان محقق مى سازند.
شياطين و تکذيب عملى
چنان كه گذشت در مقابل اين فرشتگان، شياطين مى كوشند، آدمى را از تصديق عملى باز داشته و او را گمراه سازند. آيات ذيل اين حقيقت را با تعبيرهاى گوناگون بازگو مى كند:
١ -(
كُتِبَ عَلَيْهِ أنَّهُ مَن تَوَلاَّهُ فَأَنَّهُ يُضِلُّهُ وَ يهْدِيهِ إِلى عَذَابِ السَّعِيرِ
)
«بر [شيطان] مقرر شده است كه هر كس او را به دوستى گيرد، قطعاً او وى را گمراه مىسازد و به عذاب آتشش مى كشاند».
اين آيه با لحن خاصى بيانگر اين نكته ى ظريف است كه قلم تكوين، چنين نگاشته كه دوستى با شيطان و پذيرش حرف او، گمراهى و عذاب ابدى در پى دارد. اين يك سنت است و خارج شدن از اين سنت، كار هر كسى نيست.
٢ -(
...وَ إِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلى أَوْلِيَائهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ وَ إِنْ أَطعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لمَُشرِكُونَ
)
.
«شيطان ها به دوستان خود وسوسه مى كنند تا با شما ستيزه نمايند. و اگر اطاعتشان كنيد قطعاً شما هم مشركيد».
طبق تعبير خاص اين آيه شيطان كوشش مى كند علاوه بر آنكه مؤمنان را از تصديق فعلى باورهاى دينى باز دارد؛ سعى مى كند آنان را به برخورد عملى با حق بكشاند؛ از اين رو آنها را وسوسه مى كند تا در برابر حق ستيزه جويى و مجادله كنند.
٣ -(
وَ كَذَلِك جَعَلْنَا لِكلِّ نَبىٍّ عَدُوّاً شيَاطِينَ الإنسِ وَ الْجِنِّ يُوحِى بَعْضهُمْ إِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً وَ لَوْ شاءَ رَبُّك مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ مَا يَفْترُونَ
)
. «و بدين گونه براى هر پيامبرى، دشمنى از شيطان هاى انس و جن برگماشتيم. برخى از آنها به بعضى، براى فريب [يكديگر]، سخنان آراسته را القا مى كنند؛ و اگر پروردگار تو مىخواست چنين نمى كردند. پس آنان را با آنچه به دروغ مى سازند واگذار».
اين آيه نيز با لحن خاصى، خاطر نشان مى سازد كه در برابر هدايت هاى پيامبران، شياطين قرار دارند تا با حقايق آنان مقابله كنند. خداوند متعال توصيه مى كند كه دروغ آنان را به خودشان واگذاريد و به وسوسه هاى آنان گوش ندهيد.