گفتار هشتم فرشتگان و قبض روح
(
اللَّهُ يَتَوَفَّى الأنفُس حِينَ مَوْتِهَا وَ الَّتى لَمْ تَمُت فى مَنَامِهَا فَيُمْسِك الَّتى قَضى عَلَيهَا الْمَوْت وَ يُرْسِلُ الأُخْرَى إِلى أَجَلٍ مُّسمًّىً إِنَّ فى ذَلِك لآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ
)
.
فرشتگان و قبض روح
يكى
ديگر از شئون فرشتگان در خصوص انسان ها، مسأله ى «قبض روح» است. ملائكه در اين شأن، مظهر اسم «قابض» حق اند. خداوند متعال است كه قبض مى كند و بسط مى دهد. با اسم «باسط » خويش روح انسان را مى دمد و با اسم «قابض» خويش روح او را مى گيرد. در قبض روح انسان ها، فرشتگان مظهر اسم «قابض اند» و خداوند متعال با وصف قابضش، بر اين گروه از فرشتگان جلوه كرده است. از اين رو، آنان و سايط قبض خداوند متعال اند و اين وصف الهى را در همه ى موجودات و از جمله انسان ها جارى مى سازند.
در بعضى از آيات، قبض به خداوند متعال نسبت داده شده است؛ از جمله آيه ى فوق كه مى فرمايد:
«خدا روح مردم را هنگام مرگشان، به تمامى باز مىستاند، و [نيز] روحى را كه در [موقع] خوابش نمرده است [قبض مىكند]؛ پس آن [نفسى] را كه مرگ را بر او واجب كرده، نگاه مى دارد، و آن ديگر [نفس ها] را تا هنگامى معين [به سوى زندگى دنيا] باز مى فرستد. قطعاً در اين [امر] براى کسانى كه مى انديشند، نشانههايى [از قدرت خداوند] است».
اين آيه قبض در حال مرگ كه ديگر روح به بدن باز نمى گردد و نيز در حال خواب و بيهوشى را كه روح پس از مدّت زمانى به بدن برمى گردد، به خداوند متعال نسبت مى دهد كه او قبض كننده ى روح است.
در برخى از آيات ديگر قبض را به ملك الموت نسبت مى دهد؛ از جمله:
(
قُلْ يَتَوَفَّاكُم مَلَك الْمَوْتِ الَّذِى وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ
)
.
«بگو: «فرشته ى مرگى كه بر شما گمارده شده، جانتان را مىستاند، آنگاه به سوى پروردگارتان بازگردانيده مى شويد».
در اين آيه قبض به ملك الموت (يكى از چهار گرامى ترين فرشتگان)
نسبت داده شده است
شواهد قرآنى
در بعضى آيات ديگر قبض به جناحهاى «ملك الموت» نسبت داده شده است:
١ -(
وَ هُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَ يُرْسِلُ عَلَيْكُمْ حَفَظةً حَتى إِذَا جَاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْت تَوَفَّتْهُ رُسلُنَا وَ هُمْ لا يُفَرِّطونَ
•
ثُمَّ رُدُّوا إِلى اللَّهِ مَوْلاهُمُ الْحَقِّ...
)
.
«و اوست كه بر بندگانش قاهر [و غالب] است؛ و نگهبانانى بر شما مى فرستد، تا هنگامى كه يكى از شما را مرگ فرا رسد، فرشتگان ما جانش بستانند؛ در حالى كه كوتاهى نمى كنند • آن گاه به سوى خداوند - مولاى بحقشان - برگردانيده مى شوند».
٢ -(
الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائكَةُ طيِّبِينَ يَقُولُونَ سلامٌ عَلَيْكُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ
)
«همان كسانى كه فرشتگان جانشان را - در حالى كه پاكند - مىستانند و [به آنان] مى گويند: درود بر شما باد، به [پاداش] آنچه انجام مى داديد، به بهشت درآييد».
در اين دو آيه، قبض روح به جناحهاى ملك الموت - كه تحت فرمان او هستند - نسبت داده شده است. البته نبايد پنداشت كه اين نوع آيات، با يكديگر در تضادند؛ بلكه همه به يك حقيقت اشاره دارند. بدين معنا كه اصل «قابض» خداوند متعال است و واسطه ى بعدى در اين امر - كه به اذن و فرمان خدا عمل مى كند - ملك الموت است. واسطه هاى بعدى در اين مسأله - كه بدون واسطه و به اذن و فرمان ملك الموت و با واسطه به اذن و مشيت خداوند متعال عمل مى كنند - فرشتگان قابض اند.
بر اساس روايات، جايگاه ملك الموت در آسمان سوّم است و در اينجا بر همه ى موجودات پايين تر از اين مرتبه و بر شياطين، سيطره ى وجودى دارد. بر همين اساس در شب معراج عزرائيلعليهالسلام
به رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: «دنيا در نزد من، مانند يك درهم است». سعه ى وجودى «ملك الموت» امرى عظيم و عجيب بوده و قابل فهم و درك ما نيست. با توجه به جايگاه وجودى ملك الموت، برخى از انسان ها - كه از مدارج عالى برخوردارند - به وسيله ى خود ملك الموت قبض روح مى شوند. انسان هايى كه رتبه ى وجودى شان، از ملك الموت بالاتر است (مانند حضرت رسولصلىاللهعليهوآلهوسلم
و امامانعليهمالسلام
) به وسيله ى شخص ملك الموت قبض روح مى شوند؛ ولى تا زمانى كه خود آنان به او اجازه ى قبض را ندهند، ملك الموت نمى تواند آنان را قبض روح كند، زيرا رتبه ى وى از آنان بسى فروتر است. امّا انسان هاى معمولى و كسانى كه در رتبه هاى پايين ترى قرار دارند، نوعاً به وسيله ى فرشتگان قابض، قبض روح مى شوند. البته اين فرشتگان، قبض روح تمامى موجودات را بر عهده دارند؛ چه موجودات مرئى، چه موجودات نامرئى (مثل جن و شيطان) و چه حيوانات، چه غير حيوانات.
جناح فرشتگان قابض
فرشتگان قابض روح انسان ها در يك تقسيم بندى كلى، به دو گروه تقسيم مى شوند: جناح هاى رحمت و جناح هاى سخط. فرشتگان سخط، با چهره اى درهم كشيده، غضب آلود و دهشتناك، براى قبض روح برخى از انسان ها مى آيند. مواجهه با اين گروه از فرشتگان - به دليل وضعيت خاصشان - بسيار سخت است! البته اين سختى و وحشتناك بودن، براى هر كسى يك بار قابل تجربه است. از آنجايى كه آنها هنگام مرگ چهره رخ مى نمايند، هر كه اين امر را مشاهده كند، ديگر نمى تواند برگردد و براى ديگران گزارش كند. بر اساس آيات و روايات همين قدر بايد دانست كه صورت سخطى فرشتگان قبض، بسى ترسناك و هيبت انگيز است! ابراهيم خليلعليهالسلام
به ملك الموت گفت: جلوه ى سخطى خود را به من بنمايان، جناح سخطى گفت: تاب ندارى، گفت: دارم، ملك الموت به جناح سخطى دستورى داد و پس از لحظه هايى، به حضرت ابراهيمعليهالسلام
گفت: ببين، همين كه حضرت آن را ديد، مدهوش شد.
در مقابل جناح رحمت، با چهره اى جذاب و ديدنى براى قبض روح گروهى از انسان ها رخ مى نمايند و در واقع اينان با مظاهر رحمت مى آيند و از اين رو فرد محتضر، هنگامى كه با اين جلوه ها برخورد مى كند، مجذوب آنان شده و به رفتن از دنيا و مرگ راضى مى گردد؛ به گونه اى كه دوست دارد برود و از تعلّقات دنيا رهايى يابد.
اما يك شاهد روايى از ميان احاديث گوناگون در خصوص فرشتگان قابض روح، روايت ذيل است:
سيوطى در تفسير الدرالمنثور از ابن عباس نقل مى كند:
«و كل ملك الموت بقبض الارواح الآدميين فهو الذى يلى قبض ارواحهم و ملك فى الجن و ملك فى الشياطين، ملك فى الطير و الوحش و السباع و الحيتان و النمل فهم اربعة املاك و الملائكه يموتون فى الصعقة الاولى و ان ملك الموت يلى بقبض ارواحهم ثم يموت ...»؛
«ملك الموت به قبض ارواح انسان ها موكل شده است. پس او كسى است كه ارواح انسان ها را قبض مى كند و فرشته اى [مأمور قبض] و فرشته اى [موظف به قبض] در شيطان ها و ملكى [موظف به قبض روح] در پرندگان، وحوش، درنده ها، ماهى ها، مورچه ها است. پس [جناحهاى ملك الموت] چهار [گروه] از فرشتگان اند و ملائكه ى [قبض روح] در نفحه ى اولى [در قيامت] مى ميرند. در حقيقت ملك الموت ارواح آنان را قبض مى كند؛ سپس ملك الموت [با قبض روح به وسيله خداوند] مى ميرد...».
در اين روايت، به چهار نوع از جناحهاى ملك الموت اشاره شده و بيان گشته است كه موت و مسأله ى قبض، دامنگير خود جناحهاى قابض نيز خواهد شد. بدين صورت كه ملك الموت در نفخه ى اول ارواح آنان را قبض مى كند و سپس خداوند متعال، روح ملك الموت را از او مى ستاند.
همه بايد بدانيم كه از مرگ فرارى نيست و همه اين تلخى را مى چشيم. از اين رو بايد بيش از گذشته مراقبت كنيم. امام موسى بن جعفرعليهالسلام
با آن همه عبادت و سجده طولانى، عاجزانه از خداوند طلب راحت هنگام مرگ مى كرد: «اللهم انى اسئلك راحة عند الموت». ما با اين همه فضيحت، و گناه و نافرمانى چه بايد بگوييم؟ چرا خويش را تأويل نمى كنيم و همواره سعى داريم حقايق قرآنى و روايى را در اين خصوص به تأويل ببريم؟! بايد براى آن روز سخت آمادگى لازم را كسب كنيم و دست به اصلاح عميق و اساسى خويش زنيم.
در پايان گفتنى است برخى مى پندارند كه ذكر تنها لقلقه ى لسان و زبان است و اگر كسى به اذكارى فقط با زبان مشغول باشد، به حقايقى دست مى يازد!! اين پندارى بيش نبوده و ذكر تنها حركات زبانى و لسانى نيست، بلكه ذكر علاوه بر گفتن و تكرار، آن است كه آدمى در تمام احوال و حركات خويش، مراقب جانب حضرت حق بوده و اوامر و نواهى او را رعايت كند.