ملائكه

ملائكه0%

ملائكه نویسنده:
گروه: مفاهیم عقایدی

ملائكه

نویسنده: آيت الله محمد شجاعى
گروه:

مشاهدات: 9277
دانلود: 2661

توضیحات:

ملائكه
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 40 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 9277 / دانلود: 2661
اندازه اندازه اندازه
ملائكه

ملائكه

نویسنده:
فارسی

موقف مرگ و فرشتگان رحمت

گروهى(١٥٤) از فرشتگان - چنان كه گذشت - وسايط نزول رحمت الهى اند اين گروه، رحمت حضرت حق را به همه ى موجودات - از جمله انسان ها - مى رسانند. پيش تر سخن در خصوص ملائكه اى بود كه رحمت خداوند متعال را از هنگام مرگ و پس از آن، براى انسان ها نازل كرده و با اين نزول، خوف ها را از ميان بر مى دارند و مخاطرات را كنار مى زنند.

از جمله ملائكه رحمت، «ملك الموت» است. البته او بسته به وضعيت افراد و اشخاص، در چهره هاى گوناگون ظاهرى مى شود؛ ولى در خصوص مؤمنان حقيقى و پرهيزگاران، با چهره ى رحمت و سلم و گشاده حاضر مى شود و بدين طريق اولين آثار رحمت الهى و بشارت خداوند متعال را براى اهلش نشان مى دهد.

مرگ انسان ها از ديدگاه اميرمؤمنان عليه‌السلام

انسان ها در هنگام مرگ سه دسته اند: گروهى مستحق رحمت الهى اند، دسته اى مستحق عذاب الهى و برخى ديگر در ابهام (نه رحمت الهى به آنان مى رسد و نه عذاب). اميرمؤمنانعليه‌السلام در حديث قابل تدبرى، اين مسأله را به خوبى بيان فرموده است:

«المفسر عن احمد بن الحسن الحسينى عن الحسن بن على الناصرى عن ابيه عن ابى جعفر الجواد عن آبائهعليه‌السلام قال: قيل لاميرالمؤمنينعليه‌السلام صف لنا الموت، فقال: على الخبير سقطتم، هو احد ثلاثة امور يرد عليه، اما بشارة بنعيم الابد، و امّا بشارة بعذاب الابد و اما تحزين و تهويل وامره مبهم لا تدرى من اى الفرق هو، فاما ولينا المطيع لامرنا فهو المبشر بنعيم الابد و امّا عدونا المخالف علينا فهو المبشر بعذاب الابد و اما المبهم امره الذى لا يدرى ما حاله فهو المؤمن المسرف على نفسه لا يدرى ما يؤول اليه حاله، يا تيه الخبر مبهماً مخوفا ثم لن يسويّه الله عز وجل يا عدائنا لكن يخرجه من النار بشفاعتنا فاعملوا و اطيعوا و لا تتكلوا و لا تستضعروا عقوبة الله عز وجل فان من المسرفين من لا تلحقه شفاعتنا الا بعد عذاب ثلاثمائة الف سنة ...»؛(١٥٥). «امام جوادعليه‌السلام از پدران [گرامى اش] نقل فرموده است: به حضرت علىعليه‌السلام عرض شد: مرگ را براى ما توصيف فرما؛ آن حضرت پاسخ داد: از آگاه پرسش كرديد [و در جاى شايسته فرود آمديد. سپس فرمود:] مرگ به اعتبار اشخاص يكى از سه قسم است: يا مژده و بشارت به نعمت ابدى است، يا اعلام عذاب ابدى است و يا اندوه و ناراحتى است و سرنوشت [مرده] ناشناخته و مبهم است؛ نمى داند از كدامين گروه است [آيا در صف خوبان قرار مى گيرد و متنعم مى شود، يا از گروه بدان به حساب مى آيد و دچار عذاب مى گردد. گروه اوّل كسانى اند] كه دوستدار و مطيع امر ما بوده [و از اين رو] به نعمت هاى ابدى و جاودانه بشارت داده مى شوند و [گروه دوّم افرادى اند كه] دشمن ما و مخالف اوامر ما بوده و به عذاب ابدى بشارت داده مى شوند. [اما گروه سوّم كه] امرش مبهم و نامعلوم است و سرنوشت خويش را نمى داند، مومنى است كه بر نفس خويش اسراف كرده [و مرتكب گناه شده است] و نمى داند حالش و سرانجامش به كجا بر مى گردد [به سرنوشت خوبان يا بدان]؟ اخبار به صورت مبهم و ترسناك براى او مى آيد، سپس خداوند عز و جل [با او معامله] دشمنان ما را نخواهد كرد؛ لكن به سبب شفاعت ما او را از آتش خارج مى كند. پس عمل و اطاعت كنيد و [به خيالات واهى خودتان] تكيه نكنيد و عقوبت خداوند عز و جل را كوچك نشماريد؛ زيرا از كسانى كه به نفس خويش اسراف كرده [و گناه نموده اند] كسانى هستند كه شفاعت ما به آنان نمى رسد؛ مگر بعد از [تحمل] عذاب [در] سيصد هزار سال...».

حضور معصومان در هنگام سكرات مرگ

چنان كه گذشت بشارت دهندگان به نعمت ابدى، حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، حضرت علىعليه‌السلام و به تبع ايشان ائمه معصومينعليهم‌السلام و - به اذن و امر آنان - ملائكه رحمت اند. در روايات، به حاضر شدن روح مقدس حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و معصومانعليهم‌السلام در هنگام سكرات مرگ مؤمن، تصريح شده است. از اين احاديث استفاده مى شود که در هنگام مرگ، نخست زبان بسته مى شود، بعد گوش نمى شنود، سپس چشم نمى بيند و در آخر روح به سينه و حلقوم رسيده و از بدن خارج مى گردد. هنگامى كه روح به اواخر سينه و حلقوم مى رسد، حجاب ها بر طرف شده و انسان ها چيزهايى را مى بينند و مى شنوند كه ديگران (كسانى كه در كنار اويند) نه آنها را مى بيند و نه مى فهمند و نه مى شنوند.

در روايات به حضور رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و اهل بيت و حضور ملائكه اى چون جبرائيل، ميكائيل، اسرافيل و عزرائيل و انصار آنها اشاره صريح شده است. اينان نخست رو به به روى فرد مؤمن قرار مى گيرند و از اين رو نظر شخص ميّت، ناگهان به صورت افقى به رو به رو مى افتد و چشمش شاخص مى شود. در اين حالت صحبت ها ومكالمه هايى ميان شخص مؤمن و آن بزرگواران پيش مى آيد كه ديگران نه متوجه آن مى شوند و نه آنها را مى فهمند. با ديدن رسول خدا و امامانعليهم‌السلام جذبه و اشتياقى براى او جهت پيوستن و الحاق به آنها پيش مى آيد. اين اشتياق فوق العاده و مخصوص است و همين جذبه براى آسان شدن مرگ بسيار مفيد است. ملك الموت و اعوان و انصار او را نيز با چهره ى رحمت مى بيند كه اين نيز در جاى خود، موجب آرامش و ابتهاج او مى شود.

در اين حال امام علىعليه‌السلام عرض مى كند: اى رسول خدا! اين مؤمن از كسانى است كه محبت و ولايت ما را دارد؛ بنابراين من هم او را دوست دارم. رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله به جبرئيل مى فرمايد: اين مؤمن از كسانى است كه على و ذريه ى او را دوست دارد، من هم او را دوست دارم. جبرئيل همين عبارت را به ميكائيل و اسرافيل مى گويد...سپس همگى با هم به ملك الموت و عزرائيل مى گويند: اين از كسانى است كه محمد و آل او را دوست داشته و داراى ولايت على و ذريه او است؛ از اين رو با او با رفق و مدارا برخورد كن.

ملك الموت در پاسخ مى گويد: سوگند به آن خدايى كه شما را برگزيد و در مقام و منزلت عالى گرامى داشت و محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را از ميان جميع خلايق به نبوت انتخاب فرموده و به رسالت اختصاص داد، من نسبت به او مهربان ترم از يك پدر مهربان و شفقت من درباره ى او بيشتر از شفقت يك برادر شفيق و دلسوز است.

در اين مرحله ملك الموت و اعوان او با چهره ى، رحمت - با بشارت ها و رفع بيم ها و اضطراب ها، و كنار زدن دلهره و ابهام ها - بر او ظاهر و با حرمت مخصوص و لحن ويژه با او مواجه مى شوند. اين امور نيز مرگ و ورود به برزخ را براى فرد مومن بسيار آسان و سهل مى گرداند. ملك الموت به محتضر مى گويد: خداوند در مقابل اين محبت تو به علىعليه‌السلام و اولاد او، دو چيز به تو عنايت فرمود: نخست آنكه خداوند تو را از هر چه كه مى ترسيدى و در بيم و هراس بودى، در امان قرار داد، ديگر آنكه خداوند به هر چه ميل و آرزو و اميد داشتى، نايل كرد. از سوى ديگر ملك الموت تمام دل بستگى هاى دنيوى را از وجود او پاك مى كند؛ به صورتى كه همه ى آنها را فراموش مى نمايد. اگر فرد مؤمن از درجه ى عالى خودسازى و سلوك عملى برخودار باشد، ملك الموت در او تصرف وجودى و روحى مى كند؛ به طورى كه مشتاق آن سو شده و حتى خويش را فراموش مى كند.

آن گاه ملك الموت به آن مؤمن مى گويد: چشمان خود را باز كن و ببين در مقابلت چيست؟ مؤمن ديدگان باطنى خويش را مى گشايد و با كنار رفتن پرده ها و حجاب ها، به بهشت و افراد حاضر در آن - يعنى رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، و ائمه طاهرينعليهم‌السلام و فرشتگان مقرب الهى - نگاه مى كند. ملك الموت به او مى گويد: اينجا جايى است كه خدا براى تو معيّن فرموده و اين افراد حاضر، دوستان و همنشينان تو اند. اين مشاهدات بر اثر تزكيه و تطهير باطن است كه براى اهلش در هنگام مرگ، پيش مى آيد و با كنار رفتن پرده ها و حجاب ها، حقايق را ديده و به آنها اشتياق زايد الوصفى پيدا مى كند.

در اين لحظات عزرائيلعليه‌السلام به مؤمن مى گويد: آيا دوست دارى كه به آنها بپيوندى و با آنان باشى يا دوست دارى به دنيا برگردي؟ مؤمن مى گويد: نه نه دوست ندارم، ابداً نمى خواهم به دنيا برگردم و ديگر حاجتى به دنيا ندارم (و با چشم و ابرو، اشاره مى كند كه نه چنين ميلى ندارم).

امام صادقعليه‌السلام مى فرمايد: «آيا شما در حال سكرات مؤمن نديده ايد كه در لحظه ى آخر چشمان خويش را به سمت بالا باز مى كند و ابروى خويش را به بالا مى اندازد؟(١٥٦) يعنى اين عمل مؤمن محتضر، حكايتگر همان «نه» گفتن، در پاسخ ملك الموت مبنى بر بازگشتن به دنيا است.

به هر روى آنچه از روايات در خصوص حالت مرگ و ورود به برزخ مؤمن مطرح شد - مبنى بر آمدن ملائكه رحمت و پيشوايان معصومعليهم‌السلام - همه و همه ناظر به موقف سخت و سهمگين مرگ، تدفين و تكفين، پرسش و پاسخ برزخى و ورود به عالم برزخ و بعد در عوالم برزخ. امّا مهم تر از آن ملائكه رحمت و رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، على بن ابى طالبعليه‌السلام و ائمه هدىعليهم‌السلام در قيامت و مواقف حشر به مدد مؤمن خواهند آمد و او را از نگرانى ها، دلهره ها، و اضطراب ها و ترس ها بيرون خواهند آورد.

نزول ملائكه رحمت و پيشوايان معصومعليهم‌السلام و حضور آنان بر بالين مؤمن محتضر و...، اين نكته ى مهم را خاطر نشان مى سازد كه مساله مرگ و برزخ، براى خوبان و مقربان نيز سخت است؛ چه رسد به افراد عادى و گنهكار! «روزى يكى از اصحاب و دوستان سلمان مريض بود. وى به عيادتش رفت و او را در حالت احتضار ديد. سلمان خطاب به به ملك الموت كرد و فرمود: با اين دوست ما با مدارا پيش بيا. ملك الموت در پاسخ گفت: با وى با مدارا و رفق رفتار خواهم كرد. آن گاه فرمود: اگر قرار بود در عالم دنيا بر كسى ظاهر شوم و چهره ى مرا ببيند، بر شما ظاهر مى شدم!»(١٥٧) پس مسأله چنان دشوار است كه فردى مانند سلمان فارسى نيز براى دوست خود، از ملك الموت مى خواهد كه با رفق و مدارا مسأله مرگ و پس از آن را بر وى آسان گرداند.

بار ديگر اين نكته تأكيد مى شود كه آمدن ملائكه رحمت و پيشوايان معصومعليهم‌السلام و بشارت دادن ها، سلام دادن ها، گفتار هاى آرام بخش آنان و ...صرف جمله و گفتار نيست؛ بلكه با آنها عينيت، تحقّق و تكوين است. با سلام گفتن عالم سلام پيش مى آيد؛ با بشارت دادن، بهشت و بهشت ها و نعمت هاى آن جلو مى آيد؛ با گفتن اندوهگين مباشيد، رفع حقيقى حزن واندوه حاصل مى گردد و...نبايد اين جملات را مانند عبارات خويش بدانيم كه با گفتن آن ها، هيچ اثر و آثار تكوينى محقق نمى گردد! ما به كسى مى گوييم: «غصه نخور»؛ ولى آيا با اين گفتن ما، نگرانى و ناراحتى او برطرف مى شود؟ خير. اما فرشتگان رحمت همين كه مى گويند: «غصه نخوريد»، اندوه از وجود انسان رخت بر مى بندد و سخن ها و كلمات آنان با تكوين و حقيقت عينى همراه است.

گفتار چهاردهم فرشتگان رحمت

( أَلا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يحْزَنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ لَهُمُ الْبُشرَى فى الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ فى الآخِرَةِ لا تَبْدِيلَ لِكلِمَاتِ اللَّهِ ذَلِك هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ ) (١٥٨).

وضعيت مؤمن گناهكار پس از مرگ

پيش تر(١٥٩) گذشت كه بنابر روايتى از اميرمؤمنانعليه‌السلام انسان ها در هنگام مرگ سه دسته اند: گروهى با بشارت به نعمت ابدى رو به رو مى شوند، دسته اى با اعلام عذاب ابدى و برخى نيز سرنوشتشان ناشناخته و مبهم است.

دسته اوّل مطيع محض اوامر و نواهى معصومانند ودسته دوّم دشمنان اهل بيت و مخالف اوامر و نواهى آنان هستند و دسته سوّم در عين مؤمن بودن، گناه كارند.

گروه سوّم در هنگام مرگ ذره ذره اعمال، حركات، اوصاف، نيات، تمايلات و اخلاقى را كه كسب كرده اند، مى بينند؛ ولى بلا تكليف بوده سرنوشتشان مبهم است! اينان به رغم مؤمن بودن، در زندگى دنيوى گناه كرده و به نفس خويش اسراف نموده اند! در روايات و آيات، اسراف بر نفس همان گناه و تخطّى از اوامر و نواهى الهى است. اينان هر چند مخالف محض نبوده اند؛ ولى مطيع محض نيز نبوده و نفسانيّت خويش را ذبح نكرده اند و جنبه ى ملكى را بر جنبه حيوانى برترى نداده اند. به ظاهر وضعيت ما با اين دسته ى سوّم سازگارتر است؛ چرا كه مطيع محض نيستيم و در زندگى مرتكب گناه مى شويم! از اين رو بايد با تضرّع، توسّل و مجاهدت بكوشيم خويش را از زمره ى اين دسته خارج كرده و به زمره ى دسته اوّل وارد شويم. در اين امر نيز نبايد لحظه اى غفلت كنيم يا آن را به تأخير اندازيم، زيرا مرگ به سرعت مى آيد و پيامدهاى آن بسيار سخت است! و لحظه اى كه ازعمر مى گذرد، به ورود به برزخ و بزرخ ها نزديك تر مى شويم.

بايد از دعاهاى نقل شده از اهل بيتعليهم‌السلام اين حقيقت را بياموزيم كه ما نيازمند به نيايش و تضرّع هستيم. بايد از سيدالشهداعليه‌السلام در دعاى عرفه اش بياموزيم كه چطور دعا كرده و چگونه بگرييم؟ امام حسينعليه‌السلام - با آن همه عظمت و مرتبت وجودى - در قسمت هاى پايانى دعاى عرفه، با اشك و آه و با صداى بلند پروردگار خويش را صدا مى كرد: يا اسمع السامعين، يا ابصر الناظرين، و يا اسرع الحاسبين، و يا ارحم الراحمين» ؛ «اى شنواترين شنوندگان و اى بيناترين بينايان، و اى سريع ترين حسابگران و اى مهربان ترين مهربانان!». و مى فرمود: «...اسئلك فكاك رقبتى من النار ...» ؛ «از تو مى خواهم از آتش دوزخ رهايى بخشي». اين دعاها كاملاً جدّى است و به ما مى آموزد كه چگونه دعا كنيم و از خدا چه بخواهيم و...

شرايط نزول فرشتگان رحمت

اگر بخواهيم اهل نجات باشيم و فرشتگان رحمت و حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و امامان معصومعليهم‌السلام در هنگام مرگ و پس از آن به يارى ما بيايند، بايد پاك و پاكيزه باشيم و خويش را از رذايل تطهير كنيم. بايد ورع را پيشه ى خويش سازيم و اهل عمل صالح باشيم و...امام صادقعليه‌السلام مى فرمايد:

«والذى بعث محمدا بالنبوة و عمل روحه الى الجنة ما بين احدكم و بين ان يغتبط و يرى سروراً او تبين له الندامة و الحسرة الا ان يعاين ما قال الله عز وجل فى كتابه (عن اليمين و عن الشمال قعيد) و اتاه ملك الموت بقبض روحه فينادى روحه فتخرج من جسده فاما المؤمن فما يحسن بخروجها و ذلك قول الله سبحانه و تعالي: (يَا أيَّتُهَا النَّفْسُ الْمَطْمَئِنَّةُ ارْجِعِى إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِى فِى عِبَادِى وَادْخُلِى جَنَّتِي) ثم قال: ذلك لمن كان ورعا مواسياً لاخوانه وصولاً لهم [اى كثير الاعطاء لهم] و ان كان غير ورع و لا وصول لاخوانه قيل له: ما منعك من الورع و المواساة لاخوانك؟ انت ممن انتحل المحبة بلسانه و لم يصدق ذلك بفعل و اذا لقى رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و اميرالمؤمنينعليه‌السلام لقاهما معرضين، مقبطين فى وجهه، غير شافعين له؛ قال سدير: من جدع الله انفه، قال ابوعبداللهعليه‌السلام : فهو ذاك»؛(١٦٠).

«قسم به كسى كه حضرت محمد را به نبوت مبعوث داشت و روحش را به جنب رسانيد! ميان شما و بين [مرتبه اي] كه غبطه خورده شويد و [در آن مرحله] سرور [و ابتهاج و شادماني] را ببينيد و يا [ميان شما و بين مقامى كه] پشيمانى و حسرت براى شما آشكار گردد فاصله اى نيست؛ مگر آنكه معاينه [و مرگ] بيايد [و مسأله براى هر دو گروه حلّ شود، گروهى به منزلتى كه مورد غبطه ديگران است و برخى به جايگاهى كه جز ندامت چيز ديگرى نيست نايل شوند]. خداوند عز و جل در كتابش فرمود: « [آن گاه كه دو فرشته دريافت كننده] از راست و چپ، مراقب نشسته اند»(١٦١) و ملك الموت براى قبض روح آن دو [گروه] مى آيد؛ پس روحش را ندا مى كند و روح از جسدش خارج مى گردد. پس چه نيكو است خروج روح مؤمن [يعنى چون ملك الموت با چهره ى رحمت بر او ظاهر مى شود، مؤمن سنگينى مرگ را احساس نمى كند و روحش به آسانى قبض مى شود] و اين همان نداى خداوند سبحان است [كه فرمود:] «اين نفس مطمئنه! خشنود و خدا پسند به سوى پروردگارت بازگرد و در ميان بندگان من درآى، و در بهشت من داخل شو...»(١٦٢) [اين مقام و منزلت و حالت] براى كسى است كه داراى «ورع» بوده، نسبت به برادران دينى خويش مواسات كرده و به مشكلات آنان رسيدگى كند [؛ولي] اگر با ورع نبوده و به مشكلات برادران دينى خويش توجهى نكند، به او گفته مى شود: چه چيزى تو را از ورع و مواسات نسبت به برادرانت باز داشت؟ تو از جمله كسانى بودى كه از محبت [خدا، رسول، مؤمنان و قرآن] در زبان دم مى زدي؛ ولى در عمل اين محبّت را تصديق نمى كردي؟!هنگامى كه چنين فردى رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و اميرمؤمنانعليه‌السلام را ملاقات كند؛ آن دو بزرگوار از او روى برگردانيده، چهره اشان نسبت به وى گرفته مى شود و او را شفاعت نمى كنند. سدير [راوى حديث] گفت: خداوند بينى [چنين افرادي] را به خاك مى مالد؟! امام صادقعليه‌السلام فرمود: بله، [بينى آنان در آن روز به خاك ماليده خواهد شد]».

از اين حديث گران سنگ به خوبى استفاده مى شود كه نزول ملائكه رحمت وآسان شدن مرگ و مدارا كردن ملك الموت و اعوان او، براى مؤمنى است كه داراى سه شرط باشد: ١.با ورع بودن؛ ٢.مواسات با برادران ديني؛ ٣.كوشش در رسيدگى به مشكلات برادران ديني. اگر اين سه شرط نباشد، علاوه بر آنكه فرشتگان رحمت مددكار آدمى نخواهند بود؛ رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و اميرمؤمنانعليه‌السلام نيز با غضب و روى گردانى و شفاعت نكردن، با او برخورد خواهند كرد و اثرات وضع و آثار زيانبار و جبران ناپذير اين روى گردانى، خارج از تصور و تصوير ما است.

حقيقت ورع

«ورع» مرحله بالاتر تقوا است. پرهيزگاران و متقيان، واجبات را انجام مى دهند و گناهان و نواهى الهى را ترك مى كنند؛ ولى اهل ورع علاوه بر اين، يك احتياط و دقت بيشتر هم دارند؛ يعنى، از ترس اينكه مبادا به حرام و گناهى بيفتند، از انجام دادن امور بسيارى خوددارى مى ورزند. براى مثال علاوه بر اجتناب از مال حرام، از مالى كه احتمال دارد او را به حرام نزديك كند، مى پرهيزند، مجاهدت و سلوك عملى بدون ورع، به جايى كه بايد برسد، نخواهد رسيد! اجتهاد با ورع، روزه ى با ورع، نماز با ورع و ترك معاصى با ورع، آدمى را به مدارج عالى نايل مى گرداند. اهل باطن و معنا و سالكان حقيقى با اين ويژگى به مراتب بالاتر و والاتر و برتر بار يافته اند. اگر مجاهدت بدون ورع باشد، سودى نخواهد داشت و بابى از ابواب سلوك باز نخواهد شد، آنچه خوبان مى فهمند، دانسته نخواهد شد و آنچه نيكان مى رسند، به دست نخواهد آمد و اين حقيقتى است كه در روايت زير به آن اشاره شده است:

«على بن ابراهيم، عن ابيه، على ابن ابى عمير، عن ابى المغرا، عن زيد الشحام، عن عمرو بن سعيد بن هلال الثقفى، عن ابى عبداللهعليه‌السلام قال: قلت له، انى لا القاك الا فى السنين فاخبرنى بشيء آخذبه، فقال: اوصيك بتقوى الله و الورع و الاجتهاد و اعلم انه لا ينفع اجتهاد لا ورع فيه»(١٦٣) .

«عمر بن سعيد بن هلال ثقفى بر اساس روايتى که على بن ابراهيم نقل فرموده، گويد: به امام صادقعليه‌السلام عرض كردم: من به جز چند سال يك بار شما را ملاقات نمى كنم، به من چيزى بگوييد كه آن را داشته باشم. آن حضرت فرمود: تو را سفارش مى كنم به تقواى خدا و ورع و كوشش و بدان كه كوششى كه در آن ورع نباشد، سود ندهد».

ما نيز بايد از همه ى گناهان اجتناب كنيم و از جمله افرادى باشيم كه به برخى از گناهان اهميت نمى دهند و بعضى ديگر را ترك مى كنند! مراقب باشيم تا هيچ گناهى را مرتكب نشويم، از نامحرم بپرهيزيم، از حسادت دورى جوييم و از خودخواهى تهى شويم و...در اين ميان از گناهان قلبى غفلت نكنيم كه قبل از ظاهر به باطن ما نظر مى شود. از جمله افرادى نباشيم كه با گرفتارى ديگران خوشحال و خرسند مى شوند و با موفقيت و كاميابى دوستان و نزديكان، دلگير و غم زده و رنجور مى گردند! اگر چنين هستيم، بايد به معالجه ى خويش بپردازيم كه گناه قلبى خطرناك و خانمان براندازتر از گناهان غير قلبى است؛ هر چند آن گناهان نيز در جاى خويش، آدمى را به ورطه ى هلاكت مى كشاند. از طرفى به توجيه گناه گرفتار نشويم كه اين كار بدتر و شوم تر از خود گناه است.

كمك به برادران ايمانى

مؤمن علاوه بر «ورع»، بايد به فكر مشكلات ديگران باشد و به اندازه ى توان و وسعش، در رفع گرفتارى برادران دينى خود بكوشد. اگر در ميان وابستگان، دوستان و همسايگان نيازمندى يافت، لحظه اى در كمك ترديد نكند؛ اگر تمكن مالى داشته باشد، مورد اغواى شيطان قرار نگيرد كه مدام وسوسه مى كند...بايد از خدا خواست كه باب چنين توجيهاتى را ببندد كه جز محروميت و خسران در دنيا و آخرت، نتيجه ديگرى نخواهد داشت. خداوند متعال پرهيزگاران را اين گونه توصيف مى فرمايد: حق و قسمتى از اموال خويش براى محرومان و نيازمندان قرار مى دهند و آن را به اهلش رسانيده و اين بخش معين را از مال خويش خارج مى سازند:

( إِنَّ الْمُتَّقِينَ فى جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ آخِذِينَ مَا آتَاهُمْ رَبُّهُمْ إِنَّهُمْ كانُوا قَبْلَ ذَلِك محْسِنِينَ كانُوا قَلِيلاً مِنَ اللَّيْلِ مَا يهْجَعُونَ وَ بِالأسحَارِ هُمْ يَستَغْفِرُونَ وَ فى أَمْوالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائلِ وَ المَْحْرُومِ ) (١٦٤).

«پرهيزگاران در باغ ها و چشمه سارانند • آنچه را پروردگارشان عطا فرموده مى‏گيرند، زيرا كه آنها پيش از اين نيكوكار بودند، و از شب اندكى را مى‏خوابيدند و در سحرگاهان [از خدا] آمرزش مى طلبيدند و در اموالشان براى سائل و محروم حقى [معيّن‏] بود».

عواقب شوم كمك نكردن به برادران ايمانى

اگر دل نيازمندى به دليل نيازش شكسته شود و در برابر همسر و فرزندان خويش - به جهت عدم پاسخ گويى به احتياجات اوليه آنان - شرمنده و سرافکنده باشد؛ چه کسى اين شکستگى را بايد جواب دهد؟! چه فردى مسؤول شرمسارى است؟! در روايات براى شخصى كه تمكن مالى دارد، ولى به دليل وسوسه هاى شيطانى، انفاق نمى كند و به مشكلات معيشتى ديگران توجهى ندارد؛ عواقب شومى مطرح شده است؛ به عنوان نمونه:

١ - امام صادقعليه‌السلام فرمود:

«ايما مؤمن منع مؤمنا شيئا مما يحتاج اليه و هو يقدر عليه من عنده او من عند غيره اقامه الله يوم القيامة مسودا وجهه مرزقة عيناه مغلولة يداه الى عنقه فيقال: هذا الخائن الذى خان الله و رسوله ثم يؤمر به الى النار»(١٦٥).

«هر مؤمنى كه مؤمن ديگرى را از چيز خود يا ديگرى كه قدرت بر آن دارد، منع كند و آن مؤمن نيز نيازمند آن چيز است؛ روز قيامت خداوند او را با روى سياه و چشم كبود و دست هاى بسته به گردن، روى پا نگه دارد. پس گفته شود: اين است آن خيانت كارى كه به خدا و رسولش خيانت كرده! سپس فرمان دهند كه او را به دوزخ برند».

٢ - امام صادقعليه‌السلام مى فرمايد:

«يا يونس! من حبس حق المؤمن اقامه الله عز وجل يوم القيامة خمسمائة عام على رجليه حتى يسيل عرقه او دمه و ينادى مناد من عندالله: هذا الظالم الذى حبس عن الله حقه قال: فيوبخ اربعين يوما ثم يؤمر به الى النار»(١٦٦).

«اى يونس [بن ظبيان] هر كه حق مؤمنى را حبس كند، خداى عز و جل در روز قيامت پانصد سال او را روى دو پا نگه دارد تا عرقش يا خونش [ترديد از راوى حديث است] جارى شود، و منادى از جانب خداوند ندا كند: اين است آن ستمكارى كه حق خدا را از او حبس كرده است...پس چهل روز سرزنش شود، سپس فرمان داده شود اورا به دوزخ برند».

٣ - امام صادقعليه‌السلام فرموده است:

«من كانت له دار فاحتاج مؤمن الى سكناها فمنعه اياها قال الله عز و جل: يا ملائكتى ابخل عبدى على عبدى بسكنى الدار الدنيا؟ و عزتى و جلالى لايسكن جنانى ابدا»(١٦٧)

«هر كه خانه داشته باشد و مؤمنى به نشستن در آن نيازمند است و از او جلوگيرى كند [يا دريغ كند]، خداى عز و جل [به فرشتگانش] خطاب مى كند: اى فرشتگان من! بنده ى مؤمن به بنده ى ديگرم از نشستن در خانه ى دنيا بخل ورزيد؛ به عزت و جلال خودم سوگند! او هرگز ساكن بهشت من نگردد».

«عن على بن جعفر قال: سمعت ابا الحسنعليه‌السلام ...يقول: من قصد اليه رجل من اخوانه مستجيراً به فى بعض احواله فلم يجره بعد ان يقدر عليه فقد قطع ولاية الله تبارك و تعالي»(١٦٨).

«على بن جعفر گويد: از حضرت موسى بن جعفرعليه‌السلام شنيدم كه مى فرمود: هر كه از برادران [دينى اش] آهنگ او كند تا به او، درباره ى برخى از گرفتارى هايش پناهنده شود و او پناهش ندهد - با اين كه توانايى بر آن دارد - ‌ولايت و دوستى خدا را از خود بريده است».

به هر حال بايد به اين حقيقت واقف شد كه فرشتگان رحمت، بر هر مؤمنى نازل نمى شوند. ملك الموت و اعوان او از سويى و حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و ائمه معصومينعليهم‌السلام از سوى ديگر و ملائكه رحمت از جانب ديگر، به يارى مؤمنى مى آيند كه اهل ورع بوده، نسبت به برادران ايمانى خود مواسات داشته باشد و به مشكلات آنان رسيدگى كند.

گفتار پانزدهم فرشتگان رحمت

( اِنَّ الَّذِينَ سبَقَت لَهُم مِنَّا الْحُسنى أُولَئك عَنهَا مُبْعَدُونَ لا يَسمَعُونَ حَسِيسَهَا وَ هُمْ فى مَا اشتَهَت أَنفُسَهُمْ خالِدُونَ لا يحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الأكبرُ وَ تَتَلَقَّاهُمُ الْمَلائكةُ هَذَا يَوْمُكُمُ الَّذِى كنتُمْ تُوعَدُونَ ) (١٦٩).

قيام قيامت و فرشتگان رحمت

فرشتگان(١٧٠) رحمت، وسايط فيض الهى اند و رحمت واسعه ى خداوند متعال را در تمامى شئون، مراحل و عوالم به اهلش مى رسانند! اين رحمت صرف لفظ و مفهوم نيست؛ بلكه هر خير و خوبى و نعمتى در همه ى عوالم هستى، ظهور و مظاهر رحمت حق است. چنان كه گذشت گروهى از فرشتگان رحمت، مأمورند تا رحمت الهى را از زمان مرگ به بعد به انسان هاى شايسته و سزاوار برسانند. در گفتارهاى پيشين در حد اجمال و اختصار، در خصوص نزول فرشتگان رحمت در هنگام مرگ و برزخ، مطالبى بر اساس آيات و روايات بيان شد. در اين گفتار پايانى، به توضيخ فشرده ى مددرسانى فرشتگان رحمت از هنگام برپايى قيامت و مواقف و مراحل عالم حشر تا ورود به بهشت و بهشت ها مى پردازيم.

يكى از سخت ترين، دلهره آورترين و ترسناك ترين مراحل براى انسان، آغاز حشر يا قيام قيامت است؛ همان موقفى كه با نفخ صور اوّل آغاز مى شود. چنانكه خداوند متعال در قرآن اين گونه بدان اشاره كرده است:

١ -( وَ يَوْمَ يُنفَخُ فى الصُّورِ فَفَزِعَ مَن فى السَّمَاوَاتِ وَ مَن فى الأرْضِ إِلاّ مَن شاءَ اللَّهُ ) (١٧١).

و روزى كه در صور دميده شود، پس هر كه در آسمان ها و هر كه در زمين است، به هراس افتد؛ مگر آن كس كه خدا بخواهد».

٢ -( وَ نُفِخَ فى الصُّورِ فَصَعِقَ مَن فى السَّمَاوَاتِ وَ مَن فى الأرْضِ إِلاّ مَن شاءَ اللَّهُ ) (١٧٢).

«و در صور دميده مى‏شود، پس هر كه در آسمان ها و هر كه در زمين است، بيهوش درمى‏افتد؛ مگر كسى كه خدا بخواهد».

اين آيات سختى و سهمگين بودن قيام قيامت و نفخ صور اوّل را بيان مى كند و به اين حقيقت نيز اشاره دارد كه تنها عده اى از اين هراس و وحشت و دهشت ايمن اند. اين گروه بنابر آيات و روايات، پيامبران و پيشوايان معصومعليهم‌السلام هستند؛(١٧٣) هر چند در خصوص همه ى پيامبران يا برخى از آنان، اختلاف نظر وجود دارد. در روايتى حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شيعيان علىعليه‌السلام را در قلمرو استثنا شدگان از نفخ صور اوّل تلقى فرموده است؛ ولى نبايد فكر كنيم كه شيعه ى علىعليه‌السلام هستيم و از اين رو، وحشت قيام قيامت براى ما وجود ندارد!! شيعه كسى است كه قدم جاى قدم اميرمؤمنانعليه‌السلام بگذارد؛ ما دوستدار اوييم، نه شيعه ى او. اگر به كتاب هاى روايى (مانند اصول كافى، فروع كافى، بحارالانوار و خصال صدوق) مراجعه و خصايص شيعه را مطالعه كنيم، اذعان خواهيم كرد كه ما تنها دوستدار حضرت هستيم، نه شيعه ى او. به هر روى اوّل حشر و هنگام ورود به قيامت و مواقف پس از آن، مراحل بسيار ترسناكى است؛ چنان كه اميرمؤمنان از آن، به روز «خوف اكبر» (بيم بزرگ) ياد كرده است.(١٧٤)

شاهد قرآنى

در اين مرحله و مراحل پس از آن (مواقف حشر) فرشتگان رحمت، به امر خداوند متعال نازل شده و ترس، و اندوه، و اضطراب،‌ نگرانى و تهديدها را از ميان برده و آرامش و ابتهاج را جايگزين آن مى سازند و نعمت هاى الهى را كه در تصور ما نمى گنجد، به اهلش مى رسانند در اين خصوص آيات متعددى وجود دارد كه به دليل اختصار تنها به يك نمونه اشاره مى شود:

( إِنَّ الَّذِينَ سبَقَت لَهُم مِنَّا الْحُسنى أُولَئك عَنهَا مُبْعَدُونَ لا يَسمَعُونَ حَسِيسهَا وَ هُمْ فى مَا اشتَهَت أَنفُسُهُمْ خَالِدُونَ لا يَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الأكبرُ وَ تَتَلَقَّاهُمُ الْمَلائكةُ هَذَا يَوْمُكُمُ الَّذِى كنتُمْ تُوعَدُونَ ) (١٧٥).

«بى‏ گمان كسانى كه قبلاً از جانب ما به آنان [به دليل ايمان و عمل صالحشان] وعده ى نيكو داده شده است از آن [آتش‏] دور داشته خواهند شد. صداى آن را نمى‏شنوند، و آنان در ميان آنچه دل هايشان بخواهد، جاودانه اند. دلهره ى بزرگ، آنان را غمگين نمى‏ كند و فرشتگان از آنها استقبال مى ‏كنند [و به آنان مى‏گويند:] اين همان روزى است كه به شما وعده مى ‏دادند».

اين آيات بيانگر نزول ملائكه رحمت، براى مؤمنان در قيام قيامت است كه با رسيدن حقيقت رحمت الهى، دلهره و اندوه از آنان رخت بر مى بندد و نعمت هاى الهى، جايگزين آن مى شود؛ نعمت هايى كه فطرت انسان به آن عشق دارد و آنها را مى خواهد. اين نزول رحمت الهى، از آغاز قيامت تا ورود به بهشت ها على الاتصال وجود دارد و در آنجا نيز باز گروه ديگرى از فرشتگان رحمت نعمت هاى الهى را به بهشتيان مى رسانند و اين رحمت ها انقطاعى نخواهد داشت.