حيات القلوب امام شناسي جلد ۵

حيات القلوب  امام شناسي0%

حيات القلوب  امام شناسي نویسنده:
گروه: سایر کتابها
صفحات: 543

حيات القلوب  امام شناسي

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: علامه مجلسى
گروه: صفحات: 543
مشاهدات: 52537
دانلود: 3835


توضیحات:

جلد 1 جلد 2 جلد 3 جلد 4 جلد 5
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 543 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 52537 / دانلود: 3835
اندازه اندازه اندازه
حيات القلوب  امام شناسي

حيات القلوب امام شناسي جلد 5

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

اين آيه) قُلْ مَا سَأَلْتُكُم مِّنْ أَجْرٍ‌ فَهُوَ لَكُمْ ( (1) فرمود كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از قومش سؤ ال كرد كه اقارب او را دوست دارند و آزار نرسانند به ايشان، پس اين آيه نازل شد كه: آن مزدى كه سوال كرده ام از شما ثوابش و منفعتش به شما عايد مى شود.(2)

و در كافى و مناقب اين شهر آشوب و قرب الاسناد به سندهاى صحيح روايت كرده اند كه حضرت صادقعليه‌السلام از مومن الطاق پرسيد كه: به بصره رفته اى؟ گفت: بلى، فرمود،: سرعت مردم را در امر تشيع و دخول ايشان در دين حق چگونه ديده اى؟ گفت: و الله كه بسيار كم است، بعضى از ايشان ميل مى كردند اما بسيار كم، فرمود كه: بر تو باد به جوانان كه به هر چيزى مسارعت ايشان بيشتر است از پيران؛ پس فرمود: چه مى گويند اهل بصره در اين آيه قل لا اسالكم عليه اجرا الا المودة فى القربى؟ گفت: فداى تو شوم مى گويند اين آيه از براى خويشان حضرت رسول است و از براى اهل بيت او، فرمود كه: نازل نشده است مگر در شان ما اهل بيت: حسن و حسين و على و فاطمه كه اصحاب عبايند.(3)

و در قرب الاسناد و اختصاص به سندهاى معتبر از حضرت صادقعليه‌السلام روايت كرده اند كه: چون آيه قل لا اسالكم تا آخر آيه بر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نازل شد آن حضرت در ميان ايشان ايستاد و فرمود: ايهاالناس! بدرستى كه حق تعالى واجب نموده است از براى من بر شما فرضى، آيا ادا مى كنيد آن را؟ هيچيك از ايشان جواب نگفتند؛ در روز سوم نيز چنين كرد و هيچيك از آنها جواب نگفتند: پس بگو، فرمود كه: حق تعالى اين آيه را فرستاده است، گفتند: اگر اين است قبول داريم و اداى آن مى كنيم و مودت اهل بيت تو را بر خود واجب مى گردانيم.

پس حضرت صادقعليه‌السلام فرمود كه: بخدا سوگند كه وفا به اين عهد نكرده مگر هفت

____________________

1- سوره سبا: ٤٧.

2- تفسير قمى ٢/٢٠٤.

3- کافی/93؛ مناقب ان شعر آشوب4/6 با اختلاف؛ قرب الاسناد128.

۱۸۱

نفر: سلمان و ابوذر و عمار و مقداد بن الاسود كندى و جابر بن عبدالله انصارى و ثبيت آزادى كرده رسول خدا و زيد بن ارقم.(1)

على بن ابراهيم به سند كالصحيح از حضرت امام محمد باقرعليه‌السلام روايت كرده است در تفسير( إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْ‌بَىٰ ) يعنى: در اهل بيت آن حضرت، فرمود كه: انصار آمدند بسوى خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و گفتند كه: ما پناه داديم تو را و يارى كرديم تو را پس بگير قدرى از اموال ما را و استعانت نما بر خرجهائى كه بر تو وارد مى شود؛ پس حق تعالى فرستاد( قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرً‌ا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْ‌بَىٰ ) يعنى: سوال نمى كنم از شما مزدى بر پيغمبرى( إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْ‌بَىٰ ) يعنى: مگر مودت در اهل بيت آن حضرت، پس فرمود كه نمى بينى كه شخصى سينه اش صاف نمى باشد، با آن دوست، پس خدا خواست كه در نفس حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم خدشه اى از امتش نباشد پس واجب گردانيد مودت خويشان و اهل بيت او را؛ اگر قبول كنند؛ امر واجبى را قبول كرده اند؛ و اگر ترك نمايند، امر واجبى را ترك كرده اند.

پس چون آيه را حضرت بر صحابه خواند و از مجلس آن حضرت بيرون رفتند بعضى از آنها گفتند كه: ما اموال خود را بر او عرض كرديم، او گفت: بعد از من قتال كنيد از جانب اهل بيت من، و طايفه اى گفتند: اين را آن حضرت از پيش خود گفت، و انكار كردند او را، پس خدا فرستاد( أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَ‌ىٰ عَلَى اللَّـهِ كَذِبًا ) يعنى بلكه آيا ايشان مى گويند افترا بسته است بر خدا به دروغ، پس خدا فرمود( فَإِن يَشَإِ اللَّـهُ يَخْتِمْ عَلَىٰ قَلْبِكَ ) يعنى: اگر خواهى بر خدا افترا كنى، خدا مى تواند مهر زند بر دل تو كه نتوانى آن افترا را القا كنى.( وَيَمْحُ اللَّـهُ الْبَاطِلَ ) فرمود كه: يعنى خدا باطلى مى گرداند و برطرف مى كند باطل را.( وَيُحِقُّ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ ) يعنى: و ثابت مى گرداند حق را به كلمات خود، حضرت فرمود: يعنى به ائمه و قائم آل محمدعليه‌السلام ،( وَيَسْتَجِيبُ الَّذِينَ آمَنُوا ) حضرت فرمود:

____________________

1- قرب الاسناد ٧٨؛ اختصاص ٦٣؛ و رد آن بجاى ثبيت ؛ شبيب آمده است.

۱۸۲

آنها كه تصديق كردند و گفتند: گفته رسول خداست، و من يقترف حسنة فرمود كه: حسنه، اقرار به امامت اهل بيت و احسان كردن به ايشان و نيكى و صله ايشان، نزد له فيها حسنا يعنى: مكافات مى دهيم ايشان را به احسان.(1)

و در بصائر به سند معتبر از حضرت باقرعليه‌السلام روايت كرده است در تفسير اين آيه كه: و الله واجب است از جانب خدا بر بندگان از براى محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در اهل بيت او. و به روايت محاسن از آن حضرت فرمود كه: قربى ائمهعليه‌السلام اند، كه صدقه بر ايشان حلال نيست.(2)

و ايضا روايت نموده كه حضرت صادقعليه‌السلام از ابوجعفر پرسيد كه: چه مى گويند علماى عامه كه نزد شمايند در تفسير اين آيه؟ گفت: حسن بصرى مى گفته است كه مراد، تمام خويشان منند از عرب، حضرت فرمود؟: جماعتى از قريش نزد ما مى باشند مى گويند از براى ما و شما است همه، پس من مى گويم به ايشان كه: مرا خبر دهيد از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هر گاه شدتى عارض مى شد كى را مخصوص به آن مى گردانيد؟ در وقتى كه ملاعنه با نصاراى نجران كرد دست على و فاطمه و حسن و حسينعليه‌السلام را گرفت و ايشان را در عرصه نفرين درآورد؛ و در روز بدر اول كسى را كه به چنگ فرستاد علىعليه‌السلام بود و حمزه و عبيدة بن الحارث بودند، پس شيرين را براى شما قرار داده و تلخ را مخصوص ما گردانيده؟(3) .

و در تفسير فرات به سند معتبر از حضرت امام محمد باقرعليه‌السلام روايت نموده است كه فرمود: مائيم درختى كه اصلش پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و فرعش علىعليه‌السلام است و شاخهايش فاطمهعليه‌السلام و ميوه اش حسن و حسينعليه‌السلام است، و مائيم درخت پيغمبرى و خانه رحمت و كليد رحمت و معدن علم و موضع رسالت و محل آمد و شد ملائكه و موضع اسرار الهى و وديعه خدا و امانتى كه عرض كردند بر آسمانها و زمين و كوهها، و مائيم حرم بزرگ خدا و بيت الله

____________________

1- تفسير قمى ٢/٢٧٥.آيه هايى كه در اين روايت آمده اند، آيه هاى ٢٣-٢٦ سوره شورى مى باشند.

2- محاسن ١/٢٤١.

3- محاسن ١/٢٤٠-٢٤١ با كمى اختلاف.

۱۸۳

العتيق، و نزد ماست علم مرگهاى مردم و بلاهاى آنها و قضاهاى خدا و وصاياى پيغمبران و فصل خطاب جداكننده حق از باطل، و مى دانيم كه كى بر اسلام متولد شده و نسبهاى عرب را.

بدرستى كه ائمه نورى بودند در دور عرش پروردگار، پس امر كرد ايشان را كه تنزيه كنند خدا را، پس اهل آسمانها به تنزيه ايشان تنزيه خدا كردند و ايشانند صافون و مسبحون كه خدا در قرآن فرموده؛ هر كه به عهد ايشان وفا كند، به عهد خدا وفا كرده است؛ و هر كه حق ايشان را بشناسد، حق خدا را شناخته است، و هر كه انكار حق ايشان كند، انكار حق خدا كرده، ايشانند واليان امر خدا و خازنان وحى خدا و وارثان كتاب خدا، و ايشانند اهل بيت پيغمبر و عترت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، و ايشانند كه انس مى گيرند به بال زدن ملائكه، و ايشانند آنها كه غذا داده است جبرئيل ايشان را به امر خدا، و ايشانند خانه آباده اى كه خدا ايشان را گرامى داشته است به شرف خود، و شرف داده است ايشان را به كرامت خود، و عزيز كرده است ايشان را به هدايت خود، و ثابت گردانيده است ايشان را به وحى خود، و گردانيده است ايشان را پيشوايان هدايت كننده و نور در تاريكى فتنه ها، و مخصوص گردانيده است ايشان را براى دين، خود و زيادتى داده است ايشان را بر ديگرى به علم خود، و داده است به ايشان آنچه نداده است به احدى از عالميان، و گردانيده است ايشان را ستون دين خود، و سپرده است به ايشان رازهاى پنهان خود را، و گردانيده است ايشان را امنا بر وحى خود و گواهان بر خلق خود، و برگزيده است ايشان را، و مخصوص گردانيده است و زياديت داده است ايشان را، و پسنديده است ايشان را، و گردانيده است ايشان را نورى از براى شهرها و ستودن براى بندگان و حجت بزرگ خود و اهل نجات و قرب خود، و ايشانند برگزيدگان گرامى و قاضيان حكم كننده به حق و ستاره هاى راه نماينده، و ايشانند صراط مستقيم و راهى كه درست ترين راهها است، هر كه از راه ايشان بگردد از دين به در رفته است، و هر كه پس ماند از ايشان باطل است، و هر كه ملازمم طريقه ايشان باشد به ايشان ملحق مى گردد، و ايشانند نور خدا در دلهاى مؤ منين و درياها كه گوارا است براى آشامندگان و ايمنى اند از براى كسى كه به ايشان

۱۸۴

ملتجى گردد، و امانند از براى كسى كه به ايشان تمسك جويد، بسوى خدا مى خوانند مردم را و از براى خدا تسليم و انقياد مى نمايند، و به امر خدا عمل مى كنند و به بيان خدا حكم مى كنند. در ميان ايشان خدا مبعوث گردانيده پيغمبر خود را، و بر ايشان نازل شده است ملائكه او، و در ميان ايشان فرود مى آيد سكينه او، و بسوى ايشان مبعوث گرديده است روح الامين، اين نعمتى است از خدا بر ايشان كه ايشان را به ان مخصوص گردانيده و بر ديگران فضيلت داده، و به ايشان عطا كرده است تقوا، و به حكمت تقويت كرده است ايشان را.

ايشانند فروع طيبه و اصول مباركه و خزينه داران علم و وارثان حلم و صاحبان پرهيزكارى و عقل و نور و ضياء و ايشانند وارثان انبياء و بقيه اوصياء از جمله ايشان است طيب محمد مصطفى و برگزيده و رسول امى، و از جمله ايشان است شير بيشه شجاعت حمزة بن عبدالمطلب، و از ايشان است عباس عم پيغمبر، و از ايشان است جعفر صاحب دو بال و نماز كرده به دو قبله و هجرت كننده به دو هجرت بسوى حبشه و مدينه و بيعت كرده به دو بيعت، و از ايشان است دوست محمد و برادر او و تبليغ كننده بعد از او برهان را و تاويل را و محكم تفسير را اميرمؤ منان و ولى، و اولى به امر ايشان و وصى رسول خدا على بن ابى طالبعليه‌السلام . اينهايند كه خدا فرض و واجب گردانيده است مودت و ولايت ايشان را بر هر مرد و زن مسلمانى.

پس فرموده است در آيه محكم كتابش خطاب به پيغمبرش قل لا اسالكم عليه اجرا الا المودة فى القربى و من يقترف حسنة نزد له فيها حسنا ان الله غفور شكور حضرت فرمود: كه اقتراف حسنه، محبت ما اهل بيت است.(1)

و ايضا از حضرت اميرالمؤ منينعليه‌السلام روايت كرده است كه: چون جبرئيل اين آيه را آورد گفت: يا محمد! هر دين اصلى و ستونى و فرعى و بنيانى دارد؛ و اصل اين دين و ستونش گفتن لا اله الا الله است، و فرعش و بنيانش، محبت شما اهل بيت است

____________________

1- تفسير فرات كوفى ٣٩٥؛ اليقين فى امرة المؤ منين ٣١٨.

۱۸۵

و متابعت شما در آنچه موافق حق باشد.(1)

مترجم گويد كه: بر مضامين مزبوره احاديث بسيار است، به همين اكتفا كرديم. و از جمله آياتى كه موافق احاديث معتبره دلالت بر وجوب مودت اهل بيت طهارت مى كند، اين آيه كريمه است( وَإِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ ﴿٨﴾ بِأَيِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ ) (2) اگر چه قرائت مشهوره مهموز است بر وزن مفعول اما در قرائت اهل بيتعليه‌السلام به فتح واو و دال مشهود است بدون همزه.

(3) و شيخ طبرسى رحمه الله گفته كه: موؤ ده دخترى را گويند كه زنده دفن كنند، و در جاهليت چنين بود كه زن حامله وقت ولادتش كه مى شد گودالى مى كند و بر سر آن گودال مى نشست، اگر دختر مى زائيد آن را در آن گودال مى افكند و خاك بر سر آن مى ريخت و آن قبرش بود، و اگر پسر مى زائيد نگاه مى داشت؛ يعنى در روز قيامت سؤ ال مى شود از دختر كه: به چه گناه كشته شدى؟ و غرض از اين سوال، سرزنش و تهديد كشنده است كه چرا كشته شده است؟ و بعضى گفته اند: سوال از كشنده مى كنند كه چرا كشته شده است.(4)

و از حضرت امام محمد باقر و از امام جعفر صادقعليه‌السلام روايت شده است كه: ايشان و اذا المودة به فتح ميم و واو خوانده اند. و از ابن عباس نيز چنين روايت شده است. پس مراد رحم و خويشى خواهد بود و آنكه سؤ ال خواهند كرد از قطع كننده رحم كه: چرا قطع رحم كردى. از ابن عباس نيز روايت نموده اند كه: مراد كسى است كه در مودت ما اهل بيت كشته شود. و از امام محمد باقرعليه‌السلام منقول است كه: يعنى قراب، رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و كسى كه در جهاد كشته شود. و در روايت ديگر: كسى كه كشته شود در مودت و ولايت ما. تمام شد

____________________

1- تفسير فرات كوفى ٣٩٧.

2- تکفیر:8 و 9.

3- تفسير فرات كوفى ٥٤١. كافى ١/٢٩٥.

4- در صورت اول كه از كشته شده سوال مى شود، قراءت به اين نحو مى باشد: سئلت و در صورت دوم كه از كشنده سوال مى شود، سالت مى باشد.

۱۸۶

كلام طبرسى.(1)

و على بن ابراهيم به سند معتبر از امام محمد باقرعليه‌السلام روايت نموده است كه: مراد كسى است كه در مودت ما كشته شود.(2) و محمد بن العباس در تفسير خود روايت نموده از زيد بن على بن الحسين كه: و الله مراد؛ مودت ماست و در شان ما نازل شده است و بس. و از حضرت صادقعليه‌السلام روايت كرده است كه: مراد كسى است كه در مودت ما كشته شود و از كشنده او مى پرسند كه: چرا او را كشتى؟ و از حضرت باقرعليه‌السلام روايت كرده است كه: مراد كسى است كه در مودت ما كشته شده است. و به روايت ديگر فرمود كه: مراد شيعه آل محمدعليه‌السلام است، سوال مى كنند كه: به چه گناه كشته شده اند. و به سند معتبر از آن حضرت روايت نموده كه: مراد مودت ما و در حق ما نازل شده است.(3) و از حضرت صادقعليه‌السلام روايت شده نموده كه: مراد حضرت امام حسينعليه‌السلام است.(4)

و در تفسير فرات از محمد بن الحنفيه روايت نموده كه: مراد مودت ماست.(5) و از حضرت باقرعليه‌السلام روايت نموده كه: سوال خواهند كرد از مودتى كه نازل شده بر شما فضل آن، به چه گناه آنها را كشته ايد؟(6) و از حضرت صادقعليه‌السلام روايت نموده است كه: مراد مودت ماست و آن حقى است از ما كه واجب است بر مردم و محبت ماست كه واجب است بر خلق، ايشان كشتند مودت ما

____________________

1- مجمع البيان ٤٤٤ و ٥/٤٤٢.

2- تفسير قمى ٢/٤٠٧.

3- تاويل الآيات الظاهرة ٧٦٧ و ٢/٧٦٦.

4- تاويل الآيات الظاهرة ٢/٧٦٧ و كامل الزيارات ٦٣.

5- تفسير فرات كوفى ٥٤١.

6- تفسير فرات كوفى ٥٤٢. مناقب ابن شهر آشوب ٤/٩٢.

۱۸۷

را.(1)

مترجم گويد كه: بناى اين احاديث بر قرائت دوم است، و آنچه به خاطر مى رسد به چهار وجه تاويل مى توان كرد:

اول آنكه: مضافى در كلام تقدير كنند، يعنى از اهل مودت سوال مى كنند كه: به چه گناه ايشان را كشتند؟

دوم آنكه: اسناد قتل به مودت، اسناد مجازى باشد و مراد از قتل اهل مودت باشد.

سوم آنكه: تجوزى در قتل ارتكاب كنيم و تضييع مودت را قتل گفته باشد مجازا، و مراد از تقل مودت، باطل كردن آن و عدم قيام به آن و به حقوق آن باشد.

چهارم آنكه: بعضى از روايات را حمل كنيم بر قرائت مشهوره به آنكه مراد به موؤ ده، نفس مدفونه در تراب باشد مطلقا - مرده يا زنده - يا اشاره باشد به آنكه چون در راه خدا كشته شده اند مرده نيستند بلكه زنده اند نزد خدا و روزى مى خورند، چنانچه حق تعالى فرموده است) وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّـهِ ( (2) تا آخر آيه، پس گويا زنده، مدفون شده اند، و اين وجه نهايت لطف دارد.

____________________

1- تفسير فرات كوفى ٥٤٢.

2- سوره آل عمران: ١٦٩.

۱۸۸

فصل هفتم در تاويل والدين و ولد و ارحام و ذوى القربى به رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وائمه هدى عليه‌السلام

حق تعالى مى فرمايد) وَ وَالِدٍ وَمَا وَلَدَ ( (1) يعنى: سوگند ياد مى كنم به پدر و آنچه از او متولد شده است. بعضى از مفسران گفته اند: والد حضرت آدمعليه‌السلام است، و ما ولد فرزندان اويند همه، يا انبياء و اوصياء از فرزندان او. و بعضى گفته اند: والد حضرت ابراهيمعليه‌السلام ، و ما ولد فرزندان اويند. و بعضى گفته اند، هر پدر و فرزندى را شامل است.(2) و ابن شهر آشوب از سليم بن قيس روايت كرده است كه: والد رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، و ما ولد اوصياء از فرزندان آن حضرت است.(3)

و در تفسير محمد بن العباس و كافى به سندهاى معتبر از حضرت امام محمد باقرعليه‌السلام روايت نموده اند كه: والد حضرت اميرالمؤ منينعليه‌السلام ، و ما ولد ائمهعليه‌السلام است(4) و به روايت معتبر ديگر و ما ولد حسن و حسينعليه‌السلام است.(5)

____________________

1- سوره بلد: ٣.

2- مجمع البيان ٥/٤٩٣.

3- مناقب ابن شهر آشوب ١/٣٤٧، و در آن مسنم بن قيس است ؛ بصائرالدرجات ٣٧٢؛ اختصاص ٣٢٩.

4- تاويل الآيات الظاهرة ٢/٧٩٧؛ كافى ١/٤١٤.

5- تاويل الآيات الظاهرة ٢/٧٩٨.

۱۸۹

و ايضا به سند معتبر از حضرت صادقعليه‌السلام روايت نموده است در تفسير قول حق تعالى( وَأَنتَ حِلٌّ بِهَـٰذَا الْبَلَدِ ) (1) يعنى رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، و والد علىعليه‌السلام ، و ما ولد اولاد آن حضرت است.(2)

و در كافى به سند معتبر از اصبغ بن نباتة روايت كرده است كه او سوال كرد از حضرت اميرالمؤ منينعليه‌السلام از تفسير قول حق تعالى( أَنِ اشْكُرْ‌ لِي وَلِوَالِدَيْكَ إِلَيَّ الْمَصِيرُ‌ ) (3) حضرت فرمود: والدان كه خدا شكر ايشان را واجب گردانيده آن دو پدرند كه علم از ايشان متولد شده و حكمت از ايشان به ميراث مانده و مامور شده اند مردم به اطاعت ايشان، پس فرمود حق تعالى الى المصير پس بازگشت بندگان بسوى خداست، و دليل بر اين تاويل لفظ والدان است، پس برگردانيد سخن را به ابوبكر و عمر و فرمود و ان جاهداك على ان تشرك بى يعنى: اگر ابوبكر و عمر با تو مجادله كنند كه شرك بياورى يعنى در وصيت شريك گردانى به آن كسى كه خدا امر فرموده است كه وصى خود گردانى - يعنى على بن ابى طالبعليه‌السلام - نه ديگرى را، پس اطاعت ايشان مكن و سخن ايشان را مشنو، پس برگردانيد سخن را بسوى والدين و فرمود و صاحبهما فى الدنيا معروفا يعنى: به مردم بشناسان فضيلت ايشان را و مردم را دعوت كن به راه متابعت ايشان، و اين است معنى قول حق تعالى( وَاتَّبِعْ سَبِيلَ مَنْ أَنَابَ إِلَيَّ ثُمَّ إِلَيَّ مَرْ‌جِعُكُمْ ) (4) يعنى: بسوى خدا، پس بازگشت كن بسوى ما پس از خدا بترسيد و معصيت و مخالفت والدين مكنيد كه رضاى ايشان موجب رضاى خداست و غضب ايشان موجب غضب خداست.(5)

مترجم گويد كه: اين حديث از اخبار مشكله و بطون غريبه تفسير است، و حاصلش آن است كه: حق پدر و مادر جسمانى از جهت آن است كه در حيات فانى دينا كه بزودى

____________________

1- سوره بلد: ٢.

2- تاويل الآيات الظاهرة ٢/٧٩٨؛ تفسير برهان ٤/٤٦٢.

3- سوره لقمان: ١٤.

4- سوره لقمان: ١٥.

5- كافى ١/٤٢٨؛ تفسير قمى ٢/١٤٨.

۱۹۰

منقضى مى شود مدخليتى فى الجمله دارند و از مال فانى دنيا ممكن است كه ميراثى از ايشان به او برسد كه در حيات فانى شايد از آن منتفع گردند، و دو پدر روحانى كه پيغمبر و امام است سبب حيات ابدى آخرت مى شوند به سبب ايمان و معرفت و عبادت كه موجب نعيم ابدى بهشت مى گردند، و ميراثى كه از ايشان مانده و حكمتهاى ربانى است كه اثر آنها ابدالآباد با نفس هست، پس حق ايشان عظيم تر و حق رعايت ايشان اولى خواهد بود؛ و اما به حسب لفظ خود ترجيح ندارد زيرا كه اطلاق والدين بر والد و والده تغليبا مجاز است، و بنابراين تاويل در لفظ والد و اطلاق آن بر والد روحانى تجوزى شده واحد تجويزين اولى از ديگرى نيست با آنكه آن مرجحات معنويه كه مذكور شد از آن طرف هست؛ و دفع اشكالات وارده بر حديث را در كتاب بحارالانوار ذكر كرده ايم.(1) در تفسير فرات از حضرت صادقعليه‌السلام روايت كرده است در تاويل قول حق تعالى( وَلَا تُشْرِ‌كُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا ) (2) كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و على بن ابى طالبعليه‌السلام والدانند، و به ذى القربى مراد حسن و حسينعليه‌السلام اند.(3) و در تفسير امام حسن عسكرىعليه‌السلام مذكور است در تفسير قول حق تعالى( وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَ‌ائِيلَ لَا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّـهَ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا ) (4) كه رسول خدا فرمود كه: بهترين والدين شما و سزاوارترين آنها به شمر شما، محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و علىعليه‌السلام اند.

و على بن ابى طالبعليه‌السلام فرمود: شنيدم از حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم كه: من و على دو پدر اين امتيم، و حق ما بر ايشان عظيمتر است از حق پدر و مادر ولادت ايشان زيرا كه ما خلاص مى كنيم ايشان را اگر اطاعت ما بكنند از آتش جهنم و مى رسانيم ايشان را بسوى بهشت كه دار قرار و ملحق مى گردانيم ايشان را از بندگى شهوات به بهترين آزادان. و حضرت فاطمهعليه‌السلام فرمود: دو پدر اين امت محمد و علىعليه‌السلام است كه راست

____________________

1- بحارالانوار ٢٣/٢٧٠.

2- سوره نساء: ٣٦.

3- تفسير فرات كوفى ١٠٤.

4- سوره بقره: ٨٣.

۱۹۱

مى كنند ايشان را و نجات مى دهند ايشان را از عذاب اليم اگر اطاعت ايشان كنند، و مباح مى گردانند از براى ايشان نعيم دايم بهشت را اگر موافقت كنند با ايشان: و حضرت امام حسن مجتبىعليه‌السلام فرمود: محمد علىعليه‌السلام دو پدر اين امتند، پس خوشا حال كسى كه عارف باشد به حق ايشان و در همه احوال مطيع ايشان باشد؛ خدا او را از بهترين ساكنان بهشت گرداند و سعادتمند گرداند او را به كرامتها و خشنودى خود. و امام حسينعليه‌السلام فرمود: هر كه بشناسد حق دو پدر افضلش را محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و علىعليه‌السلام و اطاعت كند ايشان را چنانچه حق اطاعت است، به او گويند در قيامت كه: در هر جاى از بهشت كه خواهى به وسعت و رفاهيت ساكن شو.

و امام زين العابدينعليه‌السلام فرمود: اگر پدر و مادر حق ايشان عظيم شده است بر اولاد ايشان از براى احسانى كه نسبت به ايشان مى كنند، پس احسان محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و علىعليه‌السلام بسوى اين امت جليلتر و عظيمتر است، پس ايشان به پدر بودن و رعايت حق ايشان نمودن سزاوارترند. و امام محمد باقرعليه‌السلام فرمود: هر كه قدر خود را نزد حضرت عزت بداند، پس بايد نظر كند كه قدر دو پدر افضل او كه محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و علىعليه‌السلام اند نزد او چگونه است، يعنى هر چند ايشان نزد او عظيمتر است قدر او به آن نسبت نزد خدا بزرگتر است. و امام جعفر صادقعليه‌السلام فرمود: هر كه رعايت كند حق دو پدر افضل خود را محمد و على صلوات الله عليهما، ضرر نمى رساند او را آنچه ضايع گرداند از حق پدر و مادر خود و از حقوق ساير عبادالله، زيرا كه آن دو پدر بزرگوار ايشان را راضى مى گردانند از او در قيامت.

و حضرت موسىعليه‌السلام فرمود: بزرگ مى شود ثواب نماز به قدر تعظيم صلوات فرستادن بر دو پدر افضلش محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و علىعليه‌السلام . و حضرت امام رضاعليه‌السلام فرمود: آيا كراهت ندارد احدى از شما از آنكه نفى كنند او را از پدر و مادرى كه از ايشان متولد شده است؟ گفتند: بلى و الله، و فرمود: پس جهد كند كه او را نفى نكنند از دو پدر كه افضلند از پدر و مادر او.

۱۹۲

امام محمد تقىعليه‌السلام روزى شخصى در حضور آن حضرت گفت: من محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و علىعليه‌السلام را چنان دوست دارم كه اگر اعضاى مرا از يكديگر جدا كنند يا بدن مرا به مقراض ببرند، ترك آنها نخواهم كرد، حضرت فرمود: محمد و على جزاى تو را به قدر محبت تو خواهند داد و در روز قيامت از براى تو استدعا خواهند كرد از كرامتها و درجات عظيمه آنقدر كه آنچه تو در محبت ايشان بعمل آورده اى وفا به يك جزء از صدهزار جزء آن نتواند كرد.

و حضرت امام على نقىعليه‌السلام فرمود: هر كه دو پدر دينى او كه محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و علىعليه‌السلام است نزد او گرامى تر نباشد از پدر و مادر نسبى او، او را نزد حق تعالى هيچ منزلتى و كرامتى نخواهد بود.

و امام حسن عسكرىعليه‌السلام فرمود: هر كه اختيار كند اطاعت دو پدر دينى خود را بر اطاعت پدر و مادر نسبى خود حضرت عزت او را خطاب كند كه: البته تو را اختيار كنم چنانچه مرا اختيار كردى و تو را شريف و بزرگ گردانم در حضور پدر دينى تو چنانچه خود را شرف دادى به اختيار محبت ايشان بر محبت پدر و مادر نسبى خود.

پس امام حسن عسكرىعليه‌السلام فرمود: امام قول حق تعالى وذوى القربى پس ايشان خويشان تواند از پدر و مادر تو، به تو گفته است حق تعالى كه: بشناس حق ايشان را چنانچه عهد گرفته ايم بر بنى اسرائيل، و گرفته است بر شما اى گروه امت محمد عهد و پيمان كه بشناسيد قرابات محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را كه امامان بعد از اويند و هر كه بعد از مرتبه ايشان است از برگزيده هاى اهل دين ايشان.

بدرستى كه حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: هر كه رعايت كند حق خويشان پدر و مارد خود را خدا در بهشت هزار درجه به او كرامت كند كه ما بين هر دو درجه صد سال راه باشد به دويدن اسب تندرو فربه كرده، وى كى درجه از نقره باشد و ديگرى از طلا و ديگرى از مرواريد و ديگرى از زبرجد ديگرى از زمرد و ديگرى از مشك و ديگرى از عنبر و ديگر از كافور، و همچنين ساير درجات از اصناف مختلفه است، و هر كه رعايت كند حق خويشان محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و علىعليه‌السلام را حق تعالى عطا كند به او از زيادتى درجات و مثوبات

۱۹۳

به قدر زيادتى فضيلت محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و علىعليه‌السلام بر پدر و مادر نسبى او.

و حضرت فاطمهعليه‌السلام به بعضى از زنان گفت: كه راضى كن دو پدر دينى خود را محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و علىعليه‌السلام به سخط و غضب پدر و مادر نسبى خود، و راضى مگردان پدر و مادر نسبى خود را به غضب دو پدر دينى خود زيرا كه اگر پدر و مادر نسبى تو با تو در غضب باشند راضى مى گردانند ايشان را به ثواب يك جزو از هزاران جزو از يك ساعت از طاعتهاى خود، و اگر دو پدر دينى تو با تو در غضب باشند پدر و مادر نسبى تو قادر نيستند به راضى كردن ايشان زيرا كه ثواب طاعتهاى جميع دنيا برابرى نمى كند با غضب ايشان.

و حضرت امام حسن مجتبىعليه‌السلام فرمود كه: بر تو باد به احسان كردن به قرابات دو پدر دينى خود محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و علىعليه‌السلام و هر چند ضايع كنى قرابات پدر و مادر نسبى خود را، و زنهار ضايع مكن قرابت دو پدر دينى خود را به تلافى خويشان پدر و مادر نسبى خود زيرا كه اين جماعت بسوى دو پدر دينى تو محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و علىعليه‌السلام فايده مندتر است از شكر آن قرابات بسوى دو پدر نسبى تو، بدرستى كه قرابات دو پدر دينى تو هر گاه شكر كنند تو را نزد ايشان به اندك نظر شفقتى از ايشان جميع گناهان تو از تو مى ريزد هر چند گناهان تو پر كند مابين ثرى تا عرش را، و قرابات پدر و مادر نسبى تو اگر تو را شكر كنند نزد ايشان و حال آنكه ضايع كرده باشى قرابات دو پدر دينى خود را هيچ فايده به تو نخواهد بخشيد.

و حضرت امام زين العابدينعليه‌السلام فرمود ه: حق قرابات دو پدر دينى ما محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و علىعليه‌السلام دوستى ايشان سزاوارتر است از قرابات پدر و مادر نسبى ما، بدرستى كه دو پدر دينى ما راضى مى گرداننند پدر و مادر نسبى ما را. و پدر و مادر نسبى ما قادر نيستند كه راضى گردانند از ما مادر و پدر دينى ما را محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و علىعليه‌السلام .

و حضرت امام محمد باقرعليه‌السلام فرمود: هر كه دو پدر دينى او محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و علىعليه‌السلام برگزيده تر باشند نزد او و خويشان ايشان گرامى تر باشند نزد او از پدر و مادر نسبى و خويشان ايشان، حق تعالى خطاب مى فرمايد او را كه: تفضيل دادى فاضلتر را و اختيار كردى كسانى را كه اولى اختيار كردن ايشان را، پس سزاوارتر آن است كه تو را در

۱۹۴

بهشت كه دار قرار است نديم و هم صحبت دوستان خود گردانم.

و حضرت امام جعفر صادقعليه‌السلام فرمود: هر كه دست تنگ شود و نتواند قرابات دو پدر دينى و قرابات پدر و مادر نسبى هر دو را رعايت كند پس مقدم دارد رعايت قرابات دو پدر دينى را بر قرابات پدر و مادر نسبى خود، حق تعالى در روز قيامت مى فرمايد: چنانچه مقدم داشتى رعايت قرابت دو پدر دينى خود را بر قرابت نسبى خود، پس مقدم داريد او را بسوى بهشتهاى من؛ پس زياد مى كنند بر آنچه از براى او مهيا كرده بودند هزار هزار برابر.

و حضرت موسىعليه‌السلام فرمود كه: اگر بر كسى دو متاع را عرض كنند و هزار درهم داشته باشد و وفا به يكى از آن دو متاع كند، و بپرسند كه: كدام از اين دو متاع براى من سودمندتر است؟ گويند كه: اين متاع رنجش هزار برابر زياده از آن متاع ديگر است، آيا نه چنين است به مقتضاى عقل او كه بايد بهتر را اختيار كند؟ حاضران مجلس گفتند: بلى، حضرت فرمود كه: همچنين اختيار كردن دو پدر دينى تو محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و علىعليه‌السلام ثوابش زياده است نسبى به زياده از اين، زيرا كه فضلش به قدر فضيلت محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و علىعليه‌السلام است بر پدر و مادر نسبى او.

و مردى به حضرت رضاعليه‌السلام عرض نمود كه: مى خواهيد خبر دهم شما را به زبانكار پس مانده؟

فرمود كه: كيست؟ گفت: فلان مرد ده هزار اشرفى داشت داد و ده هزار درهم گرفت. حضرت فرمود كه: اگر ده هزار اشرفى را به هزار درهم بفروشد آيا زيانش بيشتر نيست؟ گفتند: بلى.

فرمود كه: خبر دهم شما را به كسى كه زيانكاريش و حسرتش از اين بيشتر است، اگر هزار كوه از طلا داشته باشد و بفروشد به هزار حبه از نقره مغشوش حسرتش از اين زياده نيست؟ گفتند: بلى.

فرمود كه: از اين هم زيانكارتر و صاحب حسرت تر كسى است كه اختيار كند در بر و نيكى و احسان، قرابت پدر و مادر نسبيش را بر قرابت دو پدر دينيش محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و علىعليه‌السلام زيرا كه فضل قرابات محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و علىعليه‌السلام بر قرابت پدر و مادر نسبيش زياده

۱۹۵

است از فضل هزار كوه طلا بر هزار حبه نقره تار.

حضرت امام محمد تقىعليه‌السلام فرمود كه: هر كه اختيار كند قرابات دو پدر دينى خود را محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و علىعليه‌السلام بر قرابات پدر و مادر نسبيش، خدا او را اختيار كند بر رؤ وس اشهاد در روز قيامت كه همه خلايق بينند و او را در ميان ايشان مشهور گرداند به خلعتهاى كرامت خود و شرف دهد او را بر همه بندگان مگر كسى كه مثل او باشد در اين فضيلت يا زياده بر او باشد.

و حضرت امام على نقىعليه‌السلام فرمود كه: از جمله بزرگ شمردن جلال خدا، اختيار كردن قرابت دو پدر دينى توست محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و علىعليه‌السلام بر قرابت پدر و مادر نسبى تو؛ و از جمله حقير شمردن بزرگى خدا، اختيار نمودن خويشان پدر و مادر نسبى توست بر خويشان دو پدر دينى تو محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و علىعليه‌السلام .

و حضرت امام حسن عسكرىعليه‌السلام فرمود كه: شخصى عيالش گرسنه شدند از خانه بيرون آمد كه از براى ايشان چيزى تحصيل كند، يك درهم تحصيل كرد و نان خورشى خريد و خواست براى عيال خود بياورد، در اثناى راه به مردى و زنى از قرابات محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و علىعليه‌السلام بر خورد و ايشان را گرسنه يافت، با خود گفت كه: ايشان سزاوارترند از خويشان من؛ آنها كه خريده بود به ايشان داد و حيران مانده بد كه عيال خود را چه جواب بگويد، در اين انديشه متفكر بود و قدرى حركت كرد ناگاه پيكى را ديد كه او را طلب مى نمايد، چون نشان دادند نامه اى به او داد با پانصد اشرفى در ميان هميانى و گفت: اين بقيه مال پسر عم توست كه در مصر فوت شده و صد هزار درهم از او مانده است كه بر ذمه تجار مكه و مدينه است و اضعاف آن از عقار و مستغلات و اموال در مصر دارد؛ پس آن پانصد اشرفى را گرفت و بر عيال خود توسعه كرد.

و چون شب به خواب رفت محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و علىعليه‌السلام را در خواب ديد كه به او فرمودند: چگونه ديدى غنى كردن ما تو را چون اختيار كردى قرابت ما را بر قرابت خود؟ پس نماند در مكه و مدينه از آنها كه بر ذمت ايشان چيزى از آن صد هزار درهم بود مگر آنكه محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و علىعليه‌السلام در خواب ديدند كه به ايشان فرمودند كه: اگر بامداد حق فلان مرد را

۱۹۶

از ميراث پس عمش به او نرسانى ما بامداد تو را هلاك و مستاصل مى گردانيم و نعمت تو را از تو زايل مى نمائيم و تو را از حشم و اهلت جدا مى كنيم، صبح كه شد هر كه از آن مال بر ذمت او بود همه را به نزد آن مرد آورد تا آنكه در همان بامداد جميع آن صد هزار درهم نزد او حاضر شد، و هر كه در مصر مالى از او نزد او بود محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و علىعليه‌السلام در خواب او را امر كردند با تهديد؟ تعجيل كنند در رساندن مال آن مرد و در اسرع ازمنه به او برسانند.

و محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و علىعليه‌السلام به خواب آن مرد مومن آمدند و به او گفتند: چگونه ديدى صنع خدا را نسبت به تو؟ امر كرديم هر كه در مصر مال تو نزد او بود كه بزودى به تو برساند، آيا مى خواهى امر كنيم حاكم مصر را كه مستغلات و املاك تو را بفروشد و حواله كند كه در مدينه به تو بدهند كه به عوض آنها املاك در مدينه بخرى؟ گفت: بلى، پس محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و علىعليه‌السلام در خواب حاكم مصر را فرمودند كه املاك او را بفروشد و زرش را حواله ند. حاكم، املاك را به سيصد هزار اشرفى فروخت و از براى او فرستاد و او مالدارترين اهل مدينه شد، پس حضرت رسالت پناهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در خواب به او فرمود: اى بنده خدا! اين جزار توست در دنيا براى آنكه اختيار كردى قرابت مرا بر قرابت خود و در آخرت بدل هر حبه اى از اين مال در بهشت هزار قصر به تو عطا مى كنم كه كوچكترين آنها از جميع دنيا بزرگتر باشد و به قدر هر سوزنى از آنها بهتر از دنيا و آنچه در دنيا است بوده باشد.(1)

و ايضا امام حسن عسكرىعليه‌السلام فرمود در تفسير رحمن كه: رحمن مشتق است از رحمت و در بعضى از نسخه ها از رحم.

و حضرت اميرالمؤ منينعليه‌السلام فرمود: شنيدم از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم كه فرمود: خداوندا عالم مى فرمايد كه: منم رحمن و از براى رحم نامى از نام خود اشتقاق كردم و آن را رحم ناميدم، هر كه وصل كند رحم مرا من وصل نمايم او را به رحمت خود، و هر كه قطع كند رحم مرا من قطع كنم او را از رحمت خود.

____________________

1- تفسير امام حسن عسكرى عليه السلام ٣٢٩)-٣٣٨.

۱۹۷

پس حضرت اميرالمؤ منينعليه‌السلام از يكى از اصحاب خود پرسيد كه: مى دانى اين كدام رحمت است كه هر كه او را وصل كند خداوند رحمان او را به رحمت خود وصل مى كند و هر كه او را قطع كند خداوند رحمن او را قطع كند؟ گفتند ترغيب فرموده است حق تعالى هر قومى را كه گرامى دارند خويشان و رحمهاى خود را.

حضرت فرمود كه: آيا ترغيب نموده است كه رحمهاى كافر خود را صله كنند و تعظيم نمايند كسى را كه خدا او را حقير شمرده است؟ گفت: نه، و ليكن ترغيب كرده است ايشان را صله رحمهاى مؤ من خود. حضرت فرمود كه: واجب گردانيده است حقوق رحمها را از براى آنكه متصل مى شود نسب ايشان به پدر و مادرهاى ايشان؟

گفت: بلى اى رسول خدا. فرمود كه: پس در صله رحم ايشان رعايت حقوق پدران و مادران مى كنند؟ گفت: بلى اى برادر رسول خدا.

فرمود كه: پدران و مادران ايشان غذا داده اند ايشان را در دنيا و نگاه داشته اند ايشان را از مكاره دنيا، و اينها نعمتى چندند زايل و مكروهى چندند كه منقضى مى شوند؛ و رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى برد ايشان را بسوى نعمت دائم كه آخر شدن ندارد و نگاه مى دارد ايشان را از مكروه ابدى چند كه برطرف نمى شوند، پس كداميك از اين دو نعمت عظيمتر است؟ گفت: نعمت رسول خدا جليلتر و بزرگتر است. حضرت فرمود كه: پس چگونه جايز باشد كه ترغيب كند بر قضاى حق كسى كه خدا حق آن را حقير شمرده و تحريص نكند بر قضاى حق كسى كه خدا حق آن را بزرگ شمرده؟ گفت: جايز نيست.

فرمود كه: پس حق رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عظيمتر از حق پدر و مادر، و حق رحم و خويشان او عظيمتر است از حق رحم پدر و مادر، پس رحم رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اولى است به صله و اعظم است در قطع كردن، پس عذاب و كل عذاب براى كسى است كه قطع

۱۹۸

كند آن را، و ويل و اعظم عذاب براى كسى است كه قطع تعظيم حرمت آن بكند، اگر نمى دانيد كه حرمت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم حرمت خداست و حق تعالى حقش عظيمتر است از هر منعمى كه غير اوست زيرا كه هر منعمى كه غير اوست انعام نمى كند مگر به توفيق او. و خطاب نمود حق تعالى به حضرت موسىعليه‌السلام كه: يا موسى! آيا مى دانى كه رحمت من نسبت به تو به چه مرتبه رسيده است؟

موسى عرض كرد: تو رحم كننده ترى نسبت به من از مادر من.

حق تعالى فرمود: يا موسى! مادرت رحم نكرده است تو را مگر به سبب زيادتى رحمت من، من او را مهربان گردانيدم بر تو و من او را چنين كردم كه خواب شيرين خود را ترك كرد از براى تربيت تو، اگر چنين نمى كردم او و ديگران نسبت به تو يكسان بودند؛ يا موسى! آيا مى دانى كه بنده اى از بندگان من آنقدر گناه مى دارد كه به اطراف آسمان مى رسد و من مى آمرزم گناهان او را و پروا نمى كنم؟

موسى گفت: چگونه پروا نمى كنى؟

فرمود كه: براى يك خصلت شريف كه در آن بنده است كه آن خصلت را دوست مى دارم، و آن خصلت آن است كه دوست مى دارد برادران مؤ من خود را و احوال ايشان مى رسد و ايشان را با خود مساوى مى گردانم و تكبر نمى كند بر ايشا: پس چون چنين كند مى آمرزم گناهانش را و پروا نمى كنم، يا موسى! بدرستى كه فخر كردن رداى من است و كبريا از آن من، هر كه با من در اين دو صفت منازعه كند او را عذاب مى كنم به آتش خود؛ يا موسى! از جمله تعظيم جلال من آن است كه هر كه را بهره اى از مال فانى دنيا به او داده باشم گرامى دارد بنده مؤ من مرا كه دستش از دنيا كوتاه باشد، و اگر تكبر كند بر او عظيم جلال مرا سبك شمرد.

پس حضرت اميرالمؤ منينعليه‌السلام فرمود كه: آن رحمى كه خدا آن را رحمان مشتق نموده رحم محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است، و از جمله عظيم دانستن محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است و از جمله عظيم دانستن محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عظيم دانستن رحم و خويشان محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است

۱۹۹

و بدرستى كه هر مرد مؤ منه و زن مؤ منه از شيعيان ما و از رحم محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است و تعظيم ايشان تعظيم محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است، پس واى بر كسى كه استخفاف كند به چيزى از رحم محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و خوشا حال كسى كه تعظيم كند حرمت محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را و گرامى دارد و صله كند رحم و قرابت او را.(1) و در اخبار بسيار در كافى و ساير كتب منقول است در تفسير قول حق تعالى( وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّـهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّ‌سُولِ وَلِذِي الْقُرْ‌بَىٰ ) (2) كه مراد از ذى القربى، ائمه معصومينعليه‌السلام اند كه يك حصه خمس از امام زمان است و حصه خدا و حصه رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از اوست، پس نصف خمس از امام زمان است و نصف ديگر از يتيمان و مساكين و ابناء سبيل سادات است.(3)

ايضا اخبار بسيار روايت نموده اند در تفسير اين آيه انفال كه مى فرمايد( مَّا أَفَاءَ اللَّـهُ عَلَىٰ رَ‌سُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَ‌ىٰ فَلِلَّـهِ وَلِلرَّ‌سُولِ وَلِذِي الْقُرْ‌بَىٰ وَالْيَتَامَىٰ وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ ) (4) كه مراد از ذوى القربى، ائمه معصومينعليه‌السلام اند(5) . و ايضا اخبار كثيره روايت كرده اند در تفسير قول حق تعالى( وَأُولُو الْأَرْ‌حَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَىٰ بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّـهِ ) (6) يعنى: اولوالارحام و خويشان، بعضى از ايشان اولايند به بعضى در كتاب خود كه فرموده اند: اين آيه در شان فرزندان حضرت امام حسينعليه‌السلام نازل شده است و در باب امامت و امارت و خلافت است كه به فرزند مى رسد و به برادر و عم نمى رسد؛(7) و در بعضى روايات وارد شده كه: مراد آن است كه قرابت پيغمبر و خويشان او احقند به خلافت او از ديگران.(8)

____________________

1 تفسير امام حسن عسكرى عليه السلام ٣٤)-٣٧.

2 سوره انفال: ٤١.

3 كافى ١/٥٣٨؛ تفسير قمى ١/٢٧٨.

4 سوره حشر: ٧.

5- كافى ١/٥٣9؛ تأویل الآیات الظاهرة2/677.

6 سوره انفال: ٧٥؛ سوره احزاب: ٦.

7 كافى ١/٢٨٨؛ علل الشرايع ٢٠٦؛ تاويل الآيات الظاهرة ٢/٤٤٧-٤٤٨.

8 كفاية الاثر ١٧٥؛ تفسير عياشى ٢/٧٠ و ٧٢.

۲۰۰