حيات القلوب امام شناسي جلد ۵

حيات القلوب  امام شناسي0%

حيات القلوب  امام شناسي نویسنده:
گروه: سایر کتابها
صفحات: 543

حيات القلوب  امام شناسي

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: علامه مجلسى
گروه: صفحات: 543
مشاهدات: 52564
دانلود: 3835


توضیحات:

جلد 1 جلد 2 جلد 3 جلد 4 جلد 5
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 543 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 52564 / دانلود: 3835
اندازه اندازه اندازه
حيات القلوب  امام شناسي

حيات القلوب امام شناسي جلد 5

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

و در تفسير على بن ابراهيم و عياشى از حضرت امام موسىعليه‌السلام روايت كرده اند در تفسير اين آيه كريمه( وَالَّذِينَ يَصِلُونَ مَا أَمَرَ‌ اللَّـهُ بِهِ أَن يُوصَلَ ) (1) يعنى: آن جماعتى كه وصل مى كنند آن چيزى را كه خدا امر به وصل آن كرده حضرت فرمود كه: رحم آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم چسبيده به عرش الهى و مى گويد: خداوندا! وصل كن هر كه مرا وصل كند و قطع كن هر كه مرا قطع كند؛ و اين آيه در رحمهاى ديگر نيز جارى است.(2)

در معانى الاخبار روايت كرده است كه: رحم ائمه از آل محمدعليه‌السلام چنگ مى زند به عرش در روز قيامت و رحمهاى مؤ منان نيز چنگ مى زنند و مى گويند: پروردگارا! وصل كن به رحمت خود هر كه ما را وصل نموده باشد و و قطع كند رحمت خود را از هر كه از ما قطع كرده باشد، پس حق تعالى مى فرمايد كه: منم رحمان و توئى رحم، اشتقاق نموده ام نام تو را از نام خود پس هر كه تو را وصل نموده باشد من او را وصل مى كنم به رحمت خود و هر كه تو را قطع نموده باشد من او را قطع مى كنم؛ و به اين سبب حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود كه: رحم قرابتى است از خداوند رحمن مشترك ميان خدا و بندگان.(3)

و عياشى از حضرت صادقعليه‌السلام در تاويل اين آيه روايت نموده است كه: صله رحم داخل است در اين آيه، و غايت تاويلش صله و احسان توست نسبت به ما اهل بيت.(4) و ابن شهر آشوب نيز از حضرت امام محمد باقرعليه‌السلام روايت كرده است در تفسير قول حق تعالى( وَاتَّقُوا اللَّـهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْ‌حَامَ ) (5) كه مراد از ارحام، قرابت پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است و سيد و بزرگ ايشان حضرت اميرالمؤ منينعليه‌السلام است، امر كرد خدا مردم را به مؤ دت ايشان پس مخالفت نمودند آنچه را به آن مامور شده بودند.(6)

____________________

1- سوره رعد: ٢١.

2- تفسير قمى ٣/٣٦٣؛ تفسير عياشى ٢/٢٠٨.

3- معانى الاخبار ٣٠٢.

4- تفسير عياشى ٢/٢٠٨.

5- سوره نساء: ١.

6- مناقب ابن شهر آشوب ٤/١٩٥.

۲۰۱

و در تفسير فرات از ابن عباس روايت كرده كه: اين آيه نازل شده در شان حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و ذى ارحام او، زيرا كه هر سبب و نسبى منقطع مى شود در روز قيامت مگر كسى كه سبب و نسبش به آن حضرت منتهى مى شود.(1) مترجم گويد كه: اكثر قراء و والارحام به نصب خوانده اند، و حمزه كه يكى از قراى سبعه است و الارحمام به كسر خوانده، و بناى تاويل اين دو حديث بر قرائت اول است يعنى: بپرهيزيد از رحمها و قطع كردن آنها. و عياشى از حضرت باقرعليه‌السلام روايت كرده است در تفسير اين آيه كريمه( إِنَّ اللَّـهَ يَأْمُرُ‌ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْ‌بَىٰ وَيَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنكَرِ‌ وَالْبَغْيِ ) (2) يعنى: خدا امر مى كند به عدالت - كه توسط در عقايد است - ميان افراط و تفريط مثل امر بين الامرين ميان جبر و تفويض و اخراج حق تعالى از حد تعطيل و تشبيه و امثال آنها، و احسان كه نيك بعمل آوردن عبادات يا نيكى كردن به عبادالله و ايتاء ذى القربى يعنى: به خويشان عطا نمودن آنچه ايشان را در كار باشد، و نهى مى كند از فحشاء يعنى افراط در متابعت قوه شهوانى، و منكر كه افراط در متابعت غضبى و بغى كه استيلاو تسلط و تجبر بر خلق باشد، اينها موافق ظاهر لفظظ و اقوال مفسران است.

حضرت فرمودند كه: عدل، محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است كه اساس عدالت را آن حضرت گذاشت؛ و احسان، على ابن ابى طالبعليه‌السلام است؟ شرايع و عبادات از براى خلق تمام كرد. و فرمود: ايتاء ذى القربى مراد قرابت ما است كه خدا امر كرده است بندگان را به مودت ما و ادا كردن حقوق ما و نهى كرده است ايشان را از فحشا و منكر و بغى يعنى بغى بر اهل بيت و خواندن مردم بسوى غير ايشان(3)

و محمد بن العباس و غير او به سندهاى معتبر روايت نموده اند كه: جبرئيل رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نازل شده است و عرض نمود: يا محمد! از براى تو فرزندى متولد خواهد شد كه امت

____________________

1- تفسير فرات كوفى ١٠١؛ تفسير حبرى ٢٥٣؛ شواهدالتنزيل ١/١٧٤.

2- سوره نحل: ٩٠.

3- تفسير عياشى ٢/٢٦٧.

۲۰۲

تو او را شهيد خواهند كرد بعد از تو، حضرت فرمود كه: يا جبرئيل! من به چنين فرزندى احتياج ندارم، جبرئيل گفت: يا محمد! امامان از او بهم خواهند رسيد. و به روايت ديگر: به آسمان رفت و برگشت و گفت: پروردگارت تو را سلام مى رساند و بشارت مى دهد تو را كه در ذريه او امامت و ولايت و وصيت را قرار داده، و گفت: راضى شدم.

پس حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به نزد فاطمهعليه‌السلام آمد و فرمود: فرزندى از تو متولد خواهد شد كه امت من بعد از من او را خواهند كشت، حضرت فاطمهعليه‌السلام گفت: من به چنين فرزندى احتياج ندارم؛ سه مرتبه اين را فرمود و اين جواب را شنيد، در آخر فرمود: ائمه و اوصياء از او بهم خواهند رسيد، گفت: راضى شدم اى پدر.

پس حامله شد به حضرت امام حسينعليه‌السلام پس خدا او را با آنچه در بطن مطهر او بود با شر شيطان حفظ نموده، و شش ماه ديگر كه گذشت متولد شد، و كسى نشنيده است كه فرزنيد شش ماهه متولد شود و بماند مگر حضرت امام حسينعليه‌السلام و حضرت يحيىعليه‌السلام .

و چون متولد شد حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم زبان مبارك خود را در دهان شريف او گذاشت و مكيد و شير و عسل در دهان او مى ريخت، و امام حسينعليه‌السلام از زنى شير خورد و گوشت و خونش از آب دهان رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روئيده شد، و اشاره به اين است قول حق تعالى( وَوَصَّيْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْ‌هًا وَوَضَعَتْهُ كُرْ‌هًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرً‌ا ) (1) يعنى: وصيت كرديم انسان را به پدر و مادرش نيكى كند، حمل كرد مادرش او را از روى كراهت و بر روى زمين گذاشت از روى كراهت و مدت حملش تا شير بازگرفتنش سى ماه بود.(2) پس اين آيه مناسب آن حضرت است از چند جهت:

يكى آنكه: حمل از روى كراهت بودن مخصوص آن حضرت است به اعتبار خبر شهادت.

____________________

1- سوره احقاق: ١٥.

2- تأویل الآیات2/578-580؛ کامل الزیارات55-57؛ کافی 1/464؛ علل الشرایع 206.

۲۰۳

دوم آنكه: مدت حمل و فصال سى ماه بودن به آيه ديگر كه دلالت مى كند بر آنكه مدت رضاع دو سال است اشاره است به آنكه مدت حمل شش ماه بوده، و دانستى كه در اين امت مخصوص آن حضرت بود.

سوم آنكه: بعد از اين مى فرمايد:( حَتَّىٰ إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْ‌بَعِينَ سَنَةً قَالَ رَ‌بِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ‌ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَىٰ وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْ‌ضَاهُ ) .(1) يعنى: تا آنكه رسيد به حد نهايت قوت بدن و عقل و رسيد به چهل سال گفت: پرورگارا! الهام كن مرا و توفيق بده كه شكر كنم نعمت تو را نعمتى كه انعام كرده اى تو بر من و بر پدر و مادر من و اينكه بكنم عملى كه بپسندى آن را. و اين مناسب آن حضرت است كه امامت آن حضرت در حوالى سال چهل از عمر شريف آن حضرت بود.

چهارم آنكه: بعد از اين فرموده است( وَأَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّ‌يَّتِي ) (2) يعنى: و اصلاح كن از براى من در ميان ذريه من يعنى بعضى از ايشان را، و اين مناسب آن حضرت است كه دعا از براى امامان از ذريه خود كرد به امامت؛ لهذا دعا از براى بعضى از ايشان كرد زيرا كه نمى توانست بود كه همه امامان شوند، چنانچه حضرت صادقعليه‌السلام فرمودن لاگر اصلح لى ذريتى مى گفت هر آينه همه ذريه آن حضرت امام(3) مى شدند.

و احاديث بسيار در آيه( وَآتِ ذَا الْقُرْ‌بَىٰ حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ ) (4) وارد شده از طريق عامه و خاصه كه مراد از ذى القربى، فاطمهعليه‌السلام است، و مراد از حق، فدك است. و بعد از نزول اين آيه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فاطمهعليه‌السلام را طلبيد و فدك را به او تسليم نمود.(5) و ذكر هر يك از اين اخبار، موضع ديگر دارد كه انشاءالله در آنجا بيان خواهد شد.

____________________

1- سوره احقاف: ١٥.

2- سوره احقاف: ١٥.

3- كامل الزيارات ٥٧؛ علل الشرايع ٢٠٦.

4- سوره اسراء: ٢٦.

5- كافى ١/٥٤٣. امالى شيخ صدوق ٤٢٤. شواهد التنزيل ١/٤٣٨)-٤٤٢. تفسير الدر المنثور ٤/١٧٧.

۲۰۴

فصل هشتم در بيان آنكه در قرآن امانت به معناى امامت است و آن در دو آيه است

آيه اول: آنكه خدا مى فرمايد( إِنَّ اللَّـهَ يَأْمُرُ‌كُمْ أَن تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَىٰ أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُم بَيْنَ النَّاسِ أَن تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّـهَ نِعِمَّا يَعِظُكُم بِهِ إِنَّ اللَّـهَ كَانَ سَمِيعًا بَصِيرً‌ا ) (1) بدرستى كه خدا امر مى كند شما را كه امانتها را ادا كنيد بسوى اهل آنها، و هر گاه محكم كنيد در ميان مردم آنكه حكم كنيد به عدالت، بدرستى كه خدا خوب چيزى است آنچه پند مى دهد شما را به آن، بدرستى كه خدا بوده است و هست و شنوا و بينا. و در مورد نزول آيه ميان مفسران خلاف است بر چند قول:

اول آنكه: در باب هر كس است كه او را امانتى امين گردانند؛ و امانتهاى خدا اوامر و نواهى است، و امانتهاى بندگان آن چيزها است كه امين مى كنند بعضى از ايشان بعضى را بر آنها از مال و غير مال چنانچه در روايات متعدد منقول است از حضرت باقر و صادقعليه‌السلام ؛(2) حتى در بعضى از روايات وارد شده كه: اگر قاتل اميرالمؤ منينعليه‌السلام شمشيرى كه آن حضرت را به آن شهيد نموده به من سپارد، البته به او رد مى كنم.(3)

دوم: در باب خلفا و واليان امر است. شيخ طبرسى گفته كه: خدا امر كرده است

____________________

1- سوره نساء: 58.

2- مجمع البيان ٢/٦٣.

3- رجوع شود به امالى شيخ صدوق ٢٠٤ و روضة الواعظين ٣٧٣.

۲۰۵

ايشان را كه قيام نمايند به حق رعيت و بدارند ايشان را بر احكام دين و شريعت،(1) ، و اين را روايت نموده اند از اصحاب ما از حضرت باقر و حضرت صادقعليه‌السلام كه فرمودند: خدا امر كرده است هر يك از ائمه را كه تسليم كند امانت را به امام بعد از خود،(2) و مؤ يدش آن است كه بعد از اين امر بيان كرده است رعيت را به اطاعت واليان امر و ائمهعليه‌السلام ، فرموده اند: دو آيه است يكى از براى ماست و ديگرى از براى شماست، حق تعالى مى فرمايد: ان الله يامركم ان تؤ دوا الامانات الى اهلها تا آخر آيه؛ و فرموده است( يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّـهَ وَأَطِيعُوا الرَّ‌سُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ‌ مِنكُمْ ) (3) (4) .

و طبرسى گفته است كه: اين قول داخل است در قول او زيرا كه اين از جمله چيزى چند است كه حضرت عزت امين كرده است بر آن ائمه صادقيهعليه‌السلام را. و همچنين امام محمد باقرعليه‌السلام فرمود: اداء نماز و زكات و روزه و حج از جمله امانات است، و از جمله آن است امرى كه واليان را امر كرده اند به قسمت غنايم و صدقات و غير ذلك از چيزهائى كه حق رعيت به آنها تعلق دارد.(5)

سوم آنكه: خطاب به حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است كه رد كند كليد كعبه را به عثمان بن طلحه در وقتى كه در فتح مكه كليد را از او گرفت و خواست كه به عباس بدهد.(6) و در بصائر به سند موثق از حضرت امام محمد باقرعليه‌السلام روايت نموده كه: اين آيه در شان ما نزول شده و از خدا يارى مى طلبيم.(7)

و باز به سندهاى صحيح از آ:حضرت روايت كرده است كه در تفسير اين آيه فرمود: مراد آن است كه امام مى بايد كه امامت را به امام بعد از خود بدهد و نبايد كه از او بگرداند و به

____________________

1- مجمع البيان ، ٢/٦٤.

2- تفسير عياشى ١/٢٤٩؛ بصائر الدرجات ٤٧٥؛ مناقب ابن شهر آشوب ١/٣١١.

3- سوره نساء: ٥٩.

4- مجمع البيان ٢/٦٣.

5- مجمع البيان ٢/٦٣.

6- مناقب ابن شهر آشوب ٢/١٦٣. اسباب النزول ١٣٠. الجواهر ١/٣٦٠.

7- بصائرالدرجات ٤٧٥.

۲۰۶

ديگرى بدهد.(1)

و به سند صحيح ديگر روايت كرده است كه: مراد مائيم كه بايد امام اول از ما به امام بعد از خود بدهد كتابها كه نزد اوست و سلاح رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و اذا حكمتم بين الناس ان تحكموا بالعدل يعنى: وقتى كه ظاهر شويد حكم كنيد به آن احكام عدلى كه در دست شماست.(2) و به سندهاى صحيح روايت كرده است از حضرت صادقعليه‌السلام كه در تفسير ان الله يامركم ان تؤ دوا الامانات الى اهلها فرمود كه: بخدا سوگند مراد، اداى امامت و وصيت است بسوى امام.(3) و ايضا به سند معتبر روايت كرده است كه حضرت باقرعليه‌السلام از مالك جهنى سوال كرد كه: اين آيه در كى نازل شده است؟ مالك گفت: مى گويند در همه مردم نازل شده: حضرت فرمود كه: پس همه مردم حاكم مى توانند كرد در ميان مردم زيرا كه خطاب و اذا حكمتم به همه جماعت نازل شده؟ پس بدان كه در شان ما نازل شده.(4)

و به سند موثق كالصريح از حضرت صادقعليه‌السلام روايت نموده كه: امام را به سه خصلت مى توان شناخت:

اول آنكه: اولاى ناس باشد از جهت نسب به امامى كه قبل از او بوده.

دوم آنكه: سلاح رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم كه ذوالفقار است نزد او باشد.

سوم آنكه: امام سابق او را وصى نموده باشد. اين است كه حضرت يارى مى فرمايد: ان الله يامركم ان تؤ دوا الامانات الى اهلها؛ و فرمود كه: سلاح در ميان ما بمنزله تابوت است در ميان بنى اسرائيل، نزد هر كس كه سلاح است با اوست پادشاهى، چنانچه

____________________

1- بصائرالدرجات ٤٧٥.

2- بصائر الدرجات ٤٧٥. كافى ٢/٢٧٦. تاويل الآيات الظاهرة ١٣٤.

3- بصائرالدرجات ٤٧٦ و ٤٧٧.

4- بصائرالدرجات ٤٧٦.

۲۰۷

در ميان بنى اسرائيل تابوت به هر كجا كه مى رفت پادشاهى در آنجا بود.(1)

و در معانى الاخبار از امام موسىعليه‌السلام روايت كرده است كه از تفسير اين آيه پرسيدند، فرمود كه: اين خطاب به ماست و بس، خدا امر كرده است هر امامى از ما را كه ادعا كند امامت را به امامى بعد از خود و او را وصى خود گرداند، پس جارى شد آيه در ساير امانتهاى مردم؛ مرا خبر داد پدرم از پدرش كه على بن الحسينعليه‌السلام به اصحاب خود فرمود: بر شما باد به اداى امانت كه اگر قاتل پدرم حسين بن علىعليه‌السلام مرا امين مى كرد به آن شمشيرى كه با آن پدرم را كشته بود، هر آينه به او رد مى كردم.(2) و نعمانى به سند صحيح از حضرت باقرعليه‌السلام روايت نموده كه: اين آيه در شان ماست، امر كرده امام از ما را كه ادا كند امامت را به امام بعد از او و او را نيست كه به ديگرى بدهد، مگر نشنيده اى كه بعد از آن مى فرمايد و اذا حكمتم بين الناس پس معلوم شد كه خطاب با حكام است.(3)

و فرات در تفسير خود روايت نموده از شعبى كه در تفسير ان الله يامركم ان تؤ دوا الامانات الى اهلها گفت: مى گويم و از غير خدا نمى ترسم، بخدا سوگند كه ولايت على بن ابى طالب است.(4)

آيه دوم:( إِنَّا عَرَ‌ضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْ‌ضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَن يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا ) (5) و در تاويل اين آيه اقوال بسيار هست:

اول آنكه اشاره است به آيه سابق( وَمَن يُطِعِ اللَّـهَ وَرَ‌سُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِيمًا ) (6) .

____________________

1- بصائرالدرجات ، ١٨٠، تفسير عياشى ١/٢٤٩.

2- معانى الاخبار ١٠٧-١٠٨. و همچنين رجوع شود به امالى شيخ صدوق ٢٠٤ و روضة الواعظين ٣٧٣.

3- غيبت نعمانى ٤٨.

4- تفسير فراالهى كوفى ١٠٧.

5- سوره احزاب: ٧٢.

6- سوره احزاب: ٧١.

۲۰۸

و اطاعت خدا و رسول را امانت ناميده از جهت آنكه واجب است اداى آن، و مراد آن است كه عظمت شان اين اطاعت به مرتبه اى است كه اگر عرض كنند بر اين اجسام عظيمه و صاحب شعور باشند ابا خواهند كرد از حمل آن، لهذا ثوابش در دنيا و عقبى عظيم است، بدرستى كه او ظلم كننده بود بر نفس خود كه حق آن را چنانچه بايد رعايت كرد: نكرد و جاهل و نادان بود به عاقبت آن، وصف متعلق به نوع است به اعتبار اغلب افرادش.

دوم آنكه: مراد به امانت، اطاعت است، اعم از آنكه طبيعى باشد يا اختيارى، و مراد به عرض، استدعاى آن است، اعم از آنكه از مختار طلب كنند يا اراده صدور آن نمايند از غير مختار؛ و مراد به حمل، خيانت در امانت است و امتناع از اداى آن چنانچه حامل امانت كسى را مى گويند كه خيانت كند در آن و بر ذمه اش باقى بماند؛ پس مراد به ابا كردن، اتيان اوست به آنچه ممكن باشد كه از او بعمل آيد؛ و مراد به ظلم و جهالت، خيانت و تقصير است. سوم آنكه: صانع تعالى شانه اين اجرام را خلق كرد و در اينها فهمى و شعورى خلق نمود و گفت: من فريضه اى واجب گردانيدم و بهشتى خلق كرده ام براى كسى كه مرا اطاعت كند و آتشى آفريده ام براى كسى كه مرا معصيت كند؛ گفتند؛ ما مسخريم براى آنچه ما را از براى آن خلق نموده اى و تاب فريضه نداريم و ثواب و عقابى نمى خواهيم. و چون آدم را خلق كرد مثل اين را بر او عرض كرد و او قبول كرد و ظلم كننده بود بر نفس خويش كه بر آن بار كرد چيزى كه دشوار بود بر او و نادان بود به بدى عاقبت آن. چهارم آنكه: مراد به امانت، عقل است يا تكليف، و مراد به عرض بر ايشان، رعايت استعداد و قابليت ايشان آن امر را؛ و مراد به اباى ايشان اباى طبيعى است كه عبارت از عدم لياقت و استعداد است، و مراد به حمل انسان، قابليت داشتن آن است؛ و ظلوم و جهل بودن عبارت است از غلبه قوه شهوانى و غضبى بر او.(1)

____________________

1- تفسير بيضاوى ٣/٣٩٥.

۲۰۹

)

و بعضى امانت را كنايه از محبت گرفته اند، و صوفيه وجوه ديگر نيز گفته اند.و اما تاويلاتى كه در اخبار وارد شده است: در كافى و غير از آن از حضرت باقرعليه‌السلام روايت نموده اند كه: مراد از امانت، ولايت حضرت اميرالمؤ منينعليه‌السلام است.(1) و در عيون الاخبار روايت شده است كه از حضرت امام رضاعليه‌السلام سوال كردند از تفسير اين آيه، حضرت فرمود كه: امانت، ولايت است، هر كه ادعا كند آن را بغير حق، كافر است.(2) و در معانى الاخبار به سند صحيح از حضرت صادقعليه‌السلام روايت نموده است كه: امانت، ولايت است و انسان ابوالشرور منافق است يعنى ابوبكر.(3)

و على ابن ابراهيم روايت كرده است كه: امانت، امامت و امر و نهى است؛ و دليل بر امامت بودن آن است كه خدا خطاب نموده است به ائمهعليه‌السلام ان الله يامركم ان ان تؤ دوا الامانات الى اهلها پس مراد آن است كه امامت را عرض كردند بر آسمانها و زمين و كوهها پس ابا كردند از آنكه دعوى كنند آن را به ناحق يا غصب كنند آن را به ناحق از اهلش و ترسيدند از آن؛ و حمل كرد آن را انسان - يعنى ابوبكر - بدرستى كه او ظالم و جاهل بوده براى آنكه عذاب كند حق تعالى مردان منافق و زنان منافقه را و مردان مشرك و زنان مشركه را و قبول كند توبه مردان مؤ من و زنان مؤ منه را و بود خدا و هست آمرزنده و مهربان؛(4) اين ترجمه آيه بعد از اين آيه است. و در بصائر كافثى به سندهاى معتبر از حضرت صادقعليه‌السلام روايت نموده است كه: امانت، ولايت على بن ابيطالبعليه‌السلام است.(5)

____________________

1- كافى ١/٤١٣. تاويل الآيات الظاهرة ٢/٤٧٠)-٤٧١. و در آنها روايت از امام صادق عليه السلام نقل شده است.

2- عيون اخبارالرضا ١/٣٠٦. معانى الاخبار ١١٠.

3- معانى الاخبار ١١٠.

4- تفسير قمى ٢/١٩٨.

5- بصائرالدرجات ٧٦؛ كافى ١/٤١٣ تاويل الآيات الظاهرة ٢/٤٧٠.

۲۱۰

و ايضا در بصائر از حضرت صادقعليه‌السلام روايت كرده است كه: امانت، ولايت است، ابا كردند از آنكه حمل كنند آن را و كافر شوند در حمل آن، و آن انسانى كه آن را حمل كرد ابوبكر بود.(1)

و ابن شهر آشوب در مناقب روايت نموده از مقاتل از محمد بن حنيفه از حضرت اميرالمؤ منينعليه‌السلام كه فرمود در تفسير انا عرضنا الامانة: عرض كرد حضرت عزت امامت مرا بر آسمانها هفتگانه با ثواب و عقاب، گفتند: پروردگارا! با ثواب و عقاب حمل نمى كنيم و ليكن بدون ثواب و عقاب حمل مى كنيم؛ و عرض كرد امامت و ولايت مرا بر مرغان، پس اولى مرغى كه به آن ايمان آورد بازهاى سفيد و قبره بود، و اول مرغى كه انكار نمود بوم و عنقا بود، اما بوم نمى تواند كه در روز ظاهر شود براى بغضى كه ساير مرغان نسبت به آن دارند؛ و اما عنقا پس پنهان شد در درياها كه كسى آن را نمى بيند؛ و بدرستى كه عرض كرد امامت مرا بر زمينها، پس هر بقعه اى كه ايمان آورد به ولايت من، آن را طيب و پاكيزه گردانيد و گياه و ميوه اش را شيرين و گوارا گردانيد و آبش را صاف و شيرين ساخت، و هر بقعه اى كه انكار امامت و ولايت من كرد آن را شوره زار گردانيد و گياهش را تلخ و ميوه اش را عوسج و حنظل كرد و آبش را شور و تلخ گردانيد؛ بعد از آن فرمود و حملها الانسان يعنى: امت تو يا محمد حمل كردند ولايت اميرالمؤ منين را و امامت او را با آنچه در آن هست از ثواب و عقاب بدرستى كه بسيار ظالم بود مر نفس خود را و بسيار نادان بود امر پروردگار خود را، يعنى هر كه ادا نكرد حق آن را و علل به مقتضاى آن نكرد، ظالم و عداون كننده بود.(2)

و در بصائر از حضرت صادقعليه‌السلام روايت كرده است كه: ولايت ما را عرض نمودند بر آسمانها و زمين و كوهها و شهرها پس قبول نكردند مثل قبول كردن اهل كوفه.(3) و در تفسير فرات از حضرت فاطمه زهراعليه‌السلام روايت كرده است كه: حضرت

____________________

1- بصائرالدرجات ٧٦؛ و در آنجا روايت از امام باقر عليه السلام است.

2- مناقب ابن شهر آشوب ٢/٣٥٠.

3- بصائرالدرجات ٧٧. امالى شيخ مفيد ١٤٢.

۲۱۱

رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود كه: چون مرا در شب معراج به آسمان بردند و از سدرة المنتهى گذشتيم و به مرتبه قاب قوسين او ادنى رسيدم و خدا را به دل ديدم نه به ديده، پس صداى اذان و اقامه شنيدم و صداى منادى شنيدم كه ندا كرد كه: اى ملائكه من و ساكنان آسمانها و شريك ندارم، گفتند: گواهى داديم و اقرار نموديم؛ باز ندا آمد كه: گواهى بدهيد اى ملائكه من و ساكنان آسمانها و زمين من و حاملان عرش من كه محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بنده و رسول من است، گفتند: شهادت داديم و اقرار كرديم (باز ندا آمد كه: گواهى بدهيد اى ملائكه من و ساكنان آسمانها زمين من و حاملان عرش من كه على ولى من و ولى رسول من و ولى مؤ منان بعد از رسول من، گفتند: شهادت داديم و اقرار كرديم.)

حضرت باقرعليه‌السلام فرمود كه: هر گاه ابن عباس اين حديث را ذكر مى كرد مى گفت: اين همان امانتى است كه خدا در قرآن فرموده است (انا عرضنا الامانة) تا آخر آيه، و بخدا سوگند كه به آنها ديندار و درهمى نسپرد و نه گنجى از گنجهاى زمين و ليكن وحى كرد بسوى آسمانها و زمين و كوهها پيش از آنكه خلق كند آدم را كه: من در شماها خليفه مى گردانم ذريه محمد را، با ايشان چه خواهيد كرد هر گاه شما را بخوانند؟ اجابت كنيد ايشان را و اطاعت ايشان را و اطاعت بكنيد بر دشمن ايشان، پس آسمانها و زمين و كوهها ترسيدند از اين اطاعتى كه خدا ايشان را به آن امر كرد و فرزندان آدم قبول كردند و اين تكليف را بر ايشان بار كردند.

پس حضرت صادقعليه‌السلام فرمود كه: قبول كردند و وفا نكردند.(1)

مترجم گويد كه: تاويلاتى كه در اين اخبار شريفه و امثال اينها وارد به چندين وجه بر مى گردد:

اول آنكه: حمل كرده باشند امانت را بر مطلق تكاليف، و تخصيص ولايت به ذكر به اعتبار اين باشد كه عمده و اصل ساير تكاليف است و شرط اعظم قبول آنهاست و محل

____________________

1- تفسير فرات كوفى ٤٥٢ و ٣٤٢.و عبارت داخل كروشه از متن عربى روايت اضافه شد.

۲۱۲

اختلاف ميان امت است، و تخصيص ابوبكر و امثال او به ذكر به اعتبار اين باشد كه در ظاهر از روى نفاق بيعت كردند و پيش از ديگران شكستند و باعث شكستند ديگران نيز شدند؛ پس مراد به حمل قبول كردن ولايت است.

و مؤ يد آنكه مراد از امانت، تكاليف است؛ و مراد به حمل؛ قبول كردن، آن است كه ابن شهر آشوب و ديگران روايت نموده اند كه: چون وقت نماز داخل مى شد حضرت اميرالمؤ منينعليه‌السلام اندام مباركش مى لرزيد و از رنگ به رنگ مى گرديد، چون مى پرسيدند كه: چه مى شود شما را؟ مى فرمود كه: رسيد هنگام اداى امانتى كه بر آسمانها و زمين عرض كردند و آنها ابا نمودند و ترسيدند و انسان متحمل آن شد و نمى دانم كه اين بار امانت كه متحمل شده ايم نيك ادا خواهم كرد يا نه.(1)

دوم آنكه: الف و لام الانسان از براى عهد باشد، و مراد ابوبكر باشد؛ و ولايت به كسر باشد به معنى خلافت و امارت؛ و مراد به عرض، آن باشد كه به ايشان القا كردند كه: آيا قبول مى كنيد كه دعوى امامت به ناحق بكنيد و عقوبتهاى الهى را متحمل شويد؟ ايشان ترسيدند از عقاب و ابا كردند، و آن ظالم جاهل با علم به عقوبت متحمل آن ورز شد.

سوم آنكه: بنابر هر يك از اين دو وجه مراد به حمل، خيانت باشد، نه قبول نمودن چنانچه سابقه مذكور شد، و به وجه دوم انسب است.

____________________

1- مناقب بن شهر آشوب ٢/١٤٢. تفسير روح المعانى ١١/٢٧١.

۲۱۳

فصل نهم در بيان آياتى كه دلالت بر وجوب متابعت اهل بيتعليه‌السلام مى كند.

حق تعالى مى فرمايد يا ايها الذين آمنوا اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولى الامر منكم فان تنازعمت فى شى ء فردوده الى الله ان كنتم تؤ منون بالله و اليوم الآخر ذلك خير و احسن تاويلا(1) و باز فرموده است ولو ردوده الى اولى الامر منهم لعمله الذين يستبطونه منهم(2) و باز فرموده است ام يحسدون الناس على ما آتيهم الله من فضله فقد آتينا آل ابراهيم الكتاب و الحكمة و آتيناهم ملكا عظيما * فمنهم من آمن به و منهم من صد عنه و كفى بجهنم سعيرا.(3)

ترجمه آيه اول آن است كه: اى گروهى كه ايمان به خدا و رسول آورده ايد! اطاعت كنيد خدا و اطاعت كنيد رسول را و اولى الامر از شما را كه امر ايشان و حكم ايشان بر شما جارى است، پس اگر تنازع كنيد در چيزى پس رد كنيد آن را بسوى خدا و رسول اگر بوده ايد كه ايمان آورده ايد به خدا و روز قيامت، اين بهتر است از براى شما و عاقبتش نيكوتر است.

در آيه دوم فرموده است كه: اگر رد كنند آن امرى را كه افشا مى كنند از امن و خوف

____________________

1- سوره نساء: ٥٩.

2- سوره نساء: ٨٣.

3- سوره نساء: ٥٥-٥٤.

۲۱۴

و موافق روايات مطلقه امر را بسوى رسول اولى الامر از ايشان هر آينه خواهند دانست آنها كه استنباط مى نمايند و عملش را طلب مى كنند از آن جماعت يا از اولى الامر موافق روايات ظاهره بدان كه خلاف كرده اند مفسران در تفسير اولى الامر: بعضى از مفسران عامه گفته اند كه مراد امرا، و سركرده هاى لشكر و پادشاهانند، و بعضى از ايشان گفته اند كه: مراد علماى امتند؛(1) و علماى اماميه اتفاق كرده اند كه مراد، ائمه از آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اند،(2) به مقتضاى رواياتى كه مذكور خواهد شد به آنكه اولى الامر صاحب اختيار در امر است، و چون مقيد به قيدى نشده است بايد كه صاحب اختيار مطلق در جميع امور دين و دنيا باشد و آن امام است و يا هر كه در امرى صاحب اختيار شود اطاعت او واجب باشد در آن امر، پس كسى كه صاحب اختيار در همه امور باشد مطاع مطلق خواهد بود و آن امام است.

و ايضا ترك لفظ اطيعوا ميان رسول و اولى الامر مشعر است به اينكه مرتبه امامت نظير مرتبه نبوت و مثل آن است، بلكه چنانچه نبوت رسالتى است از جانب خدا به وساطت ملك: امامت نيز فى الخليفه نبوتى است به وساطت نبى، و به اين سبب اطاعت اولى الامر عين اطاعت است به نبى، پس به اين سبب اطيعوا در ميان متوسط نشده بخلاف مرتبه نبوت كه هر چند بالاترين مراتب است مثل مرتبه الوهيت نيست، و توسط اطيعوا ميان لفظ جلاله و رسول اشاره است به اين.

و ايضا چون اطاعت اين جماعت را مقرون به اطاعت خود تعالى شانه و رسول خود گردانيد، البته جمعى بايد باشند منصوب ايشان كه امر و حكمشان امر و حكم ايشان باشد تا طاعتشان ايشان و مقرون به آن باشد والا لازم آيد كه طاعت جميع ملوك جباره مانند سلطان روم و اورنگ و غير ايشان همه داخل اطاعت اولى الامر باشند مثل خدا و رسول او. و قباحت و شناعت اين قول بر هيچ عاقل مخفى نيست.

چنانكه شيخ طبرسىعليه‌السلام گفته است كه: جايز نيست كه خداوند واجب گرداند

____________________

1- مجمع البيان ٢/٨٢. تفسير طبرى ٤/١٨٤. الجواهر الحسان ١/٣٧٠.

2- تفسير بيان ٣/٢٧٢. تفسير عياشى ١/٢٦٠.

۲۱۵

طاعت شخصى را على الاطلاق مگر كسى كه عصمت او ثابت باشد و بداند كه باطن او مثل ظاهر اوست و ايمن باشد كه از او غلطى يا امر قبيحى صادر شود، و اين معنى در امراء و علماء غير ائمه معصومينعليه‌السلام حاصل نيست، و حق تعالى جليلتر است از آنكه امر كند به اطاعت كسى كه معصيت او كند به انقياد جماعتى كه مختلف در فعل و قول باشند، زيرا كه محال است اطاعت كرده شوند جماعت مختلف چنانه محال است اجتماع آنچه در آن اختلاف كرده اند، و از جمله دلايل آنچه گفتيم آن است كه حضرت عزت مقرون نكرده است اطاعت اولى الامر به اطاعت رسولش چنانكه مقرون كرده است اطاعت رسولش را به اطاعت خود مگر براى آنكه اولوالامر فوق جميع خلقند چنانچه رسول فوق اولى الامر است و فوق ساير خلق، و اين صفت ائمه از آل محمدعليه‌السلام است كه ثابت شده است امامت و عصمت ايشان و اجماع كرده اند امت بر علو مرتبه و عدالت ايشان:

فان تنازعتم فى شى يعنى اگر اختلاف نمائيد در چيزى از امور دين خود فردوه الى الله و الرسول پس رد كنيد آنچه در آن نزاع كرده ايد بسوى كتاب خدا و سنت رسول

و ما - گروه شيعه - مى گوئيم كه: رد بسوى ائمه كه قايم مقام رسولند بعد از وفات آن حضرت، مثل رد بسوى رسول است در حيات آن حضرت، زيرا كه ايشان حافظان شريعت آن حضرت و خليفه هاى اويند در ميان امت.(1) تا اينجا كلام شيخ طبرسى بود. و در اول آيه ذكر اولى الامر شده و در آخر آيه نشده بنا بر قرائت مشهور، و نكته اى كه شيخ طبرسى فرموده مذكور شد و مى تواند بود كه نكته آن باشد كه نزاعى كه در امامت اولى الامر شود نيز بايد رجوع شود به كتاب و سنت، پس مى بايد امام منصوص از جانب خدا و رسول باشد نه به روشى كه مخالفان قائلند كه امامت را مستند به اجماع مى دانند و نصب امام را از جانب امت مى دانند؛ اما در بعضى از اخبار وارد شده است كه: در قرائت اهل بيتعليه‌السلام والى اولى الامر در آخر نيز بوده، چنانچه على بن ابراهيم گفته است كه:

____________________

1- مجمع البيان ٢/٦٤.

۲۱۶

مراد از اولى الامر حضرت اميرالمؤ منينعليه‌السلام است، پس روايت نموده است به سند كالصريح از حضرت صادقعليه‌السلام كه: آيه چنين نازل شده: فان تنازعتم فى شى ء فارجعوه الى الله و الى الرسول و الى اولى الامر منكم.(1)

و عياشى نيز روايت نموده كه: حضرت امام محمد باقرعليه‌السلام آيه را چنين تلاوت فرمودند.(2) و كلينى به سند كالصحيح روايت كرده است كه: حضرت باقرعليه‌السلام آيه را چنين تلاوت نمودند اطيعوا الله واطيعوا الرسول والى اولى الامر منكم پس حضرت فرمود كه: چگونه امر مى كند به اطاعت ايشان و رخصت مى دهد در منازعه ايشان، اين خطاب را با جماعتى فرمود كه مامور شده اند به اطاعت خدا و رسول.(3) مترجم گويد كه: مراد حضرت آن است كه: اگر والى اولى الامر در آخر آيه نباشد آيه مشعر خواهد بود به تجويز منازعه ساير امت با ايشان و اين منافات دارد با امر به اطاعت ايشان در اول آيه.

و عياشى به سند ديگر روايت نموده است كه: حضرت باقرعليه‌السلام آيه را چنين خواند فان تنازعتم فى شى ء فارجعوه الى الله والى الرسول واولى الامر منكم(4)

و در عيون اخبار الرضا روايت نموده است از حضرت امام محمد باقرعليه‌السلام كه: وصيت نمود رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بسوى على و حسن و حسينعليه‌السلام ، پس فرمود در قول حق تعالى اطيعوا الله و اطيعوا الرسول واولى الامر منكم كه: مراد به اولى الامر امامانند از فرزندان على و فاطمهعليه‌السلام تا روز قيامت.(5) و در اكمال الدين نيز همين مضمون را به سند صحيح از حضرت باقرعليه‌السلام روايت کرده

____________________

1- تفسير قمى ١/١٤١.

2- تفسير عياشى ١/٢٥٤.

3- كافى ٨/١٨٤.

4- تفسير عياشى ١/٢٥٤.

5- عيون اخبار الرضا ٢/١٣١.

6- كمال الدين ٢٢٢، مناقب ابن شهر آشوب ١/٣٣٤.

۲۱۷

و در اعلام الورى و مناقب ابن شهر آشوب از تفسير جابر جعفى روايت شده است كه جابر انصارى گفت كه: پرسيدم از حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از قول حق تعالى يا ايها الذين آمنوا اطيعواالله و اطيعواالرسول خدا و رسول را شناختيم، اولى الامر كيستند؟ حضرت فرمود كخ: خليفه هاى منند اى جابر و امامان مسلمانانند بعد از من: اول ايشان على بن ابيطالب است، پس حسن، پس حسين، پس على بن الحسين، پس محمد بن على كه معروف است در تورات به باقر و زود باشد كه تو او را دريابى اى جابر پس چون او را ملاقات كنى سلام مرا به او برسان پس صادق جعفر بن محمد، پس موسى بن جعفر، پس على بن موسى، پس محمد بن على، پس على بن محمد، پس حسن بن على، پس همنام من و هم كنيت من حجت خدا در زمين او و بقيه خليفه هاى خدا در ميان بندگانش فرزند حسن بن على آن كه فتح مى كند خدا بر دست او مشرقهاى زمين و مغربهاى آن را، و آن است كه غايب مى گردد از شيعيانش غايب شدنى كه ثابت نمى ماند بر قول امامت او مگر كسى كه امتحان كرده باشد حق تعالى دل او را به ايمان.(1)

و كلينى و عياشى از بريد بن معاويه روايت كرده اند كه گفت: سوال نمودم از حضرت امام محمد باقرعليه‌السلام از تفسير قول حق تعالى اطيعوا الله و اطيعوا الرسول والى الامر منكم حضرت شروع فرمود به تاويل اول آيات:( أَلَمْ تَرَ‌ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيبًا مِّنَ الْكِتَابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ ) (2) يعنى: آيا نمى بينى و نظر نمى كنى بسوى آنها كه بهره اى از كتاب به ايشان داده شده است ايمان مى آورند به جبت و طاغوت كه دو بت قريش بودند؛ مفسران گفته اند كه: مراد كعب بن الاشرف و جماعتى از يهود كه به مكه رفتند و بتهاى قريش را سجده كردند.(3) حضرت فرمود كه: مراد به جبت و طاغوت دو بت منافقانند ابوبكر و عمر.

____________________

1- اعلام انورى ٣٩٧. مناقب ابن شهر آشوب ١/٣٤٣)-٣٤٤؛ كفاية الاثر ٥٣. كمال الدين ٢٥٣.

2- سوره نساء: ٥١.

3- تفسير تبيان ٣/٢٢٣. مجمع البيان ٢/٥٩. تفسير طبرى ١٣٤. تفسير بيضاوى ١/٣٥٢.

۲۱۸

( وَيَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَرُ‌وا هَـٰؤُلَاءِ أَهْدَىٰ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا سَبِيلًا ) .(1) به قول مفسران يعنى: مى گفتند به كافران - كه ابوسفيان و اصحاب او بودند - كه ايشان هدايت يافته ترند از محمد و اصحابش به راه دين و حق.(2) حضرت فرمود كه: مراد خلفاى جور و امامان گمراهند كه مردم را بسوى آتش جهنم مى خوانند، ايشان مى گفتند كه: اينها هدايت يافته ترند از آل محمد.( أُولَـٰئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّـهُ ) ((اينهايندآن جماعت كه خدا ايشان را لعنت كرده است))( وَمَن يَلْعَنِ اللَّـهُ فَلَن تَجِدَ لَهُ نَصِيرً‌ا ) (3) ((و هر كه خدا او را لعنت كند پس نمى يابى از براى او ياورى)).( أَمْ لَهُمْ نَصِيبٌ مِّنَ الْمُلْكِ ) آيا از براى ايشان بهره اى از ملك هست؟ حضرت فرمود كه: مراد از ملك امامت، و خلافت است،( فَإِذًا لَّا يُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِيرً‌ا ) (4) يعنى: پس اگر بهره اى از خلافت با ايشان باشد، نخواهند داد به مردم نه قليلى و نه كثيرى حتى به قدر نقيرى نخواهند داد، حضرت فرمود كه: مراد از ناس كه به ايشان چيزى نخواهند داد؛ مائيم و مراد از نقير آن نقطه اى است كه مى بينى در ميان دانه خرما.( اَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَىٰ مَا آتَاهُمُ اللَّـهُ مِن فَضْلِهِ ) (5) بلكه آيا حسد مى برند مردم را بر آنچه خدا عطا كرده است به ايشان از فضل خود، بعضى گفته اند مراد به اينها كه حسد بر ايشان مى برند حضرت رسول است كه بر پيغمبرى او حسد مى برند و بر آنكه حق تعالى نه زوجه بر او حلال كرده، و بعضى گفته اند محمد و اصحابش مرادند، و بعضى گفته اند محمد و آلش مرادند.(6) و فضل در آن حضرت پيغمبرى است و در آلش امامت.(7)

____________________

1- سوره نساء: ٥١.

2- مجمع البيان ٣/٥٩. تفسير كشاف ٢/٥٢١ تفسير بغوى ١/٤٤١.

3- سوره نساء: ٥٢.

4- سوره نساء: ٥٣.

5- سوره نساء: ٥٤.

6- براى اطلاع بيشتر از گفته هاى مفسرانن ، رجوع شود به تفسير تبيان ٣/٢٢٩. مجمع البيان ٢٢/٦١. تفسير طبرى ٤٥/١٤٢. تفسير روح المعانى ٣/٥٥. تفسير الدر المنثور ٢/١٧٣.

7- تفسير تبيان ٣/٢٢٨. مجمع البيان ٢/٦١.

۲۱۹

و از حضرت باقرعليه‌السلام روايت نموده اند چنانچه خواهد آمد، حضرت فرمود كه: مراد مائيم كه حسد مى برند بر ما كه خدا امامت را مخصوص ما گردانيد و به احدى از خلق غير ما نداد.

( فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَ‌اهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُم مُّلْكًا عَظِيمًا ) (1) پس به تحقيق كه عطا كرديم به آل ابراهيم كتاب را و حكمت را - كه پيغمبرى باشد - و عطا كرديم به ايشان پادشاهى عظيم را. حضرت فرمود كه: مراد آن است كه گردانيديم ميان آل ابراهيم رسولان و پيغمبران و امامان و پس چرا اقرار مى كنند اينها را در آل ابراهيم و انكار مى كنند در آل محمد.

( فَمِنْهُم مَّنْ آمَنَ بِهِ وَمِنْهُم مَّن صَدَّ عَنْهُ وَكَفَىٰ بِجَهَنَّمَ سَعِيرً‌ا ) پس بعضى از امت به ابراهيم ايمان آوردند و بعضى روگردان شدند و ايمان نياوردند، و بس است آتش جهنم براى سوختن و عذاب ايشان؛ و بعضى گفته اند كه مراد اين است كه بعضى از اهل كتاب ايمان به محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آوردند و بعضى ايمان نياوردند.

راوى گفت: پرسيدم كه: ملك عظيم كه خدا به آل ابراهيم داد چيست؟ حضرت فرمود كه: مراد آن است كه در ميان ايشان امامانى قرار داد كه هر كه طاعت ايشان كد اطاعت خدا كرده باشد و هر كه معصيت ايشان كند معصيت خدا نموده باشد، اين است پادشاهى عظيم. پس حضرت فرمود: كه حضرت بارى بعد از اين فرمود كه( إِنَّ اللَّـهَ يَأْمُرُ‌كُمْ أَن تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَىٰ أَهْلِهَا ) ، حضرت فرمود كه: مراد مائيم كه بايد امام سابق به امام بعد از خود تسليم كند كتابها و علم و سلاح رسول الله را.

( وَإِذَا حَكَمْتُم بَيْنَ النَّاسِ أَن تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ ) (2) يعنى: چون حكم كنيد ميان مردم حكم نمائيد به آن عدالتى كه در دست شما است. پس حق تعالى خطاب كرد به ساير مردم كه( يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ) پس خدا جمع كرد در اين خطاب جميع مؤ منان را تا روز

____________________

1- سوره نساء: ٥٤.

2- سوره نساء: ٥٨.

۲۲۰