حيات القلوب امام شناسي جلد ۵

حيات القلوب  امام شناسي0%

حيات القلوب  امام شناسي نویسنده:
گروه: سایر کتابها
صفحات: 543

حيات القلوب  امام شناسي

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: علامه مجلسى
گروه: صفحات: 543
مشاهدات: 52530
دانلود: 3835


توضیحات:

جلد 1 جلد 2 جلد 3 جلد 4 جلد 5
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 543 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 52530 / دانلود: 3835
اندازه اندازه اندازه
حيات القلوب  امام شناسي

حيات القلوب امام شناسي جلد 5

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نموده اند،(1) و بعضى به قرآن(2) و بعضى به ايمان(3) - مانند كسى است كه مثل و صفت او آن است كه در تاريكيهاى كفر و ضلالت و جهالت است و هرگز از آن بيرون نمى رود، چنين زينت داده شده است براى كافران كرده هاى ايشان.

و كلينى به سند معتبر از حضرت صادقعليه‌السلام روايت كرده است در تفسير وجعلنا له نورا كه مراد از نور، امامى است كه به او اقتدا كنند؛ كمثله فى الظلمات كسى است كه امام را نشناسد.(4)

و به سند معتبر ديگر روايت نموده است كه: چون خدا خواست حضرت آدم را خلق كند جبرئيل را فرستاد در اول ساعتى از روز جمعه، پس به دست راست يك قبضه گرفت از آسمان هفتم تا آسمان اول، و به دست چپ خود يك قبضه گرفت از زمين اول تا زمين هفت، پس حق تعالى خطاب نمود به آنچه در دست راست جبرئيل بود كه: از تو خلق مى كنم پيغمبران و اوصياء و صديقان و مؤ منان و سعادتمندان را، و خطاب كرد به آنچه در دست چپ او بود كه: از تو خلق مى كنم جباران و مشركان و كافران و اشقيا را. پس اين دو طينت را با يكديگر مخلوط كرد و در ولادت از يكديگر جدا مى شوند چنانچه مى فرمايد( يُخْرِ‌جُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَيُخْرِ‌جُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ ) (5) يعنى: بيرون مى آورند زنده را از مرده و مرده از را از زنده حضرت فرمود: زنده اى كه از مرده بيرون مى آيد آن مؤ منى است كه از طينت كافر، طينت او بيرون مى آيد؛ و مرده اى كه از زنده بيرون مى آيد كافرى است كه از طينت مؤ من بيرون مى آيد؛ پس زنده، مؤ من است، و مرده، كافر، و اين است معنى قول حق تعالى او من كان ميتا فاحييناه پس مرگش اختلاط طينت او با طينت كافر

____________________

1- تفسير تبيان ٤/٢٥٩.

2- تفسير طبرى ٥/٣٣٢.

3- تفسير جلالين ١٨٣.

4- كافى ١/١٨٥. تفسير عياشى ١٠/٣٦٧.تاويل الآيات الظاهرة ١/١٦٦. و روايت در هر سه مصدر از امام باقر عليه السلام است.

5- سوره روم: ١٩.

۲۶۱

و زندگيش در آن وقت است كه خدا جدا مى كند طينت او را از طينت كافر به قدرت خود. و همچنين حضرت عزت بيرون مى آورد مؤ من را در ولادت از ظلمت طينت كافر بعد از آنكه داخل در آن شده بود بسوى نور، و بيرون مى آورد كافر را از نور كه طينت مؤ من باشد بسوى ظلمت كفر چنانچه مى فرمايد( لِيُنذِرَ‌ مَن كَانَ حَيًّا وَيَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْكَافِرِ‌ينَ ) (1) يعنى فرستاد پيغمبر را كه بترساند كسى را كه زنده باشد - يعنى مؤ من باشد - و ثابت شود و عيد عذاب بر كافران، يا حجت ايشان تمام گردد.(2)

و عياشى از حضرت باقرعليه‌السلام روايت نموده در تفسير اين آيه كه: مراد از ميت كسى است كه اين امر امامت ما را نداند، و زنده شدن او را به معرفت امامت است، و مراد از نور، على بن ابى طالبعليه‌السلام است؛ و آنكه مثلش آن است كه در ظلمات است، اين خلقند كه چيزى نمى دانند و امام خود را نمى شناسند - و به دست مبارك خود اشاره كرد بسوى ايشان -(3) و ابن شهر آشوب روايت نموده قريب به اين مضمون را.

و على بن ابراهيم گفته است:( أَوَمَن كَانَ مَيْتًا ) يعنى جاهل باشد از حق،( فَأَحْيَيْنَاهُ ) يعنى او را هدايت كنيم بسوى حق،( وَجَعَلْنَا لَهُ نُورً‌ا ) مراد به نور، ولايت است،( كَمَن مَّثَلُهُ فِي الظُّلُمَاتِ ) يعنى در ولايت ائمه غير حق بوده باشد.(4)

آيه رابعة عشر: حق تعالى از حضرت نوحعليه‌السلام نقل كرده است( رَّ‌بِّ اغْفِرْ‌ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِمَن دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِنًا وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَلَا تَزِدِ الظَّالِمِينَ إِلَّا تَبَارً‌ا ) (5) يعنى: اى پروردگار من! بيامرز مرا و پدر و مادر مرا و هر كه داخل خانه من مى شود با ايمان و مردان مؤ من و زنان مؤ منه را و زياد مكن ظالمان را مگر هلاك.

على بن ابراهيم از حضرت صادقعليه‌السلام روايت كرده است: كه مراد به بيت، ولايت است

____________________

1- سوره يس: ٧٠.

2- كافى ٢/٥.

3- تفسير عياشى ١/٣٧٦.

4- تفسير قمى ١/٢١٥-٢١٦.

5- سوره نوح: ٢٨.

۲۶۲

كه هر كه داخل ولايت شود داخل در خانه پيغمبران شده است.(1)

مترجم گويد كه: مراد به بيت، بيت معنوى است چنانكه سابقا مذكور شد يعنى خانه آباده عزت و كرامت و اسلام و ايمان، پس هر كه ولايت ايشان را اختيار نمايد داخل خانه آباده ايشان گرديده است و به ايشان ملحق شده، پس شيعيان كه اهل ولايتند در اين خانه داخلند و دعاى نوحعليه‌السلام ايشان را شامل است.

و شيخ طبرسىعليه‌السلام گفته كه: مراد به بيت، يا خانه آن حضرت است، يا مسجد آن حضرت، يا كشتى. و بعضى گفته اند: مراد خانه محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است، و مراد به مؤ منين و مؤ منات، يا جميع مؤ منان است يا از امت محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم .(2)

آيه خامسة عشر: اخبارى است كه ماويل مسجد به اهل بيت و خانه هاى ايشان شده است. كلينى و ابن ماهيار از حضرت موسىعليه‌السلام روايت كرده اند در تاويل قول حق تعالى( وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّـهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّـهِ أَحَدًا ) (3) يعنى: مسجدها از خداست پس مخوانيد با خدا احدى را، حضرت فرمود كه: مراد به مساجد اوصياءعليه‌السلام اند.(4)

و على بن ابراهيم از حضرت امام رضاعليه‌السلام روايت كرده است كه: مساجد ائمهعليه‌السلام اند.(5) و ايضا ابن ماهيار از امام موسىعليه‌السلام روايت كرده است كه گفت: از پدرم شنيدم كه مراد به مساجد، اوصياة و ائمهعليه‌السلام اند يكى بعد از ديگرى؛ پس مراد آن است كه: دعوت مكنيد مردم را بسوى غير ايشان، پس مانند كسى خواهيد بود كه با خدا ديگرى را خوانده باشد.(6)

مترجم گويد كه: اختلاف كرده اند مفسران در تاويل مسجد كه در اين آيه كريمه وارد

____________________

1- تفسير قمى ٢/٣٨٨. كافى ١/٤٢٣. تاويل الآيات الظاهرة ٢/٧٢٧.

2- مجمع البيان ٥/٣٦٥.

3- سوره جن: ١٨.

4- كافى ١/٤٢٥.تاويل الآيات الظاهرة ٢/٧٢٩.

5- تفسير قمى ٢/٣٩٠.

6- تاويل الآيات الظاهرة ٢/٧٢٩.

۲۶۳

شده است: بعضى گفته اند مواضعى است كه از براى عبادت بنا شده است و در بعضى اخبار نيز وارد شده است.(1)

و در احاديث بسيار از حضرت اميرالمؤ منينعليه‌السلام و از حضرت امام جعفر صادقعليه‌السلام و امام محمد تقىعليه‌السلام منقول است كه: مراد به مساجد، هفت عضو است كه مى بايد با آنها سجده كنند: پيشانى و كفها و زانوها و دو انگشت مهين پاها.(2)

و اما تاويلى كه در آن اخبار وارد شده است، چند وجه احتمال دارد:

اول آنكه: مراد خانه هاى ايشان در حال حيات و روضات مقدسه ايشان بعد از وفات بوده باشد، پس تقدير مضافى در اخبار بايد كرد، و بنابراين وجه ممكن است كه مراد جميع بقاع مشرفه بوده باشد، و تخصيص اين فرد به ذكر براى آن باشد كه اشرف افراد آن است.

دوم آنكه: مراد بيوت معنويه بوده باشد چنانچه سابقا مذكور شد.

سوم آنكه: در آيه كريمه مضافى مثل اهل تقدير كنند زيرا كه ايشان اهل مساجدند حقيقتا.

و عياشى روايت كرده است از حضرت امام صادقعليه‌السلام در تفسير قول حق تعالى( وَأَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِدٍ ) (3) ترجمه اش آن است كه: بازداريد روهاى خود را نزد هر مسجدى - يعنى هر جاى نمازى يا وقت نمازى - فرمود كه: يعنى ائمهعليه‌السلام .(4)

مترجم گويد: ممكن است كه مراد آن باشد كه مراد به مسجد، خانه هاى ائمهعليه‌السلام است، يعنى بايد كه در حال حيات به منازل شريفه ايشان رجوع كنيد براى اخذ معالم دين از ايشان و انقياد و اطاعت ايشان، و بعد از وفات به مشاهد مشرفه ايشان براى زيارت؛ يا مراد از مسجد، اهل مسجد باشند زيرا كه ايشان عامران مساجد الهى، يا آنكه ايشان را مسجد ناميه اند مجازا براى آنكه خدا امر كرده است به خضوع نزد ايشان و تعظيم كردن ايشان.

____________________

1- تفسير تبيان ١٠/١٥٥.مجمع البيان ٥/٣٧٢.

2- تفسير عياشى ١/٣٢٠.كافى ٣/٣١٢. من لا يحضره الفقيه ٢/٦٢٦. مجمع البيان ٥/٣٧٢.

3- سوره اعراف: ٢٩.

4- تفسير عياشى ٢/١٢.

۲۶۴

و احاديث بسيار روايت شده كه مراد رو به قبله آوردن است در وقت نماز در مساجد يا مطلقا.(1) و ايضا عياشى از حضرت صادقعليه‌السلام روايت كرده است در تفسير قول حق تعالى خذوا زينتكم عند كل(2) مسجد ترجمه اش آن است كه: بگيريد زينت خود را نزد هر مسجدى فرمود كه: مراد ائمهعليه‌السلام اند.(3) و اين حديث را به چند وجه توجيه مى توان كرد: اول آنكه: مراد تفسير مسجد باشد به خانه هاى منوره و مشاهد معطره ايشان چنانچه در بعضى احاديث وارد شده است.

دوم آنكه: مراد آن باشد كه خطاب در آيه كريمه متوجه ايشان است چنانچه در احاديث روايت شده است كه آيه كريمه مخصوص جمعه و عيدين است.(4) و با حضور ايشان مقدمند بر ديگران

سوم آنكه: مراد تاويل زينت باشد به ولايت، چنانچه از بعضى اخبار نيز ظاهر مى شود.(5) و لكن از بعضى احاديث ظاهر مى شود كه مراد، جامه فاخر پوشيدن است در وقت نماز،(6) ، و از بعضی بوی خوش کردن(7) ، و از بعضی شانه کردن در وقت هر نماز(8) .

و جمع ميان اخبار به اين نحو به خاطر قاصر مى رسد كه مراد به زينت اعم از زينتهاى روحانى و جسمانى بوده باشد و ولايت اهل بيتعليه‌السلام اشرف و افضل زينتهاى روحانى است، و در هر حديث آنچه مناسب فهم رواى و موافق حال او باشد بيان فرموده باشند.

____________________

1- تهذيب الاحكام ٢/٤٣. مجمع البيان ٢/٤١١. تفسير عياشى ٢/١٢.

2- سوره اعراف: ٣١.

3- تفسير عياشى ٢/١٣.

4- تفسير عياشى ٢/١٣. تفسير قمى ١/٢٢٩. كافى ٣/٤٢٤.

5- كافى ١/١٨٢. ٢/٤٨.

6- تفسير تبيان ٤/٣٨٦. مجمع البيان ٢/٤١٢. تفسير عياشى ٢/١٤.

7- تفسیر عیاشی2/13؛ تفسیر قمی 1/299؛ من لا یحضره الفقیه 1/128.

۲۶۵

فصل يازدهم در بيان آنكه ايشانند شهدا و گواهان بر خلق و آنكه اعمال عباد بر ايشان عرض مى شود

اما آيات

حق تعالى فرموده است:( وَكَذَٰلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّ‌سُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا ) (1) .

و فرموده است:( فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِن كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَىٰ هَـٰؤُلَاءِ شَهِيدًا ) . (2)

( وَسَيَرَ‌ى اللَّـهُ عَمَلَكُمْ وَرَ‌سُولُهُ ثُمَّ تُرَ‌دُّونَ إِلَىٰ عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ ) .(3)

و فرموده است:) وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَ‌ى اللَّـهُ عَمَلَكُمْ وَرَ‌سُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَسَتُرَ‌دُّونَ إِلَىٰ عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ ( (4)

( وَيَوْمَ نَبْعَثُ مِن كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا ثُمَّ لَا يُؤْذَنُ لِلَّذِينَ كَفَرُ‌وا وَلَا هُمْ يُسْتَعْتَبُونَ ) .(5) (6) .

____________________

1- سوره بقره: ١٤٣.

2- سوره نساء: ٤١.

3- سوره توبه: ٩٤.

4- سوره توبه: ٢٠٥.

5- سوره نحل: ٨٤.

6- دو آيه اى كه در اين صفحه داخل كروشه مى باشد از بحارالانوار ٢٣/٣٣٣ اضافه شدند تا با شماره گذارى و شرحى كه خواهد آمد مطابقت كند، چون ظاهرا از اين كتاب جا افتاده اند.

۲۶۶

و فرموده است:( وَيَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا عَلَيْهِم مِّنْ أَنفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِكَ شَهِيدًا عَلَىٰ هَٰؤُلَاءِ ) .(1)

و فرموده است:( وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاكُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِّلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ مِن قَبْلُ وَفِي هَٰذَا لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيدًا عَلَيْكُمْ وَتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ ) (2)

و فرموده است( وَنَزَعْنَا مِن كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا فَقُلْنَا هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ فَعَلِمُوا أَنَّ الْحَقَّ لِلَّهِ وَضَلَّ عَنْهُم مَّا كَانُوا يَفْتَرُونَ ) .(3)

و فرموده است:( وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَوُضِعَ الْكِتَابُ وَجِيءَ بِالنَّبِيِّينَ وَالشُّهَدَاءِ وَقُضِيَ بَيْنَهُم بِالْحَقِّ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ ) .(4)

و فرموده است( وَ یَقُولُ الْأَشْهادُ هؤُلاءِ الَّذِینَ کَذَبُوا عَلی رَبِّهِمْ أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَی الظَّالِمِینَ ) .(5)

و فرموده است:( أَفَمَن كَانَ عَلَىٰ بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّهِ وَيَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِّنْهُ ) .(6)

و فرموده است:( وَجَاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَّعَهَا سَائِقٌ وَشَهِيدٌ ) .(7)

آيه اول: ترجمه اش آن است كه: چنين گردانيديم شما را امت وسط - يعنى عدل يا متوسط ميان افراط و تفريط چنانچه سابقا مذكور شد، يا آنكه امتها - تا بوده باشيد گواهان بر مردم و بوده باشد رسول گواه بر شما.

شيخ طبرسى گفته است كه: در شاهد بودن ايشان سه قول است:

اول آنكه: گواهند بر مردم به اعمالى كه در آنها مخالفت حق كرده اند در دنيا

____________________

1 سوره نحل: ٧٨.

2 سوره حج: ٧٨.

3-سوره قصص:75.

4 سوره زمر: ٦٩.

5 سوره هود: ١٨.

6 سوره هود: ١٧.

7 سوره ق: ٢١.

۲۶۷

و آخرت چنانچه فرموده است وجى ء بالنبيين والشهداء

دوم آنكه: مراد آن باشد كه شما حجت باشيد بر مردم و بيان كنيد از براى ايشان حق و دين را و رسول گواه باشد و بيان كننده باشد دين را از براى شما.

سوم آنكه: ايشان گواهى مى دهند از براى پيغمبران بر امتهاى ايشان كه تكذيب ايشان كرده اند كه تبليغ رسالت الهى نموده اند، و گواه بودن رسول بر ايشان يا به اين است كه گواه بر اعمال ايشان باشد يا حجت بر ايشان شود يا آنكه در قيامت از براى ايشان گواهى دهد كه آنها راست گفته اند در گواهى كه دادند، پس على به معنى لام خواهد آمد،.(1)

مترجم گويد كه: احاديث بسيار وارد شده است كه اين خطاب در آيه متوجه ائمهعليه‌السلام است و ايشانند گواهان بر خلق، و اين احاديث بر يكى از دو وجه محمول مى تواند بود؛

اول آنكه: خطاب مخصوص ايشان باشد و مراد از امت، ايشان باشند، چنانچه در بعضى از اخبار وارد شده است كه آيه چنين نازل شده: وكذلك جعلناكم ائمه وسطا(2) دوم آنكه: خطاب متوجه جميع امت باشد به اعتبار آنكه ائمه در ميان ايشان هستند، پس آنچه فرمودند كه: مائيم امت وسط، مراد آن خواهد بود كه به سبب ما اين امت متصف به اين صفت شده اند.

كلينى و صفار و ابن شهر آشوب و عياشى به سندهاى بسيار از حضرت باقر و حضرت صادقعليه‌السلام روايت كرده اند كه: در تفسير اين آيه فرمودند كه: مائيم امت وسطى و مائيم گواهان خدا بر خلق و حجتهاى خدا در زمين.(3)

و فرات به سند معتبر از حضرت باقرعليه‌السلام روايت نموده است در تفسير اين آيه فرمود كه: از ما اهل بيتعليه‌السلام به اهل هر زمان شهيدى يعنى گواهى هست، علىعليه‌السلام در زمان خود و حسنعليه‌السلام در زمان خود و حسينعليه‌السلام در زمان خود، و هر امامى كه دعوت مى كند مردم

____________________

1- مجمع البيان ١/٢٢٥.

2- بحارالانوار ١/٢٢٥.

3- كافى ١/١٩٠ و ١٩١ و بصائرالدرجات ٨٢ و ٨٣. مناقب ابن شهر آشوب ٤/١٩٤. تفسير عياشى ١/٦٢. مجمع البيان ١/٢٢٤. تاويل الآيات الظاهرة ١/٨١.

۲۶۸

را بسوى خدا در زمان خود.(1)

و ايضا در بصائر از حضرت باقرعليه‌السلام روايت كرده است كه فرمود:( أُمَّةً وَسَطًا ) يعنى: عدلا( لِّتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ ) يعنى ائمهعليه‌السلام كه گواهند بر مردم،( وَيَكُونَ الرَّ‌سُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا ) يعنى: گواه باشد رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بر ائمهعليه‌السلام .(2)

و از حضرت صادقعليه‌السلام روايت كرده است كه: مائيم گواهان بر مردم به آنچه نزد ايشان است از حلال و حرام و آنچه ضايع كرده اند از احكام(3) الهى.

و در كافى و بصائر از حضرت اميرالمؤ منينعليه‌السلام روايت كرده است كه: خدا ما را مطهر گردانيده است از بديها و معصوم گردانيده است از گناهان و گردانيده است ما را گواهان بر خلقش و حجتهاى او در زمين، و ما را با قرآن مقرون گردانيده است و قرآن را با ما مقرون ساخته، ما از او جدا نمى شويم و او از ما جدا نمى شود.(4)

و عياشى از حضرت باقرعليه‌السلام روايت كرده است كه: مائيم اوسط و بهترين نمطها يعنى فرشها و مسندها كه در صدر مجلس فرش مى كنند يا اصناف خلق، چنانچه حق تعالى فرموده است( وَكَذَٰلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا ) بسوى ما مى بايد برگردد غلو كننده و به ما ملحق شود تقصير كننده.(5)

و از حضرت صادقعليه‌السلام روايت كرده است كه: اين آيه را تلاوت نمودند پس فرمودند كه: گمان مى كنى مراد از گواهان در اين آيه جميع اهل قبله اند از آنها كه به يگانگى خدا قايلند؟! چنين نيست، آيا گمان مى كنى كسى كه در دينا گواهى او را بر كى صاع خرما قبول نمى كنند حق تعالى در قيامت طلب گواهى از او خواهند كرد و گواهى او را قبول خواهند كرد در حضور جميع امتهاى گذشته؟! چنين نيست، و خدا ايشان را اراده نكرده

____________________

1- تفسير فرات كوفى ٦٢.

2- بصائرالدرجات ٨٢.

3- بصائر الدرجات ٨٢.

4- كافى ١/١٩١. بصائرالدرجات ٨٣؛ كمال الدين ٢٤٠.

5- تفسير عياشى ١/٦٣.

۲۶۹

است بلكه مراد آن امتند كه دعاى حضرت ابراهيمعليه‌السلام در حق ايشان مستجاب گرديده و آنها مرادند كه خدا به ايشان خطاب نمود كه( كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ ) (1) يعنى: بوديد شما بهترين امتى كه بيرون آورده شده است از براى مردم؛ بعد از آن اوصاف ايشان را فرموده كه: امر مى كنند به نيكيها و نهى مى كنند از بديها و مراد ائمهعليه‌السلام اند وايشانند امت وسطى و بهترين امتها.(2)

و ايضا از آن حضرت روايت كرده است كه: شهدا و گواهان بر مردم نستند مگر پيغمبران و امامان، زيرا كه جايز نيست حق تعالى گواهى بطلبد بر مردم از همه امت حال آنكه در ميان ايشان جمعى هستند كه در دنيا گواهى ايشان را بر يك بسته سبزى قبول نمى كنند.(3)

وابوالقاسم حسكانى در شواهد التنزيل روايت كرده است از حضرت امير المؤ منينعليه‌السلام كه: حق تعالى ما را اراده و به ما خطاب فرمود در آنجا كه فرموده است( لِّتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ ) پس رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گواه است بر ما و ما گواهيم از جانب خدا بر خلق او و حجتهاى خداييم در زمين او، و مائيم آنها كه خدا فرموده است( وَكَذَٰلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا ) .(4)

آيه دوم: ترجمه اش آن است كه: پس چگونه خواهد بود حال كافران در وقتى كه بياوريم از هر امتى گواهى؟ مفسران گفته اند: يعنى پيغمبران كه گواهى براى امت خود دهند و بر ايشان و بياوريم تو را اى محمد بر ايشان گواه، و بعضى گفته اند كه: يعنى تو گواهى بر امت خود، و بعضى گفته اند: تو گواهى بر آن گواهان.(5)

چنانچه كلينى به سند معتبر از حضرت صادقعليه‌السلام روايت كرده است كه: اين آيه

____________________

1 سوره آل عمران: ١١٠.

2 تفسير عياشى ١/٦٣.

3 تفسير عياشى ١/٦٣. با كمى اختلاف.

4 شواهد التنزيل ١/١١٩. مناقب ابن شهر آشوب ٣/١٠٥. تاويل الآيات الظاهرة ٨١.

5 رجوع شود به مجمع البيان ٢/٤٩. تفسير بيضاوى ١/٣٤٦.تفسير طبرى ٤/٩٥.

۲۷۰

نازل شده در امت محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و بس، و در هر قرنى از ايشاتن امامى از ما هست كه گواه است بر ايشان و محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گواه است بر ما.(1)

و در كتاب احتجاج در حديث طولانى از حضرت اميرالمومنينعليه‌السلام روايت كرده است كه فرمود در وصف اهل موقوف: پس باز مى دارند رسولان را و سوال مى كنند از ايشان كه: آيا ادا كرديد رسالتها را كه بسوى شما فرستاده بوديم به امتهاى خود؟ ايشان گويند كه: ادا كرديم؛ پس از امتهاى ايشان سوال كنند كه: آيا پيغمبران رسالتهاى ما را به شما رسانيدند؟ كافران ايشان انكار كنند چنانچه خدا مى فرمايد( فَلَنَسْأَلَنَّ الَّذِينَ أُرْسِلَ إِلَيْهِمْ وَلَنَسْأَلَنَّ الْمُرْسَلِينَ ) (2) ، پس كافران گويند( مَا جَاءَنَا مِن بَشِيرٍ وَلَا نَذِيرٍ ) (3) ، پس رسولان شهادت طلبند از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و آن حضرت شهادت بدهد كه راست مى گويند پيغمبران و دروغ مى گويند آنها كه انكار تبليغ رسالت كرده ان از امتهاى ايشان، پس به هر امتى از ايشان خطاب مى فرمايد كه( فَقَدْ جَاءَكُم بَشِيرٌ وَنَذِيرٌ وَاللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ) (4) يعنى: بلكه بتحقيق آمد بسوى شما پيغبر بشارت دهنده و ترساننده و خدا بر همه چيز قادر است. حضرت فرمود كه: يعنى قادر است كه جوارح و اعضاى شما را به سخن آورد كه گواهى دهند بر شما به آنكه رسولان خدا رسالتهاى او را به شما رسانيده اند و اشاره است به اين قول حق تعالى( فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا ) تا آخر آيه، پس در آن وقت نمى توانند كه رد كنند گواهى حضرت رسالتصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را از ترس آنكه مهر بزنند در دهان ايشان و گواهى دهند اعضا و جوارح بر كرده هاى ايشان، و باز گواهى دهد حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بر منافقان قوم خود و امت خود و كافران ايشان به آنكه ملحد شدند و از دين برگرديدند و عناد با اوصياى آن حضرت ورزيدند و عهدها و پيمانهاى او را شكستند و سنتهاى او را تغيير دادند و به اهل بيت او ستم كردند و از پس به پشت برگشتند

____________________

1- كافى ١/١٩٠. تاويل الآيات الظاهرة ١/١٢٩.

2- سوره اعراف: ٦.

3- سوره مائده: ١٩.

4- سوره مائده: ١٩.

۲۷۱

و مرتد شدند و پيروى كردند امتها را كه پيشتر خيانت ورزيدند با پيغمبران و ستم كردند بر اوصياى ايشان، پس در آن وقت همه اقرار مى كنند به كفر و ضلالت خود و مى گويند:( قَالُوا رَبَّنَا غَلَبَتْ عَلَيْنَا شِقْوَتُنَا وَكُنَّا قَوْمًا ضَالِّينَ ) (1) يعنى پروردگارا غالب شد بر ما شقاوت و بوديم ما گروهى گمراهان(2)

و بعد از( وَجِئْنَا بِكَ عَلَىٰ هَٰؤُلَاءِ شَهِيدًا ) خدا مى فرمايد كه( يَوْمَئِذٍ يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَعَصَوُا الرَّسُولَ لَوْ تُسَوَّىٰ بِهِمُ الْأَرْضُ وَلَا يَكْتُمُونَ اللَّهَ حَدِيثًا ) (3) يعنى در آن روز كه گواهان بر ايشان گواهى دهند دوست دارند و آرزو كنند كه بميرند و به زمين فرو روند و سخنى را از خدا كتمان نكرده باشند. على بن ابراهيم روايت كرده است كه: مراد آن است كه آرزو مى كنند آنها كه حق على بن ابيطالبعليه‌السلام را غصب نمودند كه: مراد آن است كه آرزو مى كنند آنها كه حق على ابن ابى طالب را غصب نمودند كه در آن موضع كه جمع شدند براى غصب حق آن حضرت، زمين ايشان را فرو مى برد و كتمان نمى كردند آنچه را حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در حق اميرالمؤ منينعليه‌السلام و خلافت او گفته بود.(4)

آيه سوم و چهارم: نزديك است مضمونشان به يكديگر، و مضمون آيه چهارم آن است كه: بگو يا محمد: بكنيد آنچه مامور شده ايد به آن، يا آنكه امر بر سبيل تهديد است پس زود باشيد كه خدا ببيند عمل شما را و رسول او و مؤ منان و بزودى برخواهيد گشت بسوى داناى پنهان و آشكار پس خبر مى دهد شما را به آنچه كرده ايد؛ و خلاف نموده اند مفسران در تفسير مؤ منان: بعضى گفته اند شهيدانند؛ و بعضى گفته اند ملائكه كاتبان اعمالند.(5)

و احاديث بسيار از طريق خاصه و عامه وارد شده كه مراد ائمهعليه‌السلام اند، چنانچه صفار و ابن شهر آشوب و عياشى و كلينى و ديگران به سندهاى معتبر بسيار روايت كرده اند از حضرت

____________________

1- سوره مومنون: ١٠٦.

2- احتجاج ١/٥٦٦.

3- سوره نساء: ٤٢.

4- تفسير قمى ١/١٣٩.

5- مجمع البيان ٣/٦٩.

۲۷۲

صادق و باقرعليه‌السلام كه فرمودند: مراد از مؤ منان، مائيم.(1)

و در مجالس شيخ طوسى و بصائرالدرجات و تفسير عياشى از حضرت باقرعليه‌السلام روايت نموده اند كه: روزى حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در ميان جمعى از اصحاب نشسته بود و فرمود كه: بودن من در ميان شما خير است از براى شما و مفارقت نمودن من از شما خير است از براى شما، پس جابر انصارى برخاست و گفت: يا رسول الله! بودن تو در ميان ما معلوم است كه خير است از براى ما، پس چگونه مفارقت تو خير است؟ از براى ما حضرت فرمود كه: بودن من در ميان شما خير است از براى شما به جهت آنكه خدا فرموده( وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنتَ فِيهِمْ وَمَا كَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ ) (2) يعنى نبوده است كه خدا عذاب كند ايشان را و حال آنكه تو در ميان ايشان باشى، و نبوده است كه خدا عذاب كننده ايشان باشد و حال آنكه ايشان استغفار مى كنند حضرت فرمود كه: يعنى عذاب ايشان به شمشير مى كنند، و اما خير بودن مفارقت من شما را براى آن است كه اعمال شما در هر روز دوشنبه و پنجشنبه بر من عرض مى شود، اگر عمل نيكى از شما مى بينم حمد مى كنم خدا را بر آن، و اگر عمل بدى مى بينم طلب آمرزش مى كنم از براى شما.(3)

و در مجالس شيخ و بصائر به سند معتبر روايت كرده اند كه: ابن اذينه از حضرت صادقعليه‌السلام سوال نمود از تفسير قول خدا( وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ ) فرمود كه: مراد از مؤ منان، مائيم.(4)

و ايضا شيخ در مجالس و ديگران به سندهاى معتبر از داود بن كثير روايت كرده اند كه گفت: روزى در خدمت حضرت صادقعليه‌السلام نشسته بودم، حضرت ابتدا فرمود بدون آنكه من سوال كنم: اى داود! عرض شد بر من اعمال شما در روز پنجشنبه پس ديدم آنچه عرض شد بر من صله و احسانى كه تو نسبت به فلان پسر عم خود كرده اى پس شاد

____________________

1- بصائرالدرجات ٤٢٧. مناقب ابن شهر آشوب ٢/٤٣٢. تفسير عياشى ٢/١٠٩. كافى ١/٢١٩.

2- سوره انفال: ٣٣.

3- امالى شيخ طوسى ٤٠٨)-٤٠٩. بصائرالدرجات ٤٤٤. تفسير عياشى ٢/٥٤.

4- امالى شيخ طوسى ٤٠٩. بصائرالدرجات ٤٢٧.

۲۷۳

گردانيد مرا آن و دانستم كه اين صله تو باعث آن مى شود كه زودتر فانى گردد عمر او قطع شود اجل او.

داود گفت: من پسر عمى داشتم معاند و خبيث و به من خبر رسيد كه او و عيالش از پريشانى حال بدى دارند پس براتى ايشان حواله كردم پيش از آنكه روانه كعبه معظمه شوم، چون به مدينه رسيدم حضرت مرا خبر داد به آن.(1)

و على بن ابراهيم به سند صحيح از حضرت صادقعليه‌السلام روايت كرده است كه: مراد به مومنون در اين آيه، ائمه طاهرينعليه‌السلام اند.(2)

و ايضا از آن حضرت روايت كرده است كه: اعمال بندگان در هر صباح بر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عرض مى شود، اعمال نيكان ايشان و بدان ايشان، پس حذر كنيد و شرم نمائيد هر يك از شما از آنكه عرض شود بر پيغمبر او عمل قبيح او.(3)

و ايضا از آن حضرت روايت نموده است كه: هيچ مؤ منى و كافرى را در قبر نمى گذارند مگر آنكه عرض شود عمل او بر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و اميرالمؤ منينعليه‌السلام تا آخر ائمه كه اطاعت آنها را خدا بر خلق واجب گردانيده است، و اين است معنى قول حضرت عزت وقل اعملوا تا آخر آيه.(4)

و در معانى الاخبار و تفسير عياشى نقل كرده است از ابوبصير كه به خدمت حضرت صادقعليه‌السلام عرض كرد كه: ابوالخطاب مى گفت كه: در هر روز پنجشنبه اعمال امت بر حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عرص مى شود، فرمود: نه چنين است و ليكن عرض مى شود بر آن حضرت اعمال امت در هر صباح عمل نيك و بد ايشان پس حذر كنيد، پس حضرت اين آيه را تلاوت نمود و ساكت شد، ابوبصير گفت: مراد از مؤ منان، ائمهعليه‌السلام اند.(5)

____________________

1- امالى شيخ طوسى ٤١٣. بصائرالدرجات ٤٢٩. خرايج ٢/٦١٢.مناقب ابن شهر آشوب ٤/٢٤٧.

2- تفسير قمى ١/٣٠٤.

3- تفسير قمى ١/٣٠٤.

4- تفسير قمى ١/٣٠٤. بصائرالدرجات ٤٢٨. تفسير عياشى ٢/١٠٩. و روايت در بصائر و تفسير عياشى از امام باقر عليه السلام است.

5- معانی الاخبار392؛ تفسیر عیاشی2/109؛ بصائر الدرجات424.

۲۷۴

و در بصائر از حضرت صادقعليه‌السلام روايت كرده است كه: هر صباح عمل نيك و بد بندگان بر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عرض مى شود پس حذر كنيد.(1)

و به روايت ديگر: محمد بن مسلم از آن حضرت سوال كرد كه: آيا اعمال بر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عرض مى شود؟ حضرت فرمود: كه در آن شكى نيست؛ پس از تفسير اين آيه پرسيديم، فرمود كه: مؤ منون، ائمهعليه‌السلام اند كه گواهان خدايند در زمين.(2)

و ايضا از آن حضرت روايت نموده است كه: اعمال عباد در هر روز پنجشنبه عرض مى شود بر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم .(3) و به روايت ديگر فرمود كه: در هر روز پنجشنبه عرض مى شود بر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و ائمه هدىعليه‌السلام .(4) و به روايت ديگر فرمود كه: در هر روز پنجشنبه عرض مى شود اعمال بندگان بر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، و چون روز عرفه مى شود حق تعالى اعمال دشمنان ما و دشمنان شيعيان ما را باطل مى گرداند چنانچه فرموده است كه( وَقَدِمْنَا إِلَىٰ مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاءً مَّنثُورًا ) (5) يعنى: آمديم بسوى آنچه ايشان كرده اند از عمل پس گردانيديم آن را مانند ذره ها كه در هوا پهن گرديده كه هيچ از آن به دست نمى آيد و فايده اى بر آن مترتب نمى گردد.(6)

و به روايت ديگر در تفسير آيه فرمود كه: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و ائمه هدىعليه‌السلام عرض مى شود بر ايشان اعمال بندگان در هر روز پنجشنبه.(7)

و به روايت ديگر فرمود كه: مؤ منان، ائمهعليه‌السلام اند، كه اعمال بندگان هر روز بر ايشان

____________________

1- بصائرالدرجات ٤٢٨. كافى ١/٢١٩.

2- بصائرالدرجات ٤٣٠؛ تفسير عياشى ٢/١٠٨.با كمى اختلاف.

3- بصائرالدرجات ٤٢٦.

4- بصائرالدرجات ٤٢٧.

5- سوره فرقان: ٢٣.

6- بصائرالدرجات ٤٢٦.

7- بصائرالدرجات ٤٢٧.

۲۷۵

عرض مى شود تا روز قيامت.(1)

و ايضا روايت نموده است كه: يكى از خواص اصحاب حضرت امام رضاعليه‌السلام از آن حضرت التماس نمود كه: دعا كن از براى من و از براى اهل بيت من، حضرت فرمود: مگر دعا نمى كنم؟ بخدا سوگند كه اعمال شما در هر شب و روز بر من عرض مى شود، راوى گفت: من اين سخن را عظيم شمردم، حضرت فرمودئ كه: مگر نخوانده اى كلام خدا را قل اعملوا تا آخر آيه.(2)

و ايضا روايت كرده است كه حضرت صادقعليه‌السلام به اصحاب خود فرمود كه: چرا حضرت رسولعليه‌السلام را آزرده مى كنيد؟ يكى از ايشان گفت: فداى تو شوم چگونه آن حضرت را آزرده مى كنيم؟ فرمود: مگر نمى دانيد كه اعمال شما عرض مى شود بر آن حضرت و چون معصيتى و گناهى در آنها مى بيند آزرده مى شود؟ پس آزرده مكنيد آن حضرت را به معصيت و خوشحال نمائيد او را به اعمال صالحه.(3)

و كلينى روايت كرده است كه: مردى اين آيه را در خدمت حضرت صادقعليه‌السلام خواند، حضرت فرمود كه: آيه همچون نيست و به جاى والمؤ منون والمامونون است و مائيم مامونون(4) يعنى امين خدائيم به دين او و علوم او و شرايع و احكام او.

و سيد ابن طاووس در رساله محاسبه النفس از تفسير ابن ماهيار روايت كرده است كه: عمار به حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عرض كرد: آرزو دارم و دوست مى دارم كه شما در ميان ما به قدر عمر نوح زندگانى كنيد، پس حضرت فرمود كه: اى عمار! زندگانى من بهتر است از براى شما و وفات من بد نيست از براى شما؛ اما زندگانى من از براى آنكه شما كارهاى بد و خوب بفرستيد صلوت بر من و اهل بيت من، بدرستى كه شما عرض كرده مى شويد بر

____________________

1- بصائرالدرجات ٤٢٧.

2- بصائرالدرجات ٤٢٩. كافى ١/٢١٩. تاويل الآيات الظاهرة ١/٢٠٧.

3- بصائرالدرجات ٤٢٦.كافى ١/٢١٩.

4- كافى ١/٤٢٤.

۲۷۶

من با نامهاى شما و نامهاى پدران شما، اگر امر نيكى از شما بر من عرض مى شود حمد مى كنم خدا را، و اگر امر بدى عرض ميشود استغفار مى كنم از براى گناهان شما.

پس منافقان و آنهائى كه شك داشتند و آنها كه در دل ايشان مرض كفر و نفاق بود گفتند كه: گمان مى كنيد كه اعمال عباد بر او عرض مى شود بعد از وفات او با نامهاى مادران و پدران ايشان و نسبتهاى ايشان به قبيله هاى ايشان؟ اين سخن نيست مگر دروغ؛ پس خدا اين آيه را فرستاد قل اعملوا - تا - المؤ منون گفتند: يا رسول الله! كيستند مؤ منان؟ فرمود: مراد از مؤ منان در اين آيه آل محمدند، پس گفت: وستردون الى عالم الغيب والشهادة فينبئكم بما كنتم تعملون حضرت فرمود كه: يعنى خبر مى كند شما را به آنچه مى كنيد از طاعت يا معصيت.(1)

و به هر يك از اين مضامين احاديث بسيار هست، و به اعتبار اتحاد مضامين، به آنچه مذكور شد اكتفا نموديم.

آيه پنجم: ترجمه اش اين است: ويادآور روزى را كه مبعوث گردانيم از هر امتى گواهى كه شهادت دهد از براى نيكان و بدان پس رخصت ندهند كافران را در عذر خواستند و از ايشان طلب بازگشت و توبه ننمايند كه خدا را از خود راضى گردانند. شيخ طبرسى و على بن ابراهيم از حضرت صادقعليه‌السلام روايت نموده اند در تفسير اين آيه كه: براى هر زمانى و هر امتى با امام خود مبعوث مى گردند.(2)

و در مناقب ابن شهر آشوب از حضرت امام محمد باقرعليه‌السلام روايت كرده است در تفسير اين آيه كه حضرت فرمود: مائيم گواهان بر اين امت.(3)

آيه ششم: ترجمه اش اين است: يادآور روزى را كه مبعوث مى گردانيم در ميان هر امتى گواهى بر ايشان از صنف ايشان.

على بن ابراهيم گفته است: يعنى از ائمه؛ و گفته است كه: پس گفت به پيغمبر خود:

____________________

1- سعدالسعود ٩٨.

2- منقاب ابن شهر آشوب ٤/١٩٥.

3- مناقب ابن شهر آشوب ٤/١٩٥.

۲۷۷

و بياوريم تو را - اى محمد - گواه بر ايشان يعنى بر ائمه، پس حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گواه است بر ائمه و ائمه گواهند بر مردم.(1)

آيه هفتم: ترجمه اش اين است كه: جهاد نمائيد در راه خدا و اطاعت او آنچه سزاوار جهاد كردن است، او برگزيد شما را و نگردانيده بر شما در دين حرج و تنگى، ملت پدر شما ابراهيم است، او مسمى گردانيده است شما را به اسلام پيش از فرستادن قرآن و در اين قرآن تا آنكه بوده باشد رسول گواه بر شما و بوده باشيد شما گواه بر مردم.

على بن ابراهيم روايت نموده است كه: اين آيه مخصوص آل محمدعليه‌السلام است، و رسول بر آل محمد گواه است، و آل محمد گواهانند بر مردم بعد از حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و حضرت عيسىعليه‌السلام به خدا خواهند گفت كه: من بر امت خود گواه بودم مادامى كه در ميان ايشان بودم، و چون مرا قبض كردى تو گواه بودى بر ايشان و تو بر همه چيز گواهى، و خدا بر اين امت بعد از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گواه قرار داده از اهل بيت او و عترت او مادامى كه در دنيا احدى از ايشان بوده باشد، پس چون ايشان برطرف شوند اهل زمين همه هلاك مى شوند.

و رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود كه: خدا ستاره ها را امان اهل آسمان گردانيده است و اهل بيت مرا امان اهل زمين گردانيده است.(2)

و ابن شهر آشوب روايت كرده است كه:( هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ مِن قَبْلُ ) اشاره است به دعاى حضرت ابراهيم و اسماعيلعليه‌السلام از براى آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم كه ملازم حرم بودند تا ايمان به حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آوردند، و پيغمبر بر آل محمدعليه‌السلام گواه است و ايشان گواهانند بر مردم بعد از او.(3)

و در تفسير فرات روايت كرده است كه: از حضرت باقرعليه‌السلام سؤ ال كردند از تفسير اين آيات، حضرت فرمود: مائيم مراد به اين آيات و مائيم برگزيدگان و بر ما در دين حرج قرار

____________________

1- تفسير قمى ١/٣٨٨.

2- تفسير قمى ٢/٨٨.

3- مناقب ابن شهر آشوب ٤/١٤١.

۲۷۸

نداده؛ و حرج شديدترين تنگيهاست( مِّلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ ) مراد مائيم و بس و خدا ما را مسلمين ناميده؛( مِن قَبْلِهِ ) يعنى: در كتب گذشته؛( فِي هَٰذَا ) يعنى: در اين قرآن،( لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيدًا عَلَيْكُمْ ) پس رسول گواه است بر ما به آنچه رسانيديم از جانب خدا و مائيم گواهان بر مردم پس هر كه راست گويد در روز قيامت تصديق او مى كنيم و هر كه دروغ گويد در روز قيامت تكذيب او مى كنيم.(1)

و در قرب الاسناد از حضرت صادقعليه‌السلام روايت نموده است كه حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود كه: حضرت عزت به امت من سه خصلت عطا كرده كه نداده است آنها را مگر به پيغمبرى:

اول آنكه: خدا پيغمبرى كه مى فرستاد به او مى فرمود كه: سعى كن در دين و بر تو حرجى نيست، و به امت من خطاب فرمود كه: خطاب عليكم فى الدين من خرج و مراد به حرج، تنگى است.

دوم آنكه: خدا پيغمبرى كه مى فرستاد به او وحى مى فرمود كه: هر گاه تو راامرى روى دهد كه مكروه تو باشد دعا كن مرا تا مستجاب گردانم دعاى تو را، و به امت من اين را عطا كرد در آنجا كه فرمود( ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ ) (2) يعنى دعا كنيد و بخوانيد مرا تا مستجاب گردانم دعاى شما را.

سوم آنكه: چون خدا پيغمبرى مى فرستاد او را به گواه بر قومش مى گردانيد و امت مرا بر خلق گواه گردانيد چنانچه فرموده است( لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيدًا عَلَيْكُمْ و َ تَكُونُوا شُهَداءَ عَلَي النّاسِ ) (3)

و ابن بابويه در اكمال الدين روايت كرده كه: حضرت اميرالمؤ منينعليه‌السلام در ايام خلافت عثمان در حضور جمعى از مهاجران و انصار فرمود كه: سوگند مى دهم شما را بخدا كه آيا مى دانيد كه خدا در

____________________

1- تفسير فرات كوفى ٢٧٥؛ كافى ١/١٩١. تاويل الآيات الظاهرة ١/٣٥١.

2- سوره غافر: ٦٠.

3- قرب الاسناد: ٨٤.

۲۷۹

سوره حج فرستاد( يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَاسْجُدُوا وَاعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَافْعَلُوا الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ و ﴿٧٧﴾ وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ ) (1) تا آخر سوره؟ پس سلمان رحمه الله برخاست و گفت: يا رسول الله! كيستند آنها كه تو بر ايشان گواهى و ايشان گواهانند بر مردم و خدا برگزيده است ايشان را و بر ايشان در دين حرجى قرار نداده است و ملت پدر ايشان ابراهيمعليه‌السلام را به ايشان داده است؟ حضرت فرمود كه: سيزده نفرند از اين امت به خصوص، و ساير امت داخل نيستند؛ سلمان گفت: بيان فرما ايشان را از براى ما يا رسول الله، فرمود كه: من و برادرم على و يازده نفر از فرزندان من.

همه گفتند: بلى شنيديم.(2)

آيه هشتم: ترجمه اش آن است: و بيرون آورديم از هر امتى گواهى پس بگوئيم به امتها كه: بياوريد برهان خود را بر صحت دينى كه اختيار كرده بوديد، پس در آن وقت بدانند كه حق از خدا است و كم شود از ايشان و برطرف شود آنچه افترا مى كردند. على بن ابراهيم از حضرت امام محمد باقرعليه‌السلام روايت كرده است در تفسير اين آيه كه: از هر فرقه اى از اين امت امام ايشان را حاضر مى كنند كه گواهى دهد بر ايشان.(3)

آيه نهم: ترجمه اش آن است كه: در روز قيامت روشن گردد زمين به نور پروردگارش به عدالت چنانچه مفسران گفته اند.

على ابراهيم از حضرت صادقعليه‌السلام روايت كرده است كهن رب زمين، امام زمين است؛ پرسيدند؛ امام كى بيرون خواهد آمد؛ چگونه خواهد بود؟ فرمود: مردم مستغنى خواهند گرديد از نور آفتاب و ماه و اكتفا مى كنند به نور امام.(4)

و در ارشاد مفيد از آن حضرت روايت نموده است: وقتى كه قائمعليه‌السلام ظاهر مى شود روشن گردد زمين به نور پروردگارش و مستغنى مى گردند بندگان از روشنائى آفتاب

____________________

1- سوره: حج ٧٧ و ٧٨.

2- كمال الدين ٢٧٨-٢٧٩.

3- تفسير قمى ٢/١٤٣.

4- تفسير قمى ٢/٢٥٣. المعحجة فيما نزل فى القائم الحجة ١٨٤. تاويل آلايات الظاهرة ٢/٥٢٤.

۲۸۰