حيات القلوب امام شناسي جلد ۵

حيات القلوب  امام شناسي0%

حيات القلوب  امام شناسي نویسنده:
گروه: سایر کتابها
صفحات: 543

حيات القلوب  امام شناسي

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: علامه مجلسى
گروه: صفحات: 543
مشاهدات: 52562
دانلود: 3835


توضیحات:

جلد 1 جلد 2 جلد 3 جلد 4 جلد 5
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 543 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 52562 / دانلود: 3835
اندازه اندازه اندازه
حيات القلوب  امام شناسي

حيات القلوب امام شناسي جلد 5

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نمايند كه: اگر مى خواهى ما را به تلافى اين خطا كه كرديم بكش و خواهى عفو كن و ببخش، پس هر حكمى، كه از اينها بكند؛ در حق ايشان راضى باشند و دلتنگ نباشند، هرگاه چنين كنند توبه ايشان مقبول مى شود.

پس بعد از اين فرمود (وَلَوْ أَنَّهُمْ فَعَلُوا مَا يُوعَظُونَ بِهِ لَكَانَ خَيْرًا لَّهُمْ ) (1) حضرت فرمود: يعنى اگر بكنند آنچه پند داده شدند به آن در باب علىعليه‌السلام كه در آيه سابقه مذكور شد هر آينه بهتر خواهد بود از براى ايشان.(2) و ايضا از حضرت صادقعليه‌السلام روايت نموده است در تفسير اين آيه( بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا ) (3) يعنى: بلكه اختيار مى كنيد زندگانى دنيا را، حضرت فرمود كه: يعنى ولايت ابوبكر و عمر و عثمان و ساير خلفاء جور كه دنيا با ايشان بود،( وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ وَأَبْقَىٰ ) (4) وسراى آخرت بهتر و باقى تر است، حضرت فرمود كه: مراد ولايت حضرت امير المؤ منينعليه‌السلام است كه ثواب آخرت مترتب است بر آن.(5) و ايضا از حضرت امام محمد باقرعليه‌السلام روايت كرده است در تفسير اين آيه( فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا ) (6) يعنى: پس راست گردان روى خود را براى دين حق در حالتى كه ميل كننده باشى از دينهاى باطل( فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا ) (7) يعنى: از خلقتى كه خدا مردم را بر آن خلق كرده.(8) و على بن ابراهيم و صفار و ابن بابويه به سندهاى معتبر از حضرت رضا و حضرت صادقعليه‌السلام روايت نموده اند كه: مراد آن است كه مفطور گردانيده ايشان را بر معرفت در

____________________

1- سوره نساء: ٦٦.

2- كافى ١/٤١٧.

3- سوره اعلى: ١٦.

4- سوره اعلى: ١٧.

5- كافى ١/٤١٨. تاويل الايات الظاهرة ٢/٧٨٥.

6- سوره روم: ٣٠.

7- سوره روم: ٣٠.

8- كافى ١/٤١٩. تاويل الآيات الظاهرة ١/٤٣٥. و در هر دو مصدر حضرت فرمود كه: مراد ولايت است.

۳۰۱

روز الست به توحيد كه لا اله الا الله و محمد رسول الله و على ولى الله است، تا اينجا داخل توحيد است،(1) و هر كه اقرار به امامت على بن ابيطالبعليه‌السلام نكرده است به يگانگى خدا اقرارش درست نيست و مشرك است.

و ايضا به سند معتبر روايت نموده است از حضرت صادقعليه‌السلام در تفسير قول حق تعالى( إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ ازْدَادُوا كُفْرًا لَّمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ وَلَا لِيَهْدِيَهُمْ ) (2) يعنى: آنان كه ايمان آوردند، پس كافر شدند، پس ايمان آوردند، پس كافر شدند، پس زياده كفر را، نخواهد بود كه خدا بيامرزد ايشان را و نه آنكه هدايت كند ايشان را به راهى از راههاى خير و نجات، حضرت فرمود: اين آيه در حق ابوبكر و عمر و عثمان نازل شده كه ايمان آوردند به پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در اول امر يعنى به زبان، و كافر شدند يعنى كفر خود را ظاهر كردند در وقتى كه حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عرض كرد بر ايشان ولايت اميرالمؤ منين را و فرمود: من كنت مؤ لاه فعلى مولاه يعنى: هر كه من مولا و صاحب اختيار اويم على مولاى اوست، پس حضرت تكليف بيعت به آنها كه به ناچار به زبان اقرار كردند و بيعت با اميرالمؤ منينعليه‌السلام نمودند، پس كافر شدند در وقتى كه حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از دنيا رحلت فرمود پس اقرار به بيعت با اميرالمومنينعليه‌السلام نمودند، پس كافر شدند در وقتى كه حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از دنيا رحلت فرمود پس اقرار به بيعت نكردند پس كفر را زياد كردند و آنها را كه با اميرالمؤ منينعليه‌السلام در روز غدير بيعت كرده بودند جبر كردند كه با ابوبكر بيعت كنند، يا آنكه حضرت اميرعليه‌السلام را جبر به بيعت كردند، پس باقى نماند از براى اين گروه هيچ جزو و بهره اى از ايمان،.(3) و فرمود در تفسير اين آيه( إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلَىٰ أَدْبَارِهِم مِّن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّيْطَانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَأَمْلَىٰ لَهُمْ ) (4) يعنى: بدرستى آنها كه برگشتند از دين بر پشتهاى

____________________

1- تفسير قمى ٢/١٥٥. بصائر الدرجات ٧٨. توحيد ٣٢٩. تفسير فرات كوفى ٣٢٢. مناقب ابن شهر آشوب ٣/١٢١. اليقين فى امرة اميرالمؤ منين ١٨٨ و ٤٣١.

2- سوره نساء: ١٣٧.

3- كافى ١/٤٢٠. تاويل الآيات الظاهرة ١/١٤٢)-١٤٣.

4- سوره محمد: ٢٥.

۳۰۲

خود - يعنى به كفرى كه در آن بودند - بعد از آنكه ظاهر شده بود از براى آنها هدايت، شيطان زينت داد براى ايشان ضلالت ايشان را و دراز گردانيد آرزوهاى ايشان را، حضرت فرمود كه: ايشان ابوبكر و عمر و عثمانند كه از ايمان برگشتند به ترك ولايت اميرالمؤ منينعليه‌السلام .(1) و ايضا فرمودند در تفسير اين آيه( وَمَن يُرِدْ فِيهِ بِإِلْحَادٍ بِظُلْمٍ نُّذِقْهُ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ ) (2) يعنى: هر كه اراده كند در جرم كارى كه ميل كند از حق و مقرون باشد به ستم، بچشانيم او را عذاب دردناك، حضرت فرمود كه: اين آيه در باب ابوبكر و عمر و ابوعبيده كه كاتب ايشان بود در وقتى كه داخل كعبه شدند و عهد و پيمان بستند بر كفر خود و انكار آنچعه نازل شده بود در شان اميرالمؤ منينعليه‌السلام ، پس ملحد شدند در ميان خانه خدا به ظلمى كه كردند بر حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و ولى آن حضرت على بن ابيطالبعليه‌السلام پس دورند از رحمت خدا گروه ستمكاران.(3) و ايضا روايت نموده است از حضرت صادقعليه‌السلام در آيه كريمه( إِنَّكُمْ لَفِي قَوْلٍ مُّخْتَلِفٍ ﴿٨﴾ يُؤْفَكُ عَنْهُ مَنْ أُفِكَ ) (4) يعنى: بدرستى كه شما در قول مختلفيد، فرمود كه: گفتار مختلف ايشان در ولايت على بن ابيطالبعليه‌السلام بود، برگردانيده مى شود از بهشت هر كه برگردد از ولايت علىعليه‌السلام .(5) و ايضا كلينى و ابن ماهيار از حضرت باقرعليه‌السلام روايت كردند كه: اين آيه چنين نازل شد فابى اكثر بولاية على الا كفورا يعنى: ابا كردند مردم مگر انكار ولايت علىعليه‌السلام را.(6)

____________________

1- كافى ١/٤٢٠.

2- سوره حج: ٢٥.

3- كافى ١/٤٢١. تفسير قمى ٢/٣٢٩. مناقب ابن شهر آشوب ٣/١١٦. و روايت در هر سه مصدر از امام باقر عليه السلام است.

4- سوره ذاريات: ٨ و٩.

5- كافى ١/٤٢٢. تفسير قمى ٢/٣٢٩. مناقب ابن شهر آشوب ٣/١١٦. و روايت در هر سه مصدر از امام باقر عليه السلام است.

6- كافى ١/٤٢٥. تاويل الايات الظاهرة ١/٢٩٢. مناقب ابن شهر آشوب ٣/١٢٨. تفسير عياشى ٢/٣١٧.

۳۰۳

و فرمود: اين آيه نيز چنين نازل شده است وقل الحق من ربكم فى ولاية على فمن شاء فليؤ من و من شاء فليكفر انا اعتدنا للظالمين آل محمد نارا احاط بهم سرادقها يعنى بگو: حق و قول درست از جانب پروردگار شما ايت در ولايت علىعليه‌السلام ، پس هر كه خواهد ايمان بياورد و هر كه خواهد كافر شود، ما آماده كرده ايم از براى ستمكاران به آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آتشى كه احاطه كرده به ايشان پرده هاى آن.(1) و در كتاب تاويل الآيات از اخطب خوارزم كه علماى سنيان است روايت كرده كه او از ابن عباس روايت كرده است كه: جماعتى از حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم پرسيدند كه: اين آيه در حق كه نازل شده است( الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا ) (2) يعنى: وعده كرده است خدا آنها را كه ايمان آورده اند و عملهاى شايسته كرده اند از ايشان آمرزش گناهان و مزدى عظيم را؟ حضرت فرمود كه: چون روز قيامت شود بسته شود علمى از نور سفيد و ندا كند منادى كه: برخيزد سيد مؤ منان و برخيزد با او آنها كه ايمان آوردند بعد از مبعوث شدن محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، پس برخيزد سيد مؤ منان و برخيزد با او آنها كه ايمان آوردند بعد از مبعوث شدن محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، پس برخيزد علىعليه‌السلام و علمى از نور سفيد بدست او دهند و در زير آن علم جميع سابقان اولان از مهاجران و انصار باشند، مخلوط نمى شوند با ايشان غير ايشان تا آنكه بنشيند بر منبرى از نور رب العزه و عرض نمايند جميع را بر آن حضرت يكى يكى و هر يك را مزدش و نورش را به او عطا مى كند، پس چون تا آخر ايشان مى رسد گويند: دانستيد صفت خود را و منازل خود را در بهشت؟ بدرستى كه پروردگار شما مى گويد كه: شما را نزد من آمرزش و مزد عظيم هست، يعنى بهشت، پس حضرت برخيزد و اين گروه در زير علم او باشند تا ايشان را داخل بهشت گرداند و غير آنها را داخل جهنم گرداند. پس اين است معنى قول حق تعالى( وَالَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ أُولَٰئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَالشُّهَدَاءُ عِندَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ ) (3)

____________________

1- كافى ١/٤٢٥. تاويل الآيات الظاهرة ١/٢٩٢)-٢٩٣. مناقب ابن شهر آشوب ٣/١٢٨. و روايت در تاويل الايات و مناقب با كمى اختلاف ذكر شده است.

2- سوره فتح: ٢٩.

3- سوره حديد: ١٩.

۳۰۴

يعنى آنان كه ايمان به خدا و رسولهاى او آوردند، ايشان بسيار تصديق كنندگانند پيغمبران را و شهيدان يا گواهانند نزد پروردگار ايشان، مر ايشان را است اجر ايشان و نور ايشان، حضرت فرمود كه: يعنى سابقين اولين و مؤ منان و آنها كه ولايت اميرالمومنينعليه‌السلام دارند،( وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا أُولَٰئِكَ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ ) (1) يعنى: و آنان كه كافر شدند و تكذيب كردند به آيات ما، ايشانند اصحاب جهنم، فرمود كه: يعنى كافر شدند و دروغ پنداشتند ولايت را و انكار كردند حق علىعليه‌السلام را.(2)

مترجم گويد كه: احاديث در تاويل اين نوع آيات بسيار است كه در بحارالانوار ذكر شده،(3) و بعضى در مجلد احوال حضرت اميرعليه‌السلام است كه مذكور خواهد شد انشاء الله. و تاويل ايمان به ولايت اهل بيتعليه‌السلام ظاهر است زيرا كه جزو عمده ايمان است و مستلزم ساير اجزا نيز هست، و اصول و فروع ايمان به بيان ايشان معلوم مى شود، و تاويل به ايمان به ايشان به اعتبار همين جهات و كمال ايشان در ايشان واضح است، و تاويل كفر به انكار ولايت نيز معلوم است زيرا كه جزو عمده ايمان از ايشان مسلوب است. و ايضا انكار آنچه پيغمبر آورده است عين كفر است و تاويل شرك به شريك گردانيدن در ولايت يا انكار ولايت به چند وجه است:

اول آنكه: در برابر امامى كه خدا منصوب كرده ديگرى را نصب نمودن با خدا شريك شدن است.

دوم آنكه: اطاعت كسى كردن كه خدا نفرموده باشد، حكم پرستيدن او دارد چنانچه حق تعالى مكرر در قرآن فرموده كه: عبادت شيطان مكنيد؛ اطاعت او را عبادت فرموده و فرموده كه: اهل كتاب و علما و رهبانان خود را خدايان گرفته اند بغير از خدا، اطاعت ايشان را در باطل پرستيدن شمرده.

____________________

1- سوره حديد: ١٩.

2- تاويل الايات الظاهرة ٢/٦٠٠. امالى شيخ طوسى ٣٧٨. مناقب ابن مغازلى ٢٦٧. مناقب ابن شهر آشوب ٣/٢٦٣.

3- رجوع شود به بحارالانوار ٢٣/٣٥٤.

۳۰۵

سوم آنكه حق تعالى بسيارى از چيزها كه نسبت به دوستانش واقع شده به خود نسبت داده، چنانچه ظلم بر ايشان را ظلم بر خود شمرده، و اطاعت و بيعت ايشان را اطاعت و بيعت خود قرار داده، پس مى تواند بود كه شريك با ايشان قرار دادن را شريك با خود قرار داده باشد.

۳۰۶

فصل سيزدهم در بيان احاديثى كه دلالت مى كند بر آنكه ايشان ابرازند و متقيان وسابقان ومقربان، و شيعيان ايشان اصحاب يمينند، و دشمنان ايشان اشرار و فجار واصحاب شمالند

ابن ماهيار در تفسير قول خدا( وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ ﴿١٠﴾ أُولَٰئِكَ الْمُقَرَّبُونَ ﴿١١﴾ فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ ) (1) - مفسران گفته اند كه: يعنى آنها كه سبقت گرفته اند به ايمان و اطاعت به رسول خدا سبقت خواهند گرفت در آخرت بسوى بهشت، ايشانند مقربان در بهشتهاى نعيم -(2) از حضرت اميرعليه‌السلام روايت كرده است كه فرمود: من اسبق سابقانم بسوى خدا و رسول.(3) و از ابن عباس روايت كرده است كه: سبقت گيرندگان سه كسند: حزقيلعليه‌السلام مومن آل فرعون كه پيش از همه ايمان آورده به حضرت موسىعليه‌السلام ؛ و حبيب صادق ياسين كه پيش از همه ايمان آورد به حضرت عيسىعليه‌السلام ؛ على بن ابى طالبعليه‌السلام كه پيش از همه ايمان آورده به محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و او افضل ايشان است.(4)

____________________

1- سوره واقعه: ١٠-١٢.

2- تاويل الآيات الظاهرة ٢/٦٤٢.

3- تاويل آلايات الظاهرة ٢/٦٤٢.

4- تاويل آلايات الظاهرة ١/٦٤١/٦٤٢. تفسير روح المعانى ١٤/١٣٢. و براى اطاع از اين روايت كه از ابن عباس و غير او به عبارتهاى متاوت نقل شده است ، رجوع شود به ترجمة الامام على من تاريخ ابن عساكر، پاورقى ١/٩١. احقاق الحق ٥/٥٨٧ و بعد از آن الغدير ٢/٣٠٦.

۳۰۷

و ابن شهر آشوب از حضرت صادقعليه‌السلام روايت كرده است كه: مائيم سابقون - كه پيشى گرفته ايم بر همه امت در همه كمالات - و مائيم آخرون - كه دولت ما بعد از همه خواهخد بود. -(1)

و ابن ماهيار از شيخ طوسى روايت كرده است به سند او از ابن عباس كه گفت: پرسيدم از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از تفسير آيه كريمه( وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ ﴿١٠﴾ أُولَٰئِكَ الْمُقَرَّبُونَ ) حضرت فرمود كه: جبرئيل گفت: ايشان على و شيعيان اويند كه سبقت مى گيرند بسوى بهشت و مقربند بسوى خدا به گرامى داشتن خدا ايشان را.(2) و ايضا از حضرت امام محمد باقرعليه‌السلام روايت نموده است در تفسير آيه مباركه( فَأَمَّا إِن كَانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ ﴿٨٨﴾ فَرَوْحٌ وَرَيْحَانٌ وَجَنَّتُ نَعِيمٍ ) (3) يعنى اگر ميت از جمله مقربان است پس از براى او روح هست - يعنى يا استراحت يا نسيم بهشت - و ريحان - يعنى زرق طيب و نيكو، يا گل بهشت كه در وقت مردن در مى آورند كه او ببويد - و بهشتى كه در آن تنعم كند، حضرت فرمود كه: اين آيه در شان حضرت اميرالمؤ منينعليه‌السلام است و امامان بعد از اوعليه‌السلام .(4) و در عيون اخبار الرضاعليه‌السلام از حضرت اميرالمؤ منينعليه‌السلام روايت كرده است كه فرمود: در شان من اين آيه نازل شده است( وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ ﴿١٠﴾ أُولَٰئِكَ الْمُقَرَّبُونَ (5) و در كتاب سليم بن قيس روايت كرده است كه: حضرت اميرالمومنينعليه‌السلام در حجتها كه بر مهاجران و انصار تمام نمود فرمود كه: سوگند مى دهم شما را بخدا كه آيا مى دانيد در وقتى كه نازل شد( وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنصَارِ ) (6)

____________________

1- مناقب ابن شهر آشوب ٤/٣٠٨.

2- تاويل الآيات الظاهرة ٢/٦٣٤. امالى شيخ طوسى ٧٢؛ امالى شيخ مفيد. ٢٩٨.

3- سوره واقعه: ٨٨ و ٨٩.

4- تاويل الآيات الظاهرة ٢/٦٥٢. تفسير برهان ٤/٢٨٥.

5- عيون اخبار الرضا ٢/٦٥.

6- سوره توبه: ١٠٠.

۳۰۸

( وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ ﴿١٠﴾ أُولَٰئِكَ الْمُقَرَّبُونَ ) پرسيدند از حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از تفسير اين دو آيه، حضرت فرمود كه: خدا فرستاده است در شان پيغمبران و اوصياء ايشان پس من بهترين پيغمبران خدا و رسولان اويم، و وصى من بهترين اوصياء است كه على بن ابى طالب باشد!! گفتند: بلى شنيديم.(1) و شيخ طبرسى در مجمع البيان از حضرت باقرعليه‌السلام روايت نموده است كه: سابقان، چهار كسند: پسر آدم كه كشته شد؛ و سابق امت موسى و او مؤ من آل فرعون است؛ و سابق امت عيسى و او حبيب نجار است؛ و سابق امت محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و او على بن ابى طالب است.(2) . و كلينى روايت كرده است كه: حضرت امام محمد باقرعليه‌السلام به جماعتى از شيعه خطاب نمود كه: شما شيعيان خدائيد و شما ياوران خدائيد و شمائيد سابقون اولون و سابقون آخرون و سابقون در دنيا و سابقون در آخرت بسوى بهشت، ما ضامن شده ايم از براى شما بهشت را به ضامنى خدا و رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم .(3) و على بن ابراهيم روايت كرده است كه: اصحاب ميمنه مؤ منانند كه گناهان كرده اند و ايشان را در موقف حساب باز مى دارند، و سابقون آنهايند كه سبقت مى نمايند بسوى بهشت بى حساب.(4) و كلينى از اصبغ بن نباته روايت كرده است كه: مردى آمد به خدمت حضرت اميرعليه‌السلام و عرض نمود: يا اميرالمؤ منين! جماعتى مى گويند بنده زنا نمى كند در حالتى كه مؤ من باشد و دزدى نمى كند و شراب و ربا نمى خورد و خون حرام نمى ريزد در حالتى كه مؤ من باشد، و اين سخن سنگين است بر من وسينه ام تنگى مى كند كه بگويم اين بنده نماز را مثل من مى خواهند و مردم را دعوت به اسلام مثل من مى كند و او دختر به من مى دهد و من دختر به او مى دهم و او ميراث از من مى برد و من از او، از براى گناه اندكى كه كند از ايمان بدر مى رود.

____________________

1- كتاب سليم بن قيس ١٤٧. با اندكى اختلاف ؛ احتجاج ١/٣٤١.

2- مجمع البيان ٥/٢١٥.

3- كافى ٨/٢١٣. فضائل شيعه ٩. امالى شيخ طوسى ٧٢٢. تفسير فرات كوفى ٥٤٩.

4- تفسير قمى ٢/٣٤٦.

۳۰۹

حضرت فرمود كه: راست است آنچه گفتى و من شنيدم از حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم كه چنين مى گفت و دليل بر اين كتاب خدا است، حق تعالى مردم را بر سه طبقه خلق نموده و سه منزلت دارد براى ايشان قرار داده است در قرآن: اصحاب ميمنه و اصحاب مشئم و سابقون؛ پس آنچه ذكر كرده است از امر سابقين پس ايشانند پيغمبران، بعضى مرسل و بعضى غير مرسل، و در ايشان پنج روح قرار داده است: روح القدس، و روح الايمان، و روح القوة و روح الشهوة، و روح البدن.

پس به روح القدس مبعوث گرديدند پيغمبران، بعضى مرسل و بعضى غير مرسل و به اين چيزها را مى دانند.

و به روح ايمان عبادت مى كنند خدا را و شريك نمى گردانند به او چيزى را.

و به روح قوت جهاد مى كنند با دشمن خود و تحصيل معاش خود مى كنند.

و به روح شهوت طعام لذيذ ميل مى نمايند و به حلال از زنهاى جوان نكاح مى كنند. و به روح بدن راه مى روند.

پس اين جماعت آمرزيده اند يعنى معصومند، و اگر به ندرت ترك اولى و مكروهى بكنند خدا عفو مى كند و اثرش با ايشان نمى ماند؛ پس حضرت فرمود كه: خدا مى فرمايد( تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ مِّنْهُم مَّن كَلَّمَ اللَّهُ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ ) (1) يعنى: اين پيغمبران را فزونى و زيادتى داديم بعضى از ايشان بر بعضى به فضايل، از پيغمبران كسى بود كه خدا با او سخن گفت چون حضرت موسىعليه‌السلام و محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، و بلند كرد بعضى از ايشان را پايه هاى بسيار كه - محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است - و داديم عيسى پسر مريم را معجزه هاى واضح و قوت داديم او را به روح مقدس پاكيزه، و در باب جميع پيغمبران فرمود( وَأَيَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ ) (2) يعنى: و تقويت كرد ايشان را به روحى كه از اوست يعنى برگزيده اوست يا از عطاهاى اوست،

____________________

1- سوره بقره: ٢٥٣.

2- سوره مجادله: ٢٢.

۳۱۰

حضرت فرمود كه: يعنى گرامى داشت ايشان را به آن روح پس زيادتى داد ايشان را بغير ايشان.

پس ذكر كرد اصحاب ميمنه را و ايشان مؤ منانند چنانچه سزاوار ايمان است، و در ايشان چهار روح قرار داده: روح ايمان، روح قوت، و روح شهوت و روح بدن؛ پيوستته بنده اين چهار روح را كامل مى گرداند تا آنكه حالتى بر او وارد شود.

پس آن مرد گفت: يا اميرالمومنين! آن حالت كدام است؟

حضرت فرمود كه: اما اول آنها پس چنان است كه حق تعالى فرموده( وَ مِنکُم مَّن يُرَدُّ إِلَىٰ أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْ لَا يَعْلَمَ بَعْدَ عِلْمٍ شَيْئًا ) (1) يعنى: و بعضى از شما بر مى گردد به خسيس ترين عمرها - كه عمر خرافت باشد - تا آنكه نداند بعد از دانستن، هيچ چيزى را، حضرت فرمود: پس اين مرد كم مى شود از او جميع ارواح و از دين خدا بدر نمى رود زيرا كه خدا او را وارده كرده است بسوى خرافت، پس او نمى داند وقت نماز را و نمى تواند در شب و روز از براى نماز برخيزد و در صف جماعت با مردم بايستد، پس اين نقصانى است از روح ايمان و هيچ ضرر به او نمى رساند، و بعضى از ايشان هستند كه كم مى شود از او و روح قوت پس نمى تواند با دشمنان جهاد كند و قدرت بر طلب معاش ندارد، و بعضى كم مى شود از او روح شهوت به حيثتى كه اگر خوشروترين دختران آدم بر او بگذرد ميل نمى كند بسوى او و بر نمى خيزد و روح البدن در او مى ماند و راه مى رود و حركت مى كند تا ملك موت بسوى او بيايد، و اين مرد حالش خوب است زيرا كه خدا اين را نسبت به او نموده؛ و گاه هست حالتى چند او را عارض مى شود در ايام توانائى و جوانى او پس قصد گناه مى كند پس روح قوت او را شجاع مى گرداند و روح شهوت از برا او زينت مى دهد و روح بدن او را مى كشد تا او را به گناه مى افكند و مرتكب زنا مى شود، پس چون دست بر حرام گذاشت روح ايمان از او مفارقت مى كند و بر نمى گردد بسوى او تا توبه كند، پس اگر توبه كند خدا توبه اش را قبول مى كند، و اگر توبه نكند و باز عود كند به آن گناه خدا او ر

____________________

1- سوره نحل: ٧٠.

۳۱۱

داخل آتش جهنم مى كند.

و اما اصحاب مشئمه پس يهودند و نصارى، خدا مى فرمايد كه( الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ ) (1) فرمود كه: يعنى مى شناسد محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را و ولايت او و اهل بيت او را در تورات و انجيل چنانكه مى شناسد فرزندان خود را در خانه هاى خود؛( وَإِنَّ فَرِيقًا مِّنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ ) (2) يعنى: و بدرستى كه جماعتى از ايشان مى پوشانند حق و را و حال آنكه مى دانند،( الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ ) (3) فرمود كه: حق از جانب پروردگار توست كه تو رسولى بسوى ايشان؛( فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ ) (4) پس مباش تو البته از جمله شك كنندگان، پس چون آنچه را مى دانستند دانسته انكار كردند خدا ايشان را به اين مبتلا كرد، پس سلب كرد از ايشان روح ايمان را و ساكن گردانيد در بدن ايشان سه روح را: روح قوت، و روح شهوت، و روح بدن را، پس اضافه كرد و نسبت داد ايشان را به چهارپايان، پس فرمود( إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَامِ ) (5) يعنى: نيستند آنها مگر مانند چهارپايان زيرا كه چهارپا بار برمى دارد به روح قوت، و علف مى خورد به روح شهوت، و راه مى رود به روح بدن.

پس آن سائل گفت: زنده گردانيدى دل مرا به اذن و توفيق خدا اى اميرالمؤ منين.(6) و ابن ماهيار از حضرت باقرعليه‌السلام روايت كرده است در تفسير اين آيه( وَأَمَّا إِن كَانَ مِنْ أَصْحَابِ الْيَمِينِ ) (7) تا آخر، يعنى: پس اگر بوده باشد آن ميت از اصحاب يمين. پس سلام بر تو باد اى صاحب اليمين از جانب اصحاب اليمين كه برادران تواند سلام مى كنند بر،

____________________

1- سوره بقره: ١٤٦.

2- سوره بقره: ١٤٦.

3- سوره بقره: ١٤٧.

4- سوره بقره: ١٤٧.

5- سوره فرقان: ٤٤.

6- كافى ٢/٢٨١. بصائرالدرجات ٤٤٩.

7- سوره واقعه: ٩٠.

۳۱۲

چنانچه اكثر مفسران گفته اند؛(1) و حضرت در اين حديث فرمود كه: اصحاب اليمين شيعه اند، حق تعالى به پيغمبرش مى گويد: پس سلام مر تو را باد اصحاب يمين تو سالمى از ايشان كه فرزندان تو را نمى كشند.(2)

و در روايت ديگر فرمود كه: ايشان شيعيان و دوستان مايند.(3)

و در كتاب تاويل الآيات از حضرت باقرعليه‌السلام روايت كرده است كه: (خداى عزوجل مى فرمايد:)(4) متوجه نشد بسوى من احدى از خلق من كه محبوبتر باشد بسوى من از دعا كننده كه بخواند مرا و سوال كند بحق محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و اهل بيت او، بدرستى كه كلماتى كه آدمعليه‌السلام اخذ كرد از پروردگارش و به آن توبه اش مقبول شد اين بود كه گفت: اللهم انت وليى فى نعمتى والقادر على طلبتى وقد تعلم حاجتى فاسئلك بحق محمد و آل محمد الا رحمتى و غفرت زلتى يعنى: خداوندا! توئى صاحب اختيار من در نعمت من، و توئى قادر بر طلب و سؤ الى كه از تو مى كنم، و بتحقيق كه مى دانى حاجت مرا، پس سؤ ال مى كنم از تو بحق محمد و آل محمد كه البته مرا رحم كنى و بيامرزى لغزش مرا.

پس حضرت عزت وحى كرد بسوى او كه: اى آدم! من ولى نعمت توام و قادرم بر دادن مطلوب تو و بتحقيق مى دانم حاجت تو را، پس بگو چرا سؤ ال كردى از من بحق اين جماعت؟

آدم گفت: اى پروردگار من! چون دميدى در من روح را سر بلند كردم بسوى عرش تو ناگاه ديدم كه بر دور آن نوشته بود لا اله الا الله محمد رسول الله پس دانستم كه محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گرامى ترين خلق است نزد تو، پس نامها را بر من عوض كردى، پس از جمله آنها كه بر من گذشتند از اصحاب يمين آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و شيعيان ايشان بودند پس دانستم كه ايشان نزديكترين خلقند بسوى تو.

____________________

1- تفسير كشاف ٤/٤٧٠. تفسير بيضاوى ٤/٢٤٠.

2- تاويل الآيات الظاهرة ٢/٦٥١١.

3- تاويل آلايات الظاهرة ٢/٦٥١.

4- عبارت داخل كروشه از متن عربى روايت اضافه شد.

۳۱۳

حق تعالى فرمود كه: راست گفتى اى آدم.(1)

و ايضا روايت كرده است از آن حضرت كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود به حضرت اميرعليه‌السلام كه: توئى كه خدا حجت گرفت به تو در ابتداى آفرينش در وقتى كه ايشان را بازداشت نزد خود و ايشان شبحى چند بودند پش به ايشان فرمود كه: آيا من پرورگار شما نبودم؟ گفتند بلى. فرمود كه: آيا محمد رسول من نيست؟ گفتند بلى، فرمود كه: آيا على اميرمومنان و پادشاه ايشان نيست؟ پس همه خلق ابا كردند و تكبر ورزيده طغيان كردند از ولايت تو مگر نفر قليلى و ايشان در نهايت قلت و كمى اند و ايشانند اصحاب يمين.(2) و ايضا روايت كرده است كه: از حضرت باقرعليه‌السلام پرسيدند از تفسير قول خدا( فَأَمَّا إِن كَانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ ) (3) ، فرمود كه: مقربان آنهايند كه نزد امام قربى و منزلتى دارند؛ پس پرسيدند از اصحاب اليمين، فرمود كه: هر كه اقرار به امامت ائمه حق دارد داخل اصحاب اليمين است؛ پرسيدند از تفسير( وَأَمَّا إِن كَانَ مِنَ الْمُكَذِّبِينَ الضَّالِّينَ ) (4) يعنى: اگر باشد ميت از تكذيب كنندگان پيغمبران و از گمراهان پس از براى اوست نزلى و پيشكشى از حميم گرم جهنم و در آوردن در آتش سوزان، حضرت فرمود كه: ايشان جماعتى اند كه تكذيب امام كنند.(5) و كلينى روايت كرده است كه: از حضرت صادقعليه‌السلام سوال كردند از تفسير قول خدا( مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ ﴿٤٢﴾ قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ ) (6) يعنى: اصحاب اليمين سئوال مى كنند از مجرمان و كافران كه چه چيز در آورد شما را در جهنم؟ ايشان جواب گويند: نبوديم از

____________________

1- تاويل آلايات الظاهرة ٢/٦٥١.

2- تاويل الايات الظاهرة ٢/٦٥٢. امالى شيخ طوسى ٢٣٢)-٢٣٣؛ بشارة المصطفى ١١٨.

3- سوره واقعه: ٨٨.

4- سوره واقعه: ٩٢.

5- تاويل الايات الظاهره ٢/٦٥٣-٦٥٤

6- سوره مدثر: ٤٣-٤٢.

۳۱۴

مطليان بنابر مشهور يعنى از نمازگزارندگان، و در اين روايت حضرت فرمود كه: مصلى در اين آيه به معنى نمازگزارنده نيست بلكه در برابر سابق است؛(1) و در گرو تاختن اسبان، ده اسب مى باشند كه هر يك نامى دارند، آن كه پيش از همه است آن را سابق مى نامند، و مجلى نيز مى گويند، و بعد از آن مصلى است كه سرش محاذى دو استخوان جانب راست و چپ دم سابق است؛ پس سابقون، ائمهعليه‌السلام اند كه بر همه امت پيشى گرفته اند در عقايد و اعمال؛ و مصلى، شيعه ايشان است كه مى خواهد خود را به ايشان ملحق نمايد و متابعت ايشان مى نمايد اما در درجه از ايشان پست تر است، و اين معنى انسب است به سياق آيه، زير كه مخالف در اصول دين انسب است به احوال مجريان و مشركان از مخالفت در فروع كه نماز باشد.

و همچنين( وَلَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ ) (2) يعنى: طعام نمى داديم درويش را، آن نيز در حديث وارد شده است كه مراد دادن خمس است به آل محمدعليه‌السلام (3) پس از آن را نيز به اصول دين مى توان برگردانيد.

و ابن ماهيار از حضرت باقرعليه‌السلام روايت كرده است كه فرمود در تفسير آيه( كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ ﴿٣٨﴾ إِلَّا أَصْحَابَ الْيَمِينِ ) (4) يعنى: هر نفسى به آنچه كرده است از اقوال و اعمال مرهون است، مگر اصحاب اليمين، حضرت فرمود كه: اصحاب يمين شيعيا: ما اهل بيتند؛ و فرمود در تفسير تتمه آيه( فِي جَنَّاتٍ يَتَسَاءَلُونَ ﴿٤٠﴾ عَنِ الْمُجْرِمِينَ ) (5) است كه: حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به حضرت اميرعليه‌السلام فرمود: يا على! مجرمان آنهايند كه انكار ولايت و امامت تو كرده اند؛ و فرمود كه: چون از ايشان بپرسند كه چه چيز شما رابه جهنم درآورد؟ گويند: نبوديم از نمازگزارندگان و طعام نمى داديم به درويشان و شروع

____________________

1- كافى ١/٤١٩؛ مناقب ابن شهر آشوب ٤/٣٥٧-٣٥٨.

2- سوره مدثر: ٤٤.

3- تفسير قمى ٢/٣٩٥.

4- سوره مدثر: ٣٨و٣٩.

5- سوره مدثر: ٤٠و٤١.

۳۱۵

مى كرديم در باطل با شروع كنندگان، چون اينها را گويند به ايشان، اصحاب يمين به ايشان گويند كه: اينها باعث دخول جهنم و خلود در آن نمى شود، ديگر بگوئيد كه چه مى كرديد؟ ايشان گويند:( وَكُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ, ﴿٤٦﴾ حَتَّىٰ أَتَانَا الْيَقِينُ ) (1) يعنى: و بوديم كه تكذيب مى كرديم به روز جزا تا آمد ما را مرگ متيقن حضرت فرمود كه: چون اين را گويند، اصحاب يمين به ايشان گويند كه: اين است كه شما را به جهنم آورده اى اشقيا؛ و فرمود كه: يوم الدين روز ميثاق است كه پيمان ولايت تو را از ايشان گرفتند و ايشان تكذيب كردند و باور نداشتند و طغيان نمودند.(2)

و على بن ابراهيم از حضرت امام محمد باقرعليه‌السلام روايت نموده است در تفسير آيه كريمه( كَلَّا إِنَّ كِتَابَ الْفُجَّارِ لَفِي سِجِّينٍ ) (3) يعنى: چنين نيست كه شما گمان مى كنيد كه قيامت نخواهد بود، بدرستى كه نامه اعمال فجور كنندگان در سجين است يا در نامه ايشان نوشته شده است كه روح ايشان در آنجا است و آن در هفتم طبقه زمين است يا چاهى است در جهنم، يا آنكه سجين نامه عمل ايشان است؛ حضرت فرمود كه: مراد از فجار كه در اين آيه مذكور شده ابوبكر و عمر و اتباع ايشان است؛ بعد از اين فرموده( وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ ﴿١٠﴾ الَّذِينَ يُكَذِّبُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ ) (4) يعين: واى در آن روز بر تكذيب كنندگان كه تكذيب مى كنند و دروغ مى پندارند روز جزا را، حضرت فرمود كه: ايشان ابوبكر و عمرند؛( وَمَا يُكَذِّبُ بِهِ إِلَّا كُلُّ مُعْتَدٍ أَثِيمٍ إِذَا تُتْلَىٰ عَلَيْهِ آيَاتُنَا قَالَ أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ ) (5) يعنى: و تكذيب نمى كند به روز جزا مگر هر تجاوز كننده از حد وگناهكار، هر گاه خوانده شود بر او آيات ما مى گويد: اين افسانه هاى پيشينيان است؛ تا آنجا كه فرمود( ثُمَّ إِنَّهُمْ لَصَالُو الْجَحِيمِ ) (6) يعنى: بدرستى كه ايشان افروزنده آتش جهنمند،

____________________

1- سوره مدثر: ٤٦ و ٤٧.

2- تاويل الايات الظاهره ٢/٧٣٨.

3- سوره مطففين: ٧.

4 سوره مطففين: ١٠ و ١١.

5- سوره مطففين: ١٢ و ١٣.

6- سوره مطففين: ١٦.

۳۱۶

حضرت فرمود كه: اين آيات همه در شان ابوبكر و عمر است كه ايشان تكذيب حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى كردند؛ و بعد از اين فرموده است( عَيْنًا يَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ ) (1) ، حضرت فرمود كه: مقربون حضرت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و اميرالمومنين و فاطمه و حسن و حسينعليه‌السلام اند.(2) و ايضا به سند معتبر ديگر از آن حضرت روايت كرده است كه: خدا خلق كرد ما را از بلندترين مراتب عليين و خلق كرد دلهاى شيعيان ما را از آنچه بدنهاى ما را از آن خلق كرد، پس دلهاى ايشان ميل مى كند بسوى ما زيرا كه خلق شده است از آنچه دلهاى ما از آن خلق شده، پس اين آيه كريمه را تلاوت فرمود( كَلَّا إِنَّ كِتَابَ الْأَبْرَارِ لَفِي عِلِّيِّينَ ﴿١٨﴾ وَمَا أَدْرَاكَ مَا عِلِّيُّونَ ﴿١٩﴾ كِتَابٌ مَّرْقُومٌ ﴿٢٠﴾ يَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ ) (3) يعنى: نه چنين است، بدرستى كه نامه هاى اعمال ابرار و نيكوكاران در عليين است، و چه خبر داده است تو را كه چه چيز است عليون؟ نامه اى است نوشته شده و واضح كه حاضرند نزد آن نامه و حفظ مى كنند آن رايا در روز قيامت گواهى مى دهند بر آن مقربان يا آنكه عليون نام محل آن كتاب است كه آسمان هفتم باشد يا سدره المنتهى يا بهشت؛ پس فرمود( يُسْقَوْنَ مِن رَّحِيقٍ مَّخْتُومٍ ﴿٢٥﴾ خِتَامُهُ مِسْكٌ ) (4) يعنى: مى آشامانند به ايشان از شراب خالص مهر كرده اى كه مهر به آن به مشك رده حضرت فرمود كه: آبى است كه هر گاه بياشامد آن را مومن بوى مشك از آن مى آيد؛( وَفِي ذَٰلِكَ فَلْيَتَنَافَسِ الْمُتَنَافِسُونَ ) (5) يعنى: در اين بايد رغبت كنند رغبت كنندگان، حضرت فرمود: يعنى در اينكه ذكر كرديم ثوابى هست كه طلب مى نمايد آن را مومنان؛( وَمِزَاجُهُ مِن تَسْنِيمٍ ) (6) يعنى: آنچه با آن ممزوج مى گردانند، از چشمه تسنيم

____________________

1- سوره مطففين: ٢٨.

2- تفسير قمى ٢/٤١٠-٤١١، و در آنجا قسمتى از روايت از على بن ابراهيم و قسمتى از امام باقر عليه السلام و قسمتى از امام صادق عليه السلام است.

3- سوره مطففين: ١٨-٢١.

4- سوره مطففين: ٢٥ و ٢٦.

5- سوره مطففين: ٢٦.

6- سوره مطففين: ٢٧.

۳۱۷

است، حضرت فرمود كن: تسنيم بهترين شرابهاى اهل بهشت است و آن را براى آن تسنيم مى نامند كه از مكان بلندى مى ريزد در خانه هاى ايشان؛( عَيْنًا يَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ ) (1) حضرت فرمود كه: يعنى تسنيم چشمه اى است كه مقربان خالص آن را مى آشامند و ممزوج به چيز ديگر نمى گردانند، و مقربان، آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اند، خدا مى فرمايد( وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ ﴿١٠﴾ أُولَٰئِكَ الْمُقَرَّبُونَ ) (2) يعنى: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و خديجه كبرى و على بن ابيطالبعليه‌السلام و امامان از ذريه ايشان نيز ملحقند به ايشان، خداى تعالى مى فرمايد( أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ ) (3) يعنى: ملحق گردانيديم به ايشان ذريات ايشان را و مقربان از تسنيم مى نوشند بحت و صرف آن را و ساير مومنان ممزوج آن را مى آشامند.(4)

پس على بن ابراهيم گفته كه: پس از اين جهت وصف كرد خدا مجرمانى را كه استهزا مى كنند به مؤ منان و مى خندند به ايشان و چشمك مى زنند به ايشان، پس فرمود كه:( إِنَّ الَّذِينَ أَجْرَمُوا كَانُوا مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا يَضْحَكُونَ ) (5) يعنى: آنها كه مجرم شدند و شرك آورده بودند، بر آنها كه ايمان آوردند مى خنديدند،( وَإِذَا مَرُّوا بِهِمْ يَتَغَامَزُونَ ) (6) و چون مؤ منان مى گذشتند به ايشان به چشم اشاره ها مى كردند،( وَإِذَا انقَلَبُوا إِلَىٰ أَهْلِهِمُ انقَلَبُوا فَكِهِينَ ) (7) و چون باز مى گرديدند بسوى اهل خود باز مى گرديدند تنعم كنندگان به مذمت ايشان،( وَإِذَا رَأَوْهُمْ قَالُوا إِنَّ هَٰؤُلَاءِ لَضَالُّونَ ) (8) و چون مى ديدند مؤ منان را

____________________

1- سروه مطففين: ٢٨.

2- سوره واقعه: ١٠ و ١١.

3- سوره طور: ٢١.

4- تفسير قمى ٢/٤١١.

5- سوره مطففين: ٢٩.

6- سوره مطففين: ٣٠.

7- سوره مطففين: ٣١.

8- سوره مطففين: ٣٢.

۳۱۸

مى گفتند: اين جماعت گمراهانند،( وَمَا أُرْسِلُوا عَلَيْهِمْ حَافِظِينَ ) (1) حق تعالى مى فرمايد كه: فرستاده نشدند ايشان بر مؤ منان حفظ كنندگان اعمال ايشان،( فَالْيَوْمَ الَّذِينَ آمَنُوا مِنَ الْكُفَّارِ يَضْحَكُونَ ) (2) پس امروز - كه قيامت باشد - آنان كه ايمان آوردند به حال كافران مى خندند،( عَلَى الْأَرَائِكِ يَنظُرُونَ ) (3) در حالتى كه بر تختها تكيه زده اند و نظر مى كنند به احوال اهل جهنم،( هَلْ ثُوِّبَ الْكُفَّارُ مَا كَانُوا يَفْعَلُونَ ) (4) حضرت فرمود كه: يعنى آيا جزا دادن كافران را به آنچه كرده بودند ايشان.(5)

و به روايت ديگر فرمود كه:( الَّذِينَ أَجْرَمُوا ) ابوبكر و عمر و اتباع ايشانند كه مى خنديدند و به چشم اشاره مى كردند به رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و اتباع آن حضرت.(6)

و در مجمع البيان روايت كرده است كه:( كَانُوا مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا يَضْحَكُونَ ) در شان على بن ابيطالبعليه‌السلام نازل شده، و سببش آن بود كه روزى در ميان جمعى از مسلمانان بود و آمدند به خدمت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم پس استهزاء كردند به ايشان منافقان و خنديدند و اشاره ها به چشم به يكديگر كردند پس برگشتند بسوى اصحاب خود و گفتند: ديديم امروز صلح را (يعنى اميرالمؤ منين كه موى پيش سر كم داشت)، پس خنديديم بر او؛ در آن وقت اين آيه نازل شد. اين را از مقاتل و كلينى روايت كرده.(7)

و ابوالقاسم حسكانى در شواهد التنزيل روايت نموده است از ابن عباس كه:( الَّذِينَ أَجْرَمُوا ) منافقان قريشند،( و الَّذِينَ آمَنُوا ) على بن ابيطالبعليه‌السلام است.(8)

ابن شهر آشوب روايت كرده است كه حضرت امام حسن مجتبىعليه‌السلام فرمود كه: هر چه

____________________

1- سوره مطففين: ٣٣.

2- سوره مطففين: ٣٤.

3- سوره مطففين: ٣٥.

4- سوره مطففين: ٣٦.

5- تفسير قمى ٤١٢.

6-تفسير قمى ٢/٤١١.

6- مجمع البيان ٥/٤٥٧. و در آن بجاى كلينى ، كلبى آمده است.

7- مجمع البيان ٥/٤٥٧. تفسير حبرى ٣٢٧. شواهد التنزيل ٢/٤٢٧.

۳۱۹

در كتاب خدا( إِنَّ الْأَبْرَارَ ) واقع شده پس بخدا سوگند كه اراده نكرده است مگر على بن ابيطالب و فاطمه و حسن و حسينعليه‌السلام را، زيرا كه ما نيكوكارانيم با پدران و مادران خود و دلهاى ما بلند شده به طاعتها و نيكيها و بيزار شده از دنيا و محبت آن و اطاعت كرده ايم خدا را در جميع فرايض او و ايمان كامل آورده ايم به يگانگى او و تصديق تمام كرده ايم رسول او را.(1)

و از حضرت كاظمعليه‌السلام روايت كرده است كه: فجار آنهايند كه فجور كرده اند در حق ائمهعليه‌السلام و طغيان كرده اند در حق ايشان.(2)

و در مجمع البيان از حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روايت كرده است كه: سجين پست تر چاهى است در جهنم كه سرش گشوده است؛ و فلق چاهى است در جهنم كه سرش پوشيده است.(3)

و از حضرت باقرعليه‌السلام روايت كرده است؛ اما مؤ من پس بالا مى برند اعمال ايشان و ارواح ايشان را بسوى آسمان پس گشوده مى شود براى ايشان درهاى آسمان؛ و اما كافر پس عمل و روح او را بالا مى برند تا آنكه به آسمان مى رسد پس منادى ندا مى كند كه: ببريد آن را بسوى سجين و آن واديى است در حضرموت كه آن را برهوت مى گويند.(4)

و على بن ابراهيم از حضرت باقرعليه‌السلام روايت كرده است كه: سجين، زمين هفتم است، و عليون، آسمان هفتم است.(5)

و از حضرت امام حسنعليه‌السلام روايت كرده است كه: مردم محشور مى شوند نزد صخره بيت القدس پس اهل بهشت از جانب صخره محشور مى گردند و جهنم از جانب چپ صخره در منتهاى زمين هفتم قرار مى دهند، و فلق و سجين در آنجا است.(6)

____________________

1- مناقب بن شهر آشوب ٤/٥.

2- مناقب ابن شهر آشوب ٤/٣٠٨. كافى ١/٤٣٥. تاويل الآيات الظاهرة ٢/٧٧٢.

3- مجمع البيان ٥/٤٣٥.

4- مجمع البيان ٢/٤١٨.

5- تفسير قمى ٢/٤١٠.

6- تفسير قمى٢/٢٧٢.

۳۲۰