حيات القلوب امام شناسي جلد ۵

حيات القلوب  امام شناسي0%

حيات القلوب  امام شناسي نویسنده:
گروه: سایر کتابها
صفحات: 543

حيات القلوب  امام شناسي

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: علامه مجلسى
گروه: صفحات: 543
مشاهدات: 52540
دانلود: 3835


توضیحات:

جلد 1 جلد 2 جلد 3 جلد 4 جلد 5
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 543 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 52540 / دانلود: 3835
اندازه اندازه اندازه
حيات القلوب  امام شناسي

حيات القلوب امام شناسي جلد 5

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

محمد است.(1)

آيه دوم:( وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا ) (2)

آيه سوم:( ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ أَيْنَ مَا ثُقِفُوا إِلَّا بِحَبْلٍ مِّنَ اللَّهِ وَحَبْلٍ مِّنَ النَّاسِ ) (3)

ترجمه آيه دوم:و چنگ زنيد به ريسمان خدا همگى و پراكنده مشويد.

ترجمه آيه سوم:زده شد بر ايشان ذلت و خوارى مگر به حبلى از خدا و حبلى از مردم؛ اكثر گفته اند كه:يعنى به عهدى از خدا و عهدى از مردم.(4) و عياشى روايت كرده است كه: از حضرت امام موسىعليه‌السلام پرسيدم از تفسير قول خدا( وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا ) جميعا فرمود كه:على بن ابيطالب حبل الله المتين است، يعنى ريسمان محكم خداست.(5) و به سند معتبر ديگر از حضرت باقرعليه‌السلام روايت كرده است كه:آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم حبل خدايند كه در اين آيه مردم را امر فرمود كه چنگ زنند در آن.(6)

و از حضرت صادقعليه‌السلام روايت كرده است كه:مائيم حبل خدا.(7) و على بن ابراهيم روايت كرده است كه: حبل الله، توحيد خداست و ولايت اهل بيتعليه‌السلام .(8)

و ايضا روايت كرده است از حضرت باقرعليه‌السلام در تفسير قول الهى و لا تفرقوا كه فرمود: خدا مى دانست كه اين امت متفرق خواهند شد بعد از پيغمبر خود و اختلاف خواهند كرد، پس نهى كرد ايشان را از پراكنده شدن چنانچه نهى كرد جماعتى را كه پيش

____________________

1- تاويل الايات الظاهرة ١/٤٣٩.

2- سوره آل عمران: ١٠٣.

3- سوره آل عمران:١١٢.

4- تفسير تبيان ٢/٥٦٠ مجمع البيان ١/٤٨٨ تفسير فخر رازى ٨/١٩٥.

5- تفسير عياشى ١/١٩٤.

6- تفسير عياشى ١/١٩٤.

7- تفسير فرات كوفى ٩١.

8- تفسير قمى ١/١٠٨.

۳۸۱

از ايشان بودند، پس امر كرد ايشان را كه مجتمع شوند بر ولايت آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و متفرق نشوند.(1)

و عياشى از حضرت صادقعليه‌السلام روايت كرده است كه:حبل خدا، كتاب خداست، و حبل ناس، على بن ابى طالبعليه‌السلام است.(2) و در مجالس شيخ طوسى و مناقب ابن شهر آشوب از حضرت صادقعليه‌السلام روايت كرده است كه:مائيم حبل.(3)

____________________

1- تفسير قمى ١/١٠٨.

2- تفسير عياشى ١/١٩٦.

3- امالى شيخ طوسى ٢٧٢؛ مناقب ابن شهر آشوب ٣/٩٢.

۳۸۲

فصل بيستم: در تفسير حكمت به معرفت ائمهعليه‌السلام و اولوالنهى به ايشان

على بن ابراهيم روايت كرده است كه:از حضرت صادقعليه‌السلام پرسيدند از تفسير آيه كريمه( وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ ) (1) يعنى:بتحقيق كه عطا كرديم لقمان را حكمت حضرت فرمود كه:مراد از حكمت، شناختن امام زمان است.(2)

و در محاسن برقى و كافى و تفسير عياشى به سند صحيح از حضرت صادقعليه‌السلام روايت كرده اند در تفسير قول الهى( وَمَن يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا ) (3) يعنى:هر كس داده شود او را حكمت، پس داده شده خير بسيارى را حضرت فرمود كه:حكمت، طاعت خدا و شناختن امام است.(4)

و عياشى به سند ديگر از حضرت باقرعليه‌السلام روايت كرده است كه:حكمت، معرفت امام است و اجتناب كردن از كبائرى كه حق تعالى واجب گردانيده از براى آنها آتش جهنم را.(5)

و ايضا از حضرت صادقعليه‌السلام روايت نموده است كه:حكمت، معرفت اصول دين است

____________________

1 سوره لقمان ١٢.

2 تفسير قمى ٢/١٦١.

3 سوره بقره:٢٦٩.

4 محاسن ١/٢٤٥؛ كافى ١/١٨٥؛ تفسير عياشى ١/١٥١.

5 تفسير عياشى ١/١٥١.

۳۸۳

و فقيه و دانا بودن در مسائل دين، پس هر كه از شا فقيه و عالم به مسائل دين باشد، او حكيم است.(1)

و در بصائرالدرجات و تفسير على بن ابراهيم و تفسير ابن ماهيار و مناقب ابن شهر آشوب به سندهاى معتبر روايت كرده اند كه:از حضرت صادقعليه‌السلام سؤ ال نمودند از تفسير اين آيه كريمه( إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِّأُولِي النُّهَىٰ ) (2) يعنى:بدرستى كه در آفريدن زمين و راهها و كوهها و فرستادن بارانها و رويانيدن گياهها و در هلاك كردن اهل شهرها كه كافر شدند به خدا و پيغمبران، علامتى چند است براى اولى النهى يعنى صاحب عقول كه نهى كند ايشان را از متابعت باطل و ارتكاب قبايح؛ حضرت فرمود:بخدا سوگند كه مائيم اولوالنهى، راوى گفت:فداى تو شوم چه معنى دارد اولوالنهى؟ حضرت فرمود كه:خدا خبر داد رسول خود را به آنچه بعد از او واقع خواهد شد از ادعا كردند ابوبكر خلافت را و مرتكب آن شدن و دعوى كردن عمر و عثمان بعد از او و ساير بنى اميه، پس خبر داد رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم علىعليه‌السلام را به اينها، و واقع شد جميع آنها به نحوى كه خدا پيغمبر را و پيغمبر على را خبر داده بود به نحوى كه منتهى شده است بسوى ما خبر از امير المومنينعليه‌السلام به آنچه بعد از آن حضرت واقع خواهد شد از پادشاهى بنى اميه و غير ايشان، پس اين است معنى آيه كه خدا ذكر كرده است در كتاب خود( إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِّأُولِي النُّهَىٰ ) پس مائيم اولوالنهى كه به ما منتهى شده است علم اينها، پس همه صبر كرديم براى اطاعت امر خدا و راضى بودن به قضاى او، پس مائيم قيام نمايندگان به امر خدا در ميان خلق او و خزينه داران خدا بر دين او كه ضبط مى كنيم و پنهان مى داريم دين و علم خدا را از دشمنان خود چنانكه پنهان داشت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم تا آنكه حق تعالى او را رخصت داد كه هجرت نمايد از مكه به مدينه و جهاد كند با مشركان، پس ما بر طريقه آن حضرتيم و پنهان مى كنيم تا خدا رخصت دهد مار كه ظاهر

____________________

1- تفسير عياشى ١/١٥١.

2- سوره طه:١٢٨.

۳۸۴

گردانيم دين او را به شمشير و دعوت كنيم مردم را بسوى او، پس شمشير بزنيم در آخر كار چنانچه حضرت رسول شمشير زد در اول امر.(1)

____________________

1- بصائرالدرجات ٥١٨ تاويل الايات الظاهرة ١/٣١٤؛ مناقب ابن شهر آشوب ٤/٢٣٣ - ٢٣٤ بطور اختصار بيان نموده است.

۳۸۵

فصل بيست و يكم: در تفسير صافون و مسبحون و صاحب مقام معلوم و حمله عرش و سفره كرام برره به ائمهعليه‌السلام

حق تعالى مى فرمايد در شان ملائكه( وَمَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَّعْلُومٌ ﴿١٦٤﴾ وَإِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ ﴿١٦٥﴾ وَإِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ ) (1) مفسران گفته اند كه:يعنى ملائكه گويند كه:نيست از ما هيچكس مگر آنكه براى عبادت از براى او جائى است دانسته شده، و بدرستى كه هر آينه مائيم صف زدگان، و بدرستى كه مائيم تسبيح كنندگان(2)

على بن ابراهيم و ابن شهر آشوب و فرات به سندهاى معتبر از حضرت صادقعليه‌السلام روايت كرده اند كه:( وَمَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَّعْلُومٌ ) در شان امامان و اوصياء از آل محمدعليه‌السلام نازل شده است.(3)

و ايضا در تفسير على بن ابراهيم به سند معتبر ديگر از آن حضرت روايت كرده است كه فرمود:مائيم درخت پيرى و معدن رسالت و محل آمدن و رفتن ملائكه و مائيم عهد خدا - يعنى امامت ما را عهد گرفته است از مردم - و مائيم امان خدا و مائيم مودت خدا - يعنى محبت ما محبت خداست - و مائيم حجت خدا، بوديم نورى چند صف كشيده در

____________________

1 سوره صافات:١٦٤ -١٦٦.

2 تفسير بيضاوى ٣/٤٧٤ تفسير فخر رازى ٢٦/١٧١.

3 تفسير قمى ٢/٢٢٧-٢٢٨. تفسير فرات كوفى ٣٥٦؛ مناقب ابن شهر آشوب ٤/٣٥٧.

۳۸۶

عرش خدا و تسبيح مى نموديم خدا را، پس اهل آسمان به سبب تسبيح ما مى گفتند تا آنكه فرود آمديم بسوى زمين پس تسبيح و تنزيه كرديم خدا را، پس اهل زمين ما خدا را تنزيه كردند، و مائيم صافون و مائيم مسبحون كه خدا فرموده است، پس هر كه وفاكند به عهد ما پس بتحقيق كه وفا كرده است به عهد خدا و هر كه بشكند عهد ما را عهد خدا را شكسته است.(1)

و ابن ماهيار به سند معتبر از حضرت اميرالمومنينعليه‌السلام روايت كرده است كه در بعضى از خطبه ها مى فرمود:ما آل محمد نورى چند بوديم در دور عرش، خدا ما را امر كرد كه او را تسبيح بگوييم، پس تسبيح گفتيم و فرشتگان به تسبيح ما تسبيح گفتند، پس ما را به زمين فرستاد و امر كرد به تسبيح، پس تسبيح گفتند اهل زمين به تسبيح ما، پس مائيم صافون و مائيم مسبحون.(2)

و ايضا روايت كرده است كه:از ابن عباس پرسيده اند از تفسير( وَإِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ ﴿١٦٥﴾ وَإِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ ) ابن عباس گفت كه ما در خدمت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بوديم، حضرت امير المومنينعليه‌السلام آمد، پس چون نظر حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بر او افتاد تبسم كرد در روى او و فرمود:مرحبا به كسى كه خلق كرده است خدا او را پيش از آدم به جهل هزار سال ابن عباس گفت:يا رسول الله آيا فرزند پيش از پدر بود؟ گفت:بلى خدا مرا و على را خلق كرد پيش از خلق همه اشياء بعد از آن خلق كرد ساير چيزها را و همه تاريك بودند و نور ايشان از نور من و على بود، پس ما را در جانب عرش جا داد، پس خلق كرد ملائكه را پس تسبيح و تنزيه كرديم خدا را پس تسبيح و تنزيه كردند ملائكه، و ما تهليل گفتيم خدا را و به يگانگى ياد كرديم پس تهليل كردند ملائكه، و ما تكبير گفتيم خدا را پس ملائكه تكبير گفتند و اينها همه از تعلمى من و على بود، و در علم سابق الهى بود كه داخل در جهنم نشود، دوست من و على و داخل در بهشت نشود دشمن من و على، بدرستى كه خدا

____________________

1- تفسير قمى ٢/٢٢٨.

2- تاويل الآيات الظاهرة ٢/٥٠١.

۳۸۷

خلق كرد ملكى چند را كه در دست آنها بود ابريقهاى نقره مملو از آب زندگانى از جنت فردوس پس هيچ شيعه على نيست مگر آنكه پدر و مادرش پاكيزه اند و پرهيزكار و برگزيده و ايمان آورنده به خدا، پس چون اراده كند يكى از اينها كه جماع كند با اهل خود مى آيد ملكى از آن ملائكه كه در دست ايشان است ابريقهاى آب بهشت پس مى ريزد از آن آب در آن ظرفى كه از آن آب مى آشامند، پس به آن آب ايمان در دل او مى رويد چنانچه زراعت مى رويد، پس ايشان بر بينه و برهانند از جانب پروردگار ايشان و از جانب پيغمبر ايشان و از جانب وصى او على و از جانب دختر من فاطمه زهرا، پس امام حسن و امام حسين و امامان از فرزندان حسين.

پس گفتم:يا رسول الله كيستند آن امامان؟ يازده نفر از فرزندان من و پدر ايشان على است. پس حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:حمد مى كنم خداوندى را كه محبت على و ايمان به او را دو سبب گردانيده، يعنى سبب دخول بهشت و سبب خلاص از جهنم.(1)

و على بن ابراهيم روايت كرده است كه:ابوبصير از حضرت صادقعليه‌السلام پرسيد كه:ملائكه بيشترند يا فرزندان آدم؟ حضرت فرمود:بحق آن خداوندى كه جان من در دست قدرت اوست كه ملائكه خدا در آسمانها بيشترند از عدد ذرات خاك در زمين، و نيست در آسمان به قدر جاى پائى مگر آنكه ملكى هست كه خدا را تسبيح و تنزيه مى كنند، و در زمين نيست درختى و كلوخى مگر آنكه در آن ملكى هست كه موكل است به آن و هر روز احوال و اعمال آن را به خدا عرض مى كند با آنكه خدا داناتر است به احوال آنها از آن ملك، و هيچ ملك نيست مگر آنكه تقرب جويد هر روز بسوى خدا به ولايت و محبت ما اهل بيت و طلب آمرزش مى كند براى دوستان ما و لعنت مى كند دشمنان ما را و از خدا سؤ ال مى كند كه بفرستد بر ايشان عذاب را فرستادنى.(2)

____________________

1- تاويل الآيات الظاهرة ٢/٥٠١. ارشاد القلوب ٤٠٤-٤٠٥.

2- تفسير قمى ٢/٢٥٥. بصائرالدرجات ٦٩-٦٨ و روايت در هر دو مصدر از حماد است.

۳۸۸

پس فرمود در تفسير قول حق تعالى( الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ ) يعنى:آنان كه برمى دارند عرش خدا را فرمود كه:يعنى رسول خدا و اوصياء بعد از او كه حاملان علم خدايند، يعنى مراد از عرش، علم است،( وَمَنْ حَوْلَهُ ) يعنى حوله يعنى آنان كه در دور عرشند فرمود كه:يعنى ملائكه كه بر دور عرشند،( يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيُؤْمِنُونَ بِهِ وَيَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا ) يعنى:تنزيه مى كنند با حمد پروردگار خود و ايمان مى آورند به خدا و طلب آمرزش مى كنند از براى آنها كه ايمان آوردهاند فرمود كه:مراد شيعه آل محمدند،( رَبَّنَا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَّحْمَةً وَعِلْمًا ) اى پروردگار ما! فرا گرفته اى هر چيزى را از رحمت و علم يعنى:رحمت تو به هر كس و به هر چيز رسيد و علم تو به همه چيز احاطه كرده است،( فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تَابُوا ) پس بيامرز مر آن جماعتى را كه توبه كرده اند فرمود كه:يعنى توبه كرده اند از ولايت و محبت ابوبكر و عمر و بنى اميه،( وَاتَّبَعُوا سَبِيلَكَ ) پيروى كرده اند راه تو را فرمود كه:مراد از راه خدا، ولايت و اعتقاد به امامت ولى خدا علىعليه‌السلام است،( وَقِهِمْ عَذَابَ الْجَحِيمِ ﴿٧﴾ رَبَّنَا وَأَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِي وَعَدتَّهُمْ وَمَن صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ وَأَزْوَاجِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ إِنَّكَ أَنتَ الْعَزِيزُ الحَكِيمُ ) يعنى:و نگاه دار ايشان را از عذاب جهنم اى پروردگار ما و داخل كن ايشان را در باغهاى بهشت كه هميشه در آنجا يافتند و هر كه را شايسته شود از پدران ما و داخل كن ايشان را در باغهاى بهشت كه هميشه در آنجا باشند و هر كه را شايسته شود از پدران ايشان و زنان و فرزندان ايشان، بدرستى كه تو غالب و حكيمى فرمود كه:مراد به شايسته، آنهايند كه ولايت على بن ابى طالبعليه‌السلام را داشته باشند و از شيعيان او باشند، و قهم السيئات و من تق السيئات يومئذ فقد رحمة و ذلك هو الفوز العظيم و نگاه دار ايشان را از عقوبتها و جزاى گناهان در روز جزا، و هر كه را نگاه دارى از عقوبتها در آن روز - فرمود:يعنى در قيامت و جزاى گناهان در روز جزا، و هر كه را نگاه دارى از عقوبتها در آن روز - فرمود:يعنى در قيامت - پس بدرستى كه رحم كرده اى او را، و اين فيروزى بزرگ است فرمود كه:فيروزى براى كسى است كه نجات يابد از ولايت و محبت ابوبكر و عمر؛ پس خدا مى فرمود كه( إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا ) يعنى:بدرستى كه آنان كافر شدند فرمود كه:يعنى

۳۸۹

بنى اميه،( يُنَادَوْنَ لَمَقْتُ اللَّهِ أَكْبَرُ مِن مَّقْتِكُمْ أَنفُسَكُمْ إِذْ تُدْعَوْنَ إِلَى الْإِيمَانِ فَتَكْفُرُونَ ) (1) يعنى: ندا كنند آنها را در قيامت كه:هر آينه دشمنى خدا شما را بزرگتر از دشمنى شما مر نفسهاى خود را، در وقتى كه مى خواندند شما را بسوى ايمان پس كافر مى شديد به آن، فرمود كه:يعنى مى خواندند شما را بسوى ولايت علىعليه‌السلام (2)

و ابن ماهيار نيز به سند معتبر از حضرت باقرعليه‌السلام روايت كرده است كه:( لِّلَّذِينَ آمَنُوا ) مراد شيعه محمد و آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است؛( لِّلَّذِينَ آمَنُوا ) مراد آنهايند كه توبه كنند از ولايت ابوبكر و عمر عثمان و بنى اميه؛( وَاتَّبَعُوا سَبِيلَكَ ) (3) مراد به سبيل خدا، ولايت علىعليه‌السلام است؛( وَقِهِمُ السَّيِّئَاتِ ) يعنى:نگه دار آنها را از ولايت ابوبكر و عمر و عثمان؛( إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا ) يعنى بنى اميه؛ و مراد از ايمان علىعليه‌السلام است(4)

و كلينى از حضرت صادقعليه‌السلام روايت كرده است كه:خدا را ملكى چند هست كه مى ريزند گناهان را از پشتهاى شيعيان ما چنانچه باد برگ را از درخت مى ريزد در خزان، و اين است معنى آن آيه كريمه( يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيُؤْمِنُونَ بِهِ وَيَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا ) و الله كه اراده نكرده است خدا غير شما را.(5)

و ابن ماهيار اين مضمون را به سند بسيار روايت نموده است.(6) و در عيون اخبارالرضا از آن حضرت روايت كرده است كه:مراد از( لِّلَّذِينَ آمَنُوا ) در اين آيه آنهايند كه ايمان آورده اند به ولايت ما؛ و فرمود كه:فرشتگان، خادمان ما و خادمان شيعيان مايند.(7)

____________________

1- آيات اين روايت آيات ٧-١٠ سوره غافر مى باشند.

2- تفسير قمى ٢٥٥ و روايت در آنجا از جابر است كه از امام باقر عليه السلام نقل كرده است.

3- عبارت داخل كروشه از متن عربى روايت اضافه شد.

4- تاويل الآيات الظاهرة از متن عربى روايت اضافه شد.

5- كافى ٨/٣٠٤.

6- تاويل الآيات الظاهرة ٢/٥٢٨.

7- عيون اخبار الرضا ١/٢٦٢. علل الشرايع ٥. احقاق الحق ٥/٩٢.

۳۹۰

و ابن ماهيار از حضرت صادقعليه‌السلام روايت نموده است كه:( الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ ) مراد هشت نفرند:محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و على و حسن و حسين و ابراهيم و اسماعيل و موسى و عيسىعليه‌السلام .(1)

و ابن بابويه در عقايد گفته است:كه عرش علم الهى را هشت نفر بر مى دارند:چهار نفر از پيشينيان و چهار نفر از پسينيان؛ چهار نفر پسينيان:نوح است و ابراهيم و موسى و عيسىعليه‌السلام و چهار نفر پسنيان:محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و على و حسن و حسينعليه‌السلام و گفته است كه:چنين رسيده از ائمه ما به سندهاى صحيح(2)

و ابن ماهيار به سند معتبر از حضرت اميرعليه‌السلام روايت كرده است كه فرمود:فضل من از آسمان نازل شد بر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در اين آيه( وَيَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا ) زيرا كه اين ايه در وقتى نازل شد كه در آن روز در زمين مؤ منى نبود بجز حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و من.(3)

و به سند معتبر از حضرت باقرعليه‌السلام روايت نموده است كه اميرالمؤ منينعليه‌السلام فرمود:هفت سال و چند ماه ملائكه استغفار نمى كردند مگر براى رسول خدا و براى من، و در شان ما نازل شده است اين آيات( الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ ) تا آخر.(4)

و در روايت ديگر از حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روايت كرده است كه:بتحقيق صلوات فرستادند ملائكه بر من و على چندين سال زيرا كه ما نماز مى كرديم و احدى غير ما نماز نمى كرد.(5)

____________________

1- تاويل الآيات الظاهرة ٢/٧١٦، و در آن بجاى اسماعيل ، نوح آمده است ؛ تفسير فرات كوفى ٣٧٥. و در هر دو مصدر روايت از امام باقر عليه السلام مى باشد.

2- اعتقدات شيخ صدوق ٢٤ تاويل الآيات الظاهرة ٥٢٧.

3- تاويل الآيات الظاهرة ٢/٥٢٦.

4- تاويل الآيات الظاهرة ٢/٥٢٧.

5- تاويل الآيات الظاهرة ٢/٥٢٧. براى اطلاع بيشتر اين روايت در مصادر عامه رجوع شود به احقاق الحق ٧/٣٦٥.

۳۹۱

و به چند سند ديگر روايت كرده است كه حضرت صادقعليه‌السلام فرمود كه:بخدا سوگند استغفار ملائكه از براى شما است، يعنى نه شيعيان نه ساير خلق.(1)

و خدا در فضل قرآن مجيد مى فرمايد( إِنَّهَا تَذْكِرَةٌ فَمَن شَاءَ ذَكَرَهُ ﴿١٢﴾ فِي صُحُفٍ مُّكَرَّمَةٍ ﴿١٣﴾ مَّرْفُوعَةٍ مُّطَهَّرَةٍ ﴿١٤﴾ بِأَيْدِي سَفَرَةٍ ﴿١٥﴾ كِرَامٍ بَرَرَةٍ ) (2) يعنى:بدرستى كه اين آيات قرآن پندى است مردمان را، پس هر كه خواهد پند گيرد از ان در صحيفه هاى گرامى داشته شده و بلند مرتبه و پاكيزه است به دستهاى نويسندگان از ملائكه يا پيغمبران و اوصياى ايشان كه عزيز و گرامى اند نزد خدا و نيكوكارانند. و در احاديث معتبره منقول است كه:مراد از سفره، ائمهعليه‌السلام اند.(3)

و فرموده است:( إِنَّ الَّذِينَ عِندَ رَبِّكَ لَا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَيُسَبِّحُونَهُ وَلَهُ يَسْجُدُونَ ) (4) يعنى:بدرستى كه آنها كه نزد پروردگار تواند تكبر نمى كنند از عبادت خدا و تنزيه مى نمايند او را و براى او سجده مى كنند؛ مشهور ميان مفسران آن است كه مراد، ملائكه اند(5) و در احاديث وارد شده است كه مراد پيغمبران و رسولان و ائمه اند.(6) و بعيد نيست زيرا كه بودن ملائكه نزد خدا به جسم نيست بلكه مراد قرب معنوى است و آن در انبياء و ائمه بيشتر است.

و ايضا خداى تعالى فرموده است( وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَٰنُ وَلَدًا ) يعنى:گفتند كافران:گرفته است خدا فرزندى( سُبْحَانَهُ ) خدا منزه است از آنكه فرزندى داشته باشد بل عبادمكرون بكله بندهاى چندند گرامى نزد خدا( لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ ) پيشى نمى گيرند نزد خدا به گفتار يعنى تا خدا چيزى نفرمايد نمى گويند،

____________________

1 تاويل الآيات الظاهرة ٢/٥٢٨.

2 سوره عبس:١١ -١٦.

3 تاويل آلايات الظاهرة ٢/٥٢٨.

4 سوره اعراف:٢٠٦.

5 تفسير كشاف ٢/١٩٣. تفسير بغوى ٢/٢٢٧.

6 تفسير قمى ١/٢٥٤.

۳۹۲

و هم بامره يعملون و حال آنكه آنها به امر خدا عمل مى كنند يعنى تا خدا چيزى نفرمايد نمى كنند، يعلم ما بين ايديهم و ما خلفهم مى داند خدا آنچه در پيش روى ايشان است و آنچه در پشت سر ايشان است، ولا يشفعون الا لمن ارتضى و هم بين من خشيته مشفقون(1) و شفاعت نمى كنند مگر كسى را كه خدا پسندد شفاعت او را و ايشان را عظمت و مهابت خدا ترسانند.

و ابن ماهيار و غير او از حضرت باقرعليه‌السلام روايت نموده اند كه:چون اين آيه را خواندند اشاره به سينه خود فرمودند.(2)

مولف گويد كه:اكثر مفسران گفته اند كه:اين آيات به رد قول جماعتى نازل شده است كه مى گفتند:ملائكه دختران خدايند.(3) پس مراد به عباد مكرمون، ايشان خواهند بود و از زيارتها مانند زيارت جامعه و غير آن و بسيارى از دعاها و احاديث معتبره ديگر ظاهر مى شود كه مراد، ائمه اند(4) و بنابر اين تاويل دو احتمال دارد:

اول آنكه:از براى نفى قول جماعتى باشد كه قايل بودند به الوهيت حضرت اميرعليه‌السلام و ساير ائمهعليه‌السلام با آنكه زن و فرزند داشتند، پس مراد به عباد مكرمون آنهايند كه ايشان گمان مى كردند كه رحمانند.

دوم آنكه:باز آيه بر رد قول جمعى باشد كه ملائكه را فرزندان خدا دانند، پس تنزيه خود نمود كه بلكه خدا را بندگان گرامى هستند كه بر مى گزيند ايشان را و خليفه خود مى گرداند، و اين معنى باعث نسبت فرزندى نمى شود، و بنابراين ممكن است كه مراد خصوص ائمهعليه‌السلام باشد يا يا اعم از ايشان و ساير مقربان از انبياء و اوصياء و ملائكه بوده باشد.

____________________

1- ايات اين روايت ، ايات ٢٦-٢٨ سوره انبياء است.

2- تاويل الآيات الظاهرة ٣٢٧-٣٢٨.

3- تفسير كشاف ١٢٢ تفسير بغوى ٣/٢٤٢.

4- کافی8/231-232؛ عیون اخبار الرضا 2/273؛ تهذیب الاحکام6/96؛ احتجاج 1/593.

۳۹۳

فصل بيست و دوم در تاويل اهل رضوان و درجات به ائمهعليه‌السلام واهل سخط و عقوبات به اعداى ايشان، و در آن چند آيه است

آيه اول:( أَفَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَ اللَّهِ كَمَن بَاءَ بِسَخَطٍ مِّنَ اللَّهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ ﴿١٦٢﴾ هُمْ دَرَجَاتٌ عِندَ اللَّهِ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِمَا يَعْمَلُونَ ) (1) يعنى:آيا كسى كه پيروى كرد خشنودى خدا را مانند كسى است كه برگشت با غضبى از خدا و آرامگاه او جهنم است و بد محل بازگشت است جهنم از براى ايشان، و صاحب درجه هايند نزد خدا، و خدا بينا است به آنچه ايشان مى كنند.

كلينى و ابن شهر آشوب و عياشى از حضرت صادقعليه‌السلام روايت كرده اند:آنها كه متابعت رضايب خدا كرده اند ائمه اند، و بخدا سوگند كه ايشانند درجات براى مؤ منان و به ولايت و دوستى و شناختن ايشان ما را مضاعف مى گرداند خدا از براى آنها عملهاى ايشان را و بلند مى گرداند خدا به سبب ما درجات عاليه براى ايشان در دنيا و عقبى.(2)

و به روايت عياشى فرمود كه:بخدا سوگند آنها كه به غضب خدا برگشته اند، آنهايند كه حق على بن ابيطالبعليه‌السلام و حق ما اهل بيت را نكار كرده اند و به اين سبب مستحق غضب و سخط الهى شده اند.(3)

____________________

1- سوره آل عمران:١٦٢.

2- كافى ١/٤٣٠. منقاب ابن شهر آشوب ١٩٤؛ تفسير عياشى ١/٢٠٥. تاويل الآيات الظاهرة ١/١٢٤.

3- تفسير عياشى ٢٠٥.

۳۹۴

و از حضرت امام رضاعليه‌السلام روايت كرده است كه:درجات مؤ منان كه بلند مى كنند ما بين هر درجه اى تا درجه اى ديگر به قدر ما بين آسمان و زمين است.(1)

آيه دوم:( ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا مَا أَسْخَطَ اللَّهَ وَكَرِهُوا رِضْوَانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمَالَهُمْ ) (2) يعنى:آنكه در وقت مردن، ملائكه بر روى و بر پشت آنها مى زنند به سبب آن است كه ايشان متابعت و پيروى كردند چيزى را كه خدا را به خشم آورده و كراهت داشتند از چيزى كه موجب خشنودى خداست پس باطل نمود خدا ثواب عملهاى ايشان را.

ابن ماهيار از حضرت باقرعليه‌السلام روايت كرده اند در تفسير( وَكَرِهُوا رِضْوَانَهُ ) يعنى:كراهت داشتند على و ولايت او را، و على مرضى و پسنديده خدا بود و پسنديده رسول او و امر كرد خدا به ولايت او در روز بدر و روز حنين و در بطن نخله و در روز ترويه نازل شد در شان آن حضرت در عمره بيست و دو آيه كه منع كردند حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را از داخل شدن مسجد الحرام و در حديبيه و جحفه و در غدير خم.(3)

و على بن ابراهيم روايت كرده است در تفسير اين آيه كه:متابعت چيزى كه خدا را به خشم آورد، ولايت و دوستى ابوبكر و عمر است و جميع آنها كه ستم كردند بر حضرت اميرعليه‌السلام ، پس خدا حبط كرد و باطل نمود ثواب هر عمل خيرى كه كرده بودند.(4)

آيه سوم:( يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ﴿٢٧﴾ ارْجِعِي إِلَىٰ رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً ﴿٢٨﴾ فَادْخُلِي فِي عِبَادِي ﴿٢٩﴾ وَادْخُلِي جَنَّتِي ) (5) يعنى:اى نفس آرميده شده به ياد خدا! بازگرد بسوى پروردگار خود خشنود و راضى به ثواب خدا و پسنديده نزد خدا، پس داخل شو در ميان بندگان شايسته من و داخل شو در دخل شو در بهشت من. ابن ماهيار روايت كرده است از حضرت صادقعليه‌السلام كه:اين آيه در شان امام حسينعليه‌السلام نازل

____________________

1- تفسير عياشى ١/٢٠٥.

2- سوره محمد:٢٨.

3- تاويل الايات الظاهرد ٢/٥٨٩ روضة الواعظين ١٠٦. و در هر دو مصدر بجاى عمره حج ذكر شده است.

4- تفسير قمى ٢/٣٠٩.

5- سوره فجر:٢٧ -٣٠.

۳۹۵

شده است.(1)

و على بن ابراهيم از حضرت صادقعليه‌السلام روايت كرده است كه:اين آيه در شان حضرت امام حسينعليه‌السلام نازل شده است.(2)

و ايضا از آن حضرت روايت كرده است كه:بخوانيد سوره فجر را در نمازهاى واجب خود و نمازهاى سنت خود كه آن سوره حضرت امام حسينعليه‌السلام است، و رغبت كنيد در خواندن آن تا خدا رحمت كند شما را بواسطه آن. ابواسامه گفت:چگوه آن سوه مخصوص آن حضرت شده است؟ حضرت فرمود:مگر نشنيده اى اين آيه را( يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ) تا آخر آيه؟ و مراد آن حضرت است و اوتس صاحب نفس مطمئنه كه راضى بود به قضاى الهى و پسنديده بود نزد او و اصحاب او از آل محمدند و خدا از ايشان راضى است و اين سوره در شان حضرت امام حسينعليه‌السلام و شيعيان او شيعيان آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نازل شده و مخصوص ايشان است، پس هر كه مداومت كند بر خواندن اين سوه:در بهشت با آن حضرت باشد در درجه او و خدا عزيز و حكيم است.(3)

و ايضا كلينى و ابن ماهيار از سدير صراف روايت كرده اند كه:به حضرت صادقعليه‌السلام عرض كردم كه:فداى تو شوم اى فرزند رسول خدا، آيا اكراه مى كنند مؤ من را بر قبض روحش؟ فرمود:نه والله، چون ملك موت به نزد او آيد براى قبض روح او، او فزع مى كند و مى ترسد، پس مى گويد به او ملك موت كه:اى دوست خدا! جزع مكن، سوگند ياد مى كنم بآن خداوندى كه محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را به حق فرستاده است كه من با تو نيكوكارتر و مهربانترم از پدر مهربان اگر نزد تو مى بود، بگشا ديده هاى خود را و نظر كن؛ پس متمثل مى شوند براى او حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و امير المؤ منين و فاطمه و حسنين و ساير ائمهعليه‌السلام ، پس ملك موت مى گويد:اينها رفيقان تواند، پس مى گشايد ديده خود را و ايشان را

____________________

1- تاويل الآيات الظاهرة ٢/٧٩٦.

2- تقسیر قمی2/422.

3- تاويل الايات الظاهرة ٢/٧٩٦.

۳۹۶

مشاهده مى نمايد، پس ندا مى كند روح او را ندا كننده اى از جابن رب العزه و مى گويد:اى نفس مطمئن و آرميده بسوى محمد و اهل بيت او! برگرد بسوى پروردگار خود راضى به ولايت ايشان، پسنديده به ثواب، پس داخل شو در زمره بندگان خاص من يعنى محمد و اهل بيت او و داخل شو در بهشت من؛ پس در آن وقت هيچ چيز نرد او دوست تر نيتس از آنكه روحش كشيده شود و به ندا كننده ملحق گردد.(1)

آيه چهارم:( لَّقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ ) (2) يعنى:بتحقيق كه راضى شد خدا از مؤ منان در وقتى كه بيعت كردند با تو در زير درخت. ابن ماهيار روايت كرده است كه:جابر از حضرت باقرعليه‌السلام سوال كرد كه:آن جمعت كه در آن وقت بيعت كردند چند نفر بودند؟ فرمود كه:هزار و دويست نفر بودند. پرسيد كه:آيا علىعليه‌السلام در ميان آنها بود؟ فرمود:بلى سيد ايشان و اشرف آنها بود.(3) مترجم گويد كه:اين آيه اشاره است به بيعت رضوان كه در عمره حديبيه واقع شد و حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به قصد عمره رفته بود و كفار قريش مانع شدند حضرت را از داخل شدن مكه و حضرت، عثمان را به رسالت نزد آنها فرستاد و مذكور شد كه آنها او را حبس كردند، حضرت اصحاب خود را در زير درخت خارى يا درخت سدرى جمع كرد و از ايشان بيعت گرفت كه با كافران قريش جنگ نمايند و نگريزند، پس اين آيه نازل شد؛(4) و چون فرمود كه:راضى شد از مؤ منان، منافقان بيرون رفتند پس ابوبكر و عمر اشتباه آنها در اينجا داخل نيستند.

و ايضا در همين سوره فرموده است( فَمَن نَّكَثَ فَإِنَّمَا يَنكُثُ عَلَىٰ نَفْسِهِ وَمَنْ أَوْفَىٰ بِمَا عَاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا ) (5) يعنى:هر كه بيعت را بشكند پس نمى رسد ضرر

____________________

1- كافى ٣/١٢٣٧. تاويل الآيات الظاهرة ٢/٧٩٦)-٧٩٧. فضائل شيعه ٣٠.

2- سوره فتح:١٨.

3- تاويل الآيات الظاهرة ٢/٥٩٢.

4- رجوع شود به مجمع البيان ٥/١١٦؛ تفسير بغوى ٤/٤٨. تفسير بيضاوى ٤/١٦٠.

5- سوره فتح:١٠.

۳۹۷

آن مگر به خودش، و هر كه وفا كند به عهدى كه با خدا كرده است پس بزودى مى دهد خدا او ار اجر عظيمى.

على بن ابراهيم گفته كه:اين آيه بعد از آيه( لَّقَدْ رَضِيَ اللَّهُ ) نازل شده است، پس خشنودى خدا از ايشان مشروط است به آنكه پيمان را نشكنند،(1) پس آنها كه پيمان را شكستند و حق اهل بيت را غصب كردند و بيعت روز غدير را شكستند و انكار نص رسول را نموده و كافر شدند، در آيه رضوان داخل نيستند، و بعضى از اين سخنان در مجلد بعد از اين انشاءالله بيان خواهد شد، و تفصيل اين قصه در جلد دوم گذشت.

____________________

1- تفسير قمى ٢/٣١٥.

۳۹۸

فصل بيست و سوم در آنكه ناس، اهل بيتعليه‌السلام ؛ و شبيه ناس، شيعيان ايشانند؛و غيرايشان، نسناسند

كلينى و فرات بن ابراهيم به سندهاى معتبر از حضرت امام زين العابدين و حضرت صادقعليه‌السلام روايت كرده اند كه:مردى برخاست و در خدمت اميرعليه‌السلام ايستاد و گفت:اگر تو عالمى خبر ده از ناس و اشباه ناس و نسناس، حضرت خطاب نمود به حضرت امام حسينعليه‌السلام كه:جواب بگو اين مرد را، حضرت فرمود كه:مراد از ناس، حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است و ما از آن حضرتيم و داخليم در ناست، چنانچه خدا مى فرمايد( ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ النَّاسُ ) (1) يعنى:پس بار كنيد و بسرعت روانه شويد از آنجا كه مردم بار مى كنند فرمود كه:پس رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بار كرد و روانه شد از عرفات با مردم، پس مراد از ناس در اينجا آن حضرت است و ما از آن حضرتيم و در حكم اوئيم؛ و اشباه ناس، شيعيان مايند و ايشان از مايند و به ما شبيه اند و از اين جهت ابراهيمعليه‌السلام گفت( فَمَن تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي ) (2) يعنى:پس هر كه متابعت كند مرا پس او از من است؛ و اتما نسناس، پس اين سواد اعظم است؛ و اشاره نمود به دست خود بسوى سنيان؛ پس اين آيه را خواند( إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا ) (3) يعنى:نيستند ايشان مگر چون

____________________

1- سوره بقره:١٩٩.

2- سروه ابراهيم:٣٦.

3- سوره فرقان:٤٤.

۳۹۹

چهارپايان بلكه ايشان گمراهترند از آنها.(1)

مترجم گويد كه:مفسران خلاف كرده اند در تفسير اين آيه( ثُمَّ أَفِيضُوا ) تا آخر آيه، اكثر گفته اند كه:قريش به عرفات نمى رفتند و در حج در مشعر الحرام توقف مى نمودند و باز به معنى برمى گشتند و مى گفتند:ما اهل حرم خدائيم و مانند ساير مردم نيستم و از حرم بدر نمى رويم و ساير مردم بايد به عرفات بروند، چون حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در مشعر نماند و روانه عرفات شد و بر قريش گران آمد، پس خدا اين آيه را فرستاد، پس بعضى گفته اند كه:مراد اين است كه بار كنيد در آنجا كه ساير عرب بار مى كنند كه عرفات باشد.(2)

و از حضرت باقرعليه‌السلام عليه‌السلام نيز چنين روايت كرده اند.(3)

و بعضى گفته اند كه:مراد از ناس، ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و ساير پيغمبران است.(4)

و تاويلى كه حضرت فرمود به اين تفسير نزديك است كه خطاب با قريش باشد، يعنى:برويد به عرفات با حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و از آنجا با آن حضرت بار كنيد و متوجه مشعر بشويد، پس پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را خدا ناس فرموده و اهل بيت آن حضرت نيز مرادند و داخلند در ناست، پس انسان حقيقى كه به كمال علم و وفور كمالات ممتازند از ساير حيوانات ايشانند، و شيعيان آنها فى الجمله خود را به ايشان شبيه كرده اند، و ساير مردم نه انسانند و نه شبيه بلكه حيوانند در صورت شبيه به انسان.

و در نسناس خلاف كرده اند:بعضى گفته اند كه ياجوج و ماجوجند؛ و بعضى گفته اند كه خلقند به صورت انسان و از فرزندان آدمعليه‌السلام نيستند؛ و سنيان روايت نموده اند كه:

____________________

1- كافى ٨/٢٤٤-٢٤٥؛ تفسير فرات كوفى ٦٤ و در آن حضرت امير عليه السلام به امام حسن عليه السلام فرمود كه جواب مى گويد.

2- رجوع شود به تفسير طبرى ٢/٣٠٥. تفسير فخر رازى ٥/١٩٧. اسباب النزول ٥٨.

3- مجمع البيان ١/٢٠٦.

4- كافى ٤/٢٤٧. تهذيب الاحكام ٤٥٦. مجمع البيان ١/٢٩٦.

۴۰۰