حيات القلوب امام شناسي جلد ۵

حيات القلوب  امام شناسي0%

حيات القلوب  امام شناسي نویسنده:
گروه: سایر کتابها
صفحات: 543

حيات القلوب  امام شناسي

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: علامه مجلسى
گروه: صفحات: 543
مشاهدات: 52548
دانلود: 3835


توضیحات:

جلد 1 جلد 2 جلد 3 جلد 4 جلد 5
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 543 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 52548 / دانلود: 3835
اندازه اندازه اندازه
حيات القلوب  امام شناسي

حيات القلوب امام شناسي جلد 5

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

فصل بيست و هفتم در بيان تاويل سبع مثانى است به ائمهعليه‌السلام

حق تعالى مى فرمايد( وَلَقَدْ آتَيْنَاكَ سَبْعًا مِّنَ الْمَثَانِي وَالْقُرْآنَ الْعَظِيمَ ) (1) يعنى: عطا كرديم به تو هفت آيه يا هفت سوره كه آنها مثانى اند و قرآن عظيم را، مشهور ميان مفسران آن است كه: سبع مثانى سوره فاتح است، و مثانى گفته اند براى آنكه در هر نماز اقلا دوبار خوانده مى شود، يا ميان بنده است و خدا، يا الفاظش مكرر است، يا نصفش ثنا است و نصفش دعا، يا دوبار نازل شده. و بعضى گفته اند: سبع، فاتحة الكتاب، و مثانى، قرآن است كه قصص و اخبار در آن مكرر شده است. و بعضى گفته اند: سبع مثانى، هفت سوره اول قرآن است زيرا كه اخبار غير در آنها مكرر وارد شده است؛ و بعضى گفته اند مجموع قرآن سبع مثانى است زيرا كه قرآن را به هفت قسمت كرده اند.(2)

و على بن ابراهيم و فرات و صدوق و عياشى روايت كرده اند از حضرت باقرعليه‌السلام كه: مائيم آن مثانى كه خدا ما را به پيغمبر ما عطا كرده است، و مائيم وجه خدا كه در زمين در ميان شما به احوال مختلفه مى گرديم، هر كه ما را بشناسد، و هر كه نشناسد مرگ در پيش روى اوست، بعد از مرگ ما را خواهد شناخت.(3)

و به روايت ديگر: هر كه ما را بشناسد يقين در پيش روى اوست، در دنيا ما را به دليل

____________________

1- سوره حجر: ٨٧.

2- رجوع شود به مجمع البيان ٣/٣٤٤. تفسير فخر رازى ١٩/٢٠٧-٢٠٩.

3- تفسير قمى ١/٣٧٧. تفسير فرات كوفى ٢٣١. توحيد ١٥٠. تفسير عياشى ٢٤٩-٢٥٠.

۴۲۱

مى شناسد و در آخرت به عين اليقين خواهد ديد؛ و هر كه ما را نشناسد، جهنم در پيش روى اوست و داخل جهنم خواهد شد.(1)

و در بصائر مضمون را از حضرت امام موسىعليه‌السلام روايت نموده است.(2)

و عياشى روايت كرده است كه: از حضرت صادقعليه‌السلام سوال كردند از تفسير اين آيه، حضرت فرمود: كه ظاهرش سوره حمد است و باطنش ائمهعليه‌السلام اند كه هر پسرى بعد از پدر امام است.(3)

و از حضرت امام موسىعليه‌السلام روايت كرده است كه: سبع مثانى، ائمه اند؛ و قرآن عظيم، حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است.(4) و به روايت ديگر: قرآن عظيم، علىعليه‌السلام است.(5)

و از حضرت باقرعليه‌السلام روايت كرده اند كه: سبع مثانى، ائمه اند؛ و قرآن عظيم، حضرت صاحب الامرعليه‌السلام است.(6)

مولف گويد كه: فهم اين احاديث كه از بطون غريبه آيه است؛ در غايت اشكال است، زيرا كه عدد هفت با عدد ائمه موافق نيست و چند وجه تاويل مى توان كرد:

اول آنكه: عدد هفت به اعتبار آن باشد كه اسماء مقدسه ايشان هفت است، محمد و على و فاطمه و حسن و حسين و جعفر و موسى.

دوم آنكه: عدد هفت به اعتبار آن شود كه انتشار اكثر علوم از هفت نفر ايشان شد كه تا حضرت امام رضاعليه‌السلام بوده باشد، و از حضرت امام زين العابدينعليه‌السلام به اعتبار شدت تقيه بغير دعا از ساير علوم كمتر به مردم رسيد، و بعد از حضرت رضاعليه‌السلام ائمه در خوف و حبس و تقيه بودند، و از ايشان نيز علوم به مردم از ديگران رسيد، لهذا محسوب

____________________

1- رجوع شود به تفسير قمى و تفسير عياشى كه در پاورقى قبلى گذشت.

2- بصائرالدرجات ٦٦.

3- تفسير عياشى ٢/٢٥٠.

4- تفسير عياشى ٢/٢٥١.

5- تفسير فرات كوفى ٢٣١.

6- تفسير عياشى ٢/٢٥٠.

۴۲۲

نداشته اند ايشان را، و بنابراين دو وجه مثانى يا به اعتبار آن است كه آنها را حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با قرآن ضم كرد و فرمود: انى تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتى اهل بيتى(1) ، پس آنكه فرمودند كه: مائيم مثانى يعنى مائيم كه پيغمبر ما را قرآن مقرون ساخت و ثانى آن گردانيده، و چنانچه ابن بابويه گفته(2) يا آنكه خدا ايشان را با حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مقرون گردانيده، يا آنكه به اعتبار آن باشد كه ايشان به خدا ثنا مى گويند يا خدا به ايشان ثنا گفته، يا به اعتبار آنكه آنها صاحب دو جهتند، يكى جهت تقدس و روحانيت كه به آن جهت با جناب اقدس الهى و روحانيون ملائكه مربوطند و به آن سبب اخذ علوم به وحى و الهام مى نمايند و ديگرى جهت بشريت كه در صورت و جسميت و بعضى از صفات شبيه به ساير بشر و به اين جهت افاضه علوم به آنها مى نمايند چنانچه سابقا تحقيق كرديم.

سوم آنكه: عدد هفت با مثانى كه ضم شده، چهارده مى شود، زيرا كه مثانى معنى دو تا است و هفت را كه مضاعف مى كنيم چهارده مى شود، پس در باب حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ارتكاب تكلفى بايد كرد كه به يك معطى و به يك معطى له بوده باشد، زيرا كه با ملاحظه پيغمبرى و كمالات غير متناهيه اين نعمتى است كه عطا كرده است به او و قطع نظر از اين جهات شخصى است كه به او عطا شده؛ يا آنكه با قرآن چهارده مى شود و اين تكلفش بيشتر است.

چهارم آنكه: در اين تاويلات نيز مراد به سبع مثانى، سوره حمد باشد، و مراد آن باشد كه حق تعالى سوره فاتحه را در اين آيه كريمه معادل قرآن گردانيده و بسبب آنكه در اين سوره كريمه ذكر و مدح ما و طريقه ما و مذمت دشمنان ما و طريقه ايشان شده زيرا كه موافق احاديث بسيار( صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ ) راه متابعت آنها است و ايشانند صراط مستقيم خدا و و مغضوب عليهم غاصبان حق ايشانند، و ضالين گمراهانند كه

____________________

1- مناقب ابن المغازلى ٢١٤. المعجم الكبير ١٧٠.لسان العرب ٩/٣٤.

2- توحيد ١٥١.

۴۲۳

متابعت آنها كرده اند و آنها را خليفه دانسته اند. پس مراد اين است كه اين سوره در شان ايشان نازل شده و به اين سبب از ساير قرآن مجيد امتياز يافته است. و اكثر اين وجوه بخاطر اين حقير رسيده و وجه را از همه ظاهرتر مى دانم.(1)

____________________

1- بحارالانوار ١١٤-١١٥.

۴۲۴

فصل بيست و هشتم در بيان آنكه علما در قرآن، ائمهعليه‌السلام اند و اولوالالباب،شيعيان ايشانند

حق تعالى مى فرمايد( قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ ) (1) بگو - يا محمد - آيا مساويند آنان كه مى دانند و صاحب علمند و آنان كه نمى دانند و جاهلند؟ و متذكر نمى شوند اين معنى را و نمى فهمند مگر صاحبان عقول خالص از اغراض باطله. و اين آيه كريمه صريح است در آنكه علم منشا امتياز است و هر كه عالم تر است اولى و احق است به امامت از ديگران، و در اين شكى نيست كه هر يك از ائمه ماعليه‌السلام در عصر خود اعلم بوده اند از ديگران خصوصا از آنها كه در زمان ايشان مدعى امامت و خلافت بوده اند، و هرگز ايشان در علم رجوع به ديگرى نمى كرده اند و ديگران به ايشان رجوع مى كرده اند.(2) و خلافى نيست ميان جميع فرق كه حضرت اميرالمؤ منينعليه‌السلام اعلم بود از جميع صحابه.(3)

____________________

1- سوره زمر:٩.

2- رجوع شود به كشف المراد ٤١٠؛ فصائل الخمسة ٣٠٦)-٣٤٤. تفسير قمى ٢٦٩. مناقب ابن شهر آشوب ٤/٧٤-٧٥. و ٣٣٦-٣٣٨؛ كافى ٨/١٢٠. خرايج ٦٤٠. كشف الغمة ٣/١٠٣. الفصول المهمة ٢٦٤. ارشاد شيخ مفيد ٢/٣٠٢. و همه اينها تنها نمونه هايى و قطره هاى بودند از درياى علم ائمه عليه السلام.

3- اسد الغابة ٤/٩٥. حلية الاوليآء ١/٦١. الاستيعاب ٣/١١٠٤. ينابيع المودة ١/٢١٦.

۴۲۵

و كلينى و صفار و ابن ماهيار و ابن شهر آشوب و ديگران به سندهاى معتبر بسيار از حضرت باقرعليه‌السلام و صادقعليه‌السلام روايت كرده اند:( الَّذِينَ يَعْلَمُونَ ) مائيم؛( الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ ) دشمنان مايند؛ و شيعيان ما اولوالالبابند(1) كه تمييز مى كنند ميان ما؛ و دشمنان ما و مى دانند كه ما سزاوارتريم به خلافت از دشمنان ما. و صفار روايت نموده است كه: از حضرت صادقعليه‌السلام پرسيدند از تفسير اين آيه، فرمود: مائيم كه مى دانيم، دشمنان ما نادانند، و اولوالالباب شيعيان مايند.(2)

و كلينى به سند موثق روايت كرده است كه: از حضرت صادقعليه‌السلام پرسيدند از تفسير اين آيه، فرمود: مائيم كه مى دانيم، و دشمنان ما نادانند، و اولواالالباب شيعيان مايند.(3)

و كلينى و به سند معتبر روايت كرده است از عمار ساباطى كه گفت: پرسيدم از حضرت صادقعليه‌السلام در تفسير قول حق تعالى( وَإِذَا مَسَّ الْإِنسَانَ ضُرٌّ دَعَا رَبَّهُ مُنِيبًا إِلَيْهِ ) يعنى: هر گاه آدمى را عارض شود حال بدى، مى خواند پروردگار خود را در حالتى كه بازگشت كننده است بسوى او. حضرت فرمود كه: اين آيه؛ در شان ابوبكر نازل شده كه حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را جادوگر مى دانست، چون بيمارى او را روى مى داد ظاهرا دعا مى كرد و اظهار بازگشت مى نمود از آنچه؛ در حق حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى گفت،( ثُمَّ إِذَا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِّنْهُ ) پس چون خدا به او عطا مى كرد نعمتى از جانب خود فرمود: يعنى، عافيت مى يافت از آن بيمارى،( نَسِيَ مَا كَانَ يَدْعُو إِلَيْهِ مِن قَبْلُ ) فراموش مى كرد خدائى را كه بسوى او دعا مى كرد پيشتر، حضرت فرمود كه: فراموش مى كرد توبه را كه بسوى خدا مى كرد از آنچه در حق حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى گفت كه او ساحر است، و از اين جهت است كه خدا فرمود( قُلْ تَمَتَّعْ بِكُفْرِكَ قَلِيلًا إِنَّكَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ ) بگو - يا محمد - بهره مند شو به كفر خود اندك زمانى بدرستى كه تو از اصحاب جهنمى فرمود كه: مراد به كفر او، آن خلافتى بود كه به ناحق دعوى كرد بر مردم و حق على را غصب كرد و نه از جانب خدا خليفه بود و نه از جانب رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، پس كافر شد. پس حضرت فرمود كه: بعد از اين سخن را گردانيد بسوى على و خبر داد مردم را به حال او

____________________

1- كافى ٢٢١. بصائرالدرجات ٥٦-٥٤. تاويل الآيات الظاهرة ٥١٢. مناقب ابن شهرآشوب ٤/٢٣٣.

2- بصائرالدرجات ٥٤-٥٥. اعلام الدين ٤٥٣.

۴۲۶

و فضيلت او نزد خدا، پس گفت( هُوَ قَانِتٌ آنَاءَ اللَّيْلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا يَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَيَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ ) يعنى: آيا مساوى است آن كافر كه عبادت كننده و دعا خواننده است در ساعتهاى شب، گاه در سجود و گاه ايستاده در حالتى كه حذر مى كند و مى ترسد از عذاب آخرت و اميدوار است به رحمت پروردگار خود،( قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ ) فرمو د: آیا مساویند آنها که می دانند که محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رسول خداست( الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ ) (1) و آنها كه نمى دانند كه محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رسول خداست و مى گويند: او جادوگر و دروغگوست؟ اين است تاويل آن اى عمار.(2)

و خدا مى فرمايد( وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَمَا يَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُونَ ) (3) يعنى: اين مثلها را مى زنيم از براى مردم، و تعقل نمى كنند و نمى فهمند آنها را مگر عالمون يعنى دانايان.

ابن ماهيار از حضرت باقرعليه‌السلام روايت كرده است كه: مراد از عالمون در اين آيه مائيم،(4) كه معانى قرآن را مى دانيم و امثال قرآن را مى فهميم. و ايضا حق تعالى مى فرمايد( وَمَا أُوتِيتُم مِّنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا ) (5) يعنى: نداده است خدا به ما شما از علم مگر اندكى را.

عياشى از حضرت باقرعليه‌السلام روايت كرده است كه: يعنى نداده است به شما از علم مگر اندكى از شما را(6) كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و ائمه هدىعليه‌السلام اند، و يعنى ديگران ازعلم بهره ندارند مگر اندكى كه از ايشان اخذ كرده باشند.

و باز خداوند عالم مى فرمايد( بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ ) (7) يعنى:

____________________

1- آياتى كه ابتداى روايت آورده شدند، آيات ٨ و٩سوره زمر مى باشند.

2- كافى ٨/٢٠٤-٢٠٥. تاويل الآيات الظاهرة ٢/٥١١.

3- سوره عنكبوت: ٤٣.

4- تاويل الآيات الظاهرة ٤٣١.

5- سوره اسران ٨٥.

6- تفسير عياشى ٢/٣١٧.

7- سوره عنكبوت: ٤٩.

۴۲۷

بلكه قرآن آيات واضحه اى چند است در سينه آنها كه علم به ايشان داده شده. كلينى و ابن ماهيار و غير آنها به سندهاى بسيار از حضرت باقر و صادق و كاظمعليه‌السلام روايت كرده اند كه: مراد به( الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ ) مائيم، و لفظ و معنى قرآن در سينه ماست و لهذا خدا نفرموده كه آيات بينات در ميان دو جلد مصحف است بلكه فرمود ه: در سينه ماست.(1)

و ايضا حق تعالى مى فرمايد( إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ ) (2) يعنى: نمى ترسند از خدا از جمله بندگان مگر علما.

و ابن ماهيار روايت كرده است كه: اين آيه در شان اميرعليه‌السلام نازل شده است كه عالم بود، و پروردگار خود را شناخته بود و از خدا مى ترسيد و پيوسته به ياد خدا بود و عمل مى كرد به فرايض او و جهاد مى كرد و جميع اوامر خدا را اطاعت مى نمود و نمى كرد چيزى را مگر اينكه موجب خشنودى خدا و رسول باشد.(3)

____________________

1- كافى ١/٢١٤. بصائرالدرجات ٢٠٥ و ٢٠٦. و اين روايتات در اين مصادر با عبارات مختلف ذكر شده است. و نامى از امام كاظم عليه السلام ندارند.

2- سوره فاطر: ٢٨.

3- تاويل الايات الظاهرة ٢/٤٨٠. رجوع شود به شواهد التنزيل ٢/١٥٢.

۴۲۸

فصل بيست و نهم در بيان آنكه ايشانند متوسمون و به روى هر كس نظر كنند مى دانندايمان ونفاق او را و ايشانند آنان كه خدا مى فرمايد ان فى ذلك لآيات للمتوسمين(1)

اين آيات بعد از قصه قوم لوط است، و مفسران گفته اند كه: يعنى در آنچه ذكر كرديم از هلاك كردن قوم لوط آيه و علاماتى چند هست كه براى كسانى كه تفكر نمايند در آن قصه و عبرت گيرند؛ و بعضى گفته اند؛ متوسمين، آنهايند كه به سمت و علامت چيزها را يابند و به فراست و زيركى چيزها را دانند(2) و از حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روايت نموده اند كه: بپرهيزيد از فراست مؤ من كه او نظر مى كند به نور خدا. و فرمود كه: خدا را بنده اى چند هست كه مردم را به توسم و فراست مى شناسند، پس حضرت اين آيه را خواند( وَإِنَّهَا لَبِسَبِيلٍ مُّقِيمٍ ) (3) گفته اند: يعنى شهر قوم لوط كه در ميان مدينه و شام واقع است بر سر راه شماست كه در سفر شام بر آن مى گذريد.(4)

و در احاديث بسيار از كلينى و بصائر و مناقب و تفسير عياشى و تفسير على بن ابراهيم و ساير كتب از ائمهعليه‌السلام منقول است كه: مائيم متوسمون، و راه بهشت در ما مقيم و ثابت

____________________

1- سوره حجر: ٧٥.

2- مجمع البيان ٣/٣٤٣. تفسير طبرى ٥٢٧)-٥٢٩. تفسير فخر رازى ١٩/٢٠٣.

3- سوره حجر: ٧٦.

4- مجمع البيان ٣/٣٤٣.

۴۲۹

است.(1)

و به روايت ديگر: راه مقيم او، امامت و خلافت است كه در ايشان مقيم و ثابت است تا روز قيامت.(2)

و در عيون اخبار الرضاعليه‌السلام منقول است كه از آن حضرت پرسيدند كه: چه جهت دارد كه شما خبر مى دهيد به آنچه در دلهاى مردم پنهان است؟ فرمود كه: مگر نشنيده اى كه حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: بپرهيزيد از فراست مؤ من كه به او نور خدا نظر مى كند؟ راوى گفت: بلى. حضرت فرمود كه: هيچ مؤ منى نيست مگر آنكه او را فراستى هست كه به نور خدا نظر كند به قدر ايمان و دانائى او، و خدا جمع كرده در ائمه از ما اهل بيت آنچه را پراكنده كرده است در جميع مؤ منان، و حق تعالى در قرآن فرموده است( إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِّلْمُتَوَسِّمِينَ ) پس اول متوسمين رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود، پس بعد از او اميرالمؤ منينعليه‌السلام ، پس حسنين و امامان از فرزندان حسينعليه‌السلام تا روز قيامت.(3)

و در بصائر و اختصاص از عبدالرحمن بن كثير روايت كرده است كه گفت: با حضرت صادقعليه‌السلام به حج رفتيم و در اثناى راه حضرت بر كوهى بالا رفت و بسوى مردم نظر كرد و فرمود كه: چه بسيار است صداهاى مردم به تلبيه و چه بسيار كم است در ميان ايشان كسى كه حجش مقبول باشد.

داود رقى گفت: يابن رسول الله! آيا خدا دعاى اين گروهى كه مى بينيم همه را مستجاب مى گرداند؟

حضرت فرمود كه: اى ابو سليمان! خدا نمى آمرزد گناه كسى را كه شرك آورد به او، و انكار كننده امامت و ولايت علىعليه‌السلام مانند بت پرست است. گفتم: فداى تو شوم، آيا شما مى شناسيد دوست و دشمن خود را؟

____________________

1- كافى ١/٢١٨-٢١٩. بصائرالدرجات ٣٥٥. مناقب ابن شهر آشوب ٤/٢٣٤. تفسير عياشى ٢/٢٤٧. تفسير قمى ١/٣٧٧. تاويل الايات الظاهرة ١/٢٥٠.

2- كافى ١/٢١٨. بصائرالدرجات ٣٥٧. مناقب ابن شهر آشوب ٤/٣٠٨. تاويل الآيات الظاهرة ١/٢٥١.

3- عيون اخبار رضا ٢/٢٠٠.

۴۳۰

حضرت فرمود: واى بر تو، هر بنده اى كه متولد مى شود البته در ميان دو ديده او نوشته است كه مؤ من است يا كافر، و هر كه با ولايت ما مى آيد، به نزد ما، مى بينيم كه در پيشانى او نوشته است كه مؤ من است، و اگر با عداوت ما مى آيد به نزد ما، مى بينيم كه نوشته است كافر است، و مائيم متوسمين كه خدا فرموده( إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِّلْمُتَوَسِّمِينَ ) و ما به اين مى شناسيم دوست و دشمن خود را.(1)

و ايضا در بصائر و غير آن به سند معتبر روايت كرده است كه: مردى يه خدمت حضرت صادقعليه‌السلام آمد و از مساله اى سؤ ال كرد: حضرت فرمود، ديگرى آمد و از همان مساله سؤ ال كرد، حضرت جواب ديگر فرمود، باز ديگرى آمد و از آن همان مساله پرسيد، حضرت بغير از جواب آن دو نفر فرمود، پس فرمود كه: خدا به ما گذشته است امور مردم را كه آنچه مناسب فهم ايشان شود و قابليت هر يك باشد جواب مى گوئيم چنانچه اختيار امور دنيا را به حضرت سليمانعليه‌السلام گذاشت و فرمود هذا عطاؤ نا فامنن او اعط بغير حساب(2) اين آيه در قرائت علىعليه‌السلام چنين است.

راوى پرسيد كه: امام مى داند مذهب هر كس و قابليت هر شخص را كه مناسب حال او جواب بگويد؟

حضرت از روى تعجب فرمود: سبحان الله! مگر نخوانده اى كلام الهى را كه در قرآن مى فرمايد( إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِّلْمُتَوَسِّمِينَ ) و متوسمون، ائمه اند،( وَإِنَّهَا لَبِسَبِيلٍ مُّقِيمٍ ) و اين آيات در راه مقيم دائمى است كه هرگز از آن بدر نمى رود يعنى با امام است، و امامت هرگز از اهل بيتعليه‌السلام بيرون نمى رود. پس فرمود: آرى بدرستى كه امام نظر مى كند به مردى، او را مى شناسد و رنگش و نوعش را مى داند و اگر سخن او را از پس ديوارى بشنود، او را مى شناسد و مى داند كيست و چيست و صفات او را مى داند، زيرا كه خدا

____________________

1- بصائرالدرجات ٣٥٨. اختصاص ٣٠٣.

2- اشاره اى است به سوره: ص ، ٣٩.

۴۳۱

مى فرمايد( وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَأَلْوَانِكُمْ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِّلْعَالِمِينَ ) (1) يعنى: از جمله آيات قدرت و عظمت خداست آفريدن آسمانها و زمين و اختلاف زبانهاى شما و رنگهاى شما، بدرستى كه در اينها آيات و علامتى چند هست براى عالمان، حضرت فرمود: امامان عالمانند كه خدا در اينجا فرموده است، و نمى شنود امام چيزى از زبانها و سخنها را مگر آنكه مى داند كه آن گوينده ناجى يا هالك خواهد بود، پس به اين سبب هر كسى را موافق حال او و مذهب و قابليت او جواب مى فرمايد.(2)

و ايضا در بصائر از حضرت امام رضاعليه‌السلام روايت كرده است كه فرمود: ما را ديده اى است كه شباهت به ديده هاى مردم ندارد، و در ديده هاى ما نورى هست كه شيطان را در آن شركتى نيست.(3)

و عياشى از حضرت امام صادقعليه‌السلام روايت كرده است كه در تاويل اين آيه فرمود كه: بدرستى كه در امام آياتى چند هست براى متوسمين؛ و امام، سبيل مقيم و راه راست و درست و ثابت است، نظر مى كند به نورى كه خدا در ديده او قرار داده و سخن مى گويد از جانب خدا و از او پنهان نمى باشد آنچه را اراده نمايد.(4)

و در بصائر و اختصاص و غير آنها از حضرت باقرعليه‌السلام روايت كرده اند كه: روزى حضرت اميرعليه‌السلام در مسجد كوفه نشتسه بود، ناگاه زنى آمد و با شوهرش نزاعى داشت، حضرت براى شوهرش حكم كرد. آن ملعونه گفت: والله كه چنان نبود كه تو حكم كردى و بخدا سوگند كه قسمت بالسويه نمى كنى و عدالت در ميان رعيت نمى كنى و حكم تو نزد خدا پسنديده نيست.

حضرت اميرعليه‌السلام در غضب شد و ساعتى در او نظر كرد و فرمود كه: اى جرات كننده! اى دشنام دهنده! اى تشنيع كننده! اى آن كه مانند زنان دگير حايض نمى شوى! آن ملعونه

____________________

1- سوره روم: ٢٢.

2- بصائرالدرجات ٣٦١. اختصاص ٣٠٦.

3- بصائرالدرجات ٤١٩.

4- تفسير عياشى ٢/٢٤٨.

۴۳۲

چون اين سخن را شنيد پشت كرد و گريخت و مى گفت: واى بر من واى بر من اى پسر ابوطالب! پرده پوشى مرا دريدى و مرا رسوا كردى.

پس عمرو بن حريث كه يكى از سركرده هاى خوارج بود از پى آن زن رفت و به او گفت: در اول با پس ابوطالب سخنى گفتى كه مرا شاد كردى، پس او با تو سخنى گفت كه گريختى و واويلاه گفتى؟

آن زن گفت كه: والله مرا نسبت داد به امرى كه در من بود و ديگرى نمى دانست، من هميشه حيض را از راه پس مى بينم.

عمور ملعون برگشت به خدمت حضرت و گفت: اى پسر ابوطالب! اى كهانت چه بود كه به اين زن گفتى؟

حضرت فرمود كه: اى پس حريث! اين كهانت نبود كه جن مرا خبر داده باشد، بدرستى كه خالق عالم ارواح را پيش از بدنها آفريد به دو هزار سال، پس چون ارواح را در بدنها جا داد در ميان ديده هاى ايشان نوشت كه مؤ من است يا كافر، و آنچه به آن مبتلا خواهند شد و اعمال نيك و بد ايشان را در نامه اى به قدر گوش موش نوشت، پس در اين باب اين آيه را در قرآن فرستاد بر پيغمبرش( إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِّلْمُتَوَسِّمِينَ ) پس رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم متوسم بود، پس من بعد از آن متوسمم، و امامان از فرزندان من متوسمند، پس چون نظر كردم به سيماى او همه احوال او بر من ظاهر شد.(1)

مولف گويد كه: احاديث در اين باب بسيار است و كيفيت تطبيق اين تاويلات را در بحار ذكر كرده ام،(2) و بنابراين اكثر تاويلات مى تواند بود كه ذلك در اين آيه اشاره است به قرآن، و مراد به سبيل در بعضى از تاويلات امام است، و در بعضى امامت، و در بعضى راه حق و در بعضى راه بهشت.

____________________

1- بصائرالدرجات ٣٥٤-٣٥٦؛ اختصاص ٣٠٢؛ تفسير عياشى ٢/٢٤٨. تفسير فرات كوفى ٢٢٩.

2- رجوع شود به بحارالانوار ٢٤/١٢٣.

۴۳۳

فصل سى ام در تاويل آيات آخر فرقان در شان ائمهعليه‌السلام

خدا مى فرمايد( وَعِبَادُ الرَّحْمَٰنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا ) (1) يعنى: و بندگان خالص خداوند بخشنده آنانند كه راه مى روند بر روى زمين به آهستگى و هموارى و سكينه و وقار نه از روز تكبر وتجبر.

على بن ابراهيم و كلينى و ابن ماهيار و ديگران از حضرت باقرعليه‌السلام روايت كرده اند كه: اين آيه و آيات بعد از اين تا آخر سوره در شان امامان و اوصياء نازل شده كه در روى زمين به آهستگى راه مى روند از ترس دشمنان خود،(2) ( وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا ) (3) هر گاه خطاب كنند ايشان را جاهلان و بيخردان، گويند سلامى را يعنى در جواب سفاهت ايشان سخنى مى گويند كه سالم از گناهان باشند، يا سخن نيكى مى گويند، يا سلام به ايشان مى كنند.

در حديث است كه: اين نيز در شان اوصياء است كه با دشمنان مدارا مى كنند.(4)

( وَالَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدًا وَقِيَامًا ) (5) و آنان كه شب به روز مى آورند براى

____________________

1- سوره فرقان ، ٦٣.

2- تفسير قمى ٢/١١٦. كافى ١/٤٢٧. تاويل الآيات الظاهرة ١/٣٨١.

3- سوره فرقان ، ٦٣.

4- كافى ١/٤٢٧. تاويل الآيات الظاهرة ١/٣٨١.

5- سوره فرقان: ٦٤.

۴۳۴

پروردگار خود گاه سجده كنندگانند و گاه ايستاده، در حديث ديگر وارد شده است كه: اين نيز در شان ائمهعليه‌السلام است.(1)

و برقى در محاسن روايت كرده است از سليمان بن خالد كه: در محمل سوره فرقان را مى خواندم و به اين آيه رسيده بودم( وَالَّذِينَ لَا يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَٰهًا آخَرَ وَلَا يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَلَا يَزْنُونَ وَمَن يَفْعَلْ ذَٰلِكَ يَلْقَ أَثَامًا ﴿٦٨﴾ يُضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَيَخْلُدْ فِيهِ مُهَانًا ) (2) يعنى: و آنان كه نمى خوانند با خدا خداى ديگر را، و نمى كشند نفسى را كه حرام گردانيده خدا كشتن او را مگر به حق، و زنا نمى كنند، و كسى كه مى كند آن را مى رسد به جزاى گناه خود و مضاعف مى كند خدا عذاب او را در روز قيامت و جاويد مى ماند در آن عذاب خوار كرده شده، پس حضرت امام جعفر صادقعليه‌السلام فرمود كه: اين آيات در شان ما نازل شده است، و بخدا سوگند كه ما را پند داده و نصيحت و موعظه نموده و حال آنكه او مى دانست كه ما هرگز زنا نمى كنيم.

پس تا اين آيه را خواندم( إِلَّا مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُولَٰئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ ) (3) يعنى: مگر كسى كه توبه و بازگشت كند و ايمان آورد و بكند عمل شايسته را، پس آنها را بدل مى كند خدا بديهاى ايشان را به نيكيها و گناهان ايشان را به ثوابها. حضرت فرمود: بايست اينجا، اين آيه در شان شما شيعيان نازل شده است. بدرستى كه خواهند آورد مؤ من گناهكارى را در روز قيامت پس باز مى دارند او را در نزد خداوند عالميان و خود متوجه حساب او مى گردد و يك يك گناهان او را بر او مى شمارد و مى فرمايد: در فلان روز و فلان ساعت فلان گناه را كردى، او اعتراف مى كند و مى گويد: كرده ام، تا آنكه خدا همه گناهان او را بر او مى شمارد و او اعتراف مى كند و مى گويد: كرده ام، تا آنكه خداوند غفار مى فرمايد كه: اين گناهان را در دنيا بر تو پوشانيدم و تو را رسوا نكردم و امروز همه را مى آمرزم؛ پس امر مى كند ملائكه را كه: گناهان او را محو كنيد

____________________

1- تفسير قمى ٢/١١٦.

2- سوره فرقان: ٦٨ و ٦٩.

3- سوره فرقان ، ٧٠.

۴۳۵

و به جاى آنها حسنات و طاعات بنويسيد، پس نامه او را بلند مى كنند كه همه مردم ببينند، پس مردم مى گويند از روى تعجب: سبحان الله! اين بنده هيچ گناه نداشته است؟ اين است معنى قول حق تعالى كه مى فرمايد( فَأُولَٰئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَا ) .(1)

و شيخ طوسى در امالى همين مضمون را از آن حضرت روايت كرده است و در آخر حديث فرمود كه: اين آيه در باب گناهكاران شيعيان ما نازل شده.(2)

و در بصائر از آن حضرت روايت نموده است كه حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود كه: پروردگار من مرا وعده داده؛ در باب شيعيان على يك خصلت، و آن اين است كه هر كه ايمان به او بياورد و بپرهيزد از ولايت دشمنان او، گناهان صغيره و كبيره ايشان را بيامرزد و گناهان ايشان را به حسنانت بدل مى كند.(3) و به اين مضامين احاديث بسيار است، كه انشاءالله در محل ديگر مذكور خواهد شد.

و باز سليمان در حديث محاسن گفت: پس من تتمه آيات را خواندم تا به آنجا رسيدم( وَالَّذِينَ لَا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا ) (4) يعنى: و آنها كه حاضر نمى شوند در مجالس لغو و بى فايده يا در مجالس غنا و خوانندگى، يا گواهى ناحق نمى دهند، و چون مى گذرند به معاصى يا به چيزهاى بى فايده يا سخنان دروغ، مى گذرند بزرگوارانه و متوجه آنها نمى شوند، چون اين آيه را خواندم حضرت فرمود كه: اين آيه ها در شان ماست و بيان صفت ماست.

پس خواندم( وَالَّذِينَ إِذَا ذُكِّرُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ لَمْ يَخِرُّوا عَلَيْهَا صُمًّا وَعُمْيَانًا ) (5) يعنى: و آنها كه چون پند داده شوند و به ياد ايشان آورند آيات پروردگار ايشان را، نيفتند بر روى آنها مانند كران و كوران. يعنى تدبر و تفكر در آنها مى كنند و به غلفت از آنها

____________________

1- محاسن ١/٢٧٣.

2- امالى شيخ طوسى ٧٣ و همچنين رجوع شود به صفحات ٨٥ و ٨٦ بصائر.

3- بصائرالدرجات ٨٣. و همچنين رجوع شود به صفحات ٨٥ و ٨٦ بصائر.

4- سوره فرقان: ٧٢.

5- سوره فرقان: ٧٣.

۴۳۶

نمى گذرند. حضرت فرمود كه: اين آيه در شان شيعيان است كه هر گاه آيات فضيلت ما را بر شما مى خوانند باور مى كنيد و شك در آنها نمى كنيد و تفكر در آنها مى نمائيد.

پس خواندم( وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا ) (4) يعنى: و آنها كه مى گويند: اى پروردگار ما! ببخش ما را از زنان و فرزندان ما روشنى ديده ها، و بگردان ما را از براى پرهيزكاران پيشوا، حضرت فرمود كه: اين آيه در شان ماست.(2)

و على بن ابراهيم روايت نموده است كه: اين آيه را نزد حضرت صادقعليه‌السلام خواندند، حضرت فرمودن كه اگر اين آيه چنين خوانده شود پس خوش مرتبه بزرگى را از خدا سوال كرده اند كه خدا ايشان را پيشواى متقيان گرداند. پرسيدند كه: پس اين آيه چگونه نازل شده است؟ حضرت فرمود كه: چنين نازل شده است و اجعل لنا من المتقين اماما يعنى: بگردان از براى ما از متقيان و پرهيزكاران امامى.(3)

و در روايت ديگر فرمود كه: ما اهل بيت پيشواى متقيانيم.(4)

و به روايت ديگر: مصداق ازواجنا حضرت خديجه است، و ذرياتنا حضرت فاطمهعليهاالسلام و قرة العين حسن و حسينعليه‌السلام ، و اجعلنا للمتقين اماما على بن ابيطالبعليه‌السلام است.(5)

و ابن ماهيار از ابن عباس روايت كرده است كه: اين آيه در شان علىعليه‌السلام نازل شده، و از حضرت امام محمد باقرعليه‌السلام روايت كرده است كه حضرت مجموع آيه را تلاوت نموده فرمودند كه: يعنى ما را هدايت كنندگان قرار داده كه به ما هدايت بيابند و اين آيه مخصوص آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است.(6)

____________________

1- سوره فرقان: ٧٤.

2- محاسن ١/٢٧٤.

3- تفسير قمى ٢/١١٧.

4- تفسير قمى ٢/١١٧. تفسير فرات كوفى ٢٩٤. شواهد التنزيل ١/٥٣٩.

5- تفسير قمى ٢/١١٧٧. تفسير فرات كوفى ٢٩٤. شواهد التنزيل ١/٥٣٩.

6- تاويل الآيات الظاهرة ١/٣٨٤.

۴۳۷

و ايضا از ابوسعيد خدرى روايت نموده است كه: چون آيه نازل شد حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از جبرئيل پرسيد كه: ازواجنا كيست؟ گفت: خديجه است.

پرسيد كه: ذريتنا كيست؟ گفت: فاطمه است.

پرسيد كه: قرة اعين كه موجب روشنى چشم است كيست؟ گفت: حسنين است.

پرسيد كه: و اجعلنا للمتقين اماما كيست؟ عرض كرد: على بن ابيطالب است.(1)

و ابن شهر آشوب از سعيد بن جبير روايت كرده است در تفسير قول خداوند كريم( وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا ) گفت كه: اين آيه والله در شان اميرالمؤ منين علىعليه‌السلام است و بس. و بيشتر دعاى آن حضرت اين بود كه مى گفت: ربنا هب لنا من ازواجنا يعنى، فاطمه، و ذرياتنا يعنى حسنينعليه‌السلام ، قرة اعين. حضرت اميرعليه‌السلام فرمود كه: بخدا سوگند كه سؤ ال نكردم از پروردگار خود كه مرا فرزند خوشروئى بدهد و نه فرزند نيكو قامتى بدهد بلكه سوال كردم كه فرزندانى به من عطا كند كه مطيع خدا باشند و خايف و ترسان شوند از او، پس چون فرزندان خود را مطيع خدا يافتم ديده ام به او روشن شد و شاد شد.

بعد از آن گفت:( وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا ) فرمود كه: يعنى ما پيروى كنيم پرهيزكاران را كه پيش از ما بوده اند، پس پيروى ما كنند پرهيزكاران كه بعد از ما مى آيند،( أُولَٰئِكَ يُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِمَا صَبَرُوا ) (2) يعنى: ايشان جزا داده مى شوند غرفه هاى بهشت و اعلى درجات آن را به آنچه صبر كردند در دنيا به طاعت خدا و آزار دشمنان. حضرت فرمود كه: يعنى على و حسن و حسين و فاطمهعليها‌السلام ،( وَيُلَقَّوْنَ فِيهَا تَحِيَّةً وَسَلَامًا ﴿٧٥﴾ خَالِدِينَ فِيهَا حَسُنَتْ مُسْتَقَرًّا وَمُقَامًا ) (3) يعنى: ملائكه به استقبال آنها مى آيند با تحيت و سلام الهى، جاويد مى مانند در آن نعمتها، نيكو قرارگاه و محل اقامتى است غرفه هاى بهشت از براى ايشان.(4)

____________________

1- تاويل الآيات الظاهرة ١/٣٨٥.

2- سوره فرقان: ٧٥.

3- سوره فرقان: ٧٥ و ٧٦.

4- مناقب ابن شهر آشوب ٣/٤٣١.

۴۳۸

فصل سى و يكم در تاويل شجره طيبه به اهل بيتعليه‌السلام و شجره خبيثه ملعونه به دشمنان ايشان

خداوند مى فرمايد( أَلَمْ تَرَ‌ كَيْفَ ضَرَ‌بَ اللَّـهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَ‌ةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْ‌عُهَا فِي السَّمَاءِ ﴿٢٤﴾ تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَ‌بِّهَا وَيَضْرِ‌بُ اللَّـهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُ‌ونَ ﴿٢٥﴾ وَمَثَلُ كَلِمَةٍ خَبِيثَةٍ كَشَجَرَ‌ةٍ خَبِيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِن فَوْقِ الْأَرْ‌ضِ مَا لَهَا مِن قَرَ‌ارٍ‌ ) (1)

يعنى: زده است خداوند عالماين مثلى كلمه طيبه نيكو پاكيزه را - كه به قول بعضى كلمه توحيد است كه لا اله الا الله باشد، و به قول بعضى هر كلام نيكو و اعتقاد حقى است كه خدا به آن امر كرده باشد - مانند درخت طيبه پاكيزه نمو كننده ميوه دهنده است كه ريشه اش در زمين فرو رفته و محكم شده باشد و فرع و شاخهايش به آسمان بلند شده باشد و بدهد ميوه خود را در هر وقت - يا در هر سال، يا در هر شش ماه - به اذن و قدرت و تقدر پروردگار آن - بعضى گفته اند تمثيل فرموده است به درختى كه چنين باشد - كه ريشه اش در زمين و شاخش در آسمان باشد و هر وقت كه خواهى ميوه دهد - گو اينكه در خارج مصداقى نداشته باشد؛ و بعضى گفته اند كلمه طيبه، ايمان است؛ و شجره طيبه، مؤ من - و مى زند خدا مثلها براى مردمان شايد كه ايشان متذكر شوند و پند گيرند؛ و مثل كلمه

____________________

1- سوره ابراهيم ٢٤-٢٦.

۴۳۹

خبيثه و بد - كه كلمه شرك يا هر اعتقاد بد وسخن بدى كه خدا نهى از آن نموده باشد - مانند درخت خبيث بد است كه نمو كننده نباشد - و بعضى گفته اند كه مراد درخت حنظل است، و بعضى كشوث گفته،(1) . و بعضى درخت گنديده بى ثبات به اين اوصاف است كه مصداقى نداشته باشد،(2) و هر دو تشبيه در نهايت كمال ظهور و وضوح است، زيرا كه كلمات صادقه و عقايد حقه مانند درختى است كه ريشه آن ثابت است و به رياج عاصفه از شكوك و شبهات از پا بدر نمى آيد و به جانب آسمان بلند مى شود و نهايت رفعت دارد و مقبول درگاه الهى مى گردد و روز به روز به تفكرات صحيحه و اعمال صالحه و امطار اعمال صالحه و اخلاق حسنه و قرب خدا مى شود، و هر چند سعى كنند اهل باطل كه آن را بركنند و زايل گردانند نتوانند، و در آخرت مثمر نعيم ابدى و لذيات غير متناهيه و درجات عاليه مى باشد، و كلمات كاذبه و عقايد باطله ثمره اش مانند حنظل براى عقول سليمه تلخ و ناگوار است، و هر چند ضلالت و جهالت سعى در تقويت آن نمايند بزودى از بيخ كنده مى شود و ثباتى نمى دارد و در آخرت بغير از وبال و نكال و زقوم و ضريغ و غسلين ثمره نمى بخشيد.

و اما اخبارى كه عامه و خاصه در تاويل اين آيات ذكر كرده اند: عامه از ابن عباس روايت كرده اند كه جبرئيل به حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ عرض كرد كه: شمائيد آن درخت و علىعليه‌السلام شاخ آن است و حسن و حسينعليه‌السلام ميوه هاى آنند.(3)

و در فردوس الاخبار از حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روايت كرده است كه: من آن درختم و فاطمه شاخ بزرگ آن درخت است، و علىعليه‌السلام آبستن كننده آن درخت است، و ميوه هاى آن درخت حسنينعليه‌السلام ، و دوستان اهل بيت برگهاى آن درختند، و همه اجزاى آن درخت

____________________

1- كشوث ، گياهى است زرد رنگ داراى ساقه هاى باريك و بى برگ. فرهنگ عميد ٣/١٩٧٣.

2- مجمع البيان ٣/٣١٢.

3- مجمع البيان ٣/٣١٢.

۴۴۰