حيات القلوب امام شناسي جلد ۵

حيات القلوب  امام شناسي0%

حيات القلوب  امام شناسي نویسنده:
گروه: سایر کتابها
صفحات: 543

حيات القلوب  امام شناسي

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: علامه مجلسى
گروه: صفحات: 543
مشاهدات: 52561
دانلود: 3835


توضیحات:

جلد 1 جلد 2 جلد 3 جلد 4 جلد 5
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 543 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 52561 / دانلود: 3835
اندازه اندازه اندازه
حيات القلوب  امام شناسي

حيات القلوب امام شناسي جلد 5

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

آنچه ايشان را به آن دعوت كرده اند ولايت اهل بيت است كه شرط قبول جميع عبادات و باب علم به جميع آنهاست؛ يا خطاب به منافقان است كه به ظاهر اظهار ايمان مى كردند و در باطن انكار امامت حضرت اميرعليه‌السلام و ساير فرموده هاى آن حضرت مى كردند كه در باطن ايمان به همه آنها نياوردند و عمده آنها ولايت بود.

دوم:( ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَّجُلًا فِيهِ شُرَكَاءُ مُتَشَاكِسُونَ وَرَجُلًا سَلَمًا لِّرَجُلٍ هَلْ يَسْتَوِيَانِ مَثَلًا الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ ) (1) يعنى: زده است خدا مثل مردى را كه در او شريكان هستند مخالفان يكديگر و مردى خالص از براى مردى، آيا يكسانند ايشان در مثل و حالت؟ ستايش مر خدا را كه حق را ظاهر گردانيد بلكه اكثر آنها نمى دانند، اكثر مفسران گفته اند كه: حق تعالى اين مثل را براى مشركان و موحدان زده است كه مشرك بمنزله بنده اى است كه خدمت چند آقا كند كه اخلاق و اعمال آنها مخالف يكديگر باشد و يكى او را كارى فرمايد و ديگرى كار ديگر و هر يك مهم او را به ديگرى حواله كند، زيرا كه بر تقديرى كه اينها شعورى داشته باشند و فهمند عبادت را و كارى از ايشان آيد چنين خواهند؛ و موحد خود را براى يك خدا خالص گردانيده و بندگى يك خداوند رحيم كريم قادرى را اختيار كرده است كه قادر بر هر نفع و ضررى هست، و البته اين بهتر خواهد بود از آنكه چندين خدا را بندگى كند و هيچيك متوجه او نشوند.(2)

و در كتاب كافى و معانى الاخبار وارد شده است كه: اين مثلى است كه خدا براى اميرالمؤ منينعليه‌السلام و دشمنان او زده است(3) به دو وجه:

اول آنكه:( رَّجُلًا فِيهِ شُرَكَاءُ ) ابوبكر باشد كه اتباع او بر آراى مختلفه اند و چون امام ايشان بر حق نيست فرقه هاى مختلف شده اند،( وَرَجُلًا سَلَمًا لِّرَجُلٍ ) شيعيان اميرالمؤ منينعليه‌السلام اند كه چون امام ايشان بر حق است و علم او از جانب خداست همه تابع

____________________

1- سوره زمر: ٢٩.

2- مجمع البيان ٤٩٧. تفسير بيضاوى ٤/٣٤. تفسير قرطبى ١٥/٣٥٣.

3- معانى الاخبار ٦٠؛ مجمع البيان ٤٩٧؛ تاويل الايات الظاهرة ٢/٥١٤.

۴۶۱

اويند و به يك طريقه اند.

دوم آنكه: رجل اول مثل ابوبكر و امثال اوست كه تابع حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نبودند و تابع شيطان و اهواى باطله خود بودند، و رجل دوم اميرالمؤ منينعليه‌السلام است كه تابع حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود در جميع امور، چنانچه ابوالقاسم حسكانى روايت كرده است كه حضرت اميرعليه‌السلام فرمود: منم آن رجل كه سالم بودم براى رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم .(1)

و در حديث ديگر فرمود كه: يك نام من در قرآن سلم است.(2)

سوم:( وَإِن جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ) (3) يعنى: اگر ميل كنند بسوى صلح و انقياد، پس ميل كن بسيو آن و توكل كن بر خدا بدرستى كه او شنوا است و دانا، مفسران گفته اند كه: اين آيه منسوخ شد به آيه قتال يا مخصوص اهل كتاب است كه از آنها جزيه قبول توان كرد.(4)

و كلينى به سند معتبر از حضرت صادقعليه‌السلام روايت كرده است كه: سلم، داخل شدن در امر ماست،(5) يعنى قبول كردن امامت ائمهعليه‌السلام .

مؤ لف گويد: بنابراين تاويل مى تواند بود كه ضمير راجع به منافقان باشد، يعنى اگر ايشان به ظاهر قبول امامت اميرالمؤ منينعليه‌السلام بكنند قبول كن از ايشان هر چند دانى كه در باطن منافقند و در مقام حيله و مكرند.

____________________

1- شواهد التنزيل ٢/١٧٦. تاويل الايات الظاهرة ٢/٥١٥.

2- معانى الاخبار ٥٩-٦٠.

3- سوره انفال: ٦١.

4- تفسير طبرى ٦/٢٧٨. تفسير قرطبى ٨/٣٩-٤٠.

5- كافى ١/٤١٥.

۴۶۲

فصل سى و پنجم در بيان آنكه ايشانند خلفاى خدا كه مى خواهد ايشان را متمكن گردانددرزمين و وعده نصرت به ايشان داده است و بعضى از آيات كه درشان قائمآل محمدعليه‌السلام نازل شده و در آن آيات بسياراست

اول:( نَتْلُو عَلَيْكَ مِن نَّبَإِ مُوسَىٰ وَفِرْ‌عَوْنَ بِالْحَقِّ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ ﴿٣﴾ إِنَّ فِرْ‌عَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْ‌ضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِّنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَيَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ ﴿٤﴾ وَنُرِ‌يدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْ‌ضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِ‌ثِينَ ﴿٥﴾ وَنُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْ‌ضِ وَنُرِ‌يَ فِرْ‌عَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا مِنْهُم مَّا كَانُوا يَحْذَرُ‌ونَ ) (1) يعنى: مى خوانيم بر تو اى موسى و فرعون به حق و راستى براى گروهى كه ايمان مى آورند، بدرستى كه فرعون بلندى يافت در زمين و گردانيد اهل زيمين را فرقه هاى مختلف، ضعيف مى داشت گروهى را از ايشان، بدرستى كه او از افسادكنندگان بود، و مى خواهيم كه منت گذاريم بر آن كسانى كه ضعيف گردانيده شده اند در زمين و بگردانيم ايشان را پيشوايان و بگردانيم ايشان را وارثان و متمكن گردانيم ايشان را در زمين و بنمائيم فرعون و هامان و لشكرهاى ايشان را از ايشان آنچه بودند ه بيم داشتند از آن.

____________________

1- سوره قصص 3-6.

۴۶۳

على بن ابراهيم گفته است كه: خبر داد خدا پيغمبر خود را به آنچه رسيد به موسىعليه‌السلام و اصحاب او از فرعون از كشتن و ستم نمودن تا آنكه تسلى باشد از براى آن حضرت در آنچه به اهل بيت او خواهد رسيد از ستم كردن و كشتن، پس بعد از تسلى دادن بشارت داد آن حضرت را كه بعد از اين ظلمها كه بر ايشان واقع شود تفضل خواهد كرد بر ايشان و ايشان را خليفه هاى خود خواهد گردانيد در زمين و امامان و پيشوايان خواهد كرد ايشان را بر امت او و در رجعت ايشان را با دشمنان ايشان به دنيا برخواهد گردانيد تا انتقام بكشند از آنها، پس فرمود( وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ ) تا آنجا كه گفت( وَنُرِيَ فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا ) و اينها كنايه است از آنها كه غصب نمودند حق آل محمدعليه‌السلام را - يعنى اولى و دومى و اتباع ايشان -( مِنْهُمُ ) يعنى از آل محمدعليه‌السلام ،( مَّا كَانُوا يَحْذَرُونَ ) يعنى: آنچه حذر مى كردند از آنها از كشته شدن و عذاب، و اگر مراد غلبه موسى بود بر فرعون بايست ضمير مفرد بياورد نه ضمير جمع، ذكر موسى و فرعون بر سبيل مثال است يعنى چنانچه فرعون مدتى ستم كرد بر موسى و اصحاب او و آخر او را ظفر داديم بر آنها و آنها را هلاك كرديم همچنين مدتها انواع ستمها و كشتن و خايف شدن از فراعنه اين امت به اهل بيت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم خواهد رسيد، در آخر ايشان را با دشمنان ايشان به دنيا بر خواهيم گردانيد كه از آنها انتقام بكشند.

و بتحقيق كه حضرت اميرعليه‌السلام در بعضى از خطبه ها اشاره به اين مثل زده است و فرموده: ايهاالناس! اول كسى كه بغى كرد بر خدا در روى زمين عناق دختر آدمعليه‌السلام بود، خداوند يگانه بيست انگشت براى او خلق كرده بوده و در هر انگشتى دو ناخن دراز داشت مانند دو داست بزرگ كه به آن درو كنند و چون مى نشست يك جريب،(1) از زمين در زير خود مى گرفت، و چون بغى كرد و كافر شد و بر مردم ستم كرد حق تعالى برانگيخت براى هلاك او شيرى را مانند فيل و گرگى را مانند شتر و كركسى را مانند دراز گوش، و در اول خلقت اين حيوانات چنين بزرگ بودند، پس خداوند قهار اينها را بر او مسلط گردانيد تا او را

____________________

1- جريب ، مساحتى از زمين معادل ده هزار متر مربع ، گريب و گرى هم گفته شده.(فرهنگ عميد ١/٨١١.

۴۶۴

كشتند، بدرستى كه خدا فرعون و هامان را كشت - يعنى ابوبكر و عمر - و قارون را فرو برد در زمين: - يعنى عثمان به قرينه بعد از اين شكايت فرمود از اينها كه غصب حق او كردند - فرمود كه: توبه ايشان مقبول نيست و ايشان در عذاب خدا هستند در برزخ تا به جهنم روند، و چه بسيار است مثل قائم آل محمدعليه‌السلام به موسىعليه‌السلام كه پنهان متولد شد و پيوسته از فرعون و اصحاب او پنهان و ترسان بود تا ظاهر شد و بر ايشان غالب گرديد، و قائمعليه‌السلام نيز چنين بود امرش و چنان خواهد بود خروجش و ظهورش انشاءالله.(1)

و در معانى الاخبار از مفضل روايت كرده است كه حضرت صادقعليه‌السلام فرمود كه: حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روزى نظر فرمود بسوى على و حسنينعليه‌السلام پس گريست و فرمود كه: شمائيد آنها كه ضغيف خواهند گردانيد بعد از من، مفضل پرسيد كه: مراد حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از اين سخن چه بود؟ حضرت فرمود كه: يعنى شما امامان خواهيد بود بعد از من چنانچه خدا فرموده( وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً ) تا آخر آيه، پس خدا وعده داده است متسضعفون را كه امامان گرداند ايشان را، و اين آيه جارى است در ما اهل بيت تا روز قيامت و در هر عصرى امامى از ما خواهد بود.(2)

و ايضا از حضرت اميرعليه‌السلام روايت كرده كه: اين آيه در شان ماست.(3)

و ابن ماهيار و شيخ طبرسى و ديگران به سندهاى بسيار از آن حضرت روايت كرده اند كه فرمود: بحق آن خداوندى كه دانه را شكافته و گياه را رويانيده و خلايق را آفريده كه البته اين دنياى غدار ميل خواهد كرد و مهربان خواهد شد بر ما بعد از چموشى چنانچه ناقه بد خوى و دندان گيرنده مهربان مى شود با فرزند خود؛ پس حضرت اين آيه را تلاوت فرمود.(4) و عياشى روايت نموده است كه: روزى حضرت امام محمد باقرعليه‌السلام نظر كرد به

____________________

1- تفسير قمى ٢/١٣٣.

2- معانى الاخبار ٧٩. شواهد التنزيل ١/٥٥٥.

3- تفسير فرات كوفى ٣١٣. امالى شيخ صدوق ٣٨٧. شواهد التنزيل ١/٥٥٧ و ٥٥٨.

4- تاويل الآيات الظاهرة ١/٤١٤. مجمع البيان ٤/٢٣٩. تفسير فرات كوفى ٣١٤. شواهد التنزيل ١/٥٥٧.

۴۶۵

حضرت صادقعليه‌السلام فرمود: بخدا سوگند كه اين از آنهاست كه خدا در اين آيه فرموده است؛ و اين آيه را خواند.(1)

و ايضا از حضرت امام زين العابدينعليه‌السلام روايت كرده است كه فرمود: بحق خداوندى كه محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را به حق فرستاده است نيكوكاران از ما اهل بيت و شيعيان ايشان به منزله موسى و شيعيان اويند، و دشمنان ما و اتباع ايشان بمنزله فرعون و اتباع اويند.(2)

و فرات بن ابراهيم از ثوير بن ابى فاخته روايت كرده است كه: حضرت امام زين العابدينعليه‌السلام فرمود كه: قرآن بخوان؛ من سوره طسم را خواندم، چون به آنجا رسيدم( وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ ) حضرت فرمود: بس است، و فرمود: بحق خداوندى كه محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را فرستاده اسدت كه ابرار ما اهل بيت و شيعيان ما به منزله موسىعليه‌السلام و شيعيان اويند.(3) و على بن ابراهيم و ديگران از منهال بن عمرو روايت كرده اند كه بعد از شهادت امام حسينعليه‌السلام از حضرت امام زنى العابدينعليه‌السلام پرسيد كه: چگونه صبح كرده اى؟ فرمود كه: صبح كرده ايم در ميان قوم خود مانند بنى اسرائيل در ميان آل فرعون كه مى كشند مردان ما را و اسير مى نمايند زنان ما را.(4)

و اخبار در نزول اين آيات در شان اهل بيتعليه‌السلام بسيار است و در احوال حضرت قائمعليه‌السلام مذكور خواهد شد انشاءالله، و تطبيق اين تاويلات بر آيات به نحوى كه در آيات فصول سابقه ذكر كرديم نهايت وضوح را دارد.

____________________

1- مجمع البيان ٤/٢٣٩. به نقل از عياشى ؛ ارشاد شيخ مفيد ٢/١٨٠. كافى ١/٣٠٦. مناقب ابن شهر آشوب ٤/٢٣٣.

2- مجمع البيان ٤/٢٣٩.

3- تفسير فرات كوفى ٣١٤.

4- تفسير فرات كوفى ٢/١٣٤. مقتل خوارزمى ٢/٧٢. الفتوح ٥/١٣٣. المهلوف ٢٢٢)-٢٢٣، كه در دو مصد اخير بجاى صبح كرده اى ، شب كرده اى است.

۴۶۶

دوم آنكه:( وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَٰذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ وَلِيًّا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ نَصِيرًا ) (1) يعنى: چيست شما را كه كارزار و قتال نمى كنيد در راه خدا و در راه آنها كه ضعيف گردانيده اند ايشان را از مردان و زنان، آنها كه مى گويند: اى پروردگار ما! بيرون بر ما را از اين قريه كه سمتكارند اهل آن و بگردان از براى ما از نزد خود ياورى و بگردان از براى ما از نزد خود يارى كننده اى اكثر مفسيران گفته اند كه: اين ضعيفان جماعتى هستند كه در مكه به دست كفار گرفتار بودند به سبب اسلام، كافران ايشان را عذاب و شكنجه مى كردند و قدرت بر هجرت به مدينه نداشتند، خدا مسلمانان را تحريص بر قتال كفار نموده كه ايشان را خلاص نمايند از ظلم آنها.(2)

و عياشى به روايات معتبره از حضرت باقر و صادقعليه‌السلام روايت كرده است كه: اين آيه در شان اهل بيتعليه‌السلام است،(3) كه ظالمان اين امت ايشان را ضعيف گردانيده اند و ياورى ندارند، و خدا امر كرده مسلمانان را كه در راه ايشان جهاد كنند و ايشان را بر دشمنان يارى دهند؛ و ايشان را با خدا مقرون گردانيدن به اين تاويل نسب است، و بنابراين تاويل ممكن است كه مراد از قريه، مدينه طيبه باشد، و لهذا حضرت اميرعليه‌السلام از آنجا به كوفه هجرت فرمود و اهل كوفه يارى آن حضرت كردند، يا آنكه اين تاويل بطن آيه است و منافات با ظاهر آيه ندارد.

سوم:( وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَىٰ لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا وَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَٰلِكَ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ) (4) يعنى: وعده داده است خدا آنها را كه ايمان آورده اند از شما و نموده اند كارهاى شايسته را كه

____________________

1- سوره نساء: ٧٥.

2- مجمع البيان ٢/٧٦. تفسير كشاف ١/٥٣٤. تفسير فخر رازى ١٠/١٨٢.

3- تفسير عياشى ١/٢٥٧. همچنين رجوع شود به مناقب بن شهر آشوب ٢/٢٣٧. كه روايت در آنجا در ذيل آيه ٩٨ سوره نساء (ال المستضعفين من الرجال...) آمده است.

4- سوره نور: ٥٥.

۴۶۷

هر آينه خليفه گرداند ايشان را در زمين چنانكه خيلفه گردانيد آن را كه بودند پيش از ايشان، و هر آينه متمكن خواهد گردانيد براى ايشان دين ايشان را كه پسنديده است براى ايشان، و هر آينه تبديل خواهد كرد براى ايشان بعد از ترس آنها از دشمنان، ايمنى را كه بپرستند مرا و شريك نگردانند با من چيزى را در پرستيدن، و هر كه كافر شود بعد از اين پس آنها هستند فاسقان،

كلينى و ديگران به سندهاى معتبر از حضرت باقر و صادقعليه‌السلام روايت كرده اند كه: اين آيه كريمه مخصوص امامان و واليان امر است بعد از رسول خدا صثص و وعده فرموده است و بشارت داده ايشان را كه آنها را خليفه گرداند براى علم و دين و عبادت خود چنانچه اوصياى حضرت آدم را بعد از نزول او خيلفه گردانيد.(2)

و على بن ابراهيم روايت كرده است كه: اين آيه در شان قائم آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نازل شذده است.(3)

و عياشى و ديگران از حضرت على بن الحسينعليه‌السلام روايت كرده اند كه: اين ايمنى از براى شيعيان ما در زمان مهدى اين امت خواهد بود، و اين است كه حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در شان او فرموده كه: اگر باقى نمانده باشد از دنيا مگر يك روز خدا البته آن روز را دراز گرداند تا مردى از فرزندان من والى شود بر مردم كه همنام باشد و زمين را پر از عدالت گرداند بعد از آنكه پر از ظلم و جور شده باشد.(3)

و فرات بن ابراهيم به سندهاى روايت كرده است كه: اين آيه در شان آل محمدعليه‌السلام است.(4)

____________________

1- كافى ١٩٣ و ٢٥٠. تاويل الآيات الظاهرة ١/٣٦٩.

2- تفسير قمى ٢/١٠٨.

3- مجمع البيان ٢/152 به نقل از عیاشی؛ تفسير كشاف ١ تاويل الآيات الظاهرة ١/٣٦٩. و برای اطلاع از بعضی مصادر عامه که در آنها احادیث رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم درباره حضرت قائمعليه‌السلام به مضامینی که در این روایت آمده است، رجوع شود به جامع الاصول 11/48؛ فرائد المسطین2/310-338؛ الفصول المهمة287-290؛ فضائل الخمسه3/399.

4- تفسير فرات كوفى ٢٨٨ و ٢٨٩؛ شواهد التنزيل ١/٥٣٧.

۴۶۸

و در دعاها و زيارات بسيار اين مضمون وارد شده است و در باب آياتى كه در شان حضرت قائمعليه‌السلام نازل شده با ساير اخبار مذكور خواهد شد انشاءالله.

چهارم:( اَلَّذِينَ إِن مَّكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْ‌ضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُ‌وا بِالْمَعْرُ‌وفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنكَرِ‌ وَلِلَّـهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ‌ ﴿٤١﴾ وَإِن يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَعَادٌ وَثَمُودُ ﴿٤٢﴾ وَقَوْمُ إِبْرَ‌اهِيمَ وَقَوْمُ لُوطٍ ﴿٤٣﴾ وَأَصْحَابُ مَدْيَنَ وَكُذِّبَ مُوسَىٰ فَأَمْلَيْتُ لِلْكَافِرِ‌ينَ ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كَانَ نَكِيرِ‌ ) (1) يعنى:

آنان كه اگر متمكن گردانيم ايشان را در زمين برپا مى دارند نماز را و مى دهند زكات را و امر مى كنند مردم را به نيكيها و نهى مى كنند از بديها و مر خداى را است عاقبت امور، و اگر تكذيب كنند تو را پس بتحقيق كه تكذيب كردند پيش از ايشان قوم نوح و عاد - كه قوم هود بودند - و ثمود - كه قوم صالح بودند - و قوم ابراهيم و قوم لوط و اصحاب مدين - كه قوم شعيب بودند، - و تكذيب كرده شد موسى پس مهلت دادم مر كافران را پس گرفتم ايشان را، پس چگونه بود انكار من بر ايشان؟.

ابن شهر آشوب و ابن ماهيار و فرات و غير ايشان به سندهاى بسيار روايت كرده اند از امام محمد باقرعليه‌السلام و امام جعفر صادقعليه‌السلام كه: مائيم آنها كه خدا در اين آيه فرموده است.(2)

و ايضا ابن ماهيار به سند معتبر از حضرت موسى بن جعفرعليه‌السلام روايت كرده است كه فرمود: روزى نزد پدرم امام جعفرعليه‌السلام بودم در مسجد، ناگاه مردى آمد و نزد آن حضرت ايستاد و گفت: اى فرزند رسول خدا! به من دشوار است فهميدن اين آيه در كتاب حق تعالى و از جابر جعفى سوال كرم مرا ارشاد نمود كه از شما سوال كنم، حضرت فرمود كه: كدام است آن آيه؟ گفت: الذين ان مكانهم تا آخر، فرمود: بلى، در شان ما نازل شده است و سببش آن بود كه ابوبكر و عمر و جمعى ديگر با ايشان - كه همه را نام برد - جمع شدند نزد رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و عرض كردند: يا رسول الله! اين امر - يعنى امارت و خلافت - بعد از توبه كه برخواهد گشت؟ بخدا سوگند اگر به مردى از اهل بيت

____________________

1- سوره حج:٤٤-٤١.

2- مناقب ابن شهر آشوب ٤/٤٥٤. تاويل الايات الظاهرة ١/٣٤٢. و روايت در آنجا از امام كاظم عليه السلام است ؛ تفسير فرات كوفى ٢٧٤. مجمع البيان ٤/٨٨. شواهد التنزيل ١/٥٢٢.

۴۶۹

تو برسد ما مى ترسيم بر جان خود و اگر به غير ايشان برسد شايد نزديكتر و مهربانتر باشند نسبت به ما، پس دز غضب شد حضرت از اين سخن غضب شديدى، پس فرمود بخدا سوگند كه اگر ايمان آورده بوديد به خدا و رسول او و دشمن نمى داشتيد اهل بيت مرا زيرا كه دشمنى ايشان دشمنى من است و دشمنى من كافر بودن است به خدا، ديگر آنكه خبر مرگ مرا بر روى من گفتيد، بخدا سوگند كه اگر خدا ايشان را متمكن گرداند در زمين البته برپا دارند نماز را در وقتش و ادا كنند زكات را در محلش و البته امر كنند به نيكيها و نهى كنند از بديها و البته خدا به خاك مذلت مى مالد بينى مردانى چند را كه دشمن دارند مرا و اهل بيت مرا و فرزندان مرا، پس خدا اين آيه را فرستاد الذين ان مكانهم تا آخر آيه، پس ايشان قبول نكردند اين آيه را پس حق تعالى اين آيه را فرستاد( وَإِن يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ ) تا آخر آيه.(1) و ايضا ابن ماهيار از حضرت باقرعليه‌السلام روايت كرده است كه: آيه اول در شان مهدى آل محمدعليه‌السلام و اصحاب او نازل شده است كه خدا ايشان را پادشاهى مى دهد در مشرق و مغرب زمين دين حق را به آنها ظاهر مى گرداند و مى ميراند و زايل مى گرداند به او و به اصحاب او بدعتهاى باطل را چنانكه سفيهان و ظالمان حق را ميراندند. و چنان خواهد كرد كه اثرى از ظلم و ستم نماند و امر خواهد كرد مردم را به نيكيها و منع خواهد نمود از بديها و مر خدا را است عاقبت امور.(2)

پنجم:( أَفَمَن وَعَدْنَاهُ وَعْدًا حَسَنًا فَهُوَ لَاقِيهِ كَمَن مَّتَّعْنَاهُ مَتَاعَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ثُمَّ هُوَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مِنَ الْمُحْضَرِينَ ) (3) يعنى: آيا پس كسى كه وعده داده ايم او را وعده اى نيكو پس او ملاقات مى كند آن وعده را و به او مى رسد مثل كسى است كه بهره مند گردانيديم او را از متاعهاى زندگانى پس او خواهد بود در قيامت از حاضر شدگان در عذاب الهى و آن لذتهاى دنيا به او نفعى نخواهد بخشيد.

____________________

1- تاويل الايات الظاهرة ١/٣٤٢.

2- تاويل الآيات الظاهرة ١/٣٤٣.

3- سوره قصص: ٦١.

۴۷۰

ابن ماهيار روايت كرده است كه: اين آيه در شان اميرالمؤ منينعليه‌السلام و حمزه نازل شده است.(1)

و ديلمى از حضرت صادقعليه‌السلام روايت كرده است كه: وعده داده شده،، على بن ابى طالبعليه‌السلام است كه خدا وعده داده است او را كه انتقام بكشد از براى او از دشمنانش در دنيا و وعده داده خدا او را و دوستان او را به بهشت در آخرت، پس آنها كه در عذاب حاضر خواهند شد دشمنان آن حضرتند كه حق او را غصب كردند در دنيا و به ناحق پادشاهى يافتند و خدا مهليت داد ايشان را.(2)

ششم:( سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنفُسِهِمْ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ ) (3) يعنى: زود باشيد بنامئيم ايشان را آيتها و علامتهاى خود را در آفاق و اطراف زمين و در جانهاى ايشان تا ظاهر شود براى ايشان كه اوست حق.

ابن ماهيار از حضرت صادقعليه‌السلام روايت كرده است كه: نمودن آيات در آفاق، تنگ كردن اطراف زمين است بر سنيان در زمان قائمعليه‌السلام ، و نمودن در جانهاى ايشان به آن است كه بعضى از سنيان در آن زمان به صورت حيوانات مسخ خواهد شد تا ظاهر شود بر ايشان كه اوست قائم آل محمد يا او حق است.(4)

____________________

1- تاويل الايات الظاهرة ٢/٤٢٢. شواهد التنزيل ٣/٥٦٣-٥٦٤. اسباب النزول ٢٨٠. تفسير طبرى ٢٠/٩٢. فرائدالمسطين ١/٣٦٤. ينابيع المودة ١/٢٨٤-٢٨٥. و ٢/١٧٧.

2- تاويل الايات الظاهرة ١/٤٢٢. به نقل از ديلمى.

3- سوره فصلت: ٥٣.

4- تاويل الايات الظاهرة ٢/٥٤١. كافى ٨/٣٨١.

۴۷۱

فصل سى و ششم در بيان آنكه كلمه و كلمات در قرآن مجيد مؤول است به اهل بيتعليه‌السلام و ولايت ايشان و آيات در آين مقام بسيار است

اول:( وَجَعَلَهَا كَلِمَةً بَاقِيَةً فِي عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ ) (1) حق تعالى اين سخن را بعد از قصه ابراهيمعليه‌السلام فرموده است، يعنى: و گردانيد توحيد را باقى در ذريه ابراهيم، يعنى هميشه در ذريه ابراهيم، يعنى هميشه در ذريه او اهل توحيد است كه خدا را به يگانگى قايل باشد و مردم را بسوى يگانگى خدا دعوت كند شايد برگردند مشركان به دعوت موحدان.

و در احاديث بسيار وارد شده است كه: مراد آن است كه امامت را گردانيد كلمه باقيه در عقب ابراهيمعليه‌السلام و حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم تا روز قيامت، چنانكه شيخ طبرسى گفته كه: بعضى گفته اند مراد كلمه توحيد است؛ و بعضى گفته اند مراد امامت است كه در ذريه اوست تا روز قيامت، و از حضرت صادقعليه‌السلام چنين روايت شده، و گفته است؛ اختلاف كردند كه مراد از عقب او كيست؟ بعضى گفته اند فرزندان ابراهيمعليه‌السلام هستند تا روز قيامت، و سدى گفته است: آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هستند.(2)

و ابن ماهيار از سليم بن قيس روايت كرده است كه: روزى در مسجد بوديم حضرت

____________________

1- سوره زخرف: ٢٨.

2- مجمع البيان ٥/٤٥.

۴۷۲

اميرعليه‌السلام بيرون آمد بسوى ما و فرمود: بپرسيد از من آنچه را خواهيد پيش از آنكه مرا نيابيد؛ سؤ ال كنيد از من از تفسير قرآن زيرا كه در قرآن علم اولين و آخرين هست و از او براى كسى راه سخنى نگذاشته است و نمى داند قرآن را مگر خدا و راسخان در علم، و راسخان يكى نيست بلكه بسيارند و حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم يكى از ايشان بود، خدا علم قرآن را تعليم او كرده بود و آن حضرت به من تعليم كرد و پيوسته در فرزندان او اين علم خواهد بود تا روز قيامت، پس حضرت به من تعليم كرد و پيوسته در فرزندان او اين علم خواهد بود تا روز قيامت. پس حضرت اين آيه را خواندند كه خدا در باب تابوت سكينه مى فرمايد( فِيهِ سَكِينَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَبَقِيَّةٌ مِّمَّا تَرَكَ آلُ مُوسَىٰ وَآلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلَائِكَةُ ) (1) يعنى: در تابوت هست سكينه از پروردگار شما و بقيه از آنچه گذاشته اند آل موسى و آل هارون، بر مى دارند آن را ملائكه. حضرت اين آيه را بر سبيل تنظير و تشبيه خواندند، يعنى همچنان كه بقيه علم و آثار حضرت موسى و هارون كه وصى او بود در سكينه محفوظ بود، علوم و آثار پيغمبر آخر الزمان و وصى او نزد ذريه ايشان محفوظ است، لهذا بعد از آن فرمود كه: من نسبت به رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به منزله هارونم از موسى و در همه چيز مثل اويم بغير از پيغمبرى، و علم در ذريه او هست تا روز قيامت؛ پس اين آيه را خواند،( وَجَعَلَهَا كَلِمَةً بَاقِيَةً فِي عَقِبِهِ ) ، پس فرمود كه: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عقب ابراهيم است، و ما اهل بيت عقب ابراهيمعليه‌السلام و عقب محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هر دو هستيم.(2)

و ايضا از حضرت امام محمد باقرعليه‌السلام روايت كرده است كه: اين آيه در شان حضرت امام حسينعليه‌السلام جارى شد و از روزى كه امامت به آن حضرت منتهى شد پيوسته از پدر به فرزند مى رسد و به برادر و عم نمى رسد، و هيچ امامى بعد از امام حسينعليه‌السلام نيست مگر آنكه البته فرزندى مى آورد تا امام دوازدهم، و عبدالله افطح،(3) چون بى فرزند از دنيا

____________________

1- سوره بقره: ٢٤٨.

2- تاويل الآيات الظاهرة ٢/٥٥٥.

3- عبدالله افطح پسر امام صادق عليه السلام است ، و از آنجايى كه سر او )- و گفته اند پاهاى او - پهن بوده است ، او را افطح ناميده اند.

۴۷۳

رفت، او امام نيست.(1)

و على بن ابراهيم نيز روايت كرده است كه: مراد از كلمه( لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ ) اشاره به رجعت است، يعنى: ايشان پيش از قيامت به دنيا بر خواهند گشت.(2)

در اكمال الدين به سند معتبر از مفضل بن عمر روايت كرده است كه: از حضرت صادقعليه‌السلام سوال كردم از تفسير( وَجَعَلَهَا كَلِمَةً بَاقِيَةً فِي عَقِبِهِ ) ، حضرت فرمود كه: مراد امامت است كه خدا در عقب امام حسينعليه‌السلام قرار داد تا روز قيامت.

مفضل گفت: يابن رسول الله! چرا امامت در فرزندان امام حسينعليه‌السلام قرار يافت و در فرزندان امام حسنعليه‌السلام نشد، و حال آنكه هر دو فرزند و فرزند زاده حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و بهترنى جوانان بهشت بودند؟ حضرت فرمود كه: موسى و هارون هر دو پيغمبر مرسل و برادر بودند و امامت را خدا در فرزندان هارون قرار داد نه در فرزندان موسى و كسى را نمى رسد كه اعتراض كند كه چرا چنين شد، همچنان امامت و خلافت به امر خداست در زمين و نمى رسد كسى را كه سوال كند كه چرا خدا در فرزندان حسينعليه‌السلام قرار داد و در فرزندان حسنعليه‌السلام قرار نداد، زيرا كه خدا حكيم است در افعال و آنچه مى كند بر وفق حكمت مى كند چنانكه فرموده( لَا يُسْأَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَهُمْ يُسْأَلُونَ ) (3) يعنى: خدا سوال كرده نمى شود از آنچه مى كند و ايشان سوال كرده مى شوند.(4)

دوم:( وَلَقَدْ سَبَقَتْ كَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا الْمُرْسَلِينَ ﴿١٧١﴾ إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنصُورُونَ ﴿١٧٢﴾ وَإِنَّ جُندَنَا لَهُمُ الْغَالِبُونَ ) (5) يعنى: پيشى گرفت كلمه ما - از براى بندگان ما كه فرستاده شده اند بسوى بندگان، بدرستى كه ايشانند يارى كرده شدگان و بدرستى كه لشكر ما هر آينه ايشانند غلبه كنندگان بر كافران.

____________________

1- تاويل الايات الظاهرة ٢/٥٥٦. علل الشرايع ٢٠٧.

2- تفسير قمى ٢/٢٨٣.

3- سوره انبياء: ٢٣.

4- كمال الدين ٣٥٩. خصال ٣٠٥. معانى الاخبار ١٢٦. تاويل الآيات الظاهرة ٢/٥٥٦.

5- سوره صافات: ١٧١١٧٣.

۴۷۴

و ابن شهر آشوب از حضرت صادقعليه‌السلام روايت كرده است در تفسير اين آيه كه: مائيم ايشان.(1)

مؤ لف گويد كه: شايد مراد آن باشد كه كلمه مائيم يا ولايت ماست كه بر پيغبران عرض شده است، و( إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنصُورُونَ ) استيناف كلام ديگرباشد، يا آنكه مراد آن باشد كه نصرت ما نيز داخل است در اين نصرت كه خدا وعده داده است، زيرا كه يارى ما يارى حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است و خدا ما را در آخر الزمان نصرت خواهد داد.

سوم:( وَلَوْ أَنَّمَا فِي الْأَرْضِ مِن شَجَرَةٍ أَقْلَامٌ وَالْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِن بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ مَّا نَفِدَتْ كَلِمَاتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ ) (2) يعنى: و اگر مى بود آنچه در زمين است از درختان قلمها و دريا مدد مى داد آن را، و از بعد آن دريا هفت درياى ديگر مدد آن دريا مى كردند تمام نمى شود كلمات خدا، بدرستى كه خدا عزيز و عالم است به هر چه اراده كند و كارهاى او منوط به حكمت و مصلحت است.

بدان كه بعضى گفته اند مراد از كلمات خدا تقديرات خداست يا علوم او يا وعده ها و عيدهاى او.(3)

و در احتجاج روايت كرده است كه: يحيى بن اكثم از امام على نقىعليه‌السلام پرسيد از تفسير اين آيه، حضرت فرمود كه: مراد از هفت دريا، چشمه كبريت است، و چشمه يمن، و چشمه برهوت، و چشمه طبريه، و گرمابه ماسيدان، و گرمابه افريقيه، و چشمه باحوران، و مائيم آن كلمات خدا كه فضايل ما را نمى توان يافت و استقصاى آنها نمى توان كرد.(4)

و مؤ يد اين حديث است آنچه را از حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عامه و خاصه روايت كرده اند كه؛ اگر درختان همه قلم شوند و درياها مداد گردند و جميع جن و انس كاتب شوند،

____________________

1- مناقب ابن شهر آشوب ٤/٢٣٤.

2- سوره لقمان ٢٧.

3- رجوع شود به مجمع البيان ٣/٤٩٨. بحارالانوار ٢٤/١٧٣.

4- اختصاص ٩٤؛ احتجاج ٢/٤٩٨. تحف العقول ٤٧٩. مناقب ابن شهر آشوب ٤/٤٣٥. و نام بعضى از درياها در اين مصادر با تفاوتهايى ذكر شده است.

۴۷۵

عشرى از اعشار فضايل على بن ابيطالب را نتوانند نوشت.(1)

و كلينى و ديگران از حضرت امام محمد تقىعليه‌السلام روايت كرده اند كه: در شب قدر نازل مى شود بر امام زمان تفسير جميع امور كه تعلق به او دارد و آنچه به اهل زمان او در غيبت او دارد، و در اوقات ديگر هر روز از علم خاص و علم مكنون و عجيب مخزون خدا بر امام نازل مى شود؛ پس حضرت اين آيه را خواندند.(2) و اين حديث دلالت دارد بر آنكه مراد، از كلمات، علومى است كه از جانب خدا بر حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و ائمهعليه‌السلام نازل مى شود و اين آيه نيز داخل فضايل ايشان است.

چهارم:( قُل لَّوْ كَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِّكَلِمَاتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَن تَنفَدَ كَلِمَاتُ رَبِّي وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا ) (3) يعنى: بگو - يا محمد: اگر بود دريا مداد براى نوشتن كلمات پروردگار من، هر آينه آخر شدى دريا پيش از آنكه تمام شود كلمات پروردگارم و اگر چه بياورم مثل آن دريا را مداد، و دانستى كه در تفسير اهل بيتعليه‌السلام مراد از كلمات، فضايل و علوم ايشان است كه پيوسته از جانب خدا بر ايشان فايض مى شود و هرگز به آخر نمى شود، چنانكه بعد از اين نيز مذكور خواهد شد، و احاديث در تفسير كلمة الله به ائمهعليه‌السلام بسيار است.

پنجم:( فَتَلَقَّىٰ آدَمُ مِن رَّبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ ) (4) يعنى: چون آدم از بهشت فرود آمد به زمين پس فرا گرفت و قبول كرد آدم از پروردگار خود كلمه اى چند را، پس حق تعالى قبول كرد توبه او را، بدرستى كه اوست بسيار قبول كننده توبه توبه كنندگان و مهربان است نسبت به ايشان.

و در اين كلمات، اختلاف بسيار است كه در جلد اول ذكر كرده ايم، و كلينى و ابن بابويه

____________________

1- كنزالفوائد ١٢٩؛ مائة منقبة ١٧٦؛ طرائف ١٣٩؛ مناقب خوارزمى ٢ و ٢٣٥؛ كافية الطالب ٢٥١. و در هيچيك از اين مصادر عبارت عشرى از اعشار نيامده است.

2- كافى ١/٢٤٨.

3- سوره كهف: ١٠٩.

4- سوره بقره: ٣٧.

۴۷۶

در معانى الاخبار و خصال و شيخ طوسى و جماعت بسيار روايت كرده اند از حضرت صادقعليه‌السلام و باقرعليه‌السلام و حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و ابن عباس كه آن كلمات آن بود كه گفت: خداوندا! سؤ ال مى كنم از تو بحق محمد و على و فاطمه و حسن و حسينعليه‌السلام كه البته مرا رحم كنى و بيامرزى و توبه مرا قبول فرمايى، پس خدا توبه او را قبول كرد.(1)

و به روایت دیگر: چون آدم و حوّا آرزوی منزلت آن بزرگواران کردند، مبتلا به آن ترک اولی شدند، و چون مدتی در زمین تضرع و استغاثه کردند و خدا خواست توبه ایشان را قبول کند جبرئیل آمد به نزد ایشان و گفت: شما ستم کردید بر خود که آرزو نمودید منزلت جمعی را که خدا آنها را بر شما فضیلت و زیادتی داده بود پس از خدا سؤال کنید بحقّ آن نامها که دیدید بر ساق عرش نوشته شده بود تا خدا توبه شما را قبول کند، پس آدمعليه‌السلام گفت: خدایا! سؤال می‌نمایم تو را بحقّ گرامی‌ترین خلق نزد تو محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و علی و فاطمه و حسن و حسنعليهم‌السلام که توبه ما را قبول نمائی و ما را رحم کنی، پس خدا توبه ایشان را قبول کرد(2)

و به روايت ديگر: بحق محمد و آل محمد سوال كردند.(3)

و ابن مغازلى شافعى نيز اين مضمون را روايت كرده است.(4)

و در بصائرالدرجات از حضرت صاقعليه‌السلام روايت كرده است در تفسير قول حق تعالى ولقد عهدنا الى آدم من قبل فنسى ولم نجد له عزما(5) يعنى: بتحقيق كه عهد كرديم بسوى آدم پيشتر پس فراموش كرد و نيافتيم از براى او عزمى. حضرت فرمود كه: آيه چنين نازل شد: عهد كرديم بسوى آدم پيشتر كلمه اى چند در شان محمد و على و فاطمه و

____________________

1 كافى ٨/٣٠٤. معانى الاخبار ١٢٥. خصال ٢٧٠. تاويل الآيات الظاهرة ١/٤٨. به نقل از مصباح الانوار شيخ طوسى ؛ مجمع البيان ١/٨٩. تفسير فرات كوفى ٥٧؛ اليقين ١٧٥؛ عمده ابن بطريق ٣٧٩. نهج الحق ١٧٩. تفسير الدرالمنثور ١/٦١.

2-تفسیر عیاشی1/41.

3- امالى شيخ صدوق ١٨١. تاويل الايات الظاهرة ١/٤٩.

4- مناقب ابن مغازلى ١٠٥.

5- سروه طه: ١١٥.

۴۷۷

حسنين و ائمه از فرزندان ايشان پس ترك كرد و عزمى از او در اين باب نيافتيم.(1) و احاديث در اين باب در احوال آدمعليه‌السلام گذشت.

ششم: واذا بتلى ابراهيم ربه بكلمات فاتمهن(2) يعنى: و ياد آور وقتى را كه امتحان كرد ابراهيم را پررودگار او به كلمه اى چند پس تمام كرد ابراهيم آنها را، و در تفسير اين كلمات خلاف است، بعضى گفته اند كه سنتهاى حنيفه ابراهيم است؛ و بعضى گفته اند مطلق تكاليف است.(3)

و ابن بابويه و ديگران روايت كرده اند كه: مفضل بن عمر از حضرت صادقعليه‌السلام سؤ ال كرد از معنى اين كلمات، حضرت فرمود كه: همان كلمات است كه آدمعليه‌السلام از پروردگار خود گرفت و به آنها توبه اش مقبول شد و گفت: سوال مى كنم از تو بحق محمد و على و فاطمه و حسنينعليه‌السلام كه توبه مرا قبول گردان، پس خدا توبه اش را قبول كرد.

مفضول گفت: پس چه معنى دارد فاتمهن؟ حضرت فرمود: يعنى تمام كرد ائمه را تا حضرت قائمعليه‌السلام كه دوازده امامند.(4)

مؤ لف گويد كه: اين تاويل نهايت انطباق دارد بر تتمه آيه، زيرا كه بعد از اين مى فرمايد كه: حق تعالى فرمود: من تو را امام كردم، ابراهيم گفت: پس بعضى از ذريه مرا امام گردان، حق تعالى فرمود كه: عهد امامت من به ستمكاران نمى رسد، يعنى از ذريه تو كسى را امام مى كنم كه معصوم باشد از همه گناهان، پس معنى اين آيه آن خواهد بود كه خدا امامت ائمه را يا عطاى امامت را به او خبر داد، ابراهيم تمام آن كرد را كه براى ذريه خود طلبيد و خدا او را بشارت داد كه: هر كه معصوم است از ذريه تو همه را امام كرده ام تا حضرت قائمعليه‌السلام پس آيه كريمه بدون تكليف بر اين معنى منطبق مى شود، و بنابراين تفسير ممكن است

____________________

1 بصائرالدرجات ٧٠. كافى ١/٤١٦.

2- سوره بقره: ١٢٤.

3- مجمع البيان ١/٢٠٠. تفسير فخر رازى ٤/٤١.

4- خصال ٣٠٤-٣٠٥؛ مجمع البیان1/200؛ مناقب ابن شهر آشوب1/345. و روایت در دو مصدر اخیر نیز ابن بابویه نقل شده است.

۴۷۸

ضمير فاعل فامتهن راجع به خدا باشد، يعنى: خدا تمام كرد امامت را تا آخر ايشان كه حضرت قائمعليه‌السلام است.

هفتم:( الْجَاهِلِيَّةِ فَأَنزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَىٰ رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَأَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوَىٰ وَكَانُوا أَحَقَّ بِهَا وَأَهْلَهَا ) (1) يعنى: پس فرستاد خدا آرام و اطمينان قلب را بر رسول خود و بر مؤ منان و لازم گردانيد آنها را كلمه تقوى، و بودند سزاوارتر به آن كلمه و اهل آن، و كلمه تقوى كلمه اى است كه ايشان را نگه مى دارد از عذاب الهى، يا كلمه اى است كه پرهيزكاران آن را اختيار مى كنند؛ بعضى گفته اند كه آن كلمه طيبه لا اله الا الله است، و در اقوال ديگر نيز هست،(2) و احاديث بسيار وارد شده است كه آن ولايت حضرت اميرعليه‌السلام است.(3)

چنانكه شيخ مفيد از حضرت امام محمد باقرعليه‌السلام روايت كرده است كه حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: بدرستى كه خدا عهدى كرد بسوى من، گفتم: پروردگارا! بيان كن از براى من: فرمود: بشنو، گفتم: مى شنوم، فرمود: يا محمد! على رايت و علامت راه هدايت است بعد از تو و پيشواى دوستان است و نورى است براى هر كس كه اطاعت من كند، و اوست كلمه اى كه لازم متقيان گردانيده ام، هر كه او را دوست دارد مرا دوست داشته و هر كه او را دشمن دارد مرا دشمن داشته است، پس بشارت بده او را به آنچه گفتم.(4)

و كلينى به سند صحيح از حضرت صادقعليه‌السلام روايت كرده است كه: كلمه تقوى، ايمان است.(5)

و در خصال از حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روايت نموده است كه در آخر خطبه فرمود: مائيم كلمه تقوى.(6)

____________________

1- سوره فتح: ٢٦.

2- تفسير تبيان ٩/٣٣٤. مجمع البيان ٥/١٢٦. تفسير طبرى ١١/٣٦٤-٣٦٦.

3- اليقين ٢٩١؛ تاويل الآيات الظاهرة ٢/٥٩٥.

4- امالى شيخ طوسى ٢٤٥. به نقل از شيخ مفيد؛ همچنين رجوع شود به مناقب ابن مغازلى ٩٤ و حلية الاولياء ١/٦٦-٦٧.

5- كافى ٢/١٥.

6- خصال ٤٣٢.

۴۷۹

هشتم: وتمت كلمة ربك صدقا لا مبدل لكلماته وهو سميع العليم(1) يعنى: و تمام شد كلمه پروردگار تو از سوى راستى و عدالت، تبديل كننده اى نيست كلمات او را و اوست شنواى دانا. و از احاديث اهل بيتعليه‌السلام مستفاد مى شود كه كلمات خدا، ائمه حقند و امامت ايشان را كسى تبديل نمى تواند كرد.

كلينى و ديگران به سندهاى بسيار از حضرت صادقعليه‌السلام روايت كرده اند كه: چون اراده خداى تعلق مى گيرد به خلق امامعليه‌السلام ، امر مى كند ملكى را كه شربتى از آب از زير عرش مى گيرد و به نزد پدر امام مى آورد كه او مى آشامد، پس از آن آب خلق مى شود نطفه امام، پس چهل روز در شكم مادر صدا نمى شنود، بعد از آن صدا نمى شنود، پس در رحم يا بعد از ولادت حق تعالى آن ملك را مى فرستد كه بر پيشانى امام يا بر بازوى راستش يا در ميان دو كتفش يا در همه اين مواضع مى نويسد كه( وَتَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ ) تا آخر آيه، پس در وقتى كه امام مى شود حق تعالى عمودى از نور براى او بلند مى كند كه اعمال همه اهالى شهرها را در آن مى بيند، خدا چنين كسى را امام مى گرداند.(2)

و حق تعالى در جاى ديگر مى فرمايد لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ ) و باز مى فرمايد لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ ) .(3)

على بن ابراهيم گفته است: يعنى امامت را كسى تغيير نمى تواند داد.(4)

____________________

1- توحید 165،و در آنجا بجای ((مائیم))، ((منم)) آمده است.

2- سوره: انعام ١١٥.

3- كافى ٣٧٨. بصائرالدرجات ٤٣١-٤٣٩. تفسير عياشى ٣٧٤. تفسير قمى ٢١٤-٢١٥.

4- سوره يونس: ٦٤.

5- تفسير قمى ١/٣١٤.

۴۸۰