حيات القلوب امام شناسي جلد ۵

حيات القلوب  امام شناسي0%

حيات القلوب  امام شناسي نویسنده:
گروه: سایر کتابها
صفحات: 543

حيات القلوب  امام شناسي

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: علامه مجلسى
گروه: صفحات: 543
مشاهدات: 52523
دانلود: 3835


توضیحات:

جلد 1 جلد 2 جلد 3 جلد 4 جلد 5
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 543 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 52523 / دانلود: 3835
اندازه اندازه اندازه
حيات القلوب  امام شناسي

حيات القلوب امام شناسي جلد 5

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نهم:( وَإِذْ يَعِدُكُمُ اللَّهُ إِحْدَى الطَّائِفَتَيْنِ أَنَّهَا لَكُمْ وَتَوَدُّونَ أَنَّ غَيْرَ ذَاتِ الشَّوْكَةِ تَكُونُ لَكُمْ وَيُرِيدُ اللَّهُ أَن يُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ وَيَقْطَعَ دَابِرَ الْكَافِرِينَ ﴿٧﴾ لِيُحِقَّ الْحَقَّ وَيُبْطِلَ الْبَاطِلَ وَلَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ ) (1) يعنى: و ياد آور وقتى را - كه در جنگ بدر - كه وعده مى داد شما را خدا يكى از دو طايفه را كه آن از براى شما باشد، يكى قافله قريش كه مال با ايشان بود و ديگرى لشكر قريش كه با حربه و سلاح بر سر شما مى آمدند، و شما دوست مى داشتيد كه قافله مال كه شوكت - يعنى حربه و آلات جنگ - نداشتند بوده باشد براى شما، و مى خواست خدا كه ثابت گرداند حق را و غالب سازد دين حق را به كلمات خود - مفسران گفته اند كه: مراد از كلمات وحى هاى خداست يا تقديرات او يا امر كردن ملائكه را به يارى مؤ منان.(2) و على بن ابراهيم روايت كرده است كه: مراد از كلمات، ائمهعليه‌السلام هستند.(3) و قطع كند و ببرد دنباله كافران را و عمده ايشان را هلاك گرداند تا آنكه ثابت نمايد دين حق را، و باطل و برطرف كند دين باطل را هر چند نخواهد مجرمان و كافران.

و عياشى از جابر روايت كرده است: كه از حضرت باقرعليه‌السلام عليه‌السلام پرسيدم از تفسير اين آيه مباركه، حضرت فرمود: تفسيرش در باطن آن است كه خدا امرى را اراده كرده است و هنوز بعمل نياورده، و مراد آن است كه خدا اراده كرده و مقدر ساخته كه حق آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را ثابت گرداند و به ايشان برگرداند، و كلمه خدا در بطن آيه على بن ابيطالبعليه‌السلام است؛ و مراد از كافران، بنى اميه اند كه خدا ايشان را مستاصل خواهد كرد، و مراد از( لِيُحِقَّ الْحَقَّ ) حق آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است و كه در زمان قائمعليه‌السلام به ايشان بر خواهد گشت، و( وَيُبْطِلَ الْبَاطِلَ ) آن است كه چون حضرت قائمعليه‌السلام ظاهر شود بنى اميه را زايل و ناچيز خواهد كرد و ريشه ايشان را خواهند كند.(4)

مؤ لف گويد كه: موافق ظاهر آيه نيز چنانچه على بن ابراهيم روايت كرده است كلمات الله، ائمهعليه‌السلام هستند، بر اين آيه منطبق است زيرا كه عمده فتح بدر بر دست

____________________

1- سوره انفال: ٧ و ٨.

2- تفسير بيضاوى ٢/١٣٧.

3- تفسير قمى ٢/٢٧٥.

4- تفسير عياشى ٢/٥٠.

۴۸۱

حضرت رسولعليه‌السلام و حضرت اميرالمومنينعليه‌السلام جارى شد چناچه در باب جنگ بدر مذكور شد.

دهم:( فَإِن يَشَإِ اللَّهُ يَخْتِمْ عَلَىٰ قَلْبِكَ وَيَمْحُ اللَّهُ الْبَاطِلَ وَيُحِقُّ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ) .(1)

كلينى به سند معتبر روايت كرده است از حضرت امام محمد باقرعليه‌السلام كه گفت: خدا براى دشمنان خود كه دوستان شيطان بودند و تكذيب حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و انكار گفته او مى كردند فرمودند( قُلْ مَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفِينَ ) (2) يعنى: بگو - يا محمد به منافقان كه: - من مزد رسالت را كه مودت اهل بيت من است از شما نمى خواهم طلب نمايم - زيرا كه مى دانم شما آن را قبول نمى كنيد - و نيستم من تكلف كننده - پس منافقان مانند ابوبكر و عمر و اضراب ايشان با يكديگر گفتند كه: آيا بس نيست محمد را كه بيست سال ما را مقهور حكم خود كرده؟ الحال مى خواهد كه اهل بيت خود را بر گردن ما سوار كند و دروغ مى گويد، خدا اين را نفرموده است، اين را از پيش خود مى گويد و مى خواهد اهل بيت خود را به ما مسلط كند، اگر او كشته شود يا بميرد ما خلافت را از اهل بيت او خواهيم گرفت و هرگز به ايشان نخواهيم داد. پس خدا خواست كه اعلام كند پيغمبر خود را به آنچه در سينه هاى ايشان بود و پنهان مى كردند فرمود( أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَىٰ عَلَى اللَّهِ كَذِبًا ) (3) يعنى: بلكه مى گويند: افترا بسته است بر خدا به دروغ،( فَإِن يَشَإِ اللَّهُ يَخْتِمْ عَلَىٰ قَلْبِكَ ) يعنى: پس اگر خدا مى خواست مهر مى زد بر دل تو، حضرت فرمود: يعنى اگر مى خواستم وحى را از تو حبس مى كردم پس خبر مى كردم پس خبر نمى دادى مردم را به فضيلت اهل بيت خود و نه به دوستى ايشان، پس فرمود،( وَيَمْحُ اللَّهُ الْبَاطِلَ وَيُحِقُّ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ) حضرت فرمود كه: يعنى خدا مى داند آنچه ايشان پنهان كرده اند در

____________________

1- سوره شورى: ٢٤.

2- سوره ص: ٨٦.

3- سوره شورى: ٢٤.

۴۸۲

سينه هاى خود از عداوت اهل بيت تو ظلم به ايشان بعد از تو.(1)

يازدهم:( وَلَوْلَا كَلِمَةُ الْفَصْلِ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ ) (2) يعنى: اگر آن كلمه فصل مى بود - يعنى وعده فرموده كه حكم فصل ميان خلق در قيامت بشود - هر آينه حكم ميان ايشان در دنيا مى شد و بر كافران عذاب نازل مى شد.

على بن ابراهيم روايت كرده است كه: مراد از كلمه، امام است،( وَ إِنَّ الظَّالِمِينَ ) يعنى: آنها كه ستم كرده اند بر اين كلمه،( لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ) (3) بر اى آنها هست عذابى دردناك،( تَرَى الظَّالِمِينَ ) خواهى ديد ستمكاران را يعنى آنها را كه ستم كردند بر آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ،( مُشْفِقِينَ مِمَّا كَسَبُوا ) ترسان از آنچه در دنيا بعمل آورده اند،( وَهُوَ وَاقِعٌ بِهِمْ ) و آنچه مى ترسند واقع مى شود بر ايشان، پس ذكر كرد آنها را كه ايمان آوردند به كلمه و متابعت او كردند پس گفت( وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ ) يعنى: آنها كه ايمان آورند به كلمه و اعمال شايسته كردند،( فِي رَوْضَاتِ الْجَنَّاتِ ) (4) از براى آنهاست باغهاى بهشتها و از براى ايشان است در آن بهشتها هر چه خواهند، اين است آن فضل بزرگ، اين است آنچه بشارت مى دهد خدا بندگان خود را كه ايمان آورده اند به آن كلمه و اعمال شايسته كه ايشان به آن مامور شده اند كرده اند. تا اينجا روايت على بن ابراهيم است.(5)

دوازدهم:( إِنَّ الَّذِينَ حَقَّتْ عَلَيْهِمْ كَلِمَتُ رَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ ﴿٩٦﴾ وَلَوْ جَاءَتْهُمْ كُلُّ آيَةٍ حَتَّىٰ يَرَوُا الْعَذَابَ الْأَلِيمَ ) (6) يعنى: بدرستى كه آنها كه لازم شده است بر ايشان كلمه پروردگار تو ايمان نمى آورند هر چند بيايد بسوى ايشان هر آيتى تا ببينند عذاب دردناك را.

____________________

1- كافى ٨/٣٧٩.

2- سوره شورى: ٢١.

3- سوره شورى: ٢١.

4- سوره شورى: ٢٢.

5- تفسير قمى ١/٢٧٤.

6- سوره يونس: ٩٦ و ٩٧.

۴۸۳

مفسران گفته‌اند: کلمه خدا، خبر خداست به اینکه ایشان ایمان نمی‌آورند، و یا وعید و عذاب خداست(1) .

و علی بن ابراهیم روایت کرده است که: این آیه در شأن جماعتی است که انکار امامت امیر المؤمنینعليه‌السلام را کردند و به ایشان ولایت آن حضرت را عرض کردند و واجب گردانیدند بر ایشان که ایمان بیاورند و ایمان نیاوردند(2) ؛ پس مراد به کلمه، ولایت آن حضرت است.

سیزدهم: إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ(3) یعنی: (بسوی خدا بالا می‌رود کلمه نیکو و عمل صالح بلند می‌کند کلمه نیکو را، یا آنکه کلمه نیکو عمل صالح را بلند می‌کند).

ابن شهر آشوب از حضرت صادقعليه‌السلام روایت کرده است که: حضرت اشاره به سینه مبارک خود نمود و فرمود که: مراد ولایت ما اهل بیت و اقرار به امامت ماست، هر که ولایت ما را ندارد هیچ عمل از او بالا نمی‌رود و مقبول نمی‌شود(4) . و توضیح این معنی در محل دیگر نیز شده.

____________________

1- مجمع البيان 3/134.

2-تفسير قمي1/317.

3-سوره فاطر10.

4-مناقب ابن شهر آشوب4/6؛ کافی1/430.

۴۸۴

فصل سى و هفتم در بيان آنكه ايشان داخلند در حرمتهاى الهى

حق تعالى مى فرمايد ومن يعظم حرمات الله فهو خير له عند ربه(1) يعنى: و هر كه تعظيم كند و بزرگ شمارد حرمتهاى خدا را، پس آن بهتر است از براى او نزد پروردگار او، و حرمت در لغت امرى است كه رعايت آن لازم باشد و استخفاف آن روا نباشد.

و در اين آيه بعضى از مفسران گفته اند كه مناسك حج است؛ و بعضى گفته اند كه كعبه است و مكه و ماه حرام و مسجدالحرام.(2)

و ابن بابويه به سند صحيح از حضرت صادقعليه‌السلام روايت كرده است كه: خدا را سه حرمت است كه مثل آنها چيزى نيست، كتاب خدا كه حكمت و نور خداست، و خانه كعبه كه آن قبله مردم گردانيده است و قبول نمى كند نماز را از كسى كه رو بغير آن كند و متوجه غير آن گردد، و عترت پيغمبر شما.(3) .

و ايضا از طريق مخالفان از ابو سعيد خدرى روايت كرده است كه حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: خدا را سه حرمت است، هر كه حفظ آنها بكند خدا از براى او امور دين و دنياى او را حفظ كند، و هر كه حفظ آن حرمتها نكند خدا هيچ امر او را حفظ نكند، و آنها حرمت

____________________

1- سوره حج: ٣٠.

2- مجمع البيان ٤/٨٢. تفسير بيضاوى ٣/١٤٢.

3- معانى الاخبار ١١٧؛ خصال ١٤٦.

۴۸۵

اسلام است و حرمت من و حرمت اهل بيت من است.(1)

و ايضا از طريق ايشان از جابر انصارى روايت كرده است كه گفت: شنيدم از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم كه فرمود: مى آيند در روز قيامت سه چيز و نزد خدا شكايت مى كند: مصحف: و مسجد و عترت من؛ مصحف مى گويد: پروردگارا! مرا تحريف كردند و پاره نمودند! و مسجد مى گويد: پروردگارا! مرا معطل گذاشتند و ضايع كردند، و عترت مى گويد: با مردم، پس خدا مى فرمايد كه: من سزاوارترم كه در اين امور با مردم خصمى كنم.(2)

و ديلمى از محدثان عامه در فردوس الاخبار نيز اين حديث را روايت كرده است.(3)

و كلينى به سند صحيح از حضرت صادقعليه‌السلام روايت كرده است كه: خداى عزوجل را در شهرها پنج حرمت است: حرمت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و حرمت آل رسولعليه‌السلام ، و حرمت كتاب خدا، و حرمت كعبه، و حرمت مؤ من.(4)

و ابن ماهيار به سند معتبر از حضرت امام موسىعليه‌السلام از پدر بزرگوارش روايت نموده است در تفسير اين آيه ومن يعظم حرمات الله كه: اينها سه حرمتند كه رعايت همه واجب است و هر كه يكى از آنها را قطع كند شرك به خدا آورده است: اول، هتك حرمت خانه كعبه محترم گردانيده است؛ دوم، معطل گردانيدن كتاب خدا و عمل كردن به غير آن؛ سوم قطع كردن آنچه خدا واجب گردانيده است از فرض مودت و اطاعت ما.(5)

مولف گويد كه: از آيه كريمه و احاديث معتبره خاصه و عامه ظاهر مى شود كه تعظيم رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و ائمه هدىعليه‌السلام در حال حيات و بعد از وفات واجب است و ايضا واجب است تعظيم هر چه

____________________

1- خصال ١٤٦. و رجوع شود به احقاق الحق ٩/٥١١. و ١٨/٤٤٢. و ٤٥٤. كه در آن نام مصادر زيادى از عامه ذكر شده است.

2- خصال ١٧٥.

3- بحارالانوار ٢٤/١٨٦.

4- كافى ٨/١٠٧.

5- تاويل الآيات الظاهرة ١/٣٣٦.

۴۸۶

منسوب به ايشان است از مشاهد مشرفه و ضرايح مقدسه ايشان و آثار ايشان و اخبار ايشان و ذريه ايشان كه بر طريقه ايشان باشد و راويان اخبار ايشان و حاملان علوم ايشان زيرا كه تعظيم همه به تعظيم ايشان بر مى گردد.

۴۸۷

فصل سى و هشتم در تاويل آيات عدل و معروف و احسان و قسط و ميزان به ولايت ائمهعليه‌السلام ؛ و تاويل كفر و فسوق و عصيان و فحشاء و منكر وبغى به عداوت و ترك ولايت ايشان وآيات در اين باب بسياراست

اول:( إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَىٰ وَيَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ ) (1) يعنى: بدرستى كه خدا امر مى كند به عدالت و نيكوكارى و عطا كردن به خويشان و نهى مى كند از كار زشت و ناپسنديده و ظلم، و پند مى دهد و خدا شما را شايد كه شما پند گيريد.

على بن ابراهيم گفته كه: عدل، گواهى لا اله الا الله و محمد رسول الله است؛ و احسان اميرالمؤ منينعليه‌السلام ؛ و فحشا و منكر و بغى، ابوبكر و عمر عثمان است.(2) ؛

و در ارشاد القلوب از حضرت باقرعليه‌السلام روايت كرده است كه: عدل، شهادت توحيد و رسالت است، و احسان، ولايت اميرالمومنينعليه‌السلام و. اطاعت اوست؛ و ايتاء ذى القربى، اذاء حق حسن و حسينعليه‌السلام است و امامان از فرزندان حسينعليه‌السلام ، و فحشاء و منكر و بغى، آنهايند كه ستم كردند بر اهل بيت و كشتند ايشان را و منع حق ايشان كردند.(3)

____________________

1- سوره نحل: ٩٠.

2- تفسير قمى ١/٣٨٨.

3- بحارالانوار ٢٤/١٨٨ به نقل از ارشادالقلوب.

۴۸۸

و عياشى از حضرت صادقعليه‌السلام روايت كرده است كه: عدل، شهادت توحيد است؛ و احسان، شهادت رسالت است؛ و ايتاء ذى القربى آن است كه هر امامى امامت را به امامى بعد از خود بدهد؛ و فحشا و منكر بغى، ولايت ائمه جور است.(1)

و از حضرت باقرعليه‌السلام روايت كرده است كه: عدل، شهادتين است، و احسان، ولايت اميرالمؤ منينعليه‌السلام است؛ و فحشاء ابوبكر؛ و منكر و عمر؛ و بغى، عثمان است.(2)

و به روايت ديگر فرمود كه: عدل، محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است، پس هر كه اطاعت او كند عدل كرده است؛ و احسان، علىعليه‌السلام است، هر كه ولايت او را اختيار كند احسان كرده است، و حسن در بهشت است؛ و ايتاء ذى القربى، رعايت قرابت ماست خدا امر كرده است به مودت ما و فرزندان ما، نهى كرده مردم را از فحشاء و منكر و بغى، يعنى كسانى كه بغى و ظلمى كنند به ما و مردم را بسوى غير ما خوانند.(3)

و فرات بن ابراهيم از حضرت باقرعليه‌السلام روايت كرده است كه: عدل، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است؛ و احسان، اميرالمؤ منينعليه‌السلام است، و ذى القربى، فاطمهعليه‌السلام است.(4)

دوم:( وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَّجُلَيْنِ أَحَدُهُمَا أَبْكَمُ لَا يَقْدِرُ عَلَىٰ شَيْءٍ وَهُوَ كَلٌّ عَلَىٰ مَوْلَاهُ أَيْنَمَا يُوَجِّههُّ لَا يَأْتِ بِخَيْرٍ هَلْ يَسْتَوِي هُوَ وَمَن يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَهُوَ عَلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ) (5) يعنى: خدا زده مثل دو مردى كه يكى از آن دو گنگ است كه قادر نيست بر چيزى و او گران است و بار است بر آقاى خود، به هر جا كه او را متوجه مى گرداند نمى آورد هيچ چيز را، آيا مساوى است او و كسى كه امر مى كند به عدالت و اوست بر راه راست؟

بعضى از مفسران گفته اند كه خدا اين مثل را براى بتها و خود تعالى شانه زده است، و بعضى گفته اند كه براى كافر و مؤ من زده است.(6)

____________________

1- تفسير عياشى ٢/٢٧٦.

2- تفسير عياشى ٢/٢٦٨.

3- تفسير عياشى ٢/٢٦٩.

4- تفسير فرات كوفى ٢٣٦.

5- سوره نحل: ٧٦.

6- تفسير بيضاوى ٢/٤١٦.

۴۸۹

و على بن ابراهيم روايت نموده است كه: اين مثل براى اميرالمؤ منين و ائمهعليه‌السلام و غاصبان حق ايشان است - زيرا كه اميرالمؤ منين و ائمهعليه‌السلام امر مى كردند مردم را به عدالت در اقوال و افعال، و بر راه راست بودند و طريق حق با ايشان بود، و اولى و دومى و ساير ائمه جور لال بودند از بيان حق و هدايت خلق و هيچ امر امور خدا از ايشان متمشى نمى شد - چگونه اينها با آنها برابر باشند؟(1) و بنابر اين ممكن است كه مراد از آقا، خدا باشد يا حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم زيرا كه حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به هر جنگى كه آنها را فرستاد گريختند و هيچ امر خيرى بر دست ايشان جارى نشد؛ و انطباق اين تفسير بر آيه از تفاسير ديگر بيشتر است به جهات بسيار.

سوم:( وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْئُولًا ﴿٣٥﴾ وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَٰئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا ) (2) يعنى: وفا كنيد به عهد و پيمان بدرستى كه از عهد سوال خواهند كرد در قيامت، و تمام نماييد پيمانه را چون كيل نمائيد و بسنجيد به ترازوى درست، آن بهتر و نيكوتر است از جهت تاويل و عاقبت.

سيد ابن طاووس از تفسير ابن ماهيار روايت كرده است از حضرت كاظم از پدرشعليه‌السلام كه: مراد به عهد، آن عهدى است كه حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بر مردم گرفت در مودت ما اهل بيت و اطاعت جناب اميرعليه‌السلام و آنكه مخالفت او نكنند و بر او پيشى نگيرند در خلافت و قطع رحم او نكنند، و خبر داد، ايشان را كه در قيامت سوال خواهد كرد خدا از ايشان كه با اهل بيت پيغمبرعليه‌السلام و با كتاب خدا چه كردند؛ و مراد به قسطاس، امام است كه به عدالت در ميان مردم سلوك مى كند؛ و حكم ائمهعليه‌السلام ميزان عدل است لهذا فرمود كه او او بهتر است و تاويلش نيكوتر يعنى او بهتر مى داند تاويل قرآن را و او مى داند كه چگونه حكم كند در ميان مردم.(3) و مؤ يد اين است آنچه كلينى از حضرت صادقعليه‌السلام روايت كرده

____________________

1- تفسير قمى ١/٣٨٧.

2- سوره اسراء: ٣٤ و ٣٥.

3- اليقين /٢٩٦.

۴۹۰

است در تاويل آيه( وَنَضَعُ الْمَوَازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيَامَةِ ) (1) يعنى: خواهيم گذاشت ترازوى عدالت را از براى قيامت حضرت فرمود كه: آن ترازو، پيغمبران و اوصياى ايشان است.(2)

چهارم:( خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ ) (3) يعنى: بگير عفو را - يعنى هر چه بر ايشان آسان باشد - يا عفو كن از ايشان و امر كن و امر كن مردم را به نيكى و اعراض كن از نادانان و متعرض ايشان مشو.

عياشى از حضرت صادقعليه‌السلام روايت كرده است كه: مراد به عرف، ولايت ائمهعليه‌السلام است.(4)

پنجم:( وَلَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَارًا ) (5) يعنى: قرآن زياد نمى كند ظالمان را مگر زيانكارى.

عياشى از حضرت باقرعليه‌السلام روايت كرده است كه: مراد، ظلم كنندگان به آل محمدند كه حق آنها را غصب نمودند، و آيه را جبرئيل چنين آورد ولا يزيد آل محمد حقهم الا خسارا(6)

ششم:( قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ ) (7) يعنى: اين است و جز اين نيست كه حرام كرده است پروردگار من كارهاى بسيار بد را، آنچه ظاهر باشد از آن و آنچه باطن باشد و پنهان.

مفسران گفته اند: مراد زناهاى آشكار و زناهاى پنهان است.(8)

____________________

1- سوره انبياء: ٤٨.

2- كافى ٢/٤١٩.

3- سوره اعراف: ١٩٩.

4- تفسير عياشى ٢/٤٣.

5- سوره اسراء: ٨٢.

6- تفسير عياشى ٢/٣١٥. و در آنجا فقط ذيل روايت آمده است.

7- سوره اعراف: ٣٣.

8- تفسير بغوى ٢/١٥٧.

۴۹۱

و كلينى و نعمانى روايت نموده اند كه: قرآن ظاهرى و باطنى دارد، و آنچه خدا در قرآن حرام كرده ظاهرش حرام است و باطنش پيشوايان جور و دشمنان اهل بيتعليه‌السلام اند، و جميع آنچه خدا در قرآن حلال كرده است ظاهرش حلال و باطنش امامان حقند.(1)

هفتم:( وَإِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً قَالُوا وَجَدْنَا عَلَيْهَا آبَاءَنَا وَاللَّهُ أَمَرَنَا بِهَا قُلْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ أَتَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ ) (2) يعنى: چون كنند كار بسيار بد را گويند: يافته ايم بر اين كار بد پدران خود را و خدا ما را امر كرده است به آن، بگو - يا محمد: - بدرستى كه خدا امر نكرده است به كار بد، آيا افترا مى زنيد به خدا آنچه را نمى دانيد؟.

كلينى روايت نموده است كه: محمد بن منصور از معنى اين آيه سوال كرده از حضرت صادقعليه‌السلام ، حضرت فرمود كه: آيا ديده اى كسى را كه بگويد خدا امر كرده است او را به زنا و آشاميدن شراب يا چيزى از اين محرمات؟ گفت: نه، فرمود: پس چيست آن فاحشه و عمل قبيح كه ايشان دعوى مى كردند كه خدا آنها را به آن امر كرده است؟ گفت: خدا و ولى او بهتر مى دانند، حضرت فرمود كه: اين آيه درشان پيشوايان جور است مخالفان دعوى مى كنند خدا امر را امر كرده است كه متابعت ايشان بكنيم، پس خدا خبر داد كه ايشان دروغ بسته اند بر خدا، و اين متابعت را خدا فاحشه ناميد زيرا كه معصيتى است رسوا.(3)

____________________

1- كافى ١/٣٧٤. غيبت نعمانى ١٤٤.

2- سوره اعراف: ٢٨.

3- كافى ١/٣٧٣. و در آنجا نامى از امام صادق عليه السلام نيامده است.

۴۹۲

فصل سى و نهم در تاويل جنب الله و وجه الله و يد الله وامثال اينها به رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و ائمه عليه‌السلام و آيات در اين باب بسيار است

اول:( وَاتَّبِعُوا أَحْسَنَ مَا أُنزِلَ إِلَيْكُم مِّن رَّبِّكُم مِّن قَبْلِ أَن يَأْتِيَكُمُ الْعَذَابُ بَغْتَةً وَأَنتُمْ لَا تَشْعُرُونَ ﴿٥٥﴾ أَن تَقُولَ نَفْسٌ يَا حَسْرَتَا عَلَىٰ مَا فَرَّطتُ فِي جَنبِ اللَّهِ وَإِن كُنتُ لَمِنَ السَّاخِرِينَ ) (1) يعنى: و پيروى كنيد بهترين آنچه را فرو فرستاده شده بسوى شما از جانب پروردگار شما پيش از آنكه بيايد شما را عذاب خدا ناگهان و شما ندانسته باشيد تا نشود چنين كه گويد نفسى: زهى حسرت بر آنچه تقصير كردم در جنب خدا بدرستى كه بودم در دنيا از استهزاكنندگان يعنى به دين خدا و پيغمبر خدا و آنها كه به ايشان ايمان آورده بودند.

و جنب در لغت به معنى پهلو است و در اينجا مجاز است؛ و اكثر مفسران گفته اند؛ مراد تقصير در طاعت خداست يا قرب خدا.(2)

و در احاديث بسيار وارد شده است كه: جنب خدا، كنايه از حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و ائمهعليه‌السلام و اطاعت و ولايت ايشان است، چنانكه بن ابراهيم در تفسير اين دو آيه

____________________

1- سوره زمر: ٥٥ و ٥٦.

2- تفسير بيضاوى ٤/٤١. تفسير بغوى ٤/٨٦.

۴۹۳

گفته است كه: آنچه فرستاده شده بسوى شما يعنى قرآن و بهتر آنها كه در قرآن آمده است ولايت اميرالمؤ منين و ائمهعليه‌السلام است - چنانچه مراد از جنب الله امام است - و حضرت صادقعليه‌السلام فرمود: مائيم جنب الله.(1)

و شيخ طبرسى در احتجاج از حضرت اميرالمومنينعليه‌السلام روايت كرده است كه: شخصى از تاويل آيات مشكله قرآنى از آن حضرت سوال كرد و از جمله آنها از اين آيه سؤ ال كرد، حضرت فرمود كه: مراد از جنب الله، برگزيدگان و دوستان خدايند و خواسته است براى ايشان در قرآن حجتى قرار دهد براى قرب منزلت خليفه خدا، نمى بينى مى گويند: فلان شخص در پهلوى فلان مى نشيند؟ يعنى مقرب است نزد او، پس اين رمزى است در قرآن براى بيان قرب ايشان نزد حق تعالى و از براى اين بعنوان رمز فرموده كه حجتهاى خدا و دوستان او بفهمند و دشمنان ايشان تحريف نكنند و از قرآن بيرون ننمايند چنانكه آيات ديگر را بيرون كردند، و خدا كور كرده ديده هاى دل ايشان را كه اينها را نمى فهمند.(2)

و در خصال ايضا از آن حضرت روايت كرده است كه فرمود: مائيم خزينه داران دين خدا و چراغهاى علم خدا، هر امام از امام كه از دنيا مى رود ديگرى بعد از او براى مردم ظاهر مى گردد، گمراه نمى شود كسى كه متابعت ما كند، و هدايت نمى يابد كسى كه انكار ما كند، و نجات نمى يابد كسى كه دشمنان ما را بر ما يارى كند تن و يارى كرده نمى شود كسى كه به ما ستم كند، پس از ما جدا مى شود از براى طمع دنيا و متاع آن كه بزودى از شما زايل مى گردد، بدرستى كه كسى كه اختيار كند دنيا را بر آخرت و دنيا را بر ما حسرت او رد قيامت عظيم خواهد بود، پس حضرت اين آيه را خواندند.(3)

و كلينى از حضرت موسى بن جعفرعليه‌السلام روايت كرده است كه در تفسير اين آيه فرمود كه: جنب الله، جناب اميرعليه‌السلام است و اوصياى بعد از او در آن مكان رفيعى كه ايشان دارند

____________________

1- تفسير قمى ٢/٢٥٠.

2- احتجاج ١/٥٩٥.

3- خصال ٦٣١.

۴۹۴

تا آخر ايشان.(1)

و ايضا روايت كرده است كه جناب اميرعليه‌السلام فرمود كه: منم عين الله و منم يدالله و منم جنب الله و منم باب الله.(2)

و ابن شهر آشوب از ابوذر روايت كرده است كه حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود كه: اى ابوذر! دشمن على را مى آورند در قيامت كور و گنگ و در ظلمات قيامت مى افتد و بر نمى خيزد و فرياد مى كند:( يَا حَسْرَتَا عَلَىٰ مَا فَرَّطتُ فِي جَنبِ اللَّهِ ) و در گردنش طوقى از آتش خواهد بود.(3)

و عياشى از حضرت باقرعليه‌السلام روايت كرده است كه فرمود: مائيم جنب الله.(4)

و در بصائر از حضرت صادقعليه‌السلام روايت كرده است كه: علىعليه‌السلام جنب الله است.(5)

و ابن ماهيار از حضرت صادقعليه‌السلام روايت كرده است كه: مائيم جنب الله، خدا ما را از نور خدا خلق كرده لهذا چون كافر را جهنم مى برد مى گويند:( يَا حَسْرَتَا عَلَىٰ مَا فَرَّطتُ فِي جَنبِ اللَّهِ ) يعنى: حسرت بر آنكه تقصير كردم در ولايت محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و آل اوعليه‌السلام .(6)

و در معانى الاخبار و توحيد به سند صحيح از حضرت صادقعليه‌السلام روايت كرده است كه: حضرت اميرعليه‌السلام در خطبه خود فرمود: منم هدايت كننده، منم هدايت يافته، منم پدر يتيمان و مسكينان و شوهر بيوه زنان و منم پناه هر ضعيفى و محل ايمنى هر خايفى و منم كشاننده مومنان بسوى بهشت و منم حبل الله المتين و منم عروة الوثقى و منم كلمه تقوى و منم چشم خدا و زبان راستگوى خدا و دست خدا و جنب خدا كه حق تعالى مى فرمايد

____________________

1- كافى ١/١٤٥.

2- كافى ١/١٤٥. بصائرالدرجات ٦١.

3- مناقب ابن شهر آشوب ٣/٣١٦.

4- مجمع البيان ٤/٥٠٥. به نقل از عياشى.

5- بصائرالدرجات ٦٢.

6- تاويل الآيات الظاهرة ٢/٥٢٠.

۴۹۵

( يَا حَسْرَتَا عَلَىٰ مَا فَرَّطتُ فِي جَنبِ اللَّهِ ) و منم دست خدا كه بر سر بندگان خود پهن كرده به رحمت و مغفرت و منم درگاه اين امت، هر كه مرا و حق مرا بشناسد پروردگار خود را شناخته زيرا كه من وصى پيغمبر اويم در زمين او و حجت خدايم بر خلق او، انكار نمى كند اين را مگر كسى كه گفته خدا و رسول را رد كند.(1)

و به سند معتبر ديگر در توحيد از آن حضرت روايت كرده است كه حضرت اميرعليه‌السلام فرمود كه: منم علم خدا و منم دل داناى خدا و بيناى خدا و زبان گوياى خدا (و منم عين الله)(2) و منم جنب الله و منم يدالله.(3)

و احاديث از اين نوع بسيار است بعضى گذشت و بعضى خواهد آمد.

دوم:( كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ ) (4) يعنى: همه چيز هالك و فانى است مگر وجه خدا؛ اكثر مفسران گفته اند: مراد از وجه خدا، ذات خداست؛ و گفته اند: همه چيز پيش از قيامت فانى مى شود و باز برمى گردد(5) و بعضى گفته اند: مراد دين خداست يا عبادتى كه از براى خدا كنند.(6)

و ابن بابويه در توحيد از ابن(7) خثيمه روايت كرده است كه گفت: از حضرت صادقعليه‌السلام پرسيديم از تفسير اين آيه، فرمود كه: وجه خدا، دين خداست، و حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و حضرت اميرعليه‌السلام دين خدا و وجه خدا و عين خدا بودند در ميان بندگان خدا كه اعمال آنها را به نور خدائى مشاهده مى كردند،

و زبان خدا بودند كه خدا به سبب ايشان سخن مى گفت و علوم خدا را به خلق مى رسانيدند، و دست خدا بودند يعنى رحمت خدا بودند بر خلق او، و مائيم وجه خدا كه بندگان به جهت ما به خدا مى توانند رسيد و تا خدا

____________________

1- معانى الاخبار ١٧؛ توحيد ١٦٤١٦٥.

2- اين عبارت از مصدر اضافه شد.

3- توحيد ١٦٤.

4- سوره قصص: ٨٨.

5- مجمع البيان ٤/٢٦٩.

6- تفسير قرطبى ١٣/٣٢٢.

7- در مصدر كلمه ابن ندارد.

۴۹۶

مى خواهد كه احوال خلايق را منظم نمايد ما را در ميان آنها وامى گذارد، و چون خواهد كه آنها را عذاب بناميد و در ايشان خيرى نمى بيند ما را از ميان آنها بيرون مى برد پس آنچه خواهد از عذاب بر ايشان مى فرستد.(1)

و ايضا به سند معتبر از آن حضرت روايت كرده است كه: بدرستى كه خداوند عزيز خلق كرد ما را پس نيكو كرد خلق ما را و صورت بخشيد ما را پس نيكو آفريد صورت ما را و گردانيد ما ديده بان خود در ميان بندگان، و زبان گوياى خود در ميان خلق خود، و دست گشاده خود بر بندگان خود، و روى خدا كه هر كه قرب خدا را خواهد از جهت ايشان بايد بسوى خدا برود، و باب خدا كه مردم را بر او دلالت مى كند، و خزينه داران خدا در آسمان خدا و در زمين خدا، به بركت ما بارور مى شوند درختان و به كمال مى رسند ميوه ها و جارى مى شوند نهرها،، و به بركت ما باران از آسمان مى بارد و گياههاى زمين مى رويد، و به عبادت ما خدا عبادت كرده مى شوند، اگر ما نبوديم خدا عبادت كرده نمى شد.(2) يعنى ما به طريق بندگى خدا را به خلق تعليم كرديم يا آنكه عبادت كامله خدا از غير ما به عمل نمى آيد يا آنكه ولايت ما شرط قبول عبادت است، اگر ولايت ما نباشد هيچ عبادتى مقبول نمى گردد.

و ابن شهر آشوب و ديگران به سندهاى بسيار از حضرت باقر و صادقعليه‌السلام روايت كرده اند در تفسير اين آيه كه: مائيم وجه خدا كه از جانب ما بسوى خدا بايد رفت.(3)

و ابن ماهيار و صفار روايت كرده اند كه: سلام بن مستنير از حضرت باقرعليه‌السلام از تفسير اين آيه پرسيد، حضرت فرمود: بخدا سوگند كه مائيم وجه الله كه تا روز قيامت هستيم و برطرف نمى شويم و خدا امر كرده مردم را به اطاعت ما و ولايت ما، و هر يك از ما كه از دنيا مى رود البته ديگرى از ما قيام مى نمايد به امر اطاعت تا روز قيامت.(4)

____________________

1- توحيد ١٥٢.

2- توحيد ١٥١.

3- مناقب ابن شهر آشوب ٤/٢٣٤. بصائرالدرجات ٦٥.

4- تاويل الآيات الظاهرة ١/٤٢٥-٤٢٦. بصائرالدرجات ٦٥.

۴۹۷

و به روايت صفار: فرمود كه: هلاك نمى شود در قيامتت كسى كه به اطاعت ما و اعتقاد به امامت ما بيايد.(1)

و على بن ابراهيم به سند موثق از حضرت باقرعليه‌السلام روايت كرده است كه در تفسير اين آيه فرمود: آيا مردم گمان مى كنند كه مراد آن است كه همه چيز فانى مى شود و روى خدا باقى مى ماند؟ خدا از آن عظيمتر است كه او را به صفت مخلوقات او وصف كنند و او را مثل ديگران روئى بوده باشد، وليكن آيه آن است كه همه چيز هالك و باطل است مگر دين خدا، و دين خدا برپا است و مائيم آن وجهى كه دين خدا و معرفت او را و عبادت او را از ما بايد فراگيرند، و تا خدا را به بندگان حاجتى هست يعنى ايشان را قابل عبادت و معرفت خود مى داند ما را در ميان ايشان مى گذارد، و چون خدا در بندگان خيرى نداند ما را بالا مى برد بسوى مرحمت و كرامت خود و آنچه خواهد نسبت به ما بعمل مى آورد.(2)

و ابن بابويه و كلينى روايت كرده اند از حضرت باقرعليه‌السلام كه: مائيم مثانى كه خدا به پيغمبر ما داده است، و مائيم وجه الله كه در زمين در ميان شما مى گرديم، شناخت ما را هر كه شناخت، و هر كه نشناخت مرگ در پيش اوست، او بعد از مرگ خواهد شناخت، و آن شناختن فايده به نخواهد كرد.(3)

سوم:( كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ ﴿٢٦﴾ وَيَبْقَىٰ وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ ) (4) يعنى: آنچه بر روى زمين است فانى مى شود و در معرض فنا است، و باقى مى ماند وجه پروردگار تو كه صاحب بزرگوارى و مكرمت است؛ اكثر مفسران گفته اند كه: وجه خدا، ذات مقدس اوست.(5)

و على بن ابراهيم گفته است كه: مراد دين خداست، و حضرت على بن الحسينعليه‌السلام فرمود

____________________

1- بصائرالدرجات ٦٥.

2- تفسير قمى ٢/١٤٧. بصائرالدرجات ٦٥.

3- توحيد ١٥٠؛ كافى ١/١٤٣. بصائرالدرجات ٦٥.

4- سوره رحمن: ٢٦ و ٢٧.

5- تفسير كشاف ٤/٤٤٦. تفسير قرطبى ١٧/١٦٥. تفسير بيضاوى ٤/٢٢٤.

۴۹۸

كه: مائيم وجه خدا كه بسوى خدا از جهت ما بايد آمد.(1)

و به سند معتبر از امام محمد باقرعليه‌السلام روايت كرده است در تفسير قول حق تعالى( تَبَارَكَ اسْمُ رَبِّكَ ذِي الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ ) (2) يعنى: با بركت است نام پروردگار تو كه صاحب جلال و اكرام است و حضرت فرمود: مائيم جلال و كرامت خدا كه گرامى داشته است بندگان را به آنكه اطاعت ما را بر ايشان واجب گردانيده(3)

مولف گويد كه: قرآن مجيد به لغت عرب نازل شده است و مدار عرب بر مجازات و استعارات است، و كلامى را كه از استعاره و تشبيه و مجاز خالى باشد فصيح و بليغ نمى دانند، و رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و ائمه هدىعليه‌السلام نيز بر اين و تيره سخن مى فرمودند و مدار فصحاى عجم نيز بر اين است چنانكه مى گويند: فلان كس را روئى هست نزد مرد، و وجه را بر جهت اطلاق مى كنند و دست را بر نعمت، و شايع است كه عرب مى گويند: فلان كس را بر فلان يدى هست و بر قدرت اطلاق مى كنند، و مى گويند: فلان مرد دستى بهم رسانيده.

پس ائمه ماعليه‌السلام وجه الله اند يعنى ايشان را گرامى داشته و چنانكه رو گرامى ترين اعضاء است؛ و ايضا هر كه به جان كسى مى رود از جهت روى او مى رود و هر كه خواهد راه خدا و قرب او را بايد بسوى ايشان بيايد، و ايضا ايشان جهتى اند كه خدا امر كرده مردم را كه به اين جهت بروند و همه چيز هالك و باطل است مگر دين و طريقه ايشان و اطاعت ايشان؛ و عين به معنى ديده و به معنى جاسوس و به معنى برگزيده هر چيز آمده، و عين خدا ايشانند يعنى ناظر و گواهند بر مردم، و آدمى به ديده نظر مى كند و بر احوال مردم مطلع مى شود خدا ايشان را به بندگان موكل گردانيده كه بر احوال ايشان مطلع باشند و ديده بانند از جانب خدا بر ايشان و برگزيده خلقند.

چنانكه ابن اثير از علماى عامه است نقل كرده كه: مردى در طواف نظر مى كرد

____________________

1- تفسير قمى ٢/٣٥٤.

2- سوره رحمن: ٧٨.

3- تفسير قمى ٢/٣٤٦. بصائرالدرجات ٣١٢.

۴۹۹

به زنان مسلمانان، حضرت اميرعليه‌السلام سيلى بر روى او زد، او به نزد عمر آمد و از آن حضرت شكايت كرد، عمر گفت: به حق زده تو را عينى از عيون خدا! ابن اثير گفته: يعنى مخصوصى از مخصوصى از مخصوصان خدا و دوستى از دوستان خدا.(1)

و ايضا ايشان يدالله اند يعنى نعمت و رحمت الهى اند براى بندگان يا مظهر قدرت خدايند، و جنب الله به اعتبار آنكه جانبى اند كه خدا امر كرده خلق را كه به جانب ايشان بروند يا مقربين خلقند نزد خدا، يا آنه هر كه قرب اليه را خواهد بايد كه قرب و اطاعت ايشان را اختيار كند.

و كفعمى از امام محمد باقرعليه‌السلام روايت نموده است: كه معنى جنب الله آن است كه هيچكس نزديكتر نيست بسوى خدا از پيغمبر او، و هيچكس مقربتر نيست بسوى پيغمبر خدا از وصى او، پس او در قرب خدا به منزله كسى است كه؛ در پهلوى كسى باشد همچنان كه فرموده يا حسرتى على ما فرطت فى جنب الله يعنى در ولايت دوستان خدا.

و فرمود كه: ائمهعليه‌السلام را باب الله مى گويند، زيرا كه خدا به سبب تقدس ذات اقدس او از خلق پنهان گرديده و پيغمبر خود و اوصياى بعد از او را براى خلق ظاهر گردانيده و علم خود را به ايشان تفويض كرده كه هر چه مردم را به آن احتياج باشد از معرفت خدا و احكام و اوامر و نواهى او از ايشان اخذ كنند، پس ايشان به منزله درگاه خدا و دربان اويند، و چون حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم جميع علوم و حكمتها را به اميرالمؤ منينعليه‌السلام تعليم كرد و فرمود كه: من مدينه و شهرستان علمم و على درگاه آن است و واجب گردانيد خدا بر خلق كه تذلل و انقياد و استكانت كنند براى علىعليه‌السلام به آنكه فرمود در قصه بنى اسرائيل كه: داخل درگاه شويد از روى سجود و خضوع و تعظيم و بگوئيد كه: حط كن گناهان ما را تا بيامرزم گناهان شما را و بزودى زيادتيهاى ثواب خواهيم داد نيكوكاران را، و حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرموده: اهل بيت من به منزله باب حطه بنى اسرائيلند در اين امت، پس در اين آيه اشاره شد به تعظيم اهل بيتعليه‌السلام و تذللل نزد ايشان.

____________________

1- النهاية ٣/٣٣٢.

۵۰۰