سيماى والدين در قرآن
اکنون براى روشن شدن چهره فروزانِ والدين، قبل از هر چيز دستِ مدد به سوى قرآن دراز مى کنيم؛ همان کتابى که رهگشاى زندگى انسانها در دنياست و اگر مسلمانان در تمام امور، چه فرهنگى و چه اقتصادى يا امور ديگر، قرآن را سرلوحه زندگى خود قرار بدهند، از سعادت دنيا و آخرت برخوردار خواهند شد.
قرآن مجيد، در آيات متعددى دستور مى دهد که به والدين نيکى کنيم که همه اينها به مقام والاى والدين اشاره دارد. اينک به برخى از اين آيات اشاره مى کنيم.
١ -وَ اِذْ اَخَذْنا ميثاقَ بَنى اِسْرائيلَ لا تَعْبُدُونَ اِلاَّ اللّه وَ بِالْوالِدَينِ اِحْساناً وَ ذِى الْقُرْبي...
و به ياد آوريد زمانى را که از بنى اسرائيل پيمان گرفتيم که جز خداوند يگانه را پرستش نکنيد و نسبت به پدر و مادر و نزديکان و يتيمان، نيکى کنيد.
احسان به پدر و مادر بعد از پرستش خداوند
اينکه بعد از امر به عبادت خداوند، نيکى به پدر و مادر ذکر شده است، به چند جهت است.
اوّل نعمتهاى خداوند، بالاترين نعمتها بر بنده است و بعد از پروردگار عالم، پدر و مادر، سبب وجود فرزند هستند.
دوم خداوند، مؤثّر واقعى و حقيقى در وجود انسان است و پدر و مادر به حسب ظاهر در وجود او مؤثّرند. در جايى که مؤثّر حقيقى ذکر شده است، بعد از آن، مؤثّر ظاهرى ذکر مى شود.
سوم خداوند، در مقابل نعمتهايش از بنده اش چيزى نمى خواهد. پدر و مادر هم در مقابل نعمت خود، از فرزند چيزى طلب نمى کنند؛ حتى پدر و مادر غير مسلمان به فرزند خود مهربانى مى کنند. لذا اين نعمت آنها شبيه نعمت خداوند است.
چهارم خداوند نعمت خود را از بنده اش دريغ نمى کند؛ اگر چه بنده داراى گناهان زياد باشد؛ همچنين پدر و مادر، فداکارى هاى خود را از فرزند دريغ نمى دارند، اگر چه به آنها بد کرده باشد.
پنجم پدر مهربان، در مال فرزند تصرف مى کند تا سود بيشترى عايد فرزندش شود و از ضايع شدن مال او جلوگيرى مى کند. خداوند نيز اعمال عبادى بنده اش را از آفت دور مى سازد و زياد مى کند و اعمال فانى او را جاودانى مى سازد.
ششم نعمت وجود خداوند، بالاتر از نعمت پدر و مادر است و با دليل و برهان، ثابت مى شود؛ امّا نعمت والدين از جهت ضرورت، معلوم و مشهود است؛ امّا در مقايسه به نسبتِ نعمت خداوند، کم است.
٢ - وَ اعْبُدُوا اللّه وَ لا تُشْرِکوا بِهِ شَيئاً و بِالْوالِدَينِ اِحْساناً
.
و خداوند را بپرستيد و هيچ چيز را شريک او قرار ندهيد، و به پدر و مادر نيکى کنيد.
خداوند متعال، نخست، مردم را به عبادت و بندگى پروردگار، دعوت مى کند. سپس به حقّ پدر و مادر اشاره مى کند که نسبت به آنها نيکى کنيد.
حقّ پدر و مادر، از مسائلى است که در قرآن مجيد، بسيار روى آن تکيه شده است و در چند مورد، در قرآن بعد از دعوت به توحيد قرار گرفته است.
از اين تعبيرهاى مکرّر استفاده مى شود که ميان اين دو، ارتباط و پيوندى است؛ چون بزرگترين نعمت، نعمت هستى و حيات است که در درجه اوّل، از ناحيه خداست و در مراحل بعد به پدر و مادر بر مى گردد. پس ترک حقوق پدر و مادر، همدوش شرک به خداست.
٣ - ألاّ تُشْرِکوا بِهِ شَيئاً وَ بِالْوالِدَينِ اِحْساناً
.
چيزى را شريک خدا قرار ندهيد، و به پدر و مادر نيکى کنيد.
پروردگار عالم، از تحريم شرک شروع کرده است که در واقع، سرچشمه همه مفاسد اجتماعى و محرّمات الهى است و بعد بلافاصله، بعد از مبارزه با شرک، حقّ پدر و مادر در دستورهاى اسلامى آمده است. در اين آيه به جاى تحريمِ آزار پدر و مادر (که هماهنگ با ساير تحريمهاى اين آيه است) موضوع احسان و نيکى کردن ذکر شده؛ و جالب تر اينکه کلمه احسان به وسيله «ب» متعدى شده و آمده: و«بالوالدين احسانا»
که معناى آن، نيکى کردن به طور مستقيم و بدون واسطه است. اين آيه تأکيد مى کند که موضوع نيکى به پدر و مادر، آن قدر اهمّيت دارد که شخصاً و بدون واسطه به آن اقدام شود.
٤ - وَ قَضى رَبُّک اَلاّ تَعْبُدُوا اِلاّ اِياهُ وَ بِالْوالِدَينِ اِحْساناً
.
پروردگارت فرمان داده جز او را نپرستيد و به پدر و مادر، نيکى کنيد.
در اين آيه هم خداوند متعال بعد از فراخواندن به اصل توحيد، به يکى از اساسى ترين تعليمات انسانى انبيا، يعنى نيکى به پدر و مادر اشاره مى کند. که «قضي»، مفهوم مؤکدترى از «امر» دارد و فرمان قطعى و محکم را مى رساند و قرار دادن توحيد در کنار نيکى به پدر و مادر، تأکيدى است بر اهمّيت اين دستور اسلامي.
مطلق بودن احسان که هرگونه نيکى را در برمى گيرد و همچنين اطلاق والدين که مسلمان و کافر را شامل مى شود، اينها همه تأکيد در اين مسئله را مى رساند و نکره بودن احسان در اين گونه موارد (احساناً) براى بيان عظمت آيه مى آيد. قرطبى در تفسير خود، در ذيل آيه شريفه ٢٣ سوره اسراء شانزده مسئله را بيان کرده که ما بعضى از آنها را به طور اختصار بيان مى کنيم:
١ - کلمه «قضي» در آيه به معناى امر و لزوم و وجوب است. پس «قضي» به معناى امر است و خداوند، امر فرموده که نسبت به پدر و مادر، احسان و نيکى کنيد.
٢ - در اين آيه شريفه، خداوند سبحان به عبادت و توحيد امر فرموده و نيکى به پدر و مادر را قرين اين امر مهم قرار داده؛ کما اينکه شکر والدين را قرين شکر خودش قرار داده است:
ان اَشکر لى و لوالديک الى المصير.
و در روايتى آمده است:
سئلت النبىصلىاللهعليهوآله
: «أى العمل احبّ الى اللّه عزّ و جلّ؟» قال:
«الصلاة على وقتها»، قال: «ثم اي؟»، قال: «ثم برّ الوالدين»، قال: «ثم اي؟»، قال: «الجهاد فى سبيل الله»؛ فأخبرصلىاللهعليهوآله
اَن برّ الوالدين أفضل الأعمال بعد الصلاة التى هى أعظم دعائم الاسلام، و رتّب ذلک «ثم» التى تعطى الترتيب و المهلة.
شخصى از پيامبرصلىاللهعليهوآله
سؤال کرد: «محبوبترين عمل نزد خداوند متعال کدام است؟». فرمود: «خواندن نماز در وقت خودش و بعد از آن، نيکى به پدر و مادر و بعد از آن، جهاد در راه خدا است»؛ و پيامبرصلىاللهعليهوآله
خبر داد که نيکى به پدر و مادر، افضل اعمال است بعد از نماز که نماز از بزرگترين ارکان اسلام است.
٣ - از نيکى به پدر و مادر و احسان نسبت به آنان، اين است که فرزند، آنان را دشنام نگويد و مورد عاق قرار ندهد که اين عمل، از گناهان کبيره محسوب مى شود.
٤ - نيکى و احسان به پدر و مادر، فقط به اين نيست که آنها مسلمان باشند، بلکه اگر کافر هم باشند، بايد به آنها مهربانى نمود.
٥ - محبّت و مودّت به والدين در سن پيرى بايد بيشتر باشد، چون در اين زمان به نيکى فرزند بيشتر نياز دارند.
٦ - گرچه در اين آيه خطاب به نبى اکرمصلىاللهعليهوآله
است؛ ولى مراد، امّت پيامبرصلىاللهعليهوآله
است.
٧ - در اين آيه، خداوند، تربيت فرزند را متذکر شده تا تذکرى باشد براى فرزند که پدر و مادر در تربيت او زحمت و مشقّت هاى زيادى متحمّل شده اند.
اهمّيت اين موضوع تا آنجاست که هم قرآن و هم روايات، توصيه مى کنند که اگر پدر و مادر کافر هم باشند، رعايت احترام آنها لازم است:
وَ اِنْ جاهَداک عَلى اَنْ تُشْرِک بِى ما لَيسَ لَک بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما وَ صاحِبْهُما فِى الدُّنْيا مَعْرُوفَاً.
اگر آنها به تو اصرار کنند که مشرک شوى، اطاعتشان مکن؛ ولى در زندگى دنيا به نيکى با آنها معاشرت نما.
٥ - وَ وَصَّينَا الاِْنْسانَ بِوالِدَيهِ حُسْناً.
ما به انسان توصيه کرديم که به پدر و مادرش نيکى کند.
خداوند متعال، نيکى به پدر و مادر را به صورت يک قانون کلّى براى همه انسانها بيان مى کند. لذا تعبير به انسان در اين آيه مى فهماند که اين قانون، مخصوص مؤمنان نيست؛ بلکه بر همه انسانهاست احترام و نيکى به آنها را در برنامه زندگى خود قرار دهند، هر چند با اين اعمال هرگز نمى توانند دِين خود را به آنها ادا کنند.
در دنبال اين آيه براى اينکه تصوّر نشود که پيوند با پدر و مادر مى تواند بر پيوند انسان با خدا حاکم گردد، يک استثنا را در اين زمينه روشن شده که:
وَ اِنْ جاهَداک لِتُشْرِک بى ما لَيسَ لَک بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما
.
اگر آنها (پدر و مادر) تلاش کنند که براى من شريکى قائل شوى که بر آن علم ندارى، از آنها اطاعت مکن.
در شأن نزول آيه مذکور آمده است که سعد وقّاص، نسبت به مادر خود خيلى مهربان بود و به او نيکى مى کرد. وقتى که خورشيد تابناک اسلام ظاهر شد، سعد هم از کسانى بود که برخلاف آيين مادرش بتها را ترک کرد و مسلمان شد؛ ولى باز هم به خدمت و نيکى به مادرش ادامه مى داد؛ امّا مادرش که از مسلمان شدن فرزندش ناراحت شده بود، هر چه اصرار کرد که پسرش دست از اسلام بردارد، سودى نبخشيد. او سرانجام دست به ابتکار تازه اى زد.
مادر سعد، وقتى ديد پسرش از اسلام بر نمى گردد، ولى نسبت به او خيلى مهربان است، از راه تحريک عواطف او وارد شد و دست به اعتصاب غذا زد و ديگر نه آب مى آشاميد و نه غذا مى خورد.
روز اوّل و دوم گذشت و چيزى نخورد و چون از گرسنگى بى حال شد، گفت: فرزندم! اکنون که از اسلام بر نمى گردى، من چيزى نمى خورم تا بميرم. آن وقت مردم تو را ملامت کنند که باعث مردن مادرت شده اي.
سعد که نور اسلام در دلش تابيده بود و سخت به اسلام علاقه داشت، با لحنى جدّى گفت: مادر جان! اگر صد جان داشته باشى و در اثر غذا نخوردن همه آنها را از دست بدهى و بميرى، من دست از اسلام بر نمى دارم.
مادر سعد وقتى اين استقامت فرزندش را در راه اسلام مشاهده کرد، اعتصاب خود را شکست و آب و غذا خورد. آن گاه اين آيه نازل شد.
اساس دعوت انبيا بر اين است که انسانها را به توحيد و خداشناسى دعوت کند و آنها را از پرستش غيرخدا بپرهيزند. در مقام و عظمت پدر و
مادر مى بينيم که خداوند، در چند جا پس از دستور به يکتاپرستى، مسئله نيکى به پدر و مادر را پيش مى کشد و به آن فرمان مى دهد.