حدود اطاعت والدين
در اينجا شايد پرسيده شود که جلب رضايت والدين، تا چه حد و تا کجا لازم است. در اين مورد، بايد متذکر شد که اگر چه ممکن است به نظر برسد که به طور نامحدود بايد در جهت تأمين رضايت والدين عمل کرد؛ امّا اين امر تا بدان جاست که اطاعت از والدين، تضادّى با اطاعت خداوند نداشته باشد. در حقيقت، احسان نسبت به والدين و تکريم آنان تا آنجا لازم است که اگر آنان بر دينى غير از دين مبين اسلام بودند، بنابر نصّ صريح قرآن و روايات، باز مجاز نيستيم که ترک احسان کنيم و در امور دنيوى بايد مطيع آنها باشيم و در مسائل دينى و مذهبى، اگر اطاعت و فرمان پدر و مادر، مخالف فرمان خدا و رسولش باشد، در اين صورت، اطاعت از آنان لازم نيست.
قرآن کريم در آيات زيادى در کنار توصيه به اطاعت از والدين، اين نکته را نيز گوشزد مى کند که متابعت از پدر و مادر، مشروط بر عدم تضاد با فرمان خداوند است و در صورتى که متابعت از والدين، سبب خروج از عبوديت شود، اين اطاعت لازم نيست.
خداوند متعال، پيش از آنکه اطاعت از والدين را بخواهد، دعوت به عبوديت و پرستش و اطاعت خويش و عمل به اصل توحيد را مى خواهد. بالاترين حق را خداوند بر گردن ما دارد که بر تمام حقوق ديگر، مقدّم است.
در آيينه احاديث و روايات نيز اطاعت از والدين، زيرمجموعه و تحت الشعاع اطاعت از پروردگار بر شمرده شده است و در حديث وارد شده که «لا طاعة لمخلوق فى معصية الخالق».
طاعت هيچ آفريده اى از رهگذر نافرمانى آفريدگار، معقول و جايز نيست و ما مجاز نيستيم که اطاعت از غير خدا را بر اطاعت از خدا ترجيح دهيم و خداوند متعال در قرآن مجيد، ما را به اطاعت کورکورانه و چشم و گوش بسته از پدران و نياکان بر حذر مى دارد و مى فرمايد:
يا اَيهَا الَّذينَ امَنُوا لا تَتَّخِذُوا ابائَکمْ وَ اِخْوانَکمْ اَوْلِياءَ اِنِ اسْتَحَبُّوا الْکفْرَ عَلَى الاْيمانِ وَ مَنْ يتَوَلَّهُمْ مِنْکمْ فَأولئِک هُمُ الظّالِمُونَ
.
اى اهل ايمان! شما پدران و برادران خود را نبايد دوست بداريد، اگر آنها کفر را بر ايمان ترجيح دهند، و هر کس از شما آنان را دوست بدارد، بى شک، ستمکار است.
در حقيقت، همه چيز بايد فداى هدف اصلى، يعنى توحيد شود. در آيه بعد، خداوند مى فرمايد که عشق و علاقه انسان به زن و فرزند و مال و مقام و خانه، نبايد مانع از اجراى حکم خدا و جهاد گردد و او را از هدف مقدسش باز دارد.
خداوند در سوره لقمان، درباره پدران و مادران بت پرست مى فرمايد:
وَ اِنْ جاهَداک عَلى اَنْ تُشْرِک بى ما لَيسَ لَک بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما وَ صاحِبْهُما فِى الدُّنْيا مَعْرُوفا
.
اگر آنها (پدر و مادر) به تو اصرار دارند که چيزى را که شريک خدا نمى دانى، براى او شريک قرار دهى، هرگز از آنها اطاعت مکن؛ ولى در زندگى دنيا با آنها به نيکى رفتار کن.
خلاصه آنکه رضايت والدين و دوستى آنان، بسيار مورد سفارش است؛ ولى اين امر نبايد باعث اطاعت کورکورانه و بى تعقّل شود، به صورتى که حتى به دعوتِ کفرآميز آنان نيز رضايت دهيم.
٦ - وَ وَصَّينَا الاِْنْسانَ بِوالِدَيهِ حَمَلَتْهُ اُمُّهُ وَهْناً عَلى وَهْنٍ وَ فِصالُهُ فى عامَينِ اَنِ اشْکرْ لى وَ لِوالِدَيک اِلَى الْمَصيرُ.
ما به انسان درباره پدر و مادرش سفارش کرديم. مادرش او را با زحمت روى زحمت حمل کرد، و دوران شيرخوارگى او در دو سال پايان مى يابد، و به او توصيه کرديم که براى من و براى پدر و مادرت شکر به جا آور، که بازگشت همه شما به سوى من است.
يکى ديگر از آياتى که بر عظمت والدين و نيکى به آنها دلالت دارد، همين آيه است که در اينجا بحث از نعمت پدر و مادر و زحمات و حقوق آنهاست و اينکه خداوند، شکر پدر و مادر را در کنار شکر خودش قرار داده است، چون مادر در مدتى که بچّه را حمل مى کند و بعد از آن که دوران شيرخوارگى را طى مى کند، بزرگترين فداکارى را هم از نظر روحى، هم از لحاظ جسمى و هم از جهت خدمات ديگر، در مورد فرزندش انجام مى دهد.
خداوند مى فرمايد: شکر مرا به جا آور که چنين پدر و مادر مهربانى به تو داده ام و هم شکر پدر و مادرت را که عهده دار انتقال نعمتهاى من به تو هستند. پدر و مادر به حکم عواطف، کمتر فرزندان خود را فراموش مى کنند. اين فرزندان هستند که بايد آنها را فراموش نکنند؛ مخصوصا به هنگام پيري؛ چرا که بسيار ديده شده است که فرزندان، پدر و مادر را در هنگام پيرى فراموش مى کنند و اين، بدترين ناشکرى براى فرزندان محسوب مى شود.
صاحب تفسير آيات الاحکام،
در ذيل اين آيه شريفه از سوره لقمان مطالبى چند را بيان نموده است که در زير مى آيد:
١ - خداوند، پس از اينکه انسان را به اطاعت از پدر و مادر و مهربانى نسبت به آنها سفارش مى کند، اهمّيت محبّت به مادر را جداگانه متذکر مى شود. اين به جهت عنايت بيشتر و اهمّيت داشتن فراوان حقّ مادر است.
٢ - خداوند به شکرگزارى نسبت به پدر و مادر، امر مى کند؛ ولى اوّل به شکرگزارى نسبت به ذات اقدس خودش (ان اشکرلي) سفارش مى کند و در اين تقديم، به اينکه حقِ خداى سبحان، بزرگتر از حقّ والدين است، اشاره دارد و اينکه شکر او از شکر پدر و مادر، لازم تر است؛ چون منعمِ حقيقى خداست و او سبب حقيقى در خلق و ايجاد است و پدر و مادر، سبب ظاهرى هستند. پس سزاوار است که سبب حقيقى بر سبب ظاهرى، مقدّم باشد.
٣ - خداوند در پايان آيه مى فرمايد: «الى المصير». تقدّمِ جار و مجرور افاده حصر مى کند؛ يعنى در نهايت به سوى من باز مى گرديد، نه به سوى غير من، و برگشت تمام خلايق به سوى من است.
٧ - وَ قال رَبِّ اَوْ زِعْنى اَنْ اَشْکرَ نِعْمَتَک الَّتى اَنْعَمْتَ عَلَى وَ عَلى واِلَدَي
.
[حضرت سليمان] گفت: پروردگارا! شکر نعمتهايى را که بر من و پدر و مادرم ارزانى داشته اى به من الهام فرما.
در اين آيه، حضرت سليمان و افراد صالح، در مقام دعا از خداوند مى خواستند که آنان را موفّق گرداند که شکر نعمتهايى را که برخود آنان و والدينشان ارزانى داشته است، به جا آورند. لذا انسان موظّف است شکر و سپاس نعمتى را که خداوند حتى به والدين هم داده، به جا آورد و اين خود، يک نعمت است و شکر اينها مايه خشنودى پروردگار است.
حضرت سليمان، نه تنها تقاضاى توانايى بر شکر نعمتهايى که خداوند به خود او داده است؛ بلکه در عين حال، تقاضا دارد که شکر مواهبى که بر پدر و مادرش ارزانى شده نيز ادا کند، چون بسيارى از مواهب وجود انسان، از پدر و مادر به ارث مى رسد و امکاناتى که خداوند به پدر و مادر مى دهد، کمک مؤثّرى براى فرزندان در راه نيل به هدفها مى کند.
٨ - وَ وَصَّينَا الاِنْسانَ بِوالِدَيهِ اِحْساناً حَمَلَتْهُ اُمُّهُ کرْهاً وَ وَضَعَتْهُ کرْها و حَمْلُهُ و فِصالُهُ ثَلثُونَ شَهْراً
.
ما به انسان توصيه کرديم که به پدر و مادرش نيکى کند، مادرش او را با ناراحتى حمل مى کند و با ناراحتى بر زمين مى گذارد، و دوران حمل تا از شير گرفتنش سى ماه است.
خدمت به پدر و مادر و شکر زحمات آنها، مقدّمه اى است براى شکر پروردگار. آن زحماتى را که مادر از روز انعقاد نطفه مى کشد (که يکى از سخت ترين حالات مادر است)، جاى اين شکر را دارد. مادر در طول اين سى ماه، بيشترين زحمات را متحمّل مى شود و بزرگترين فداکارى را در مورد فرزندش انجام مى دهد تا آنجا که گاه جان خود را بر سرِ فرزند مى نهد.
بعد دوران مراقبت فرا مى رسد که مادر بايد با صبر و حوصله، تمام نيازهاى فرزند را تشخيص دهد و آنها را بر آورده کند. تأمين غذاى او که از شيره جان مادر گرفته مى شود، ايثارى است بس بزرگ.
اينکه در اين آيه تنها از مادر سخن به ميان آورده شده و سخنى از پدر در ميان نيست، نه به دليل عدم اهمّيت اوست، چون پدر نيز در بعضى از اين مشکلات با مادر شريک است؛ ولى نشان مى دهد که سهم مادر در تحمّل مشکلات بيشتر است، لذا بيشتر روى آن تکيه شده است. مادر، کسى است که هر انسانى، طبق فطرت خويش به او جذب مى شود و هر چقدر اين محبّت و نيکى در يک خانواده از انسجام و استحکام بيشترى برخوردار باشد، اساس جامعه، استوارتر خواهد بود.
٩ - وَ بَرّا بِوالِدَتى وَ لَمْ يجْعَلْنى جَبّارا شَقِيا.
خداوند مرا نسبت به مادرم نيکو کار قرار داده، و جبّار و شقى قرار نداده است.
قرآن، در ترسيم سيماى مهربان حضرت عيسىعليهالسلام
به اين نکته توجّه مى دهد که وى افتخار مى ورزيد که خداوند، او را نسبت به مادرش رئوف و مهربان قرار داده و يا خطاب به حضرت يحيىعليهالسلام
مى فرمايد:
وَ بَرّا بِوالِدَيهِ وَ لَمْ يکنْ جَبّارا عَصِيا
.
او نسبت به پدر و مادرش نيکوکار بود و جبّار و عصيانگر نبود.
بر اين اساس است که قرآن، در مقام بيان نعمتهايى که به مسيحعليهالسلام
ارزانى داشته، چنين تذکر مى دهد:
اِذْ قالَ اللّه يا عيسى ابْنَ مَرْيمَ اذْکرْ نِعْمَتى عَلَيک وَ عَلى والِدَتِک.
به ياد آور هنگامى را که خداوند به عيسى بن مريم گفت: متذکر نعمتى که بر تو و مادرت دادم، باش.
بر شمردن نعمتهايى که خداوند به انسان داده است، به منظور زنده کردن روح شکرگزارى در اوست.
يکى از خصايص ارزنده حضرت عيسى و يحيىعليهالسلام
اين بود که با پدر و مادر خود نيکوکار بودند و هرگز در برابر ايشان عصيان نکردند و منطق انسانى، چنين حکم مى کند که با کسانى که سالها با ما مدارا و نرمى رفتار کرده و با مهربانى سخن گفته اند، در مقابل آنها خاضع باشيم.
١٠ - کتِبَ عَلَيکمْ اِذا حَضَرَ اَحَدَکمُ الْمُوْتُ اِنْ تَرَک خَيرَاً الْوَصِيةُ لِلْوالِدَينِ
.
بر شما نوشته شده هنگامى که يکى از شما را مرگ فرا رسد، اگر چيز خوبى از خود به جاى گذارده، براى پدر و مادر، وصيت کند.
مقصود از نيکى و يا محبّت به والدين، تنها خدمت ظاهرى و لبخندزدن به آنها نيست؛ هر چند کار مطلوبى است. خداوند دستور مى دهد که به فکر زندگى پدر و مادر باشيم و فرزندان ثروتمند، وصيت کنند که سهمى از ارث آنها به والدينشان پرداخته شود تا زندگى پدر و مادرشان بعداز مرگ آنها تأمين شود. خداوند همچنين والدين را بهترين مورد، انفاق معرّفى مى کند و مى فرمايد:
يسْئَلُونَک ماذا ينْفِقُونَ قُلَ ما اَنْفَقْتُم مِنْ خَيرٍ فَلِلْوالِدَينِ
.
از تو سؤال مى کنند چه چيز انفاق کنند، بگو هر خير و نيکى و سرمايه سودمند مادّى و معنوى که انفاق مى کنيد، براى پدر و مادر بايد باشد.
در قرآن، آيات زيادى درباره انفاق و بخشش در راه خدا آمده؛ ولى در اين آيه، موارد و اشخاصى که به آنها انفاق مى شود، بيان شده است. خداوند، اوّل چيزى را که بايد انفاق نمود، با ذکر کلمه «خير» بيان مى کند که هر نوع کار و سرمايه خير و مفيد و قابل انفاق مى تواند باشد. دومين مصرف انفاق، قبل از همه خويشاوندان و از ميان آنها نخست پدر و مادر هستند. بديهى است که انفاق به آنها، علاوه بر آثارى که در هر انفاقى نهفته است، اثر عميقى در استحکام پيوند و خويشاوندى دارد.
١١ - اِمّا يبْلُغَنَّ عِنْدَک الْکبَرَ اَحَدُهُما اَوْکلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما اُفٍّ وَ لا تَنْهَرْ هُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً کريماً
.
هرگاه يکى از آنها يا هر دو آنها نزد تو به سن پيرى برسند، کمترين اهانتى به آنها روا مدار، و بر آنها فرياد مزن، و گفتار لطيف و سنجيده و با نرمى و بزرگوارانه بگو.
پدران و مادران، در دوران پيرى بيش از هر زمان به کمک فرزندان نياز دارند و درخواست هاى آنان در اين سن و سال، بيش از گذشته است و در چنين مواقعى، گفتن سخن ملال آور و تند به آنان، مايه ناراحتى آنها مى گردد.
در اين موقع، آزمايشِ بزرگ فرزندان شروع مى شود که در اينجا آيا وجود چنين پدر و مادرى را مايه رحمت مى دانند و يا بلا و مصيبت. آيا صبر و حوصله کافى براى برخورد احترام آميز با چنين پدر و مادرى را دارند و يا اينکه آنها را آزار مى دهند.
قرآن، خطاب به فرزندان مى گويد که به پدر و مادر، حتى اُف مگوييد، يعنى با صداى بلند و اهانت آميز با آنها سخن مگوييد. قرآن، حتى کمترين بى احترامى را در برابر پدر و مادر اجازه نداده است. در حديثى از امام صادقعليهالسلام
مى خوانيم:
لو علم الله شيئاً هو أدنى من اُف لنهى عنه، و هو من أدنى العقوق، و من العقوق ان ينظر الرجل الى والديه فيحّد النظر اليها.
اگر چيزى کمتر از اُف وجود داشت، خدا از آن نهى مى کرد و اين، حدّاقل مخالفت و بى احترامى نسبت به پدر و مادر است و از اين جمله، نظر تند و غضب آلود به پدر و مادر است.
احترام به پدر و مادر آن قدر لازم است که حتى نبايد در برابر آنها کمترين سخنى که دليل بر ناراحتى از آنها و يا حتّى تنفّر باشد، بر زبان جارى ساخت.
١٢ - وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما کما رَبَّيانى صَغيراً
.
بالهاى محبّت و تواضع خويش را در برابرشان بگستران و بگو: پروردگارا! همان گونه که آنان مرا در کودکى تربيت کردند، مشمول رحمتشان قرار ده.
قرآن، تنها سخن ملال و تند نگفتن را در حفظ مقام و موقعيت پدر و مادر کافى نمى داند؛ بلکه يک سرى دستورهايى مى دهد که مى تواند در قلوب آنها روح نشاط ايجاد کند.
لذا قرآن بر دوران پيرى پدر ومادر تکيه کرده که در آن موقع، نياز شديدى به حمايت و محبّت و احترام دارند. آنها ممکن است بر اثر کهولت سن به جايى برسند که نتوانند بدون کمک ديگرى حرکت کنند.
نکته اى که از اين آيه استفاده مى شود، اين است که اگر پدر و مادر آنچنان پير و ناتوان شدند که به تنهايى قادر بر حرکت انجام کارهاى ضرورى خويش نبودند، فراموش نکن که توهم در کودکى چنين بودى و پدر و مادر، تمام اين زحمات دوران کودکى تو را تحمّل کردند. پس تو هم در مقابل، آن زحمات و محبّتها را جبران کن.
سيد قطب در تفسير خويش، نقل مى کند که شخصى در حين طواف، مادر خود را هم طواف مى داد. پيامبرصلىاللهعليهوآله
را ديد. عرض کرد: «آيا حق مادرم را با اين کار به جا آوردم» فرمود: نه، حتى جبران يکى از ناله هاى او را به هنگام وضع حمل نمى کند.