چند دستور درباره دوران شيرخوارگى
١ - حق حضانت و نگاهدارى و شيردادن در دوران نوزادى، به عهده مادر است. با اينکه ولايتِ بر اطفال صغير به عهده پدر گذارده شده؛ امّا از آنجا که در اين مدت، نوزاد به شير و عواطف مادرى احتياج دارد، حق حفاظت فرزند در دوره کودکى بر عهده او گذارده شده است.
٢ - مدت شير دادن طفل، لازم نيست که حتماً دو سال باشد. دو سال براى کسى است که بخواهد دوران شيرخوارگى را به طور کامل انجام دهد: لِمَنْ اَرادَ اَن يتِمَّ الرِّضاعَة؛ ولى مادران حق دارند با توجّه به وضع نوزاد و رعايت سلامت او اين مدت را تقليل دهند.
٣ - هزينه زندگى مادر، در دوران شيردادن، از نظر غذا و لباس و حتى در صورتى که طلاق بگيرد بر عهده پدر نوزاد است تا مادر با خاطرى آسوده بتواند فرزند را شير دهد.
وَ عَلَى الْمَوْلُودِلَهُ رِزْقُهُنَّ وَ کسْوَتُهُنَّ
.
٤ - پدر و مادر، هيچ يک نبايد سرنوشت کودک خود را وجه المصالحه اختلافات خويش قرار دهند و بدين وسيله، ضربه هاى جبران ناپذيرى بر روح و روان نوزادان وارد سازند:
لا
تُضارَّ والِدَةٌ بِوَلَدِها وَ لا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ
.
مردان بايد مواظب باشند که حق حضانت و نگاهدارى مادران را با گرفتن کودکان در دوران شيرخوارگى از آنها پايمال نکنند و مادران هم که اين حق به آنها داده شده، نبايد از آن سوء استفاده کنند و از شيردادن، خوددارى کرده، يا مرد را از ديدار فرزندش محروم سازند.
٥ - اگر پدر کودکى فوت کند، ورثه او بايد احتياجات مادر را در دورانى که به کودک شير مى دهد، تأمين کنند:
وَ عَلَى الْوارِثِ مِثْلُ ذلِک
.
٦ - اختيارِ از شير باز داشتن کودک، به پدر و مادر واگذار شده است:
فَاِنْ اَرادا فِصالاً عَنْ تَراضٍ مِنْهُما وَ تَشاوُرٍ فَلا جُناحَ عَلَيهِما
.
اگر پدر و مادر بخواهند با همفکرى و توافق، طفل را از شير باز گيرند، مانعى ندارد.
گر چه مادر محبور نيست نوزاد را شير دهد؛ ولى چه بهتر که در راه رشد کودک خود، از بعضى خواسته هاى خود بگذرد، به طورى که يکديگر را راضى نگاه داشتن و با هم مشورت نمودن، جامه عمل به خود بپوشد.
٧ - هرگز نمى توان از حقّ شير دادن و حضانت مادر جلوگيرى کرد؛ مگر اينکه مادر، خود امتناع ورزد و يا مانعى براى او پيش آيد که در اين صورت، مى توان نگاهدارى کودک و شيردادن به او را به دايه مناسبى واگذار کرد.
پس بدون شک، اگر خدمات و زحمات فراوانى که مادر از هنگام باردارى تا وضع حمل و دوران شيرخوارگى تحمّل مى کند، در نظر بگيريم، خواهيم ديد که هر قدر انسان در اين راه بکوشد، باز هم حقّ مادر را نتوانسته ادا کند.
روزى امّ سلمه نزد پيامبرصلىاللهعليهوآله
رسيد و عرض کرد: «همه افتخارات، نصيب مردان شده است؛ زنان چه سهمى از اين افتخارات را دارند؟» پيامبرصلىاللهعليهوآله
فرمود:
بلى اذا حملت المرأة کانت بمنزلة الصائم القائم المجاهد بنفسه و ماله فى سبيل الله فاذا وضعت کان لها من الأجر ما لا يدرى أحد ما هو لعظمة، فاذا أرضعت کان لها بکلّ مصّة کعدل عتق محرر من ولد اسماعيل، فاذا فرغت من رضاعه ضرب ملک کريم على جنبها و قال استأنفى العمل فقد غفرلک.
آري! [زنان هم افتخارات فراوانى دارند]. هنگامى که زن، باردار مى شود، در تمام طول مدت حمل، به منزله روزه دار و شب زنده دار و مجاهد در راه خدا با جان و مال است، و هنگامى که وضع حمل مى کند، آن قدر خدا به او پاداش مى دهد که هيچ کس عظمت آن را نمى شناسد و هنگامى که فرزندش را شير مى دهد، در برابر هر مکيدنى از سوى کودک، خداوند پاداش آزاد کردن برده اى از فرزندان اسماعيل را به او مى دهد، و هنگامى که دوران شيرخوارگى کودک تمام شد، يکى از فرشتگان بزرگوار خداوند بر پهلوى او مى زند و مى گويد: برنامه اعمال خود را از نو آغاز کن؛ چرا که خداوند، همه گناهان تو را بخشيده است.
درد و رنجهاى مادر در راه پرورش فرزند، به جهت اين است که محسوس تر است و هم به سبب اينکه زحمات مادر، در مقايسه با پدر، از اهمّيت بيشترى برخوردار است.
خداوند در قرآن عاطفه انسان را نسبت به مادر، به شدت تحريک مى کند و به او تذکر مى دهد که دليل لزوم شکرگزارى از مادر، اين است که نُه ماه، سنگينى او را تحمّل مى کند و از نيرو و توان خود، او را نيرو مى بخشد و خود، رفته رفته ناتوان مى شود و به طور معمول و متعارف، تا دو سال از شيره جان خود متکفّل تغذيه فرزند مى شود:
وَ وَصَّينَا الاِْنْسانَ بِوالِدَيهِ اِحْساناً حَمَلَتْهُ اُمُّهُ کرْهاً و وَضَعَتْهُ کرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً
.
ما به انسان توصيه کرديم که به پدر و مادرش نيکى کند. مادرش او را با ناراحتى حمل مى کند و با ناراحتى به زمين مى گذارد و دوران حمل و از شير باز گرفتنش، سى ماه است.
در حديث آمده است که مردى، مادر پير و ناتوان خود را بر دوش گرفته و به طواف مشغول بود. در همين هنگام، خدمت پيامبرصلىاللهعليهوآله
رسيد. عرض کرد: «آيا حقّ مادرم را توانستم ادا کنم». حضرت فرمود: نه، حتى يک نفَسِ او را جبران نکردي.
نبى محترم روزى به منبر
|
|
سخن مى گفت اندر حقّ مادر
|
که مادر، باب غفران جنان است
|
|
تو را احسان به مادر شد معين
|
که دارم مادرى پير و کهنسال
|
|
شب و روزم بود جوياى احوال
|
پياده بردمش تا کعبه بر دوش
|
|
نکردم خدمت او را فراموش
|
کنون گويى که دارد حقّى از من
|
|
بيان کن يا رسول اللّه ذوالمن
|
بفرمود: ار دَه و نُه بار ديگر
|
|
برى او را که گردد بيست بيشتر
|
نباشد مزد بى خوابى يک شب
|
|
که پستانت نهاد از مهر بر لب
|
دوران وضع حمل و شيرخوارگى براى مادران، بسيار دشوار و سخت است. رعايت نظافت و بهداشت و بر طرف ساختن احتياجات کودک و نگهدارى او از سرما و گرما، کارى بسيار سخت و خسته کننده است. مادر، همه سختى ها و ناراحتى ها را با مهر و محبّت تحمل مى کند و هيچ توقّعى در برابر آن ندارد. انسان بايد چنين نعمت عظيمى را ارج نهد؛ امّا انسان، هرگز قادر بر اداى حقّ مادر نيست.
چنانکه قبلاً گفته شد، از روايات استفاده مى شود که حقّ مادر نسبت به فرزند، بيشتر و مهمتر است و آن به سبب مشقّتها و رنجهايى است که مادر، در به وجود آوردن و تربيت فرزند، تحمّل مى کند. امام صادقعليهالسلام
مى فرمايد:
جاء رجل و سئلنى النبىصلىاللهعليهوآله
عن برِّ الوالدين، فقال: أبرر اُمُّک، أبرر اُمُّک، أبرر اُمُّک، أبرر أباک، أبرر أباک، أبرر أباک و بدأ بالاُمّ قبل ألاب.
مردى خدمت پيامبرصلىاللهعليهوآله
آمد و عرض کرد: «اى رسول خدا! به چه کسى احسان کنم؟» فرمود: «به مادرت». عرض کرد: «بعد به چه کسي؟» فرمود: «به مادرت؟» عرض کرد: «سپس به چه کسي؟» فرمود: «به مادرت». عرض کرد: «سپس به چه کسي؟». فرمود: «به پدرت».
اسلام، تنها مکتب و بهترين مکتبى است که براى مادر، عالى ترين ارزشها را قائل است. امّا تجليل از مقام مادر، چگونه است؟ آيا تنها روزى را به نام مادر نامگذارى کردن و چند مقاله درباره او نوشتن، براى بزرگداشت مقام مادر، کافى است؟
در بسيارى از کشورهاى جهان، روز مادر، پُر سر و صداست و با مراسم خاصّى برگزار مى شود و هدايايى از سوى فرزندان به مادران داده مى شود که البته اين عمل هم، پسنديده و مطلوب است؛ امّا اسلام، براى مادر مقام و ارزش خاصّى قائل شده است، تا آنجا که رسيدن به آخرين مرحله کمال و جهانِ ابديت، يعنى بهشت را در صورت رضايت مادر، امکان پذير مى داند. پيامبرصلىاللهعليهوآله
در روايتى مى فرمايد:
الجنة تحت أقدام الاُمّهات.
بهشت در زير پاى مادران است.
البته منظور اين نيست که اگر کسى رضاى مادر را تأمين کند و به بقيه وظايف مذهبى خود عمل نکند، به بهشت مى رود؛ بلکه مقصود اين است که اگر تمام وظايف دينى اش را انجام دهد، ولى توأم با رضاى مادر نباشد، قطعاً در بهشت براى او جايى نيست. حتى در مسائل دينى که امر مستحبّى در کار باشد و مادر فرزند را از آن امر مستحبّى نهى کند، در اين موارد، فرزندان موظف اند که نهى مادر را بپذيرند؛ و حتى اگر نهى مادر با امر خداوند معارض باشد، در جايى که واجب عينى نباشد (مثل جنگ با کفّار)، اينجا هم اطاعت از نهى مادر، بر امتثال امر خداوند، مقدّم است. در روايتى آمده که شخصى به رسول خداصلىاللهعليهوآله
عرض کرد: پدر و مادر پيرى دارم که مرا از رفتن به جهاد باز مى دارند. پيامبرصلىاللهعليهوآله
مى فرمايد:
فقرّ مع والديک فوالذى نفسى بيده لأنسهما بک يوماً و ليلة خير من جهادٍ سنة.
پيامبرصلىاللهعليهوآله
فرمود: در اين صورت، ملازم پدر و مادرت باش. سوگند به آنکه جانم در دست اوست، يک شبانه روز با آنها بودن، از جهاد يک سال، بهتر است.
مقام و منزلت مادر آن قدر است که خداوند مى فرمايد:
فَلا تَقُلْ لَهُما اُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً کريماً
.
يعنى کمترين اهانتى به آنها مکن و حتى اُف (کمترين تعبير نامؤدّبانه) به آنها مگو. مبادا با نيشِ زبان و با کلمات سبک و اهانت آميز، آنها را آزار دهيد. يعنى با صداى بلند با آنها سخن مگو.
در حديثى از امام صادقعليهالسلام
آمده است:
لو علم الله شيئاً ايسر منه و أهون منه لنهى عنه فالمعنى لا تؤذهما بقليل و لاکثير.
اگر چيزى کمتر از اف وجود داشت، خداوند از آن نهى مى کرد و معناى اف، يعنى اينکه آنها را به هيچ وجه اذيت مکن.
و حتى بودن در خدمت مادر، از همه واجبات (که وجوب عينى ندارند) مهمتر است و اگر موجب ناراحتى مادر بشود، جايز نيست که انسان، به آن واجب کفايى عمل کند. در حديث است که مردى نزد پيامبرصلىاللهعليهوآله
آمد و عرض کرد: «اى رسول خدا! من جهاد را دوست دارم؛ ولى مادرى دارم که از اين موضوع ناراحت مى شود». پيامبرصلىاللهعليهوآله
فرمود:
ارجع فکن مع والدتک فوالذى بعثنى بالحق لأنسها بک ليلة خير من جهاد فى سبيل الله سنة.
برگرد و با مادر خويش باش. قسم به آن خدايى که مرا به حق مبعوث کرد، يک شب که با مادرت مأنوس باشى، از يک سال جهاد در راه خدا بهتر است.
در روايت است که نيکى به مادر، وسيله پذيرش و قبولى توبه است. امام سجادعليهالسلام
مى فرمايد:
جاء رجل الى النبىصلىاللهعليهوآله
فقال: «يا رسول الله! ما من عمل قبيح الا قد عملته فهل لى من توبة؟» فقال له رسول اللهصلىاللهعليهوآله
: «فهل من والديک أحَد حي؟» قال: «أبي»، قال: «فأذهب فبرّه»، قال: «فلمّا ولي»، قال رسول اللهصلىاللهعليهوآله
: «لو کانت اُمُّه فانه لو کان اُمُه حياً فبرها مکان أدنى أن يقبل توبته».
مردى خدمت پيامبرصلىاللهعليهوآله
آمد و عرض کرد: اى رسول خدا! من در زندگى، فراوان گناه کرده ام؛ امّا اکنون پشيمانم و مى خواهم توبه کنم. چه راهى در پيش گيرم تا پروردگار، سريعاً از گناهان من درگذرد؟». فرمود: «از پدر و مادر تو کدام يک زنده اند؟». عرضه داشت: «تنها پدرم». فرمود: «برو به پدر خود خدمت کن». بعد فرمود: اگر اين مرد، مادر داشت و به مادر خود خدمت مى کرد، سريعتر گناهان او مورد عفو قرار مى گرفت.
اين است مقام و منزلت مادر؛ و در اجتماع، بايد زنان را با وظايف و مسئوليت هاى مادرى آشنا کرد. آنها بايد بدانند که مادر چه وظايفى بر عهده دارند و تنها اين براى آنها کافى نيست که فرزندى از آنان متولّد شود.
در روايت ديگرى آمده است:
جاء رجل من الأعراب الى رسول اللهصلىاللهعليهوآله
فقال: «انّى اُريد أن أغزو و جئت استشيرک، فقال الک والدة؟» قال: «نعم، ترکتها و هى باکية»، قال: الزمها فان الجنة عند رجليها.
مردى باديه نشين، خدمت پيامبر اسلامصلىاللهعليهوآله
رسيد و عرضه داشت: آهنگ جنگ دارم و خدمت شما رسيده ام تا در اين موضوع با شما مشورت کنم». رسول خدا فرمود: «آيا مادر داري؟». عرضه داشت: «بلى، او را وداع کردم، در حالى که گريان بود». پيامبرصلىاللهعليهوآله
فرمود: از او مواظبت نما. به درستى که بهشت، زير پاهاى مادر است.