مقام پدر و مادر در اسلام

مقام پدر و مادر در اسلام0%

مقام پدر و مادر در اسلام نویسنده:
گروه: خانواده و کودک

مقام پدر و مادر در اسلام

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: زين العابدين احمدى، حسنعلى احمدى
گروه: مشاهدات: 17349
دانلود: 3189

توضیحات:

مقام پدر و مادر در اسلام
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 146 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 17349 / دانلود: 3189
اندازه اندازه اندازه
مقام پدر و مادر در اسلام

مقام پدر و مادر در اسلام

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

پرورش ايمان در کودک

يکى از وظايف پدر و مادر، پرورش عواطف ايمانى و اخلاقى در کودک است. بر حسب روايات اسلامى، پدران و مادران موظّف اند از دوران طفوليت، کودک را با ايمان بار بياورند و به وسيله عبادات تمرينى، کودک را به اطاعت از اوامر الهى وا دارند. فطرت توحيدى و عواطف اخلاقى، در ضمير کودک وجود دارد و کودک براى پذيرش تربيت، آماده است. بر پدر و مادر لازم است که به اين مسئله توجّه داشته باشند و از بيدارى فطرت ايمانى و احساسات کودک، حداکثر استفاده را بنمايند و از دوران کودکى، ايمان به خدا و مسائل اخلاقى را در او پرورش دهند تا قبل از آنکه در راه تحصيل علم و مسائل عقلانى قدم بردارد، باايمان، خوش اخلاق و مورد اعتماد، بار آمده باشد. براى رسيدن به اين منظور راستگويى، درستکارى، محبّت، مهربانى، انصاف، کمک به ديگران و اين گونه صفات نيک را مى توان در کودک پرورش داد و بايد دانست که در راه تربيتِ کودک، مذهب، بزرگترين يار و مددکار است.

پرورش ايمان و اخلاق پسنديده در روان کودک، يکى از حقوق فرزندان در آيين اسلام است. حضرت سجادعليه‌السلام در ضمن بيان حقوق فرزند مى فرمايد:

و انّک مسئولٌ عمّا ولّيته به من حسن الأدب والدلالة على ربّه.(٢٨٠)

پدر در ولايتى که به فرزند دارد، مسئول است که کودک را مؤدّب و با اخلاقِ پسنديده، پرورش دهد و او را به خداوند بزرگ، راهنمايى کند.

وظيفه پدر و مادر است که خدا را با همه نيکى هايش به فرزندان خود بشناسانند. کودکانى که از اوّل با ايمان به خدا تربيت مى شوند، اراده اى قوى و روانى نيرومند دارند. درباره پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله در روايت آمده است:

انّه نظر الى بعض الأطفال فقال: «ويل لأولاد أخر الزمان من أبائهم»، فقيل: «يا رسول الله! من أبائهم المشرکين؟»، فقال: «لا من أبائهم المؤمنين لا يعلّمونهم شيئاً من الفرائض و اذا تعلّموا أولادهم منعوهم و رضوا عنهم بعرض يسير من الدنيا فانّا منهم برى ءٌ و هم منّى براء».(٢٨١)

رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله به بعضى از کودکان نظر افکند و فرمود:

«واى به فرزندان آخر زمان از روش ناپسند پدرانشان». عرض شد: «اى رسول خدا! از پدران مشرک؟». فرمود: از پدران مسلمان که به فرزندان خود هيچ يک از فرائض دينى را نمى آموزند و به کمترين چيز از امور مادّى درباره آنان قانع هستند. من از اين مردم بيزارم و آنان نيز از من بيزارند.

تربيت بدون اخلاق در کودک، جز جنايتکارى زيرک، چيز ديگرى بار نمى آورد. از طرف ديگر، قلب انسان بدون مذهب نمى تواند به سوى اخلاق بگرايد.

پيامبر گرامىصلى‌الله‌عليه‌وآله در تمام ادوار زندگى، حتى در زمان کودکى با بت پرستى مخالف بود. روزى که سن محمّدصلى‌الله‌عليه‌وآله از چهار سال تجاوز نمى کرد و در صحرا زير نظر دايه و مادرِ رضاعى خود، حليمه زندگى مى نمود، از او درخواست کرد که همراه برادران رضاعى خود به صحرا برود.

حليمه مى گويد فرداى آن روز، محمّد را شستشو دادم و به موهايش روغن زدم و به چشمانش سرمه کشيدم و براى اينکه ديوهاى صحرا به او صدمه نرسانند، يک مهره يمانى نيز که در نخ قرار گرفته بود، براى محافظت به گردن او آويختم. محمّد مهره را از گردن درآورد و گفت: مادر جان، آرام! خداى من که پيوسته با من است، نگهدار و حافظ من است.(٢٨٢)

آري! ايمان به خداوند است که کودک چهار ساله را اين چنين آزاد بار مى آورد.

تشويق کودک به عبادت

اسلام، پدران و مادران را مکلّف نموده است که فرزندان را با خداوند آشنا سازند و به آنان، خداپرستى و تعاليم دينى را بياموزند و نيز دستور داده است تا کودکان را به نماز و عبادات تمرينى، وا دارند. وهب بن معاويه مى گويد:

سئلت أباعبداللهعليه‌السلام فى کم يؤخذ الصَّبى بالصّلاة؟» فقال: بين سبع سنين و ستَّ سنين.(٢٨٣)

از امام صادقعليه‌السلام سؤال کردم: «در چه سنّى کودکان را به نماز خواندن وا داريم؟». حضرت فرمود: بين شش و هفت سالگي.

همچنين امام صادقعليه‌السلام از پدرش روايت مى کند:

انّا نأمر صبياننا بالصلاة اذا کانوا ابنى خمس سنين فمرّوا صبيانکم بالصلاة اذا کانوا بنى سبع سنين.(٢٨٤)

ما کودکان را در پنج سالگى به نماز وا مى داريم و شما هم کودکان خود را در هفت سالگى امر کنيد که نماز بگزارند.

امام باقرعليه‌السلام در بيان وظايف اولياى کودکان در تربيت دينى کودکان در سنين مختلف، فرموده است: در سه سالگى کلمه توحيد را به کودکان بياموزيد؛ در چهار سالگى «محمّد رسول الله» به آنها ياد دهيد و در پنج سالگى رويشان را به طرف قبله متوجّه کنيد و به آنها بگوييد که سر به سجده بگذارند.(٢٨٥)

عبادات تمرينى کودک و دعا و نيايش او تأثير درخشانى در روان او مى گذارد و وقتى به درگاه الهى دعا و نيايش مى کند، اميدوار بار مى آيد و در باطن خويش، تکيه گاهى براى خود حس مى کند.

وقتى علىعليه‌السلام به سن ده سالگى رسيد، پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله به رسالت مبعوث شد. پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله ، اسلام را به او عرضه کرد علىعليه‌السلام نيز ايمان آورد؛ چون از کودکى تحت مراقبت هاى دقيق مربّى خوبى همچون پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله قرار گرفته بود. علىعليه‌السلام از همان دوران کودکى پشت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله در مسجدالحرام به او اقتدا مى کرد و نماز مى خواند.

ولايت پدر بر فرزندان

ولايت، عبارت است از تصرّفاتى که پدر بر فرزند خود مى کند و اين تصرّف و دخالت، به سرنوشت او ارتباط پيدا مى کند؛ مثلاً اگر بيمار شود، اين حقّ پدر است که نظر مى دهد او پيش کدام پزشک برده شود.

اگر فرزند، دختر باشد، بدون اجازه پدر جايز نيست به عقد ديگرى درآورده شود و يا اگر کودک داراى اموالى باشد، تصرّف در اموال او بدون اجازه پدر، جايز نيست. لذا پدر از نظر فقهى، حقوقى دارد.

از حقوق ويژه پدر بر پسر بزرگتر اين است که نمازها و روزه هاى فوت شده او را قضا کند که مادر، چنين حقى را الزاماً ندارد؛ اگر چه رعايت چنين امرى در مورد مادر نيز خوب است؛ و نيز روزه مستحبّى فرزندبدون اذن او ثوابش کم مى شود؛ بلکه احتياط در ترک است.(٢٨٦) و اگر موجب اذيت او شود، روزه اش باطل و حرام است که البته اين حکم، در مورد اذيت کردن مادر نيز صدق مى کند.

و يا در باب قصاص، هيچ گاه پدر را به دليل قتل عمدى فرزند، قصاص نمى کنند و فقط ديه بر او واجب است؛ همچنين کفّاره قتل را بايد بپردازد.(٢٨٧)

از ديگر حقوق پدر اين است که ميان پدر و فرزند، رباى معامله جايز است؛ يعنى هر کدام مى توانند جنس ربوى را به بيشتر يا کمتر از آن به ديگرى بفروشند؛ همچنين قسم فرزند، با منع پدر صحيح نيست که تفصيل تمام اين مسائل، در کتب نفيس فقها بيان گرديده است.

دختر، هديه ارزشمند الهى

دين مبين اسلام، بهترين حقوق را براى دختران قائل شده، آن هم در عصرى که دختران، از مزاياى انسانى و زندگى روزمرّه، محروم بودند. قرآن مجيد، وضع دختران را در عصر جاهليت، چنين بيان مى کند:

وَ اِذا بُشِّرَ اَحَدُهُمْ بِالاُْنْثى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَّداً وَ هُوَ کظيم * يتَوارى مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءٍ ما بُشِّرَ بِهِ اَيمْسِکهُ عَلى هُونٍ اَمْ يدُسُّهُ فِى التُّرابِ اَلا ساءَ ما يحْکمُونَ. (٢٨٨)

در حالى که هرگاه به يکى از آنها بشارت دهند دخترى نصيب تو شده، صورتش [از ناراحتي] سياه مى شود و مملو از خشم مى گردد و از قوم و قبيله خود به جهت بشارت بدى که به او داده شده، متوارى مى گردد [و نمى داند[ آيا او را با قبول ننگ نگه دارد، يا در خاک پنهانش کند؟ چه بد حکمى مى کنند.

در روزگارى که دختر، بى ارزش ترين موجود بود و يکى از رسوم جاهليت، همانا زنده به گور کردن دختران بود، پيغمبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله به لزوم تربيت آنان امر فرمود.

اين امر واقعاً وحشت آور است که انسان، آن قدر عاطفه خود را زير پا بگذارد که انسانى را که پاره تن اوست، با دست خود، زنده به خاک بسپارد. قرآن هم مى فرمايد:

وَ اِذا الْمُوؤدَةُ سُئِلَتْ بِاَى ذَنْبٍ قُتِلَتْ. (٢٨٩)

در قيامت درباره دختران زنده به گور شده سؤال مى شود که: به چه گناهى آنها کشته شدند؟

اين امر به جايى رسيده بود که وقتى زن، وضعِ حمل مى کرد، شوهر از خانه متوارى مى گشت تا مبادا دخترى براى او بياورد و او در خانه باشد! سپس اگر به او خبر مى دادند که مولود، پسر است، با خوشحالى به خانه باز مى گشت؛ امّا اگر به او خبر مى دادند که نوزاد دختر است، آتش خشم و اندوه، او را در بر مى گرفت.

نقل کرده اند که مردى خدمت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله آمد و اسلام آورد. روزى خدمت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله رسيد و سؤال کرد: «آيا اگر گناه بزرگى انجام داده باشم، توبه من پذيرفته مى شود؟». فرمود: خداوند، توّاب و رحيم است».

عرض کرد: «اى رسول خدا! گناه من بسيار عظيم است». فرمود: عفو خدا از آن بزرگتر است.

عرض کرد: من در جاهليت به سفر دورى رفته بودم، در حالى که همسرم باردار بود. پس از چهار سال بازگشتم. همسرم به استقبال من آمد. دخترکى را در خانه ديدم. پرسيدم: «اين دختر کيست؟». گفت: «دختر يکى از همسايگان است!». من فکر کردم ساعتى بعد به خانه خود مى رود، امّا با تعجّب ديدم که نرفت. غافل از اينکه او دختر من است و مادرش اين واقعيت را مکتوم مى دارد؛ مبادا به دست من کشته شود.

سرانجام گفتم: «راستش را بگو. اين دختر کيست؟». گفت: «به خاطر دارى هنگامى که به سفر رفتى، باردار بودم. اين نتيجه همان حمل و دختر توست». آن شب را با کمال ناراحتى خوابيدم. صبح از بستر برخاستم و کنار بسترِ دخترک رفتم. و در کنار مادرش به خواب رفته بود. او را از بستر بيرون کشيدم و بيدارش کردم و گفتم: همراه من به نخلستان بيا.

او به دنبال من حرکت مى کرد تا نزديک نخلستان رسيديم. من شروع به کندن حفره اى کردم و او به من کمک مى کرد که خاک را بيرون آورم. هنگامى که کندن حفره تمام شد، زير بغل او را گرفتم و در وسط حفره افکندم... سپس دست چپم را به کتف او گذاشتم که بيرون نيايد و با دست راست بر روى او خاک مى ريختم و او پيوسته دست و پا مى زد و مظلومانه فرياد مى کشيد: «پدر جان! با من چه مى کني؟». در اين هنگام، مقدارى خاک روى محاسن من ريخت. او دستهايش را دراز کرد و خاک را از صورت من پاک نمود؛ ولى من همچنان با قساوت تمام روى او خاک مى ريختم، تا آخرين ناله هايش در زير قشر عظيمى از خاک محو شد.

هر دو چشم پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله از شنيدن اين سخنان پر از اشک شد و در حالى که بسيار ناراحت بود و اشکهايش را پاک مى کرد، فرمود: اگر نه اين بود که رحمت خدا بر غضبش پيشى گرفته، لازم بود هر چه زودتر از تو انتقام بگيرد.

در روايات اسلامى درباره محبّت به دختر موارد زيادى از ائمه اطهارعليهم‌السلام رسيده، از جمله حمزة بن حمران مى گويد.

أتى رجل و هو عند النّبىصلى‌الله‌عليه‌وآله فأخبر بمولود أصابه فتغير وجه الرّجل، فقال له النّبىصلى‌الله‌عليه‌وآله : «ما لک؟»، فقال: «خير»، فقال: «قل»، قال: «خرجت و المرأة تمخض فأخبرت أنّها ولدت جارية»، فقال النّبىصلى‌الله‌عليه‌وآله : الأرض تقلّها و السماء تظلّها، و اللّه يرزقها.(٢٩٠)

مردى حضور رسول خدا آمد و نزد پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله ، شخص ديگرى نيز بود. تازه وارد به او مژده نوزادى داد. رنگ آن مرد دگرگون شد. پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: «چه شد؟». آن مرد عرض کرد: «خير است». فرمود: «بگو». عرض کرد: از خانه بيرون آمدم؛ در حالى که زنم دچار درد زايمان بود. به من خبر رسيد که او دختر زاييده است. پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: زمين او را نگاهدارى مى کند، و آسمان، بدو سايه مى افکند، و خدا به او روزى مى رساند.

از اين حديث شريف، مطالبى را بايد استفاده کرد: اوّل اينکه انسان بايد فرقى بين فرزندانش نگذارد؛ چه پسر باشند و چه دختر. همه مخلوق خداوند هستند و نعمتهاى بسيار خوب خداى متعال. ديگر اينکه انسان نبايد به فکر روزى فرزندانش باشد. در جايى که خداوند، موجودى را خلق کرده و از اين سفره الهى، تمام مخلوقات بهره مند هستند، روزى اين کودک را هم در نظر گرفته و فرقى نمى کند؛ فرزند چه پسر باشد و چه دختر. رازق، خالق يکتاست. انسان اگر به خدا توکل داشته باشد و فرمان الهى را اجرا کند، خداوند متعال، روزى او را بدون اينکه خود او بداند، مى رساند:

... وَ مَنْ يتَّقِ اللّهَ يجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً * وَ يرْزُقْهُ مِنْ حَيثُ لايحْتَسِبُ وَ مَنْ يتَوَکلْ عَلَى اللّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ... (٢٩١)

و هر کس پرهيزگار شود، خداوند، راه را بر او مى گشايد و از جايى که گمان نمى برد، به او روزى عطا مى کند، و هر که بر خدا توکل کند، خداوند او را کفايت خواهد کرد.

سکونى مى گويد:

دخلت على أبى عبداللهعليه‌السلام و أنا مغموم مکروب، فقال لي: «يا سکوني! ممّء غمّک؟»، قلت: «ولدت لى أبنة»، فقال: «يا سکوني! على الأرض تقلّها و على اللّه رزقها، تعيش فى غير أجلک و تأکل من غير رزقک، فسرى و اللّه عنّي»، فقال لي: «ما سمّيتها؟» قلت: «فاطمة»، قال: آه! آه!

بر امام صادقعليه‌السلام وارد شدم، در حالى که غمناک و ناراحت بودم. فرمود: «سکونى از چه ناراحتي؟». عرض کردم:

«دخترى برايم به دنيا آمده است»، امامعليه‌السلام فرمود: «سکوني! سنگينى بچّه بر زمين است و روزى او بر خداست و براى خاطر او از عمر و روزى تو کم نمى شود». در اثر فرمايش امامعليه‌السلام ناراحتى از من برطرف شد. امامعليه‌السلام فرمود: «اسم دختر را چه گذاشته اي؟». عرض کرد: «فاطمه»، حضرت وقتى نام فاطمه را شنيد، به خاطر مصائب و شدايدى که براى جدّه اش حضرت فاطمه زهراعليه‌السلام پيش آمده بود، ناراحت شد.

همچنين در روايات، اشاره شده که انسان وقتى وارد منزل مى شود، با هديه و تحفه داخل منزل شود و مخصوصاً براى دخترانش هديه ببرد. ابن عباس از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله روايت کرده است:

قال رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله : من دخل السوق فاشترى تحفة فحملها الى عياله کان کحامل صدقة الى قوم محاويج و ليبدأ بالأناث قبل الذکور فانّ من فرَّح ابنته فکأنّما اعتق رقبة من ولد إسماعيل...(٢٩٢)

ابن عباس از رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله روايت کرده که فرمود: هر کس تحفه اى بخرد و براى خانواده خود ببرد، اجر او در پيشگاه خداوند، مانند کسى است که به مستمندان کمک کرده باشد؛ و در تقسيم تحفه ها، اوّل به دخترها بدهيد و سپس به پسرها، و آن کس که دختر خردسال خود را مسرور کند، اجر آزاد کردن بنده اى از فرزندان اسماعيل را دارد.

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله مى فرمايد:

نعم الولد البنات المخدّرات من کانت عنده واحدة جعلها اللّه له سترا من النار و من کانت عنده اثنتان أدخله الله بها الجنة.(٢٩٣)

خوب فرزندانى اند دختران پرده نشين. آن کسى که داراى يک دختر باشد، او حجابى است براى پدر و مادرش از آتش، و هر کسى که داراى دو دختر باشد، خدا به واسطه آن دو او را وارد بهشت گرداند.

امام صادقعليه‌السلام مى گويد:

البنات حسنات و البنون نعمة، و الحسنات يثاب عليها، و النّعمة يسئل عنها.(٢٩٤)

دختران، حسنات هستند و پسران، نعمت هستند. و بر حسنات، ثواب داده مى شود و از نعمتها سؤال مى شود.

در روايتى آمده است:

و بشّر النّبىصلى‌الله‌عليه‌وآله بابنة فنظر فى وجوه أصحابه، فرأى الکراهة فيهم، فقال: ما لکم؟ ريحانة أشمّها و رزقها على اللّه عزّوجلّ و کانصلى‌الله‌عليه‌وآله أبابنات.(٢٩٥)

به رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله بشارت دختر دادند. پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله به صورت اصحاب خود نگاه کرد. چهره آنان را افسرده و غمگين ديد. فرمود: چرا غمناک هستيد؟ دختر گُلى است که او را مى بويم و رزق و روزى او با خداست، و پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله پدر دختران بوده است.

امام صادقعليه‌السلام مى فرمايد:

انّ ابراهيمعليه‌السلام سئل ربّه أن يرزقه ابنة تبکيه و تندبه بعد الموت.(٢٩٦)

حضرت ابراهيمعليه‌السلام از خدا دختر طلب کرد تا بعد از مرگش براى او بگريد و نوحه سرايى کند.

پدران و مادران توجّه داشته باشند که فرزند، چه پسر باشد يا دختر، مخلوق خداست و از نعمتهاى بسيار مبارک ايزد خالق. بايد در مقابل اين نعمت بيکران سپاسگزارى کرد و سلامتى فرزند را خواه پسر باشد يا دختر، از خدا خواست. در کافى آمده است:

کان على بن الحسينعليه‌السلام اذا بشّر بالولد لم يسئل أذکر هو أم أنثى حتّى يقول: أسوّى فان کان سويا قال: الحمد للّه الذى لم يخلق منّى شيئاً مشوهاً.(٢٩٧)

سيره و اخلاق امام سجادعليه‌السلام بر اين بود که اگر به ايشان بشارتِ تولّد فرزندى را مى دادند، سؤال نمى کرد که آيا فرزند پسر است يا دختر؛ بلکه مى فرمود که آيا سالم است، و اگر خبر سلامت را مى دادند مى فرمود: سپاس، خداوندى را سزاست که از من فرزندى ناقص به دنيا نيامده است.

از امام صادقعليه‌السلام درباره آيه:«وَ جَعَلَ لَکمْ مِنْ أزْواجِکمْ بَنينَ وَ حَفَدَةً» (٢٩٨) سؤال کردند. فرمود: الحفدة بنو البنت و نحن حفدة رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله

احکام فرزند

به مناسبت مطالبى که درباره فرزندان و حقوق آنان مطرح کرديم، لازم ديديم که مختصرى از مستحبّات در باب نوزاد را در هنگام ولادت و بعد از آن، بيان کنيم.(٢٩٩)

١ - غسل يا شستن نوزاد

مستحبّ است هنگامى که مولود به دنيا آمد، او را غسل دهند يا او را شستشو دهند. علىعليه‌السلام مى فرمايد:

أغسلوا صبيانکم من الغمر، فانّ الشيطان يشمّ الغمر فيفرغ الصبى فى رقاده، و يتأذّى به الکاتبان.(٣٠٠)

٢ - گفتن اذان در گوش راست و اقامه در گوش چپ کودک

يکى از سنّتهاى ولادت که سفارش زياد و تاکيد بسيارى درباره آن از ائمه اطهارعليهم‌السلام شده، گفتن اذان و اقامه در گوشهاى نوزاد است؛ و چه نيکوست که پدر و مادران و دوستداران اهل بيت عصمت و طهارتعليهم‌السلام اين سنّت حسنه را به شکل نيکو اجرا کنند. رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله مى فرمايد:

من ولد له مولود فليوذّن فى أذنه اليمنى بأذان الصلاة، و ليقم فى أذنه اليسرى، فانّها عصمة من الشيطان الرجيم.(٣٠١)

براى هر کس که نوزادى به دنيا آمد، در گوش راست او اذان، و در گوش چپ او اقامه بگويد که اين عمل، موجب حفاظت از شيطان است.

گفتن اذان و اقامه باعث جلوگيرى از بعضى از صفات مذموم در فرزند مى گردد. در روايات آمده است:

أن رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله أذّن فى أُذُن الحسين بالصلاة يوم العيد.(٣٠٢)

پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله روز عيد در گوش امام حسينعليه‌السلام اذانِ نماز را تلاوت فرمود.

٣ - برداشتن کام فرزند به آب فرات يا تربت کربلا

يکى ديگر از مستحبّاتِ هنگام ولادت نوزاد آن است که کام او را با آب فرات يا با تربت امام حسينعليه‌السلام متبرّک کنند:

قال المعصومعليه‌السلام : حنّکوا أولادکم بماء الفرات و بتربة قبر الحسينعليه‌السلام (٣٠٣)

امام معصومعليه‌السلام فرمود: دهان فرزندان خود را با آب فرات و يا با تربت امام حسينعليه‌السلام مبارک گردانيد.

در روايتى آمده است که وقتى نجمه، مادر امام رضاعليه‌السلام ، فرزند عزيزش را به دنيا آورد، پدر بزرگوارش امام موسى بن جعفرعليه‌السلام وارد شد. نجمه نوزاد تازه به دنيا آمده را در پارچه سفيدى قرار داد و او را خدمت امام کاظمعليه‌السلام آورد. در اين هنگام، حضرت در گوش راست نوزاد (امام رضاعليه‌السلام ) اذان و در گوش چپ او اقامه گفت و با آب فرات، دهان مبارک او را متبرّک گردانيد. سپس به نجمه فرمود: بيا نوزاد را بگير. به درستى که اين نوزاد، بقية الله است در روى زمين.(٣٠٤)

٤ - نهادن نام نيکو

از جمله اعمال نيک در هنگام ولادت فرزند، نهادن نام نيکو و شايسته بر اوست و مستحب است اين نامگذارى، در روز هفتمِ ولادت باشد؛ بلکه در بعضى روايات آمده است که قبل از ولادت هم نامگذارى پسنديده است که اين نکته را در بيان حقوق پدر بر فرزند، به طور مبسوط آورديم.

٥ - عقيقه (ذبح و سربريدن حيوان)

يکى ديگر از مستحبّات ولادت (در صورت قدرت مالي)، ذبح حيوان است که اگر فرزند، پسر باشد، حيوانِ نر و اگر فرزند، دختر باشد، حيوانِ ماده اى را به عنوان عقيقه انتخاب مى کنند.

مکروه است که پدر و مادر مولود از گوشت عقيقه مصرف کنند؛ ولى استفاده ساير بستگان نوزاد، اشکالى ندارد. همچنين مستحب است که به هنگام ذبح حيوان، دعاهايى که وارد شده، خوانده شود. امام صادقعليه‌السلام مى فرمايد:

فى العقيقه إذا ذبحت تقول: وجّهت وجهى للّذى فطر السموات و الأرض حنيفاً مسلماً و ما أنا من المشرکين أنّ صلاتى و نسکى و محياى مماتى للّه ربّ العالمين.(٣٠٥) لا شريک له، اللّهم منک ولک، اللّهم هذا عن فلان بن فلان.(٣٠٦)

وقتى که عقيقه را ذبح مى کنيد، بگوييد: من روى خود را به سوى کسى کردم که آسمانها و زمين را آفريده است. من در ايمان خود، خالصم و از مشرکان نيستم. به درستى که نماز و تمام عبادت من و زندگى و مرگ من، همه براى خداوند پروردگار جهانيان است. شريکى براى او نيست. خدايا اين قربانى از تو و براى توست. خداوندا! اين قربانى از طرف فلانى پسر فلانى است.

و اگر کسى بالغ شود و در زمان تولّد از طرف او عقيقه به جا آورده نشود، مستحب است که خود شخص، اين عمل را به جا آورد و گوشت ذبيحه را در بين مسلمانان تقسيم کند. امام صادقعليه‌السلام فرمود:

عقّ رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله عن الحسنعليه‌السلام بيده و قال: «بسم اللّه عقيقة عن الحسن...».(٣٠٧)

پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله با دست مبارک خود، براى امام حسنعليه‌السلام عقيقه کرد و فرمود: به نام خدا اين عقيقه از طرف حسنعليه‌السلام و براى اوست.

همچنين آن حضرت فرموده است:

سمّى رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله حسنا و حسيناعليه‌السلام يوم سابعهما و عقَّ عنهما شاة شاة...(٣٠٨)

پيامبر خدا امام حسن و امام حسينعليه‌السلام را در روز هفتم تولّدِ آنان، نامگذارى کرد و براى هر کدام از آنها يک گوسفند عقيقه کرد.

در روايت ديگرى از آن حضرت آمده است:

کلّ مولود مرتهن بعقيقته.(٣٠٩)

هر نوزادى در گرو عقيقه است.

عمر بن يزيد مى گويد:

قلت لأبى عبداللهعليه‌السلام : «إنى و اللّه ما أدرى کان أبى عقّ عنّى أم» لا، قال: فأمر من أبوعبداللّهعليه‌السلام فعققت عن نفسى و أنا شيخ کبير.(٣١٠)

عمر بن يزيد مى گويد به امام صادقعليه‌السلام عرض کردم: «نمى دانم که آيا پدرم براى من عقيقه کرده است يا نه». امام امر فرمود که براى خود عقيقه کنم. فرمان امام را اجرا کردم، در حالى که در سنين پيرى بودم.

البته ذکر اين نکته لازم است که مطلوب شارع و عمل پسنديده، همان عقيقه است و صدقه دادن به جاى ذبح حيوان، مطلوب نيست؛ چون خداوند، ريختن خون و وليمه دادن را دوست دارد:

انّ اللّه يحبّ إطعام الطعام و أراقة الدّماء. (٣١١)

از بحثها و گفته ها معلوم شد که در اسلام، هيچ فداکارى و خدمتى بالاتر از خدمت و نيکى به پدر و مادر نيست و احسان به آنان، بالاترين وظيفه اى است که فرزند درباره آنان انجام مى دهد.

گرچه اين حقوقى را که والدين نسبت به فرزندان دارند، نمى شود به طور کامل به جا آورد؛ ولى بايد به مقدار لازم تلاش شود تا رضايت آنان را که رضاى خدا در آن است، به دست آورد.

در پايان يادآور مى شويم که نيکى به پدر و مادر به صورت يک قانون کلّى براى همه انسانهاست و اين عمل، مقدّمه شکرگزارى از خداوند متعال است.