دختر، هديه ارزشمند الهى
دين مبين اسلام، بهترين حقوق را براى دختران قائل شده، آن هم در عصرى که دختران، از مزاياى انسانى و زندگى روزمرّه، محروم بودند. قرآن مجيد، وضع دختران را در عصر جاهليت، چنين بيان مى کند:
وَ اِذا بُشِّرَ اَحَدُهُمْ بِالاُْنْثى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَّداً وَ هُوَ کظيم * يتَوارى مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءٍ ما بُشِّرَ بِهِ اَيمْسِکهُ عَلى هُونٍ اَمْ يدُسُّهُ فِى التُّرابِ اَلا ساءَ ما يحْکمُونَ.
در حالى که هرگاه به يکى از آنها بشارت دهند دخترى نصيب تو شده، صورتش [از ناراحتي] سياه مى شود و مملو از خشم مى گردد و از قوم و قبيله خود به جهت بشارت بدى که به او داده شده، متوارى مى گردد [و نمى داند[ آيا او را با قبول ننگ نگه دارد، يا در خاک پنهانش کند؟ چه بد حکمى مى کنند.
در روزگارى که دختر، بى ارزش ترين موجود بود و يکى از رسوم جاهليت، همانا زنده به گور کردن دختران بود، پيغمبر اسلامصلىاللهعليهوآله
به لزوم تربيت آنان امر فرمود.
اين امر واقعاً وحشت آور است که انسان، آن قدر عاطفه خود را زير پا بگذارد که انسانى را که پاره تن اوست، با دست خود، زنده به خاک بسپارد. قرآن هم مى فرمايد:
وَ اِذا الْمُوؤدَةُ سُئِلَتْ بِاَى ذَنْبٍ قُتِلَتْ.
در قيامت درباره دختران زنده به گور شده سؤال مى شود که: به چه گناهى آنها کشته شدند؟
اين امر به جايى رسيده بود که وقتى زن، وضعِ حمل مى کرد، شوهر از خانه متوارى مى گشت تا مبادا دخترى براى او بياورد و او در خانه باشد! سپس اگر به او خبر مى دادند که مولود، پسر است، با خوشحالى به خانه باز مى گشت؛ امّا اگر به او خبر مى دادند که نوزاد دختر است، آتش خشم و اندوه، او را در بر مى گرفت.
نقل کرده اند که مردى خدمت پيامبرصلىاللهعليهوآله
آمد و اسلام آورد. روزى خدمت رسول خداصلىاللهعليهوآله
رسيد و سؤال کرد: «آيا اگر گناه بزرگى انجام داده باشم، توبه من پذيرفته مى شود؟». فرمود: خداوند، توّاب و رحيم است».
عرض کرد: «اى رسول خدا! گناه من بسيار عظيم است». فرمود: عفو خدا از آن بزرگتر است.
عرض کرد: من در جاهليت به سفر دورى رفته بودم، در حالى که همسرم باردار بود. پس از چهار سال بازگشتم. همسرم به استقبال من آمد. دخترکى را در خانه ديدم. پرسيدم: «اين دختر کيست؟». گفت: «دختر يکى از همسايگان است!». من فکر کردم ساعتى بعد به خانه خود مى رود، امّا با تعجّب ديدم که نرفت. غافل از اينکه او دختر من است و مادرش اين واقعيت را مکتوم مى دارد؛ مبادا به دست من کشته شود.
سرانجام گفتم: «راستش را بگو. اين دختر کيست؟». گفت: «به خاطر دارى هنگامى که به سفر رفتى، باردار بودم. اين نتيجه همان حمل و دختر توست». آن شب را با کمال ناراحتى خوابيدم. صبح از بستر برخاستم و کنار بسترِ دخترک رفتم. و در کنار مادرش به خواب رفته بود. او را از بستر بيرون کشيدم و بيدارش کردم و گفتم: همراه من به نخلستان بيا.
او به دنبال من حرکت مى کرد تا نزديک نخلستان رسيديم. من شروع به کندن حفره اى کردم و او به من کمک مى کرد که خاک را بيرون آورم. هنگامى که کندن حفره تمام شد، زير بغل او را گرفتم و در وسط حفره افکندم... سپس دست چپم را به کتف او گذاشتم که بيرون نيايد و با دست راست بر روى او خاک مى ريختم و او پيوسته دست و پا مى زد و مظلومانه فرياد مى کشيد: «پدر جان! با من چه مى کني؟». در اين هنگام، مقدارى خاک روى محاسن من ريخت. او دستهايش را دراز کرد و خاک را از صورت من پاک نمود؛ ولى من همچنان با قساوت تمام روى او خاک مى ريختم، تا آخرين ناله هايش در زير قشر عظيمى از خاک محو شد.
هر دو چشم پيامبرصلىاللهعليهوآله
از شنيدن اين سخنان پر از اشک شد و در حالى که بسيار ناراحت بود و اشکهايش را پاک مى کرد، فرمود: اگر نه اين بود که رحمت خدا بر غضبش پيشى گرفته، لازم بود هر چه زودتر از تو انتقام بگيرد.
در روايات اسلامى درباره محبّت به دختر موارد زيادى از ائمه اطهارعليهمالسلام
رسيده، از جمله حمزة بن حمران مى گويد.
أتى رجل و هو عند النّبىصلىاللهعليهوآله
فأخبر بمولود أصابه فتغير وجه الرّجل، فقال له النّبىصلىاللهعليهوآله
: «ما لک؟»، فقال: «خير»، فقال: «قل»، قال: «خرجت و المرأة تمخض فأخبرت أنّها ولدت جارية»، فقال النّبىصلىاللهعليهوآله
: الأرض تقلّها و السماء تظلّها، و اللّه يرزقها.
مردى حضور رسول خدا آمد و نزد پيغمبرصلىاللهعليهوآله
، شخص ديگرى نيز بود. تازه وارد به او مژده نوزادى داد. رنگ آن مرد دگرگون شد. پيغمبرصلىاللهعليهوآله
فرمود: «چه شد؟». آن مرد عرض کرد: «خير است». فرمود: «بگو». عرض کرد: از خانه بيرون آمدم؛ در حالى که زنم دچار درد زايمان بود. به من خبر رسيد که او دختر زاييده است. پيغمبرصلىاللهعليهوآله
فرمود: زمين او را نگاهدارى مى کند، و آسمان، بدو سايه مى افکند، و خدا به او روزى مى رساند.
از اين حديث شريف، مطالبى را بايد استفاده کرد: اوّل اينکه انسان بايد فرقى بين فرزندانش نگذارد؛ چه پسر باشند و چه دختر. همه مخلوق خداوند هستند و نعمتهاى بسيار خوب خداى متعال. ديگر اينکه انسان نبايد به فکر روزى فرزندانش باشد. در جايى که خداوند، موجودى را خلق کرده و از اين سفره الهى، تمام مخلوقات بهره مند هستند، روزى اين کودک را هم در نظر گرفته و فرقى نمى کند؛ فرزند چه پسر باشد و چه دختر. رازق، خالق يکتاست. انسان اگر به خدا توکل داشته باشد و فرمان الهى را اجرا کند، خداوند متعال، روزى او را بدون اينکه خود او بداند، مى رساند:
... وَ مَنْ يتَّقِ اللّهَ يجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً * وَ يرْزُقْهُ مِنْ حَيثُ لايحْتَسِبُ وَ مَنْ يتَوَکلْ عَلَى اللّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ...
و هر کس پرهيزگار شود، خداوند، راه را بر او مى گشايد و از جايى که گمان نمى برد، به او روزى عطا مى کند، و هر که بر خدا توکل کند، خداوند او را کفايت خواهد کرد.
سکونى مى گويد:
دخلت على أبى عبداللهعليهالسلام
و أنا مغموم مکروب، فقال لي: «يا سکوني! ممّء غمّک؟»، قلت: «ولدت لى أبنة»، فقال: «يا سکوني! على الأرض تقلّها و على اللّه رزقها، تعيش فى غير أجلک و تأکل من غير رزقک، فسرى و اللّه عنّي»، فقال لي: «ما سمّيتها؟» قلت: «فاطمة»، قال: آه! آه!
بر امام صادقعليهالسلام
وارد شدم، در حالى که غمناک و ناراحت بودم. فرمود: «سکونى از چه ناراحتي؟». عرض کردم:
«دخترى برايم به دنيا آمده است»، امامعليهالسلام
فرمود: «سکوني! سنگينى بچّه بر زمين است و روزى او بر خداست و براى خاطر او از عمر و روزى تو کم نمى شود». در اثر فرمايش امامعليهالسلام
ناراحتى از من برطرف شد. امامعليهالسلام
فرمود: «اسم دختر را چه گذاشته اي؟». عرض کرد: «فاطمه»، حضرت وقتى نام فاطمه را شنيد، به خاطر مصائب و شدايدى که براى جدّه اش حضرت فاطمه زهراعليهالسلام
پيش آمده بود، ناراحت شد.
همچنين در روايات، اشاره شده که انسان وقتى وارد منزل مى شود، با هديه و تحفه داخل منزل شود و مخصوصاً براى دخترانش هديه ببرد. ابن عباس از رسول خداصلىاللهعليهوآله
روايت کرده است:
قال رسول اللهصلىاللهعليهوآله
: من دخل السوق فاشترى تحفة فحملها الى عياله کان کحامل صدقة الى قوم محاويج و ليبدأ بالأناث قبل الذکور فانّ من فرَّح ابنته فکأنّما اعتق رقبة من ولد إسماعيل...
ابن عباس از رسول اکرمصلىاللهعليهوآله
روايت کرده که فرمود: هر کس تحفه اى بخرد و براى خانواده خود ببرد، اجر او در پيشگاه خداوند، مانند کسى است که به مستمندان کمک کرده باشد؛ و در تقسيم تحفه ها، اوّل به دخترها بدهيد و سپس به پسرها، و آن کس که دختر خردسال خود را مسرور کند، اجر آزاد کردن بنده اى از فرزندان اسماعيل را دارد.
رسول خداصلىاللهعليهوآله
مى فرمايد:
نعم الولد البنات المخدّرات من کانت عنده واحدة جعلها اللّه له سترا من النار و من کانت عنده اثنتان أدخله الله بها الجنة.
خوب فرزندانى اند دختران پرده نشين. آن کسى که داراى يک دختر باشد، او حجابى است براى پدر و مادرش از آتش، و هر کسى که داراى دو دختر باشد، خدا به واسطه آن دو او را وارد بهشت گرداند.
امام صادقعليهالسلام
مى گويد:
البنات حسنات و البنون نعمة، و الحسنات يثاب عليها، و النّعمة يسئل عنها.
دختران، حسنات هستند و پسران، نعمت هستند. و بر حسنات، ثواب داده مى شود و از نعمتها سؤال مى شود.
در روايتى آمده است:
و بشّر النّبىصلىاللهعليهوآله
بابنة فنظر فى وجوه أصحابه، فرأى الکراهة فيهم، فقال: ما لکم؟ ريحانة أشمّها و رزقها على اللّه عزّوجلّ و کانصلىاللهعليهوآله
أبابنات.
به رسول خداصلىاللهعليهوآله
بشارت دختر دادند. پيامبرصلىاللهعليهوآله
به صورت اصحاب خود نگاه کرد. چهره آنان را افسرده و غمگين ديد. فرمود: چرا غمناک هستيد؟ دختر گُلى است که او را مى بويم و رزق و روزى او با خداست، و پيامبرصلىاللهعليهوآله
پدر دختران بوده است.
امام صادقعليهالسلام
مى فرمايد:
انّ ابراهيمعليهالسلام
سئل ربّه أن يرزقه ابنة تبکيه و تندبه بعد الموت.
حضرت ابراهيمعليهالسلام
از خدا دختر طلب کرد تا بعد از مرگش براى او بگريد و نوحه سرايى کند.
پدران و مادران توجّه داشته باشند که فرزند، چه پسر باشد يا دختر، مخلوق خداست و از نعمتهاى بسيار مبارک ايزد خالق. بايد در مقابل اين نعمت بيکران سپاسگزارى کرد و سلامتى فرزند را خواه پسر باشد يا دختر، از خدا خواست. در کافى آمده است:
کان على بن الحسينعليهالسلام
اذا بشّر بالولد لم يسئل أذکر هو أم أنثى حتّى يقول: أسوّى فان کان سويا قال: الحمد للّه الذى لم يخلق منّى شيئاً مشوهاً.
سيره و اخلاق امام سجادعليهالسلام
بر اين بود که اگر به ايشان بشارتِ تولّد فرزندى را مى دادند، سؤال نمى کرد که آيا فرزند پسر است يا دختر؛ بلکه مى فرمود که آيا سالم است، و اگر خبر سلامت را مى دادند مى فرمود: سپاس، خداوندى را سزاست که از من فرزندى ناقص به دنيا نيامده است.
از امام صادقعليهالسلام
درباره آيه:«وَ جَعَلَ لَکمْ مِنْ أزْواجِکمْ بَنينَ وَ حَفَدَةً»
سؤال کردند. فرمود: الحفدة بنو البنت و نحن حفدة رسول اللهصلىاللهعليهوآله