• شروع
  • قبلی
  • 28 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 3477 / دانلود: 2287
اندازه اندازه اندازه
تربيت مذهبى کودک

تربيت مذهبى کودک

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

محبت و ابزار دوستى

پايه ى حيات بشرى بسته به محبت است، محبت به هر کسى که باشد کارى است به ياد ماندنى و فراموش ناشدني. اين محبت است که يک عمر، انسان را در حفاظ خود محکم و سالم نگه مى دارد و سلامت حيات او را بيمه مى کند و در سرنوشت او نقش مهمى را ايفا مى کند و ريشه ى عميق روانى و روحى دارد. محبت، يک مسئله فطرى است و بشر طالب آن است. او از پدر و مادر توقع دارد، و ديگران در اين باره در حاشيه قرار دارند.

پناهنگاه يک کودک در کانون گرم خانواده از طريق محبت است. اگر او در خانواده ى خود محبت نبيند به ديگران پناه خواهد برد، به کسانى که به او محبت کنند. فرق نمى کند که اين محبت در طول حيات او به نفع او باشد يا به زيان او.

متأسفانه امروزه بيشتر انحرافات و بزه کارى هاى جوانان و نوجوانان در جامعه از کسانى بروز مى کند که در دوران کودکى و پس از آن فاقد محبت از جانب والدين خود بوده اند. توجه به اين امر بسيار لازم و ضرورى مى نمايد، آن هم محبتى که به نفع فرزند باشد و معقول، نه دوستى و محبت ظاهرى و تصنعي. بايد محبت در راستاى ساختار درست و صحيح اخلاقى و فرهنگى او باشد.

امام صادقعليه‌السلام فرمود:

جُبِلَتْ الْقُلُوبُ عَلى حُبِّ مَنْ نَفَعَها وَ بُغضِ مَنْ ضَرَّها؛(٣٣) فطرت آدمى چنان ساخته

شده که هر کس به او نيکى کند،

او را دوست بدارد و هر که با او بد کند، دشمن.

أَحِبُّوا الصِّبْيانَ وَ أرْحَمُوهُمْ وَ إِذا وَعَدْتُّمُوهُمْ فَفَوا لَهُمْ فَإِنَّهُمْ لايروْنَ إلاَّ أَنَّکمْ تَرْزُقُونَهُمْ؛(٣٤) کودکان را دوست بداريد و با آنان عطوف و مهربان باشيد.

رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

أَکرِمُوا أَوْلادَکمْ وَ أَحْسِنُوا آدابَکمْ؛(٣٥) به فرزندان خود احترام کنيد و با آداب و روش پسنديده با آنان معاشرت کنيد.

امام صادقعليه‌السلام فرمود:

إن الله لَيرحَمَ الْعَبْدَ لِشَدَّةِ حُبِّهِ لِوَلَدِهِ؛(٣٦) خداوند متعال به مردى که بيشتر به فرزندش محبت کند، رحم مى کند.

يادآورى مى شود در اين مورد نيز مانند ساير موارد اعتدال و ميانه روى مد نظر باشد و چنان نباشد که محبت موجب جرأت و جسارت کودک نسبت به پدر و مادر و يا ديگران باشد. محبت تا حدى مورد نظر است که حريم و حدود احترامات حفظ شود و چنان نباشد که فرزند نسبت به ديگران جسور و جرى باشد.

محبت در اسلام، نوعى تربيت صحيح و درست و منطقى و حريم قائل شدن به رفتار و کردار متقابل فرزند به والدين و ديگران است و بهتر اينکه محبت به حدّ افراط و تفريط نرسد که آن گاه نه تنها به نفع کودک نيست، بلکه به ضرر اوست و در دين مبين اسلام نيز از اين گونه محبت نهى شده است.

امام صادقعليه‌السلام فرمود:

شَرُّ الاباءِ مَنْ دَعاءُ الْبِرُّ إلى الافْراطِ وَ شَرُّ الاَبْناءِ مَنْ دَعاءُ التَّقْصيرُ إلى الْعُقُوقِ؛(٣٧) بدترين پدران - والدين - کسانى هستند که نسبت به فرزند در محبت افراط کنند و بدترين فرزند کسى است که کوتاهى او نسبت به والدين به عاق شدن منجر شود.

فصل ششم

تربيت خوب

تربيت، اساسى ترين و ضرورى ترين و ابتدايى ترين نياز بشر است. در تمامى جوامع و ملل و فرهنگ ها روى اين مسئله تکيه ى فوق العاده اى مى کنند که فرزندانشان بر اساس فرهنگ و سنن ملى و ميهنى و قومى پرورش يابند و سنت هاى گذشته خود را به آنها منتقل مى کنند. در آغاز، هر کس تلاش مى کند فرزندش به خوبى تربيت شود. منتها به فرموده قرآن مجيد، هرکسى يا حزبى به نحوى به گروه و عقايد و فرهنگ خود، دل بسته است.

کودک، روحيه ى بسيار حساس و ظريفى دارد. اطراف او پر از انسان هاى مختلف و با اخلاق متفاوت و گوناگون و رفتارهاى ناهمگون مى باشد. امکان دريافت همه نوع رفتار و کردار و گفتار از اطرافيان را دارد. طبق فرمايش امام علىعليه‌السلام به فرزندش امام حسنعليه‌السلام که مى فرمايد: وَإنَّما قَلبُ الْحَدَثِ کالاَرْضِ الخالِيةِ ما اَلْقى فيها مِنْ شَييءِ قَبَلَتْهُ؛(٣٨) پسرم! قلب فرزند نورس مانند زمين خالى است، خالى از بذر و گياه، هر تخمى که در آن افشانده شود، همان رشد مى کند.

مربيان باتجربه و صاحب نظران امور تربيتى به دشوارى و سختى اين امر، توجه و عنايت داشته اند که از چه طريقى فرزند را تربيت کرده و از او مواظبت نمايند که راه درست و صحيح انسانيت را دنبال کند واينکه چه چيزهايى قابل انتقال به اوست و چه چيزهايى غير قابل انتقال و چه چيزهايى در آينده ى او خوب است و نقش دارد.

متأسفانه آنهايى که خارج و بيرون از اسلام هستند، در طول ساليان دراز و با فعاليت هاى بى وقفه نتوانستند با فرهنگ هاى خود ساخته به يارى فرزندانشان بشتابند، لذا آنها را به بيراهه کشاندند و قدرت مهار و کنترل عصيان هاى روزافزون آنها را از دست داده اند. اما اسلام چهارده قرن است که با فرهنگ غنى و آسمانى خود، فرزندانش را در حصار و حفاظ استوار و محکم حفظ کرده است. به خاطر ارايه راه درست تربيت، پيروانش در خلق و خوى بشرى نمونه و سرافراز جهانيان مى باشند، کسانى که از اين قوم به بيراهه و انحراف کشانده شدند، در اثر بى توجهى خانواده ى آنها و همين طور دورى گرفتن آنها از مرام هاى مذهبى و آيين اسلام و گريز از کانون هاى انسان ساز مذهبى بوده است و تاکنون اسلام در تربيت فرزندانش در مسير خود با دشوارى و کوتاهى مواجه نگشته است.

پيروان اسلام اگر در اين عصر توجهى به آداب و سنن فرهنگى بکنند از همگان، برتر و والاترند. درست است که تربيت يک مسئله دشوارى است، ولى اگر از همان آغاز رشد کودک که قابليت و ظرفيت پذيرش خوب و بد را دارد و در همان حال پيرو و تابع پدر و مادر است تربيت شود، مشکلى در راه تربيت پيدا نخواهد کرد. در نهايت بايد واقعاً به اين امر اهميت داد چون کودک امروز، جوان فرداست و جوان فردا، بزرگسال پس فرداست، تربيت او در دوران طفوليت چراغ راه آينده ى اوست.

بزرگان و خردمندان عالم از ديرزمان در سخنان و در مباحث خود به مسائل تربيتى اهميت داده اند.

«تربيت، بزرگترين و سخت ترين مسئله اى است که براى حل کردن به انسان داده مى شود، زيرا که بصيرت انسان بسته به تربيت اوست و اين يکى هم بسته به بصيرت او».(٣٩)

«کانت»

«مسئله تربيت براى نژاد کنونى مسئله زندگى و مرگ است».(٤٠)

«ارنست رنان»

«هر تربيتى در درجه ى اول بايد اخلاقى و در درجه ى دوم عقلى باشد. هر تربيت کامل، عقلى است. بدون تربيت اخلاقى و يا پيش از اين يکى غيرممکن است و هر تربيت ناقص، يک بدبختى است».(٤١)

«جون ريسکن»

بيان نظريات سه تن از فلاسفه ى اروپايى، فقط به خاطر اهميت اعتراف آنها در اين مورد بود، وگرنه همان گونه که در ابتدا نيز اشاره شد تصميم بر آن است که در اين نوشتار، صرفاً از آيات الهى و رواياتى که از ائمه ى اطهارعليهم‌السلام وارد شده است، استفاده شود.

هدف اسلام از تربيت فرزندان، تربيت خوب و نيک آنهاست. خوبى ها و نيکى هايى که خود اسلام بيان داشته است که در راستاى مذهب و تعالى روحى و معنوى و دينى باشد نه چيز ديگر و امتياز اسلام در ميان ساير مکتب ها به همين امر تربيت معطوف است و فلسفه ى وجودى اسلام نيز طبق فرمايش پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در همين امر خلاصه مى شود که فرمود: اِنِّى بُعِثتُ لاتَمِّمَ مَکارِمَ الاَخْلاقِ؛(٤٢) من براى تکامل بخشيدن به اخلاق و خوى خوب بشريت مبعوث گشته ام.

فصل هفتم

حُسن معاشرت

در بحث هاى پيشين اشاره اى شد به مراقبت هاى ويژه، به اينکه کودک پس از تولد نيازمند مراقبت است. از جمله ى آن مراقبت ها حُسن معاشرت و برخورد خوب با اوست.

کودک، قلب ظريف و لطيفى دارد و همين طور روان انعطاف پذير و زودرنج، با يک تبسّم و لبخند زدن به او، مى خندد و با يک اخم، آزرده مى شود. کودکى دوران بسيار حساسى است. حاصل زحمات در پرورش او پس از سپرى شدن دوران کودکى و نوجوانى است که خود را نشان مى دهد. امکان دارد به خاطر وابستگى هاى خانوادگى که کودک دارد پاسخ به اعمال خوب و بد والدين در آن دوران ها را ندهد، ولى پس از پايان دوران کودکى و نوجوانى، او عقده ها و کينه هاى نهفته ى پيشين را و همين طور محبت و لطف والدين را - که خاطره ى بسيار شيرين آن دوران است - بى پاسخ نخواهد گذاشت.

برخوردهاى والدين او را به همان کيفيت که مى بيند تربيت مى کند و او نيز همان ها را تحويل جامعه و به نسل پس از خود مى دهد. اگر والدين توقع دارند که فرزند مطيع و فرمانبردارى داشته باشند و موجب سربلندى و افتخار آنها باشد و در آينده به علت وجود او خود را سرزنش و ملامت نکنند، بايد برخورد خوب و معاشرت نيک با او داشته باشند. در همان آغازى که قدرت تميز و درک تشخيص دارد نيکى ها را در عمل به او نشان دهند. به عنوان مثال اگر کودک زبان گشوده است و هنگامى که صبح از خواب بيدار مى شود با يک سلام گرم و مهرآميز با او روبه رو بشوند و هنگامى که شب به بستر مى رود با يک شب بخير او را نوازش کنند.

سيره ى پسنديده ى پيامبر خدا، آن معلم بزرگ بشريت که پيروان خود را نيز به اين عمل و اعمال خوب ديگر سفارش نموده اين است: «ملاطفت با کودکان، معاشرت خوب و پيشى گرفتن در سلام به آنها».

فيض کاشانى در اين مورد چنين مى گويد:

وَ الْتَّلَطُّفُ بِالصَّبْيانِ مِنْ عادَةِ الرَّسُولِ؛(٤٣) يکى از روش ها و عادات رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، ملاطفت با کودکان بود.

وَ کانَ رَسُولَ اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : يقْدِمُ مِنَ

السَّفَرِ فَيتَلَّقاهُ الْصَّبيانُ فِيقِفَ لَهُمْ ثُمَّ يأمُرُ بِهِمْ فَيرْفَعُونَ إِلَيهِ، فَيرْفَعُ مِنْهُمْ بَينَ يدَيهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ وَ يأْمُرَ أَصْحابَهُ أَنْ يحْمِلُوا بَعَضَهُم فَرُبَّما يتَفاخَرُ الصِّبيانُ بَعْد ذلِک؛(٤٤) هنگامى که حضرت محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از سفر بر مى گشت، کودکان به استقبالش مى شتافتند، آن گاه ايشان توقف مى کرد و به آنها مى فرمود بياييد به آغوشم و آنها هم از سر و دوش حضرت بالا مى رفتند و حضرت به اصحاب خود نيز دستور مى داد که بعضى از آنها را بغل کنند، کودکان بعدها به اين عمل رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم تفاخر مى کردند.

انس بن مالک مى گويد:

عَنْ أَنَسِ بْنِ مالِک قالَ: «إِنَّ رَسُولَ اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مَرَّ عَلى الْصِّبيانِ فَسَلَّمَ عَلَيهِمْ وَ هُوَ مُغَذٍّ؛(٤٥) وقتى که پيامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با کودکان برخورد مى کرد به آنها سلام مى کرد و طعامشان مى داد.

حضرت امام رضاعليه‌السلام فرمود:

وَ أَجْمِلْ مُعاشِرَتَک مَعَ الصَّغيرِ وَ الْکبيرِ؛(٤٦) معاشرت خود را با کودکان و بزرگان زيبا بکن.

فصل هشتم

تأثير رفتار والدين

يک بُعد از معاشرت و سلوک خوب با فرزند به اعمال و رفتار خاصّ والدين و برخورد متقابل آنها مربوط است. نيروى تقليد و قوه ى جاذبه ى کودک بسيار قدرتمند است، لذا سريع هر آنچه را که در پيرامونش اتفاق مى افتد دريافت مى کند، و چه بسا بعضى از آن رفتارها و اعمال را دقيقاً انجام دهد، بدين جهت والدين بايد به اين موارد دقت کنند و با بى توجهى و بى اعتنايى از کنار آن نگذرند و تصور نکنند که او بچه است و نمى فهمد، و که اين نوع طرز تفکر از عدم درايت و سادگى والدين بچه سرچشمه مى گيرد و نمى دانند همين بى توجهى و بى اعتنايى به کودک در آينده چه انعکاسى خواهد داشت و چه تأثيرى در بافت و ساختار فرهنگى و اخلاقى او به وجود مى آورد و حتى ممکن است منشأ بسيارى از ناهنجارى ها و بزهکارى در کودک گردد.

آنچه که بيشتر قابل توجه و با اهميت است بزرگ دانستن و مهم پنداشتن همين توهمات است که به نظر خيلى کوچک جلوه مى کند. اتفاقاً بسيارى از کودکان نسبت به همان چيزهايى که بزرگان قابل توجه نمى دانند خيلى هوشيارند، پس بهتر است والدين در رفتار خود خيلى دقيق باشند اعمالى را که اسلام زشت و ناپسند شمرده، پيروانش به آنها دقت و توجه کنند که خير و صلاح خود و فرزندانشان در آن است. هتاکى والدين به يکديگر و عيب گويى و ناسزاگويى و از شأن انسان هاى عاقل به دور است. پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرموده است يکى از حقوق فرزند به عهده ى پدر، احترام کردن او به مادر اوست که در مطالب پيش به اين حديث اشاره شد.

گذشته از مسائل فوق که مربوط به سلوک والدين در خانه است مسائل ديگرى نيز هست که قابل توجه و عنايت است. البته يادآورى اين نکته ضرورى مى نمايد که اکثر خانواده ها و والدين به مسائل اخلاقى و معاشرت به خوبى و رفتار نيکو با يکديگر توجه دارند و اين صفات خوب و پسنديده را به صورت ژنتيک به فرزندانشان منتقل مى کنند و تنها معدودى از افراد هستند که در رفتارهاى اجتماعى و برخورد با نزديکان خود از هنجارهاى اجتماعى تبعيت نمى کنند.

زن و شوهرى که تحت پرچم اسلام زندگى مى کنند و نور ديانت خداپرستى در قلبشان تابيده است و به اسلام عشق مى ورزند و به پيامبر و خاندانش دل بسته اند، دوست دارند زندگيشان در چهارچوب اسلام محفوظ باشد و مى خواهند نسل هاى سالم داشته باشند، بايد محيط منزلشان را از رفتارها و اعمال گرفتار لغزش، منزه نمايند.

اسلام ظرافت کارى هايى دارد که خيلى زيبا و قابل توجه است، آداب و معاشرتى که اسلام به پيروانش آموخته، براى سالم نگه داشتن محيط خانه و جامعه و براى سالم رسيدن اين قافله ى بشرى به سرمنزل مقصود است، از اين روست که براى سلوک در خانه و جامعه اى که در آن زندگى مى کند و هم چنين جهانى که امروزه با گسترش شبکه ارتباطات در حکم دهکده است، برنامه ريزى دقيق دارد. به همين جهت حتى آن مسائل ريز و غير قابل توجه از نظر ما را، مهم دانسته است.

يا أَيها الَّذينَ آمَنُوا لِيستئذِنْکمُ الَّذينَ مَلَکتْ أيمانُکمْ وَ الَّذينَ لَمْ يبُلُغُوا الْحُلُمَ مِنْکمْ ثَلاثَ مَرّاتٍ مِنْ قَبْلِ صَلواةِ الْفَجْرِ وَ حينَ تَضَعُونَ ثِيابَکمْ مِنَ الظَّهيرةِ وَ مِنْ بَعْدِ صَلوةِ الْعِشاءِ..(٤٧) اى کسانى که ايمان آورده ايد بايد آنهايى که سرپرستيشان به عهده ى شماست و آنهايى که به سن بلوغ نرسيده اند در سه وقت هنگام ورود به منزل شما اجازه بگيرند، پيش از نماز صبح و هنگامى که در نيمروز استراحت کرده ايد، و بعد از نماز مغرب و عشا....

امام صادقعليه‌السلام فرمود:

لايجامِعُ الرَّجُلُ إِمْرَأَتَهُ وَ لاجارِيتَهُ وَ فى الْبَيتِ صَبِى فَإِنَّ ذلِک مِمّا يورِثُ الزِّنا؛(٤٨) زن و شوهر در خانه اى که کودک صداى آنها را مى شنود آميزش نکنند، براى اينکه موجب و مورث فسق مى شود.

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

وَ الَّذى نَفْسى بِيدِهِ لَوْ أَنَّ رَجُلاً غَشِى إِمْرأَتَهُ وَ فى الْبَيتِ صَبِى مَسْتَيقِظٌ يراهُما وَ يسْمَعُ کلامَهُما وَ نَفَسَهُما ما أَفَلَحَ أَبَدَاً إِنْ کانَ غُلاماً کانَ زانِياً او جارِيةً کانَتْ زانِيةً؛(٤٩) قسم به او که جانم در يدِ قدرت اوست، اگر زن و شوهرى در خانه اى که کودکى صداى آنها را مى شنود و بيدار است و آنها را مى بيند آميزش کنند، هيچ گاه آن کودک رستگار نخواهد شد. چه پسر باشد و چه دختر، فاسق خواهند شد.

لازم به يادآورى است که سعى ما در اين نوشتار بر آن است که به مسائل کلى اشاره کنيم و علاقه مندان مى توانند براى راهنمايى بيشتر، به کتبى که در اين زمينه انتشار يافته مراجعه کنند.

فصل نهم

آموزش حيا و عفت

وجه مميز انسان و تفاوت خوب و بد او در صفات و رفتار و خلق و خوى اوست. نيکى ها با زشتى ها سنجيده مى شود، ميزان در تشخيص آنها عقل و شرع است، يعنى خوبى ها و بدى ها را يا عقل انسان تشخيص مى دهد يا شرع آنها را به انسان معرفى مى کند. حيا و عفت نيز از جمله چيزهايى است که هم عقل فطرى انسان آنها را مى ستايد و هم شرع به آنها اهميت داده است.

«حيا» عبارت است از شرم که موجب مى شود انسان از عملى که سرزنش و ملامت آور است دورى کند و «عفت» عبارت است از پاکدامنى و پارسايى که موجب نزديکى بيشتر انسان به خدا و خدا به انسان مى شود. سرمنشأ حياپذيرى و عفت، خوبى والدين است. همان طورى که در بحث قبلى گذشت که بايد پدر و مادر خود حريم عفاف و حيا را نگه دارند و لازم است راه حيا و عفت را به فرزندان نيز بياموزند و آن دو را به آنها معرفى کنند و مصاديق آنها را بشناسانند که در چه مواردى حيا داشته باشند و عفت را رعايت کنند و دامن خويش را از آلوده شدن به محرمات و پليدى ها حفظ کنند.

امام علىعليه‌السلام فرمود:

مَنْ کساهُ الْحَياءُ ثَوْبَهُ لَمْ يرَ النّاسُ عَيبَهُ؛(٥٠) هرکسى که لباس حيا او را بپوشاند، مردم عيب او را نخواهند ديد.

أَلْحَياءُ يصُدُّ عَنْ فِعْلِ الْقَبيحِ؛(٥١) حيا انسان را از اعمال زشت باز مى دارد.

امام صادقعليه‌السلام فرمود:

لا حَياءَ لِمَنْ لاإِيمانَ لَهُ؛(٥٢) آن کسى که حيا ندارد، ايمان ندارد.

مصاديق خارجى حياورزى و عفت پذيرى بسيار است. حيا در گفتار، حيا در کردار و همين طور عفت و در راستاى بندگى هيچ گونه ناراستى قابل بخشش نيست و آنهايى هم که خود را بنده ى خدا نمى دانند يعنى زير بار خداپرستى نمى روند، آنها نيز از بى بند و بارى و بى حيايى و بى عفتى سودى نمى برند، بلکه خود را بيشتر در مخاطره مى اندازند و در نهايت تلاش مى کنند خانواده ى خود را از ديد و تعرض بيگانه حفظ کنند و تحمل کوچکترين جسارت را به خود ندارند. با اين همه، بدون توجه به آينده ى آنها، خود را در مخاطره ى ناخودآگاه و ناخواسته قرار مى دهند و نمى دانند که اين خودشان هستند که شعله بر خرمن هستى فرزندانشان مى زنند و آينده ى آنها را در خطر انحراف و سقوط قرار مى دهند و موجب از هم پاشيدگى کيان خانواده ى خود مى شوند و اينکه امروزه طبقه ى عصيان گرى با عناوين خاصّى در جوامع بروز مى کنند که به هيچ خدايى سر تسليم فرود نمى آورند و سيادت کسى را نمى پذيرند، حاصل همان بى توجهى است و حاصل دستاورد فرهنگ صرفاً مادى است که اربابان دنياپرست و از خدا بى خبر آن را ترويج مى کنند.

ضمانت بقاى نسل بشر و ضمانت سالم ماندن جامعه، توجه نمودن به فرامين آسمانى است.

انسان با حيا و عفتش تفسير مى شود و انسانيت منهاى اين دو معنى ندارد. پس يکى از وظايف مهم پدر و مادر تفهيم حجب و حيا و عفت به فرزندان است و انسان آن گاه از جامعه ى حيوانى متمايز مى شود که جامعه ى او، جامه ى عفاف و حيا بر تن داشته باشد.

فصل دهم

تأديب و تشويق

کودک تا هفت سالگى به محبت نياز دارد، منظور اين نيست که بعد از آن احتياج به محبت ندارد. محبت در طول عمر انسان سرمايه ى بقا و حيات اوست و ضمانت سلامتى روح او، ولى تا هفت سالگى بيشتر بايد با او از طريق محبت رفتار کرد و تا آن زمان او معنى تشويق و تأديب را درک نمى کند. تنها يک چيز باعث رشد و بالندگى او مى شود و آن ابراز علاقه ى بيشتر و محبت به اوست، او بايد تا هفت سالگى بازى کند، پس از آن پدر و مادر تکاليف ديگرى نسبت به او دارند که بايد به آنها بپردازند، در راستاى اين وظايف، جهت هدايت مستمرّ و حفظ و حراست او، دو روش موجود هست يکى راه تشويق است و ديگرى راه تأديب.

با ورود کودک به هفت سالگى، دوران سخت و دشوار تربيت او فرا مى رسد. زمان مدرسه رفتن و وارد شدن به جمع دوستان و گروه همسالان، آن هم کودکانى که هرکدام فرهنگ، اخلاق، خلق و خوى متفاوتى دارند، و هر يک از اين عوامل مى تواند در خلق و خوى او تأثير بگذارد، و اگر والدين اشراف کامل به او نداشته باشند، احتمال دارد زحمات پيشين آنها هدر رود. در اينجاست که وظيفه ى خطير و مهم پدر و مادر بيشتر مى شود. تشويق و تأديب ضرورتش در اين مواقع احساس مى شود.

ادب و تأديب دو اصطلاح همگون و هم خانواده است، يکى به معنى تربيت کردن و ديگرى به معنى تنبيه کردن مى باشد. اسلام تربيت و ادب آموزى به فرزند را مقدم بر تأديب و تنبيه مى داند. «ادب» نشان دادن راه و اصول صحيح زندگى است و ياد دادن نحوه ى رفتار با خود و با ديگران است. تأديب و تشويق هم بايد در همين مسير باشد. تأديب هم به دو نحو امکان دارد که وقتى کودک از مسير صحيح و راه درست زندگى منحرف شد او را باز گرداند و يا از ادامه ى راه نادرست باز دارد. يکى اينکه زشتى انحراف را به او نشان دهد و ديگر اينکه با اعمال درست زشتى راهى را که پيش گرفته و يا عملى که انجام داده او را بيدار و شرمنده کند و يا اينکه با مقدارى تنبيه بدنى که منجر به صدمه ديدن نباشد و او را متنبه کند وى را تأديب کند.

دوران تربيت کودک را پيشوايان اسلام، به سه دوره ى هفت ساله تقسيم کرده اند.

امام صادقعليه‌السلام فرمود:

دِعْ إِبْنَک يلْعَبُ سَبْعَ سَنينَ، وَ يؤَدَّبُ سَبْعاً، وَ أَلْزِمْهُ نَفْسَک سَبْعَ سِنينَ فَإِنْ أَفْلَحَ وَ إلاّ فَإِنَّهُ لاخَيرَ فِيهِ؛(٥٣) بگذار فرزند تا هفت سالگى بازى کند، و در هفت سال دوم او را پرورش و تأديب کن، و در هفت سال سوم خود را بيشتر به او ملزم کن - يعنى بيشتر مواظبش باش - اگر اصلاح و رستگار شد چه بهتر، وگرنه پس از آن هيچ فايده اى ندارد.

پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

اَلْوَلَدُ سيدُ سَبْعَ سِنينَ، وَ عَبْدُ سَبْعَ سَنينَ، وَ وَزيرُ سَبْعَ سنينَ؛(٥٤) فرزند هفت سال سرور و آقا است، و هفت سال نوکر است و هفت سال وزير است.

و در حديث ديگرى مى فرمايد:

وَ يتَعَلَّمُ الْحَلالَ وَ الْحَرامَ؛ و هفت سال حلال و حرام ياد مى گيرد.

و در حديثى مى فرمايد:

الغُلامُ يلْعَبُ سَبْعَ سِنينَ وَ يتَعَلَّمُ الْکتابَ سَبْعَ سِنينَ وَ يتَعَلَّمُ الْحَلالَ وَ الحَرامَ سَبْعَ سِنينَ؛(٥٥) فرزند هفت سال کتاب بخواند و هفت سال حلال و حرام ياد بگيرد.

امام صادقعليه‌السلام فرمود:

اَلْوَلَدُ سيدٌ سَبْعَ سِنينَ، وَ عَبْدٌ سَبْعَ سَنينَ، وَ وَزيرٌ سَبْعَ وَ يتَعلَّمُ الْحَلالَ وَ الْحَرامَ سَبْعَ سِنينَ؛(٥٦) فرزند هفت سال آقا است و هفت سال برده است و هفت سال وزير و هفت سال نيز حلال و حرام ياد بگيرد.

علىعليه‌السلام فرمود:

خَيرُ ما وَرِّثَ الاَباءُ الاَبْناءَ الاَدبُ؛(٥٧) بهترين ارثى که پدران براى فرزندان به جاى مى گذارند، ادب است.

ادب و تأديب، بايد در راستاى پرورش درست و معقول باشد و به نفع دنيا و آخرت کودک باشد، نه صرفاً براى تقويت روحيه ى ماديگرى و دنياگرايي. اگر پدر و مادرى روش هاى خوب تربيتى را به نحو صحيح ياد نگيرند، در راهنمايى و تربيت کودک دچار مشکلات خواهند شد و همين طور اگر پدر و مادر دو طرز تفکر و دو فرهنگ متفاوت داشته باشند، نمى توانند کودک خود را يکنواخت و در يک مسير صحيح و مذهبى تربيت کنند، بايد ابتدا آنها در تربيت کودک تفاهم و اتحاد و انفاق داشته باشند تا کودک در انتخاب راه تربيتى سردرگم نباشد. البته چنين اتفاق و اتحاد و تفاهم امکان نخواهد داشت، جز اينکه والدين به يک مصدر و منبع تربيتى که عبارت است از مذهب الهى، متکى باشند. مَشرب و سرچشمه ى فرهنگى و تربيتى آنها بايد دين باشد، در اين صورت است که آنها مى توانند در تربيت صحيح کودک موفق باشند.

ناگفته نماند پدران و مادران مسلمان وظيفه دارند و مکلف هستند که کودکان را خوب تربيت کنند و اين يک فريضه است. پيشتر يادآور شديم که فرزندان در دستان پدر و مادر يک امانت الهى هستند. پس بايد اين امانت صحيح و سالم به صاحب اصلى اش برگردانده شود.

پيامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى فرمايد:

اَکرِمُوا أَوْلادَکمْ وَ أَحْسِنُوا آدابَهُمْ؛(٥٨) فرزندان خود را عزيز بداريد، و آنها را خوب تربيت کنيد.

فصل يازدهم

خوددارى از اعمال خشونت

پدران و مادرانى که در قِبال کودکان و فرزندانشان احساس مسئوليت مى کنند، بديهى است که بيشتر دل مى سوزانند، و توقع دارند فرزندانشان طبق دلخواه آنها تربيت شوند. کوچکترين مسامحه را در اين راه جايز و روا نمى دارند و تحمل کوچکترين لغزش را از فرزندانشان ندارند. امکان دارد کودکان و فرزندانى باشند که بعضاً در قالب و چهارچوب فکرى و تربيتى آنها نگنجند و يا دير در راه تربيتى قرار گيرند و يا اصلاً تمرّد کنند و شيطنت نمايند. در اين صورت احتمال دارد والدين دست به خشونت بزنند و مبادرت به مجازات آنها کنند و کودکان خود را به تکلّف وادارند، اعمال سليقه و سخت گيرى کنند.

همان گونه که در گذشته مطرح شد، تربيت فرزند، يک نوع ظرافتکارى و آشنايى به اصول و روش تربيتى لازم دارد. بايد گام به گام پيش رفت. عصبانيت و خشونت که منجر به کتک کارى و تنبيه سنگين بدنى شود سودمند و مفيد نيست. اين گونه رفتار کردن، تنش آفرين است و باعث عصيانگرى و ايجاد روحيه ى پرخاشگرى در فرزند مى شود.

امام رضاعليه‌السلام فرمود:

قال بَعضُهُمْ شَکوْتُ إِلى أَبى الْحَسنِ موسى عليه‌السلام إِبْناً لى، فَقالَ: لاتَضْرِبْهُ، وَ أَهْجُرْهُ وَ لاتُطِلْ؛(٥٩) مردى در حضور حضرت از فرزند خود شکايت کرد، حضرت فرمود: فرزندت را نزن، براى ادب کردنش، از او قهر کن، ولى مواظب باش، قهرت طول نکشد و هرچه زودتر آشتى کن.

علىعليه‌السلام فرمود:

إِنَّ الْعاقِلَ يتَّعِظُ بِأَلاَدَبِ وَ الْبَهائِمُ لايتَّعِظُ إِلاّ بِالْضَّرْبِ؛(٦٠) پندپذيرى انسان عاقل به وسيله ى ادب و تربيت است، چارپايان و حيوانات اند که تنها با ضرب و زدن، تربيت مى شوند.

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

رُوِى عَنْ أُمِّ الْفَضْلِ زَوْجَةِ الْعَبّاسِ بْنِ عَبْدِالمُطَّلِبِ مُرْضَعَةِ الْحُسَينِِعليه‌السلام قالَتْ: أَخَذَ مِنّى رَسُولُ اللهِصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم حُسَيناً أَيامَ رِضاعِهِ فَحَمَلَهُ، فَاراقَ ماءً عَلى ثَوْبِهِ، فَأَخَذْتُهُ بُعْنِفٍ حَتّى بَلى، فَقالَصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : مَهْلاً يا أُمَّ الْفَضْلِ إِنَّ هذِهِ الاِراقَةَ، يطَهِرُّها فَأَى شَيءٍ يزيلُ هذَا الْغُبارَ عَنْ قَلْبِ الْحُسَينِ؛(٦١) ام الفضل همسر عباس بن عبدالمطلب دايه ى امام حسينعليه‌السلام بود. مى گويد: پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم حسينعليه‌السلام را که کودک بود از من گرفت و بغل کرد. حسينعليه‌السلام لباس او را آلوده کرد، و آن گاه شروع به گريه کرد. من ناراحت شدم. حضرت فرمود: ام الفضل آرام، اين رطوبت با اندکى آب پاک مى شود، و اما اگر کدورتى از اين ناراحتى به دل حسين بنشيند، آن وقت چه چيزى اين غبار را از دل او مى زدايد.

فصل دوازدهم

ادب آموزى

دو معنى در اصطلاح براى ادب بيان داشته اند و در اذهان عامه نيز از اين واژه دو برداشت به ذهن خطور مى کند، يکى داشتن خوى خوش و پسنديده؛ دوم، مجازات و تنبيه.

منظور ما در اينجا معنى اول است، يعنى آموختن روش و اخلاق و خصلت هاى نيک و پسنديده به فرزندان و انتقال فرهنگ و آداب و رسوم ملل و مذهبى به آنها.

در ميان ملل يک سلسله آداب و رسوم و فرهنگ رفتارى که در خور سنت هاى خودشان است وجود دارد که به آنها به ديده ى احترام مى نگرند و هر فردى که آن آداب و رسوم را ناديده بگيرد و از آنها تخطى کند، به او به ديده ى نفرت مى نگرند و او را فاقد آداب و تربيت تلقى مى کنند. در يک کلام هر کس از محدوده ى انسانى و قانونى خويش تجاوز کند و به حريم ديگران و اجتماع وقعى ننهد، او را سرزنش مى کنند. در اسلام، مصاديق داشتن ادب و تربيت فراوان است. به عنوان مثال بى احترامى به پدر و مادر و بى احترامى به ديگران و ناديده گرفتن حقوق آنها بى ادبى است.

امروز که شبکه ى ارتباطات گسترش يافته و از طريق اينترنت راه ارتباط با ملت هاى ديگر به سهولت امکان پذير شده است و بيشتر احساس درآميختن با آنها مشاهده مى شود و انسان ناگزير است که با آنها برخورد کند و ارتباط داشته باشد، لازم است با فرهنگ آنها آشنا گردد و با ديده ى احترام به آنها بنگرد و اين را آيين اسلام به ما سفارش کرده است که با آنها با رفتار خوب و پسنديده برخورد کنيم. مسلمانان نيز بايد در چهارچوب مذهب و محدوده ى شريعت خود قدم بردارند و رفتار و کردار خود را با آن وفق دهد و آنچه که در مذهب ادب پنداشته شده است فراگيرد و همان را به فرزندان خويش انتقال دهد و از وظايف بارز و مهم والدين توجه به اين امر مهم و ياد دادن آن به فرزندان است.

امام علىعليه‌السلام فرمود:

خَيرُ ما وَرِّثَ الاَباءُ الاَبْناءَ الاَدبُ؛(٦٢) بهترين چيزى که پدران براى فرزندان به ارث مى گذراند، ادب است.

امام باقرعليه‌السلام فرمود:

نَظَرَ أَبى إِلى رَجُلٍ وَ مَعَهُ إبْنُهُ يمْشى وَ الاِبْنُ مَتِّکئٌ عَلى ذِراعِ الابِ، قالَ: فَما کلَّمَهُ أَبى مَقْتاً لَهُ حَتّى فارَقَ الدُّنْيا؛(٦٣) پدرم مردى را ديد که به همراه پسرش راه مى رفتند و پسر به بازوى پدر تکيه داده بود، گويد: تا پدرم زنده بود با آن مرد سخن نگفت.

امام علىعليه‌السلام فرمود:

مَنْ قَلَّ أَدَبُهُ کثُرَتْ مَساوِيةُ؛(٦٤) هرکس ادبش اندک باشد، زشت کارى هايش بيشتر مى شود.

امام صادقعليه‌السلام فرمود:

رَحِمَ اللهُ والِداً أَعانَ وَلَدَهُ عَلى بِرِّهِ؛(٦٥) خداوند رحمت کند کسى را که در کار نيک فرزندش اقدام کند.

مسائل و موارد ادب در منابع اسلامى و در کتب اخلاقى و تربيتى فراوان بيان شده است بايد براى به دست آوردن آنها به مجالس وعظ و کتب مربوط مراجعه کرد. انسان مسلمان بايد مؤدب باشد که غفلت موجب پشيمانى و ندامت مى گردد.