احكام كودكان از تولد تا بلوغ

احكام كودكان از تولد تا بلوغ0%

احكام كودكان از تولد تا بلوغ نویسنده:
گروه: خانواده و کودک

احكام كودكان از تولد تا بلوغ

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: محمد حسین فلاح زاده
گروه: مشاهدات: 7054
دانلود: 5217

توضیحات:

احكام كودكان از تولد تا بلوغ
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 111 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 7054 / دانلود: 5217
اندازه اندازه اندازه
احكام كودكان از تولد تا بلوغ

احكام كودكان از تولد تا بلوغ

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

احكام كودكان از تولد تا بلوغ

نويسنده : محمد حسين فلاح زاده

پيشگفتار

بسم الله الرحمن الرحيم‏

دين اسلام، دينى است كامل، كمال بخش و در بردارنده بهترين دستورات زندگى. تعاليم حيات بخش اسلام، بر سرتاسر حيات فردى و اجتماعى انسان سايه افكنده و همه مقاطع زندگى او را در بر مى‏گيرد. وتئورى واقعى و كامل اداره انسان از گهواره تا گور(١) را عينيت مى‏بخشد.

احكام فقهى كه بخشى از معارف دينى انسان است، حاوى مسائل سازنده و تربيتى بس ژرف و سرنوشت سازى است، اما دست‏يابى به تمام آن مسائل و بهره‏مندى بهينه از آن، براى عموم مردم، آسان نيست، از اين رو سزاست در ابواب اين فقه مبين سير و كاوش شود و شرح وظايف پدر و مادر در رابطه با فرزند استخراج گردد.

در اين راستا خانه كودك) - كه تلاش خود را در زمينه تعليم و تربيت كودكان جهت بخشيده - به كاوش در رساله‏هاى عمليه مراجع عظام و استخراج فتاوا در حوزه كودك پرداخته و نتيجه تلاشهايش را در كتابى با نام احكام ما و كودكان) گرد آورده و نشر داده است.

پس از اين گام، كه مخاطب آن، محققان و طلاب حوزه‏هاى علميه و مدرسان و معلمان بودند، از سوى آن موسسه فرهنگى پيشنهاد شد تا گامى ديگر به پيش نهيم و اين بار عموم مردم، به ويژ٠ پدران و مادران جوانى را كه در آغاز زندگى نسبت به فرزندانشان حساسيت ويژه‏اى دارند، مخاطب خويش سازيم.

بر اين اساس اقدام به انتخاب برخى از مسائل آن كتاب و بازنويسى و تبيين وظيفه پدر و مادر نسبت به كودكان از تولد تا دوران بلوغ كرديم.

اينك آنچه فرا روى شماست، تلاشى است در اين مسير.

در پايان، يادآورى اين نكته لازم است كه هر فردى براى انجام وظايف خود بايد در هر مسأله به فتواى مرجع تقليد خويش عمل كند، و هر چند مسائل اين نوشته از منابع مختلف آورده شده ولى اكثر آنها مورد اتفاق فتواى فقهاء است و مى‏توان به آنها عمل كرد.

منابع تمام مسائل در پاورقى هر صفحه آورده شده كه تفصيل آنها و رمز هر يك در پايان كتاب خواهد آمد.

ربنا تقبل منا انك انت السميع العليم

تابستان ١٣٧٩ هجرى شمسى.

محمد حسين فلاح زاده.

(١) تولد

شستشوى بدن (غسل دادن)

١- غسل دادن نوازد، مستحب است‏(٢).

٢- اگر غسل دادن براى نوزاد ضرر داشته باشد، مستحب نيست‏(٣) .

٣- اگر غسل دادن نوزاد و يا سه روز تأخير بيفتد مانعى ندارد، ولى اگر به حدى تأخير بيفتد كه به او نوازد نگويند. بهتر است، رجاء(٤) غسل دهند(٥) .

نخستين غذا (كام برداشتن)

مستحب است - حتى پيش از خوردن شير مادر - با آب فرات و تربت سيدالشهداء( عليه‌السلام ) كام طفل را بردارند (٦).

نخستين سخن (اذان و اقامه)

مستحب است در روز اول و تولد نوزاد، يا پيش از افتادن بند ناف او، در گوش راستش اذان، و در گوش چپش اقامه بگويند(٧).

نامگذارى‏

١- پس از تولد نوزاد، مستحب است نام نيكويى برايش بر گزينند(٨).

٢- برگزيدن نام نيكو يكى از حقوق فرزند بر پدر خويش است‏(٩).

٣- بهترين نامها براى فرزند نامهايى است كه بندگى خداوند را در بر

داشته باشد؛ مانند عبدالله، عبدالرحمن، عبدالرحيم؛ و در مرتبه دوم نامهاى پيامبران و امامان( عليه‌السلام ) (١٠).

٤- از ميان نامهاى پيامبران و امامان( عليه‌السلام ) نام محمد) بهترين نامهاست‏(١١).

٥- كسى كه چهار فرزند پسر دارد، مكروه است، نام يكى از آنان را محمد) نگذارد(١٢).

تراشيدن سر

١- در روز هفتم تولد نوزاد - دختر يا پسر - مستحب است موى سر او را تراشيده و به اندازه وزن موها طلا يا نقره، صدقه دهند(١٣).

٢- مكروه است قسمتى از موى سر نوزاد را تراشيده و قمستى را باقى گذارند(١٤).

سوارخ كردن گوش ‏

در روز هفتم تولد نوزاد - دختر يا پسر - مستحب است گوش او را سوراخ كنند(١٥).

ختنه‏

١- واجب است فرزند پسر ختنه شود(١٦).

٢- مستحب است ختنه نوزاد را در روز هفتم انجام دهند(١٧).

٣- نوزادى كه به طور مادرزاد ختنه شده باشد، اگر ختنه‏اش كامل باشد، لازم نيست او را ختنه كنند(١٨).

٤- نوزادى كه به طور مادر زاد ختنه شده، مستحب است براى عمل كردن به سنت پيامبر بر محل ختنه او تيغ بگذارند(١٩).

٥- كسى كه كودك - مسلمان - را ختنه مى‏كند لازم نيست مسلمان باشد؛ زيرا كافر هم مى‏تواند كودك مسلمان را ختنه كند(٢٠).

٦- مستحب است دختر را نيز ختنه كنند هر چند بالغ شود(٢١).

٧- بهتر است دختر را در سن هفت سالگى ختنه كنند(٢٢).

عقيقه‏

١- عقيقه، گوسفند يا حيوان ديگرى است كه براى شخصى كشته مى‏شود.

٢- گوسفند، گاو و يا شتر در عقيقه كافى است ولى قوچ از همه اينها بهتر است‏(٢٣).

٣- مستحب است عقيقه سالم و چاق باشد(٢٤).

٤- مستحب است عقيقه پسر، حيوان نر و عقيقه دختر، حيوان ماده باشد(٢٥).

٥- مستحب است عقيقه را روز هفتم تولد كودك بدهند و اگر از روز هفتم تأخير افتاد. همچنان مستحب است، حتى اگر فرزند بالغ شد، و برايش عقيقه نداشته باشند، مستحب است خودش عقيقه را بدهد(٢٦).

٦- در عقيقه مى‏توانند گوشت خادم يا پخته شده را تقسيم كنند، يا بپزند و گروهى از مومنين - حداقل ده نفر - را دعوت كنند و به آنها غذا بدهند(٢٧).

٧- مستحب است پا و ران عقيقه را به قابله (ماما) بدهند(٢٨).

٨- صدقه دادن قميمت عقيقه به جاى عقيقه كافى نيست‏(٢٩).

٩- مكروه است كه پدر نوزاد يا يكى از عائله نخورد به احتياط نزديكتر است‏(٣٠).

١٠- در مورد آنچه در بعضى از روستاها رسم است كه استخوان عقيقه را در پارچه سفيدى پيچيده و دفن مى‏كنند مدركى نيافتيم‏(٣١).

وليمه‏ (٣٢)

١- وليمه دادن در تولد فرزند مستحب است‏(٣٣).

٢- لازم نيست وليمه تولد فرزند در روز تولد وى باشد، بلكه اگر چند روزى هم بگذرد مانعى ندارد(٣٤).

٣- وليمه دادن براى ختنه فرزند، نيز مستحب است‏(٣٥)

(٢) تغذيه‏

شير مادر و تأثير آن‏

١- مستحب است نوزاد از شير ماد تغذيه كند، چون شير مادر بهترين شير است‏(٣٦).

٢- براى شير دادن كودك، مادر او از هر دايه‏اى بهتر است‏(٣٧) .

٣- رواياتى كه از پيشوايان معصوم( عليه‌السلام ) رسيده و نيز تجربيات و آزمايشها، گوياى اين حقيقتند كه شير، تأثير كامل در نوزاد شيرخوار دارد(٣٨) .

٤- در موارد زير شير دادن كودك، بر مادرش واجب است:

* آغوز شير(٣٩).

* زمانى كه نگهدارى نوازد با غذايى غير از شير ممكن نبود يا غذاى ديگر برايش زيان داشته باشد(٤٠).

* زمانى كه شير دهنده‏اى غير از مادر موجود نباشد(٤١).

٥- در غير مواردى كه در مسأله قبل گفته شد. بر مادر واجب نيست فرزند خود را رايگان يا با گرفتن دستمزد شير دهد(٤٢).

مدت شير دهى‏

١- شير دهى كامل كودك، دو سال تمام است‏(٤٣).

٢- در صورتى كه ممكن باشد، مستحب است كودك را دو سال تمام شير دهند(٤٤).

٣- كودك را مى‏توانند بيش از دو سال شير دهند(٤٥).

٤- هر چند به اندازه دو يا سه ماه كمتر از دو سال هم جايز است به كودك شير دهند ولى نسبت به او ستم كرده‏اند(٤٦).

٥- در صورتى كه ممكن باشد و ضرورتى در ميان نباشد، جايز نيست كمتر از بيست و يك ماه كودك را شير دهند(٤٧).

شير دايه‏

١- مستحب است كه مرد، همسرش را از شير دادن به نوزادان متعدد باز دارد، چون ممكن است با گذشت زمان، فراموش شود كه به چه كسانى شير داده و در نتيجه افرادى كه با شير خوردن محرم شده‏اند با هم ازدواج كنند(٤٨).

٢- زنى كه براى شير دان كودك انتخاب مى‏شود، مستحب است خصوصيات زير را دارا باشد:

*مسلمان، عاقل، عفيف و زيبا باشد(٤٩).

*شيعه دوازده امامى باشد(٥٠).

*داراى خصوصيات نيكو باشد(٥١).

٣- اجير كردن زن براى شير دادن كودك در مدت معين جايز است‏(٥٢).

٤- اگر اجير كردن دايه براى شير دادن. منافاتى با حق شوهرش نداشته باشد، لازم نيست از شوهر او اجازه بگيرند. ولى اگر با حق او منافات داشته باشد، جايز نيست. مگر با اذن شوهرش‏(٥٣).

٥- انتخاب چنين زنانى براى شير دهى كودك مكروه است:

*زن كم عقل و زشت.

*غير مسلمان.

*غير دوازده امامى.

*بد اخلاق.

*زنازاده.

*زنى كه شيرش از تولد نوزاد نامشروع به وجود آمده باشد.

*زنى كه داراى خصوصيات نيكو نيست‏(٥٤).

٦- استفاده از شير زنان كافر بسيار كراهت دارد(٥٥).

اجرت شير دهى‏

١- شوهر، مالك شير زن نيست، به همين جهت است كه زن مى‏تواند بابت شير دادن كودك خود مزد بخواهد(٥٦).

٢- سزاوار است مادر كودك، براى شير دادن فرزند خود مزدى نخواهد؛ و خوب است كه پدر كودك به او مزد بدهد(٥٧).

٣- اگر مادر كودك براى شير دادن فرزندش، مزد بخواهد بايد به او پرداخت شود(٥٨).

٤- در موارد زير مى‏توان كودك را از مادرش گرفته و براى شير دادن به دايه سپرد:

دايه، بدون گرفتن دستمزد، او را شير دهد ولى مادر، دستمزد بخواهد(٥٩).

مادر كودك، دستمزدى بيش از دستمزد دايه بخواهد(٦٠).

٥ - در مواردى كه شير دادن بر مادر واجب است؛ مانند وقتى كه شير دهنده‏اى جز او نباشد، لازم نيست رايگان شير دهد. بلكه مى‏تواند براى شير دادن فرزند خود دستمزد بخواهد(٦١).

٦ - اگر كودك مال و ثروتى داشته باشد مزد شير دهى، از مال خودش پرداخت مى‏شود(٦٢).

٧ - در صورتى كودك مال و ثروتى نداشته باشد، اجرت شير دهى بر عهده پدر است‏(٦٣).

٨ - اگر پدر هم نداشته باشد اجرت شير دهى بر عهده كسى است كه مخارج كودك بر او واجب است، مثلا جد پدرى‏(٦٤).

نماز و روزه زن شيرده‏

١ - اگر ضرورت داشته باشد، مادر كودك مى‏تواند فرزندش را در حال نماز در آغوش گرفته و شير دهد(٦٥).

٢ - زنى كه كودكى را نگهدارى مى‏كند، با شرايطى مى‏تواند در لباس نجس نماز بخواند، كه تفصيل مساله در بحث طهارت، ص ١٢٥ خواهد آمد(٦٦).

٣ - زن شير دهى كه شير او كم است و روزه براى خودش يا كودكى كه شير مى‏دهد زيان دارد، روزه گرفتن بر او واجب نيست، خواه زن شيرده مادر كودك شيرخوار باشد يا دايه او(٦٧).

٤ - در واجب نبودن روزه فرقى ندارد كه زن مزد بگيرد يا رايگان شير دهد(٦٨).

٥ - اگر كسى پيدا شود كه كودك را شير دهد بايد كودك را به او سپرده و خودش روزه بگيرد(٦٩).

٦ - زن شير دهى كه به خاطر زيان روزه براى كودك شير خوارش روزه نگرفته:

قضاى روزه بر او واجب است‏(٧٠).

علاوه بر قضاى روزه واجب است براى هر روز يك مدّ طعام به فقير بدهد واحتياط مستحب آن است كه دو مد طعام بدهد(٧١).

٧ - زن شير دهى كه به خاطر زيان روزه براى خودش روزه نگرفته:

قضاى روزه بر او واجب است‏(٧٢).

علاوه بر قضاى روزه بايد براى هر يك مد طعام بابت كفاره به فقير بدهد(٧٣).

شير دهى و خويشاوندى‏

با چند شرط اگر كودكى از زنى شير بخورد موجب محرميت برخى افراد مى‏شود:

شرايط شيرى كه سبب محرميت است:

كودك شير زن زنده را بخورد(٧٤).

شير آن زن از نطفه حرام نباشد (شير مادرى كه از زنا حامله شده باشد تاثيرى در محرميت ندارد)(٧٥).

كودك شير را از پستان بمكد.(اگر شير را بدوشند و به او بدهند سبب محرميت نمى‏شود)(٧٦).

شير خالص باشد (با چيزى مخلوط نكرده باشند)(٧٧).

دو سال كودك تمام نشده باشد (يعنى ٢٤ ماه قمرى)(٧٨).

شير از آميزش يك شوهر و از يك زن پديد آمده باشد - نه از يك شوهر و دو زن -(٧٩).

شير از يك شوهر باشد (زنى كه از شير خود كودكى را چند مرتبه شير دهد، بعد شوهر ديگرى اختيار كند و از آن شوهر نيز شيردار شود و شير دادن را تكميل كند، اينگونه شير دادن سبب محرميت نمى‏شود)(٨٠).

يك شبانه روز شير بخورد تا سير شود و در بين آن غذا يا شير زن ديگرى را نخورد: يا ١٥ مرتبه شير بخورد و در بين ١٥ مرتبه شير زن ديگرى را نخورد. يا مقدارى شير بخورد كه باعث رويش گوشت و محكم شدن استخوان كودك شود(٨١).

كودكى كه با همه شرايط گفته شده از دايه شير خورده باشد:

دايه مادر او و شوهر دايه كه صاحب شير است پدر او مى‏شود(٨٢).

پدر و مادر دايه، و پدر و مادر شوهرش، و نيز پدر بزرگ و مادر بزرگشان، پدر بزرگها و مادر بزرگهاى آن شير خوار مى‏شوند(٨٣).

برادران دايه و شوهرش، دايى و عموى شير خوار بوده، و خواهران آندو، عمه و خاله او مى‏شوند(٨٤).

نوه‏هاى دايه و شوهرش برادر زاده و خواهر زاده‏هاى شير خوار مى‏شوند(٨٥).

نوه‏هاى شير خوار نوه‏هاى دايه و شوهرش به شمار مى‏آيند(٨٦).

افردى كه نام برده شد تنها با كودكى كه شير خورده است و فرزندان او در آينده محرم مى‏شوند نه با خويشاوندان او.

خوردنى و نوشيدنى‏

١. خوراندن هر چيز مست كننده به كودك حرام است‏(٨٧).

٢. خوراندن عين نجاسات به كودك حرام است‏(٨٨).

٣. احتياط واجب است كه آب نجس را به كودك ننوشانند و بقيه چيزهاى نجس نيز حكمشان مثل حكم آب نجس است‏(٨٩).

٤. خوراندن غذايى كه براى كودك ضرر دارد جايز نيست‏(٩٠).

(٣) حضانت‏

تعريف حضانت‏

حضانت به معناى پرورش دادن كودك و پرستارى اوست، كه در احكام دينى داراى مراتب و شرايط خاصى است.

مراتب حضانت‏

پسر

١. حضانت پسر در مدت دو سالى كه شير مى‏خورد با مادر اوست‏(٩١).

٢. پس از آنكه دو سال پسر تمام شد حق حضانتش تا زمان بلوغ با پدر اوست‏(٩٢).

دختر

١. حضانت دختر تا هفت سالگى با مادر اوست‏(٩٣).

٢. پس از آنكه دختر هفت ساله شد حضانتش با پدر اوست‏(٩٤).

٣. دخترى كه پدر ندارد حق حضانتش تا زمان بلوغ با مادر اوست‏(٩٥).

حضانت مادر

١. مادر در صورتى مى‏تواند حضانت فرزند را بر عهده بگيرد كه داراى اين شرط باشد:

آزاد، مسلمان، عاقل، مورد اعتماد(٩٦)

٢. بهتر است كودك را تا هفت سالگى در حضانت مادر باقى گذراند، هر چند پسر باشد(٩٧).

٣. در حضانت مادر نسبت به كودكى كه دو سالش تمام نشده، فرقى نيست كه مادر خودش كودك را شير دهد يا ديگرى او را شير دهد(٩٨).

٤. مادر كودك مجاز است كه حضانت او را بپذيرد يا نپذيرد(٩٩).

حضانت ديگران‏

١. پس از مرگ پدر و مادر، حضانت كودك به ترتيب اولويت بر عهده افراد زير است:

جد پدرى كودك‏(١٠٠)

وصى پدر يا وصى جد پدرى‏(١٠١)

نزديكترين خويشان كودك بر مبناى مراتب ارث‏(١٠٢)

٢. افرادى كه حضانت كودك به آنها مى‏رسد اگر در مرتبه ارث با هم يكسان باشند و بر سر حضانت ميان آنها مشاجره شود، بايد به قيد قرعه يكى از ايشان انتخاب شود(١٠٣).

اسقاط حق حضانت‏

١. حضانت كننده مى‏تواند حق حضانت متعلق به خود را روز به روز ساقط كند(١٠٤).

٢. اگر مادر براى شير دادن فرزندش مزدى بيش از مزد دايه بخواهد و پدر كودك او را به دايه بسپارد، حق حضانت مادر نسبت به كودك ساقط نمى‏شود(١٠٥).

٣. در موارد زير حق حضانت مادر ساقط شده به پدر مى‏رسد:

مادر كودك از حضانت فرزندش خود دارى كند، كه در اين صورت حاكم شرع پدر را براى حضانت او مجبور مى‏كند(١٠٦).

مادر شيعه نبوده و پدر شيعه باشد(١٠٧)

مادر كودك ديوانه شود(١٠٨)

مادر حق حضانت خود را ساقط كند(١٠٩)

مادر كه حق حضانت بر عهده اوست پس از طلاق با ديگرى ازدواج كند(١١٠)

مادر كودك در مدت حضانت بميرد(١١١).

٤. حضانتى كه به پدر تعلق دارد پس از مرگ وى، به مادر مى‏رسد(١١٢).

حضانت كودك بى‏سرپرست‏

١. تكفل مخارج و تربيت صحيح اسلامى كودكان بى‏سرپرست بسيار خوب است ولى اگر خطرى آنها را تهديد نكند واجب نيست‏(١١٣).

٢. كودكى كه پيدا مى‏شود:

اگر در معرض تلف بوده و نجاتش وابسته به گرفتن او باشد، بر يابنده واجب كفايى است كه او را گرفته و نگه دارد(١١٤).

در گرفتن و نگه داشتن او فرقى نيست كه نوزاد باشد يا مميز(١١٥).

در صورتى كه نجاتش وابسته به نگه داشتن او توسط شخص يابنده نباشد گرفتن كودك بر يابنده مستحب است.

٣. پس از آنكه يابنده كودك را در اختيار خود گرفت:

واجب است يا خودش او را نگه دارى و تربيت كرده و به امورش رسيدگى كند، و يا شخص ديگرى را به اين كار بگمارد(١١٦).

تا زمانى كه اولياى كودك پيدا نشده‏اند يابنده او براى حضانت و تربيتش از هر كسى سزاوارتر است‏(١١٧).

تا زمانى كه كودك تحت حضانت و سرپرستى يابنده است هيچ كس حق ندارد بچه را از او بگيرد(١١٨).

٤. اگر همراه كودك پيدا شده اموالى باشد كه بيش از حد نياز اوست، يابنده مى‏تواند آن اموال را با اذن حاكم شرع يا وكيل او براى مخارج كودك هزينه كند(١١٩).

اگر در هزينه كردن اموالى كه همراه كودك بوده اذن گرفتن از حاكم شرع يا وكيلش ممكن نباشد بايد از مؤمنان عادل اجازه بگيرد و در صورتى كه به ايشان نيز دسترسى نداشته باشد مى‏تواند اموال كودك را براى مخارج او هزينه كند و ضامن نيست‏(١٢٠).

در صورتى كه كودك مالى همراه نداشته باشد، يابنده مى‏تواند از اموال خود، يا با زكات يا كمك گرفتن از ديگران مخارج او را بدهد(١٢١).

٥. اگر همراه كودك مالى نباشد و كسى هم يافت نشود كه مخارج او را بدهد يابنده بايد مخارج او رابپردازد و در اين صورت اگر قصد پس گرفتن مخارج او را داشته باشد، مى‏تواند پس از بلوغ كودك آنها را پس بگيرد ولى اگر قصد پس گرفتن مخارج او را نداشته است نمى‏تواند پس بگيرد(١٢٢).

٦. اگر راههايى براى فراهم كردن هزينه كودك وجود داشته باشد، و يابنده خودش نفقه او را بدهد، پس از بلوغ كودك نمى‏تواند آن هزينه‏ها را از او بخواهد هر چند از اول قصد گرفتن هزينه‏ها را داشته باشد(١٢٣).

٧. اگر ولى كودك پيدا شود، حضانت او به وليش منتقل مى‏شود و در صورتى كه ولى كودك را از يابنده در خواست كند، بر يابنده واجب است كه كودك را به او تحويل دهد(١٢٤).

٨. افرادى كه حضانت كودك، شرعا بر عهده آنان بوده، مثل پدر و مادر و جد اگر كودك را نزد يابنده ببينند، مى‏توانند او را از يابنده بگيرند و خودشان حضانت كنند(١٢٥).

٩. چنانچه يابنده كودك را به اولياى حضانت كننده‏اش تحويل دهد و ايشان از تحويل گرفتن و حضانتش سرباز زنند، بايد آنها را به تحويل گرفتن كودك و حضانت او وادار كنند(١٢٦).

١٠. نگهدارى (كودك) زنازاده واجب كفايى است و بايد هزينه او از بيت المال فراهم آيد(١٢٧).

جداكردن فرزند از پدر و مادر

١. در دوران شير خوارگى، كه مادر، حضانت كودك را بر عهده دارد براى پدر جايز نيست كودك را از او بگيرد(١٢٨).

٢. بنابر احتياط واجب، اگر مادر، پيش از تمام شدن دو سال كودك را از شير بگيرد پدر حق ندارد بچه را از حضانت او خارج كند(١٢٩).

٣.كودكى كه مادر ندارد جدا كردن او از پدر يا جد يا برادر و خواهرش مكروه است(١٣٠).

٤. تا هفت سال دختر تمام نشده پدر نمى‏تواند او را از مادرش جدا كند(١٣١).

پايان حضانت كودك‏

كودك - دختر باشد يا پسر - پس از بلوغ و رشد، مدت حضانتش پايان يافته و كسى بر او حق حضانت ندارد، بلكه اختيارش به دست خود اوست‏(١٣٢).

(٤) ولايت

صاحب ولايت‏

١. ولايت بر كودك و نظارت بر مصالح او به تربيت اوليت بر عهده افراد زير است و در صورت نبودن يكى ولايت به ديگرى منتقل مى‏شود:

- پدر و جد پدرى.

- وصى پدر يا وصى جد پدرى كه به عنوان قيم كودك تعيين شده است.

- حاكم شرع.

- مؤمنان عادل‏(١٣٣).

٢. افرادى مانند مادر، مادر بزرگ مادرى يا پدرى، پدر بزرگ مادرى، برادر، عمو و دايى و فرزندان آنان و نيز نامادرى، در زمان حيات اولياى شرعى - كسانى كه در مساله قبل گفته شد - يا پس از مرگ آنها، بر هيچ امرى از امور كودك از قبيل ازدواج و به كارگيرى و غير اينها، ولايت ندارند(١٣٤).

شرايط ولى‏

١. ولى كودك بايد داراى شرايط زير باشد:

- بالغ و عاقل و آزاد(١٣٥).

- اگركودك، مسلمان است ولى او بايد مسلمان باشد(١٣٦).

٢. ولايت كودكى كه پدرش مسلمان نيست به جد پدرى او اختصاص پيدا مى‏كند و اگر او نيز مسلمان نباشد، ولايت كودك با حاكم شرع است‏(١٣٧).

حدود ولايت ولى‏

ولى، بر جان و مال كودك ولايت دارد، و با شرايطى در هر دو مورد مى‏تواند نسبت به كودك اعمال ولايت كند. موارد هر يك به تفصيل خواهد آمد.

ولايت بر جان (نفس)

١. و لايت بر نفس ممكن است به شكلهاى مختلفى باشد، برخى از آنها عبارتند از:

- تعليم و تربيت و تأديت‏

- ازدواج‏

- اجير كردن و به كارگرى فرستادن‏

- حقوقى از قبيل: قصاص‏

- توليت وقف‏

- طلاق‏

- ختنه‏

- عبادت‏

- اذان و اطاعت‏

- نذر و عهد و قسم‏

ولايت بر مال‏

١. ولايت بر مال نيز ممكن است به شكلهاى مختلفى باشد، برخى از آنها عبارتند از:

- خريد و فروش اموال كودك‏

- اجاره‏

- مضاربه‏

- پرداخت خمس و زكات‏

- بخشش به ديگران‏

- قرض‏

- صلح‏

يعنى ولى مى‏تواند اموال كودك را بفروشد تا چيزى براى او بخرد يا اموال او را به اجاره دهد يا چيزى را براى او اجاره كند، يا به مضاربه دهد و مقدارى از آن را به ديگران ببخشد يا هديه بر كودك را قبول كند و يا اموالش را به قرض دهد.

٢. اگر كسى در امور مالى و جسمى و يا ساير امور كودكى تصرف كند، تصرفش صحيح نيست، مگر ولى كودك، آن تصرف را بپذيرد(١٣٨).

ولايت پدر و جد پدرى‏

١. ولايت پدر و جد پدرى (پدر پدر) هر يك به طور مستقل و در عرض هم مى‏باشد، پس اگر هر يك از ايشان به طور مستقيم در امرى از امور كودك تصرف كنند - مثلا هر يك از آنان ملك كودك را به كسى اجاره دهد - آنكه زودتر اقدام كرده تصرفش صحيح بوده و تصرف ديگرى لغو مى‏شود(١٣٩).

٢ - اگر هر يك از پدر و جد پدرى، در يك زمان در امرى از امور كودك خود تصرف كنند، تصرف جد نافذ است‏(١٤٠).

٣. در يكسان بودن ولايت جد، فرقى ميان جد نزديك و جد دور نيست، بنابراين پدر و جد و پدر جد همه به طور يكسان و مستقل بر كودك ولايت دارند(١٤١).

٤. براى تصرف پدر و جد پدرى در اموال كودك عدالت شرط نيست‏(١٤٢).

٥. پدر و جد پدرى مى‏توانند براى اجراى امورى كه ولايت دارند وكيل بگيرند(١٤٣).

٦. پدر و جد پدرى مى‏توانند كسى را وصى خويش كنند كه پس از مرگشان بر فرزندان نابالغ و قاصر آنها ولايت داشته باشد(١٤٤).

٧. پدر و جد پدرى مى‏توانند در وصيت خود، نسبت به ولايت وصى بر فرزندانشان تجديد نظر كرده و يا وصيت را پس بگيرند(١٤٥).

٨. اگر پدر مخارج فرزند كوچكش را ندهد، ولايت او بر فرزندش از بين نمى‏رود(١٤٦).

٩. زمانى كه فرزند بالغ شده و به رشد عقلى برسد، پدر و مادر بر او ولايت ندارند و با اختيار خود مى‏تواند با هر كس بخواهد، زندگى كند(١٤٧).

ولايت حاكم‏

١. كودكى كه پدر يا جد پدرى و قيمى كه از طرف آنها مشخص شده باشد را ندارد ولى شرعى او مجتهد جامع الشرايط است، يا كسى كه مجتهد او را قيم قرار داده است‏(١٤٨).

٢. اگر پدر يا جد پدرى براى كودك قيم تعيين كند، حاكم شرع ولايتى بر كودك ندارد(١٤٩).

٣. بر حاكم شرع واجب نيست در چگونگى ولايت پدر و جد پدرى تجسس كند(١٥٠).

٤. اگر خيانت پدر و جد پدرى براى حاكم شرع ظاهر شود، بايد آنها را عزل كرده و از تصرفشان در اموال كودك جلوگيرى كند(١٥١).

٥. اگر وصيت كننده شخصى را در جهت خاصى قيم كودكان قرار دهد - مثلا در امور تحصيلى آنان - بقيه امور كودكان بايد به دست حاكم شرع انجام گيرد(١٥٢).

٦. اگر ميت داراى كودكان يتيمى باشد چنانچه براى اداى دين و تقسيم اموال باقيمانده او ولى شرعى موجود نباشد، بايد به حاكم شرع رجوع شود(١٥٣).

٧. اگر كسى بخواهد كودكى را كه ولى ندارد براى كارى اجير كند بايد از حاكم شرع اجازه بگيرد(١٥٤).

٨. پرداخت زكات غلات كودكى كه ولى ندارد بر عهده حاكم شرع است‏(١٥٥).

٩. جايز نيست حاكم شرع براى پس از مرگ خود جهت ولايت بر يتيمان وصى تعيين كند(١٥٦).

١٠. پس از مرگ حاكم شرع ولايت كودك به حاكم شرع پس از او مى‏رسد(١٥٧).

١١. كسى كه از طرف مجتهد اذن تصرف در اموال و كارهاى كودكان را دارد يا به عنوان ولى و قيم آنان منصوب شده و يا از ناحيه او وكيل شده است با مرگ مجتهد تمام اختياراتش نسبت به كودك از او سلب مى‏شود(١٥٨).

ولايت مؤمنان‏

١. بنابر احتياط واجب مؤمنانى كه پس از حاكم شرع بر كودك ولايت دارند، بايد عادل باشند(١٥٩).

٢. در صورتى كه مؤمن عادلى - كه بايد ولايت كودك را بر عهده بگيرد - وجود نداشته باشد، ولايت كودك بر عهده مؤمنان مورد اعتماد خواهدبود(١٦٠).

٣. مؤمنان عادل مى‏توانند در اموال كودك تصرفى كنند كه به صلاح و سود او باشد(١٦١).

٤. بنابر بر احتياط واجب در صورتى مى‏توانند در اموال كودك تصرف كنند كه تصرف نكردنشان باعث مفسده‏اى براى كودك شود(١٦٢).

٥. اگر به حاكم شرع دسترسى نباشد كودك را مى‏توان با اجازه چند نفر مؤمن عادل براى كارى اجير كرد(١٦٣).