احكام كودكان از تولد تا بلوغ

احكام كودكان از تولد تا بلوغ0%

احكام كودكان از تولد تا بلوغ نویسنده:
گروه: خانواده و کودک

احكام كودكان از تولد تا بلوغ

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: محمد حسین فلاح زاده
گروه: مشاهدات: 7052
دانلود: 5217

توضیحات:

احكام كودكان از تولد تا بلوغ
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 111 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 7052 / دانلود: 5217
اندازه اندازه اندازه
احكام كودكان از تولد تا بلوغ

احكام كودكان از تولد تا بلوغ

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

جعاله، وكالت، ضمانت و بيمه‏

١. كودك نمى‏تواند به عنوان قرار دهنده جعاله، با كسى قرار جعاله ببندد(٣٢٩).

٢. كودك مى‏تواند به عنوان عامل در جعاله كارى را انجام دهد و دستمزد آن را بگيرد و فرقى در اين مساله بين كودك مميز و غير مميز نيست‏(٣٣٠).

٣. كودك مى‏تواند در خريدن يا فروختن كالا از طرف شخصى وكيل شود(٣٣١).

٤. ضامن شدن كودك صحيح نيست هر چند بلوغش نزديك بوده و وليش نيز به او اجاره داده باشد(٣٣٢).

٥. اگر كسى ضامن شود كه بدهى كودك را بپردازد، ضامنتش صحيح است‏(٣٣٣).

٦. اگر انسان ضامن پرداخت بدهى كودك شود، نمى‏تواند آنچه را كه پرداخته از كودك بخواهد و اذن كودك نيز در اين ضمانت، تاثيرى در مطالبه آنچه را كه ضامن پرداخته نخواهد داشت‏(٣٣٤).

٧. بستن قرار داد بيمه يا قبول آن از ناحيه كودك معتبر نيست‏(٣٣٥).

شفعه‏

١. اگر كودك ملكى را با كسى شريك باشد و شريك سهم خود را بفروشد كودك، حق شفعه دارد و ولى او بايد آن حق را بگيرد(٣٣٦).

٢. اگر كودك با اجازه وليش حق شفعه خود را بگيرد بنابر احتمال قوى صحيح است‏(٣٣٧).

٣. اگر ولى كودك در ملكى كه مشمول حق شفعه مى‏شود با او شريك باشد چنانچه ولى سهم خود را به ديگرى بفروشد حق شفعه براى كودك وجود ندارد(٣٣٨).

اشیا پیداشده‏

١. اگر كودك مالى را پيدا كند، وليش نمى‏تواند او را وادار كند كه آن را به جاى خود بر گرداند بلكه وظيفه او به شرح زير است:

* چنانچه آن مال، كمتر از يك درهم باشد ، ارزش داشته ولى كودك مى‏تواند آن را براى كودك بردارد(٣٣٩).

* اگر ارزش آن كمتر از يك درهم باشد، و ولى او قصد كند كه آن چيز را براى كودك بردارد، كودك مالك آن مى‏شود. اما اگر ولى او اين قصد را نكند، قصد تملك توسط كودك معتبر نيست‏(٣٤٠).

* اگر ارزش آن مال، يك درهم يا بيشتر باشد، ولى او بايد آن را به مدت يك سال اعلان كند، و پس از يك سال مى‏تواند يكى از كارهاى زير را از انجام دهد:

- براى كودك تملك كند.

- از طرف صاحبش صدقه دهد.

- به عنوان امانت نزد خود نگه دارد تا صاحبش پيدا شود(٣٤١).

٢. چيزى را كه دانش‏آموزان در مدرسه پيدا مى‏كنند، نمى‏توان از آنها گرفته و استفاده كرد بلكه بايد صاحبش را پيدا كرده و به او بدهند، و اگر از شناسايى صاحبش نااميد شدند بايد از طرف او به فقير صدقه بدهند(٣٤٢).

اولياء امور مالى كودك‏

١. ولى كودك مى‏تواند در اموال كودك خود، تصرفاتى از قبيل خريد و فروش و مضاربه و... داشته باشد به شرط آنكه براى كودك مفسده نداشته باشد(٣٤٣).

٢. ولى كودك مى‏تواند بااموال او مضاربه كند، به شرط اين كه عامل مضاربه فردى مورد اعتماد باشد. پس اگر مال كودك را به فرد غير امين بدهد ضامن است‏(٣٤٤).

٣. ولى كودك مى‏تواند در صورت نياز و مصلحت ملك كودك را بفروشد، در اين صورت حاكم شرع نيز بايد معامله را امضاء كند، هر چند مصلحت بودن معامله براى او ثابت نشود(٣٤٥).

٤. تجارت ولى كودك با آنچه كه كودك به دست آورده مكروه است‏(٣٤٦).

٥. ولى كودك مى‏تواند، با مراعات مصلحت كودك براى او چيزى را گرو (رهن) بگيرد(٣٤٧).

٦. ولى مى‏تواند با رعايت مصلحت كودك، مال او را به جهت قرضى كه با توجه به مصلحت او گرفته گرو دهد(٣٤٨).

٧. مستحب است كه قاضى بر اموال كودكان نظارت داشته باشد، تا هر كودكى بالغ و رشيد شد، اموالش را به او تحويل دهد و ملاحظه كند كه اگر ولى ايشان صلاحيت ولايت ندارد، ولايتش را ساقط نمايد(٣٤٩).

٨. اگر كودك از كسى طلب داشته باشد، ولى او در صورتى كه مصلحت بداند مى‏تواند با بدهكار مصالحه كرده و مقدارى از آن طلب را بگيرد. ولى براى شخص بدهكار آن مقدار مالى كه مصالحه شده حلال نيست، و ولى كودك هم نمى‏تواند آن را از گردن بدهكار ساقط كند(٣٥٠).

٩. قيم حق ندارد ديه‏اى را كه سهم كودك است ببخشد(٣٥١).

تصرف در مال يتيمان‏

١. يكى از گناهان كبيره، خوردن ظالمانه مال يتيم است‏(٣٥٢).

٢. جايز نيست كه هزينه عزادارى ميت را از سهم كودك يتيم او بر دارند(٣٥٣).

٣. تصرف در ملك ميتى كه وارثش كودك است، بودن اجازه ولى كودك حرام بوده و نماز در آن باطل است‏(٣٥٤).

٤. نشستن و خوابيدن و كارهايى مانند اينها در زمين وسيعى كه متعلق به كودك است جايز مى‏باشد(٣٥٥).

٥. نماز خواندن در زمينهايى كه اجتناب از آن براى مردم مشكل يا غير ممكن است جايز مى‏باشد هر چند مالكين اين زمينها كودك باشند(٣٥٦).

٦. وضو گرفتن يا استفاده‏هاى ديگر مثل نوشيدن آب از نهرهاى بزرگ كه مالك آنها كودك است، در صورتى كه رسم و عادت مردم استفاده از آنها باشد جايز است‏(٣٥٧).

وقف بر اولاد

١. وقف كردن چيزى بر فرزند، هر چند كودك خرد سالى باشد، صحيح است ولى وقف بر فرزند كه هنوز به دنيا نيامده به تنهايى صحيح نيست‏(٣٥٨).

٢. وقف كردن چيزى بر جنين، (بچه در شكم مادر) همراه كسانى كه موجودند؛ به طور مشترك صحيح است، مثلا سه فرزند به دنيا آمده دارد. و يكى در شكم مادر، و خانه خود را وقف چهار فرزندش مى‏كند(٣٥٩).

٣. كتاب قرآن يا دعايى را كه انسان از زكات خريده است مى‏تواند بر فرزندان و يا بر هر كسى كه نفقه‏اش بر او واجب است وقف كند(٣٦٠).

٤. وقف كردن مغازه يا شبانى كه شخص از راه زكات خريده است، بر افراد واجب النفقه خود بدين منظور كه در آمدش به مصرف آنها برسد، جايز نيست.

٥. ملكى را كه پدر وقف بر فرزندان نابالغش مى‏كند، اگر در دست خودش باشد نيازى به تحويل گرفتن جديدى ندارد. و همين كه در دست او - كه ولى كودك است - مى‏باشد كافى است‏(٣٦١)

٦. اگر در صيغه وقف گفته باشداين ملك را بر اولادم وقف كردم).

همه فرزندان اعم از دختر و پسر را به طور مشترك در بر مى‏گيرد(٣٦٢).

(٨) احكام كيفرى

حدود

حدود جمع حد است و حد كيفرى است كه از سوى خداوند براى برخى از جرايم مقرر شده است كه توسط حاكم شرع اجرا مى‏شود و اين مربوط به افراد بالغ و عاقل است و هيچ حدى بر كودك جارى نمى‏شود(٣٦٣).

حد قذف (ناسزاگويى)

١. اگر پدرى فرزندش را قذف كند؛ يعنى نسبت زنا يا لواط به او بدهد حد بر او جارى نمى‏شود؛ ولى حاكم شرع او را تعزيرش مى‏كند اين مربوط به افراد بالغ و عاقل است و هيچ حدى بر كودك جارى نمى‏شود(٣٦٤).

٢. جد به منزله پدر است بنابراين اگر پدر بزرگى نوه‏اش را قذف كند حدى بر او جارى نمى‏شود، بلكه تعزير مى‏شود(٣٦٥).

٣. اگر مادرى فرزند خود را قذف كند، حد قذف بر او جارى مى‏شود(٣٦٦).

٤. چنانچه، كودك به كسى زنا يا لواط بدهد، حد بر او جارى نمى‏شود(٣٦٧).

٥. اگر تاديب در كودك مميزى كه ديگرى را قذف كرده اثر كرده، حاكم شرع هر اندازه كه صلاح بداند او را تاديب مى‏كند(٣٦٨).

٦. اگر كسى دختر يا پسر نابالغى را قذف كند، تعزير مى‏شود(٣٦٩).

سرقت‏

١. اگر كودكى دزدى كند حد سرقت بر او جارى نمى‏شود(٣٧٠).

٢. اعتراف كودك به دزدى موجب حد نيست و دستش بريده نمى‏شود، هر چند قائل باشيم كه دزدى كودك نيز موجب قطع دست اوست‏(٣٧١).

٣. اگر كودكى دزدى كند، حاكم شرع هر قدر مصلحت بداند او را تاديب مى‏كند هر چند تا پنج بار يا بيشتر دزدى را تكرار كرده باشد(٣٧٢).

٤. اگر پدرى از مال فرزند بدزد دستش قطع نمى‏شود(٣٧٣).

٥. مادرى كه، از مال فرزند بدزد، در صورت وجود ساير شرايط حد سرقت بر او جارى مى‏شود(٣٧٤).

زنا و لواط

١. اگر پسر نابالغى با زن بالغى زنا كند مجازات پسر كمتر از صد ضربه شلاق است‏(٣٧٥) و مجازات زن، سنگسار نيست، ولى بايد صد ضربه شلاق بخورد(٣٧٦).

بوسيدن پسر و دختر نابالغ‏

اگر كسى دختر بچه يا پسر بچه‏اى را از روى شهوت ببوسد، بايد به مقدارى كه حاكم مى‏داند تعزير شود، ولى احتياط آن است كه در تعزيرش ٩٩ ضربه شلاق به او بزنند(٣٧٧).

قصاص نفس‏

١. شخص عاقل و بالغ اگر كودكى را عمدا بكشد:

* مجازاتش قصاص است، هر چند احتياط اين است كه ولى كودك قصاص را انتخاب نكند، بلكه با گرفتن ديه با او مصالحه نمايد(٣٧٨).

* ولى كودك مى‏تواند قاتل را ببخشد و يا قصاص كند(٣٧٩).

٢. اگر مردى دختر بچه‏اى را بكشد ولى دختر اگر بخواهد قاتل را قصاص كند بايد نصف ديه قاتل را به وليش پرداخته و سپس قصاص كند(٣٨٠).

٣. اگر پدرى فرزند خود را بكشد:

قصاص نمى‏شود، بلكه بايد ديه فرزندش را به وارث او بپردازد و خودش از ديه ارث نمى‏برد(٣٨١).

علاوه بر ديه، حاكم شرع هر اندازه صلاح بداند بايد پدر را بزند(٣٨٢).

٤. مادر و مادر بزرگ هر چه بالا روند، همچنين پدر بزرگ‏هاى مادرى و مادران آنها اگر فرزنده و نوه و نتيجه و نبيره خود را بكشد، قصاص مى‏شوند(٣٨٣).

٥. اگر ولى كودك - پدر، جد و قيم - ونيز معلم و امثال اينها به قصد تاديب او را بزنند به طورى كه منجر به مرگ كودك مى‏شود، قصاص نمى‏شود، بلكه بايد ديه را به وارثان كودك بپردازد(٣٨٤).

جنايات كودك‏

١. اگر كودكى مرتكب قتل شود، قصاص نمى‏گردد، خواه كودكى را بكشد يا بالغى را، بلكه عاقله او بايد ديه مقتول را بپردازند(٣٨٥).

٠٢ اگر شخص بالغى با همدستى كودكى، فردى را بكشد، كودك قصاص نمى‏شود، بلكه اگر اولياى مقتول بخواهند، شخص بالغ را قصاص كنند؛ بايد نيمى از ديه قاتل را از عاقله كودك گرفته و به اولياى بالغ بدهند و سپس او را قصاص كنند؛ و اگر بخواهند از قاتل ديه بگيرند، عاقله كودك بايد نصف ديه مقتول را بپردازند(٣٨٦).

٣. همچنان كه كودك به خاطر قتل كسى قصاص نمى‏گردد، اگر جنايتى بر اعضاى شخصى وارد كند قصاص نمى‏شود(٣٨٧).

جناياتى كه كودك بر كسى وارد مى‏كند، يا بر خودش وارد مى‏شود، اگر تشخيص داده شود كه وليش يا شخص ديگرى سبب آن است، سبب جنايت، ضامن است‏(٣٨٨).

٠٥ اگركسى توسط كودك، مورد جنايت قرار بگيرد، و مدعى شود كه ولى طفل از جنايت با خبر بوده است، و ولى كودك انكار كند، آن شخص مى‏تواند ولى طفل را بر بى‏اطلاعى او از جنايت قسم دهد(٣٨٩).

قصاص عضو

٠١ همانگونه كه كودك به خاطر كشتن كسى قصاص نمى‏شود، با بريدن عضو بدن كسى نيز قصاص نمى‏گردد(٣٩٠).

٠٢ همانگونه كه پدر به خاطر كشتن فرزندش قصاص نمى‏شود، اگر جنايتى بر اعضاى فرزندش وارد كند نيز قصاص نمى‏شود(٣٩١).

ديات‏

ديه كودك با افراد بالغ تفاوتى ندارد، چه در ديه قتل چه در ديه اعضاء يا جراحات و در اينجا به برخى احكام مورد نياز بسنده مى‏كنيم.

مو

٠١ اگر كسى، كارى كند كه تمام موى سر پسرى بريزد و ديگر نرويد، چه كم پشت باشد و چه پر پشت، بايد ديه كامل بپردازد؛ و اگر موى سر او دوباره برويد، بايد ارش آن را بپردازد(٣٩٢).

٠٢ اگر كسى كارى كند كه موى سر دختر بچه‏اى بريزد و ديگر نرويد، بايد ديه كامل او را بپردازد؛ و اگر دوباره برويد بايد مهريه‏اى مانند مهريه زنان همتراز او را بدهد(٣٩٣).

دندان‏

٠١ اگركسى دندان كودكى را بكند و يا بشكند، بايد تا مدتى كه معمولا دوباره دندان مى‏رويد، صبر كنند، اگر روييد بابت هر دندان، يك شتر ديه بپردازد و اگر دندان نروييد بايد قصاص شود(٣٩٤).

آسيب و زخم‏

٠١ كسى كه با جنايتى مانند زدن سيلى، صورت دختر بچه يا پسر بچه‏اى را سياه كند، بى‏آنكه شكستگى يا جراحتى در آن پديد آورد، بايد شش دينار به او بپردازد؛ و اگر كبود شود ولى سياه نگردد، سه دينار؛ و اگر سرخ شود بايد يك و نيم دينار بپردازد(٣٩٥).

٠٢ همين ضربات را اگر به جاهاى ديگر بدن كودك وارد كند، نصف آنچه را كه گفته شد بايد بپردازد(٣٩٦).

٠٣ در حكم بالا تفاوتى نيست كه محدوده تغيير رنگ، زياد باشد يا كم، اثرش تا مدتى بماند يا اين كه زود برطرف شود(٣٩٧).

٠٤ اگر ختنه كننده كودك، بيش از حد معمول بريده باشد، ضامن است‏(٣٩٨).

٠٥ اگر بيشتر از حد معمول نبريده باشد، احتياط واجب آن است كه مصالحه كنند(٣٩٩).

ملكيت كودك نسبت به ديه‏

٠١ در قتل خطايى، والدين حق ندارند ديه‏اى را كه به كودك مى‏رسد ببخشند، و در قتل عمدى بايد از قاتل كفيل مطمئن بگيرند و صبر كنند تا كودك بالغ شده و هرگونه بخواهد تصميم بگيرد(٤٠٠).

٠٢ چنانچه قاتل نتواند در مدتى كه براى پرداخت ديه تعيين شده، سهم كودك را بپردازد بايد مدت آن را به نحوى تمديد كنند كه سهم كودك ضايع نشده و قاتل هم در تنگنا قرار نگيرد(٤٠١).

٠٣ براى قيم جايز نيسست ديه‏اى را كه سهم كودك است ببخشد(٤٠٢).

٠٤ در جايز نبودن بخشش ديه، فرقى نيست كه كودك فقير باشد يا غنى‏(٤٠٣).

(٩) بلوغ و اعمال عبادى

نشانه‏هاى بلوغ‏

١. بلوغ پسران و دختران با يكى از علامتهاى زير معلوم مى‏شود:

* روييدن موى زبر بر عانه - زير شكم، بالاى عورت -.

* بيرون آمدن منى.

* تمام شدن پانزده سال قمرى در پسران و نه سال قمرى در دختران‏(٤٠٤).

٢. به جز سن، ساير علايم كه در بلوغ گفته شد در پسر و دختر يكسان است‏(٤٠٥).

٣. روييدن موى درشت در صورت و پشت لب و روى سينه و زير بغل و نيز درشت شدن صدا و امثال اينها نشانه بلوغ نيست، ولى اگر انسان از اين علايم، به بلوغ يقين كند، به بلوغ ثابت مى‏شود(٤٠٦).

٤. در خارج شدن منى، فرقى نيست كه شخص در خواب باشد يا بيدارى با جماع باشد يا احتلام يا غير آن‏(٤٠٧).

٥. چنانچه پسر پيش از رسيدن به پانزده سال محتلم شود، يا موى زبر بر عانه‏اش برويد بالغ مى‏شود(٤٠٨).

عادت ماهانه دختران‏

١. يكى از علائم بلوغ دختران، ديدن خون حيض است‏(٤٠٩).

٢. دخترى كه يقين داريم نه سالش تمام نشده، اگر خونى ببيند كه خصوصيات حيض را دارا باشد، حكم به حيض بودنش نمى‏شود(٤١٠).

٣. خونى كه دختر پيش از نه سالگى مى‏بيند:

* اگر خون زخم يا چيز ديگرى نباشد، بعيد نيست كه محكوم به استحاضه باشد(٤١١).

* چنانچه خون زخم و امثال آن نباشد، استحاضه باشد ولى اين كه هميشه محكوم به استحاضه باشد محل اشكال است‏(٤١٢).

* چنانچه معلوم نباشد كه خون زخم و دمل و امثال آن است، و دختر نيز داراى دمل و زخمى نباشد، بنابر احتياط خون استحاضه است‏(٤١٣).

٤. دخترى كه نمى‏داند نه سالش تمام شده يا نه، اگر خونى از او خارج شود كه خصوصيات حيض را داشته باشد، آن خون، حيض است و به عنوان علامت بلوغش محسوب مى‏شود(٤١٤).

ادعاى نوجوانان بر بلوغ‏

١. اگر نوجوانى ادعاى احتلام كند، هر چند در حدى باشد كه احتلامش ممكن باشد، بنابر احتياط واجب، حتى با سوگند دادن او ادعايش ثابت نمى‏شود(٤١٥).

٢. اگر ولى كودك احتمال بده كودك، پيش از بلوغ به رشد عقلى رسيده، بايد او را آزمايش كند، تا پس از اطمينان از رشدش به محض بلوغ، اموال وى را در اختيارش قرار دهد(٤١٦).

٣. اگر غير از ولى كودك، شخص ديگرى پيش از بلوغ كودك، ادعاى رشيد شدن او را بكند در صورتى كه وليش نيز اين احتمال را بدهد، بايد او را آزمايش كند(٤١٧).

تقليد

١. در تقليد تبعيت نيست، يعنى افراد خانواده، واجب نيست در تقليد از مجتهد، تابع سرپرست خانواده باشند(٤١٨).

٢. تقليد كردن كودك مميز صحيح است‏(٤١٩).

٣. مجتهدى كه كودكى از او تقليد مى‏كند اگر پيش از بلوغ كودك بميرد، كودك مى‏تواند بر تقليد خودش باقى بماند(٤٢٠).

طهارت‏

١. زنى كه كودكى را نگهدارى مى‏كند، مى‏تواند با شرايط زير در لباس نجس نماز بخواند:

* فقط يك دست لباس داشته باشد، يا اگر لباس ديگرى دارد، ناچار باشد كه همه را بپوشد(٤٢١).

* شستن پى در پى لباس و نماز خواندن در لباس پاك، او را در تنگنا و مشقت قرار دهد(٤٢٢).

* در هر شبانه روز يك بار لباس را آب بكشد(٤٢٣).

٢. اگر لباسش را روزى يك مرتبه آب نكشد، نمازهايى كه در حال نجاست آن لباس خوانده باطل است‏(٤٢٤).

٣. اين حكم مخصوص نجاست لباس است و در نجاست بدن جارى نيست بنابر اين چنانچه بدنش نجس باشد بايد تطهير كند(٤٢٥).

٤. زنى كه از كودك نگهدارى مى‏كند چون مى‏خواهد روزى يكبار لباسش را آب بكشد بهتر است نماز ظهر و عصر را به تاخير اندازد تا لباس خود را شسته و نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء را با لباس پاك و يا با نجاست كمترى بجا آورد(٤٢٦).

٥. چيزى كه با بول كودك شير خوارى نجس شده باشد، با شرايطى كه خواهد آمد با يك بار آب ريختن روى آن پاك مى‏شود، و نيازى به فشردن ندارد؛ ولى احتياط مستحب آن است كه دوباره آب بريزند؛

شرائط ديگر:

*كودك پسر باشد، نه دختر(٤٢٧).

*غذا خور نشده باشد(٤٢٨).

*بيش از دو سال نداشته باشد(٤٢٩).

*شير زن مسلمان را خورده باشد نه شير خوك و يا زن كافر ر(٤٣٠).

٦. تفاوتى نيست كه كودك شير خوار شير مادر بخورد يا شير خشك يا شير گاو(٤٣١).

٧. اگر بين دو سالى كه بايد شير بخورد غذا خور باشد احكام بالا شاملش نمى‏شود(٤٣٢).

٨. كودكى كه در آستانه بلوغ است، اگر به پاك كردن يا نجس بودن چيزى كه در دست اوست خبر دهد، در صورتى كه مورد اطمينان باشد، حرفش پذيرفته مى‏شود(٤٣٣).

غسل‏

١. كودك مميزى كه بر اثر آميزش جنب شده، اگر غسل جنابت كند، جنابت از او بر طرف شده و پاك مى‏گردد(٤٣٤).

٢. كسى كه در كودكى آميزش كرده پس از بلوغ واجب است غسل كند(٤٣٥).

تماس با خط قرآن كريم‏

١. كودك، داراى حدث اصغر است، ولى آنچه كه بر بالغ حرام است بر او حرام نيست، اما آنچه كه بر بالغ شرط است مثل داشتن طهارت براى نماز، براى او نيز شرط است و مانعى ندارد كه امكان مس كردن خط قرآن براى او فراهم آيد، مگر در صورتى كه مس كتاب قرآن بى‏احترامى به قرآن محسوب شود(٤٣٦).

٢. كودك تكليف ندارد و در صورتى كه ميتى را مس كند مى‏تواند پيش از غسل خط قرآن و اسم خدا را مس نمايد(٤٣٧).

٣. احتياط آن است كه افراد مكلف سبب مس كلمات قرآن توسط كودك نشوند، مثلا دست كودك را گرفته و بر خط قرآن بگذراند(٤٣٨).

٤. امر كردن كودك بى‏وضو به مس كلمات قرآن بنابر احتياط جايز نيست.

٥. گذاشتن دست كودك بى‏وضو بر خط قرآن بنابر احتياط واجب جايز نيست‏(٤٣٩).

٦. دادن قرآن به كودك براى آموزش يا غير آن جايز مى‏باشد حتى اگر بدانيم كه دست بى‏وضو بر آن مى‏گذارد(٤٤٠).

٧. كودك مميز مى‏تواند با داشتن وضو خط قرآن را مس كند(٤٤١).

٨. جلوگيرى كودك بى‏وضو از مس كلمات قرآن واجب نيست، مگر آنكه بى‏احترامى به قرآن محسوب شود(٤٤٢).

تخلى‏(٤٤٣)

١. احتياط واجب آن است كه كودك را هنگام تخلى رو به قبله يا پشت به قبله ننشاند(٤٤٤).

٢. اگر كودك خودش هنگام تخلى رو به قبله يا پشت به قبله بنشيند جلوگيرى از او واجب نيست‏(٤٤٥).

٣. كودكانى كه هنگام تخلى رو به قبله مى‏نشيند، اولياء آنها براى تمرين، آنان را از اين كار باز دارند(٤٤٦).

واداشتن به نماز

١. عبادتهاى كودك مميز - در صورتى كه درست انجام شود - مورد قبول شرع بوده و صحيح است‏(٤٤٧).

٢. تمرين دادن كودك مميز بر تمام عبادتها مستحب است‏(٤٤٨).

٣. تمرين دادن كودك مميز به قضاى عبادتهاى فوت شده، مستحب است‏(٤٤٩).

٤. براى تمرين دادن كودك به عبادات مستحب است از هفت سالگى بر او سخت بگيرند صحيح است‏(٤٥٠).

٥.در تمرين دادن و سخت‏گيرى در عبادات فرقى ميان دختر و پسر نيست‏(٤٥١).

٦. پسنديده است كه انسان فرزند خود را پيش از تكليف يا پس از آن براى نماز از خواب بيدار كند، مگر آنكه به خاطر بيمارى يا عذر ديگرى باعث آزار يا زيان فرزند شود(٤٥٢).

٧. اگر بيدار نكردن افراد از خانواده براى نماز باعث سهل انگارى و سبك شمردن نماز باشد، بايد آنها را بيدار كنند(٤٥٣).

٨. نماز پسر بچه مثل مرد و نماز دختر بچه مثل نماز زن است مثلا همانگونه كه مردان بايد حمد و سوره نمازهاى صبح و مغرب و عشا را بلند بخواند پسر بچه نيز بايد بلند بخواند(٤٥٤).

مكان نماز گزار

١. براى زن مكروه است كه هنگام نماز بدون وجود حائل يا ده ذراع‏(٤٥٥) فاصله جلوتر از مرد باشد، خواه هر دو نابالغ باشند با يكى بالغ و ديگرى نابالغ‏(٤٥٦).

لباس نماز گزار

١. اگر پسر بچه در حال نماز لباس حرير بر تن داشته باشد، نمازش باطل است‏(٤٥٧).

٢. اگر پسر بچه در حال نماز طلا بر تن داشته باشد بنابر احتياط واجب نمازش باطل است‏(٤٥٨).

٣. پوشش دختر بچه در حال نماز مانند پوشش زنان بالغ است؛ پوشاندن سر و گردن بر او لازم نيست‏(٤٥٩).

٤. مستحب است كه موهاى دختر بچه را در حال نماز بپوشانند(٤٦٠).

اذان و اقامه‏

١. هر چند گفتن اذان و اقامه براى كودك نيز مستحب است؛ ولى براى نماز جماعت افراد بالغ كفايت مى‏كند(٤٦١).

نماز جماعت و جمعه‏

١. بر پاى نماز جماعت توسط كودكان براى تمرين آنان مانعى ندارد(٤٦٢).

٢. امامت جماعت كودك براى افراد بالغ صحيح نيست‏(٤٦٣).

٣. با اقتداى كودك مميز به مرد بالغى كه واجد شرايط امامت جماعت است جماعت بر قرار شده و صحيح است‏(٤٦٤).

٤. نماز جمعه كودك شرعا پذيرفته است‏(٤٦٥).

٥. كودك نابالغ مى‏تواند امام جمعه باشد(٤٦٦).

٦. ايستادن كودك مميز در صف جماعت اگر طورى باشد كه اتصال افراد فقط با او باشد، تا زمانى كه باطل بودن نمازش معلوم نيست، جماعت اشكالى ندارد(٤٦٧).

٧. قرار دادن كودك در صف اول نماز جماعت مكروه است هر چند كودك مميز باشد(٤٦٨).

٨. فاصله‏اى كه از ايستادن يك طفل در صف جماعت ايجاد مى‏شود به حدى نيست كه اتصال ديگران را به هم بزند(٤٦٩).

نماز مسافر

١. كودك نابالغ اگر بخواهد در سفرى قصد ماندن ده روز را نكرده نماز بخواند بايد نمازش را شكسته بخواند(٤٧٠).

٢. وطن فرزند همان پدر و مادر اوست؛ مگر آنكه پس از بلوغ از وطن پدر و مادرش اعراض كرده و وطن ديگرى را براى خود برگزيند.

در اين حكم تفاوتى نيست كه آن وطن، وطن اصلى والدين و محل تولد فرزند باشد، يا اينكه پدر و مادر، پيش از بلوغ فرزند، وطن جديدى را برگزيده و سپس فرزند بالغ شود(٤٧١).

٣. پس از بلوغ فرزند، اگر پدر و مادرش از وطن اصلى خود اعراض كرده و وطن جديدى را بر گزينند، فرزند تابع آنان نيست مگر اين كه خودش قصد كند كه آنجا را وطن قرار دهد(٤٧٢).

٤. كسى كه در زندگى قدرت تصميم‏گيرى ندارد، در قرار دادن وطن تابع كسى است كه در زندگى او تصميم مى‏گيرد، و در اين جهت، ميان كودك و بزرگ سالان فرقى نيست، چه بسا كودكى كه تابع نيست و بسا بالغى كه تابع است‏(٤٧٣).

٥. ملاك تبعيت فرزند پدر و مادر در وطن جديد، اين است كه فرزند، از خود استقلالى در انتخاب محل زندگى نداشته و عرفا تابع پدر و مادر حساب شود خواه بالغ باشد يا نباشد(٤٧٤).

٦. اگر كودك در شهرى متولد شده و بزرگ شده آنجا باشد، آن شهر وطن او حساب مى‏شود(٤٧٥).

٧. اگر به جهت انتقال پدر از شهرى به شهرى كودك نيز از محل تولد به شهر ديگرى برود، هيچ يك از اين شهرها وطن او نيست تا خودش پس از بلوغ جايى را به عنوان وطن انتخاب نمايد(٤٧٦).

كودك و مسجد

كودك و مسجد(٤٧٧)

١. راه دادن كودك به مسجد مكروه است‏(٤٧٨).

٢. فراهم كردن زمينه ورود كودكان به مسجد مكروه است‏(٤٧٩).

تلاوت آيه سجده‏

١. در صورتى كه آيه سجده از كودكى شنيده شود كه قصد تلاوت قرآن داشته بر شنونده واجب است سجده كند(٤٨٠).

روزه‏

واداشتن به روزه‏

١. روزه گرفتن كودك نيز مانند ديگر عبادتهاى او صحيح است‏(٤٨١).

٢. مستحب است كودك مميز را به روزه گرفتن تمرين داده، بلكه در سن هفت سالگى بر او سخت‏گيرى كنند، در اين حكم دختر و پسر يكسانند(٤٨٢).

٣. سخت‏گيرى در روزه كودك زمانى مستحب است كه كودك بتواند سه روز پى در پى روزه بگيرد(٤٨٣).

بلوغ در ماه رمضان‏

كودكى كه در ماه رمضان بالغ مى‏شود:

اگر پيش از طلوع فجر يا همزمان با آن بالغ شود، بايد روزه بگيرد(٤٨٤).

اگر نمى‏داند كه پيش از طلوع فجر بالغ شده، يا پس از آن، در صورتى كه زمان هيچكدام را نمى‏داند، قضا واجب است و اگر فقط ساعت بلوغ را نمى‏داند قضا واجب نيست و اگر ساعت طلوع فجر را نمى‏داند اينگونه كه مى‏داند در فلان ساعت بالغ شده ولى نمى‏داند آيا فجر طلوع كرده بوده، يا نه. احتياط واجب است كه اگر روزه آن روز را نگرفته قضا كند(٤٨٥).

اگر در بين روز بالغ شود هر چند كارى كه روزه را باطل مى‏كند، انجام نداده باشد روزه بر او واجب نيست‏(٤٨٦).

ولى براى رعايت ادب، مستحب است از كارى كه روزه را باطل مى‏كند خوددارى كند(٤٨٧).

روزه دختران در آغاز بلوغ‏

١. اگر روزه براى دختر نه ساله مشقت و حرج داشته باشد، مى‏تواند افطار كند، ولى چنانچه بعدا برايش ممكن شد، احتياط لازم آن است كه قضا نمايد(٤٨٨).

٢. دخترى كه به حد بلوغ رسيده ولى به خاطر ضعف بنيه نمى‏تواند روزه بگيرد و پس از ماه رمضان هم نمى‏تواند قضا كند:

بايد هر وقت توانست روزه را قضا كند.

اگر قضاى آن را تا رمضان بعد به تاخير اندازد، بايد براى هر روز يك مد طعام به فقير بدهد، مگر آنكه به خاطر عذرى تاخير كرده باشد، و پس از آن اگر تاخير شد، كفاره بر عهده او نيست‏(٤٨٩).

٣. اگر دختر نه ساله به حساب اين كه نمى‏تواند روزه بگيرد، روزه‏اش را افطار كند، در صورتى كه تعداد روزه‏هاى فوت شده‏اش را فراموش كرده باشد، هر مقدارى را كه يقين دارد، پس از بلوغ روزه نگرفته است، بايد قضا نمايد و در اين فرض كفاره بر او واجب نيست‏(٤٩٠).

قضاى روزه‏

١. نوجوانى كه نمى‏دانسته ميزان بلوغ، سال قمرى است و سال شمسى را ميزان بلوغ خود قرار داده و به حساب اين كه بالغ نيست روزه نگرفته، پس از آنكه برايش معلوم شده كه به حساب سال قمرى، بالغ بوده، كفاره براو واجب نيست، ولى روزه‏هايى كه نگرفته بايد بگيرد(٤٩١).

٢. اگر پسرى به حساب اينكه، پانزده سال شمسى ميزان بلوغ است روزه نگرفته باشد و بعد بفهمد كه سال قمرى ملاك است، چنانچه سهل انگارى در سوال و تحقيق كرده باشد، قضا و كفاره روزه‏هايى را كه نگرفته بر او واجب است‏(٤٩٢).