اقسام ولايت در اسلام
ولايت شامل ولاى عامل و ولاى خاص است. ولاى عام به معنى آن است كه مؤمنان يكديگر را دوست داشته باشند. ايمان اساس دوستى و ولاى مؤمنان است. در واقع، ولاى عام پيوندى است كه مسلمانان را از راه محبت و دوستى به يكديگر مرتبط ميسازد، بهگونهاى كه هر يك را به سرنوشت ديگرى علاقهمند و در ساختن جامعهاى توحيدى مؤثر و صاحبنقش ميكند. قرآن كريم ميفرمايد :
.
(وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَيُطِيعُونَ اللَّـهَ وَرَسُولَهُ أُولَـٰئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّـهُ إِنَّ اللَّـهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ
)
مردان مؤمن و زنان مؤمن دوستان يكديگرند. آنان همديگر را به معروف امر ميكنند و از منكر باز ميدارند.
منظور از آيه ى شريفه آن است كه مؤمنان به يكديگر نزديك هستند، حامى و دوست يكديگرند و به سرنوشت هم علاقه دارند، لذا يكديگر را به نيكى امر ميكنند و از زشتيها باز ميدارند. امر به معروف و نهى از منكر بر اثر همان احساس دوستى و علاقهمندى به سرنوشت يكديگر است. تا دوستى و محبت نباشد، اين احساس مسئوليت در انسانها ايجاد نميشود. انسانى كه به ديگران علاقه ندارد، به رفتار و اعمال آنها نيز بياعتناست، اما وقتى به آنها احساس نزديكى و علاقهمندى كرد، محبت و دوستى او را آرام نميگذارد و باعث ميشود كه ديگران را به آنچه مايه ى خير و سعادت آنان است، سفارش كند.
ولاى خاص، ولاى رهبرى و زعامت است كه خاص پيامبر اكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
و اهلبيت اوست. در اينكه پيامبر اكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
مسلمانان را به نوعى ولاى خاص نسبت به خاندان پاك خود توصيه كرده است، ترديدى وجود ندارد. آيه ى ذويالقربى در قرآن كريم گوياى اين مطلب است، آنجا كه ميفرمايد :
(
قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى
)
بگو بر اين رسالت مزدى از شما نميخواهم، جز دوستى خويشاوندانم.
ولاى خاص صرفاًبه معناى محبت نيست، بلكه علاوه بر آن نوعى تعهد نسبت به رهبران الهى در اطاعت از آنها و يارى كردن آنان به شمار ميآيد. از اين نظر ولايت رهبران الهى در ادامه ى ولايت خداوند است. قرآن كريم ميفرمايد :
(
إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّـهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ
)
وليّ شما فقط خداست و فرستاده ى او ومؤمنانى كه نماز ميخوانند و در حال ركوع زكات ميدهند.
اين آيه به اتفاق شيعه و سنى در مورد حضرت علىعليهالسلام
نازل شد. طبرى در تفسير خود روايات متعددى را در اينباره نقل كرده است. فخر رازى از علماى بزرگ اهل سنت در تفسير كبير خود مينويسد : «اين آيه در شأن حضرت علىعليهالسلام
نازل شده است.» و نيز علما اتفاق كردهاند كه اداى زكات در هنگام ركوع، از هيچكس جز حضرتعلىعليهالسلام
واقع نشده است.
در اين آيه، ولايت خداوند، ولايت رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
و ولايت علىعليهالسلام
به عنوان ولاى خاص مطرح شده است و بنابر نظر علماى شيعه اين ولايت صرفاً محبت و علاقهمندى به آنها در حدى كه در ولاى عام گفته شد، نيست، بلكه شامل همه ي معانى ولايت؛ يعنى محبت، قرابت، نصرت و يارى، زعامت و حكومت است. پيامبر اكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
در غدير خم فرمودند :
«من كنت مولاه فهذا على مولاه.»
هر كس را كه من مولا و سرپرست اويم، على مولا و سرپرست اوست.
اين حديث را كه علماى شيعه و سنى در كتب معتبر خود نقل كردهاند. علامه امينى در كتاب ارزشمند الغدير درباره ى منابع اين حدث در كتب اهل سنت به تفصيل بحث كرده است.
پيامبر اكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
در حديث ديگرى ميفرمايد :
«يا علي! كذب من زعم انه يحبّنى و هو يغضبك.»
اى علي! هر كه گمان كند كه مرا دوست دارد با آنكه دشمن تو باشد، دروغ گفته است.
بيمناسبت نيست كه در اينجا به نقل روايتى در شأن و منزلت علىعليهالسلام
و بيان اهميت ولايت آن حضرت بپردازيم.
امام حسن عسكرىعليهالسلام
از پدران بزرگوار خود نقل ميكند كه روزى پيامبر اكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
به يكى از ياران خود فرمود : «اى بنده ى خدا! دوستى و دشمنيات فقط براى خدا و در راه او باشد، زيرا آدمى هرگز به فيض ولايت الهى نميرسد، مگر به اين شيوه؛ همچنين آدمى طعم ايمان را نميچشد- هر چند نماز و روزه ى بسيار به جا آورد- مگر اينكه اينگونه باشد. اما دوستيها و برادريها امروزه اغلب براى دنياست و بر مبناى آن دوستى ميورزند و بر اساس آن دشمنى ميكنند و آگاه باشيد كه اينگونه دوستيها و دشمنيها در پيشگاه خداوند سودى نخواهد داشت.» آن مرد عرض كرد : «اى رسول خدا! چگونه ميتوانم تشخيص دهم كه دوستى و دشمنى براى خداست يا نه و چگونه ميتوانم كسى را كه خداوند رهبر من قرار داده است، بشناسم تا ولايت او را بپذيرم و دشمن خدا چه نشانهاى دارد تا با شناخت آن، دشمن خدا را شناسايى كنم و به او دشمنى ورزم؟» رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
به حضرت علىعليهالسلام
اشاره كرد و فرمود : «آيا اين شخص را ميبيني؟» او عرض كرد : «آري.» حضرت فرمود : «دوست اين شخص دوست خداست، پس او را دوست بدار، و دشمنى او دشمنى خداست پس او را دشمن بدار! دوست او را دوست بدار هر چند او پدر يا فرزندت را كشته باشد و دشمنش را دشمن بدار، هر چند او پدر يا فرزندت باشد.»
حب و بغض، اساس دين
در آموزههاى دينى دوستى خدا، پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
و ائمهاطهارعليهالسلام
و دشمنى با مخالفان آنان، اساس دين شمرده شده است. در روايت است كه فضيلبنيسار به امام صادقعليهالسلام
عرض كرد كه همانا حب و بغض از نشانههاى ايمان است؟ آن حضرت فرمود : «هل الايمان الا الحب و البغض؛ آيا ايمان چيزى جز دوستى و دشمنى است؟»
در حديثى مشهور كه پايهها و مبانى مكتب اسلام را معرفى ميكند، چنين آمده است :
«قال الباقرعليهالسلام
بنى الاسلام على خمس : الصلوة، الزكوة، الصوم، الحج و الولاية و لم يناد بشيءِ كما نودى بالولاية.»
امام باقرعليهالسلام
فرمود : اسلام بر پنج پايه استوار است : نماز، زكات، روزه، حج و ولايت و هيچ چيز مانند ولايت مورد سفارش قرار نگرفته است.
بر اساس اين حديث شريف، مهمترين اصل از اصول مكتب اسلام ولايت است. مبناى اصلى ولايت، محبت قلبى است كه انسان بر اساس آن رفتار و گفتار خود را جهت ميدهد. بر اهل بصيرت روشن است كه محبت بدون معرفت حاصل نميشود. بنابراين، آنچه موجب سعادت بشرى است، دوستى آگاهانه نسبت به معبود يگانه و بيهمتاست.
شايان ذكر است كه دوستى خداوند با دوستى اولياى خدا و دشمنى با منكران و مشركان ملازم است؛ يعنى نميتوان مدّعى دوستى خدا بود، ولى با دوستان خدا دشمنى ورزيد يا با دشمنان خدا دوستى كرد. قرآن كريم از زبان رسول اكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
ميفرمايد :
«قل ان كنتم تحبون الله فاتبعونى يحببكم الله.»
بگو اگر خدا را دوست داريد، پس از من پيروزى كنيد تا خداوند نيز شما را دوست بدارد.
اين آيه ى كريمه نه تنها دوستى پيامبر را شرط دوستى خدا ميداند، بلكه پيروى از آن حضرت را ملاك صدق دوستى خداوند معرفى ميكند. بديهى است كه مودت به اهلبيت پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
نيز شاخه ى ديگرى از محبت الهى است، چنانكه در آيه ى ذويالقربى بدان توصيه شده است.
با توجه به نكات ذكر شده، حب و بغض كه در روايات اسلامى اساس دين و ملاك ايمان دانسته شده است، انگيزهاى درونى و صائقهاى قلبى است كه انسان را در عمل با دوستان خدا همراه ميسازد و با دشمنان دين به پيكار وا ميدارد.
امام باقرعليهالسلام
فرمودند :
«اذا اردت ان تعلم ان فيك خيراً فانظر الى قلبك فان كان يحب اهل طاعة الله عزوجل و يبغض اهل معصيته ففيك خيرٌ و الله يحبك و اذا كان يبغض اهل طاعة الله و يحب اهل معصيته فليس فيك خيرٌ و الله يبغضك و المرءٌ مع من احبّ.»
اگر ميخواهى بدانى كه در راه خير گام برميدارى، پس به قلبت بنگر! چنانچه دوستدار اولياى خداست و بغض گناهكاران در آن است، بدان كه در تو خير است و خدا هم تو را دوست دارد. اما اگر در قلب تو كينه ى اهل طاعت خدا و محبت گناهكاران وجود داشته باشد، در آن صورت در تو هيچ خيرى نيست و خدا تو را دشمن دارد و آدمى با كسى محشور ميشود كه او را دوست دارد.
همچنين، امام صادقعليهالسلام
ملاك ديندارى را دوستى و دشمنى در راه دين معرفى كرده است، آنجا كه ميفرمايد :
«كل من لم يحب فى الدين و لم يبغض فى الدين فلا دين له.»
هر كسى كه دوستى و دشمنياش در راه دين نباشد، او را دينى نيست.
در تفسير مراغى آمده است كه روزى پيامبر اكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
از جايى عبور ميكرد كه شنيد مردى با صداى بلند ميگويد : «اى محمد!» پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
با صداى بلند فرمود : «چه ميگويي؟» آن مرد عرض كرد : «روز قيامت چه وقت است؟» پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود : «براى آن روز چه چيزى آماده كردهاي؟» مرد گفت : «دوستى خدا و رسولش را.» پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود : «تو با كسى هستى كه دوستش داري.»
در روايات آمده است كه اگر كسى تمام عمر خود را در حال عبادت باشد و نماز بخواند، روزه بگيرد، خمس و زكات دهد، به حج برود و جهاد كند، ولى محبت و دوستى پيامبر اكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
و امامان معصومعليهالسلام
در دل او وجود نداشته باشد، تمام آن اعمال و عبادتها بيحاصل است. پس ولايت اهلبيتعليهالسلام
و بيزارى از دشمنان آنان موجب قبولى عبادات ميشود. امام خمينىرحمهمالله
در كتاب چهل حديث در شرح حديث سيوسوم مينويسد :
«آنچه ذيل حديث شريف دلالت بر آن دارد كه ولايت و معرفت شرط قبول اعمال است، از امورى است كه از مسلّمات، بلكه ضروريّات مذهب مقدس شيعه است و اخبار در اين باب به قدرى زياد است كه در اين مختصر نگنجد و فوق حد تواتر است و ما به ذكر بعضى از آن، اين اوراق را متبرك ميكنيم.
عن الكافى با سناده عن ابيجعفرعليهالسلام
قال : ذروة الامر و سنامه و مفتاحه و باب الاشياء و رضى الرحمن الطاعة للامام بعد معرفته. . اما لو أنً رجلاً قام ليله و صام نهاره و تصدق بجميع ماله و حج جميع دهره و لم يعرف ولاية وليّ الله فيواليه و يكون جميع اعماله بدلالته اليه، ما كان له على الله حق فى ثوابه و لا كان من اهل الايمان.»
فرمود : «حقيقت و مخ امر و اعلاى آن و كليد آن و باب اشيا و رضاى خداوند، اطاعت امام است بعد از معرفت او. آگاه باش كه اگر مردى شبها به عبادت ايستد و روزها روزه بگيرد و تمام مالش را صدقه دهد و تمام روزگار را حج كند و نشناسد ولايت وليّ خدا را تا موالات او كند و تمام اعمالش به راهنمايى او باشد، نيست براى خداى تعالى حقى و ثوابى و نميباشد از اهل ايمان. . و از مجموع اخبار استفاده ميشود كه ولايت شرط قبول اعمال، بلكه شرط قبول ايمان به خدا و به نبوت رسول مكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
است. »