برنامه زندگى

برنامه زندگى0%

برنامه زندگى نویسنده:
گروه: درس ها

برنامه زندگى

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: آيت الله االعظمى حسين مظاهرى
گروه: مشاهدات: 10624
دانلود: 2755

توضیحات:

برنامه زندگى
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 49 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 10624 / دانلود: 2755
اندازه اندازه اندازه
برنامه زندگى

برنامه زندگى

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

موارد مصرف زكات

قرآن مجيد درباره ى مصرف زكات چنين فرموده‌ است :

( إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِي الرِّقَابِ وَالْغَارِمِينَ وَفِي سَبِيلِ اللَّـهِ وَابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِّنَ اللَّـهِ وَاللَّـهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ ) ١٢

صدقات (زكات) براى فقيران، مسكينان و كارگزاران جمع‌آورى آن است و نيز براى به دست آوردن دل مخالفان، آزاد كردن بندگان، قرضداران، انفاق در راه خدا و مسافران نيازمند است و آن فريضه‌اى از جانب خداست و خداوند دانا و حكيم است.

بر اساس آيه ى شريف و مطابق نظر فقهاى اماميّه، زكات مي‌تواند در هشت مورد مصرف شود كه در تأمبن آسايش نيازمندان و رفع نيازهاى عمومى جامعه،‌ايجاد الفت، محبّت، امنيّت و امور اجتماعى ديگر نقش بسيار مؤثرى دارد. آن هشت مورد عبارت است از :

١ - فقيران : كسانى كه مخارج سال خود و خانواده‌شان را نمي‌توانند تأمين كنند. اين گروه شامل كسانى كه كار مي‌كنند، ولى قادر به تأمين مخارج سالانه ى خود و خانوداه‌شان نيز مي‌شود. كسى كه صنعت،‌ ملك يا سرمايه‌اى دارد كه مي‌تواند مخارج سال خود را تأمين كند، فقير محسوب نمي‌شود.

٢ - مسكينان : كسانى كه زندگى آنها از فقرا سخت‌تر مي‌گذرد. اين گروه شامل كسانى مي‌شود كه يا بر اثر نقص عضو يا بيمارى و سالخوردگى يا علتهاى ديگر نمي‌توانند كار كنند و زندگى خود را اداره كنند.

٣ - عاملان : كسانى كه از طرف امامعليه‌السلام ، نايب امام يا حكومت اسلامى مأمور جمع‌آورى و نگهدارى زكات هستند و به حساب آن رسيدگى مي‌كنند. آنها بايد با نهايت صداقت، امانت و مدارا وظيفه ى خود را انجام دهند. بنابراين، بايد زندگى آنان تأمين شود تا در انجام دادن وظيفه ى خود كوتاهى نكنند.

٤ - در راه دعوت كافران به اسلام : كافرانى كه اگر زكات به آنها پرداخت شود، به دين اسلام گرايش مي‌يابند يا در جنگ به مسلمانان كمك مي‌كنند،‌مي‌توانند از دريافت كنندگان زكات باشند، همچنين كسانى كه با دادن پول يا تهيه وسايل زندگى مي‌توان آنان را به مكتب اسلام علاقه‌مند نمود.

٥ - آزاد كردن بندگان و اسيران : كسانى كه در اسارت و مشقّت و سختى زندگى مي‌كنند، مي‌توان ا زمحل زكات آزادى و راحتى آنها را تأمين كرد. زندانيان بي‌گناه، اسيران و امثال آنها را مي‌توان با دادن زكات از گرفتارى و اسارت نجات داد.

٦ - بدهكاران : ورشكستگان آبرومند و كسانى كه براى امور لازم زندگى قرض كرده‌اند و قادر به پرداخت آن نيستند يا بر اثر اتفاقى گرفتار شده‌اند و آبروى آنان در خطر است، مي‌توان از محل زكات آنها را از گرفتارى رهايى بخشيد.

٧ - سبيل الله : يعنى كارى كه منفعت عمومى دينى دارد،‌مانند ساختن مسجد يا كارى كه نفع آن به عموم مسلمانان مي‌رسد، مانند ساختن مدرسه، جاده و امثال آن. به طور كلى آنچه در هر زمان مورد نياز جامعه اسلامى است، بايد از محل درآمد زكات تأمين شود، مثل ساختن خيابان، پل، مدرسه، بيمارستان، مسجد، تأمين آب بهداشتى، آبادانى كشور و امور ديگرى كه در هر زمان متناسب با شرايط محيطى اجرا مي‌شود.

٨ - ابن السبيل : يعنى مسافرى كه در سفر درمانده‌ شده است؛ به عبارت ديگر،‌ افراد غريب كه از وطن و شهر خود دور مانده‌اند و به واسطه ي‌پيشامدهايى سرگردان شده‌اند، گر چه در شهر خود زندگى خوبى داشته باشند، چون در حال حاضر گرفتار و درمانده شده‌اند، بايد آنها را يارى كرد تا به وطنشان برگردند. اين كمك مي‌تواند از محل زكات صورت گيرد.

اسرار زكات

همچنان كه نماز داراى ظاهر و باطنى است كه باطن آن روح و حقيقت آن محسوب مي‌شود، زكات نيز چنين است. اگر كسى سر و حقيقت زكات را نداند، زكات او صورتى بي‌روح است.

يكى از اسرار زكات اين است كه خداوند آن را وسيله‌اى براى آزمايش بندگان قرار داده است. مال و دارايى يكى از خواسته‌هاى انسان است و كسى كه در دعوى دوستى خداوند صادق باشد، با طيب خاطر و رضايت كامل بخشى از دارايى خود را در راه خداوند انفاق مي‌كند.

سرّ ديگر زكات، تطهير دل و پاك شدن آن از بخل و پليدى است. بخل و خسّت در دل انسان به منزله ى آلودگى باطنى است كه موجب از دست دادن شايستگى قرب حق تعالى مي‌گردد، همچنان كه آلودگى ظاهر موجب مي‌شود كه بنده شايستگى اقامه ى نماز را از كف بدهد. آلودگى بخل، با چيزى جز خرج كردن مال پاك نمي‌شود. بدين سبب، زكات همچون آبى است كه با آن آلودگى بخل شسته مي‌شود.

يكى ديگر از اسرار زكات،‌شكر نعمت الهى است. مال و دارايى نعمتى است كه سبب آسايش مؤمنان در دنيا و آخرت مي‌شود. چنان‌كه نماز، روزه و حج شكر نعمت تن و سلامت آن است، زكات شكر نعمت مال است. وقتي‌كه يك مسلمان توانمند و بي‌نياز، مسلمان ديگرى را درمانده و محتاج مي‌بيند، با پرداخت زكات شكر نعمت الهى را به جا مي‌آورد كه او را از مردم بي‌نياز كرده است.

سرّ ديگر زكات، پاكى اموال و داراييها و نيز تهذيب زكات دهنده است. خداوند متعال خطاب به پيامبراكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مي‌فرمايد :

( خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِم بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ ۖ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَّهُمْ ۗ وَاللَّـهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ) ١٣

از داراييهايشان صدقه ( زكات) بگير تا بدان وسيله آنان را پاك و منزه سازى و براى آنها دعا كن، زيرا دعاى تو مايه ى آرامش آنهاست و خداوند شنوا و داناست.

از اين آيه ى شريفه مي‌توان چنين برداشت كرد كه :

اولاً زكات مايه ى تطهير اموال مسلمانان است، زيرا مالى كه به آن زكات تعلق گيرد و زكات آن پرداخت نشود، رجس و پليد است و با دادن زكات پاك و مطهر مي‌شود. ثانياً به واسطه ى پرداخت زكات شخص زكات دهنده‌ مهذّب و پاكيزه مي‌شود، چون زكات نيز مانند نماز و روزه نقش تهذيب كننده دارد و ريشه ى صفات ناپسندى چون بخل و حبّ دنيا را از دل مؤمن مي‌كند.

از اسرار ديگر زكات، به وجود آمدن خير و بركت در اموال است، زيرا همان‌طور كه گفته شد، يكى از معانى زكات نمو است. اگر كسى قسمتى از مال خود را در راه خدا انفاق كند، به ظاهر دارايى او كم مي‌شود، ولى در واقع آنچه داده است، در باطن جهان باقى مي‌ماند و بقيه دارايى او نيز نمو مي‌كند و داراى خير و بركت مي‌شود. امام باقرعليه‌السلام فرمودند :

«الزكوة تزيد فى الرزق.»١٤

زكات روزى را افزايش مي‌دهد.

سرّ ديگر زكات اين است كه با دادن زكات، دل نيازمندان شاد مي‌شود و آنها نيز در حق زكات دهنده خالصانه دعا مي‌كنند و دعاى مستمندان همچون حصارى است كه مسلمانان را از آفتها و بلاها حفظ مي‌كند.

مهمترين سرّ زكات، به وجود آمدن روحيه ى سخاوت، كرامت، فداكارى و همدلى در مسلمانان است.

مفهوم زكات گسترده‌تر از پرداخت زكات اقلام نُه‌گانه موصوف در فقه است. روح زكات، ايجاد صفت ايثار، گذشت، انفاق و مردم گرايى در مؤمن است. اسلام با دستور زكات مي‌خواهد مسلمانان را به مواسات، هم‌انديشى و همكارى با يكديگر ترغيب كند. پرورش اين روحيه‌ها و خصلتها در مسلمانان، آنها را به سوى كمال سوق مي‌دهد.

فلسفه ى زكات

همان‌طور كه نماز و روزه در اسلام به دو گونه واجب و مستحب مقرر شده است، به طوري‌كه بخش واجب آن بر همگان لازم است، اما بخش مستحب آن براى كسانى است كه بخواهند از مزايا و فوايد اين عبادتها بهره ى بيشترى ببرند، زكات نيز چنين است. زكات واجب به موارد مشخصى كه ذكر شد تعلق مي‌گيرد، اما زكات مستحب محدود به موارد خاصى نيست و مسلمان بايد متناسب با نيازهاى مسلمانان در هر زمان به انجام دادن آن اقدام كند. خطاب قرآن كريم در بيشتر آياتى كه از واژه زكات و انفاق استفاده شده است، متوجه اين نوع زكات است. زكات به اين معنى يك عبادت مالى است كه به منظور ايجاد توازن اقتصادى و برقرارى مواسات بين مسلمانان تعيين شده است. در قرآن كريم درباره ى زكات فقهى دو آيه آمده است و زكاتى كه بارها بر آن تأكيد و سفارش شده است، زكات فقهى نيست، بلكه زكات مستحب و عبادت مالى است.

پيشوايان معصومعليه‌السلام در پرداخت زكات مستحب به نيازمندان، خود پيشتاز و نمونه بودند و اين مي‌تواند براى پيروان راستين آنها سرمشق و الگو باشد. دادن انگشترى به فقير در هنگام نماز كه موجب نزول آيه ي«ولايت» در حق علىعليه‌السلام شد و همچنين، دادن طعام به مسكين و اسير از سوى حضرت علىعليه‌السلام ، فاطمه زهراعليه‌السلام و فرزندان معصوم آنها در حالي‌كه روزه داشتند و خود سخت به آن نيازمند بودند، از نمونه‌هاى بارز و مثال‌زدنى است كه نظير آن در مورد هيچ يك از سخاوتمندان تاريخ گفته نشده است. اين گذشت و ايثار نيز موجب نزول سوره ي«هل اتي» در حق اهل‌بيت پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شد. شيخ محمود شبسترى در اين مورد چه نيكو سروده است :

زكات خاصگان آن على بود

نمود آنچه خدايش امر فرمود

نكرد اين كار از خلق جهان كس

زكات اندر صلات او داده و بس

شنيدستم كه در وقت ركوعش

به سايل داد خاتم با خشوعش

شبى تنها سه قرص نان جو داشت

به حاجت چونكه سايل بانگ برداشت

همان سه قرصه هم بهر خدا داد

خدايش«هل اتي» او را جزا داد

تو هم گر مي‌توانى رو چنين باش

مشو دنيا پرست و مرد دين باش١٥

امام صادقعليه‌السلام مي‌فرمايند : «زكات به مثابه آزمونى براى ثروتمندان و راهى براى كمك كردن به فقيران است. چنانچه مردم زكات اموالشان را مي‌پرداختند، مسلمان فقير و محتاجى باقى نمي‌ماند، بلكه به واسطه ى آنچه خداوند واجب كرده است، غنى و بي‌نياز مي‌شدند و مردمان، تنگدست و نيازمند نشدند و گرسنه و برهنه نماندند، مگر به واسطه ى گناه ثروتمندان.»١٦

با توجه به اين حديث شريف، اسلام با وضع حكم زكات در صدد ايجاد و توازن اقتصادى در جامعه است. وضعيتى كه در آن همه ى مسلمانان از زندگى ساده و آبرومندى برخوردار باشند. زندگى مورد سفارش اسلام، زندگى ساده همراه با رفاه نسبى است. چنين زندگي‌اى با تجمل‌گرايى رواج يافته در ميان برخى از مردم زمان ما سازگارى ندارد. زندگى ساده و مورد سفارش اسلام اين است كه افراد جامعه از نظر نيازهاى اوليه زندگى تأمين باشند. اسلام مي‌گويد : زندگى ضرورى براى همه لازم است، زندگى همراه با رفاه براى كسانى كه داشته باشند،" مجاز است، اما زندگى تجملى براى همه حرام است.

منظور از زندگى تجملى، زندگي‌اى است كه در آن هزينه‌ها از حد ضرور فراتر مي‌رود. نشانه‌هاى اين نوع زندگى، خريد اجناس لوكس و قيمتى و تزيين خانه‌ها با آنها و صرف هزينه‌هاى سنگين در مراسم مختلف ( مانند تولد، عروسى، بازگشت از سفر، مرگ نزديكان و خويشان و. . ) است كه متأسفانه عده‌اى در جامعه با اين كارها موجبات برقرارى سنتهاى غلط و اسرافكارانه را فراهم مي‌سازد.

يكى از مراحل زندگى ازدواج است كه متأسفانه در زمان حاضر به دليل تجمل‌گرايى برخى با شرايط سنگينى همراه شده است. عده‌اى با مهريه‌هاى هنگفت و جهيزيه‌هاى سنگين و مراسم عقد و عروسى پرهزينه، مراسم ازدواج را برگزار مي‌كنند و اين الگويى براى بقيه ى افراد جامعه مي‌شود. مردم فقير قادر به تأمين برگزارى چنين مراسمى نيستند، به همين دليل، سن ازدواج جوانها بالا مي‌رود و آنها نمي‌توانند به موقع تشكيل خانواده بدهند و بخشى ا زگناه آن به عهده ي‌كسانى است كه اين سنتهاى ناپسند را در جامعه ترويج مي‌كنند. اگر اينان روحيه ى اسلامى داشته باشند و پولى كه در اين جشنها وبراى جهيزيه‌هاى سنگين هزينه مي‌كنند به چند خانواده ى نيازمند بدهند، چندين ازدواج ساده صورت مي‌گيرد و خير دنيا و آخرت نصيب آنان مي‌شود.

در قرآن كريم تجمل‌گرايى عامل نابودى جامعه معرفى شده است. چنان‌كه مي‌فرمايد :

( وَإِذَا أَرَدْنَا أَن نُّهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُوا فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيرًا ) ١٧

و ما چون اهل دیاری را بخواهیم به کیفر گناه هلاک سازیم پیشوایان و متنعّمان آن شهر را امر کنیم (به طاعت، لیکن) آنها راه فسق (و تبهکاری و ظلم) در آن دیار پیش گیرند (و مردم هم به راه آنها روند) پس آنجا تنبیه و عقاب لزوم خواهد یافت، آن گاه همه را هلاک می‌سازیم .

وقتى بنا شود كه قومى هلاك شوند، مترفين و ثروتمندان آن قوم به تجمل‌گرايى و اسراف و فسق و فجور روى مي‌آورند، در نتيجه در جامعه تفرقه و اختلاف پديد مي‌آيد و بر اثر تضادها و كشمكشهاى حاصل، جامعه مسير نابودى را طى مي‌كند. عبارت«امرنا مترفيها» در اين آيه اشاره به حقيقت دارد كه پيشاهنگان نابودى جامعه مرفّهان بي‌درد و تجمل‌گرايان اسرافكار هستند. وقتى در جامعه تجمل‌گرايى زياد شد، خواه ناخواه گناه و خارج شدن از مسير حق در جامعه رواج پيدا مي‌كند و قرآن كريم مي‌فرمايد كه چنين قومى مستحق عذاب مي‌شوند و عذاب آنها چيزى جز نابودى آن جامعه نيست.

نابودى جامعه مي‌تواند صورتهاى مختلفى داشته باشد. زمانى به صورت عذاب مهلكى بوده كه يك قوم يا ملت را از صفحه ى روزگار محو مي‌كرده است، مانند آنچه بر سر قوم لوط و قوم ثمود آمده است. هنگامى ديگر به صورت از بين رفتن يك مكتب فكرى و اجتماعى است. نمونه ى بارز آن در عصر ما نابودى كمونيزم در جوامع شرقى است. يكى ديگر از صورتهاى نابودى جامعه،‌ بروز بيماريها، افسردگيها، اضطرابها و پديدآمدن فلسفه‌هاى پوچى، رواج خودكشيها و كشتارهاى جمعى در جوامع مختلف عصر كنونى است.

ساده زيستى و زندگى بدون تجمل، زندگى سالم همراه با آسايش و آرامش را براى همه به ارمغان مي‌آورد. مي‌گويند : «ابراهيم ادهم كه حاكم سرزمينى بود،‌ روزى در قصر خود به اطراف نگاه مي‌كرد. كارگر ساده‌اى را ديد كه در پايين قصر او به كنار نهر آمد و تكه‌اى نان خشك را در آب فرو برد و با اشتها و لذتى فراوان آن را خورد. سپس بيل خود را از آب پركرد و قدرى آب نوشيد و. بعد همان بيل را زير سر خود گذاشت و به خواب راحتى فرو رفت. ابراهيم ادهم وقتى اين صحنه را مشاهده كرد، با خود گفت : خوردن غذاهاى رنگين و شربتهاى گوارا هيچ‌گاه براى من چنين لذتى نداشته است. در اين قصر با شكوه، با وجود نگهبانان و امنيّت فراوان، خواب راحتى نداشتم. زندگي‌اى كه بتوان با تكّه‌اى نان خشك و قدرى آب و خوابيدن بر روى خاك گذراند، چه ارزشى دارد كه انسان خود را براى آن به زحمت بيندازد. اين ماجرا باعث شد كه تحولى بزرگ در زندگى ابراهيم ادهم به وجود آيد. او در همان لحظه از قصر خود بيرون رفت و زندگى فقيرانه و زاهدانه‌اى در پيش گرفت.»

وقتى در ميان افراد جامعه صفا، صميميت و همدلى وجود داشته باشد و همه ى آنها به زندگى ساده اكتفا كنند، آسايش، آرامش و محبت ميان اعضاى آن جامعه برقرار مي‌شود. زمانى كه انسان متناسب با نيازهاى خود مصرف كند و مازاد اموال خود را در راه خداوند انفاق نمايد تا نيازمندان نيز از زندگى ساده و رفاه نسبى برخوردار شوند، احساس رضايت و خرسندى در او به وجود مي‌آيد و از زندگى خود لذّت مي‌برد.

يكى ا زدلايل وجود فقر در جامعه اين است كه بعضى از مردم خمس، زكات و حقوق جامعه را نمي‌پردازند يا اينكه بخشى از اموال جامعه صرف تجملات و اشياى لوكس مي‌شود. تجمل‌گرايى پديده ي‌خطرناكى است كه از طريق فرهنگ بيگانه به كشور اسلامى ما راه يافته است وبايد با آن مبارزه و از گسترش و رواج آن در جامعه اسلامى جلوگيرى كرد. بهترين شيوه براى مبارزه با فرهنگ غرب، توجه به فرهنگ و ارزشهاى غنى اسلام است، توجه به زندگى معصومينعليه‌السلام و اصحاب و پيروان ايشان نيز كه نمونه‌هاى برجسته ى ساده‌زيستى هستند،‌مي‌تواند راهگشاى امت اسلامى قرار گيرد.

امام محمد غزالى در كتاب احياء العلوم نقل كرده است : «روايت كننده‌اى حكايت مي‌كند كه هنگام رحلت سلمان فارسى، صحابى ارجمند پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و استاندار مداين، در كنار بستر او بودم و ديدم اشك مي‌ريزد. گفتم : سلمان چرا گريه مي‌كني؟ گفت : روايتى از پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به خاطرم آمد كه فرمودند : در روز قيامت هفتاد گردنه وجود دارد و از اين گردنه‌ها جز سبكبالان نمي‌توانند عبور كنند. راوى مي‌گويد : دقت كردم تا ببينم چرا اين بزرگوار خود را سنگين بار احساس مي‌كند. ديدم اتاقى را اجاره كرده است كه هم خانه و هم محل كار اوست. يك پوست گوسفند در آن پهن كرده است كه هم فرش و هم رختخواب اوست. يك كاسه،‌ يك آفتابه و يك آبخورى گِلى و يك قلم و دوات،‌همه ى اسباب و اثاث او را تشكيل مي‌دهد، آن گاه گريه مي‌كند و مي‌گويد من سنگين‌بار هستم.»

توازن اقتصادى

توازن اقتصادى مهمترين فلسفه ى زكات است و از يك مفهوم اجتماعى و اقتصادى برخوردار مي‌باشد. توازن اقتصادي؛ يعنى اينكه پول و ثروت در ميان افراد جامعه گردش كند و همه ى امّت اسلامى از رفاه نسبى برخوردار باشند. اسلام مي‌خواهد در جامعه اختلافات طبقاتى وجود نداشته باشد. گروهى داراى ثروت بسيار و گروهى در نهايت فقر و بيچارگى نباشند. توصيه ى اسلام اين است كه ثروتمندان زندگى ساده‌اى داشته باشند و مازاد دارايى خود را به فقرا و نيازمندان بدهند تا آنها هم از زندگى ساده‌اى برخوردار شوند. در جامعه ى اسلامى، چنانچه كسى به خوراك، پوشاك و مسكن نيازمند باشد، اولاً دولت اسلامى و ثانياً امّت اسلام مسئول هستند. در قرآن كريم، عبادت مالى گاهى به زكات و گاهى به انفاق تعبير شده است. انفاق در لغت به معناى رساندن، راه مصرف باز كردن و پركردن شكافهاست. در اسلام بعد از اصل ايمان، مهمترين اصل عملى اقامه ى نماز و انفاق است. نماز ارتباط با خداوند و انفاق ايجاد رابطه با مردم با نيّت الهى است. خداوند در سوره ي‌بقره كه ويژگيهاى انسانهاى پرهيزگار را بر مي‌شمرد، مي‌فرمايد :

( الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ ) ١٨

آنان كه به غيب ايمان مي‌آورند و نماز مي‌گزارند و از آنچه روزيشان داده‌ايم، انفاق مي‌كنند.

در اين آيه ي‌ شريفه يكى از ويژگيهاى مؤمنان، انفاق در راه خداوند شمرده شده است، زيرا مؤمن مردم گراست. همان‌طور كه به خود و خانواده‌اش مي‌انديشد،‌به نيازهاى مردم جامعه ي‌خود نيز فكر مي‌كند و از علم، قدرت، مقام، شخصيّت، قدم، زبان، قلم و مال خود را در راه خدمت به مردم جامعه استفاده مي‌كند. در اين آيه ي‌ شريفه به جاى لفظ زكات، انفاق آورده شده است و مي‌تواند معناى زكات را هم در برداشته باشد، زيرا در قرآن كريم در برخى آيات لفظ زكات و در برخى ديگر انفاق آمده است.

قرآن كريم در آيات متعددى به انفاق در راه خداوند سفارش كرده و ترك آن را موجب نابودى جامعه دانسته است. از جمله در سوره ى بقره آمده است :

( وَأَنفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّـهِ وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ ۛ وَأَحْسِنُوا ۛ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ ) ١٩

در راه خدا انفاق كنيد و خويشتن را به هلاكت ميندازيد و نيكى كنيد كه خداوند نيكوكاران را دوست دارد.

در تفسير نمونه ذيل اين آيه ي‌شريفه مطالب ارزنده‌اى بيان شده است كه به نقل آن مي‌پردازيم :

«گر چه اين آيه در ذيل آيات جهاد آمده است، ولى يك حقيقت كلى و اجتماعى را مي‌توان از آن استفاده نمود و آن اينكه انفاق به طور كلى سبب مي‌شود كه افراد اجتماع از هلاكت رهايى يابند و به عكس، هنگامى كه مسئله ى انفاق فراموش شود و ثروتها در يك قطب اجتماع جمع شود، اكثريّتى محروم و بينوا به وجود مي‌آيند و ديرى نخواهد گذشت كه يك انفجار عظيم در اجتماع به وجود مي‌آيد كه نفوس و اموال سرمايه‌داران در آتش اين انفجار خواهد سوخت. از اينجا ارتباط مسئله ي‌ انفاق و پيشگيرى از هلاكت روشن مي‌شود.

بنابراين، انفاق قبل از آنكه به حال محرومان مفيد باشد، به نفع سرمايه‌داران است؛ يعنى تعديل ثروت، حافظ ثروت است. چنان كه حضرت علىعليه‌السلام به همين حقيقت اشاره مي‌كند و مي‌فرمايد : «حصّنوا اموالكم بالزكوة» اموال خويش را با دادن زكات حفظ كنيد. در پايان آيه دستور به احسان داده شده است و از مرحله ى جهاد و انفاق به مرحله ى احسان و نيكى رهبرى مي‌كند، زيرا مرحله ى احسان بلندترين مراحل تكامل انسانى است كه اسلام به آن توجه كامل دارد، آمدن اين جمله در ذيل آيه ي‌ انفاق، اشاره به اين است كه در انفاق مي‌بايست كمال نيكى و مهربانى باشد و از هر نوع منّت و آنچه باعث رنجش و ناراحتى شخصى كه مورد انفاق مي‌باشد، بر حذر گردد.»٢٠

به طور كلى،‌ چنانچه اختلاف طبقاتى و تبعيض در جامعه باشد، منجر به عداوت و دشمنى ميان مردم مي‌شود و اگر در جامعه‌اى برادرى و اتحاد وجود نداشته باشد، به سوى هلاكت و نابودى پيش مي‌رود.

قرآن شريف در زمينه ى برادرى و اتّحاد مي‌فرمايد :

( وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّـهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّـهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنتُمْ عَلَىٰ شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَكُم مِّنْهَا كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّـهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ ) ٢١

و همگان دست در ريسمان خداوند زنيد و پراكنده نشويد و از نعمتى كه خدا بر شما ارزانى داشته است ياد كنيد. آن هنگام كه دشمن يكديگر بوديد و او دلهايتان را به هم مهربان ساخت و به لطف او برادر شديد و بر لبه ى پرتگاهى از آتش بوديد، خدا شما را از آن برهانيد. خدا آيات خود را براى شما اين چنين بيان مي‌كند، شايد هدايت يابيد.

در تفسير آيه ى شريفه، گروهى معتقدند كه منظور از ريسمان الهى، دين اسلام است. همه به دين اسلام بگرويد و با هم متّحد باشيد و تفرقه را كنار بگذاريد. در قسمت بعد آيه به عربها مي‌گويد كه متذكر اين باشيد كه شما برلب گودال آتش بوديد، اختلاف شما باعث شده بود كه در لبه ى گودال آتش قرار بگيريد و پروردگار عالم با دين اسلام شما را متحد و برادر كرد. اگر در جامعه‌اى اتحاد و همدلى وجود نداشته باشد و اختلاف طبقاتى ميان افراد آن باشد و مردم هم بدون توجه به نيازهاى ديگران فقط به فكر خود باشند، چنين جامعه‌اى در مسير نابودى قرار مي‌گيرد و اختلاف براى آن جامعه دره‌اى از آتش است، دره‌اى كه درون آن آتش و فلاكت و نابودى است.

در جامعه‌اى كه افراد خمس و زكات اموالشان را ندهند، اختلاف طبقاتى بروز مي‌كند. در جامعه‌اى كه كاخ و كوخ در كنار هم قرار بگيرد، چنين جامعه‌اى به سمت نابودى پيش مي‌رود. اگر در ميان اعضاى يك خانواده، كه نهاد كوچكى از جامعه است، اختلاف و تبعيض بروز كند، امنيت و آرامش از آن خانواده سلب مي‌شود و اعضاى آن از سعادت و خوشبختى محروم مي‌شوند. جامعه نيز چنين است، اگر در ميان گروههاى مردم اختلاف و تبعيض وجود داشته باشد، اين امر موجب تضاد اجتماعى و رو در رو قرار گرفتن قشرهاى مختلف اجتماع مي‌شود. افراد فقير جامعه د ر كنار خو د انسانهاى مرفه و ثروتمندى را مي‌بينند كه هزينه‌هاى هنگفتى را صرف زندگى فردى و خانوادگى خود مي‌كنند، از اين رو به طور ناخودآگاه كينه ى اين افراد را به دل مي‌گيرند و اين ممكن است بروز مفاسد اجتماعى مانند سرقت، قتل، آدم ربايى و امثال آن را در پى داشته باشد.

يكى از راههاى ايجاد توازن اقتصادى در جامعه، گردش مال در سطوح مختلف جامعه و جلوگيرى از انحصار آن در دست ثروتمندان است. قرآن كريم در اين باره به يك اصل كلى اشاره مي‌كند كه جهت‌گيرى كلى اقتصاد اسلامى را نشان مي‌دهد :

( كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنكُمْ ) ٢٢

تا اموال ميان توانگرانتان دست به دست نشود.

در تفسير اين آيه در كتاب تفسير نمونه چنين آمده است : «اين آيه يك اصل اساسى را در اقتصاد اسلامى بازگو مي‌كند و آن اينكه جهت‌گيرى اقتصاد اسلامى چنين است كه در عين احترام به مالكيت خصوصى برنامه‌ را طورى تنظيم كرده است تا اموال و ثروتها در دست گروهى محدود متمركز نشود كه پيوسته در ميان آنها دست به دست بگردد. البته، اين به آن معنى نيست كه ما پيش خود قوانينى وضع كنيم و ثروتها را از گروهى بگيريم و به گروه ديگر بدهيم، بلكه منظور اين است كه اگر مقررات اسلامى در زمينه ى تحصيل ثروت و همچنين مالياتهايى چون خمس،‌ زكات و خراج و غير آن و احكام بيت‌المال و انفاق درست پياده شود، خود به خود چنين نتيجه‌اى را خواهد داد كه در عين احترام به تلاشهاى فردى، مصالح جمع نيز تأمين خواهد شد و از دو قطبى شدن جامعه ( اقليتى ثروتمند و اكثريتى فقير) جلوگيرى مي‌كند.»٢٣

مال در جامعه، نظير خون در بدن است. همان‌طور كه خون بايد در تمام اعضاى بدن گردش كند و همه ى اعضا و جوارح خون مورد نياز خود را دريافت كنند، مال نيز بايد در ميان افراد جامعه جريان داشته باشد. همان‌گونه كه اگر خون درحد لازم به برخى از اعضاى بدن نرسد، موجب فلج شدن و نابودى آن عضو مي‌شود، مال هم اگر در ميان همه ى افراد جامعه به طور صحيح گردش نداشته باشد، جامعه به سوى هلاكت و نابودى پيش مي‌رود.

بنابراين، كسانى كه خداوند به آنان نعمتهاى بي‌شمار عطا كرده است و ثروتى در جامعه به دست آورده‌اند، بايد به كسانى كه نمي‌توانند پول كافى به دست آوردندتا احتياجات خود و خانواده‌شان را تأمين كنند، كمك مالى و انفاق نمايند تا در جامعه امنيت و آسايش به وجود آيد و برادرى و اتحاد در آن حكمفرما باشد.