برنامه زندگى

برنامه زندگى0%

برنامه زندگى نویسنده:
گروه: درس ها

برنامه زندگى

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: آيت الله االعظمى حسين مظاهرى
گروه: مشاهدات: 10626
دانلود: 2755

توضیحات:

برنامه زندگى
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 49 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 10626 / دانلود: 2755
اندازه اندازه اندازه
برنامه زندگى

برنامه زندگى

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

مقدّمات حج

هنگامى كه مسلمان براى اين سفر روحانى آماده مي‌شود، بايد از تعلّقات دنيوى چشم بپوشد و به خداوند متّصل شود تا به مقام قرب الهى برسد.

نخستين قدم در اين راه، توبه است. توبه به معناى برگشت از شياطين و طاغوتها به الله، برگشت از هوا و هوس به عقل و دين، برگشت از دنيا به آخرت و سرانجام برگشت از گناه به ثواب است.

كسى كه مي‌خواهد عازم مكه شود، بايد هيچ گناهى در نامه ى اعمال او نماند. اگر شخصى در تمام عمر از شيطان و هواهاى نفسانى پيروى كرده و گناهان بي‌شمارى را مرتكب شده باشد، چنانچه حقيقتاً توبه كند و به سوى خداوند برگردد، حتماً پروردگار عالم توبه او را مي‌پذيرد. قرآن كريم مي‌فرمايد :

( إِلَّا مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُولَـٰئِكَ يُبَدِّلُ اللَّـهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ ۗ وَكَانَ اللَّـهُ غَفُورًا رَّحِيمًا ) ٥

مگر آن كسانى كه توبه كنند و ايمان آورند و كارهاى شايسته انجام دهند. خدا گناهانشان را به نيكيها بدل مي‌كند و خدا آمرزنده و مهربان است.

رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مي‌فرمايند :

«التائب من الذنب كمن لا ذنب له.»٦

توبه كننده ى از گناه، مانند كسى است كه گناه نكرده است.

در توبه دو لطف وجود دارد و هر دو لطف از سوى خداوند است؛ نخستين لطف او اين است كه به بنده توفيق توبه عطا مي‌كند و دومين لطف او آن است كه توبه ي‌ او را مي‌پذيرد.

بر اثر توبه، حالت يقظه در انسان به وجود مي‌آيد؛ يقظه به معناى بيدارى است. در اين بيدارى انسان بايد با خود بينديشد كه اگر به جاى سفر حج به عالم برزخ وارد مي‌شدم، وضع من چگونه بود؟

آيا در محضر خداوند مي‌توانم جواب كارهايم را بدهم يا خير؟ آيا پروردگار از من راضى است يا خير؟ اگر به راستى حالت يقظه در انسان به وجود بيايد، به اين نكته توجه پيدا مي‌كند قبل از حج و قبل از مرگ به جايى مي‌رسد كه خداوند او را مخاطب قرار داده، مي‌فرمايد :

( یا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ﴿ ٢٧ ﴾ ارْجِعِي إِلَىٰ رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً ﴿ ٢٨ ﴾ فَادْخُلِي فِي عِبَادِي ﴿ ٢٩ ﴾ وَادْخُلِي جَنَّتِي ) ٧

اى جان آرامش يافته، خشنود و پسنديده به سوى پروردگارت بازگرد و در زمره ى ‌بندگان من داخل شو و به بهشت من وارد شو!

قدم دوم، محاسبه ى نفس است. كسى كه مي‌خواهد به حج برود، بايد هدف از اين سفر مقدس را براى خود تبيين كند. آيا اعمال عبادى نظير نماز، روزه، خمس و ساير عبادتهاى او به نحو صحيح انجام شده است؟ آيا مال او حلال است؟ اگر مالى كه انسان در راه حج صرف مي‌كند، حلال نباشد، حج او مورد قبول حق تعالى قرار نمي‌گيرد. پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مي‌فرمايند :

«من اكتسب مالا من غير حله ثم حج فلبى نودى لا لبيك و لا سعديك.»٨

وقتى كسى با مالى كه حلال نيست به حج برود، هنگامى كه لبيك گويد خداوند لبيك او را نمي‌پذيرد.

امام باقرعليه‌السلام نيز در اين زمينه مي‌فرمايند :

«لا يقبل الله عزوجل حجا و لا عمرة من مال حرام.»٩

خداوند متعال حج و عمره‌اى را كه از مال حرام انجام شود، قبول نمي‌كند.

محاسبه ى نفس اين است كه انسان قبل از حج متوجه اعمال خود شود. نماز و روزه‌اش را مورد بررسى قرار دهد، اگر خمس و زكاتى بر عهده ي‌ اوست، پرداخت كند، چنانچه به كسى بدهكار است، دين خود را ادا كند و اگر به مسلمانى ستم كرده است، رضايت او را جلب كند. خلاصه بكوشد تا همه ى كارهاى خود را اصلاح و نقاط ضعف آن را جبران كند. بنابراين، كسى كه به حج مي‌رود، درست مانند كسى كه در لحظة مرگ قرار دارد و خود را براى رفتن مهيا مي‌كند، بايد به تمام اعمال خود رسيدگى كند. حجى كه با آمادگى كامل همراه باشد،‌ارزشمند است و ذخيره‌اى براى آخرت مي‌شود.

قدم سوم، خالص كردن نيّت است. كسى كه عازم سفر حج مي‌شود بايد ناخالصيها را از نيّت و قصد خود پاك كند. نخستين شرط صحيح بودن تمام عبادتها اين است كه براى رضاى خداوند باشد، هدف از مكه رفتن تنها اطاعت از فرمان الهى و انجام دادن وظيفه است و براى به دست آوردن عنوان، تجارت، استراحت و تفريح و. . نمي‌باشد. در روز قيامت كه وجهة ملكوتى اعمال انسانها آشكار مي‌شود، اگر حج براى خدا نباشد، ظلمت و آتش به همراه دارد و اگر خالص و لله باشد، نورانى و درخشنده است.

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در آخرين سفر حج خود فرمودند : «زمانى مي‌رسد كه ثروتمندان امت من براى تفريح و مردم عادى براى تجارت و فقيران نيز براى ريا و به دست آوردن عنوان و اعتبار به حج مي‌روند.»١٠

امام صادقعليه‌السلام فرمودند : «حج دو گونه انجام مي‌شود : براى خدا و براى مردم. پس كسى كه براى خداوند حج انجام دهد، پاداش او رضاى پروردگار و بهشت اوست وكسى كه براى مردم به حج برود، در قيامت پاداش خود را از مردم بايد بگيرد.»١١

قدم چهارم،‌كسب آمادگى روحى است و مقصود از آن آماده ساختن خود براى حضور در مكانهاى مقدس از نظر پاكى روح و روان به منظور اتصال به عالم غيب و درك حقايق معنوى است. حضور در اماكن مقدسه و مشاهد مشرفه مانند مكه، مدينه، كربلا، نجف، مشهد و ساير قبور مطهر ائمه‌اطهارعليه‌السلام مستلزم آمادگى روحى است.

كسى كه مي‌خواهد به ديدار يك انسان مهذب و بنده ي‌ مقرب الهى برود، پيش از ملاقات خود را آماده مي‌كند و با خود مي‌انديشد كه چگونه با آن بزرگوار گفتگو كند و تمام فكر و ذهن او به اين ديدار متوجه مي‌شود. او از نظر جسمى نيز خود را مهيا مي‌كند، بدن خود را شستشو مي‌دهد، لباس پاكيزه مي‌پوشد و با ظاهرى تميز و آراسته به خدمت آن انسان كامل و وارسته مي‌رود و در حضور او ادب را مراعات مي‌كند. اين همه آمادگى و ادب حضور براى آن است كه به ديدار بنده ى ‌مقرب خداوند مي‌رود. پس حاضر شدن در خانة خدا و حضور در پيشگاه الهى آمادگى و ادب حضور بيشترى را مي‌طلبد.

حضور در بارگاه ملكوتى پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و ائمه ى ‌طاهرينعليه‌السلام نيز بايد با آمادگى قبلى باشد. چنانچه انسان با آمادگى كامل در اين مكانهاى مقدس حضور يابد،‌ با رعايت ادب حضور و با برقرار كردن ارتباط معنوى با آن بزرگواران و از طريق خواندن دعا مي‌تواند فيض كاملى ببرد. در احاديث نقل شده است كه براى حضور در مسجد نيز بايد آمادگى كسب كرد؛ يعنى بايد وضو گرفت، لباس تميز پوشيد، بوى خوش استفاده كرد و با ظاهرى آراسته به مسجد وارد شد. قرآن كريم مي‌فرمايد :

يخذوا زينتكم عند كل مسجد. ي١٢

زينتهاى خود را در هنگام ورود به هر مسجد همراه خود كنيد.

مسجد خانه ي‌ خداست و انسان در آنجا در محضر ربوبى قرار مي‌گيرد و با خواندن نماز مي‌تواند عروج كند و به لقاء الله برسد. لذا انسان بايد در مسجد ادب حضور را مراعات كند. ادب حضور نزد عرفا و علماى اخلاق اهميت بسيارى دارد و آنان در تربيت شاگردان خود به اين امر بسيار توجه كرده‌اند.

از سيره ى پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و ائمه ي‌ اطهارعليه‌السلام شواهد و نمونه‌هاى زيادى در اين‌باره نقل شده است. عايشه، همسر پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، نقل مي‌كند : «هنگامى مؤذن تكبير مي‌گفت، تلاطمى در پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم پديد مي‌آمد و رنگ صورتشان تغيير مي‌كرد. آن حضرت ديگر به كسى توجهى نداشت، گويى كسى را نمي‌شناخت و فقط زير لب زمزمه مي‌كرد كه هنگام اداى امانت الهى و خواندن نماز فرا رسيده است. سپس آن حضرت وضو مي‌گرفت و در حالى كه از خوف خداوند مي‌لرزيد، به طرف مسجد مي‌رفت.»

درباره ى امام حسن مجتبىعليه‌السلام نيز نقل شده است، هنگامى كه آن حضرت مي‌خواست به مسجد برود، غسل مي‌كرد، وضو مي‌گرفت، بوى خوش استفاده مي‌كرد و بعد از پوشيدن لباسهاى تميز، با قدمهاى آهسته به سوى مسجد مي‌رفت و هنگام داخل شدن به مسجد،‌ پاى مبارك آن حضرت مي‌لرزيد.

بنابراين، آنچه براى رفتن به مكه و مدينه و حضور در پيشگاه قدسى و بارگاه ملكوتى پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و زيارت امامان معصومعليه‌السلام در بقيع لازم است، آمادگى و رعايت ادب حضور مي‌باشد.

علماى دين نيز براى حضور در مكانهاى مقدس خود را از قبل آماده مي‌كردند و با آمادگى كامل در آن مكانهاى روحانى و پر فضيلت حاضر مي‌شدند. علامة مجلسىرحمهم‌الله حكايت مي‌كرد كه روزى قصد كردم به عتبات عاليات بروم، ابتدا به نجف اشرف رفتم. وقتى خواستم به حرم علىعليه‌السلام بروم، آمادگى روحى لازم براى حضور در آن مرقد مطهر را در خود احساس نكردم. بنابراين، تصميم گرفتم تا ده شبانه روز با توسل و راز و نياز به درگاه الهى آمادگى لازم را كسب كنم. روزها در حالى كه روزه بودم، در وادي‌السلام- مقام امام زمان (عج) - به دعا و راز و نياز با پروردگار مي‌پرداختم و شبها در رواق مطهر حضرت علىعليه‌السلام عبادت مي‌كردم. بدين ترتيب، در اين مدت به حرم حضرت علىعليه‌السلام داخل نشدم و ادب حضور را مراعات كردم و فقط از دور به آن حضرت سلام مي‌دادم. بعد از گذشت نُه روز، در شب دهم حالت كشف براى من حاصل شد. ديدم در سامرا هستم و امام زمان (عج) بر مزار پدر بزرگوارشان زيارت مي‌خوانند. وقتى حالت كشف تمام شد، در همان موقع، پياده از نجف به سوى سامرا حركت كردم. پس از چند روز زيارت و عبادت در آنجا، به زعم اينكه آمادگى لازم را به دست آورده‌ام، مي‌خواستم به سوى نجف اشرف حركت كنم كه در يك حالت روحانى چشمم به جمال امام زمان (عج) روشن شد و آن حضرت را ديدم كه بر مزار پدرشان به خواندن دعا و زيارت مشغول‌اند. همانجا ايستادم و به شيوه ى مداحان، زيارت جامعه را خواندم. سپس آقا فرمودند : «بيا اينجا!» ابهت و شكوه آقا مرا گرفته بود، به طورى كه نمي‌توانستم قدم برداردم. حضرت با دست مبارك اشاره كردند و فرمودند : «بيا بنشين!» من هم آهسته خدمت امام رسيدم. آن بزرگوار دست مبارك خود را روى كتف من گذاشتند و فرمودند : «نِعم الزيارة هذا؛ چه زيارت خوبى است!» عرض كردم : «آقا اين زيارت از جد بزرگوارتان، امام هادىعليه‌السلام است.» امام زمان (عج) در حالى كه به مزار مبارك عسگريينعليه‌السلام اشاره كردند، فرمودند : «بله!» در آن موقع سؤالهايم را از آن حضرت پرسيدم و تلطفها ديدم و لذت بردم و بعد از آن با آمادگى كامل به زيارت حرم حضرت علىعليه‌السلام شتافتم.

اين حكايت و امثال آن حاكى از آن است كه حضور در مكانهاى مقدس، به خصوص مكه و مدينه و انجام دادن مناسك حج با آمادگى كامل بسيار ارزشمند است. طواف، نماز طواف و حتى نگاه كردن به مطاف ثواب بسيارى دارد، اما بدون آمادگى لازم نتيجه ى كامل به دست نمي‌آيد. كسى كه با آمادگى به حج برود، آن گاه كه لبيك بگويد، پاسخ خوشامدگويى خداوند را مي‌شنود.

اعمال حج و اسرار آن

همان طور كه تمام عبادتها داراى ظاهرى و اسرار باطنى است، حج نيز چنين است. اعمال ظاهرى آن مناسكى است كه حاجى بايد در ايامى خاص به‌جا آورد و در هر يك از آنها اسرارى نهفته است. مراسم حج در حقيقت مرورى سمبوليك بر مبارزات حضرت ابراهيمعليه‌السلام و منزلگاههاى مختلف توحيد،‌ سلوك عرفانى و اخلاص در بندگى است.

اگر مسلمانان هنگام انجام دادن مناسك حج به روح و اسرار آن واقف باشند و نيز به جنبه‌هاى نمادين آن توجه كنند، مي‌توانند درسهاى تربيتى ارزنده‌اى در زمينه‌هاى خداشناسى، پيامبر شناسى و انسان شناسى از آن فرا گيرند.

احرام

اعمال حج با احرام بستن در يكى از ميقاتها شروع مي‌شود. در آنجا مسلمانان لباس معمولى خود را كه نشانه‌اى از فرهنگ ملّى و قومى آنهاست، از تن بيرون مي‌آورند و لباس مخصوص احرام به تن مي‌كنند. با پوشيدن اين لباس، بسيارى از كارها بر شخص محرم حرام مي‌شود. پوشيدن لباس يكرنگ و يكدست مي‌تواند موجب تحكيم وحدت ميان مسلمانان شود. مسلمانان با نژادها، زبانها و مليتهاى گوناگون از كشورهاى مختلف براى انجام دادن مناسك حج در مكه گرد هم مي‌‌آيند و با پوشيدن لباسى يكرنگ، اتحاد و همبستگى خود را ثابت مي‌كنند.

نكته ى ديگر آنكه لباس احرام شبيه كفن است و حكمت آن شايد اين باشد كه انسان هنگام محرم شدن به روز قيامت و جهان آخرت بينديشد و توجه او به امور دنيوى معطوف نشود ونيز متوجه اين امر باشد كه در روز رستاخيز با اين شكل و حالت وارد محشر مي‌شود و در پيشگاه خداوند متعال قرار مي‌گيرد.

حاجيان هنگام پوشيدن لباس احرام، لبيك مي‌گويند؛ يعنى خالصانه ابراز مي‌دارند كه خدايا با دعوت تو به زيارت خانه‌ات شتافتم و با تمام وجود به سوى تو آمدم، از تعلّقات دنيوى دل بريدم و از صميم قلب به تو روى آوردم. لبيك گفتن براى اهل دل خيلى مشكل است. نقل كرده‌اند كه اما سجادعليه‌السلام هنگام لبيك گفتن زبانش بند مي‌آمد. به ايشان عرض مي‌كردند : «اى فرزند رسول خدا! لباس احرام پوشيديد، پس لبيك و سعديك بگوييد!» امامعليه‌السلام مي‌فرمودند : «از آن بيم دارم كه خداوند خطاب كند كه لا لبيك و لا سعديك، ما تو را دعوت نكرده‌ بوديم، ‌براى چه آمدي؟»

اگر انسان بخواهد خداوند او را به خانه‌اش دعوت كند و هنگام لبيك گقتن به او خوشامد بگويد،‌ بايد صفات رذيله را از دل خود خارج و فضيلتها را جايگزين آن كند. خداوند انسان فاسق، ظالم، بداخلاق و پرخاشگر را به خانه‌اش دعوت نمي‌كند و اگر چنين كسى عمل مستحبى را بدون داشتن تقوا و اخلاص انجام دهد، از او نمي‌پذيرد. قرآن كريم مي‌فرمايد :

( إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّـهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ ) ١٣

همانا خداوند فقط از تقوا پيشگان مي‌پذيرد.

با گفتن لبيك، از نظر فقهى برخى از امور بر حاجى حرام مي‌شود، ولى از نظر اخلاقى و عرفانى تمام دلبستگي‌هاى دنيوى بر او حرام مي‌شود و حاجى بايد توجه خود را صرفاً متوجه ذات بارى تعالى بكند.

لبيك گفتن هنگام احرام و در آغاز اعمال حج، مانند گفتن تكبيرة‌الاحرام در ابتداى نماز است. از نظر فقهى با گفتن تكبيرة الاحرام در نماز كارهايى مانند صحبت كردن، به اطراف نگاه كردن، خوردن، آشاميدن و غيره بر انسان حرام مي‌شود. از نظر اخلاقى نيز وقتى مسلمان تكبير مي‌گويد، توجه به كارهاى دنيايى بر او حرام مي‌شود و شخص بايد با حضور قلب كامل، خود را در محضر خداوند احساس كند و به غير او توجهى نداشته باشد. در حج نيز چنين است. وقتى مسلمان لباس احرام مي‌پوشد و لبيك مي‌گويد، امورى مانند نگاه كردن در آينه، كشتن حيوانات، استعمال بوى خوش و غيره بر او حرام مي‌شود. از نظر علماى اخلاق نيز انسان با لبيك گفتن در پيشگاه ربوبى قرار مي‌گيرد و توجه به غير حق بر او حرام مي‌شود.

انسان بايد در تمام اعمال حج حضور قلب داشته باشد؛ يعنى از هنگام بستن احرام تا پايان مراسم حج، خود را در محضر پروردگار عالم احساس كند. از نظر علماى اخلاق، حضور قلب در تمام عبادتها شرطى اساسى است و همة اعمال عبادى را بايد با قصد تقرب و خلوص انجام داد، در حج نيز انسان با داشتن حضور قلب مي‌تواند به خداوند متعال تقرب جويد و چنانچه در اعمال حج حضور قلب نباشد، مورد قبول خداوند قرار نمي‌گيرد. البته، از نظر فقهى كسى كه مناسك حج را درست انجام دهد، حج او صحيح است و موجب رفع تكليف از او مي‌شود.

علماى اخلاق عقيده دارند، همان طور كه در نماز گاهى يك دهم، گاهى ثلث و گاهى نصف آن قبول مي‌شود؛ يعنى همان مقدارى كه با حضور قلب انجام مي‌شود، در حج نيز بخشهايى از آن‌كه با حضور قلب انجام شده باشد، مورد قبول خداوند قرار مي‌گيرد. ممكن است از يك حاجى فقط احرام او و از حاجى ديگر طواف، نماز و سعى او پذيرفته شود.

گفتن لبيك در فاصله ى بين ميقات تا شهر مكه مستحب است، علت اين امر شايد اين باشد كه توجه حاجى به خداوند لحظه‌اى قطع نشود و پيوسته ذكر خدا را بر لب داشته باشد تا نور الهى بر دل او بتابد. دل مؤمن به منزله ى عرش الهى و خانه ى اوست، همان طور كه در خانه ى انسان جز خانواده‌اش و بستگان نمي‌توانند وارد شوند و افراد غريبه و نامحرم اجازه ي‌ ورود به خانه ي‌ او را ندارند، دل مسلمان هم در زمان احرام بايد چنين باشد و غير خدا در آن راه نيابد.

حضور قلب و توجه به خداوند در اعمال حج يكى از الطاف بزرگ الهى است. هنگامى كه كسى توفيق مي‌يابد خانه ى خدا را زيارت كند، خانواده، خويشان و دوستان خود را در زمان احرام فراموش مي‌كند. مادرى كه به فرزند خود بسيار علاقه‌مند است، در هنگام انجام دادن مناسك حج، به خصوص در حال احرام، فرزند خود را فراموش مي‌كند و توجه او به طور كامل به اين فريضه ي‌ دينى معطوف مي‌شود.

داشتن حضور قلب هنگام انجام دادن اعمال حج از الطاف بزرگ الهى است و اگر كسى بتواند از اين لطف خداوند بهره‌بردارى كند و اعمال حج را با توجه كامل به خداوند انجام دهد، به سرّ حج دست يافته است.

طواف و نماز آن

دومين عمل در حج، طواف است. مسلمانان بعد از احرام بستن در يكى از ميقاتها به سوى مكه حركت مي‌كنند و پس از رسيدن به مسجد الحرام و زيارت كعبة مقدس به طواف خانة‌ مي‌پردازند. طواف به معنى گرديدن به دور خانة‌خداست؛ طواف هفت بار انجام مي‌شود و از نقطه‌اى مشخص (مقابل حجرالاسود) شروع و به همان نقطه ختم مي‌شود.

از نظر فقهى، طواف اين است كه حاجيان بايد در جهت معينى و در محدوده ى مشخصى به دور خانه خدا حركت كنند و در هنگام انجام دادن طواف به اطراف، به خصوص پشت سر خود نگاه نكنند. اما از نظر اخلاقى، طواف فدا كردن همه چيز براى خداست؛ طواف كننده با زبان حال و با تار و پود وجود خود مي‌گويد : «خدايا من آمده‌ام تا خود را و همه ى دلبستگيها، داراييها و عزيزترين نزديكان خود را در راه تو فدا كنم تا به قرب تو نايل شوم.»

يكى از اسرار طواف اين است كه انسان بتواند از جان و مال خود در راه خداوند بگذرد، ولى اگر كسى در طواف چنين احساسى نداشته باشد،‌ طواف او ارزش حقيقى ندارد و او فقط طوافى ظاهرى به‌جا آورده است. البته، اگر حاجى مناسك حج را مطابق نظر فقها انجام دهد، طواف او صحيح است.

شايد حكمت آنكه طواف هفت بار بايد انجام شود اين است كه فرصت مناسبى براى حج‌كننده است كه اگر در دور اول نتوانست خود را در محضر ربوبى احساس كند و همه چيز را فداى او نمايد،‌ در دورهاى بعدى جبران كند و سرانجام در دور هفتم طواف، حاجى احساس كند كه فقط خداوند در دل اوجاى دارد و از اعماق وجود به سوى حق تعالى توجه كند.

طواف نزد خداوند ثواب بسيارى دارد. امام صادقعليه‌السلام فرمودند : «اگر كسى يك هفته در مكه هر روز طواف به‌جا آورد، خداوند شش هزار حسنه به او عنايت مي‌فرمايد و شش هزار گناه او را مي‌آمرزد.»

بعد از طواف، دو ركعت نماز طواف در پشت مقام ابراهيمعليه‌السلام خوانده مي‌شود. طواف حقيقى آن است كه انسان پس از انجام دادن آن، آمادگى عروج به محضر ربوبى را پيدا كرده باشد و نماز طواف به منزلة مركب عروج او به عرش الهى است. پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمودند : «الصلاة معراج المؤمن» ١٤؛ يعنى نماز سبب عروج مؤمن است.

متأسفانه عده‌اى در حج، هدف اصلى از انجام دادن اعمال را فراموش كرده‌اند و به ظاهر احكام آن تمسك مي‌جويند. مثلاً هنگام احرام بستن به درست بودن تلفظ لبيك بيش از حد توجه مي‌كنند و براى آنكه اين الفاظ را درست ادا كنند، به معناى آن توجهى ندارند. توجه افراطى به ظواهر احكام فقهى موجب ايجاد وسواس در بعضى از حاجيان مي‌شود. در طواف نيز وقتى نگرانى حاجى در اين است كه شانه ى او به اطراف منحرف و از محدوده معينى خارج نشود، ديگر محلى براى توجه او به معنا و اسرار طواف باقى نمي‌گذارد. چه نيكوست همان‌طور كه در اعمال حج به مسائل فقهى توجه مي‌كنيم، به اسرار اعمال و نكات اخلاقى و عرفانى آن نيز توجه كنيم تا اين اعمال باعث تحول معنوى در وجود ما باشد. چه خوب است كه فقهاى ما شرايط كنونى را در نظر بگيرند و با توجه به جمعيت حج‌گزار، به ويژه در ايام حج واجب، فتاوى خود را به نحوى بيان كنند كه حجاج به زحمت نيفتند و در شرايط ازدحام بتوانند در محدوده وسيعترى طواف كنند و هر كجاى مسجد كه مقدور بود، نماز طواف را به‌جا آورند.

سعى صفا و مروه

بعد از طواف و نمازآن، سعى بين صفا و مروه است. صفا و مروه دوكوه كوچك در مكه است كه در ضلع شرقى مسجدالحرام، در سمتى كه درِ خانه ي‌ كعبه و مقام ابراهيم است، قرار دارد. اين دو كوه با فاصله ى حدود ٤٢٠ متر در مقابل هم قرار گرفته‌اند و اكنون فاصله ى ميان آن دو به صورت سالن بزرگ سر پوشيده در آمده است. حاجيان حركت خود را از كوه صفا شروع مي‌كنند و به سوى كوه مروه مي‌روند، اين حركت هفت بار انجام مي‌شود و در مروه به پايان مي‌رسد.

سعى صفا و مروه يادآور خاطره‌اى است كه در آن گذشت، ايثار، فداكارى، تلاش و عشق وجود دارد. حضرت ابراهيمعليه‌السلام در ايام پيرى صاحب فرزندى به نام اسماعيل شد و به فرمان خداوند فرزند و مادرش، هاجر، را به مكه برد كه در آن زمان بيابانى خشك و بي‌آب و علف بود. حضرت ابراهيمعليه‌السلام هنگام خارج شدن از مكه فرمودند :

( رَّبَّنَا إِنِّي أَسْكَنتُ مِن ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِندَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلَاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِّنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُم مِّنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ ) ١٥

اى پروردگار ما! برخى از فرزندانم را در وادي‌اى بي‌هيچ كشته‌اى، نزديك خانة گرامى تو جاى دادم، اى پروردگار ما! تا نماز بگزارند. دلهاى مردمان را چنان‌كه هواى آنها كند و از هر ثمره‌اى روزيشان ده، باشد كه سپاس‌گزارند.

حضرت ابراهيمعليه‌السلام با اين دعا از مكه بيرون رفت و هاجر و اسماعيل در آن بيابان ماندند. طولى نكشيد كه آب و غذاى آنها تمام شد، اسماعيل از تشنگى و گرسنگى بيتابى مي‌كرد، مادرش با اضطراب به جستجوى آب برخاست. او ابتدا به سوى كوه صفا آمد، در آنجا اثرى از آب نديد، سرابى از كوه مروه نظر او را به خود جلب كرد، به گمان آب به سوى آن كوه شتافت، اما آنجا نيز آبى نيافت. دوباره به كوه صفا نگاه كرد، سراب را در آنجا ديد و به سوى آن بازگشت. بدين ترتيب، هاجر هفت بار فاصله ى كوه صفا و مروه را به اميد پيدا كردن آب طى كرد، ولى اثرى از آب پيدا نكرد. سپس با اضطراب و ناراحتى به سوى فرزند خود بازگشت، ناگهان متوجه شد كه از زير پاى كودك چشمه‌اى فوران كرد. اين چشمه ى مقدس كه به پاس سعى خالصانه ى هاجر در آن سرزمين بي‌آب و علف از زمين جوشيد به نام«زمزم» معروف گرديد.

سعى صفا و مروه يادآور گذشت و فداكارى حضرت ابراهيمعليه‌السلام و همسرش هاجر و نيز الهام‌بخش سعى و تلاش براى زندگى و نشانه ي‌اميدوارى به حق تعالى است. انسان مي‌تواند در سعى صفا و مروه ازخداوند بخواهد كه گذشت و فداكارى به او عنايت كند. يكى از اسرار سعى صفا و مروه اين است كه با خداوند عهد ببنديم كه در گفتار و كردار خود صداقت و در زندگى حسن خلق داشته باشيم. به عهد خود وفا و قانون مواسات را بر زندگى خود حكمفرما كنيم. از سعى صفا و مروه مي‌توان درسهاى اميدوارى، تلاش و فداكارى در راه محبوب را آموخت.

تقصير

هنگامى كه سعى صفا و مروه به پايان رسيد،‌ حاجيان در كوه مروه تقصير مي‌كنند. تقصير از نظر فقهى آن است كه حاجى از سر و صورت خود مويى بچيند يا ناخنى از انگشتان خود بگيرد. با اين كار حاجيان از احرام خارج مي‌شوند و كارهايى كه در مدت احرام بر آنها حرام بود، برايشان حلال مي‌شود.

تقصير از نظر عرفانى و اخلاقى تأكيد بر دو بعدى بودن انسان است؛ يعنى در حالي‌كه انسان روح خود را تعالى مي‌بخشد، بايد به جسم خود نيز توجه داشته باشد. يكى از معانى تقصير اين است كه حاجى به خداوند مي‌گويد : «خدايا به مطلوب و مقصود خود رسيدم و اكنون به سوى دنيا و مردم برمي‌گردم، زيرا مسلمان همان‌گونه كه بايد رابطه‌اش را با خداوند محكم كند، با مردم نيز بايد رابطه‌اى استوار داشته باشد.» مسلمان در حالى ‌كه به آخرت توجه مي‌كند، بايد متوجه دنياى خود نيز باشد. قرآن كريم مي‌فرمايد :

( وَابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللَّـهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا وَأَحْسِن كَمَا أَحْسَنَ اللَّـهُ إِلَيْكَ وَلَا تَبْغِ الْفَسَادَ فِي الْأَرْضِ إِنَّ اللَّـهَ لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ ) ١٦

و از آنچه خداوند به تو ارزانى داشته است، سراى آخرت را جويا باش و بهره‌ات را از دنيا فراموش مكن.

امام صادقعليه‌السلام در اين زمينه مي‌فرمايد : «از ما نيست كسى كه دنيا را فداى آخرت و آخرتش را فداى دنيا كند.»

شايسته است همه ى مسلمانان علاوه بر مسائل و احكام دينى، به امور دنيا از جمله خانواده و اجتماع خود نيز توجه كنند. كسى كه همه ي‌همّ و غم خود را بر امور اخروى مصروف مي‌دارد و از زندگى خانوادگى و اجتماعى خود غافل مي‌ماند، در اسلام مطرود است و بر عكس آن نيز چنين است. كسى نبايد فقط به امور دنيوى مشغول شود و از آخرت غفلت ورزد.

پس يكى از معانى ديگر تقصير اين است كه مسلمان با خداوند پيمان مي‌بندد كه مانند مسلمان واقعى در حالي‌كه به خداوند توجه دارد، به مردم و جامعة خود نيز توجه داشته باشد؛ در حالي‌كه به آخرت فكر مي‌كند، به دنيا نيز بينديشد. امام حسنعليه‌السلام هنگام شهادت به جناده فرمودند :

«اعمل لدنياك كانك تعيش ابدا و اعمل لاخرتك كانك تموت غدا.»١٧

براى دنيايت چنان عمل كن كه گويى تا قيامت زنده هستى و براى آخرتت چنان باش كه گويى فردا از دنيا مي‌روي.

اين پنج عمل؛ يعنى احرام بستن، طواف، نمازطواف، سعى بين صفا و مروه و تقصير را عمره مي‌گويند. در اينجا اعمال عمره تمام مي‌شود و حاجى از احرام بيرون مي‌آيد.