به رنگ آسمان

به رنگ آسمان0%

به رنگ آسمان نویسنده:
گروه: خانواده و کودک

به رنگ آسمان

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: دكتر سيد محسن مير باقرى
گروه: مشاهدات: 5261
دانلود: 2225

توضیحات:

به رنگ آسمان
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 97 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 5261 / دانلود: 2225
اندازه اندازه اندازه
به رنگ آسمان

به رنگ آسمان

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

د: تربيت فرزندان

مادر و پدر در مقام مديرخانه و خانواده نسبت به تربيت فرزندانشان مسؤوليت جدى دارند. با تولد هر فرزند عضو جديدى به کانون خانواده اضافه مى گردد و در حقيقت دنياى جديدى فراروى خانواده گشوده مى شود.

مرد و زن با فرزند دار شدن مسؤوليت سعادت بخشى يک انسان را پذيرفته اند و عمدى اين مسؤوليت برعهده ى مادر است.

پيامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود:

«اَلجَنَّهٌ تَختَ أقدام الاُمَّهاتِ»

بهشت زيرپاى مادران است.

از اين روايت دو گونه برداشت مى شود:

الف.بهشت زير پاى مادران است به اين معنا که اى مردم شما با خدمت کردن به مادرتان مى توانيد وارد بهشت شويد.

ب.بهشتى شدن فرزند به دست مادر اوست به اين معنا که فلاح و رستگارى فرزندان در گرو تربيت مادر است.

فرزندان به خصوص در سنين پايين مبانى فکرى و شاکله رفتارى را از مادر مي آموزند. اما در سنين بالاتر به ويژه پسرها در نوع رفتارهاى اجتماعى از پدر الگو مى پذيرند. فرزندان بسيارى از آداب تربيتى و رفتارهاى اوليه اجتماعى مثل حسن خلق و رفتار را از مادر مى آموزند.

تربيت دينى روندى روشن و واضح دارد. والدين از آن جا در تربيت فرزندان مسؤولند بايد از اين روش تربيت دينى و از اين مسير مستقيم تبعيت نمايند. در اين صورت هرچه فرزندان در راه الهى گام نهند، والدين هم در اعمال ايشان سهيم خواهند بود. اما اگر زمينه رشد و تعالى دينى را براى فرزندان فراهم کردند و آنها باز هم به سمت گناه و باطل رفتند ، والدين مسؤول گناه آنها نيستند و به خاطر فرزندان عقاب نخواهند شد، مگر اين که پدر و مادر زمينى گناه را براى آنان فراهم کرده باشند که در اين صورت هرچه آن فرزند مرتکب گناه شود، والدين نيز بدان عقاب خواهند شد.

قرآن کريم مسير تربيت دينى را از زبان لقمان حکيم بازگو مى کند. لقمان که حکمت الهى به او ارزانى شده است در تعليم فرزندش ده محور تربيت دينى را مدنظر قرار مى دهد. اين ده محور عبارت است از:

١ـ حسن ارتباط با خداى رحمان:«لاتُشرِک بِاللهِ»

٢ـ احترام به والدين :«وَوَصَّينَا الاِنسانَ بِوالِدَيهِ»

٣ـ معاد:«إِن تَکُ مّثقاَ حَبَّهِ مِن خَردَلٍ فَتَکُن فى صَخرَهِ أو فِى السَّمواتِ أو فِى الأرضِ يأت بِهَا الله»

٤ـ نماز:«أقِم الصَّلاه»

٥ـ امر به معروف و نهى از منکر:«وَ أمر بِالمَعروُفِ وَ انهَ عَنِ المُنکَرِ»

٦- صبر و پايدارى :«وَ اصبِر عَلَى ما أصابَک»

٧ـ مردمدارى :«وَلاتُصَغَّر خَدَّکَ لِلناسِ»

٨ـ تواضع و فروتنى :«وَلاتَمشِ فِى الاَرضِ مَرَحاً»

٩ ـ ميانه روى :«وَاقصِد فى مَشيکَ»

١٠ ـ آهسته و آرام سخن گفتن:«وَاغضُض مِن صَوتِکَ»

موارد فوق ده منشور تربيتى است که مى توان آن را «سياست دينى » ناميد در اين مجموعه که قرآن کريم از زبان يک حکيم الهى بازگو مى کند سير تربيتى دينى براى نوجوان روشن مى گردد. تربيت دينى از آشنايى با خداى رحمان و توجه به او و ترک معصيت در پيشگاه او آغاز مى گردد و سپس موارد بعدى يک به يک مورد توجه قرار مى گيرد در مرحله اجرايى اولين آموزش در مرد نماز است و در ارتباط با مردم فروتنى و تواضع پايه رفتار دينى است.

چگونگى حضور درجامعه

طرح يک سؤال و پاسخ به آن در اين مجال ضرورى به نظر مى رسد و آن اين که: نحوه تعامل بانوان با جامعه چگونه باشد؟

بايد گفت: نحوه ى برنامه ريزيهاى اجتماعى بايد به گونه اى باشد که بانوان مسؤوليت خانه را رها نکنند. اين بدان معنا نيست که آنان به جامعه نيايند بلکه حضور آنها بايد به گونه اى باشد که بر مسؤوليت اصلى آنها در خانواده خدشه اى وارد نکند. پذيرفتنى نيست که انجام کارهاى منزل به ضعف پيش رود و در مقابل بانوان بيش از حد نياز در جامعه حضور داشته باشند؛ زيرا مسؤوليت منزل مسؤوليتى جدى است و مادر است که در تربيت فرزندان و برآورده ساختن نيازهاى عاطفى فرزندان نقش اساسى را بازى مى کند. تأمين امنيت روانى و آرامش، حفظ شخصيت و تأمين نيازهاى عاطفى و احساسى فرزندان از جانب مادر امرى حياتى است. از طرف ديگر بار اقتصادى خانواده بر دوش پدر است و مادر مسؤول تنظيم نحوه ى مصرف و چگونگى هزينه کردن براى تربيت فرزندان است.

خداوند بانوان را موجوداتى عاطفى و حساس آفريده است و اين عاطفى شديد آن قدر تأثير گذار است که تمام زحمات فرزند را براى مادر تحمل پذير و بلکه لذت بخش و شيرين مى سازد.

اگر در تنظيم امور اجتماعى، جامعه و خانواده به سمتى سوق داده شود که رابطى ميان مادر و فرزندان کمرنگ گردد تأمين نيازهاى عاطفى فرزندان با مشکل مواجه خواهد شد واضح است که هرگز پرورشگاه، مهد کودک و سازمانهايى از اين قبيل جاى آغوش مادر را نمى گيرد. وجود چنين مراکزى به طور کلى نفى نمى گردد اما وجود اين قبيل مراکز بار مسؤوليت مادر نخواهد کاست.

جامعه با نوعى افراط و تفريطها رو به رو است. زمانى بانوان به هيچ دليلى نمى توانستند از منزل بيرون بيايند و گاهى هم دچار تفريطى شدند و مسؤوليت اصلى آنان به فراموشى سپرده مى شد. البته آسيبهايى که در اين افراط و تفريطها متوجه خانواده مى گردد، با هم تفاوت دارد.

در جوامع غربى که مسؤوليت خانه را از خانمها سلب کرده و آنان را روانى جامعه ساخته اند، درصد بالائى از ازدواجها با طلاق رو به رو مى گردد. در حقيقت خانواده معنا و جايگاه اصلى خود را از دست داده است. در چنين خانواده اى فرزندان فضاى لازم را براى رشد نمى يابند.

پذيرفتنى نخواهد بود که جاى مسؤوليتها عوض گردد به طورى که مرد درخانه بماند و فرزنددارى کند، زن برى کسب درآمد وارد جامعه شود و هزينه هاى اقتصادى خانواده تأمين کند؛ چون اين گونه از زندگى با نظام وجودى زن و مرد متفاوت است. راهها و نظامهايى که معمولاً بشر براى خود طراحى مى کند يا به سوى افراط است يا به سوى تفريط، لذا دوام و بقايى ندارد. حدود وظايف را خداوند رحمان بهتر از هر کسى مى داند و جامع تراز هر مکتبى بيان مى کند. احکام الهى حکيمانه ترين راهکارهاست که مبتنى بر مصالح فردى و اجتماعى بشريت است. لذا بازگشت به سوى احکام الهى بشريت را به سوى رستگارى هدايت خواهد کرد.

چنانکه قرآن کريم پس از بيان احکام حجاب و معدود آن براى بانوان جامعه اسلامى را به بازگشت به سوى احکام خدا دعوت مى کند و مى فرمايد:

«وَ تُوبُوا إِلَى اللهِ جَميعاً آيُّهَ المُومِنُونَ لَعَلَّکُم تُفلِحُونَ»

اى مؤمنان، همگى [از مرد و زن] به درگاه خدا توبه کنيد، اميد که رستگار شويد.

بايد توجه داشت در بعضى مشاغل همچون پزشکى، معلمى، پرستارى و... حضور بانوان در جامعه ضرورى است. در اين نوع مشاغل در خصوص دو نکته دقت بايد کرد؛ اول محيط جامعه براى حضور ايشان محيطى امن باشد؛ و دوم اين که نوع ارتباطات در جامعه نبايد به ارتباطات ناسالم تبديل گردد بلکه حضور عفيفانى خانمها ضرورتى است پسنديده.

اگر حضور بانوان در جامعه به گونه اى باشد که حدود الهى رعايت نگردد، جامعه به محيطى تبديل مى شود که در آن بخش عمدى تمايلات مردان و بانوان برآورده مى شود؛ چرا که برخى نيازها در حد ارتباط و نگاه و امثال آن برآورده مى شود. اين گونه نيازها اگر در جامعه برآورده شود جذابيت همسر در خانواده کاهش مى يابد با حضور جلوه گرانى بانوان در جامعه خانواده معناى اصلى وجودى خود را از کف مى دهد. پيامد ناميمون اين امر کمرنگ شدن مطلوبيت همسر در خانه است و اشتياق براى انجام کارهاى منزل پايين مى آيد، همچنان که تأمين هزنيه هاى اقتصادى منزل بر مرد سنگين مى آيد و اشتياق او براى کار و تلاش کم مى گردد.

وقتى مطلوبيت براى هم کاسته شود، روابط عاطفى در منزل سست مى شود و در نتيجه خانواده به نوعى نابسامانى گرفتاريم شود که زيان آن به جامعه برمى گردد.

دستورهاى قرآن براى حضور در جامعه

قرآن کريم همانند شؤون زندگى دستوراتى براى حضور در جامعه دارد. حضور آقايان در جامعه معيار کلى و حضور بانوان در جامعه با سه معيار کلى بايد همراه باشد.

الف: معيارهاى حضور آقايان در جامعه

ـ«قُل لِلمؤمِنينَ يَغَضٌّوا مِن اَبصارِهِم ؛ به مردان مومن بگو که چشمهايتان را فرو بندند.»

ـ«وَ يَحفَظُوا فُرُوجَهُم ؛ و پاکدامنى ورزند»

بر اساس اين آيه ى ارجمند مومنان به دنبال رسيدن به طهارت قلبى و رستگارى اند. از نگاه قرآن کريم آقايان کنترل چشم و پاکدامنى مى توانند به رشد و تعالى دست يابند و به طهارت قلبى برسند.

ب: معيارهاى حضور بانوان در جامعه

قرآن کريم معيارهايى را براى حضور بانوان در جامعه ذکر مى کند که عبارت است از:

ـ«قُل لِلمُؤمِناتِ يغُضُنَ مِن أبصارِهِن ؛ به زنان مؤمن بگو که چشمهايتان را فرو ببندند.»

ـ«وَيحفِظنَ فُروجَهُنَّ؛ پاکدامنى ورزند»

ـ«وَ لا يُبدينَ زينَتَهُنَّ إِلّا ما ظَهَرَ مِنها ؛ و جز زينتهاى آشکار زينتهاى خود را نمايان نکنند»

دو دستورى که براى آقايان آمده، براى بانوان نيز تکرار شده است. قرآن دستور ديگرى را براى بانوان اضافه مى کند و آن آشکار کردن زينت هاست؛ زيرا نمايان شدن زينت بانوان تأثيرات نامطلوبى در جامعه دارد و آن را از پاکى لازم دور مى سازد. لذا بر بانوان مؤمن واجب است که از اين وظيفه به نحو شايسته پاسدارى نمايند و از نمايان نکردن زينتهاى خود بپرهيزند.

معناى زينت چيست؟

١ـ زينت به معناى آن چيزى است که براى زيبايى بيشتر استفاده مى شود. بنابراين لازم است بانوان در جامعه آرايش نکنند و يا از جواهراتى که زن را جلوه گر مى سازد استفاده ننمايند.

٢ـ در تعبيرى ديگر زينت به وجود بانوان برمى گردد؛ يعنى بانوان زينتهاى وجودى خود را نمايان نکنند خداوند بانوان را به گونه اى آفريده است که براى مثال موى سر آنان زينت است و جلوى بيشترى به آنها مى بخشد از طرفى اندام آنها هم زينت است و نبايد نمايان شود. در ادامى آيه به نکته ى ظريفى اشاره مى شود:

«إِلا ما ظَهَرَ مِنها»

يعني: مگر زينتهايى که ناخودآگاه نمايان مى شود.

قرآن کريم در آيات بعدى مى فرمايد:

«وَليَضرِبَنَّ بِخُمرهِنَّ عَلى جُيوبِهِنَّ» ؛

خمارهاى خود را به گريبان محکم کنند.

«خُمر» جمع «خمار» و به معناى سرپوش مى باشد. طبق نص قرآن بانوان بايد در جامعه پوششى براى سر داشته باشند و اين پوشش را به زير گربيان خود محکم کنند. به طورى که بعد از گردى صورت مابقى در پوشش قرار مى گيرد، در ادامه آيه به محارم و شيوه ى پوشش در برابر آنان اشاره مى شود که رد بحث نحوه ى پوشش به اين نکته پرداخته خواهد شد.

مسؤوليتهاى فرزندان

از آن رو که مسؤوليت امرى کاملاً دوسويه است، فرزندان هم در قبال خدماتى که از خانواده مى گيرندنسبت به والدين در مرحله اول و در مرحله دوم نسبت به ساير فرزندان مسؤولند. آنها بايد بدانند که مسؤوليت امرى دو سويه است.

آموزش نحوه ى سلوک و شيوه ى رفتار با پدر و مادر در گام اول بر عهده ى خود پدر و مادر است. فرزندان بايد حرمت پدر و مادر را حفظ کنند، اين مسأله را بايد خود آنها بياموزند.

جايگاه پدر و مادر در قرآن و روايات ما کاملاً روشن است و ميزان مسؤوليت فرزندان در برابر والدين مطلبى است بسيار مهم، اما بايد توجه شود که مسؤول آموزش اين مطلب به فرزندان خود والدين خواهند بود و در وهله ى بعد اين مسؤوليت برعهده ى مدرسه و در اولويت بعد جامعه قرار دارد.

در آموزش و فرهنگ سازى در اين زمينه بايد کوشيد به ورطه ى افراط و تفريط گرفتار نشد بايد آن گونه باشد که فقط بحث از والدين و احترام به آنان مطرح گردد و حقوق فرزندان به کلى ناديده گرفته شود و نه چنان که نظام تربيتى به طور کامل فرزند سالار گردد و فقط حقوق فرزندان مطرح مى شود.

مادر قدم به قدم و در تمامى مراحل بايد احترام پدر را حفظ کند و پدر هم بايد در رفتارش پاسدار حرمت مادر باشد تا فرزندان احترام به والدين را بياموزد.

فرزندان وقتى بزرگتر مى شوند و به سنين نوجوانى و جوانى مى رسند بايد نسبت به سعادت خانواده حساس باشند و احساس مسؤوليت کنند.فرزندان بايد خود را در برابر والدين و در مرحله ى بعدى نسبت به ساير فرزندان مسؤول بدانند و در اين راه تلاش کنند و بدانند که در گذران امور زندگى و ايجاد مودت و رحمت نقشى مهم دارند.

در نظامهاى تربيتى کنونى فرزندان بسيار متوقعند و البته اين نقص مربوط به شيوه هاى آموزشى است و تقصيرى را متوجه فرزندان نمى کند، شيوه هاى آموزشى يک طرفه نظامى فرزند سالار را به وجود آورده و کانون خانواده را با اختلالاتى جدى رو به رو کرده است. همچنان که اگر در تربيت فرزندان حقوق آنها ناديده گرفته شود جفاست. اگر برعکس هم باشد نارواست و در هر دو صورت اولين خطر متوجه خود فرزندان خواهد شد بى احترامى فرزندان نسبت به والدين گناهى در پيشگاه خداوند است و گاهى متأسفانه اين نکته ى مهم ناديده گرفته مى شود و پيامد ناخوشايند آن عقوبت الهى است که حتى در زندگى دنيايى اين فرزند اثر نامطلوب خواهد داشت.

در خانواده فرزندان پسر وقتى بزرگ مى شوند از آن جا که توان و نيروهاى جسمانى بيشترى دارند تصور مى کنند حق امر و نهى دارند. اما بايد بياموزند که خداوند چنين حقى را براى آنان قائل نشده است. آنها بايد بياموزند که بايد در ايجاد فضاى رشد براى کوچکترها سهيم گردند، احساس مسؤوليت کنند و نسبت به اين امر وفادار باشند.

تربيت امرى طولانى است و نيازمند زمان اما اگر تلاشها در جهت برطرف نمودن آسیبها باشد، ميتوان به راه حلهاى عملى براى برطرف کردن پرخاشگرى فرزندان عصر امروز دست يافت و با جهت دهى رفتارهاى پرخاشگرى دوران بلوغ در بهبود آن کوشيد.

فرزندان پر توقع انتظار دارند تمام خانواده در خدمت آنها باشند و البته خود را هم موظف به انجام هيچ وظيفه اى نمى دانند. اگرچه اين مسأله عموميت ندارد بايد آسيب شناسانه به آن نگريست و در صدد يافتن راههاى براى حل آن بود.

فرزندان بايد بياموزند که در جامعه اى کوچک به نام خانواده زندگى مى کنند و در يک جامعه هر خدمتى را بتوانند بايد انجام دهند. فرزندان بايد بياموزند آنها تنها گيرنده ى خدمات از ديگران نيستند و در قبال خدماتى که مى گيرند، مسؤوليتها و وظايفى متوجه آنان است. اگر در آموزشها به اين نکته توجه کافى نشود فرزندانى نامتعادل وارد زندگى کرده ايم و گاه انتظارات نابه جاى اين افراد کانون خانواده ى آينده ى آنان را دچار اختلال خواهد کرد. قرآن کريم آموزه هايى بنيادين را در تعادل بخشى به رفتارهاى فرزندان پيش نهاده است. اذن گرفتن به هنگام ورود به اتاق پدر و مادر، احترام در نحوه ى صدازدن،دعا براى والدين و فرمانبردارى از ايشان به جز در مسأله شرک به پروردگار متعال از مواردى است که مى توان در ميان آيات گرانسنگ قرآن کريم يافت.

وفادارى و اهميت آن

جايگاه و اهميت وفادارى از نظر هيچ کس پوشيده نيست و همى افراد به گونه اى سرشتين و فطرى وفادارى را مى پسندند و به آن اعتقاد کامل دارند.

وفادارى و مسؤوليت دو واژه اى است که با هم تعرى پذير مى گردد؛ يعنى فرد در قبال هر مسؤوليتى بايد اهل وفادارى و عمل به مسؤوليت خود باشد.

قرآن کريم کسانى را خردمند مى شمارد که اهل وفا باشند و نسبت به پيمانهاى خود پايدار بمانند.

«اِنَّما يَتَذَکَّرُ أوُلُوا اَلبابِ الَّذينَ يُوفُونَ بِعَهدِاللهِ وَ لايَنقُضُونَ الميثاقَ»

به درستى که اهل خرد متذکر مى شوند؛ آنان که به عهد خدا وفا مى کنند و پيمان نمى شکنند».

همى شرافتهاى انسانى در گرو معاهدات و پيمانهايى است که باهم مى بندند و بسته به ميزان وفادارى آنهاست. در بيان صريح قرآن کريم آمده است:

«أوفوُا بِالعَهدَ أنَّ العَهد کانَ مَسؤُولاً»

نسبت به پيمانهاى خود وفادار باشيد که شما نسبت به معاهدات خود مسؤوليد.

عهد شکنى و به جاى نياوردن پيمان در پيشگاه خداوند جرمى بزرگ به حساب مى آيد. در روايات اسلامى نسبت به اين مسأله تاکيد فراوان شده است.

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله مى فرمايد:

«لا ايمانَ لمَن لا آمائهً لَهُ وَ لا دينِ لِمَن لا عَهدَ لَهُ»

هر که امانتدار نباشد ايمان ندارد و هر که نسبت به پيمانش وفادار نباشد دين ندارد.

در اين ميان نبايد فراموش کرد ازدواج نيز پيمانى الهى است و بايد نسبت به آن وفادار بود و اين وفادارى امرى طرفينى است.

ازدواج پيمانى الهى

از نگاه قرآن کريم بانوان با عقد ازدواج از همسرانشان پيمان مى گيرند:

«وَأخَذنَ مِنکُم ميثاقاً غَليظاً»

و زنان شما پيمانى استوار و محکم از شما گرفته اند.

ازدواج مانند ساير پيمانها و معاهدات رايج در جامعه امرى طرفينى و دوسويه است اما از جهت ديگر با ساير معاهدات و پيمانهاى رايج در جامعه تفاوتهاى بسيارى دارد.

تخلف از قراردادهاى کوچک و روزمره در حد خود گناه است اما در ازدواج بحث از زندگى است و تخلفات در حد روان و روح يک انسان است که با او پيمان ازدواج بسته مى شود. پيمان مقدس ازدواج مهمترين و بالاترين پيمانى است که ميان مردم بسته مى شود و مرد و زن بايد نسبت به آن وفادار باشند.

ميثاق غليظ چيست؟

بانوان وقتى وارد منزل همسر خود مى شوند از کانون خانواده ى پدرى جدا مى گردند و به جايگاه ديگرى دل مى بندند و خود را در حريم فرد ديگرى قرار مى دهند و از اين به بعد اداره ى زندگى او از نظر روحى و روانى و ظاهرى و در تمامى جهات بر عهده ى شوهر اوست. از نظر شرعى نفقه و هزينه ى زندگى زن بر شوهر واجب است و توسعى آن در حد توان استحباب دارد. مرد به محض ورود همسرش به خانه وى متعهد مى شود تمام نيازهاى او را تأمين کند. يعنى متعهد مى گردد انسانى را اداره کند و بايد نسبت به اين تعهد که يک مسؤوليت است وفادار بماند.

در نقطه ى مقابل مرد هم وقتى ازدواج مى کند در حقيقت خانواده ى جديدى را تشکيل مى دهد. از اين زمان است که بايد همى نيازهاى مرد و زن از جمله نيازهاى عاطفى، شخصيتى و ساير نيازها در اين خانواده ى جديد برآورده گردد. بازهم اين نکته را ياد مى آوريم که برآوردن نيازها امرى دوسويه است و مرد و زن نسبت به اين بايد وفادار باشند. وفادارى نيز مانند ساير امور زندگى بايد به مرحله ى اجرا درآيد تا اثربخشى لازم را داشته باشد.

الف: در مقام اجراى وظايف

در فصول گذشته وظيفه و مسؤوليت هر يک از اعضاى خانواده بيان گرديده. در اين قسمت يادآورى مى گردد که هر يک از آنان بايد نسبت به مسؤوليت و وظيفه اى که دارند وفادار باشند.

ب: امور جارى زندگى

يکى ديگر از مصاديق وفاى به عهد که ظهور بيشترى دارد، وفاى به عهد در امور جارى زندگى است؛ يعنى به آنچه مى گويند عمل کنند. به اين امر هم در قرآن کريم و هم در روايات تأکيد فراوان شده است. امام موسى کاظمعليه‌السلام مى فرمايد:

«اِذا وَعَدَتُم الصِّبيّيانَ فَاَوفُوا لَهُم فَإِنَّهُم يَرَونَ أنَّکُمُ الَّذين تَذرُقُونَهُم وَ اِن اللهَ لا يَغضِبُ بِشَى ءِ کَغضَبِهِ لِلنساءِ وَ الصِّبيانِ»

اگر به فرزندان خود قولى داديد، به آن عمل کنيد زيرا آنها فکر مى کنند که شماييد که به آنها روزى مى دهيد. و خداوند از هيچ چيز به اندازه ى ناراحتى زن و فرزند غضبانک نمى گردد. فرزندان معمولاً فکر مى کنند که پدر بر انجام هرکارى که بخواهد توانمند است پس بهتر است که پدر اگر توان انجام کارى را ندارد نسبت به انجام آن قول ندهد اما اگر قول داد مراقب باشد که خلف وعده نشود. چگونه مى شود که انسان نسبت به زيردستانش مهر ومحبت نداشته باشد و آنها را دچار رنج نمايد و خداوند سبحان هم بى تفاوت باشد؟

در فصول گذشته وظيفه و مسؤوليت هر يک از اعضاى خانواده بيان گرديده. در اين قسمت يادآورى مى گردد که هر يک از آنان بايد نسبت به مسؤوليت و وظيفه اى که دارند وفادار باشند.

يکى ديگر از مصاديق وفاى به عهد که ظهور بيشترى دارد، وفاى به عهد در امور جارى زندگى است؛ يعنى به آنچه مى گويند عمل کنند. به اين امر هم در قرآن کريم و هم در روايات تأکيد فراوان شده است. امام موسى کاظمعليه‌السلام مى فرمايد:

«اِذا وَعَدَتُم الصِّبيّيانَ فَاَوفُوا لَهُم فَإِنَّهُم يَرَونَ أنَّکُمُ الَّذين تَذرُقُونَهُم وَ اِن اللهَ لا يَغضِبُ بِشَى ءِ کَغضَبِهِ لِلنساءِ وَ الصِّبيانِ»

اگر به فرزندان خود قولى داديد، به آن عمل کنيد زيرا آنها فکر مى کنند که شماييد که به آنها روزى مى دهيد. و خداوند از هيچ چيز به اندازه ى ناراحتى زن و فرزند غضبانک نمى گردد. فرزندان معمولاً فکر مى کنند که پدر بر انجام هرکارى که بخواهد توانمند است پس بهتر است که پدر اگر توان انجام کارى را ندارد نسبت به انجام آن قول ندهد اما اگر قول داد مراقب باشد که خلف وعده نشود. چگونه مى شود که انسان نسبت به زيردستانش مهر ومحبت نداشته باشد و آنها را دچار رنج نمايد و خداوند سبحان هم بى تفاوت باشد؟

2-فصل سوم: محبت

محبت

يکى ديگر از شاخصه هاى مهم خانوادى قرآنى وجود محبت در کانون خانواده است. در مرحله ى اول اين محبت را خداوند ايجاد مى نمايد:

«وَجَعلَ بَينَکُم مَوَدَّهَ وَ رَحمَهً»

ايجاد محبت ميان زن و شوهر امرى الهى است. مانند محبت مادر نسبت به فرزندش که نعمتى خدادادى است. همان طور که قلب مادر کانون محبت است. قلب پدر نيز مرکز مهر و عطوفت است.

درمرحله ى بعد ميان والدين و فرزندانشان ايجاد محبت مى شود و بعد هم در بين فرزندان، وظيفه ى اعضاى خانواده حفظ و نگهدارى از اين هديه ى الهى است.

يکى از عوامل مؤثر براى حفظ و افزايش محبت در کانون بيان و ابراز محبت است. بايد توجه داشت ابراز محبت نه تنها از شخصيت فرد نمى کاهد بلکه باعث افزايش محبوبيت او مى شود. سه عامل ديگر نيز در حديث زير بيان گرديده است.

حضرت (علي) فرمود:

«ثَلاثُ يُوجِبنَ اَلمَحَبَّهَ : حُسنُ الخُلقِ وَ حُسنُ الرِّفقِ وَ التَّواضُعُ»

سه چيز باعث ايجاد محبت مى شود: حسن خلق، حسن رفتار و تواضع.

اول چيزى که باعث محبت مى شود حسن خلق است. به طور طبيعى همى مردم افراد خوش خلق را دوست دارند. در برخى از خانواده ها ديده مى شود که پدر با اين که شخصيتى اجتماعى دارد به علت برخوردهاى سرد و عارى از محبت در خانواده جايى ندارد.

دوم حسن رفتار و رفاقت است. وقتى والدين با فرزندان رفيق باشند بهتر مى توانند آنها را از خطرات اجتماع حفظ کنند و آموزشهاى لازم را به آنها بدهند. مدارا با همگان اثربخش است و از کرامات اخلاقى است. سوم تواضع است. متواضع بودن باعث محبوب شدن فرد مى شود.

پيامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: تواضع و فروتنى جز بر عزت و ارجمندى آدمى نمى افزايد. پس فروتن باشيد تا خداوند بزرگتان دارد.

روايات بسيارى در زمينه ى محبت خصوصاً نسبت به همسر وجود دارد و تعاليم اسلامى نسبت به محبت و ابراز آن تأکيدات فراوانى کرده است. توجه به اين نکته ضرورى است که ما با انسانها زندگى مى کنيم نه با ملائکه يعنى همه ى انسانها عيوبى دارند و هيچ کس بدون عيب و نقص نمى باشد. پس بايد به داشته ها راضى بود و يکديگر را دوست داشت و مراقب بود نقطه ضعف طرف موجب نگردد جهات مثبت او ناديده گرفته شود و از محبت نسبت به او دريغ کرد.

عوامل افزايش محبت

الف: متعادل کردن انتظارات

انتظارات نامعقول از طرف مقابل محبت ميان افراد را کم خواهد کرد. از آن جا که هر انسان فوتها و ضعف هاى دارد بايد تلاش شود بديها ناديده گرفته شود و نقاط قوت مدنظر قرار گيرد. ماه اول زندگى مشترک را ماه عسل مى خوانند. اما سؤال اين جاست که چرا فقط ماه اول زندگى بايد ماه عسل باشد؟ علت آن است که بعد از مدتى همسران متوجه مى شوند که نمى توانند انتظارات يکديگر را برآورده سازند. راه برطرف شدن اين مشکل آن است که انتظارات پايين آورده شود.

ب : اظهار محبت

بايد محبت، اين نعمت خدادادى، به زبان آورده شود. مرد بايد محبت خود را به زبان بياورد. اگر همسرى از ناحيه ى شوهرش احساس کمبود محبت نمايد براى محبت کردن به فرزندانش و حتى انجام امور منزل انگيزه اى نخواهد داشت. با سخنى محبت آميز مى توان کانون خانواده را گرم کرد.

امام صادقعليه‌السلام از پيامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله نقل کرده اند که ايشان فرمود:

«قَولُ المَرءِ لِأِمرَأتِهِ إِنّى أحِبُّکِ لايَذهَبُ مِن قَلبِها أَبَداً»

اگر مرد به همسرش بگويد تو را دوست دارم، اثر اين کلام محبت آميز هيچ گاه از قلب او بيرون نمى رود.

ج: هديه دادن

کارهايى که به نوعى بيان محبت به شمار مى رود در تقويت محبت آثار بسيارى دارد. از جمله اين کارها

مى توان به هديه دادن اشاره کرد.

در دستورات اسلامى است که مرد به هنگام ورود به منزل و به ويژه در هنگام بازگشت از سفر هديه اى به خانه ببرد و خانم هم در منزل خود را براى شوهرش آماده و حتى آرايش کند.

د: حسن خلق

حسن خلق در خانواده باعث مى شود که کانون خانواده گرمتر شود و به همين ميزان سوء خلق باعث سردى کانون خانواده مى گردد و افراد خانواده مجبور مى گردند فرد بداخلاق را تحمل کنند و کانون خانواده بهترين مکان براى خوش رفتارى و بروز حسن خلق است وگرنه در خارج از منزل فرد به علت شؤون اجتماعى مجبور است رفتارى اخلاقى داشته باشد نکته ى مهم آن است که پايه گذارى حسن خلق در منزل بايد از طرف پدر خانواده باشد؛ چرا که بار مسؤوليت در آغاز بر دوش اوست و سپس ديگران.

فصل چهارم : تفاهم

تفاهم و اهميت آن

«تفاهم» مصدر باب تفاعل است و در دستور زبان عربى باب تفاعل بيانگر مفهومى طرفينى مى باشد بنابراين تفاهم به معناى درک متقابل و به فهم مشترک رسيدن است. دو نفر ممکن است در ابتداى امر دو نوع تفکرصد درصد متفاوت نسبت به يک موضوع داشته باشند اما پس از شنيدن دلايل يکديگر به تفاهم مى رسند.

با اين حال بايد توجه داشت رسيدن به تفاهم صددرصد نه عملى است و نه رسيدن به آن ضرورى بلکه رسيدن به تفاهمى نسبى کفايت مى کند. در زندگى خانوادگى هم چنين است، همسران در خانواده با بيان نوع رفتارها و با شيوه هاى عملى در بيشتر مسائل زندگى به فهم مشترک مى رسند و در تفکر و انديشه به مشترکات زيادى دست مى يابند.

بعد از ورود فرزند به کانون خانواده تا سنين بلوغ آموزشها يک سويه است و در ضمن اين آموزشها اگر پدر و مادر در نوع آن توافق داشته باشند، آرام آرام فرزندان به تفاهم با والدين مى رسند و به تدريج مانند آنهامى انديشند بعد از سنين بلوغ که سن بازتاب و گاه تهاجم است کمى استقلال رأى در فرزندان پيدا مى شود و ممکن است نوع تفکرات فرزندان با پدر و مادر متفاوت نمايد. در اين ميان هنر والدين آن است که اين دو نوع تفکر را به هم نزديک کنند و زمينه ى تفاهم را فراهم آورند. گام اول در اين زمينه را بايد والدين بردارند و بپذيرند که فرزندان آنها با نوعى از ادراکات جديد مواجه شده اند و اصرار بر اين که تمام آنچه را که ما مى فهميم درست است و شما هم بايد آن را بفهميد. معمولاً به نتيجه ى مطلوب نمى رسد درک موقعيت جديد فرزندان باعث

مى شود والدين بتوانند با فرزندان خود سازگار شوند. بدين ترتيب بخشى از ادراکات، استدلالات و مبانى فکرى و عملى به يکديگر نزديک خواهد شد. از آن جا که مسؤوليت فرزندان رعايت حسن خلق و برخورد احترام آميز والدين است. آنها وظيفه دارند به اعتقادات و ديدگاههاى والدين خود احترام بگذارند و در اين راستا همسران بايد بکوشند براى ايجاد تفاهم ميان خود و فرزندانشان راهکارهايى جدى را پيش گيرند. شايد بتوان از تفاهم به «وجه مشترک» تعبير کرد. گاهى دونفر در حدود هشتاد درصد فهم و تفکرى يکسان دارند و در حدود بيست درصد هم اختلاف نظر وجود دارد. نمى توان گفت به خاطر اين اختلاف اندک دو نفر با هم نمى توانند زندگى کنند. هر انسانى دنيايى بزرگ را در خود نهفته است و اين که دو نفر همانند هم باشند، شدنى نيست.

در زندگى خانوادگى توجه به اين نکته ضرورى است که اگر انتظارات همسران متعادل گردد به طور طبيعى تفاهمى نسبى بين همى اعضاى خانواده به وجود مى آيد.

آثار تفاهم

الف: پديدار شدن آرامش

قرآن کريم بيان مى دارد که کانون خانواده بايد همراه با مودت و رحمت باشد. چنان که بيان شد رحمت و مودت در زندگى مشترک هديه اى الهى است و اين مرد و زن خواهند بود که بايد از آرامش موجود استفاده کند و براى رسيدن به تفاهم بکوشند، نه اين که در جهت کدورت حرکت کنند؛ زيرا پيامد کدورتها، ناراحتى و درگيرى است.

با وجود تفاوتهايى که ميان مرد و زن وجود دارد آنچه مربوط به زندگى آنهاست، وجوه مشترکى مى نمايد که هر دوى آنان مى خواهند بر پايه ى اين وجوه مشترک زندگى اى همراه با رفاه و آرامش داشته باشند و فرزندانشان را به خوبى تربيت کنند. آنان براى رسيدن به اين امر بايد تلاش کنند. و ملاکهايى را بپذيرند و اگر اختلاف نظرى وجود دارد، حد متوسطى را تعيين کنند و هر دو نسبت به آن متعهد شوند. در اين صورت است که تفاهم رخ مى نمايد و درگيريها تا حدود زيادى کم خواهد شد. بنابراين اولين ارمغان تفاهم آرامش است.

ب: موفقيت اعضاى خانواده

وقتى روح تفاهم در خانواده حاکم باشد همه ى اعضاى خانواده مى توانند به خوبى و در آرامش کامل با يکديگر زندگى کنند و وظايف خود را به نحو احسن انجام دهند و در کار خود به موفقيتهاى زيادى دست يابند. در داستانها نقل است که تلاش و موفقيت کارگرى فعال احساس رقابت را درميان ديگران برمى انگيخت، روزى يکى از رقباى او به ديگران گفت: کارى مى کنم که دست از اين تلاش پرثمر بردارد. وى اخبارى دروغ را به خانم آن کارگر گفت و در نتيجه خانم او بناى بدرفتارى گذاشت. روزهاى بعد ديده شد که آن کارگر نمونه حتى به طور معمول هم نمى تواند کار کند چه رسد به تلاشى فوق العاده!

تأثير خانواده و فضاى آن در روحيات افراد خانواده و به خصوص فرزندان امرى انکار ناپذير است تا آن جا که حتى در امور درسى آنان نيز اثر روشن دارد.

راههاى ايجاد تفاهم

براى ايجاد تفاهم راههاى بسيارى را ذکر کرده اند اما در چند راه همگان اتفاق نظر دارند:

ـ دقت در انتخاب همسر

ـ تقويت مودت و رحمت

ـ انصاف دادن

ـ توجه به ساختارهاى متفاوت وجودى زن و مرد

ـ متعادل کردن انتظارات