به رنگ آسمان

به رنگ آسمان0%

به رنگ آسمان نویسنده:
گروه: خانواده و کودک

به رنگ آسمان

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: دكتر سيد محسن مير باقرى
گروه: مشاهدات: 5262
دانلود: 2225

توضیحات:

به رنگ آسمان
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 97 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 5262 / دانلود: 2225
اندازه اندازه اندازه
به رنگ آسمان

به رنگ آسمان

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

ج : حيا از مَلَکَين (دو فرشته)

طبق نص صريح قرآن کريم همواره دو فرشته مأمورند که همراه انسان باشند:

«اِذ يَتَلَقَى المُتَلَقيانِ عَنِ اليَمينِ وَ عَنِ الشِّمالِ قَعيدُ. ما يَلفِظُ مِن قَولٍ اِلّا لَدَيهِ رَقيبُ عَتيدُ»

حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله به ابوذر فرمود:

«يا اَباذَرَ اَستَحى مَن المَلَکَينِ الَّذينِ مَعي»

اى اباذر از دو فرشته اى که همراه من اند حيا مى کنم.

د: حيا از پروردگار

مسأله ى حيا از پرودگار عاملى جدى براى ترک گناهان است.

امام علىعليه‌السلام مى فرمايد:

«اَلحَياءُ مِنَ اللهِ يَمحُوا کَثيراً مِنَ الخَطايا»

حيا از پروردگار بسيارى از لغزشها و اشتباهات را مى زدايد.

حياى مذموم

تمام صفات پسنديده در عين اين که لازم الاجراست و عمل کردن به آن نوعى فضيلت به شمار مى رود، اگر از مرز تعادل خارج شود، مذموم است. به طور کلى در تمامى امور افراط و تفريط قبيح است. بنابراين اگر در موضعى که جايگاه حيا نيست، انسان شرم و حيا از خود نشان دهد، موجب حرمان وى خواهد شد.

حيا در موارد زير به طور کلى مذموم است:

الف: حيا در بيان حق

در بيان سحن حق نبايد شرم وجود داشته باشد. يکى از علل ترک شدن امر به معروف و نهى از منکر حيا کردن بى جاست، بايد توجه شود که حفظ و رعايت شؤون در بيانات شرط است اما نبايد مانع از بيان حق شود:

امام علىعليه‌السلام مى فرمايد:

«مَن استَحيا مِنَ القَولِ الحَقِّ فَهُوَاَحمَقُ»

هر که از بيان کلام حق حيا کند کم انديش است.

چه بسا محاسبات ذهنى انسان اشتباه و همراه با وسوسه هاى شيطانى است و به هنگام انجام وظيفه شيطان شرم و حيا را بر انسان مستولى مى کند و براى فرد چنين مى نمايد که اگر سخنى را بگويد از عزت او مى کاهد، ولى او بايد بداند که گفتن حرف حق هرچند به ظاهر خوار گردد عزت الهى را به او مى بخشد. حيا کردن نابه جا حيايى عاقلانه نيست بلکه نشان از کم انديشى آدمى است.

رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله مى فرمايد:

«اَلحَياءُ حَياءان : حَياءُ العَقلِ وَ حَياء الحُمق»

حيا بر دو گونه است: حياى عاقلانه و حياى به دور از خرد.

اگر کسى از تذکر دادن به افراد غافل حيا کند اين حيا، حياى غيرعاقلانه است نه حياى عاقلانه، جاى عقل همان شرم و حياى پسنديده است که در مقابل انجام کارهاى ناشايست براى انسان دست مى دهد و اما حياى احمق و به دور از خرد همان شرم و حياى مذموم و بى جاست.

ب: حيا در بيان احکام شريعت

احکام شريعت گاهى به مواردى مربوط مى شود که انسان از گفتن و يا سؤال کردن درباره ى آن شرم دارد. اين نوع شرم موجب مى شود که احکام خدا اجرا نگردد. بيان اين احکام با حفظ حريمها بر والدين و اولياى مدرسه واجب است. گاهى متأسفانه ديده مى شود که چون مادر از بيان احکام براى دختر و پدر براى پسر شرم و حيا داشته اند تا مدتها اعمال عبادى آنها با مشکل روبه رو بوده است. البته بايد به فرزندان آموزش داده شود که دربارى مسائلى که نمى دانند سؤال کنند.

ج : حيا در آموختن علم

بسيارى افراد از گفتن کلمه ى «نمى دانم» خجالت مى کشند. نکته ى مهم آن است که در مقام علم آموزى شرم و حيا معنا پيدا نمى کند.

امام علىعليه‌السلام مى فرمايد:

«لا يَستَحَيِنَّ اَحَدُ [مِنکُم] اِذا سُئِل عَمّا لا يَعلَمُ اَن يَقُولَ : لا اَعلَمُ»

کسى از [شمايان] شرم مدارد که چون از چيزى که نمى داند پرسيده شود بگويد: نمى دانم

مشهور است که از طرف دربار صفويه براى ميرداماد حوزه درس برپا شده بود و معمولاً مأموران حکومتى هم در اين درس شرکت مى کردند. يک روز ساعت درس به سؤال و جواب گذشت و ميرداماد در پاسخ بيشتر سؤالات گفت: «نمى دانم» تا آن جا که يکى مأموران متعرض شد که شما از دربار پول مى گيريد: چرا اين قدر مى گوييد نميدانم؟ ميرداماد گفت: اين ميزان پولى که مى گيرم براى دانسته هايم است اگر براى ندانسته هايم بخواهم پول طلب کنم چندين برابر خزانه شاه هم کفايت نمى کند!

د : حيا در مقام عذرخواهى

به هنگام عذرخواهى نبايد خجالت کشيد، اگر فعل نامناسبى از فردى سربزند نبايد از عذرخواهى کردن احساس شرمندگى کند. اگرچه عذرخواهى بسيار سخت است، انسان بايد بداند که نه تنها با عذرخواهى خوارنمى شود بلکه باعث بزرگى او خواهد شد.

امام علىعليه‌السلام فرمود:

«ثَلاثُ لا يُستَحيى مِنهُنَّ: خِدمَهُ الرَّجُلِ ضَيفَهُ وَ قِيامُه عَن مَجلسه لِابيهِ وَ مُعَلِّمِه وَ طَلَبُ الحَقِّ وَ اِن قَلَّ»

فصل هفتم : غيرت

غيرت و اهميت آن

کلمه اى که در تعريف غيرت مناسب به نظر مى رسد حساسيت است. به اين معنا که غيرت نوعى حساسيت است؛ حساسيت برخاسته از مسؤوليت است و هر کس نسبت به چيزى مسؤوليت دارد بايد نسبت به آن حساسيت هم داشته باشد. يک حاکم بايد نسبت به مردم و مشکلات آنها غيور و حساس باشد؛ يک سرباز جانش را مى دهد اما اجازه نمى دهد که دشمن به کشورش که حريم اوست وارد شود. اين نکته در حوزه هاى خرد هم مطرح است؛ مثلاً يک معلم غيور خود را فدا مى کند زيرا او نمى تواند ببيند که دانش آموزان به بيراهه مى روند با اين که ببيند عمرشان را تلف مى کنند، او از اين وضعيت ناراحت است و نسبت به حوزه ى مسؤوليت حساس است. در نظام خانواده پدر و مادر غيور نسبت به سعادت فرزندانشان حساسند. از يک طرف احساس محبت و از طرف ديگر احساس مسؤوليت است، اين احساس مسؤوليت نوعى از غيرت را در وجود فرد پديد مى آورد.

در مرتبه ى بالاتر احساس مسؤوليت و غيرتى است که مرد نسبت به همسر خود دارد و اين نوع غيرت چون با اعتدال همراه گردد بسيار ممدوح است.

امام صادقعليه‌السلام مى فرمايد:

«اَلمَرءُ يَحتاجُ ثَلاثٍ خِصالٍ : مُعاشَرَه جَميلَهِ، سَعَه بِتَقديرٍ وَ غَيرَه بتحصين»

آدمى به سه خصلت نياز دارد: اول معاشرت نيکو، دوم توسعه در روزى و اقتصاد در حد اعتدال و سوم غيرت نيکو و به اندازه.

مراحل غيرت

غيرت در پيشگاه الهى و نسبت به احکام الهى مسلمان غيور بايد نسبت به ارزشهاى دينى خود حساس باشد و نسبت به نام خدا و اولياى او حساسيت و غيرت فوق العاده اى نشان دهد. بنابراين عدم حساسيت براى چنين مسلمانى بسيار رنج آور است.

نقل است که بُشر حافى در وسط راه ديد نامى از اسامى متبرک خدا به روى چيزى نوشته شده و بر زمين افتاده است. آن را برداشت و تميز کرد و در محل مناسبى قرار داد. شب در خواب ديد که به او مى گويند: نام ما را پاکيزه کردى ما هم نام تو را در دنيا و آخرت پاکيزه مى کنيم.

امر به معروف و نهى از منکر مصداق بارز اين گونه حساسيت و غيرت دينى است هنگامى که فرد ميبيند به حکمى از احکام خدا بى حرمتى مى شود بايد از خود حساسيت و غيرت نشان بدهد. چگونه است که نسبت به نام آبا و اجداد خود احترام قائليم اما گاه نسبت به احکام الهى بى مهرى نشان مى دهيم؟

غيرت نسبت به کشور و سرزمين

هر انسانى نسبت به مملکت و سرزمين خود احساس غيرت و حساسيت مى کند. اصطلاح غيرت در نيروهاى نظامى بسيار رايج است. سرباز غيور، ايرانى غيور و... اين لازمه حمايت از سرزمين و آب و خاک است.

غيرت در خانواده

غيرت در خانواده شامل مواردى مى شود که عبارت است از:

الف: غيرت مرد براى همسرش؛

ب: غيرت والدين براى فرزندان؛

ج: غيرت نسبت به نان حلال

الف : غيرت مرد نسبت به همسرش

غيرت مرد نسبت به همسرش در گام اول به معناى حمايت از اوست به گونه اى که هيچ گونه جسارت و اهانتى به همسرش را تحمل نکند. مرد غيور هرگز حاضر نمى شود زن و فرزندانش در سختى باشند و او در آسايش و آرامش، غيرت مرد نسبت به همسرش از آن جهت است که زن حريم زندگى مرد به حساب مى آيد و مرد نمى تواند اجازه دهد که حريم او شکسته شود به طور متقابل وظيفه اى هم به نام متوجه بانوان است به اين معنا که غيرت و حيا در کنار هم معنا مى يابد و يکديگر را تکميل مى کند.

ب: غيرت والدين نسبت به فرزندان

والدين و البته در درجه اول پدر و بعد از مادر بايد نسبت به فرزندانشان غيور و حساس باشند. همچنين در مورد ادب آموزى که حق بعدى فرزندان است معمولاً والدين غيرت لازم را از خود نشان مى دهند. نحوه ى برخورد با ديگران، آداب دوست يابى، آداب صحبت کردن و حتى غذاخوردن از مواردى است که والدين خود را نسبت به آموزش آن موظف مى دانند. در مورد فرزندان دختر قبل از سن تکليف آموزش و تشويق به پوشش اسلامى امرى ضرورى است؛ چرا که شروع کردن آموزش از سن تکليف کارى مشکل خواهد بود.

جنبه ى ديگر حساسيت و غيرت والدين نسبت به فرزندان در خصوص احکام الهى است. والدين نسبت به اين که فرزندان احکام الهى را اجرا کنند بايد فوق العاده حساس باشند، همان طور که نسبت به امر تحصيل فرزندان حساسند. اين حساسيت در مورد نماز و ساير عبادات هم بايد وجود داشته باشد. اگر فرزندان به نماز وادار نشوند هرگز نماز خوان نخواهند شد و اين اشتباه است که فقط خوب بودن نماز آموزش داده شود. در روايات مطرح شده است که بچه ها را از هفت سالگى به نماز وادار کنيد. البته اين امر به معناى تنبيه و پرخاشگرى نيست بلکه استفاده از ابزارهاى گوناگون مدنظر است، تا وقتى به سن تکليف مى رسند شيرينى نماز را يافته باشند و بر اثر مداومست و تکرار بر آن عادت کرده باشند. در اين صورت بعد از سن تکليف مسير را خود به خود ادامه خواهند داد. اگر عبادت از سن تکليف شروع شود تا وقتى عادت به انجام آن پيش آيد زمانى از دست خواهد رفت و فرزندان دست کم تا مدتى عبادت و به خصوص نماز خود را انجام نمى دهند. کودکان و نوجوانان براى آموختن معارف آمادگى جدى دارند بايد از اين زمينه به خصوص استفاده شود.

امام علىعليه‌السلام مى فرمايد:

«قَلبُ الحَدَثِ کَالاَرضِ الخالِيَهِ»

قلب نوجوان مانند زمين خالى است.

والدين عبور نمى توانند از کنار عدم آموزش به فرزندان خود بى تفاوت بگذرند. آنان بايد به طور جدى نسبت به آموزش احکام شريعت الهى به فرزندانشان حساس باشند.

غيرت نسبت به رزق حلال

در خصوص روزى حلال بايد دقتهاى جدى به کار رود؛ زيرا غذا در روح و روان آدمى تأثير بسيار دارد. در ميان دستورات اخلاق دو نکته ى مشترک وجود دارد: اول نماز در اول وقت و دوم دقت در غذا. مادران غيور حتى از دوران باردارى دقتهاى فراوانى را به کار مى برند و اين دوران را معمولاً با وضو مى گذرانند، زيرا اعتقاد دارند که فرزندان آنها در دوران جنينى از وجود آنها تغذيه مى کنند و آنها تمايل دارند غذايى پاک و سالم را به آنها بدهند. گرچه اين نوع رفتار ايمانى زحمت دارد آنها به علت حساسيت و غيرتى که دارند خود را نسبت به اين امر موظف مى دانند. حساسيت و غيرت آنان تا آن جاست که پس از دوران باردارى در دوران شيردهى هم بدون وضو به بچه ها شير نمى دهند.

در دستورات دينى براى غذا خوردن آدابى مثل بردن نام خدا در ابتداى غذا و طهارت در غذا ذکر شده است.

بردن نام خدا در ابتداى غذا

اگر نام خدا در ابتداى خوردن به کار برده شود اميد است که آن غذا تبرک يابد. در هرجا و هر موردى که نام خداوند برده شود شياطين دور خواهند شد و حضور ملائکه بيشتر خواهد شد به بردن نام خداوند براى فرزند دار شدن در لحظات حساس تأکيد فراوان شده است.

طهارت در غذا

منظور از طهارت در غذا طهارت در دو بعد است: يکى روزى خوردن از کسب حلال وديگرى تهيه خوراک حلال و طيب؛ مانند توجه به ذبح شرعى، طهارت و شستشوى لازم مواد غذائى و در خصوص طهارت در غذا تأکيدات فراوانى شده و دقت در آن يک اصل شمرده شده است،

شخصى به رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله گفت:

«أحَبُّ اَن استَجابَ دُعائي».

حضرت فرمودند: «طَهَر مَأکَلَکَ وَ لاتَدخُل بَطنَکَ الحَرامَ»

شخصى به حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله گفت:

مى خواهم دعايم مستجاب شود چه کنم:

حضرت فرمودند:

غذايت را پاک کن و شکمت را از حرام پر نساز.

کسب حلال

تمامى اموال انسان به خصوص درآمدى که وارد منزل مى شود به ويژه مواد غذايى بايد حلال و طيب باشد. دريغ است که انسان مومن اجازه بدهد مال حرام وارد زندگى او بشود و حتى مى بايست نسبت به اموال شبهه ناک هم حساس باشد. کسب درآمد حلال از عبادات بزرگ شمرده شده است تا آن جا که بخش بزرگى از عبادات را تلاش براى کسب روزى حلال شمرده اند.

در حديث قدسى آمده است:

«يا أحمَدَ اِنَّ العِبادَهَ عَشرَهَ اَجزاء تِسعَه مِنها فى کَسبِ اَلحَلالِ»

اى احمد عبادت ده جزء است که نه قسمت آن در کسب حلال است.

زمانى را که در طلب روزى حلال صرف مى شود جزء عبادات به حساب مى آيد. تمام نمازها و عبادات در طول شبانه روز معمولاً از يک يا دو ساعت بيشتر نمى شود اما طلب روزى حلال ساعتها وقت مى گيرد. تهيه ى روزى حلال از وظايف مرد غيور خانواده به حساب مى آيد و در قبال اجر عظيمى دريافت خواهد کرد که در روايات مانند اجر مجاهد فى سبيل الله ياد شده است.

امام رضاعليه‌السلام مى فرمايد:

«اَلشَاخِصُ فى طَلَبِ الرِّزقِ الحَلالِ کَالمُجاهِدِ فى سَبيلِ اللهِ»

کسى که در راه کسب حلال تلاش مى کند مانند مجاهد در راه خداست.

نيز پيامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله مى فرمايد:

«اَلکادُّ عَلى عِيالِهِ کَالمُجاهِدِ فى سَبيلِ اللهِ»

فردى که براى خانواده اش تلاش مى کند مانند مجاهد در راه خداست.

در خصوص رزق حلال توجه بر دعا و تلاش و دقت در طهارت قابل توجه مى باشد.

در روايات آمده است که رزق و روزى شما در پيش خدا معلوم است اگر مسير ورود آن را مسير حرام قرار دهيد از راه حرام به دست مى ايد و گرنه همان روزى از راه حلال هم به دست شما مى رسد.

پاکيزه ترين درآمدها اول بايد براى غذا و در مرحله ى بعدى براى لباس که با آن نماز خوانده مى شود و سوم براى مسکن و ساير لوازم زندگى به کار رود.

خوراک حلال

تنوع غذايى که براى افراد بشر وجود دارد معمولاً براى ساير موجودات معنا ندارد؛ مثلاً گوشت خواران فقط مى خورند و گياهخواران فقط از گياهان تغذيه مى کنند اما اين فقط انسانهايند که تنوع غذايى دارند.

اما مهمتر از تنوع در نوع غذا طيب بودن غذاها براى انسان است.

قرآن کريم مى فرمايد:

«کُلُوا مِن طَيّباتِ ما رَزَقناکُم؛ از رزقهاى حلال بخوريد».

و نيز مى فرمايد:

«وَرَزَقناهُم مِنَ الطَّيِباتِ وَ فَضَّلناهُم عَلى کَثيرٍ مِمَّن خَلَقنا تَفضيلاً»

و انسانها را از طيبات روزى داديم نسبت به بسيارى از مخلوقات خود برترى بخشيديم.

طبيعت و فطرت آدمى به گونه اى است که از غذاهاى پليد و آلوده اجتناب مى کند ولى بسيارى از حيوانات غذايشان از خباثت است؛ مثلاً حشرات معمولاً از آلودگيها تغذيه مى کنند.

طهارت غذا به هنگام پخت آن بايد رعايت شود و اين وظيفه ى بانوان غيور است که مراقب باشند غذاها پاک باشد، به خصوص مواد گوشتى و پروتئينى را که بايد شست. در صورتى که از بيرون منزل غذا گرفته مى شود لازم است دقت شود کسانى که مسؤول پخت اين گونه غذاهايند انسانهاى متدين و متقى باشند و طهارت و پاکيزگى را رعايت کند. غذاهايى که از کشورهاى خارجى وارد مى شود گاه حاوى موادى است که از نظر شرعى اشکال دارد و چه بسا مشکل آفرين است. در خصوص ذبح شرعى مواد پروتئينى نيز بايد دقت شود؛ زيرا علاوه بر حرام بودن مصرف اين گونه گوشتها آثار سوء روانى بسيارى به دنبال دارد. قرآن کريم مى فرمايد:

«وَ لا تَأکُلُوال مِمّا لَم يُذکَرِ اسمُ اللهِ عَلَيهِ؛»

از آنچه نام خدا بر آن برده نشده است نخوريد.

در کشور سوئد پژوهشى در مورد ذبح شرعى مسلمانان انجام داده شده است. پژوهشگران به اين نتيجه رسيدند که از نظر بهداشت و سلامت گوشتهايى که ذبح شرعى شده است با گوشتهاى ديگر تفاوت دارد و از درجه ى سلامت بيشترى برخوردار است. وقتى شاهرگ حيوان قطع مى شود بعد از مدت سه ثانيه ديگر حيوان هيچ احساس درد و رنج ندارد اما به علت اين که خون به مغز نمى رسد مغز فرمان پمپاژ سريع به قلب مى دهد و قلب با شدت خونى را که در بدن جريان دارد از بدن خارج مى کند، و اين مسأله باعث مى شود که خون در بدن حيوان نماند. بدين ترتيب سلامت و بهداشت گوشت بيشتر مى شود و از بسيارى از آلودگيها و فسادها جلوگيرى مى شود. در غير اين صورت خون مانده در بدن موجب بروز فساد مى شود. همچنين در اين پژوهش مشخص شده است که گوشتهاى ذبح شرعى طعم لذيذترى هم دارد:

نکته ى ديگرى که در باب غذا خوردن و آداب آن شايسته است به آن توجه کنند مسأله ى به اندازه غذا خوردن است. زياد خوردن اول براى روح و روان آدمى و دوم براى سلامت انسان به شدت ضرر دارد.

غيرتهاى مذموم و منفى

چنانکه هر يک از صفات حسنه از راه اعتدال خارج شود و به سوى افراط و تفريط گرايد مذموم خواهد شود. در خصوص مسأله غيرت نيز چنين است. غيرت در موارد زير مذموم و نکوهيده است.

الف: غيرت از روى بدگمانى

ريشه ى بدگمانى و سوء ظن را يا ميتوان در چگونگى تربيت خانوادگى افراد جست يا به دليل نوع کارهايى که در جامعه عهده دار آنند. ممکن است دلايل ديگرى را نيز يافت اما آنچه مهم است نقش ويرانگرى بدگمانى در محيط خانواده است. همسران اين نکته را فراموش نکنند که در اسلام اصل بر صحت و خوش گمانى نهاده شده است مگر آن که به قراينى خلاف آن ثابت شود.

ب: غيرت براى کسانى که خود اهل مراقبت اند

حساسيت نشان دادن براى کسانى که خود اهل مراقبت اند کار شايسته اى نيست. بسيارى از بانوان خود حريم خويش را رعايت مى کند و در اين صورت حساسيت نشان دادن بيشتر آثار منفى به دنبال دارد.

ج: غيرت زن نسبت به همسرش

غيرت مرد نسبت به همسر و فرزندانش امرى فطرى و ضرورى است و جزء شاکله ى مسؤوليت مرد است. مشروط به آن که حالت افراطى نداشته باشد، خانمها هم طالب غيرت مرد خويشند و مى خواهند همسرانشان نسبت به وضع آنها حساس باشند. خانمها از مردى که نسبت به وضع لباس و پوشش آنها بى تفاوت باشد ناراضى اند. اين حساسيت مرد البته اگر در حد معقول باشد از جانب بانوان نوعى دوست داشتن، محبت و حمايت تلقى مى گردد. قرآن حجاب را واجب نموده است و مردها هم در همان حد و حدود شرعى مسؤولند. با اين همه بايد توجه داشت خانمها معمولاً نوعى غيرت و حساسيت نسبت به خود دارند و معتقدند حريم فرد ديگرى اند و بعد از ازدواج بيشتر پاسدار حريم خود خواهند بود. حتى آنان در مورد اموال شوهر نيز همين تفکر را دارند تا مبادا اين اموال از بين برود.

قرآن کريم مى فرمايد:

«حافِظاتُ لِلغَيبِ بِما حَفِظَ اللهُ»

در نهان (از شوهر) نسبت به آنچه خدا فرموده است حافظند.

فصل هشتم : معاشرت

معاشرت نيکو و اهميت آن

رکن اصلى در يک خانوادى قرآنى و سعادتمند معاشرت نيکو مى باشد. در روايتى از امام صادقعليه‌السلام آمده است که مرد به سه چيز نيازمند است: معاشرت نيکو، اقتصادى ميانه و غيرتى پسنديده.

به بيان امام صادقعليه‌السلام اولين نياز فرد معاشرت نيکوست. براى رسيدن و تحقق معاشرت نيکو بايد به اخلاق خوب دست يافت و براى دستيابى به اخلاق حسن هم کلام نيکو مهمترين نقش را دارد. معاشرت نيکو در تمامى شؤون زندگى انسانها چه فردى و چه اجتماعى اهميت فوق العاده اى دارد؛ براى مثال در تبليغ،مبلغان به شدت نيازمند اخلاق حَسَن و رعايت شؤون اخلاقى اند؛ زيرا مردم به نوع رفتار وعملکرد آنها توجه مى کنند و دين را سخنان آنان جستجو مى کنند.

از اين روست که با دقت در رفتار بزرگان اهميت و تأثيرگذارى معاشرت نيکو در همه ى جوانب مشخص مى گردد. از عالم بزرگى نقل شده است که روزى پس از نماز صبح به طور غيرعادى گريه مى کرد. موقع صبحانه ايشان سؤال کردند که علت گريه ى شما چه بود؟ فرمود: اگر اين همسايه ى مسيحى ما روز قيامت جلوى من را بگيرد و بگويد که شما نگذاشتيد من مسلمان شوم جواب او را چه بدهم؟ اطرافيان گفتند: آقا اگر او مسلمان نشده است به شما چه ربطى دارد. فرمود: اگر اعمال و رفتار و نوع معاشرت ما با او درست مطابق با موازين شرعى و اسلامى بود و ما اسلام را در رفتارمان به او معرفى مى کرديم. او حتماً مسلمان مى شد.

با نگاهى به تاريخ اسلام روشن مى شود که بسيارى از اهل ايمان به خاطر اعمال و رفتار پيامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله و نوع معاشرت ائمه هدىعليهم‌السلام مسلمان شده اند. نفوذ در دلها حلم و بردبارى زيادى را مى طلبد و اگر کسى بخواهد در دلها نفوذ کند بايد امتنا انبياى الهى و به خصوص حضرت رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله و ائمه ى هدىعليهم‌السلام رفتار نمايد و اهل صبر، حلم و گذشت باشد.

اين حکم در خانواده نيز جارى است و بهترين راه براى پيشبرد اهداف صحيح حسن خلق است. اگر پدر با فرزندان خود معاشرتى نيکو داشته باشد، آنها در کنار پدر لذت مى بردند و به هيچ وجه از حضور او گريزان نيستند. روابط بايد به گونه اى باشد که يک اخم پدر براى فرزندان بسيار گران باشد، بايد آن قدر عاطفه برقرار باشد که به محض اين که بگويد من راضى نيستم فرزندان دست و پاى خود را گم کنند و اين تنها به معناى ترس نيست بلکه نوعى رفاقت است. البته واضح است که وظيفه ى حسن معاشرت در ميان همسران به طريقه اولى وجود دارد و از آن جا که رابطه ى زوجيت رابطه اى طرفينى است هر يک از همسران بايد معاشرتى نيکو را پيشه نمايد. اگرچه گاهى از اوقات از بين مى برد. نحوه ى برخورد بايد به گونه اى باشد که کانون خانواده به محيطى پر از محبت تبديل گردد. در خصوص امر به معروف و نهى از منکر نيز وضع چنين است.

امام صادقعليه‌السلام مى فرمايد:

«وَ کُن رَفيقاً فى اَمرِکَ بِالمَعرُوفِ وَ شَفيقاً فى نَهيِکَ عَنِ المُنکَرِ»

به هنگام امر به معروف با رفق و مدارا باش و در هنگام نهى از منکر با شفقت و مهربانى برخورد کن.

بايد توجه کرد که حسن معاشرت با بندگان خدا را بايد به حساب خداوند گذاشت؛ يعنى اگر در برخورد با مردم صبر به خرج داده مى شود، صبر به خاطر خدا باشد به خصوص اگر اين صبر با زيردستان و اهل منزل باشد. در ساير امور دينى نيز وضع چنين است و بايد طرف حساب را خداى سبحان دانست و فقط براى خدا با مردم معاشرت نيکو داشت و نه چيز ديگري.

چنان که قرآن کريم در مورد انفاق عنوان قرض دادن به خداوند را مطرح مى کند و مى فرمايد:

«مَن ذَاالَّذى يُقرِضُ اللهَ قَرضاً حَسَناً فَيُضا عِفَهُ لَهُ وَ لَهُ اَجرُ کَريمُ »

کيست آن که به خدا قرض دهد قرضى نيکو تا خدا براى او مضاعف گرداند و براى او اجرى گرامى باشد.

خداوند انفاق به بندگان خدا را قرض به خدا مى داند؛ چون قرض دادن اعتماد مى خواهد و زمانى که به وعده ى الهى اعتماد مى کند و به خاطر خدا به ديگر بندگان خدا انفاق مى کند گويى به خدا قرض داده است و خداوند ضمانت مى کند که اين قرض را به او برگرداند.

به هر حال گرچه حسن خلق و به دنبال آن حسن معاشرت امرى ضرورى است، بايد توجه کرد که در تمامى رفتارها و عملکردها رضاى خدا بايد مدنظر قرار گيرد، حتى به هنگام عصبانيت بايد به خاطر خدا عکس العمل نشان داد و اگر بنابر صبر است فقط به خاطر خدا صبر کرد تا از اجر بى حساب صابران برخوردار بود.

قرآن کريم مى فرمايد:

«إنَّما يوَفّى الصّابِروُنَ اَجرَهُم بِغَيرِ حِسابٍ؛

به درستى که اجر صابران بدون حساب دريافت مى شود».

حسن خلق و حسن معاشرت يعنى صبر کردن در امور، عصبانى نشدن و عکس العمل مناسب نشان دادن، آن هم با اراده و قصد رضاى الهى، اين که گاهى گفته مى شود به هنگام عصبانيت کنترل از دست فرد خارج مى گردد امرى بى اساس است و براى اهل ايمان بى معناست. افراد در حالت عصبانيت عنان خود را از دست مى دهند و به ناچار تسليم شيطان نفس مى شوند. در اين راستا بايد تمرين شود که عنان اختيار از دست نرود. در تربيت نفس نشدن معنا ندارد، نشدن به معناى ضعف و تسليم باطل شدن است، در راستاى توانستن اخذ تصميمات جدى ضرورى است. عمدى کارها و عملکردهاى هر فرد به روحيه و به نسبت اعتماد اوبه خداوند بستگى دارد. بايد براى رسيدن به بهترين نوع معاشرت و حسن خلق تصميمات جدى و جديدى گرفته شود و با اراده در به تحقق بخشيدن آن سعى گردد. اگر باور شود که مى توان از عصبانيت جلوگيرى کرد واقعاً مى توان عصبانى نشد.

حضرت رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله مى فرمايد:

«مَن کَظِمَ غَيظاً وَ هُوَ يَقدِرُ عَلى اِنفاذِهِ وَ حَلِمَ عَنهُ اَعطاهُ اللهُ اُ جَرَّ شَهيدٍ»

هر که خشم خود را فرو دهد در حالى که نسبت به ابراز آن قادر باشد و با اين حال بردبارى نشان دهد خداوند به او اجر شهيد را عطا خواهد کرد.

از آن جا که فرهنگها تغييرپذير است بايد سعى شود فرهنگها به سوى حسن خلق و حسن معاشرت سوق داده شود. حسن خلق و حسن معاشرت از ارکان زندگى فردى و اجتماعى به شمار مى رود و بايد براى رسيدن به اين گونه معاشرتها تلاش کرد. همان طور که براى مسابقات ورزشى دهها و صدها بار تمرين مى شود براى رسيدن به ارزشهاى اخلاقى نيز بايد کوشيد.

راههاى ايجاد حسن معاشرت

از آن جا که براى رسيدن به حسن معاشرت بايد کوشيد قبل از آن براى رسيدن به هدف بايد مسير مشخص شود و اعمالى متناسب با آن هدف به انجام برسد.

حضرت رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود:

«يا عَلِيُّ ثَلاثُ خِصالٍ مِن مَکارِمِ الاَخلاقِ تُعطى مَن حَرَمَکَ وَ تَصِلُ مَن قَطَعَکَ وَ تَعَفِّو عَمَّن ظَلَمَکَ».

يا على سه چيز از مکارم اخلاق است اين که عطا کنى به آن که تو را محروم ساخته و ارتباط برقرار کنى با آن که با تو قطع ارتباط کرده و گذشت نسبت به کسى که به تو ظلم کرده است.

در بيان حضرت رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله سه راهکار اساسى براى دستيابى به اخلاق حَسَن بيان شده است. اول آن که نسبت به کسى که تو را محروم کرده است بخشنده باش، دوم آن که نسبت به کسى که با تو قطع ارتباط کرده است وصل کننده باشد. گاهى از اوقات ديده مى شود که براى ايجاد رابطه و صله ى رحم لازم است که انسان تواضع نمايد و چه بسا به تصور خود تن به ذلت بدهد حال اگر براى خدا اين کار را کرد و تن به ذلت داد و براى برقرارى رابطه پيشقدم شد خداوند اجرى بزرگ به او مى دهد و با اين کار در راه رسيدن به اخلاق حسنه و معاشرت جميله گامهاى بزرگى برداشته است، و سوم گذشت نسبت به آن کسى که به تو ظلم کرده است. گذشت از بزرگترين و بالاترين خصوصيات اخلاقى است که براى رسيدن به آن بايد تلاشهاى جدى صورت بگيرد. به راستى در گذشت لذتى است که در انتقام نيست.

در روايتى رضوى از رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله نقل شده است که فرمود:

«إن اَکمَلَ المُومِنينَ ايماناً اَحسَنُهُم خُلقاً وَ اِنَّمَا المُسلِمُ مَن سَلِمَ المُسلِمُونَ مِنَ يَدِهِ وَ لِسانِهِ»

کسى ايمان بيشترى دارد که خوش اخلاق تر باشد و مسلمان کسى است که مسلمانان از دست و زبان او در آسايش باشند.

بنابر فرمايش حضرت رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله کسى ايمان کاملترى دارد که خوش اخلاق تر باشد و مسلمان کسى است که ديگران از دست و زبان او آسوده باشند نه اين که زبان و دستش آزاردهنده باشد و هر کارى مطابق با هواى نفس اوست انجام دهد و نه اين که دستى هرز داشته باشد و زبان او هم جز دل آزارى کارى نکند مسلمان کسى است که ديگران از دست و زبان او جز خير و خوبى و نيکى چيزى نبينند. براى رسيدن به حسن خلق و حسن معاشرت دو وظيفه مطرح است: اول آنکه با مددجستن از خدا و عنايات الهى گام برداشته شود دوم آن که در اين راه کوشش تمرين شود.

امام صادقعليه‌السلام مى فرمايد:

«مَن لَم يَجعَل لَهُ مِن نَفسِهِ واعِظاً فَاِنَّ مَوعِظَهَ النّاسِ لَن تُغنِيَ عَنهُ شَيئاض»

کسى که خود واعظ خويش نباشد موعظه ى مردم در او اثر ندارد.

جايگاه اصلى حسن معاشرت

بالاترين جايگاه حسن خلق و حسن معاشرت خانواده است؛ زيرا افراد براى حفظ شؤون اجتماعى خود در جامعه مجبورند خوش اخلاق باشند در صورتى که در اجراى اخلاقيات مرز خدا رعايت گردد و بندگان وارد وادی عبوديت گردند از اجر عظيمى برخوردار خواهند بود.

صبر و بردبارى از امتيازات اصلى اخلاقى خانوادگى است. اگر انسانها به مقدرات الهى راضى باشند و باور کنند که خداوند بهترين را براى بنده اش مقدر مى کند ديگر ناراحتى و نارضايتى به قلبشان راه نخواهد داد و در نتيجه از گلايه کردن ها کم خواهد شد و به دنبال آن اخلاق خوش بر خانواده حاکم مى گردد. آنان بايد قلب خود را به يکباره به مقدرات الهى راضى کنند و مطمئن باشند که همه ى دنيا را به انسان نمى دهند که اگر همه ى دنيا را هم بدهند بازهم طبع انسانى راضى نمى شود.

گفت چشم تنگ دنيا دوست را

يا قناعت پر کند يا خاک گور

در زندگى خانوادگى قانع بودن از عوامل رضايت است. در دعاى طواف مى خوانيم:

رَبِّ قَنِّعنى بِما رَزَقتَنى وَ بارِک لى فيما آتَيتَنى

خدايا مرا به آنچه روزى ام کرده اى قانع گردان و آنچه را به من عطا کرده اى برايم مبارک ساز.

ابزار ايجاد حسن معاشرت

مهمترين ابزار براى ايجاد حسن خلق و رسيدن به معاشرت نيکو زبان است. زبان نشان دهنده و به نمايش گذارنده ى وجوه مختلف شخصيتى افراد است.

تا مرد سخن نگفته باشد

عيب و هنرش نهفته باشد

حرکات زبان و الفاظى که به زبان جارى مى شود جزء رفتارهاى انسانى محسوب مى گردد لذا بايد به شدت مراقب زبان بود. در خصوص نحوه ى سخن گفتن و عفت کلام اشاراتى شد اما بايد توجه داشت که براى خوب سخن گفتن بايد تمرين کرد و اين در خانواده شدنى است و فقط نيازمند کمى توجه است. معمولاً فرزندان در برابر والدين خوش زبان حالت خشوع به خود مى گيرند اما پدرانى که بدزبانند فرزندانشان هم جواب آنها را مى دهد و نوعى حالت پرخاش نسبت به پدران مى کنند. البته والدين موظف اند فرزندان خود را نيز به خوش زبانى به خصوص در خانواده تشويق کنند و آنها را از بدزبانى پرهيز دهند؛ چون اگر بدزبانى به صورت عادت درآيد اصلاح آن کارى مشکل خواهد بود. در آموختن آداب زندگى نحوه خوب سخن گفتن آموزش جدى ترى را مى طلبد.