١. خواستگارى عجيب
نخستين گام در تشكيل خانواده، از مسأله خواستگارى شروع مى شود.
در مناطقى كه ما زندگى مى كنيم، و بسيارى از مناطق ديگر، خواستگارى از سوى خانواده داماد شروع مى شود، ولى در بعضى از كشورهاى جهان (مانند بعضى از مناطق هند) بسيار مى شود كه خواستگارى از ناحيه خانواده عروس صورت مى گيرد! آنها هستند كه به سراغ خانواده داماد و انتخاب او مى روند، و حتّى سعى مى كنند با تعهّد جهيزيّه هاى سنگين دل آنها را به دست آورند!
در بسيارى از كشورهاى غربى ـ و نيز در بعضى از مناطق غرب زده شرق هر دو به خواستگارى يكديگر از طريق روزنامه ها مى روند، دختر و پسر مشخّصات خود را در بعضى از روزنامه ها عنوان كرده و آمادگى خود را براى ازدواج با همسرى كه داراى شرايط و مشخّصاتى چنين و چنان بوده باشد اعلام مى دارند.
و عجيب نيست كه مشخّصاتى كه طرفين عنوان مى كنند، مجموعه اى از يك سلسله ارزشهاى صددرصد ظاهرى و مادّى باشد مانند طول قامت، وزن بدن، رنگ مو، رنگ پوست و چشم و ميزان بهره مندى از زيبائى و جمال (البتّه به تشخيص خودشان) و مسائل ديگرى از قبيل علاقه به ورزش، و موسيقى و چيزهائى در اين راستا، چرا كه ارزشهاى معنوى نه تنها در اين گونه جوامع حاكم نيست بلكه گاهى آنها را ضدّ ارزش يا جزء خرافات مى شمرند و به باد سخريّه مى گيرند.
اخيراً نوع ديگرى از خواستگارى در ميان قشرهاى مذهبى پيدا شده كه مركزى را براى مراجعه دختران و پسرانى كه آماده ازدواج صحيح و سالم هستند، ترتيب مى دهند; در اين مراكز كه افرادى مطمئن و متعّهد و آگاه بر آن نظارت دارند پرونده هاى محرمانه اى براى هر يك از خواستگاران تشكيل داده، و خصوصيّات معنوى و مادّى همسر مورد نظر آنها را به صورت كلّى ثبت مى كنند، و طبعاً هنگامى كه تعداد افراد زياد باشد هر كس به آسانى مى تواند فرد مورد نظر خود را پيدا كند.
البتّه ضوابطى بر اين گونه مراكز حاكم است كه جلو سوءِ استفاده افراد ناباب و عوامل نفوذى را مى گيرد، و اگر اين كار به طرز صحيح و ظريفى گسترش يابد بسيارى از مشكلات همسريابى را حل خواهد كرد ولى اين نوع خواستگارى نيز خالى از نواقص و عيوب نيست.
به هرحال، نمى توان انكار كرد كه هنوز در جوامع اسلامى ارزشهائى كه بر مسأله خواستگارى چه از طرف دختر، و چه از طرف پسر، حاكم است شكل اسلامى به خود نگرفته و در اكثر موارد بر محورهاى مادّى، و گاه حتّى بر محور امور موهوم و تخيّلى و دروغين و كاذب دور مى زند.
كمتر كسى را مى بينيد كه به هنگام خواستگارى دختر به مال و ثروت پدر او، و مقدار جهيزيّه احتمالى، و طلا و جواهرات و درجه زيبائى و جمال او نينديشد.
همچنين در مورد داماد غالباً مسأله شغل پردرآمد، مسكن ملكى، نفوذ اجتماعى پدر، اتومبيل و وسيله هاى نقليّه گرانقيمت و پر زرق و برق مورد توجّه قرار مى گيرد.
اين روزها پايه هاى تحصيلى نيز مطرح است، امّا غالباً منظور پايه هاى مدركى است كه به دنبال آن امكان اشتغال و كار مطرح مى گردد نه علم و سواد و فضل و دانش!
درعين حال نمى توان انكار كرد كه هنوز هستند افرادى كه بيش از هر چيز به عفّت و نجابت و ايمان و اخلاق و حسن سلوك و ايثار و فداكارى و صفا و تقواى همسر آينده خود مى انديشند، و ارزش او را با اين مسائل تعيين مى كنند، ولى نمى توان تعيين كرد كه چند درصد اجتماع مسلمانان امروز اينچنين فكر مى كنند!
حال به سراغ خانواده نمونه مى رويم تا ببينيم ارزش همسر را با چه معيارى مشخّص مى كنند.
در روايات متعدّدى اين معنى را از قول امام صادق(عليهالسلام )
يا ديگر معصومينعليهمالسلام
مى خوانيم:
لَوْلا اَنَّ اللّهَ خَلَقَ اَمْيرَالْمُؤْمِنينَ(عليهالسلام )
لِفاطِمَةَعليهاالسلام
ما كانَ لَها كُفْوٌ عَلَى الاَْرْضِ
اگر خداوند اميرمؤمنان على(عليهالسلام )
را نيافريده بود، فاطمهعليهاالسلام
همتائى براى همسرى اش در تمام روى زمين نداشت!
بديهى است اين بى همتائى نه از نظر ارزشهاى ظاهرى و مادّى است، بلكه صرفاً ناظر به ارزشهاى معنوى، ايمان و تقوا و قرب به پروردگار و مقامات فوق العاده و والاى انسانى است.
همين مطلب نيز از رسول خداصلىاللهعليهوآله
نقل شده است كه فرمود:
جبرئيل بر من نازل شد و گفت اى محمّد! خداوند جلّ جلاله مى فرمايد:
لَوْ لَمْ اَخْلُقْ عَلِيّاً لَما كانَ لِفاطِمَةَ ابْنَتِكَ كُفْوٌ عَلَى وَجْهِ الاَْرْضِ، آدَمٌ فَمَنْ دُوْنَهُ
اگر من على را نمى آفريدم كفو و همتائى براى همسرى دخترت فاطمه در تمام روى زمين پيدا نمى شد، از آدم گرفته تا ديگران!
جالب اينكه، در صدر اين حديث پيغمبر اكرمصلىاللهعليهوآله
مى فرمايد:
گروهى از شخصيّتهاى قريش مرا در مورد خواستگارى فاطمهعليهاالسلام
ملامت كردند، و گفتند: ما او را خواستگارى كرديم و تو ما را محروم نمودى، و او را به همسرى على درآوردى!
فرمود:
به خدا سوگند من شما را منع نكردم و من فاطمه را به همسرى على درنياوردم، اين خدا بود كه شما را منع كرد و او را به همسرى على درآورد!
سپس جمله فوق را بيان فرمود.
در حديث ديگرى آمده است ابوبكر و عمر هر كدام خدمت پيامبر اكرمصلىاللهعليهوآله
براى خواستگارى فاطمهعليهاالسلام
رفتند، و پيامبرصلىاللهعليهوآله
پاسخ منفى به آنها داد. هنگامى كه على(عليهالسلام )
به سراغ حضرتش آمد با پيشنهاد او موافقت فرمود در حالى كه چيزى جز يك زره براى هزينه هاى اين كار نداشت!
هنگامى كه اين خبر به بانوى اسلام فاطمهعليهاالسلام
رسيد گريه كرد (از بعضى از روايات استفاده مى شود اين گريه و ناراحتى به خاطر اين بود كه جمعى از زنان مدينه فاطمه را به خاطر همسرى با مرد تهى دستى همچون على(عليهالسلام )
سرزنش كردند و زخم زبان زدند) ،پيامبرصلىاللهعليهوآله
از علّت گريه او سؤال فرمود، هنگامى كه از جريان آگاه شد، جمله مهمّى بيان كرد كه ارزشهاى اسلامى را در مسأله خواستگارى و ازدواج روشن مى سازد، فرمود:
وَاللّهِ لَقَدْ اَنْكَحْتُكِ اَكْثَرَهُمْ عِلْمَاً وَ اَفْضَلَهُمْ حِلْماً وَ اَوَّلَهُمْ سِلْماً
به خدا سوگند كسى را به همسرى تو درآوردم كه از همه آنها علمش بيشتر، و حلمش برتر است، و نخستين كسى است كه اسلام آورده!
در حديث ديگرى اين مطلب به شكل گسترده ترى مطرح شده است. در اين حديث مى خوانيم فاطمهعليهاالسلام
هنگامى كه سخن بالا را شنيد، شادمان و مسرور شد. پيامبرصلىاللهعليهوآله
در فرصتى ديگر خواست بهره افزونترى در اين زمينه به او دهد، فرمود:
يا فاطِمَةُ، لِعَلِيٍّ ثَمانُ خِصال: اِيْمانُهُ بِاللّهِ وَ بِرَسُوْلِهِ، وَ عِلْمُهُ، وَ حِكْمَتُهُ وَ زَوْجَتُهُ وَ سِبْطاهُ اَلْحَسَنِ وَ اَلْحُسَيْنِ، وَ اَمْرُهُ بِالْمَعْرُوفِ، وَنَهْيُهُ عَنِ الْمُنْكَرِ، وَ قَضاؤُهُ بِكِتابِ اللّهِ.
اى فاطمه! على هشت فضيلت دارد: ايمان به خدا و پيامبرش، علم و دانش، و حكمت، و همسر او، و فرزندانش حسن و حسين، و امر به معروف و نهى از منكر نمودن و داورى او به كتاب اللّه!