امام علىعليهالسلام
و تقوا
تقوا را بايد از اميرمؤمنانعليهالسلام
آموخت. با اين كه هيچ كس مانند آن حضرت لياقت خلافت مسلمانان را نداشت و خلافت هم به آن حضرت رو آورده بود، ۲۵ سال از خلافت دور ماند، چرا كه نمى خواست حتى يك لحظه از تقواى الهى دور باشد. وقتى عبدالرحمن بن عوف به حضرت گفت: «ابايعك على كتاب الله وسنة رسوله و سيرة الشيخين
؛ به شرطى با تو بيعت مى كنيم كه به كتاب خدا و سنت رسول و سيره شيخين عمل كنى»، چون امام سيره شيخين را باطل مى دانستند فرمودند: «بل على كتاب الله وسنة رسوله
صلىاللهعليهوآلهوسلم
واجتهاد رأيى
؛ كتاب خدا و سنت رسول خدا را مى پذيرم، اما سيره شيخين را نمى پذيرم و به اجتهاد خود عمل مى كنم».
اميرمؤمنانعليهالسلام
از دنيا و آنچه در آن است بالاتر و بزرگ تر است، بلكه اين قياس جسارت به ساحت مقدس آن حضرت است. درست مانند آن است كه بگوييم فلان مرجع تقليد از پشه بزرگ تر است!
هرچند اين سخن حقيقت دارد، چنين قياسى باشأن آن مرجع تقليد سازگار نيست و توهين تلقى مى گردد. قياس اميرمؤمنان با دنيا و با تمام نعمت هايش فقط به علت كمى معلومات ماست؛ چرا كه اگر از دنيا و نعمت هاى آن چيزى بالاتر سراغ داشتيم آن حضرت را به آن قياس مى كرديم؛ كسى كه در عين لياقت رهبرى جامعه، ۲۵ سال از عمر شريف خود را صرف كشاورزى و چاه كندن و بيل زدن كرد.
به راستى اگر جز ماجراى زندگى آن حضرت هيچ دليلى بر بى ارزشى دنيا نزد خدا وجود نداشت، همين يك دليل براى اثبات بى ارزشى دنيا نزد خدا كافى بود. اگر دنيا براى ذات اقدس الهى ارزش مى داشت، دنيا براى بالاترين بندگانش چنين با زحمت سپرى نمى شد. در احوال آن حضرت نقل شده است كه در طول سال فقط يك بار گوشت ميل مى فرمود آن هم در روز عيد قربان.
منطق علىعليهالسلام
اين بود كه رئيس مسلمانان بايد در امور معيشتى با ضعيف ترين مسلمانان مساوى باشد. از اين رو در روز عيد قربان كه همه گوشت نصيبشان مى شد گوشت مى خوردند.
روزى اميرمؤمنان وارد منزل شدند و بوى جگر سرخ كرده به مشام مباركشان رسيد. پرسيدند: اين چيست؟ عرض كردند: بستگان يكى از همسران شما شترى نحر كرده و قدرى گوشت و جگر آن را براى همسرتان هديه فرستاده اند.
حضرت با كمال متانت فرمودند گوارا باد.
آنان كه مى خواهند اوج تقواى حقيقى را بنگرند به علىعليهالسلام
كه حق مطلق است بنگرند. ايشان با آن كه خويشتن را ملزم كرده بودند كه در سال يك بار بيشتر گوشت نخورند، اين امر را حتى بر نزديك ترين بستگانشان تحميل نمى كردند.
البته ناگفته نماند كه اگر همسر ايشان به آن حضرت اقتدا مى كرد كار پسنديده اى بود، اما علىعليهالسلام
در اين خصوص امر نمى كرد و فشار نمى آورد، بلكه مى فرمود: گوارا باد. به دنبال اين فرمايش، همسرشان تا زنده بود هيچ وقت مريض نشد و حتى يك بار هم به سر درد معمولى گرفتار نشد.
متقى شدن نياز به آموزش و آگاهى دارد و ملاك تقوا ائمه اطهارند. در غير اين صورت و بدون شناخت تقواى حقيقى چه بسا كار خوبى بد پنداشته شود يا كار ناپسندى در جامه پسنديده اى جلوه كند. اما اگر اعمال آن بزرگواران الگوى ما قرار گيرد، ديگر چنين اشتباهاتى رخ نخواهد داد.
امام كسى را مجبور نمى كند كه از او تبعيت نمايد. شاگردان مكتب او نيز به وى اقتدا مى كنند. در حالات يكى از علماى زاهد آمده است كه خودش در كمال زهد و تقوا زندگى مى كرده، اما هيچ گاه بر اهل خانه و نزديكانش سخت نمى گرفته و هيچ كارى را بر آنها تحميل نمى كرده است.
شايد گاهى اوقات نصيحتى مى كرد، اما در چيزى كه جزو واجبات نيست، هيچ گاه اصرار و الزام نمى كرد. در جايى كه خدا الزام نكرده، بنده خدا هم نبايد الزام نمايد. اين خود يك مسئله شرعى است و عموم مردم به آن مبتلايند و موظفند اين مسئله را هر چند در رساله هاى عمليه نيامده، بياموزند.
هيچ كس حق ندارد انجام مستحبات و ترك مكروهات را بر اطرافيان خود الزام كند، مگر از باب تربيت. پس اگر الزام به كارى غير واجب، مقدمه امر واجبى همچون تربيت باشد جايز است و الا جايز نيست.
كسى حق ندارد فرزند خود مجبور به خواندن نماز شب يا نماز غفيله و يا گرفتن روزه مستحبى نمايد. در اين زمينه حتّى به اندازه يك اوقات تلخى هم حق ندارد.
شخصى مى گفت: من خودم گاهى روزه مستحبى مى گيرم و فرزندانم را نيز به اين كار تشويق مى كنم، اما آنها توجهى نمى كنند از همين رو با آنها قهر كرده ام.
آيا چنين قهرى جايز است؟ بنده خدا حق ندارد، چيزى را كه خدا واجب نكرده واجب كند.
در روايت آمده است: «و جعل لكلّ شيء حدّاً و جعل عليه دليلا يدلّ عليه و جعل على مَن تعدّى ذلك الحد حدّاً
؛ خداوند براى هر چيزى حد و حدودى قرار داده است و هر كس از اين حدود تجاوز كند نيز حد و كيفر معينى دارد».
دين اسلام آن قدر دقيق است كه اگر قرار باشد هشتاد ضربه شلاق به كسى بزنند نبايد آن را به ۸۱ ضربه تبديل كرد و اگر كسى چنين كند آن يك ضربه اضافه را به خودش خواهند زد. جايى كه لازم است شلاق را از وسط آن بگيرند و حد جارى كنند بايد اين گونه باشد و در غير اين صورت قصاص خواهد داشت.
مرحوم حاج آقا حسين قمى ازمراجع تقليد عصر حاضر است. ايشان هر روز از كربلا به زيارت اميرمؤمنانعليهالسلام
در نجف مى شتافتند، روزى شيخ محمد خراسانى كه از منبرى هاى معروف آن زمان بود، حاج آقا حسين قمى را در صحن مطهر مرتضوى ملاقات كرد. آن بزرگوار كه از لحاظ سنى از حاج آقا حسين قمى بزرگ تر بود، بدون آن كه قصد اهانت داشته باشد به آقا حسين فرموده بود: آقا، وظيفه شما اين نيست كه هر چند روز يك بار به نجف بياييد.
مرحوم حاج آقا حسين قمى نيز فرموده بود: چشم، و به نصيحت ايشان عمل كرده بود؛ چرا كه ديده بود حرف درستى مى زند. تقوا چيزى جز اين نيست.
رعايت حدود و وظايف، تقواست. البته، در راه كسب تقوا محاسبه نفس و استقامت لازم است. خداى متعال لطف كرده و به مؤمنان نعمت ايمان ارزانى كرده است. آنها نيز در عوض بايد بكوشند هر روز مقدارى از شيطان فاصله بگيرند.
خدا بر شيعيان منّت نهاده و نعمت ائمه اطهارعليهمالسلام
را به آنها داده است كه يك پارچه نور و مشعل هدايتند. ديگران جز مشتى خرافات چه دارند؟
شيعيان بر سر حوض اهل بيتعليهمالسلام
مهمان خواهند بود و اين بزرگ ترين نعمتى است كه خدا به آنها ارزانى داشته است، نعمتى كه اگر همه درخت هاى روى زمين تبديل به قلم، و تمام آب درياها مركب مى شد و جن و انس مى نوشتند هم چنان نمى توانستند ارزش و مقدار آن را بنويسند. حتى ديگر اديان حتى يك هزارم افتخارات شيعيان را هم ندارند.