نعمت هاى خداوند
گاهى در روايات به مطالبى درباره چگونگى استفاده از نعمت هاى خداى بزرگ برمى خوريم؛ به عنوان مثال در روايت آمده است: «من أكل التمر على شهوة رسول الله إياه لم يضرّه
؛ هر كس چون پيامبر خرما دوست داشت خرما بخورد، ضرر خرما گريبانگير او نخواهد شد».
آرى، در روايات آمده است كه رسول گرامى اسلام خرما را دوست مى داشتند. پيامبرى كه در طول عمر خويش حتّى يك بار هم شكم خود را از غذا سير نكردند، خرما را دوست داشتند. درباره حضرت اميرعليهالسلام
نيز آمده است كه خرما را دوست داشتند و از آن ميل مى فرمودند تا قواى تحليل رفته بدنشان باز آيد.
به هر حال برآوردن نيازهاى طبيعى انسان در حد لازم و ضرورى نه تنها حرص نيست، بلكه در روايات از آن به قناعت تعبير شده است؛ يعنى انسان در اين حالت به مقدار مورد نياز قانع است.
يكى از علماى اخلاق مى گويد: «هر چيزى كه به دست انسان مى رسد معنايش اين نيست كه مال خود اوست و حتما بايد آن را مورد استفاده قرار دهد». انسان نبايد پول و غذا و ديگر نعمت هايى كه به دست او مى رسد همه و همه را به تنهايى مصرف كند.
اگر كسى بخواهد هر آنچه دارد به تنهايى بخورد دچار سوء هاضمه و عواقب ناگوارى مى شود و مى ميرد.نبايد فكر كند هر چه پول در اختيار دارد مال اوست.
پول و خوراك و نعمت هاى ديگركه اكنون در اختيار آدمى است امتحانى بيش نيست. بايد معلوم شود از اين عزّت و نعمتى كه خداوند به انسان عطا فرموده چگونه استفاده مى كند و آيا همه را براى خود مى خواهد يا به فكر همنوعان نيز هست.
نعمت ها و امكاناتى كه در اختيار انسان قرار گرفته اگر از ضرورت و مقدار نياز او بيشتر باشد و آن را فقط صرف خود نمايد دچار حرص گرديده است. اين حرص اگر ادامه يابد و مهار نشود كم كم به «شَرَه» تبديل مى شود.
حضرت در اين بخش از نامه مباركشان مؤمنان را از شَرَه باز داشته و فرموده اند: «إياكم أن تَشْرَهَ أنفسكم إلى شيء
». فعل تشره، در اين جا با «إلى» متعدى شده است. در روايات گاهى اين فعل با «على»، و در بيشتر جاها با «الى» متعدى شده است.
در كلام بليغ «الى» بر انتهاى غايت دلالت مى كند و مثال معروف آن اين جمله است: «سرتُ مِن الكوفة الى البصرة». در اين صورت معناى روايت اين است كه نهايت و غايت حرص و زياده طلبى شره است. اما اگر با على متعدّى شود، شايد به اين جهت باشد كه در حالت شره نوعى سلطه و سطوت خفته است. كسى كه به جاى پانصد گرم غذاى مورد نياز بدنش، ششصد يا هفتصد گرم غذا بخورد در واقع مبتلا به نوعى سلطه طلبى و چيرگى خواهى است.
در جايى كه به «إلى» اختصاص دارد، استفاده از «على» معنا نخواهد داشت، همچنان كه در جمله «سرت من الكوفة الى البصرة
» نمى توان به جاى «إلى»، «عَلى» نهاد؛ چون شخصى كه از شهرى به شهر ديگر مى رود، بر آن شهر تسلط ندارد.
اما اگر همين شخص كه از كوفه به بصره مى رود حاكم بصره باشد، استفاده از «على» بلامانع است و «سِرتُ» با «عَلى» متعدى مى شود.
در اين كلام نورانى آمده است: «أن تشره أنفسكم» و فعل «شَرَه» به نفس نسبت داده شده است. در واقع اين نفس اماره است كه انسان را به شره مى اندازد.
نوع انسان ها معمولا از شَرَه در امان نيستند و از اين نظر بين عالِم و غير عالِم فرقى نيست. حتّى آن كه داراى درجات بالاى علمى است از اين مسئله در امان نيست، و بايد اين مشكل را حل نمايد.
شره در انسان ها به گونه هاى متفاوت نمود مى يابد: يكى در غريزه جنسى شَرَه دارد، ديگرى در غذا خوردن، و آن يكى در خواب و استراحت. اين صفت در افراد گوناگون متفاوت است.
در كتاب هاى روايى و اخلاقى همچون حلية المتقين و بحارالانوار، حد و مرز هر يك از اين غرايز به تفصيل بيان شده است.
به طور كلى مى توان گفت در هر غريزه اگر پا از حد نياز طبيعى بدن فراتر نهاده شود، انسان دچار حرص مى گردد و اگر اين حرص مهارنشود و شدت يابد به شره منتهى مى شود.
شره نيز دنيا و آخرت انسان را تلف مى كند، و به كوتاه شدن عمر و نزديك شدنِ اجل مى انجامد. در روايات آمده است: «كل داء من التخمة ما خلا الحمى
؛ همه بيمارى ها به جز تب از پرخورى و سوءهاضمه است.»
كسانى كه پر خورى مى كنند و هنوز غذاى قبلى هضم نشده، غذاى ديگرى را به معده خود تحميل مى كنند، در نتيجه سوءهاضمه و مرض هاى ناشى از آن به مرگ زودرس دچار مى گردند. همچنين افراط در غريزه جنسى منتهى به جنون مى گردد.
جوانى در همسايگى ما زندگى مى كرد كه انسان خوب و صالحى بود ولى متاسفانه بر اثر اين كار، كم كم دچار حواس پرتى شد و كارش به جنون كشيد.
از قضا پدر ومادر خوبى هم داشت. بندگان خدا جوانشان را براى عوض كردن آب و هوا و بهبود به تفريحات گوناگونى مى بردند. اما طاقت نياورد و مُرد.
همان گونه كه گفته شد حد و مرز تمام غريزه ها در روايات معين شده است. و نبايد در برآورده كردن غرايز و شهوات گوناگون زياده روى كرد.
«إيّاكم أن تَشره أنفسكم إلى شى ممّا حرّم الله عليكم
».
كلمه «شيء» در اين جمله نكره در سياق نفى است و افاده عموم مى كند، هرچند ادات صريح نفى قبل از آن قرار نگرفته است؛ ولى معناى جمله، معناى منفى است. «اياكم» يعنى «احذروا»؛ از ارتكاب اعمالى كه خداوند حرام كرده دورى نماييد. مبادا حرص و طمع و در نهايت شَرَه شما را به ارتكاب اعمال حرام وادار كند.
«فإنّه من إنتهك ما حرّم الله عليه هاهنا فى الدنيا حال الله بينه و بين الجنّة ونعميها و لذّتها وكرامتها القائمة الدائمة لأهل الجنّة أبد الآبدين
».
«انتهاك»، يعنى پاره كردن پرده. خداوند پيرامون انسان ها حدود و پرده هايى قرار داده است. اين حد وحدود ديوار نيست كه عبور از آن غير ممكن باشد، بلكه مانند پرده هستند در اين بخش امامعليهالسلام
مى فرمايند از ارتكاب محرمات الهى دورى كنيد، نگاه حرام، گوش دادن به حرام، لمس حرام، فكرحرام، همه و همه حريم هايى هستند كه نبايد انسان به هيچ يك از اين ها نزديك شود.
مرحوم شيخ انصارى در مكاسب تمام اينها را ذكر كرده اند. در اينجا محرمات الهى به پرده تشبيه شده اند كه مؤمن نبايد اين پرده ها را بدرد و مرتكب حرام گردد.
استفاده از كلمه انتهاك در اين روايت، نوعى استخدام است، و استخدام از اقسام مجاز به شمار مى رود. آن كه مرتكب محرمات مى شود و پرده درى مى كند خداوند بين او و بهشت ديوار نفوذ ناپذيرى قرار خواهد داد.
كسى كه با استفاده از قدرت و اختيار خدادادى حدود الهى را بشكند و حرمت نگاه ندارد، در روز قيامت خداوند بين او و بهشت ديوار نفوذناپذيرى ايجاد مى كند: «فَضُرِبَ بَيْنَهُم بِسُور
؛ در اين هنگام ميان آنها ديوارى زده مى شود».
انسان مى تواند خود را از بالاى يك برج بيست طبقه پايين بياندازد و براى اين كار قدرت تكوينى دارد، اما شرع به او گفته است كه چنين كارى را مرتكب نشود.
اين جا شارع با گفتن اين مطلب مانع ايجاد كرده و پرده اى قرار داده است.
در اين روايت سه وصف براى بهشت ذكر شده است كه َشَره باعث از دست دادن آنها مى شود: نعيم، لذّت، كرامت. نعمت هاى بهشتى لذّت مى آورد و لذّت همراه و مصحوب كرامت است.
ولى دنيا چنين نيست و هيچ كس تا به حال در دنيا اين سه امتياز را يك جا نداشته است. حتّى حضرت سليمانعليهالسلام
كه خداوند او را استثنا قرار داده و همتايى براى او قرار نداده است، قدرت و نعمت هايى كه در اختيار او بود، اين اوصاف را نداشت؛ چرا كه نعمت هاى اين جهان با نعيم جاودان آن جهان قابل مقايسه نيست.
نعمت هاى اين دنيا مانند صحت، غذاهاى لذيذ و گوارا و تفريح، گاهى اوقات وجود دارند، اما با لذّت همراه نيستند؛ به عنوان مثال شخصى را تصور كنيد كه در حال ميل كردن بهترين و خوشمزه ترين غذاهاست، اما فكرش مشغول دادگاهى است كه پيش رو دارد.
چنين كسى در حال استفاده از بهترين نعمت هاى دنيايى است، اما از اين نعمت ها كم ترين لذتى نمى برد.
يكى از تجار بزرگ مى گفت اهل علم از دنيايشان لذّت بيشترى نبست به ما مى برند، چون صبح نان و پنير و چاى شيرين ساده اى مى خورند و لذّت هم مى برند، اما ميز صبحانه ما آن قدر شلوغ و داراى غذاهاى متنوع است كه نمى دانيم از كدام يك از آنها ميل كنيم.
اگر بخواهيم سر همان ميز شش كيلو غذا در معده جا بدهيم مى توانيم، اما هيچ وقت از خوردن صبحانه لذّت نمى بريم؛ چرا كه اول صبح دل مشغولى هاى ما نيز شروع مى شود.
چون راديو همزمان با وقت صبحانه قيمت اجناس را اعلام مى كند و ما هم در حال خوردن صبحانه گوش مى دهيم. تا مى گويد قيمت فلان چيز سقوط كرد ما با خود مى گوييم اى واى! چقدر ضرركرديم. اى كاش، ديروز اين قلم جنس را فروخته بوديم!
و مرتب در حال فكر و خيال هستيم. آرى، نعمت هاى دنيا اين چنين است و گاهى انسان از داشتن آنها لذّتى نمى برد، اما نعمت هاى بهشت چنين نيست و با كامل ترين لذّت ها همراه است.
آيا حيف نيست آن نعمت هاى ابدى را با لذت چهار روزه دنيا عوض كنيم؟
چهار روز دنيا در مقابل ميليادرها سال بهشت! در بهشت علاوه بر نعمت و لذت، كرامت نيز هست. گاهى ممكن است در دنيا انسان از سلامت و بهترين نعمت ها برخوردار باشد، اما در جامعه ارزش و احترام نداشته باشد، حال يا در واقع انسان بى ارزشى باشد و يا محيطى كه در آن قرار داد براى او احترام قائل نباشد.
كرامت امتيازى است كه هيچ چيز جايش را پر نمى كند. از اين گذشته نعمت، لذّت، و كرامت دنيايى،روزى تمام مى شود و جاويد نيست، ولى بهشت نعمت هايش با لذّت و كرامت همراه است و تمام شدنى نيست.
حضرت مى فرمايند شره پيدا نكنيد تا از اين نعمت هاى ابدى محروم نگرديد. شخصى براى من نقل مى كرد كه روزى سر سفره فلان شخصيت سياسى در عراق افراد زيادى از جمله سيد صالح حلّى كه از منبرى هاى معروف بود، مهمان بودند.
روى اين سفره غذاهاى گوناگون و لذيذى قرار داشت اما براى ميزبان، آبگوشت فلان حيوان حرام گوشت را آوردند؛ آبگوشتى بدون هيچ ادويه و چاشنى و نمك.
آقا سيد صالح پرسيد: چرا چنين غذايى مى خورى؟ گفت: اين غذاهاى گوناگون كه سر سفره است هيچ كدام با طبع من سازگار نيست و به خاطر بيمارى هايى كه دارم فقط بايد از اين غذا استفاده كنم.
دنيا همين است گاهى نعمت هايش لذّتى در بر ندارند.
شخصى در جوانى با فقر و فلاكت زندگى مى كرد، امّا در ايام پيرى آب لاى پوستش رفته بود و ثروتى به دست آورده بود. با خودش مى گفت: من آن وقتى كه دندان داشتم، نان برشته نداشتم و نان جو و خمير مى خوردم، اكنون كه نان برشته دارم نمى توانم بخورم.
آن كه پا را از حدّ خود فراتر گذارد بنا به فرموده امام صادقعليهالسلام
خداى متعال بين او و نعمت ها ولذّت ها و كرامت بهشت كه دائم و مهياست حايل ايجاد مى كند. «الدائمة» يعنى مستمر. «القائمة»، يعنى آماده و حاضر.
يعنى نعمتهاى بهشتى هر لحظه در دسترسند و پشت سر هم ادامه دارند. در دنيا اگر كسى به عنوان مثال جايى منظره زيبايى ديده باشد و دوباره بخواهد آن منظره را ببيند، گاهى لازم است يك هفته رنج سفر را تحمل كند تا به مقصود خويش برسد، اما نعمت هاى بهشت جاويدان و هميشه در دسترس و مهياست.
لازم است افراد گاهى روايات مربوط به بهشت و نعمت هاى آن را بخوانند، تا شوق بهشت به عنوان يك جزءسبب، مانع از دست و پا زدن آنها در باتلاق و زباله دان دنيا شود. نعمت هاى بهشت جاويد و در دسترس اهل بهشت است و اهل جهنم نيز تا ابد در جهنم ماندگارند.
در روايت آمده است كه: روز قيامت مرگ را به شكل حيوانى براى اهل قيامت مجسم مى كنند و به آنها مى گويند اين مرگ است. اين حيوان را به جايى مى برند كه تمام اهل بهشت و اهل دوزخ او را ببينند و آن گاه بين بهشت و جهنم آن را سر مى برند. و به بهشتيان و دوزخيان اعلام مى شود، ديگر مرگ نيست
.
طبق مضمون روايتى: اگر مرگ وجود داشت اهل بهشت از شدت اندوه و اهل جهنم از شادمانى مى مردند
. چرا كه نعمتهاى بهشت براى بهشتيان ابدى است و اهل جهنم نيز تا ابد در عذاب خواهند بود و از آن عذاب دردناك خلاصى ندارند. كليد اين خوشبختى و بدبختى درحال حاضردردست ماست. اين كليد ازدست مردگان گرفته شده و پرونده هايشان بسته شده است، اما آنها كه در قيد حياتند پرونده هايشان هنوز باز است.