موانع استجابت دعا
حضرت اميرعليهالسلام
مشغول خواندن خطبه اى بودند. در ميان خطبه شخصى درباره قول خداوند متعال كه مى فرمايد:(
ادْعُونِى أَسْتَجِبْ لَكُمْ
)
؛ «بخوانيد مرا تا اجابت كنم شما را» پرسيد و به حضرت عرض كرد: «فما بالنا ندعو فلا يجاب
؛ چرا ما دعا مى كنيم، ولى مستجاب نمى شود؟»
حضرت در جواب آن شخص فرمودند: «إنّ قلوبكم خانت بثمان خصال؛ هشت چيز است كه مانع استجابت دعاى شماست: «أوّلها انكم عرفتم الله فلم تؤدّوا حقّه كما أوجب عليكم فما أغنت عنكم معرفتكم شيئا
؛ اول اينكه خدا را شناختيد، اما حق معرفت او را ادا نكرديد. از اين رو اين شناخت سودى به شما نرساند.»
شخصى كه به ما احسان مى كند، فراموش نمى كنيم و هميشه سعى مى كنيم در حد توان، احسان او را جبران كنيم خداى كريم به ما بسيار احسان كرده و آنچه داريم از جانب اوست. پس بايد در حد توان خويشتن به فكر جبران باشيم و اين كار تأمل و تدبر مى خواهد. خدا در قرآن با تعابير مختلفى چون «افلا يتدبرون
»، «افلا يتفكرون
»، و «افلا يعقلون
» مردم را به تدبر و تعقل بيشتر فراخوانده است.
«و الثانيه انكم آمنتم برسوله، ثم خالفتم سنّته، و أمتّم شريعته، فأين ثمرة ايمانكم
؛ دوم اين كه ابتدا به رسول خدا ايمان آورديد، سپس به مخالفت با او پرداختيد و شريعت آن حضرت را از بين برديد، پس فايده ايمان شما چه بوده است؟»
انسانها بايد خود را با سنت پيامبر اسلامصلىاللهعليهوآلهوسلم
تطبيق دهند و ملاحظه نمايند كه چند درصد از شريعت در وجود آنها زنده است؟
«و الثالثة انكم قرأتم كتابه المنزل عليكم، فلم تعملوا به وقلتم سمعنا و أطعنا، ثم خالفتم
؛ سوم اينكه آيات كتاب خدا را قرائت كرديد، اما به آن عمل نكرديد و به مخالفت با قرآن برخاستيد.»
«والرابعة قلتم إنّكم تخافون من النار و أنتم فى كلّ وقت تقدمون إليها بمعاصيكم، فأين خوفكم
؛ چهارم اين كه گفتيد از آتش دوزخ مى ترسيد، اما هميشه با ارتكاب گناه به سوى آن پيش مى رويد. پس ترستان كجاست؟»
«والخامسة انكم قلتم انكم ترغبون فى الجنّة و أنتم فى كل وقت تفعلون ما يباعدكم منها فأين رغبتكم فيها
؛ پنجم اين كه گفتيد بهشت را مى خواهيد اما هميشه مرتكب اعمالى مى شويد كه شما را از بهشت دور مى كند.
پس علاقه شما به بهشت كجاست؟»
طلبه اى كه بيشتر اوقاتش را بيهوده مى گذارند نمى خواهد عالم شود. فرد كاسبى كه در روز فقط پانزده دقيقه مغازه اش را باز مى كند كاسب نيست و در حقيقت نمى خواهد كاسبى كند كسى كه خواهان بهشت است، اما عملى براى آخرت خويش انجام نمى دهد، در واقع نمى خواهد به بهشت راه يابد.
«والسادسة انكم أكلتم نعمة المولى و لم تشكروا عليها
؛ ششم اينكه از نعمت هاى الهى استفاده مى كنيد، اما شكر آن را به جا نمى آوريد.»
تمام اطراف شما و حتى وجود انسانها را نعمت هاى الهى فرا گرفته است: نعمت زبان، گوش، دست، پاو.... انسان در حالت عادى متوجه نعمت ها نيست و تنها در هنگام از دست دادن نعمت است كه قدر آن را مى فهمد.
كسى كه زبان ندارد، نمى تواند خواسته هايش را تفهيم كند. كسى كه گوش ندارد، نمى تواند بشنود. اعضاى بدن نعمت هاى خدا هستند.
در روايات آمده است كه اين كوتاه فكرى و كوتاه بينى است كه فقط نعمت هاى ظاهرى خداوند را به حساب آوريم.
«والسابعة أن الله أمركم بعداوة الشيطان و قال:(
إِنَّ الشَّيْطَـنَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا
)
، فعاديتموه بلا قول «بالقول» و واليتموه بلامخالفة «بالمخالفة»؛ هفتم آن كه خدا شما را به دشمنى با شيطان فرمان داد و فرمود: «شيطان دشمن شماست پس او را دشمن بداريد».
ولى شما با او از در دوستى درآمديد. با زبان گفتيد كه شيطان را دشمن به حساب مى آوريد، اما با اعمال زشت دوست او هستيد.
«و الثامنة أنكم جعلتم عيوب الناس نصب عيونكم و عيوبكم وراء ظهوركم
؛ هشتم آن كه عيب هاى مردم را پيش رو و عيب هاى خود را در پشت سر خود قرار داديد».
«تلومون من أنتم أحقُّ باللّوم منه فأيُّ دعاء يستجاب لكم مع هذا و قد سددتم أبوابه و طُرقَه
؛ كسى را ملامت مى كنيد كه خود براى ملامت از او سزاوارتريد با اين اوضاع و احوال كه درهاى استجابت را بسته ايد ديگر چطور انتظار داريد دعاهايتان مستجاب گردد؟»
اگر كسى يكى از اين عيب ها را داشته باشد، استجابت دعايش مشكل است، چه رسد به اين كه مشكلات و گناهانش دو چندان باشد. حضرت در ادامه، راه بيرون شدن از اين مشكل را چنين تصوير مى كنند:
«فاتقواالله و أصلحوا اعمالكم و أخلصوا سرائركم و أمروا بالمعروف وانهوا عن المنكر فيستجيب الله لكم دعائكم
؛ اعمال خود را اصلاح، درون خود را خالص كنيد و امر به معروف و نهى از منكر را به جا آوريد تا خدا دعاى شما را مستجاب كند».
امام صادقعليهالسلام
در حديثى درباره موانع استجابت دعا مى فرمايند: «التى تَرُدُّ الدعاء و تُظلم الهواء عقوق الوالدين
؛ از جمله كارهايى كه باعث مردود شدن دعا و تيرگى هوا مى شود نافرمانى والدين است» عقوق به معنى ترك است. از آن رو به گوسفندى كه براى بچه سر مى برند «عقيقه» مى گويند كه او را از بلا دور مى كند. معناى عاق والدين فقط اين نيست كه پدر و مادر، فرزند خود را عاق نمايند. انجام دادن كارى بر خلاف ميل پدر و مادر نيز، بين آنها فاصله ايجاد مى كند و مانع از استجابت دعا مى گردد. احترام پدر و مادر و تأمين خواسته هاى آنان بسيار مهم است. خداى متعال در قرآن مى فرمايد:
(
وَ إِن جَـهَدَاكَ عَلَى أَن تُشْرِكَ بِى مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلاَ تُطِعْهُمَا وَ صَاحِبْهُمَا فِى الدُّنْيَا مَعْرُوفاً
)
؛«و اگر تو را وادارند تا درباره چيزى كه تو را بدان دانشى نيست به من شرك ورزى، از آنان فرمان مبر و] لى [ در دنيا به خوبى با آنان معاشرت كن».
فقط در جايى كه فرزند را امر به شرك مى كنند اطاعت از آنها لازم نيست. در بقيه موارد تأمين نظر آنها لازم است. كسى كه با پدر و مادرش تندى مى كند، دعايش بالا نمى رود و مستجاب نمى شود.
«عن نوف عن امير المؤمنينعليهالسلام
، قال:«إنّ الله أوحى إلى عيسى بن مريم... قل لهم إعلموا انّى غير مستجيب لأحد منكم دعوة و لأحد من خلقى قبله مظلمة
»
؛ خداوند به عيسى بن مريم مى فرمايد: اى عيسى، به بنى اسرائيل بگو: اگر كسى به افرادى ظلم كند تا زمانى كه ظلم باقى باشد دعاى كسى مستجاب نمى شود».
در دنباله همين حديث حضرت مى فرمايند: «يا نوف، إيّاك أن تكون عشّاراً أو شاعراً أو شُرطياً أو عريفاً
؛ اى نوف، مبادا مأمور ستاندن ماليات، شاعر، پاسبان، يا نماينده ظالم باشى.»
شايد منظور از شاعر در اين جا شاعرانى باشند كه مدح اهل باطل مى كنند و به دروغ شعر مى سرايند.
ائمهعليهمالسلام
شعرا را به سرودن شعرهاى خوب ترغيب مى كردند و به آنها جايزه مى دادند تا شعر خوب بسرايند. شاعرى
نزد امام كاظمعليهالسلام
بود امامعليهالسلام
فرمودند: اين شعر از شماست:
فالانَ صِرتُ الى اُميّة
|
|
والأمور إلى مصائر
|
اين شعر كه امامعليهالسلام
به آن اشاره فرموده شعر طولانيى است كه مى گويد: خلافت امروز به بنى اميه رسيد و بنى اميه براى خلافت درست شده و سزاوار خلافتند.
شاعران بد در برابر مال بى ارزش دنيا ارباب زر و زور را مى ستايند. خدا دعاى چنين شاعرانى را مستجاب نخواهد كرد.
«عريف
» يعنى كسى كه مردم را نزد ظالم معرفى مى كند و «شرطه
» كسى است كه مظلوم را جلب مى كند.
«فإنّ نبى الله داوُد خرج ذات ليلة فنظر إلى السماء فقال إنها الساعة التى لا تردّ فيها دعوة إلاّ دعوة عريف أو دعوة شاعر أو دعوة عاشر
؛ حضرت داوود شبى به آسمان نگاه كرد و گفت در اين شب دعاى همگان مستجاب خواهد شد الاّ دعاى عريف و شاعر و عاشر».
مختصر اين كه دعا بايد با عمل همراه باشد و دعاى بدون عمل و عمل بدون دعا فايده اى ندارد. مقام دعا مقام بسيار بلندى است كه خداى متعال به انسان عطا فرموده است. شخصى كه عالِم يا پولدار مى شود، ديگر مردم را به ملاقات خود راه نمى دهد، اما خداى بزرگ كه مالك همه هستى است، به انسانها اجازه داده است كه دعا كنند.
اگر خدا رخصت دعا كردن را به انسان ها نمى داد، چه راهى براى ارتباط با خداوند وجود داشت؟
اما اين مقام كه خداوند به انسان عطا كرده، شرط هاى متعددى دارد كه به جاى آوردن آنها كار مشكلى است و اگر كسى بتواند كتابى بنويسد و در آن موانع استجابت دعا را گردآورى كند كار بسيار پسنديده اى انجام داده است.
اين كار باعث مى شود كه مردم بفهمند به سبب چه اعمالى دعاى آنها مستجاب نمى گردد.
مرحوم سيد بن طاووس در مهج الدعوات يكى از شروط استجابت دعا را چنين بيان كرده است: «أن لا يكون عاذراً لظالم على ظلمه
؛ اين كه توجيه كننده ستم ستمگران نباشد». توجيه كارِ ظالمان و عذر تراشيدن براى آنان باعث مى شود كه دعاى انسان مستجاب نگردد.