چهل داستان و چهل حدیث از امام صادق (علیه السلام)

چهل داستان و چهل حدیث از امام صادق (علیه السلام)0%

چهل داستان و چهل حدیث از امام صادق (علیه السلام) نویسنده:
گروه: امام صادق علیه السلام

چهل داستان و چهل حدیث از امام صادق (علیه السلام)

نویسنده: عبد الله صالحی
گروه:

مشاهدات: 6339
دانلود: 2326

توضیحات:

چهل داستان و چهل حدیث از امام صادق (علیه السلام)
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 40 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 6339 / دانلود: 2326
اندازه اندازه اندازه
چهل داستان و چهل حدیث از امام صادق (علیه السلام)

چهل داستان و چهل حدیث از امام صادق (علیه السلام)

نویسنده:
فارسی

تذکراین کتاب توسط مؤسسه فرهنگی - اسلامی شبکة الامامین الحسنین عليهما‌السلام بصورت الکترونیکی برای مخاطبین گرامی منتشر شده است.

لازم به ذکر است تصحیح اشتباهات تایپی احتمالی، روی این کتاب انجام گردیده است.

فهرست مطالب

پيشگفتار 5

خلاصه حالات هشتمين معصوم، ششمين اختر امامت 7

فرخنده ميلاد هشتمين ستاره فروزنده 9

یک جهان در یک جسم 13

تلخی گوش و شوری آب چشم 14

معجزه حیات چهار پرنده 16

به جای قتل، تعظیم و إنعام 17

رفع حاجت بوسیله جن 19

مرثیه شاعر و اهمیت گریه 21

همه چیز طلا و جواهرات می شود 22

مناظره ابوحنیفه و امام صادق 24

کشتی در دریای شیرین و سفید 26

حفص تمّار حکایت کند 29

اسم اعظم و قتل استاندار مدینه 31

مسافری فوق العاده در سفر 33

پيش بينى از فرقه اسماعيليّه 35

مناظره با شامى به وسيله شاگردان 37

خوردن انگور و كمك به مراجعين 40

ميهمان خراسانى و تنور آتش 42

آمرزش گناه دوست و مخالف 44

مسئولين با معرفت 45

عدالت در علاقه و محبّت زنان 47

آگاهى از درون اشخاص 49

اهمّيت صلح پس از نزاع 51

هدايت افراد و كمك محرمانه 53

اهمّيت ديدار خويشاوندان 55

فضيلت ميهمان بر ميزبان 57

چاره جوئى قبل از حادثه 58

گناه بى اعتنائى سواره 59

زشتى مزاحمت 60

استجابت دعا براى غريق جُحْفِه 61

كرامت و نصيحت در سفر زيارتى 62

كنار هر نفر يك نان 63

بخشنده و مخلص گمنام 65

هديه شاعر و نجات از جنّ 66

چهل حديث گهربار منتخب 68

پى نوشت ها 78

چهل حدیث و داستان از امام صادقعليهم‌السلام

پيشگفتار

به نام هستى بخش جهان آفرين

شكر و سپاس بى منتها، خداى بزرگ را، كه ما را از امّت مرحومه قرار داد و به صراط مستقيم، ولايت اهل بيت عصمت و طهارتصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اجمعين هدايت نمود.

بهترين تحيّت و درود بر روان پاك پيامبر عالى قدر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، و بر اهل بيت عصمت و طهارتعليهم‌السلام ، مخصوصا ششمين خليفه بر حقّش حضرت ابو عبداللّه، امام جعفر صادقعليه‌السلام ؛ و لعن و نفرين بر دشمنان و مخالفان اهل بيت رسالت، كه در حقيقت دشمنان خدا و قرآن هستند.

نوشتارى كه در اختيار شما خواننده گرامى قرار دارد برگرفته شده است از زندگى سراسر آموزنده هشتمين ستاره فروزنده و پيشواى بشريّت، و حجّت خداوند براى هدايت بندگان.

آن شخصيّت برگزيده حقّ، كه مخزن معارف و اسرار الهى بود و لقب صادق آل محمّدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را به خود اختصاص داد.

و مذهب شيعه حقّه؛ و نيز علوم و احكام إلهى توسّط آن حضرت، در بين جامعه بشرى نشر و گسترش يافت تا جائى كه شيعه به عنوان مذهب جعفرى شناخته شد؛ و بلكه رهبران ديگر مذاهب و فرقه ها در مكتب حضرت صادقعليه‌السلام علوم خود را آموختند؛ و به علل و دلايلى راه ديگرى را برگزيدند.

و حضرت ختمى مرتبت، رسول گرامى اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ضمن بشارت به ولادت؛ و اين كه او ششمين امام و حجّت خدا و خليفه بر حقّ مى باشد، فرمود:

جبرئيل امين مرا خبر داد كه خداوند متعال نطفه او را طيّب و مبارك قرار داد، كه از هر جهت تزكيه شده و متعالى مى باشد.

سپس افزود: پروردگار جليل، نام او را جعفر قرار داد تا هدايت گر جامعه بشرى؛ و نيز تشريح كننده علوم و معارف براى افراد در همه ابعاد باشد.

و آيات شريفه قرآن، احاديث قدسيّه و روايات متعدّد در منقبت و عظمت آن امام مظلوم، با سندهاى مختلف وارد شده، كه در كتاب هاى مختلف موجود است.

و اين مختصر ذرّه اى است، از قطره اقيانوس بى كران فضائل و مناقب و كرامات آن امام والامقام و معصوم، كه برگزيده و گلچينى است از ده ها كتاب معتبر(1) ، در جهت هاى گوناگون و مختلف عقيدتى، سياسى، عبادى، فرهنگى، اقتصادى، اجتماعى، اخلاقى، تربيتى و... خواهد بود.

باشد كه اين ذرّه دلنشين و لذّت بخش مورد استفاده و افاده عموم علاقه مندان، مخصوصا جوانان عزيز قرار گيرد.

و انشأ اللّه تعالى ذخيره اى باشد «لِيَوْمٍ لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ إ لاّ مَنْ أتىَ اللّهَ بِقَلْبٍ سَليمٍ لى وَ لِوالِدَيَّ وَ لِمَنْ لَهُ عَلَيَّ حَقّ».آمين، يا ربّ العالمين.

مؤلّف

خلاصه حالات هشتمين معصوم، ششمين اختر امامت

آن حضرت هنگام طلوع سپيده صبح، روز جمعه يا دوشنبه، هفدهم ربيع الا وّل يا اوّل رجب، سال 80 يا 83 هجرى قمرى در مدينه منوّره ديده به جهان گشود.

نام: جعفر صلوات اللّه و سلامه عليه.

كنيه: ابو عبداللّه، ابو اسماعيل، ابو موسى، ابو اسحاق.

لقب: صادق، صابر، فاضل، طاهر، شيخ، صادق آل محمّد، باقى، منجى، كامل، كافل، عالم و....

پدر: امام محمّد باقر، باقر علم الا وّلين والا خرينعليه‌السلام .

مادر: فاطمه، معروف به امّ فروه، دختر قاسم بن محمّد بن ابى بكر مى باشد.

نقش انگشتر: حضرت داراى چهار انگشتر بود، كه نقش هر كدام به ترتيب عبارتند از: «اللّهُ وَليّى وَ عِصْمَتى مِنْ خَلْقِهِ» ، «اللّهُ خالِقُ كُلِّ شَيْى ءٍ» ،«أنْتَ ثِقَتى فَاعْصِمْنى مِنْ خَلْقِكَ» ،«ما شأَاللّهُ لا قُوَّةَ إلاّ باللّهِ» .

دربان: مفضّل بن عمر است، و نيز بعضى محمّد بن سنان را گفته اند.

مدّت امامت: حضرت در سنين 34 سالگى، روز دوشنبه، هفتم ذى الحجّه يا ربيع الا وّل، در سال 114 هجرى، پس از شهادت پدر بزرگوارش به منصب امامت و خلافت رسيد و حدود 34 سال امامت و هدايت جامعه اسلامى را بر عهده داشت.

هنگامى كه امام جعفر صادقعليه‌السلام به منصب امامت نايل آمد، در موقعيّت حسّاسى قرار گرفته بود، چون دولت بنى العبّاس تازه روى كار آمده بود و تنها تلاش آن ها استحكام و ثبات پايه هاى حكومت خود بود؛ و ناچار بودند كه افكار عموم، مخصوصا سادات بنى الزّهرأ را به خود جلب و جذب نمايند.

بر همين اساس امامعليه‌السلام از موقعيّت موجود زمان، به نحو أحسن استفاده نموده و با تشكيل جلسات مختلف در رشته هاى گوناگون علوم و فنون، ابعاد مختلف اسلام و معارف الهى را تبيين و تشريح نمود.

طبق گفته مورّخين و محدّثين: بيش از دوازده هزار شاگرد از اقشار مختلف در جلسات درس و محاضرات آن حضرت شركت نموده و در علوم و فنون مختلف از درياى بى كران علوم حضرتش بهره مى گرفتند.

و چهارصد جلد كتاب از جواب ها و مطالب آن حضرت نوشته شده است، كه به عنوان اصول «أربعمائة » معروف مى باشد.

و بر همين اساس، شيعه به عنوان مذهب جعفرى معروف گرديد.

رهبران و پيشوايان مذاهب چهارگانه اهل سنّت از شاگردان امام جعفر صادقعليه‌السلام بوده اند.

آن حضرت مدّت 15 سال و اندى، هم زمان با جدّ بزرگوارش، امام زين العابدينعليه‌السلام ؛ و مدّت 19 سال پس از آن، با پدر عظيم القرش حضرت باقرالعلومعليه‌السلام ؛ و سپس مدّت 34 سال امامت و زعامت جامعه اسلامى را بر عهده داشت، كه روى هم عمر پربركت آن حضرت را 68 سال گفته اند.

شهادت: بنابر مشهور، آن حضرت، روز دوشنبه 25 شوّال، سال 148 هجرى قمرى، در شهر مدينه منوّره ديده از جهان فرو بست؛ و به لقأ اللّه ملحق گرديد.

محلّ دفن: پيكر مقدّس آن حضرت، در مدينه منوّره، در قبرستان بقيع، در جوار مرقد شريف و مطهّر عمو و جدّ و پدر بزرگوارش به خاك سپرده شد.

تعداد فرزندان: تعداد شش فرزند پسر و چهار دختر براى آن حضرت گفته اند.

خلفأ و سلاطين هم عصر امامت آن حضرت: پنج نفر از طايفه بنى اميّه به نام هاى: هشام بن عبدالملك، وليد بن يزيد بن عبدالملك، يزيد بن وليد بن عبدالملك، ابراهيم بن وليد، مروان حمار مى باشند؛ و هچنين دو نفر از بنى العبّاس به نام: سفّاح و منصور دوانيقى عبّاسى بوده اند.

نماز آن حضرت: چهار ركعت است، كه در هر ركعت پس از قرائت سوره حمد، صد مرتبه «سبحان اللّه و الحمد للّه و لا إله إلاّ اللّه و اللّه أكبر » خوانده مى شود.(2)

و بعد از آن كه سلام نماز پايان يافت، تسبيحات حضرت فاطمه زهرأعليها‌السلام گفته مى شود؛ و سپس حوايج مشروعه خويش را از خداوند متعال درخواست مى نمائيم، كه ان شأاللّه برآورده خواهد شد.

فرخنده ميلاد هشتمين ستاره فروزنده

از پشت پرده تا مه من آشكار شد

ماه و فلك ز مِهر رُخَش شرمسار شد

خورشيد طلعتى است ز نور جمال او

شش آفتاب از پى او آشكار شد

نور ششم، امام ششم، حجّت ششم

كز پنج حجّت او خلف و يادگار شد

شش حجّت از قفاى وى و پنج او جلو

او در ميانه مركز هفت و چهار شد

گويند مجتمع نشود ليل با نهار

آن روى بين كه مجمع ليل و نهار شد

آن فخر ممكنات كه بر جمله كائنات

مهر ولاى او سبب افتخار شد

سبط رسول، جعفر صادق كه ذات او

مرآت ذات حضرت پروردگار شد

آن مظهر صفات جلال و جمال حقّ

كز او بناى دين خدا استوار شد

رونق گرفت مذهب و ملّت ز مذهبش

شرع نبىّ ز همّت او پايدار شد(3)

* *

نور جمال صادق، چون از افق برآمد

شد صبح عالم، آراش بر شام تيره فايق

از شرق و غرب بگذشت، نهور فضائل او

چون آفتاب علمش، طالع شد از مشارق

تن پيكر فضايل، جان گوهر معانى

دل منبع عنايات، رخ مطلع شوارق

همچون صدف زدريا،درهاى حكمت اندوخت

چون گوهر وجودش شايسته بود و لايق

بر پايه كمالش، محكم اساس توحيد

از پرتو جمالش، روشن دل خلايق

خورشيد برج ايمان، شمشاد باغ امكان

گنجينه كمالات، سرچشمه حقايق

افكار تابناكش، روشن تر از كواكب

انديشه هاى پاكش،خرّم تر از حدايق(4)

حضرت جواد الائمّةعليه‌السلام به نقل از پدران بزرگوارشصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، حکایت فرماید:

روزی امام حسینعليه‌السلام در حضور جمعی از اصحاب، بر جدّش رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وارد شد.

حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به او خطاب نمود و اظهار داشت: خوش آمدی، ای فرزندم! ای کسی که زینت بخش آسمان ها و زمین هستی.

و آن گاه ضمن بیان مطالبی مهمّ و طولانی پیرامون یکایک ائمّه اطهارعليهم‌السلام و بشارت بر ولادت آن ها، فرمود:

خداوند متعال در صُلب حضرت باقرالعلومعليه‌السلام نطفه ای قرار می دهد، که طیّب و مبارک و - از هر نوع گناه و پلیدی - تزکیه شده است.

سپس افزود: جبرئیل امینعليه‌السلام به من خبر داد که این نطفه را خداوند متعال طیّب آفریده است و نام مبارک - او جعفر می باشد، که به راستی هدایت گر و نجات بخش این امّت خواهد بود.(5) .

همچنین ابوبصیر حکایت نماید:

در آن روزی که امام موسی کاظمعليه‌السلام در مسیر راه مکّه به مدینه، متولّد شد، من نیز همراه قافله حضرت صادق آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بودم.

حضرت ضمن فرمایشاتی اظهار نمود: هر یک از ائمّه اطهارعليهم‌السلام دارای علامت و نشانه خاصّی است که دیگر انسان ها محروم هستند.

و سپس افزود: در آن شبی که مقدّر شده بود، نطفه من منعقد گردد، فرشته ای از سوی خداوند نزد پدرم حضرت باقرالعلومعليه‌السلام آمد و ظرف آبی را که بسیار گوارا، از شیر سفیدتر و از عسل شیرین تر و از یخ سردتر بود تحویل پدرم داد و گفت: آن را بیاشام و سپس با همسر خود هم بستر شو، و در همان شب، نطفه من با استفاده از آن شراب بهشتی منعقد گردید.

و آن گاه حضرت در ادامه فرمایشات خود افزود: چون نطفه امام و حجّت خدا مدت چهار ماه در رحم مادر تکامل یابد، فرشته ای بر بازوی راست آن طفل معصوم می نویسد:( وَتَمَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ صِدْقا وَ عَدْلا ) (6) .

و هنگامی که طفل متولّد شود، سر به سوی آسمان بلند نماید و شهادت به وحدانیّت خداوند تبارک و تعالی دهد.

و در این حالت فرشته ای دیگر از عرش الهی، آن طفل معصوم را با نام خود و نام پدرش مورد خطاب قرار می دهد: تو برگزیده من هستی، تو بهترین مخلوق و نگه دارنده اسرار من می باشی؛ و همانا رحمت و بهشت من برای تو و دوستداران تو خواهد بود.

و بعد از آن، خداوند متعال تمام علوم اوّلین و آخرین را به او عطا می فرماید و در شب های قدر، فرشته روح بر او وارد می گردد.(7) .

و در روایات بسیاری آمده است که جدّ بزرگوارش، حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: هنگامی که فرزند باقرالعلوم، به نام جعفر متولّد شد، او را لقب صادق دهید.

و در روایات و تواریخ نزد عامّه و خاصّه، آن حضرتعليه‌السلام به صادق آل محمد صلوات اللّه و سلامه علیهم اجمعین معروف و مشهور می باشد.

سرچشمه اندوه و خنده

محمد بن مسلم - که یکی از راویان حدیث و از اصحاب امام محمد باقر و امام جعفر صادقعليهما‌السلام است - حکایت کند:

روزی محضر مبارک ابوجعفر امام محمد باقرعليه‌السلام نشسته بودم، که فرزندش حضرت صادقعليه‌السلام ، در حالی که کودکی خردسال بود و کلاهی منگوله دار بر سر نهاده بود و چوبی در دست گرفته و بازی می کرد، وارد شد.

امام باقرعليه‌السلام او را در آغوش گرفت و فرمود: پدر و مادرم فدایت؛ و سپس به من خطاب نمود و اظهار داشت:

ای محمد بن مسلم! این کودک بعد از من امام و پیشوای تو خواهد بود، و تو باید علوم خود را از او بهره مند شوی، سوگند به خدای یکتا! که او همان صادقی است، که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم او را توصیف نموده و بشارتش را داده است.

و به درستی که پیروان و شیعیان او در دنیا و آخرت مورد حمایت خداوند متعال خواهند بود و دشمنانش ملعون و مغضوب می باشند.

در همین لحظه، حضرت صادق خندید و رنگ چهره اش سرخ گردید، آن گاه امام باقرعليه‌السلام متوجّه من شد و فرمود: آنچه می خواهی از او سؤال کن، که جواب کافی دریافت خواهی کرد.

گفتم: یا ابن رسول اللّه! خنده از کجا سرچشمه می گیرد؟

آن کودک لب به سخن گشود و فرمود: ای محمد بن مسلم! سر چشمه اندیشه و عقل انسان از قلب است، غم و اندوه از کبد، تنفّس از ریه؛ و خنده از طحّال بر می خیزد.

و من چون چنین پاسخ صریح و صحیحی را از آن کودک خردسال عزیز - یعنی حضرت صادق آل محمدعليهم‌السلام - شنیدم، از جای خود برخاستم و پیشانی او را بوسیدم.(8) .

یک جهان در یک جسم

روزی یک نفر نصرانی به محضر مبارک امام جعفرصادقعليه‌السلام شرفیاب شد و پیرامون تشکیلات و خصوصیّات بدن انسان سؤال هائی را مطرح کرد؟

امام جعفر صادقعليه‌السلام در جواب او اظهار داشت:

خداوند متعال بدن انسان را از دوازده قطعه ترکیب کرده و آفریده است، تمام بدن انسان دارای 246 قطعه استخوان، و 360 رگ می باشد.

رگ ها جسم انسان را سیراب و تازه نگه می دارند، استخوان ها جسم را پایدار و ثابت می دارند، گوشت ها نگه دارنده استخوان ها هستند، و عصب ها پی نگه دارنده گوشت ها می باشند.

سپس امامعليه‌السلام افزود:

خداوند دست های انسان را با 82 قطعه استخوان آفریده است، که در هر دست 41 قطعه استخوان وجود دارد و در کف دست 35 قطعه، در مچ دو قطعه، در بازو یک قطعه؛ و شانه نیز دارای سه قطعه استخوان می باشد. و همچنین هر یک از دو پا دارای 43 قطعه استخوان است، که 35 قطعه آن در قدم و دو قطعه در مچ و ساق پا؛ و یک قطعه در ران.

و نشیمن گاه نیز دارای دو قطعه استخوان می باشد.

و در کمر انسان 18 قطعه استخوان مهره وجود دارد.

و در هر یک از دو طرف پهلو، 9 دنده استخوان است، که دو طرف 18 عدد می باشد.

و در گردن هشت قطعه استخوان مختلف هست.

و در سر تعداد 36 قطعه استخوان وجود دارد.

و در دهان 28 عدد تا 32 قطعه استخوان غیر از فکّ پائین و بالا، موجود است.(9) .

و معمولا انسان ها تا سنین بیست سالگی، 28 عدد دندان دارند؛ ولی از سنین 20 سالگی به بعد تعداد چهار دندان دیگر که به نام دندان های عقل معروف است، روئیده می شود.

تلخی گوش و شوری آب چشم

ابن ابی لیلی - که یکی از دوستان امام جعفر صادقعليه‌السلام است - حکایت نماید:

روزی به همراه نعمان کوفی به محضر مبارک آن حضرت وارد شدیم، حضرت به من فرمود: این شخص کیست؟

عرض کردم: مردی از اهالی کوفه به نام نعمان می باشد، که صاحب رای و دارای نفوذ کلام است.

حضرت فرمود: آیا همان کسی است که با رای و نظریّه خود، چیزها را با یکدیگر قیاس می کند؟

عرض کردم: بلی.

پس حضرت به او خطاب نمود و فرمود: ای نعمان! آیا می توانی سرت را با سایر اعضأ بدن خود قیاس نمائی؟

نعمان پاسخ داد: خیر.

حضرت فرمود: کار خوبی نمی کنی، و سپس افزود: آیا می شناسی کلمه ای را که اوّلش کفر و آخرش ایمان باشد؟

جواب گفت: خیر.

امامعليه‌السلام پرسید: آیا نسبت به شوری آب چشم و تلخی مایع چسبناک گوش و رطوبت حلقوم و بی مزّه بودن آب دهان شناختی داری؟

اظهار داشت: خیر.

ابن ابی لیلی می گوید: من به حضور آن حضرت عرضه داشتم: فدایت شوم، شما خود، پاسخ آن ها را برای ما بیان فرما تا بهره مند گردیم.

بنابراین حضرت صادقعليه‌السلام در جواب فرمود: همانا خداوند متعال چشم انسان را از پیه و چربی آفریده است؛ و چنانچه آن مایع شور مزّه، در آن نمی بود پیه ها زود فاسد می شد.

و همچنین خاصیّت دیگر آن، این است که اگر چیزی در چشم برود به وسیله شوری آب آن نابود می شود و آسیبی به چشم نمی رسد؛ و خداوند در گوش، تلخی قرار داد تا آن که مانع از ورود حشرات و خزندگان به مغز سر انسان باشد.

و بی مزّه بودن آب دهان، موجب فهمیدن مزّه اشیأ خواهد بود؛ و نیز به وسیله رطوبت حلق به آسانی اخلاط سر و سینه خارج می گردد.

و امّا آن کلمه ای که اوّلش کفر و آخرش ایمان می باشد: جمله «لا إله إلاّ اللّه» است، که اوّل آن «لا اله» یعنی؛ هیچ خدائی و خالقی وجود ندارد و آخرش «الاّ اللّه» است، یعنی؛ مگر خدای یکتا و بی همتا.(10)

معجزه حیات چهار پرنده

یکی از اصحاب حضرت ابا عبداللّه، امام جعفر صادقعليه‌السلام حکایت کند:

روزی به همراه بعضی از دوستان به مجلس شریف و مبارک آن حضرت شرفیاب شدم؛ و من از محضر مقدّسش پیرامون این آیه شریفه قرآن:

( خُذْ أرْبَعَةً مِنَ الطَّیْرِ فَصُرْهُنَّ إلَیْکَ ) (11) سؤال کردم بر این که آیا آن پرندگان از یک جنس و یک نوع؛ و یا آن که از انواع پرندگان متفاوت بودند؟

امام صادقعليه‌السلام فرمود: آیا دوست دارید تا همانند آن را به شما ارائه و نشان دهم؟

همگی در پاسخ گفتیم: بلی.

حضرت در همان حالتی که نشسته بود صدا زد: طاووس!

ناگهان طاووسی پرواز کنان جلوی حضرت آمد، بعد از آن صدا زد: کلاغ! و کلاغی هم نزد حضرت آمد؛ و سپس یک کبوتر و یک باز شکاری را صدا نمود و آن دو نیز نزد حضرت حاضر شدند.

بعد از آن امامعليه‌السلام دستور داد تا سر آن چهار پرنده را بریدند؛ و پر و بال آن ها را کَنْدند و بدن های آن ها را قطعه قطعه کردند و سپس تمام گوشت و پوست آن ها را درهم آمیختند.

پس از آن امامعليه‌السلام سر طاووس را به دست خود گرفت و آن را صدا زد.

ناگهان دیدم مقداری از استخوان ها، گوشت ها و پرها حرکتی کردند و از مابقی جدا گشته و به هم پیوستند.

بعد از آن، حضرت سر طاووس را رها نمود و آن سر به بدن متّصل شد؛ و طاووس حرکت کرد و صحیح و سالم جلوی امام صادقعليه‌السلام ایستاد.

سپس حضرت کلاغ و باز شکاری و کبوتر را یکی پس از دیگری صدا زد و جریان را به همان شکل انجام داد؛ و آن ها هم زنده شدند و در مقابل حضرت سر پا ایستادند.(12) .

به جای قتل، تعظیم و إنعام

حضرت علی بن موسی الرّضا از پدر بزرگوارش امام موسی کاظمعليهما‌السلام حکایت کند:

روزی ابوجعفر، منصور دوانیقی تصمیم قتل پدرم امام جعفر صادقعليه‌السلام را گرفت و دستور احضار آن حضرت را صادر کرد، استاندار مدینه هم طبق دستور منصور پدرم را دست گیر کرده و به سوی منصور دوانیقی روانه ساخت.

همین که پدرم، امام صادقعليه‌السلام در مقابل خلیفه قرار گرفت، خلیفه با دیدن او تبسّمی کرد و پس از خوش آمدگوئی، وی را محترمانه کنار خود نشاند و بسیار اظهار علاقه و محبّت کرد و سپس گفت: یا ابن رسول اللّه! من تصمیم قتل تو را داشتم؛ امّا وقتی به نزد من وارد شدی، آنچنان محبّت و علاقه ات در دل من جای گرفت که از تمام عزیزان من عزیزتر و محبوب تر گشته ای.

پس از آن افزود: یا ابا عبداللّه! اطّلاعاتی به من می رسد که ناراحت کننده است، از آن جمله شنیده ام که ما را در جلسات خود به زشتی و عدم صلاحیّت در خلافت ذکر می کنی؟

پدرم امام صادقعليه‌السلام اظهار داشت: خیر، من هرگز نام تو را به بدی و زشتی یاد نکرده ام.

منصور دوانیقی خنده ای کرد و گفت: به خدا قسم! تو نزد من از تمام افراد راستگوتر هستی، اکنون مشکلات زندگی خود را مطرح نما که هر چه باشد برآورده خواهد شد.

امامعليه‌السلام فرمود: من در وضعیّت خوبی هستم؛ و از هر جهت بی نیاز می باشم، چنانچه خواستی نسبت به من نیکی و احسان نمائی، آن افرادی که از اهل بیت و شیعیان من که از طرف مأمورین، متخلّف محسوب شده و محکوم به اعدام گشته اند، آن ها را مورد عفو و بخشش خود قرار بده.

منصور پیشنهاد آن حضرت را پذیرفت و در همان حال، دستور داد تا مبلغ یکصد هزار درهم در اختیار حضرت قرار گیرد تا بین افراد و آشنایان خود تقسیم نماید.

همین که حضرت از دربار خلیفه بیرون آمد، پیرمردان و جوانانی از تهی دستان قریش به همراه او حرکت کردند.

یکی از جاسوسان منصور که همراه پدرم بود، به حضرت عرض کرد: یا ابن رسول اللّه! موقعی که بر خلیفه وارد شدی، چه سخنی را بر زبان مبارک خود جاری نمودی، که آنچنان خشم و غضب او خاموش گشت؛ و از تصمیم خویش منصرف گردید؟!

پدرم در پاسخ به وی، اظهار فرمود: دعائی را خواندم و حضرت آن دعا را مطرح نمود.

همین که آن مأمور در جریان دعا قرار گرفت، سریع به طرف منزل منصور دوانیقی بازگشت؛ و آن دعا را برای منصور بازگو کرد.

پس از آن منصور گفت: به خدا سوگند! هنوز زمزمه و دعای حضرت تمام نشده بود که دشمنی و کینه ام نسبت به او تبدیل به محبّت و علاقه گردید.(13) .

رفع حاجت بوسیله جن

محمد بن مسلم به نقل از دربان امام صادقعليه‌السلام به نام مفضّل بن عمر حکایت کند:

روزی دو نفر از دوستان و اصحاب آن حضرت مقداری پول نقد و دیگر اجناس از خراسان به سوی مدینه می آوردند؛ در بین راه، عبورشان به شهر ری افتاد.

در آنجا یکی دیگر از دوستانشان نیز کیسه ای پول تحویل آن ها داد تا خدمت امام صادقعليه‌السلام تحویل دهند؛ و مرتّب از آن کیسه محافظت و نگه داری می کردند، که مبادا مفقود شود.

همین که وارد مدینه منوّره شدند، قبل از آن که به حضور امام صادقعليه‌السلام شرفیاب شوند، به جستجوی اموال و اشیأ پرداختند، ناگاه با حالت تعجّب دیدند، که تمام آن ها موجود است؛ مگر کیسه امانی آن مردی که در بین راه برای حضرت فرستاده بود، هر چه تلاش کردند، آن کیسه را نیافتند.

یکی از آن دو نفر به دیگری گفت: خدا به فریاد ما برسد، چه جوابی به حضرت بدهیم؟

دیگری پاسخ داد: آن حضرت کریم و بزرگوار است، عذر ما را می پذیرد، او می داند که ما مقصّر نیستیم.

به هر حال اموال و پول ها را برداشتند و به محضر مبارک امام صادقعليه‌السلام شرفیاب شدند؛ و سپس آن اموال را به خدمت حضرتش تقدیم کردند.

حضرت پیش از آن که آن اموال را بررسی و محاسبه نماید که چیست و چقدر است، فرمود: کیسه آن مرد رافضی، که از شهر ری برای ما فرستاده بود کجا است؟

آن ها جریان خود را تعریف کردند.

امامعليه‌السلام فرمود: اگر آن را ببینید، می شناسید؟

گفتند: بلی، آن را می شناسیم.

حضرت پیش خدمت خود را صدا زد و فرمود: آن کیسه را بیاور، همین که کیسه را آورد، گفتند: این همان کیسه است.

و در این لحظه امام جعفر صادقعليه‌السلام فرمود: شبانگاه به مقداری پول محتاج شدم، یکی از جنّیان را که از دوستان و شیعیان ما بود فرستادم تا کیسه را از بین اموال بردارد و بیاورد.(14) .

مرثیه شاعر و اهمیت گریه

یکی از اصحاب نزدیک امام جعفر صادقعليه‌السلام به نام زید شحّام حکایت کند:

روزی به همراه عدّه ای در محضر پربرکت آن حضرت بودیم، یکی از شعرأ به نام جعفر بن عفّان وارد شد و حضرت او را نزد خود فرا خواند و کنار خود نشانید و فرمود: ای جعفر! شنیده ام که درباره جدّم، حسینعليه‌السلام شعر گفته ای؟

جعفر شاعر پاسخ داد: بلی، فدایت گردم.

حضرت فرمود: چند بیتی از آن اشعار را برایم بخوان.

همین که جعفر مشغول خواندن اشعار در رثای امام حسینعليه‌السلام شد، امام صادقعليه‌السلام به قدری گریست که تمام محاسن شریفش خیس گردید؛ و تمام اهل منزل نیز گریه ای بسیار کردند.

سپس حضرت فرمود: به خدا قسم، ملائکه مقرّب الهی در این مجلس حضور دارند و همانند ما مرثیّه جدّم حسینعليه‌السلام را می شنوند؛ و بر مصیبت آن بزرگوار می گریند.

آن گاه خطاب به جعفر بن عفّان نمود و اظهار داشت: خداوند تو را به جهت آن که بر مصائب حسین سلام اللّه علیه، مرثیّه سرائی می کنی اهل بهشت قرار داد و گناهان تو را نیز مورد مغفرت و آمرزش خود قرار داد.

بعد از آن، امامعليه‌السلام فرمود: آیا مایل هستی بیش از این درباره فضیلت مرثیّه خوانی و گریه برای جدّم، حسینعليه‌السلام ، برایت بگویم؟

جعفر بن عفّان شاعر گفت: بلی، ای سرورم.

حضرت فرمود: هرکس درباره حسینعليه‌السلام شعری بگوید و بگرید و دیگران را نیز بگریاند، خداوند او را می آمرزد و اهل بهشت قرارش می دهد.(15) .