درس دوازدهم: دام هاى شیطانى
(
یا ابْنَ جُندَب اَقِلَّ النومَ بِاللَّیلِ وَالكلامَ بِالنَّهارِ فَما فى الجَسَد شیىءٌ اَقلُّ شُكراً مِن العَینِ وَاللّسانِ فَاِنَّ اُمَّ سلیمان قالت لِسُلَیمان
عليهالسلام
: یا بُنَىَّ ایاكَ وَالنّومَ فَاِنَّهُ یفْقِرُكَ یومَ یحتاجُ الناسُ اِلى اعمالِهم. یا ابْنَ جُنْدَب اِنَّ لِلشَّیطانِ مَصائِدَ یصْطادُ بها فَتَحامُوا شِباكَهُ و مَصائِدَهُ قُلْتُ یا ابْنَ رسولِ اللّه و ما هِىَ قال اَمّا مَصائِدُهُ فصَدٌّ عَنْ بِرِّ الاِخوانِ و اَمّا شِباكُهُ فَنَوْمٌ عن قَضاءِ الصَّلواتِ الّتى فَرَضَهَا اللّهُ. أَمَا اِنَّهُ ما یعْبَدُ اللّهُ بِمِثْل نَقْلِ الاَقدامِ اِلى بِرِّ الاِخْوانِ و زِیارتِهِمْ وَیلٌ لِلسّاهینَ عَنِ الصَّلَواتِ النّائِمینَ فِى الْخَلَواتِ اَلْمُسْتَهْزِئینَ بِاللّهِ وَ ایاتِهِ فِى الْفَتَراتِ أُولئِكَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِی الاْخِرَةِ وَ لا یكَلِّمُهُمُ اللّهُ وَ لا ینْظُرُ إِلَیهِمْ یوْمَ الْقِیامَةِ وَ لا یزَكِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ.
)
آثار سوء پرخوابى و پرحرفى
از جمله موضوعات مورد تأكید علماى اخلاق و ارباب سیر و سلوك، پرهیز از پرخوابى و پرحرفى است. این دو، موانعى مهم و رایج براى رسیدن به كمال معنوى و تقرب الى الله به شمار مى آیند. البته چیزهاى دیگرى مانند پرخورى نیز مانع رسیدن انسان به كمال معنوى مى گردد؛ اما در مورد آنها ممكن است بگوییم به سبب لذایذ یا منافعى كه دارند توجه انسان را به خود جلب مى كنند. در حالى كه امرى مانند خوابیدن، فى نفسه هیچ مطلوبیت و یا فایده اى حتى براى دنیاى انسان ندارد، مگر آن اندازه اى كه موجب رفع نیاز انسان و تجدید قواى او براى پرداختن به وظایف واجبش مى گردد. بر خلاف لذّتِ خوردن كه ممكن است براى انسان ایجاد انگیزه نماید، خوابیدن لذتى براى انسان ندارد، اگر هم لذتى داشته باشد، مربوط به مقدمات آن و یا موقعى است كه انسان از خواب برمى خیزد. كسانى كه از روى تنبلى و یا در اثر پرخورى زیاد مى خوابند، نه تنها از كمالات معنوى و انسانى محروم مى شوند، بلكه از وظایف دنیوى خود نیز باز مى مانند.
هم چنین یكى از كارهایى كه انسان براى انجام دادن آن باید انرژى زیادى مصرف كند، حرف زدن است. سخنرانان و معلّمان، خصوصاً كسانى كه از لحاظ جسمى ضعیف ترند، به این موضوع به خوبى واقف اند؛ زیرا پس از سخنرانى و یا تدریس آثار خستگى و از دست دادن انرژى را به وضوح در خود احساس مى كنند. حرف زدن زیاد باعث مى شود تا انسان از انجام اعمال مفید باز بماند. البته اگر مقصود از حرف زدن، تعلیم و موعظه و كمك كردن به دیگران باشد نه تنها مذموم نیست بلكه امرى لازم و ضرورى است، اما صِرف پرگویى و پرحرفى نه نفع دنیوى به دنبال دارد و نه نفع اخروى؛ حتى ممكن است انسان در اثر آن به لغزش هاى زیادى هم مبتلا شود كه براى دنیاى او هم ضرر داشته باشد. در اثر همین پرگویى ها است كه كدورت ها پیدا مى شود، تنش ها به وجود مى آید و از لحاظ معنوى هم انسان دچار گناهانى هم چون غیبت، تهمت و مفاسد دیگرى از این قبیل مى گردد. افرادى كه به پرحرفى عادت كرده اند، از این كار خود لذت مى برند. ابتلاى به این عادت زشت كه به دست خود انسان صورت مى گیرد، موجب به خطر افتادن منافع دنیوى و اخروى انسان مى گردد. بنابراین انسان باید مراقب باشد تا خداى ناكرده به پرخوابى و پرحرفى عادت نكند.
سفارش امام صادق
عليهالسلام
به عبدالله بن جندب این است كه، شب ها كم بخواب و روزها كم حرف بزن. حضرت در ادامه، كلامى را به این مضمون از مادر حضرت سلیمان
عليهالسلام
خطاب به فرزندش نقل مى كند كه، خوابیدن زیاد، روزى كه محتاج به چیزى هستى كه كسب نكرده اى تو را فقیر مى كند؛ یعنى روزى مى آید كه تو به اعمالت احتیاج دارى اما به دلیل خوابیدن زیاد آن اعمال را انجام نداده اى و فقیر شده اى و دستت خالى است. اگر انگیزه انسان از خوابیدن رفع خستگى و تجدید قوانباشد، كار عاقلانه اى انجام نداده است؛ زیرا این كار به منزله تلف كردن بیهوده بخشى از عمر است. انسانى كه خواهان عمرى طولانى است، با خوابیدن زیاد در واقع بخشى از زندگى اش را تعطیل مى كند.
عادت زشت دیگر، پرگویى است. كسانى كه بى جهت به پر حرفى عادت كرده اند، به آسانى نمى توانند خودشان را كنترل كنند؛ زیرا سكوت كردن براى آنها به منزله زندانى شدن است!
امام صادق
عليهالسلام
مى فرماید: در بین اندام هاى بدن انسان هیچ كدام ناسپاس تر از چشم و زبان نیستند. انسان به هر عضوى از اعضاى بدن خود خدمت كند، متقابلا آن عضو هم خدمتى براى او انجام مى دهد. اما چشم و زبان این گونه نیستند؛ یعنى ما هر قدر بیش تر به این اعضا خدمت كنیم، آنها كم تر به ما خدمت خواهند كرد. چشمى كه بسیارى از اوقات خواب است، چگونه مى تواند به ما خدمت كند؟ زبانى كه زیاد حرف مى زند و انسان براى این كار انرژى زیادى مصرف مى كند، چه خدمتى براى ما انجام مى دهد؟ البته، اگر این كار نفعى براى ما داشته باشد، مثلاً از زبان در انجام عبادت، وظیفه، موعظه و... استفاده كنیم، نه تنها كار بیهوده اى انجام نداده ایم، بلكه بهترین بهره را از آن برده ایم.
لزوم پرهیز از افراط و تفریط در خوابیدن
در این جا، توجه به چند نكته لازم و ضرورى است. اول این كه انسان باید ازافراط و تفریط به دور باشد. مثلاً گاهى، افراد با شنیدن سفارش هایى كه درباره كم خوابى شده است و یا با خواندن داستان هایى كه از چگونگى غلبه بر خواب از بزرگان نقل گردیده، درصدد انجام آن امور برمى آیند و با این كار سلامتى خود را به خطر مى اندازند. به هرحال، بدن انسان احتیاج به استراحت دارد. یكى از نعمت هاى خدا این است كه وسیله خواب و استراحت را براى انسان فراهم كرده است:
(
وَ جَعَلْنا نَوْمَكُمْ سُباتاً
)
؛
ما خواب را مایه راحتى و آرامش شما قراردادیم. مسلّماً خواب یكى از نعمت هاى الهى است كه باید از آن به نحو مطلوب استفاده كرد. كسانى هستند كه مبتلا به بى خوابى اند و براى رفع این حالت و این كه مقدار كمى به خواب بروند، مرتب داروهایى را كه عوارض جانبى هم دارند، مصرف مى كنند. بنابراین، داشتن خواب طبیعى نعمتى بزرگ است و نباید آن را از دست داد. سخن در این است كه انسان بیش از حد لازم نخوابد و فعالیت هاى حیاتى خود از قبیل فكر كردن، كار كردن و... را تعطیل نكند. البته مقدار نیازى كه افراد به خواب دارند با یكدیگر متفاوت است و بستگى به نوع مزاج افراد، سنین مختلف عمر، فعالیت هاى انسان و... دارد. معمولاً افراد خودشان با تجربه اى كه دارند و یا دستورى كه پزشك به آنها مى دهد، نیاز بدن خود به خواب را مى دانند. بنابراین رعایت آن حداقل ها ضرورى است و انسان نباید با بى توجهى نسبت به آن، موجبات فراهم آمدن بیمارى مخصوصاً در سنین آخر عمر را فراهم آورد.
نكته دوم این است كه سفارش و تأكید بر كم خوابیدن در شب به معناى زیاد خوابیدن در روز نیست؛ زیرا انسان به طورطبیعى شب ها مى خوابد و روزها كار مى كند. البته در بعضى از مناطق كره زمین كه به طور متوالى چند ماه از سال شب و چند ماه دیگر روز است، انسان ها برنامه زندگى خود را به گونه اى تنظیم مى كنند كه هم به خواب و هم به كارشان برسند. اما در بیش تر مناطق زمین كه شب و روز متناوباً و با اندكى تفاوت و یا تساوى جا به جا مى شوند، انسان ها معمولاً خوابشان را در شب و كارشان را در روز انجام مى دهند؛ چرا كه روز براى فعالیت و تلاش و كوشش مناسب است:
(
إِنَّ لَكَ فِی النَّهارِ سَبْحاً طَوِیلاً
)
؛
و تو را در روز، آمد و شدى دراز است.
بنابراین، در این كه وقت خواب شب است بحثى نیست، اما این كه چقدر باید بخوابیم نكته اى است كه پیش از این نیز متذكر شدیم و باید به آن توجه داشته باشیم؛ یعنى بدانیم كه نیاز انسان ها به خواب با یكدیگر متفاوت است و این مسأله بستگى به شرایط زندگى افراد دارد. درست است كه شب براى استراحت و آرامش قرار داده شده است، اما به این معنا نیست كه از همان سر شب تا هنگام طلوع آفتاب بخوابیم. اجمالا از دستورات قرآن چنین استفاده مى شود كه نیاز انسان به خواب آن چنان زیاد نیست و مقدار كمى از شب براى استراحت و تجدید قوا لازم است. قرآن به پیامبر اكرم
صلىاللهعليهوآله
مى فرماید:
(
قُمِ اللَّیلَ إِلاّ قَلِیل
)
؛
تمام شب را به عبادت بپرداز مگر اندكى را. هم چنین قرآن در وصف متقین مى فرماید:
(
كانُوا قَلِیلاً مِنَ اللَّیلِ ما یهْجَعُونَ وَ بِالاَْسْحارِ هُمْ یسْتَغْفِرُونَ
)
؛
و از شب اندكى را خواب مى كردند و سحرگاهان از درگاه خدا طلب آمرزش و مغفرت مى كردند. اگر قرار بود كه انسان نیمى از شبانه روز را به استراحت و خواب بپردازد، هیچ گاه قرآن چنین مسایلى را عنوان نمى كرد. از لحن و بیانات قرآن پیدا است كه انسان احتیاج به خواب هاى طولانى ندارد.
برنامه ریزى خواب
اگر ما به دستورات بیان شده در روایات عمل كنیم، مى توانیم نیاز بدنمان را به خواب با ساعات كم ترى تأمین كنیم؛ از جمله این كه اگر ما قسمت عمده خواب خود را قبل از نیمه شب قرار دهیم، بسیار مفیدتر خواهد بود تا این كه آن را به بعد از نیمه شب موكول كنیم. متأسفانه امروزه شرایط زندگى به گونه اى شده است كه خواب بیش تر خانواده ها از نیمه شب به بعد است. در زمان پیامبر و ائمه اطهار
عليهمالسلام
و برخى زمان هاى دیگر كه مردم به دستورات اسلام و ائمه
عليهمالسلام
عمل مى كردند، برنامه هر شب آنها به این صورت بود كه اول مغرب نمازشان را به جماعت مى خواندند، سپس به منزل رفته و شام مى خوردند، مجدداً به مسجد برگشته و نماز عشا را مى خواندند و آن گاه به منزل رفته و مى خوابیدند. البته، امكانات و شرایط زندگى هم به گونه اى بود كه به این برنامه كمك مى كرد؛ مثلاً نبودن برق و تاریكى شب یكى از دلایل زودتر خوابیدن مردم بود.
خواب سرشب علاوه بر این كه نیاز عمده بدن را تأمین مى كند، موجب مى شود تا انسان بتواند سحر با نشاط از خواب برخیزد و به عبادت بپردازد. طبیعى است كسى كه تا نیمه هاى شب به تماشاى تلویزیون مى پردازد، نمى تواند چنین برنامه اى داشته باشد؛ زیرا خستگى و كسلى او حتى مانع از اداى به موقع فریضه صبح مى گردد.
در گذشته، مسلمانان كمبود خواب خود در شب را با خواب قیلوله در روز جبران مى كردند. این خواب كه قبل از ظهر و حدود نیم ساعت به طول مى انجامید، از سویى، موجب برطرف شدن خستگى كار روزانه مى شد و از سوى دیگر، آمادگى لازم را در مسلمانان فراهم مى كرد تا با نشاط بیش ترى نمازظهر خود را به جا آورند. این شیوه زندگى، به مسلمانان كمك مى كرد تا از خوابیدن كم اما به موقع خود، بیش ترین بهره و نشاط لازم را ببرند.
اگر چه امروزه شرایط زندگى نسبت به گذشته تغییر كرده است، اما با برنامه ریزى درست و سعى و تلاش مى توانیم از اوقات زندگى خود حداكثر استفاده را ببریم، مثلاً نباید وقت خود را صرف تماشاى فیلم هاى بى فایده و یا برنامه هاى سرگرم كننده اى كنیم كه نه به درد دنیاى ما مى خورد و نه آخرتمان و چه بسا ضرر هم دارند. افرادى كه احتیاج به مطالعه دارند، خصوصاً طلبه ها كه عادت دارند اول شب مطالعه كنند، بهتر است قسمت عمده مطالعه خود را به آخر شب موكول نمایند. این كار باعث مى شود تا اولا، به دلیل بازتر بودن و آمادگى بیش تر ذهن، استفاده بیش ترى از مطالعه عاید گردد و ثانیاً، فرصتى فراهم شود تا انسان به نافله شب و قرائت قرآن نیز بپردازد.
نكته دیگر این كه صِرف كم خوابیدن در شب به تنهایى موضوعیت ندارد، بلكه نحوه سپرى كردن آن مهم است. هدف از بیدار ماندن، گپ زدن و انجام كارهاى لغو و بى فایده و یا خداى ناكرده كشیده شدن به سمت امور مشتبه نیست، بلكه براى پرداختن به عبادت فردى و خودسازى است:
(
وَ مِنَ اللَّیلِ فَاسْجُدْ لَهُ وَ سَبِّحْهُ لَیلاً طَوِیل
)
؛
و شب را [در نماز] به سجده خدا پرداز و شب دراز را به تسبیح و ستایش او صبح گردان.
(
وَ مِنَ اللَّیلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ عَسى أَنْ یبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُود
)
؛
و بخشى از شب بیدار و متهجد باش و نماز شب كه بهره افزونى براى تو است به جاى آور، باشد كه خدایت به مقام محمود (شفاعت) مبعوث گرداند.
از روایات و احادیث چنین برمى آید كه پیامبر اكرم
صلىاللهعليهوآله
در طول شب چندین مرتبه مى خوابیدند و بیدار مى شدند. مستحب است كه مؤمنان بعد از بیدار شدن در نیمه شب، ابتدا چهار ركعت نافله بخوانند و بعد استراحت كنند. مجدداً بیدار شوند و چهار ركعت دیگر بخوانند و باز استراحت كنند.... البته این برنامه براى كسانى است كه بتوانند به خوبى از آن استفاده كنند به گونه اى كه به كار و وظایف واجبشان لطمه اى وارد نیاید. كسانى كه مى خواهند از دقایق عمرشان حداكثر استفاده را ببرند، باید براى كیفیت و تقسیم مطلوب آن نیز برنامه ریزى كنند. اما كسانى كه دلشان مى خواهد وقتشان را طورى بگذرانند كه حتى نفهمند عمرشان چگونه گذشته است، احتیاجى به برنامه ریزى ندارند؛ چرا كه شیطان زمینه را به گونه اى فراهم مى كند كه همواره سرگرمى هایى از قبیل جدول پر كردن، فیلم تماشا كردن، سخن لغو گفتن و... براى آنها مهیا باشد.
بر خلاف شب، كه مخصوص خودسازى و انجام عبادات فردى است، روز براى عبادات جمعى و فعالیت هاى اجتماعى از قبیل تحصیل، تدریس، جهاد، كمك به مستمندان و... است. انجام بعضى از مشاغلى كه جامعه به آنها نیاز دارد، علاوه بر این كه واجب كفایى است، اگر به قصد قربت باشد، بزرگ ترین عبادت است. بنابراین مى توان گفت كه كارهاى اجتماعى بیش تر در روز و كارهاى فردى و امورى كه پنهانى بودن آنها مطلوب است، بیش تر در شب انجام مى شود. یكى از برنامه هاى شبانه پیامبر اكرم
صلىاللهعليهوآله
، حضرت على
عليهالسلام
و سایر ائمه
عليهمالسلام
رسیدگى به فقرا بود به گونه اى كه شناخته نشوند. حال اگر ما از انجام این امور در شب عاجزیم، حداقل مى توانیم انفاق سرّى را جزو برنامه هاى روزمان قرار دهیم.
دو دام شیطان
نیكى كردن به برادران دینى، خصوصاً شیعیان، از جمله مواردى است كه ائمه اطهار
عليهمالسلام
روى آن تأكید فراوان كرده اند و روایات متعددى در این زمنیه وجود دارد. امام صادق
عليهالسلام
نیز در ادامه این روایت شریف مى فرماید:
(
یا بْنَ جُنْدَب اِنَّ لِلشَّیطانِ مَصائدَ یصْطادُ بها فَتَحامُوا شِباكَهُ و مَصائِدَهُ قلتُ یا بْنَ رسولِ اللّهِ و ما هِىَ؟ قال: اما مَصائِدُهُ فَصَدٌّ عَنْ بِرِّ الاِخوانِ، و اَمّا شِباكُهُ فَنَوْمٌ عَنْ قَضاءِ الصّلَواتِ الّتى فَرَضَهَا اللّهُ، اَما اِنَّهُ ما یعْبَدُ اللّهُ بِمِثْلِ نَقْلِ الاَقْدامِ اِلى بِرِّالاِخْوانِ و زِیارَتِهِمْ، وَیلٌ لِلسّاهینَ عَنِ الصَّلَواتِ، النّائِمینَ فِى الْخَلَواتِ الْمُسْتَهْزِئینَ بِاللّهِ وَ آیاتِهِ فىِ الفَتَراتِ
)
.
شیطان دام هایى دارد كه به وسیله آنها انسان ها را صید مى كند. از بزرگ ترین، عمومى ترین و مؤثرترین دام هایى كه شیطان براى آدمیزاد مى گستراند، یكى این است كه انسان را از خدمت كردن به دیگران، به ویژه برادران دینى خود باز مى دارد، دوم آن كه كارى مى كند تا انسان نمازهایش را به موقع نخواند.
انسان ممكن است با انجام دادن واجبات و فرایض دینى خود فكر كند كه به طور كامل به وظیفه اش عمل كرده است، در حالى كه رفع نیازهاى مادى و معنوى برادران ایمانى نیز در حد توان از جمله وظایف دینى مسلمانان مى باشد. خصوصاً افرادى كه فعالیت خاصى مثل تحصیل، تدریس، نویسندگى و... را انجام مى دهند، باید بدانند كه وظایفى هم نسبت به دیگران، از جمله اقوام، همسایه ها، هم حجره اى ها و دوستان دارند، اما متأسفانه این گونه افراد به دلیل تمركز روى یك فعالیت خاص، كم تر به این نكته توجه دارند و از انجام این وظیفه مهم غافل اند. این غفلتى است كه اولا، مقدمات آن را شیطان فراهم مى كند؛ ثانیاً، به ما القا مى كند كه اصلا چیزى ندارى كه بخواهى به دیگران كمك كنى؛ ثالثاً، ما را نسبت به نیازهاى دیگران بى تفاوت مى كند؛ یعنى حالتى را در ما ایجاد مى كند كه با خود بگوییم به من ربطى ندارد كه دیگران نیاز دارند یا ندارند، یا مى گوییم من زحمت كشیده ام و به اندازه رفع نیاز خودم چیزى را به دست آورده ام، آنها هم بروند زحمت بكشند تا محتاج دیگران نباشند. حضرت در ادامه مى فرماید: هیچ عبادتى بالاتر از این نیست كه انسان در راه كمك كردن به برادران دینى خود قدمى بردارد، حتى اگر هم در این راه موفق به رفع نیاز آنها نگردد. نه تنها احسان و خدمت به برادران دینى بالاترین عبادت است، بلكه دیدار دوستان، البته اگر براى خدا باشد، نیز بالاترین عبادت است.
از دیگر دام هاى شیطانى، بازداشتن انسان از خواندن نماز اول وقت است. آنچه انسان را مستقیماً در مسیر تقرب الى الله به پیش مى برد، نماز است. نماز رابطه مستقیم بنده با خالق است. از جمله مسایلى كه باعث مى شود انسان نتواند به درستى از نمازش استفاده كند، زیاد خوابیدن، دیر خوابیدن و بد خوابیدن است. وقتى انسان دیگر اهتمامى به خواندن نماز اول وقت نداشته باشد، نسبت به مسایل دین نیز بى اعتنا مى شود و كم كم كارش به جایى مى رسد كه با دیده تمسخر به مناسك دینى مى نگرد:
(
ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذِینَ أَساؤُا السُّواى أَنْ كَذَّبُوا بِآیاتِ اللّهِ وَ كانُوا بِها یسْتَهْزِؤُنَ
)
؛
سرانجام كار آنان كه به اعمال زشت و كردار بد پرداختند این شد كه كافر شده و آیات خدا را تكذیب و تمسخر كردند. اگر خداى ناكرده انسان در این مسیر خطرناك قرار گرفت و نسبت به نماز بى اهمیت شد، در واقع با این كار مقدمات كافر شدن خود را فراهم ساخته است.
از جمله دلایل بى اعتنایى به دین و تمسخر آن، قرار گرفتن انسان در محیطى است كه در آن جا عوامل انحراف و دنیاگرایى زیاد است به گونه اى كه آیات الهى كم تر به گوش مى رسد، موعظه كم تر است و دست رسى به استاد و مربى مشكل است. قرآن كریم در مورد كسانى كه عهد خدا و سوگند خود را به بهایى اندك مى فروشند، مى فرماید:
(
أُولئِكَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِی الاْخِرَةِ وَ لا یكَلِّمُهُمُ اللّهُ وَ لا ینْظُرُ إِلَیهِمْ یوْمَ الْقِیامَةِ وَ لا یزَكِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ
)
؛
اینان را در دار آخرت بهره اى نیست و خدا از خشم با آنها سخن نگوید و به نظر رحمت در قیامت بدان ها ننگرد و از پلیدى گناه پاكیزه نگرداند و آنان را (در جهنم) عذاب دردناك خواهد بود.
از خداوند متعال مى خواهیم كه ما را به وظایف خود آشنا و از شر وسوسه هاى شیطان دور سازد.