عوامل محرك فرهنگى و اجتماعى
شرايط فرهنگى و اجتماعى به گونهاى است كه افراد جامعه و بويژه نوجوانان و جوانان در معرض بمباران بىوقفه پيامهاى اطلاعات و علوم مختلف قرار دارند. رسانهها زبان ارتباطى اين پيامها با مردم است و نقش گسترده و فراگير آنها براى هيچ كس قابل انكار نيست. تبادلات فرهنگى كشورهاى مختلف از طريق كتب، مجلات، فيلمها و نوارهاى گوناگون و غيره انجام مىپذيرد، به گونهاى كه امروزه هيچ كشورى نمىتواند فضاى فكرى بسته و محدودى به وجود آورد. بايد اذعان نمود كه بيشتر تبادلات فرهنگى، در برگيرنده عناصر منفى و جنبههاى بدآموز هستند. امروزه آثار فرهنگ مبتذل غرب در جامعه ما كم نيست و اگر چه مبارزه با آن توصيه مىشود، ولى واقعيت امر آن است كه در بيشتر نقاط كشور آثار سوء و نامطلوب فرهنگ مبتذل غرب را مىتوان مشاهده نمود.
فرستندههاى راديويى و تلويزيونى، فيلمهاى سينمايى وارداتى، سريالهاى خارجى مغاير با فرهنگ اسلامى، كتب و مجلات خارجى، نوارهاى ويدئو و كاست كه آخرين فيلمهاى روى پرده را در دنياى غرب به سهولت به داخل كشور سرازير مىكند، عكسها و آلبومهاى مبتذل و ساير ابزار تبليغ كه در دست دشمنان اين جامعه، به طور مؤثرى عليه ما به كار گرفته شده است، مجموعا ايجاد كننده محيط محرك جنسى براى افراد جامعه به ويژه جوانان اين مرز و بوم است. مع الاسف خطر اين هجوم تبليغاتى و فرهنگى كاملاً احساس نشده و لذا مقابله با آن هم كاملاً جدى گرفته نشده است.
گر چه مبادله اين ابزارهاى تبليغاتى به شيوه نسبتا مخفيانه انجام مىگيرد، ولى مدارس و مراكز حضور جوانان، همچون ميادين ورزشى و پاركها و غيره، زمينه مناسب اين تبادلات را فراهم مىنمايد.
كتابهايى كه به شرح و تفسير روابط زناشويى همراه با تصاوير و جزئيات امر پرداختهاند، كم نيستند و به راحتى قابل خريدارى و استفاده جوانان مىباشند.
عكسهاى مبتذل و تحريكآميز جنسى به گونهاى روان شناسانه، اخلاق و فرهنگ جوانان را در معرض هجومى سخت و ويرانگر قرار دادهاند.
روان شناسى در اين باره چنين گفته است:
«مطالعه كتابهايى از قبيل «غروب آفتاب در اندلس» بيانگر اين واقعيت است كه استعمار براى غلبه بر انقلابها و حركتهاى اسلامى و عقيدتى همواره از نفوذ عناصر مبتذل و فاسد فرهنگى، بهره جسته و سعى در به ابتذال كشيدن نسل نوجوان و جوان، از اين طريق دارد. هماكنون شبكههاى نامرئى فساد در تلاشند تا به طرق مختلف ريشه حميّت و غيرت را در نسل جوان جامعه بخشكانند.
ويدئو كلوپها به طريقه گسترده و جديد با آخرين دستاوردهاى صنايع عظيم فيلمسازى دنياى غرب كه معجونى از سكس، خشونت و هيجان است، خانوادههاى مرفه و بىبند و بار را تغذيه مىكنند. نوجوانان و جوانان اين نوع خانوادهها نيز بارهاى منفى فرهنگى و ضد اخلاقى خود را در مدارس به همسالان انتقال مىدهند و در آخرين كلام، فرستندههاى تلويزيونى كشورهاى همسايه از جمهوريهاى شوروى سابق، تركيه، عراق تا كشورهاى عرب حوزه خليج فارس به طور فزايندهاى نوجوانان و جوانان مظلوم اين ديار را پوشش مىدهند»
محيط نيز از طريق وارد نمودن عناصر محرك در گرايشهاى انحرافى، منجر به بروز مشكلات و انحرافات جنسى مىشود. مسائلى از قبيل روابط ناسالم و آزادانه دختر و پسر در برخى از محيطهاى عمومى از قبيل پاركها، سينماها و ساير اماكن مشابه، سريالهاى تلويزيونى و فيلمهاى خارجى و همچنين عرضه و فروش عكسهاى هنرپيشهها و خوانندگان خارجى به گونههاى مختلف در تحريك زايى نوجوان مؤثر است. مسئله فروشگاهها و عرضه و نمايش لباسهاى مبتذل نيز در اين زمينه بىتأثير نيست. آزاد بودن ورود اجناس و لباسهاى مبتذل زنانه و بخصوص عرضه آزاد آنها در پشت ويترينها براى جذب دختران نيز عاملى ديگر مىباشد.
محيط و جامعه در گرايشهاى فكرى و اخلاقى افراد اثر مىكند. در اين زمينه به نمونهاى از قرآن اشاره مىشود.
در تاريخ بنىاسرائيل مىخوانيم:(
فَأَتَوْا عَلى قَوْمٍ يَعْكُفُونَ عَلى اَصْنامٍ لَهُمْ قالُوا يا مُوسَى اجْعَلْ لَنا اِلها كَما لَهُمْ الِهَةً...
)
«در مسير خود به جمعيتى رسيدند كه اطراف بتهايشان با تواضع و خضوع گرد آمده بودند (در اين هنگام بنىاسرائيل به موسى) گفتند تو، هم براى ما معبود قرار ده همانگونه كه آنها معبودان (و خدايان) دارند...».
اين جريان نشان مىدهد كه انسان تا چه اندازه، تحت تأثير محيط قرار دارد، محيط است كه مىتواند او را به خداپرستى سوق دهد، و محيط است كه مىتواند او را به بتپرستى بكشاند، محيط است كه منشاء انواع مفاسد و بدبختيها و يا سرچشمه صلاح و پاكى مىگردد (اگر چه انتخاب خود او نيز عامل نهايى است) و به همين جهت اصلاح محيط در اسلام فوق العاده مورد توجّه قرار دارد.
موضوع اختلاط دانشجويان در محيط درس و در محوطه و فضاى باز و نشستن بر روى نيمكتهايى كه در فضاى آزاد جهت مطالعه قرار داده مىشود، يكى ديگر از مسائلى است كه انگيزه و سببى براى ارتكاب گناه است كه به دنبال آن مسائل مختلفى ممكن است اتفاق بيفتد. آيا براى اين شيوه تحصيل و مضرّاتى كه براى اخلاق ممكن است داشته باشد فكرى شده است؟ آيا گردش دختر و پسر در فضاى آزاد و... ضرر و مانعى ندارد؟
عواملى كه ذكر آنها گذشت پارهاى از عوامل فرهنگى و اجتماعى بود كه به عنوان آفت مىتوانند بر روى پاكدامنى افراد يك جامعه مؤثر باشند.
آفاتى كه ذكر آنها گذشت اغلب باعث بروز انحرافات جنسى مىگردند، كه اين انحرافات نيز خود به نوعى از آفات پاكدامنى محسوب مىشوند. در اين قسمت از بحث اين آفات بررسى مىگردند.
بدترين راه دفع غريزه (زنا)
زنا يكى از گناهان كبيره و از بلاهاى بزرگ اجتماعى مىباشد. خوشبختانه اسلام با اين عامل بدبختى و بلاى كشنده اجتماعى شديدا مبارزه مىكند.
خداوند متعال در قرآن كريم فرموده است:(
وَلا تَقْرَبُوا الزِّنى اِنَّهُ كانَ فاحِشَةً وَسآءَ سَبيلاً
)
«و نزديك زنا نشويد كه كار بسيار زشت و بدراهى است».
«علامه طباطبايى» اين آيه را چنين تفسير كرده است:
«اين آيه از زنا نهى مىكند و در حرمت آن مبالغه كرده است چون نفرموده اين كار را نكنيد، بلكه فرموده نزديكش هم نشويد، و اين نهى را چنين تعليل كرده كه اين عمل فاحشه است، و زشتى و آن صفت لاينفك آن است، به طورى كه در هيچ فرضى از آن جدا نمىشود، و با تعليل ديگر فرموده: وَساءَ سَبيلاً، فهماند كه اين روش، روش زشتى است كه به فساد همه شئون اجتماع منجر مىشود، و به كلى نظام اجتماع را مختل ساخته و انسانيّت را به نابودى تهديد مىكند»
نويسنده ديگرى معتقد است:
شايد دقيقترين تعبيرى كرد كه در قرآن از زنا شده همين جمله(
وَساءَ سَبيلاً
)
باشد، زيرا اين جملهاى است كه اساسىترين منطق اسلام را درباره مخالفت و مبارزه با فحشاء روشن مىكند. اين جمله مىگويد: عمل شنيع زنا يك راه طبيعى و خالى از خطر براى اطفاء غريزه نيست. جامعهاى كه غريزه خود را از طريق زنا اشباع مىكند، در يك جاده ناهموار و خطرناكى افتاده كه عاقبت آن دورى از مقصد و افتادن در پرتگاههاى هولناك است. نيروى خدادادى غريزه براى ابقاء نسل انسان و ايجاد يك سلسله هيجانات روحى و عاطفى در مرد و زن است كه اين هيجانات ضامن تشكيل كانون خانواده و اطفاء غريزه از يك طريق محدود و قانونى است، اما ارتكاب زنا نه تنها اجتماع را به مقصد ابقاء نسل نزديك نمىكند، بلكه اجتماع را در هزاران دره مخوف پرت مىكند كه دهها ميليون بيماران مقاربتى و ميلياردها دلار بودجه معالجه آنها و ميليونها كودكان بىسرپرست تنها گوشهاى از اين پرتگاهها را نشان مىدهد. در «تفسير نمونه» پيرامون فلسفه تحريم زنا چنين آمده است
١ - پيدايش هرج و مرج در نظام خانواده، و از ميان رفتن رابطه فرزندان و پدران، رابطهاى كه وجودش نه تنها سبب شناخت اجتماعى است، بلكه موجب حمايت كامل از فرزندان مىگردد، و پايههاى محبتى را كه در تمام طول عمر سبب ادامه اين حمايت است مىگذارد. خلاصه، در جامعهاى كه فرزندان نامشروع و بىپدر فراوان گردند روابط اجتماعى كه بر پايه روابط خانوادگى بنيان شده سخت دچار تزلزل مىگردد.
٢ - اين عمل ننگين سبب انواع برخوردها و كشمكشهاى فردى و اجتماعى در ميان هوسبازان است، داستانهايى را كه بعضى از چگونگى وضع داخل محلههاى بدنام و مراكز فساد نقل كرده و نوشتهاند به خوبى بيانگر اين واقعيت است كه در كنار انحرافات جنسى بدترين جنايات رخ مىدهد.
٣ - تجربه نشان داده و علم ثابت كرده است كه اين عمل باعث اشاعه انواع بيماريها است و با تمام تشكيلاتى كه براى مبارزه با عواقب و آثار آن امروز فراهم كردهاند باز آمار نشان مىدهد كه تا چه اندازه افراد از اين راه سلامت خود را از دست داده و مىدهند.
٤ - اين عمل غالبا سبب سقوط جنين و كشتن فرزندان و قطع نسل مىگردد، چرا كه چنين زنانى هرگز حاضر به نگهدارى اينگونه فرزندان نيستند، و اصولاً وجود فرزند مانع بزرگى بر سر راه ادامه اعمال شوم آنان مىباشد، لذا هميشه سعى مىكنند آنها را از ميان ببرند.
٥ - نبايد فراموش كرد كه هدف از ازدواج تنها مسئله اشباع غريزه جنسى نيست، بلكه اشتراك در تشكيل زندگى و انس روحى و آرامش فكرى، و تربيت فرزندان و همكارى در همه شئون حيات از آثار ازدواج است كه بدون اختصاص زن و مرد به يكديگر و تحريم زنا هيچيك از اينها امكان پذير نيست.
زنا داراى آثارى است كه برخى از آنها مربوط به اين دنيا و برخى ديگر مربوط به جهان آخرت است.
امام علىعليهالسلام
در حديثى مىگويد: از پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
شنيدم چنين مىفرمود: «فِى الزِّنا سِتَّ خِصالٍ: ثَلاثٌ مِنْها فِى الدُّنْيا وَثَلاثٌ فِى الاْخِرَةِ: فَأَمَّا الَّتى فِى الدُّنْيا فَيَذْهَبُ بِالْبَهاءِ ويَجْعَلُ الْفَناءَ، وَيَقْطَعُ الرِّزْقَ، وَأَمّا الّتى فِى الاْخِرَةِ فَسُوءُ الْحِسابِ وَسَخَطُ الرَّحْمنِ وَالْخُلُودِ فِى النّارِ»
«در زنا شش اثر سوء است، سه قسمت آن در دنيا و سه قسمت آن در آخرت است. اما آنهايى كه در دنيا است يكى اين است كه خرّمى را مىبرد، و تسريع در نابودى انسانها مىكند و روزى را قطع مىكند و اما آنها كه در آخرت است سختى حساب، و غضب خداوند رحمان و جاويد ماندن در آتش دوزخ است».
در حديث ديگرى از پيامبرصلىاللهعليهوآله
آمده است: «اِذا كَثرَ الزِّنا بَعدى كَثرَ مَوْتُ الْفَجْأَةِ» «هر گاه پس از من زنا زياد شود مرگ ناگهانى زياد خواهد شد».
و باز از آن حضرت نقل شده كه فرمودند: «اِذا زَنَى الْعَبْدُ خَرَجَ مِنْهُ الاْيمانُ فَكانَ فَوْقَ رَأسهِ كَالظُّلَّةِ فَاِذا خَرَجَ مِنْ ذلِكَ الْعَمَلِ عادَ اِلَيْهِ الاِْيمانُ»
«وقتى بندهاى زنا كند ايمان از او بيرون رود و چو سايهاى بر سرش بايستد و هنگامى كه دست بردارد ايمان به سوى او باز مىگردد». و باز از ايشان نقل شده كه فرمودند: «اِذا ظَهَرَ الزِّنا والرِّبا فى قَرْيَةٍ فَقَدْ اَحَلُّو بِأَنْفُسِهِمْ عَذابَ اللّهِ»
«وقتى زناكارى و رباخوارى در دهكدهاى آشكار شود مردم آن عذاب خدا را به خود خريدهاند».
تحريم زنا و مبارزه شديد با آن تنها خاص دين اسلام نيست بلكه ساير شريعتهاى آسمانى به طورى كه قرآن كريم
بدان اشاره مىكند همه از عمل زشت زنا به شديدترين وجهى نهى مىكردهاند، در ميانه يهود قدغن بوده، از انجيلها هم برمىآيد كه در بين نصارى نيز حرام بوده است. از حضرت عيسىعليهالسلام
نقل شده كه فرمودند: «اِنَّ مُوسى اَمَرَكُمْ اَنْ لا تَزْنُوا وَاَنَا امُرُكُمْ اَنْ لا تُحَدِّثُوا اَنْفُسَكُمْ بِالزِّنا فَضْلاً اَنْ تَزْنُوا، فَاِنَّ مَنْ حَدَّثَ نَفْسَهُ بِالزِّنا كانَ كَمَنْ اَوْقَدَ فى بَيْتِهِ مِزْوَقٌ فَاَفْسَدَ التَّزاويقَ الدُّخانُ وَاِنْ لَمْ يَحْتَرِقِ الْبَيْتُ»
«حضرت موسى شما را امر فرمود كه زنا نكنيد ولى من به شما امر مىكنم كه فكر و خيال زنا را هم نكنيد چه رسد به عمل زنا، زيرا آنكه فكر زنا كند همانند كسى است كه در عمارت زيبايى آتش برافزود، دودهاى تيره آتش زيباييهاى عمارت را خراب كند اگر چه آن خانه آتش نگيرد».
همجنس گرايى يك انحراف شرمآور
همجنس گرايى چه در ميان مردان باشد (لواط) و چه در ميان زنان (مساحقه) از بدترين انحرافات اخلاقى است كه سرچشمه مفاسد زيادى در جامعه خواهد بود.
اصولاً طبيعت زن و مرد آن چنان آفريده شده است كه آرامش و اشباع سالم خود را در علاقه به جنس مخالف (از طريق ازدواج سالم) مىبينند، و هر گونه تمايلات جنسى در غير اين صورت، انحراف از طبع سالم انسانى و يك نوع بيمارى روانى است كه اگر به آن ادامه داده شود روز به روز تشديد مىگردد و نتيجهاش بىميلى به جنس مخالف و اشباع ناسالم از طريق جنس موافق است.
اين گونه روابط نامشروع در ارگانيسم بدن انسان و حتى در سلسله اعصاب و روح اثرات ويرانگرى دارد: مرد را از يك مرد كامل بودن، و زن را از يك زن كامل بودن ساقط مىكند، بطورى كه چنين زنان و مردان همجنس باز، گرفتار ضعف جنسى شديد مىشوند و قادر نيستند پدر و مادر خوبى براى فرزندان آينده خود باشند و گاه قدرت بر توليد فرزند را به كلى از دست مىدهند.
افراد همجنس گرا تدريجا به انزوا و بيگانگى از اجتماع و سپس بيگانگى از خويشتن رو مىآورند، و گرفتار تضاد پيچيده روانى مىشوند، و اگر به اصلاح خويش نپردازند ممكن است به بيماريهاى جسمى و روانى مختلفى گرفتار شوند.
به همين دليل و به دلايل اخلاقى و اجتماعى ديگر، اسلام شديدا همجنس گرايى را در هر شكل و صورت تحريم كرده، و براى آن مجازاتى شديد كه گاه به سر حد اعدام مىرسد قرار داده است.
لواط از گناهان كبيره است و حتى حرمت و عقوبت آن از زنا شديدتر است. از حضرت صادقعليهالسلام
نقل شده كه فرمودند: «حُرْمَةُ الدُّبُرِ اَعْظَمُ مِنْ حُرْمَةِ الْفَرْجِ اِنَّ اللّهَ تَعالى اَهْلَكَ اُمَّةً لِحُرْمَةِ الدُّبُرِ وَلَمْ يهلك اَحَدا لِحُرْمَةِ الْفَرْجِ»
«حرمت لواط از زنا بيشتر است، به درستى كه خداوند قومى را براى عمل لواط هلاك فرمود (قوم لوط) ولى كسى را براى زنا هلاك نفرمود».
رواياتى كه در مذمت همجنس گرايى از پيشوايان اسلام نقل شده آنقدر زياد و تكان دهنده است كه با مطالعه آن هر كس احساس مىكند كه زشتى اين گناه به اندازهاى است كه كمتر گناهى در پايه آن قرار دارد. از جمله در روايتى از پيامبر اسلامصلىاللهعليهوآله
مىخوانيم: «هنگامى كه قوم لوط آن اعمال ننگين را انجام دادند زمين آن چنان ناله و گريه سر داد كه اشكهايش به آسمان رسيد، و آسمان آن چنان گريه كرد كه اشكهايش به عرش رسيد، در اين هنگام خداوند به آسمان وحى فرستاد كه آنها را سنگباران كن! و به زمين وحى فرستاد كه آنها را فرو بر»
قوم لوط قومى بودند كه عمل شنيع لواط در ميان آنان به صورت همگانى رايج بود. خداوند متعال در قرآن كريم مىفرمايد:(
وَلُوطا اِذْ قالَ لِقَوْمِهِ اِنَّكُمْ لَتَاْتُونَ الْفاحِشَةَ ما سَبَقَكُمْ بِها مِنْ اَحَدٍ مِنَ الْعالَمينَ
)
«و لوط را فرستاديم هنگامى كه به قوم خود گفت: شما كار بسيار زشتى انجام مىدهيد كه احدى از مردم جهان قبل از شما آن را انجام نداده». در «تفسير نمونه» آمده
«فاحشه» از ماده «فحش» در اصل به معنى هر فعل يا سخن بسيار زشت و زننده است، و در اينجا كنايه از «همجنس گرايى» است.
از جمله(
ما سَبَقَكُمْ بِها مِنْ اَحَدٍ مِنَ الْعالَمينَ
)
به خوبى استفاده مىشود كه اين عمل زشت و ننگين لااقل به صورت همگانى و عمومى و در آن شكل زننده در ميان هيچ قوم و ملتى سابقه نداشته است.
در حالات قوم لوط نوشتهاند يكى از عوامل اصلى آلودگى آنها به اين گناه اين بود كه آنها مردمى بخيل بودند، و چون شهرهاى آنها بر سر راه كاروانهاى شام قرار داشت آنها با انجام اين عمل نسبت به بعضى از عابرين و مهمانها آنها را از خود متنفّر كردند، ولى كمكم تمايلات همجنس گرايى در ميان خود آنها قوت گرفت و در لجنزار «لواط» فرو رفتند.
به هر حال آنها هم بار گناه خويش را بر دوش مىكشند و هم بار گناه كسانى را كه در آينده از عمل آنها پيروى مىكنند (بىآنكه از گناه آنان چيزى كاسته شود) چرا كه بنيانگذار اين سنّت شوم و پليد بودند و مىدانيم هر كس سنّتى بگذارد در اعمال كسانى كه به آن عمل مىكنند سهيم است.
در آيه بعد مىفرمايد:(
اَئِنَّكُمْ لَتَأتُونَ الرِّجالَ وَتَقْطَعُونَ السَّبيلَ وَتَأتُونَ فى ناديكُمُ الْمُنْكَرَ فَما كانَ جَوابَ قَوْمِهِ اِلاّ اَنْ قالُو اِئْتِنا بِعَذابِ اللّه اِنْ كُنْتَ مِنَ الصّادِقينَ
)
«آيا شما به سراغ مردان مىرويد، و راه تداوم نسل را قطع مىكنيد، و در مجلستان اعمال منكر انجام مىدهيد؟ اما پاسخ قومش جز اين چيزى نبود كه گفتند: اگر راست مىگويى عذاب الهى را براى ما بياور»!
سرانجام اين قوم به عذاب الهى گرفتار شدند. در قرآن مجيد سه نوع عذاب براى قوم لوط بيان فرموده: صيحه، باريدن سنگ عذاب بر آنها و زير و رو شدن شهرهاى آنها
بعد مىفرمايد:(
وَما هِىَ مِنَ الظّالِمينَ بِبَعيدٍ
)
«عذابى كه بر قوم لوط نازل شد از ظلم كنندگان دور نيست». و اين تهديد سختى است به كسانى كه عمل آنها را مرتكب مىشوند.
ذكر يك نكته در اينجا ضرورى است و آن اينكه عذاب بايد تناسبى با نحوه گناه داشته باشد، از آنجا كه اين قوم در طريق انحراف جنسى همه چيز را دگرگون ساختند، خداوند نيز شهرهاى آنها را زير و رو كرد و از آنجا كه بارانى از سخنان ركيك به طور مداوم بر هم مىريختند، خداوند هم بارانى از سنگ بر سر آنان فرو ريخت.
استمناء يك انحراف جنسى ديگر
استمناء يا خود ارضايى يكى از گناهان كبيره است كه بر آن وعده عذاب داده شده است.
در آخر كتاب حدود جواهر مىنويسد هر كس به دستش يا عضو ديگرش استمناء كند بايد تعزير شود چون كار حرامى بلكه كبيرهاى را مرتكب شده است چنانچه از حضرت صادقعليهالسلام
از حكم آن مىپرسند آن حضرت مىفرمايد: «گناه بزرگى است كه خداوند در قرآن مجيد از آن نهى فرموده است و استمناء كننده مثل اين است كه به خودش نكاح كرده و اگر كسى را كه چنين كارى مىكند بشناسم با او هم خوراك نخواهم شد» راوى حديث مىپرسد: از كجاى قرآن حكم آن فهميده مىشود؟ فرمود: از آيه «هر كس با غير از همسر و كنيزش شهوتش را دفع كند ايشان تجاوزكارانند». راوى پرسيد: گناه زنا بزرگتر است يا استمناء؟ حضرت فرمود: «استمناء گناه بزرگى است»
رسول اكرمصلىاللهعليهوآله
در اين زمينه فرموده است: «ناكِحُ الْكَفِّ مَلْعُونٌ»
«كسى كه با دستش استمناء كند ملعون است».
متأسفانه بواسطه مشكلات بىحد و حساب ازدواج و تجرد جوانان اين مرض خانمانسوز و گناه كبيره شيوع فوق العاده پيدا كرده و دانسته يا ندانسته بسيارى از جوانان عزيز را به انواع و اقسام بيماريها مبتلا مىسازد، صرف نظر از عقوبتهاى اخروى كه دارد.
اين عمل مبتلايان را به ضعف قواى شهوانى دچار مىكند، جبون و بىحال بار مىآيند، و شهامت و درستى از آنها سلب مىشود. اين عمل غير طبيعى از لحاظ روابط نزديكى كه با حواس پنجگانه دارد در چشم و گوش اثر مىگذارد بدين معنى كه ديد چشم را ضعيف كرده و حس سامعه را نيز تا اندازه قابل توجهى از كار مىاندازد
اينها تنها گوشهاى از آثار سوء اين عمل زشت بود.
_____________________________________