فصل چهارم : راههاى مبارزه با آفات عفاف از ديدگاه وحى و روايات
در بخش گذشته به آفات عفاف اشاره شد. حال بايد ديد آيا قرآن و معصومينعليهمالسلام
راههايى براى مبارزه با اين آفات معرفى كردهاند، يا نه؟اسلام، كه كاملترين اديان است و به روح و عمق مسايل مىنگرد، در اين زمينه راههايى را نشان داده كه اغلب آنها جنبه پيشگيرى دارد. در اين بخش راههاى مبارزه با آفات پاكدامنى، از ديدگاه قرآن و روايات معصومينعليهمالسلام
بيان مىشود.
پرهيز از افراط و تفريط در غريزه
همانطور كه در بخش آفات پاكدامنى گذشت افراط و تفريط در غريزه هر دو مذموم و ناپسند مىباشد. به فرموده حضرت علىعليهالسلام
منشاء افراط و تفريط چيزى جز نادانى نيست. قالَ عَلِىٌّعليهالسلام
: «لا يُرَى الْجاهِلُ اِلاّ مُفْرِطا اَوْ مُفَرِّطا»
اعتدال و ميانهروى در مورد غريزه جنسى روشى است كه رضايت خداوند خالق و منطبق با سنن آفرينش است. در اين روش نه غريزه جنسى آزاد و خود سر گذارده مىشود و نه سركوب و مطرود مىگردد، بلكه اين تمايل طبيعى با اندازهگيرى صحيح از حمايت قانون و اخلاق برخوردار است و در حدود مصلحت فردى و اجتماع موجبات ارضائش فراهم مىآيد. پايهگذاران روش اعتدال در درجه اول پيامبران خدا بودند. اينان به امر الهى در طول اعصار و قرون متمادى از طرفى مردم را به زناشويى تشويق كردهاند و از طرف ديگر با هر قسم لاابالىگرى و انحرافهاى جنسى مبارزه نموده و جوامع بشرى را از آنها برحذر داشتهاند. دين اسلام غريزه جنسى را مورد توجّه قرار داده و پيروان خود را ترغيب به ازدواج و از مجرّد بودن نهى كرده است. «صدر الدين بلاغى» در اين باره مىنويسد:
«شك نيست كه اسلام بوجود و اهميّت غرايز اعتراف كرده، ولى هيچگاه غرايز را براى سقوط و هماهنگى با چهارپايان آزاد نگذاشته و هرگز روا نداشته است كه انسان تنها از روزنه غرايز عالم خلقت و جهان اجتماع را تماشا كند. و اما اينكه اسلام مرد و زن را ملزم ساخته كه هر يك حاجت جنسى آن ديگر را برآورد، اين دليل آن نيست كه اين شريعت انسان را از سطح عالى اخلاقى و فضيلت به دره پيروى از غريزه تنزّل داده، بلكه مقصود اسلام از اين الزام اين است كه حاجات ضرورى و طبيعى مردم برآورده شود»
مسيحيان درباره غريزه جنسى، يعنى ميل مرد به زن و زن به مرد، عقيده دارند اين غريزه يك ميل پست و ناپاك و علاقه پليد و شرمآور مىباشد و به اصطلاح ازدواج پيوند زشت و فاسدى است كه انسان را از رسيدن به مقام معنويّت و تقوى باز مىدارد!
تا آنجا كه كشيشان كاتوليك و همچنين زنان و مردان تارك دنيا، در تمام عمر، مجرد زندگى مىكنند، و هر گونه ازدواج را مخالف اين مقام روحانى تصور مىكنند! (هر چند اين مسئله بيشتر جنبه ظاهرى دارد اما در خفا جمعى از آنها راههائى براى اشباع غريزه جنسى خود انتخاب مىكنند و كتابهاى نويسندگان خودشان پر است از داستانهايى كه در اين زمينه نوشتهاند) (٣).
اما اسلام، ميل جنسى را يك غريزه طبيعى و مقدس و ارضاء غريزه جنسى را لازم و ازدواج و علاقه به زن را مبارك و پسنديده مىدادند. امام صادقعليهالسلام
در اين زمينه فرموده است:(
مِنْ اَخْلاقِ الاْءَنْبِياءِ حُبُّ النِّساء
)
«دوست داشتن و علاقه به زن از اخلاق و صفات پيامبران است»
در كتاب «بهشت خانواده» آمده
: خداوند مهربان براى دستگيرى انسان و راهنمايى او در مسير غريزه مانند ساير امورى كه مورد نياز اوست، كتاب و رسول فرستاده، برنامه و قانون وضع كرده، راه و چاه نشان داده و در دسترس او گذاشته است. براى اينكه بشر در غريزه جنسى دچار تفريط نشود، از رهبانيت و عزلت منع نموده و به تناكح و تناسل امر تأكيد فرموده است و براى اينكه گرفتار افراط و كجروى نگردد، از لواط و زنا و استمناء و مساحقه زنان و همچنين انحرافات ديگر جلوگيرى نموده است. امام علىعليهالسلام
فرمودند: «... وَمُجانَبَةَ السِّرقَةِ اِيجابا لِلْعِفَّةِ، وَتَرْكَ الزِّنا تَحْصينا لِلنَّسَبِ، وَتَرْكَ اللِّواطِ تَكْثيرا لِلنَّسْلِ...»
«خداوند اجتناب از دزدى را براى به وجود آوردن عفت واجب كرد، و ترك زنا را واجب كرد براى حفظ نسب، و ترك لواط را واجب كرد تا نسل بشر زياد شود».
چشم فرو بستن از نگاه به نامحرم
همانطور كه قبلاً بيان شد، يكى از مهمّترين آفات پاكدامنى، چشم چرانى است. اين عامل: اغلب اوقات باعث ظهور انحرافات جنسى مىگردد. خداوند متعال در قرآن كريم مىفرمايد:(
قُلْ لِلْمُؤْمِنينَ يَغُضُّوا مِنْ اَبْصارِهِمْ ويَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِكَ اَزْكى لَهُمْ اِنَّ اللّهَ خَبيرٌ بِما يَصْنَعُونَ
)
«به مؤمنان بگو چشمهاى خود را (از نگاه به نامحرمان) فرو گيرند، و فروج خود را حفظ كنند، اين براى آنها پاكيزهتر است، خداوند از آنچه انجام مىدهيد آگاه است».
«يغضوا» از ماده «غض» (بر وزن خز) در اصل به معنى كم كردن و نقصان است و در بسيارى از موارد در كوتاه كردن صدا، يا كم كردن نگاه گفته مىشود.
مىگويد:
«در اين آيه كلمه «اَبْصار» كه جمع بصر است به كار رفته است. فرق است بين كلمه «بصر» و كلمه «عين» همانطور كه در فارسى هم فرق است بين كلمه «ديده» و كلمه «چشم». عين كه فارسى آن چشم است، نام عضو مخصوص و معهود است با قطع نظر از كار آن، ولى كلمه بصر و همچنين فارسى آن «ديده» از آن جهت به چشم اطلاق مىشود كه كار مخصوص ديدن (اِبصار) از آن سر مىزند. لذا اين دو كلمه اگر چه اسم يك عضو مىباشند ولى مورد استعمال آنها تفاوت دارد. در آيه مورد بحث، چون عنايت به كار چشم، يعنى عمل ديدن است كلمه أبصار به كار رفته است، نه كلمه عيون»
در «تفسير نمونه» بعد از بيان معنى واژه «غض» چنين آمده است
: بنابر اين آيه نمىگويد مؤمنان بايد چشمهاشان را فرو بندند، بلكه مىگويد بايد نگاه خود را كم و كوتاه كنند، و اين تعبير لطيفى است به اين منظور كه اگر انسان به راستى هنگامى كه با زن نامحرمى روبرو مىشود بخواهد چشم خود را بكلى ببندد، ادامه راه رفتن و مانند آن براى او ممكن نيست، اما اگر نگاه را از صورت و اندام او برگيرد و چشم خود را پايين اندازد، گويى از نگاه خويش كاسته است و آن صحنهاى را كه ممنوع است از منطقه ديد خود به كلى حذف كرده است. قابل توجّه اينكه قرآن نمىگويد از چه چيز چشمان خود را فرو گيرند (و به اصطلاح متعلق آن فعل را حذف كرده) تا دليل به عموم باشد، يعنى از مشاهده تمام آنچه نگاه به آنها حرام است چشم برگيرند.
از آنچه گفته شد اين نكته روشن مىشود كه مفهوم آيه فوق اين نيست كه مردان در صورت زنان خيره نشوند تا بعضى از آن چنين استفاده كنند كه نگاههاى غير خيره مجاز است، بلكه منظور اين است كه انسان به هنگام نگاه كردن معمولاً منطقه وسيعى را زير نظر مىگيرد، هر گاه زن نامحرمى در حوزه ديد او قرار گرفت چشم را چنان فرو گيرد كه آن زن از منطقه ديد او خارج شود، يعنى به او نگاه نكند اما راه و چاه خود را ببيند و اينكه «غَض» را به معنى كاهش گفتهاند، منظور همين است.
«علامه طباطبايى» ذيل اين آيه چنين آورده است:
«اين آيه به جاى اينكه نهى از چشمچرانى كند، امر به پوشيدن چشم كرده و فرقى ندارد، آن امر اين نهى را هم افاده مىكند و چون مطلق است نگاه به زن اجنبى را بر مردان و نگاه به مرد اجنبى را بر زنان تحريم فرموده»
.
«مولى فتح اللّه كاشانى» درباره اين آيه چنين نوشته است: «بگو اى محمد بر مردان باايمان را تا فرو خوابانند و بپوشند ديدههاى خود را از ديدن نامحرم، كه نظر سبب فتنه است و باعث خطاياى عظيمه. و در ذخيرة الملوك آورده است كه: تيزروترين پيك بر شيطان در وجود انسان چشم است، زيرا كه حواس ديگر در مساكن خود ساكنند و تا چيزى بدانها نمىرسد به استدراك آن مشغول نمىتوانند شد اما ديده حاسهاى است كه از دور و نزديك ابتلا و آثام را صيد مىكند»
در رابطه با پرهيز از چشمچرانى و پاداش كسى كه چنين كارى را انجام ندهد احاديث فراوانى از معصومينعليهمالسلام
نقل شده است، كه به برخى از آنها اشاره مىشود.
پيامبر اكرمصلىاللهعليهوآله
فرمودند: «شما شش چيز را از من ضامن شويد تا من براى شما بهشت را ضامن شوم: اول، چون حديث كنيد راست گوييد، دوم، چون وعده كنيد به آن وفا كنيد. سوم، چون امانتى به شما دهند ادا نماييد، چهارم فرجهاى خود را نگاه داريد، پنجم، چشم از حرام نگاه داريد، ششم دست را از لقمه حرام كشيده داريد تا من بهشت را براى شما ضمان كنم»
در حديث ديگرى آمده: عَنِ النّبىصلىاللهعليهوآله
قالَ: «ما مِنْ مُسْلِمٍ يَنْظُرُ اِلى اِمْرَأَةٍ اَوَّلَ مَرَّةٍ ثُمَّ يَغُضُّ بَصَرَهُ اِلاّ اَحْدَثَ اللّهُ لَهُ عِبادَةٌ يَجِدُ حِلاوَتَها فى قَلْبِهِ»
«هيچ مسلمانى نيست كه براى بار اوّل به زنى نگاه كند، سپس چشم پوشى كند مگر اينكه خداوند براى او عبادتى ايجاد كند كه شيرينى آن را در قلبش بيابد». در حديث ديگر آمده: قالَ النَّبِىُّصلىاللهعليهوآله
لاِءَمِيرِ الْمُؤْمِنينعليهالسلام
: «يا عَلِىُّ اَوّلَ نَظْرَةٍ لَكَ وَالثّانِيةُ عَلَيْكَ لالَكَ»
پيامبر اكرمصلىاللهعليهوآله
به علىعليهالسلام
فرمودند: «اى على نگاه اول براى توست و نگاه دوم بر عليه توست نه براى تو».
و در حديثى از امام صادقعليهالسلام
آمده كه فرمودند: «اَرْبَعَةٌ لا يَشبَعْنَ مِنْ اَرْبَعَةٍ: اَلاَْرْضُ مِنَ الْمَطَرِ وَالْعَيْنُ مِنَ النَّظَرِ، الحديث»
«چهار چيز از چهار چيز سير نمىشوند: زمين از باران و چشم از نگاه كردن ...» و همان بزرگوار در مورد كسى كه به خاطر ترس از خدا از نگاه كردن به زن نامحرم پرهيز كند و پاداش اخروى چنين فردى، چنين فرمودهاند: «مَنْ نَظَرَ اِلى اِمْرَأَةٍ فَرَفَعَ بَصَرَهُ اِلَى السَّماء وَغَضَّ بَصَرَهُ لَمْ يرْتَدَّ اِلَيْهِ بَصَرَهُ حَتّى يُزَوِّجُهُ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ مِنَ الْحُور العين»
«هر كه بطور ناگهانى چشم بر زنى افكند، ولى با توجّه به منع خدايى چشم خود را به سوى آسمان بلند كند و يا ببندد، خلاصه بر آن زن ننگرد، خداوند يك حور العين كه از زنان بهشتى است براى او تزويج كند تا در بهشت موعود به آن برسد». روايات رسيده در اين زمينه بسيار است كه در اين بخش به همين تعداد بسنده مىشود.
امام خمينى در مورد نگاه كردن مرد به زن بيگانه، چنين مىگويد:
«نگاه كردن مرد به غير از صورت و دو كف دست زن بيگانه از مويش و بقيه جسدش بدون اشكال جايز نيست ـ چه در آن تلذّذ و ريبه باشد يا نه ـ و همچنين است صورت و دو كف دست در صورتى كه به تلذّذ و ريبه باشد. اما بدون آن، دو قول بلكه قولهايى است: جواز آن مطلقا، عدم جواز آن مطلقا، تفصيل بين يك نگاه كه جايز است و تكرار نگاه كردن كه جايز نيست و احوط قولها وسطى آنها مىباشد»
در كتاب «نثر طوبى» ذيل اين آيه چنين نوشته شده»
هر گونه نظر شهوتآميز حرام است مگر مرد به زن خود نظر كند. اين حكم شامل زن پوشيده و بىحجاب هر دو مىشود بلكه شامل پسران ساده زيبا و عكس كه در آب و آينه افتد و تصوير نيز مىگردد. بلكه نظر كردن به شهوت حتى از روى جامه به قامت و دست و پاى و امثال آن حرام است. اما بىشهوت همان اندازه حرام است كه پوشيدنش بر زن واجب است و اگر زن خود را نپوشد بر مردان واجب نيست ترك حوائج و مشاغل خويش كنند تا چشمشان به زنان نيفتد و نيز واجب نيست مسجد رفتن و عبادات واجبه يا مستحبه را مانند حج و زيارت ترك كنند هر چند بدانند در راه زنان بسيار مبتذل ببينند چون پوشيدن وظيفه آنهاست. و در روايت اهل بيتعليهمالسلام
وارد است درباره زنان عشاير چادرنشين و امثال آنها باكى نيست چون اگر نهيشان كنند نمىپذيرند و نفرمود به بازار و پى كار خود نرويد تا آنها را نبينيد.
دومين دستور در آيه فوق مسئله حفظ «فرج» است. «فرج» در اصل به معنى «شكاف» و فاصله ميان دو چيز است، ولى در اينگونه موارد كنايه از عورت مىباشد و در اينجا براى حفظ معنى كنايى آن در فارسى از كلمه «دامان» به جاى آن استفاده مىشود.
«علامه طباطبايى» در ذيل اين قسمت از آيه چنين گفته است:
و جمله(
وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهم
)
نيز به معناى اين است كه به ايشان امر كن تا فرج خود حفظ كنند، و كلمه فرجه و فرج به معناى شكاف ميانه دو چيز است كه با آن از عورت كنايه آوردهاند و در قرآن كريم هم كه سرشار از اخلاق و ادب است هميشه اين كنايه را استعمال كرده. به طورى كه راغب گفته و در عرف هم به خاطر كثرت استعمال مانند نص و اسم صريح براى عورت شده است.
و مقابلهاى كه ميانه جمله:(
يَغُضُّوا مِنْ اَبْصارِهِمْ
)
با جمله(
وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهم
)
افتاده اين معنا را مىرساند كه مراد به حفظ فروج پوشاندن آن از نظر نامحرمان است، نه حفظ آن از زنا و لواط كه بعضى پنداشتهاند»
در تفسير «قمى» در اين زمينه حديثى نقل شده است به اين شرح: عَنْ اَبى عَبدِاللّهعليهالسلام
قال: «كُلُّ آيَةٍ فِى الْقُرْآنِ فى ذِكْرِ الْفُرُوجِ فَهِىَ مِنَ الزِّنا اِلاّ هذهِ الاْآيَةُ فَاِنَّها مِنَ النَّظَرِ»
«هر آيهاى كه در قرآن سخن از حفظ فروج مىگويد، منظور حفظ كردن از زنا است جز اين آيه كه منظور از آن حفظ كردن از نگاه ديگران است»
«استاد مطهرى» در مورد اين قسمت آيه چنين گفته است: «ممكن است مقصود اين باشد كه پاكدامن باشند و دامن خود را از هر چه كه روا نيست نگهدارى كنند، يعنى از زنا و فحشاء و هر كار زشتى كه از اين مقوله است. ولى عقيده مفسرين اوليه اسلام و همچنين مفاد اخبار و احاديث وارده اين است كه هر جا در قرآن كلمه حفظ فرج آمده مقصود حفظ از زنا است جز در اين دو آيه كه به معناى حفظ از نظر است و مقصود وجوب ستر عورت است. چه اين تفسير را بگيريم يا حفظ فرج را به معنى مطلق پاكدامنى و عفاف بگيريم در هر حال شامل مسئله ستر عورت مىباشد.
در جاهليت بين اعراب ستر عورت معمول نبود و اسلام آن را واجب كرد. در دنياى متمدن كنونى نيز عدهاى از غربيها كشف عورت را تأييد و تشويق مىكنند. دنيا دوباره از اين نظر به سوى همان وضع زمان جاهليّت سوق داده مىشود.
راسل در يكى از كتابهايش به نام «در تربيت» يكى از چيزهايى كه از جمله «اخلاق بىمنطق» و به اصطلاح «اخلاق تابو»
مىشمارد همين مسأله پوشانيدن عورت است. عجيب است كه بشر به نام تمدن مىخواهد به قهقرا و تَوَحُّش باز گردد. در قرآن كريم كلمه(
اَلْجاهِليَّةُ الاْولى
)
وارد شده است. شايد اشعار به همين جهت باشد كه جاهليت قديم، نخستين جاهليت بوده است. در بعضى از روايات آمده است كه «اَىْ سَتَكُونُ جاهِليَّةٌ اُخْرى» يعنى مفهوم آيه اين است كه به زودى يك جاهليت ديگر هم به وجود خواهد آمد.
قرآن به دنبال دستور ستر عورت مىفرمايد:(
ذلِكَ اَزْكى لَهُمْ
)
. يعنى اين براى ايشان پاكيزهتر است، پوشيدن عورت يك نوع نظافت و پاكى روح است از اينكه بشر دائما درباره مسائل مربوط به اسافل اعضاء بينديشد.
قرآن با اين جمله مىخواهد فلسفه و منطق اين كار را بيان كند، در حقيقت مىخواهد پاسخى به اهل جاهليت قديم و جديد بدهد كه اين ممنوعيتها را بىمنطق و «تابو» نخوانند، متوجه آثار و منطق آن باشند»
بعد مىفرمايد:(
اِنَّ اللّهَ خَبيرٌ بِما يَصْنَعُونَ
)
«خدا به آنچه مىكنند آگاه است». اين در واقع اخطارى است براى كسانى كه نگاه هوسآلود و آگاهانه به زنان نامحرم مىافكنند و گاه آن را غير اختيارى قلمداد مىكنند. در كتاب «قرآن و مقام زن» در ذيل اين آيه چنين آمده
غضّ بصر و چشمپوشى معنى خاصى دارد كه سزاوار دقت نظر است. مرد مسلمان بايد زنان نامحرم را ناديده بگيرد، تا در انديشه خود ايشان را دنبال نكند. زيرا تهييج شهوت در اثر ديدن با قصد است. اين رويه كه غض بصر و حفظ فروج است، براى مردان پاكتر و اصلح است، و مشاهدات، آن را تأييد مىكند. مرد نظر باز و بىبند و بار براى خانه و زندگى و همسر و فرزند و اجتماع به درد نمىخورد، و خود چون هيچ وقت به ارضاى خاطر نمىرسد، هميشه حسرت بار و به دنبال سراب است. مضافا به آنكه كار او دهن كجى به قوانين اجتماعى است و خواه ناخواه كار او به كيفرهاى توهينآميز مىكشد.
در آيه بعد به شرح وظايف زنان در اين زمينه مىپردازد، نخست به وظايفى كه مشابه مردان دارند اشاره كرده و مىگويد: «و به زنان باايمان بگو چشمهاى خود را فرو گيرند (و از نگاه كردن به مردان نامحرم خوددارى كنند) و دامان خود را حفظ نمايند»(
قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ اَبْصارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ..
.)
و به اين ترتيب «چشم چرانى» همانگونه كه بر مردان حرام است بر زنان نيز حرام مىباشد و پوشانيدن عورت از نگاه ديگران، چه از مرد و چه از زن براى زنان نيز همانند مردان واجب است. «استاد مطهرى» در اين باره مىگويد:
«از اينجا به خوبى روشن مىشود كه هدف از اين دستورات رعايت مصالح بشر است خواه زن يا مرد. قوانين اسلام بر پايه تبعيض و تفاوت ميان زن و مرد بنا نشده است و الا مىبايد همه اين تكاليف را براى زن قائل شود و براى مرد هيچ وظيفهاى مقرر ندارد»
در ذيل اين آيه روايت شده است كه: عَن اُمِّ سَلَمَةِ ـ رَضِى اللّهُ عَنها ـ قالَتْ: كُنْتُ عِنْدَ النّبىصلىاللهعليهوآله
وَعِنْدَهُ مِيمُونة فَاَقْبَلَ اِبْنُ اُمّ مَكتُوم وَذلِكَ بَعْدَ اَنْ اَمَرَنا بِالْحِجابِ فَقالَصلىاللهعليهوآله
اِحْتَجَبا. فَقُلْنا: يا رَسُولَ اللّه اَلَيْسَ اَعْمى لا يُبصِرُنا؟ فَقالَصلىاللهعليهوآله
اَفَعميا وَاَنْتُما، اَلَسْتُما تُبْصِرانَهُ؟
«از ام سلمه روايت است كه گفت: من و ميمونه نزد پيامبرصلىاللهعليهوآله
بوديم كه پسر ام مكتوم در آمد و اين بعد از آن بود كه ما امر به حجاب شديم، پس پيامبرصلىاللهعليهوآله
فرمود: پنهان شويد. گفتيم: يا رسول اللّه آيا او نابينا نيست و ما را نمىبيند؟ پس پيامبرصلىاللهعليهوآله
فرمود: آيا شما نيز نابينا هستيد و او را نمىبينيد؟». و در بعضى از تفاسير آوردهاند كه
: يكروز رسول خداصلىاللهعليهوآله
در حجره فاطمه ـعليهاالسلام
ـ بود مردى نابينا بود مادرزاد نام او عبداللّه ابن مكتوم، بر در بود رسول خداصلىاللهعليهوآله
گفت: در آى. او در آمد. فاطمه ـعليهاالسلام
ـ برخواست و در خانه رفت و تا او نرفت فاطمه ـعليهاالسلام
ـ از خانه بيرون نيامد. رسول خداصلىاللهعليهوآله
بر سبيل امتحان گفت: يا فاطمه چرا از او پنهان شدى و او چشم ندارد و چيزى نبيند. گفت يا رسول اللّه: «اِنْ كانَ لا يَرانى اَلَسْتُ اَراهُ؟» «اگر او مرا نمىبيند من كه او را مىبينم». مگر خداوند متعال نفرمود:(
وَقُلْ لِلْمُؤمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ اَبْصارِهِنَّ
)
رسول خداصلىاللهعليهوآله
فرمود: «اَلْحَمْدُ للّهِِ الّذى اَرانى فى اَهْلِ بَيْتى ما سَرّنى» «سپاس خدائى را كه مىبينم در اهل بيتم كسى را مرا خوشحال مىكند».
از اين آيه و رواياتى كه نقل شده روشن مىشود كه زنان نيز مانند مردان بايد از نگاه كردن به چيزهايى كه نظر كردن به آنها جايز نيست پرهيز كنند.
امام خمينى در اين باره مىگويد:
«نگاه كردن زن به مرد بيگانه جايز نيست، همان گونه كه نگاه مرد به زن بيگانه جايز نبود، و اقرب آن است كه صورت و دو كف دست، استثناء مىباشد»