حديث نفس مؤاخذه ندارد
فَما رُوِى فِى الْکافي: أَنَّهُ جاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِىصلىاللهعليهوآله
فَقالَ: يا رَسُولَ اللّه ! هَلَکتُ. فَقالَ لَهُ: «هَلْ أَتاک الْخَبيثُ؟ فَقالَ لَک: مَنْ خَلَقَک؟ فَقُلْتَ: اَللّه تَعالي، فَقالَ لَک: اَللّه مَنْ خَلَقَهُ»؟ فَقالَ لَهُ: إى وَ الَّذى بَعَثَک بِالْحَقِّ لَکانَ کذا، فَقالَ رَسُولُ اللّهصلىاللهعليهوآله
: «ذاک وَ اللّه مَحْضُ الاْءيمانِ»؛
مرحوم کلينى رحمه الله در کافى از محمد بن مسلم و او از امام صادقعليهمالسلام
روايت کرده که حضرت فرمود: «مردى نزد حضرت خاتم الانبياءصلىاللهعليهوآله
آمد و عرض کرد: يا رسول اللّه ! من هلاک شدم. فرمود: «گويا شيطان تو را وسوسه کرده و گفته چه کسى تو را آفريده؟ و تو گفتي: خالق من خدا است. سپس به تو گفت: او را که آفريده»؟ آن شخص عرض کرد: سوگند به کسى که تو را به حق به رسالت برانگيخت، چنين است که فرمودي. آنگاه حضرت رسولصلىاللهعليهوآله
فرمود: «اين محض ايمان است».
قالَ الْباقِرُعليهمالسلام
: «إِنَّ رَجُلاً أَتى رَسُولَ اللّهصلىاللهعليهوآله
فَقالَ: يا رَسُولَ اللّه ! نافَقْتُ، فَقالَ: «وَ اللّه ما نافَقْتَ وَ لَوْ نافَقْتَ ما آتَيتَنى تُعَلَّمَني، مَا الَّذى رَأى بِک؟ أَظُنُّ أَنَّ الْعَدُوَّ الْحاضِرُ أَتاک، فَقالَ: مَنْ خَلَقَک؟ فَقُلْتَ: اَللّه تَعالى خَلَقَني، فَقالَ لَک: مَنْ خَلَقَ اللّه ؟ فَقالَ: إى وَ الَّذى بَعَثَک بِالْحَقِّ لَکانَ کذا، فَقالَ: إِنَّ الشَّيطانَ أَتاکمْ مِنْ قِبَلِ الاْءَعْمالِ فَلَمْ يقْوِ عَلَيکمْ، فَأَتاکمْ مِنْ هذَا الْوَجْهِ لِکى يسْتَزِلَّکمْ، فَإِذا کانَ کذلِک فَلْيذْکرْ أَحَدُکمُ اللّه وَحْدَهُ»؛
امام باقرعليهمالسلام
فرمود: «مردى نزد رسول اللّهصلىاللهعليهوآله
آمد و گفت: من منافق شده ام. حضرتصلىاللهعليهوآله
فرمود: «به خدا سوگند که تو منافق نشده اي، اگر منافق شده بودي، آنچه را برايت پيش آمد کرده است، به من نمى گفتي، گمان اين است که دشمن حاضر (شيطان) به تو وسوسه کرد که چه کسى تو را آفريده؟ تو گفتي: خدا مرا آفريده. به تو گفت: او را که آفريده»؟ عرض کرد: آري، سوگند به پروردگارى که تو را به راستى فرستاد، چنين است که مى گويي.
آنگاه حضرتصلىاللهعليهوآله
فرمود: «شيطان از راه اعمال به شما حمله مى کند، چون عاجز شد و نتوانست بر شما دست يابد، از اين راه (راه عقايد) مى آيد تا شما را لغزش دهد، هر گاه چنين شد، خدا را به يگانگى ياد کنيد و بگوييد: لا إله إلا اللّه ».
قالَ عَلِى بْنِ مَهْزِيارٍ: إِنَّ رَجُلاً کتَبَ إِلى أَبيجَعْفَرٍعليهمالسلام
يشْکوا إِلَيهِ لُمَما يخْطُرُ عَلى بالِهِ، فَأَجابَهُ فى بَعْضِ کلامِهِ: «إِنَّ اللّه إِنْ شاءَ ثَبَّتَک فَلايجْعَلُ لاِءِبْليسَ عَلَيک طَريقا». قَدْشَکى قَوْمٌ إِلَى النَّبِىصلىاللهعليهوآله
لُمَما يعْرَضُ لَهُمْ لاَءِنْ تَهْوى بِهِمُ الرّيحُ أَوْ يقَطَّعُوا أَحَبُّ إِلَيهِمْ مِنْ أَنْ يتَکلِّمُوابِهِ، فَقالَ رَسُولُ اللّهصلىاللهعليهوآله
: «أَ تَجِدُونَ ذلِک»؟ قالُوا: نَعَمْ. قالَ: «وَ الَّذى نَفْسى بِيدِهِ إِنَّ ذلِک لَصَريحُ الاْءيمانُ، فَإِذا وَجَدْتُمُوهُ، فَقُولُوا: آمَنّا بِاللّه وَ رَسُولِهِ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلاّ بِاللّه »؛
على بن مهزيار گفت: مردى به امام باقرعليهمالسلام
نامه اى نوشت و از خاطره هايى که در دلش خطور مى کرد شکايت نمود. حضرت باقرعليهمالسلام
در ضمن جواب نامه نوشت: «البته با اراده خداوند ثابت قدم خواهى شد و شياطين بر تو دست نخواهند يافت».
جمعيتى به حضرت خاتم النبياءصلىاللهعليهوآله
شکايت کردند از وسوسه هايى که اگر بدن هاى آنان قطعه قطعه شود، يا باد آنان را فرو بريزد و هلاک کند، در نزدشان آسان تر و بهتر است از اين که آن خاطره ها را اظهار کنند. پيغمبرصلىاللهعليهوآله
از آنان پرسيد: «آيا شما واقعا در چنين حالت هستيد»؟ گفتند: آري. آنگاه حضرتصلىاللهعليهوآله
فرمود: «سوگند به کسى که جان من در دست قدرت او است، اين همان ايمان صاف و خالص است. هر وقت چنين وسوسه هايى براى شما پيش آمد بگوييد: آمَنّا بِاللّه وَ رَسُولِهِ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلاّ بِاللّه ».
قالَ النَّبِىصلىاللهعليهوآله
: «وُضِعَ عَنْ أُمَّتى تِسْعُ خِصالٍ: اَلْخَطاءُ، وَ النَّسْيانُ، وَ ما لايعْلَمُونَهُ وَ ما لايطيقُونَهُ، وَ مَا اضْطَرُّوا عَلَيهِ، وَ مَا اسْتَکرَهُوا عَلَيهِ، وَ الطِّيرَةُ، وَ الْوَسْوَسَةُ فِى التَّفَکرِ فِى الْخَلْقِ، وَ الْحَسَدُ ما لَمْ يظْهِرْ بِلِسانٍ أَوْ يدٍ»؛
پيامبرصلىاللهعليهوآله
فرمود: «از امت من نه چيز برداشته شد و به آنها مؤاخذه نمى شوند: ١- خطا کردن، ٢- فراموشي، ٣- آنچه را نمى داند، ٤- آنچه از طاقت او بيرون است، ٥- آنچه را به او مضطر مى شود، ٦- آنچه را به انجام آن مجبور مى شود، ٧- فال بد زدن، ٨- وسوسه و تفکر کردن در مخلوقات، ٩- حسد، مادامى که به زبان نياورد و لباس عمل بر آنها نپوشاند».
توضيح: از کليه روايات فوق فهميده شد که خطورات ذهنى و وسوسه هاى فکرى که براى انسان پيش مى آيد، ليکن فقط در خاطره و فکر انسان است، هيچ گناهى بر آنها مترتب نمى شود و به ايمان انسان لطمه اى وارد نمى سازد، چون از حيطه اختيارات انسان خارج بوده و جزء خلجانات فکرى مى باشد که بدون اختيار براى انسان پيش مى آيد.
عَنْ جَميلِ بْنِ دُرّاجِ عَنْ أَبيعَبْدِاللّهعليهمالسلام
قالَ: قُلْتُ لَهُ: إِنَّهُ يقَعُ فى قَلْبى أَمْرٌ عَظيمٌ. فَقالَ: «قُلْ لا إِلهَ إِلاَّ اللّه »، قالَ جَميلُ: فَکلَّما وَقَعَ فى قَلْبى شَى ءٌ، قُلْتُ لا إِلهَ إِلاَّ اللّه ، فَيذْهَبُ عَنّي؛
از جميل بن دراج روايت شده که گفت: به امام صادقعليهمالسلام
عرض کردم: شيطان در قلبم وسوسه بزرگى مى کند. آن حضرتعليهمالسلام
فرمود: «بگو لا إِلهَ إِلاَّ اللّه »، جميل گفت: هر گاه که آن نوع وسوسه ها در دلم مى آمد، با ذکر و ياد لا اله الا اللّه آن وسوسه از بين مى رفت».
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حِمْرانِ قالَ: سَأَلْتُ أَباعَبْدِاللّهعليهمالسلام
عَنِ الْوَسْوَسَةِ وَ إِنْ کثُرَتْ، فَقالَ: «لا شَى ءَ فيها، تَقُولُ: لا إِلهَ إِلاَّ اللّه »؛
از محمد بن حمران نقل شده که گفت: از محضر امام صادقعليهمالسلام
سؤال کردم: اگر وسوسه زياد گردد، چه کنم؟ فرمود: «چيز مهمى در آن نيست، بگو: لا اله الا اللّه ».
قالَ رَسُولُ اللّهصلىاللهعليهوآله
: «إِنَّ آدَمَ شَکى إِلَى اللّه ما يلْقى مِنْ حَديثِ النَّفْسِ وَ الْحُزْنِ فَنَزَلَ جَبْرَئيلُعليهمالسلام
، فَقالَ لَهُ: يا آدَمُ! قُلْ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلاّ بِاللّه ، فَقالَها فَذَهَبَ عَنْهُ الْوَسْوَسَةُ وَ الْحُزْنُ»؛
پيامبر خداصلىاللهعليهوآله
فرمود: «آدم از وسوسه و اندوهناکي، به خداوند شکوه برد، جبرئيلعليهمالسلام
گفت: اى آدم! بگو: لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلاّ بِاللّه ، جناب آدمعليهمالسلام
همين سخنان را به زبان جارى کرد، وسوسه و اندوهش از ميان رفت».
در مصباح کفعمى از امام صادقعليهمالسلام
روايت شده که براى دفع وسواس، بايد دست را بر سينه و شکم ماليد و سه بار گفت: «بِسْمِ الللّه وَ بِاللّه وَ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللّهصلىاللهعليهوآله
وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلاّ بِاللّه الْعَلِى الْعَظيمِ، اَللّهُمَّ امْسَحْ عَنّى ما أَحْذَرُ».
قالَ النَّبِىعليهمالسلام
: «عَلى کلِّ قَلْبٍ جاسِمٌ مِنَ الشَّيطانِ فَإِذا ذَکرَ اسْمَ اللّه خَنَسَ وَ ذابَ وَ إِذا تَرَک ذِکرَ اللّه الْتَقَمَهُ الشَّيطانُ فَجَذَبَهُ وَ أَغْواهُ وَ اسْتَزَلَّهُ وَ أَطْقَأَهُ»؛
نبى اکرمصلىاللهعليهوآله
فرموده است: «هر دلى مورد حمله شيطان قرار گيرد، اگر ذکر، ياد و نام خدا کند، شيطان عقب گرد نموده، وسوسه هايش از بين مى رود و اگر ترک ذکر و ياد خدا کند، شيطان به ديدارش آمده، او را به خود جلب مى کند، گمراه مى سازد و به انحراف، لغزيدن و ارتکاب گناهان وا مى دارد».
امام صادقعليهمالسلام
فرموده: «هر کسى در خانه اش، هر شب سوره ناس را بخواند، از رسيدن بدى ها، زيان هاى جن و وسوسه، در امان خواهد بود و اگر آن را بنويسند و بالاى سر اطفال کوچک خود آويزان کنند، به اذن و لطف پروردگار متعال، از وسوسه هاى بد و زيان هاى جني، محفوظ خواهند ماند».
علىعليهمالسلام
ضمن وصايايى که به کميل دارد، مى فرمايد: اى کميل! زمانى که شيطان در سينه ات وسوسه مى کند، بگو: «أَعُوذُ بِاللّه الْقَوِى مِنَ الشَّيطانِ الْغَوِى وَ أَعُوذُ بِمُحَمَّدٍ الرَّضِى مِنْ شَرِّ ما قَدَّرَ وَ قَضي، وَ أَعُوذُ بِإِلهِ النّاسِ مِنْ شَرِّ الْجِنَّةِ وَ النّاسِ أَجْمَعينَ» و اين براى فرارى دادن ابليس و شيطان هاى همراهش کافى است، اگر چه ابليس هاى مثل خودش همگى با او باشند.
اى کميل! به درستى که شياطين نيرنگ مى کنند، زرق و برق دنيا را مى آرايند و وسوسه هاى گوناگون و خيال هاى بد برمى انگيزند و اين وسوسه ها را در هر کسي، به تناسب و ميزان رتبه، مقام عبادت و اطاعت و گناهکارى اش به کار مى برند و به همان نسبت، بر افراد پيروز خواهند شد.
اى کميل! هيچ دشمنى بدتر از آنها نخواهد بود و زيان رساني، مثل آنها نمى تواند به تو و امثال تو ضرر برساند. آرزوهايشان اين است که انسان هايى را فرداى قيامت، هنگامى که عذاب دردناک، جدانشدنى و جاويدانى خود را خواهند ديد، همراهشان داشته باشند.
اى کميل! خشم خداوند بر کسانى احاطه خواهد داشت که با پناهندگى به اسم خداوند و پيامبر، استغاثه و درخواست نجات نمى نمايند و از وسوسه هاى بد شيطان دورى نمى کنند.
اى کميل! آنها تو را فريب مى دهند و اگر جوابشان را ندهي، با حيله رفتار مى کنند و از تو تعريف مى کنند که چقدر خوبي، اگر چه در بعضى از کارها هم زياده روى و بدى داشته باشى و تمجيد در حاتم بخشي، سخاوت، امانت دارى و ارادت خالصانه ات مى نمايند و تو را به فراموشى وا مى دارند. از کارهاى خوب نهى نموده و به کارهاى زشت فرمان مى دهند و حسن ظن تو را به عفو و آمرزش خداوند، حتى در کارهاى بد، زياد مى کنند تا اميدوارى بيش از اندازه پيدا کنى و به آن مغرور گرديده، مرتکب گناه شوى که نتيجه کارهاى گناهکاران آتش شعله ور و برافروخته جهنم است.
اى کميل! خداوند عزيز و بزرگ مى فرمايد: «اَلشَّيطانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلى لَهُمْ»؛
«شيطان آنان را فريفت و به آرزوهاى دور و درازشان انداخت».
آري، ذکر و ياد خداوند، بهترين راه رهايى از دام هاى شيطان است، کيمياى «تذکر» بندگان را از وسوسه هاى شيطانى نجات مى دهد و به بارگاه قرب ربوبى مى برد.
موارد ديگر وسواس
ما نمى توانيم تمام مواردى را که انسان در معرض ابتلاى به وسوسه است را شماره کنيم، زيرا اين مرض دامنه دار است و رشته هاى گوناگونى دارد و در جميع شئون زندگى فردى و اجتماعى انسان راه پيدا مى کند، ليکن بعضى از موارد آن را که مناسب با بعضى از مسائل شرعيه است ذکر مى کنيم:
١- طهارت و نجاست از موارد ابتلا است، بلکه عمده ابتلا همين جا است، با آن که امر طهارت و نجاست از نظر دين سهل و آسان است.
از دستورات دينى ما اين است که طهارت ظاهريه در بسيارى از موارد کافى است و ما مأمور به طهارت واقعيه نيستيم.
قالَ الصّادِقُعليهمالسلام
: «کلُّ ماءٍ طاهِرٌ إِلاّ ما عَلِمْتَ أَنَّهُ قَذِرٌ»؛
امام صادقعليهمالسلام
فرمود: «هر آبى که به آن دست رسى پيدا کنى پاک است، مگر علم پيدا کنى که نجس شده».
توضيح اين روايت به ما مى فهماند در بيابان، کوچه و خيابان، در هر کجا اگر مقدارى آب در ته جوى يا کنار خيابان ديدي، همه آنها محکوم به طهارت است، مگر جايى که ببينى در آن آب نجاست وارد شد، و الا همه پاک است و احتمال يا گمان بر اين که شايد چيزى نجس به آن رسيده باشد، هيچ ضررى ندارد و آب محکوم به طهارت است.
نقل نظر مرجع تقليد
حجة الاسلام ميرسپاسى نقل کرد از مرحوم آيت اللّه گلپايگانى رحمه الله سؤال کرديم: در فصل زمستان که برف همه کوچه و خيابان را گرفته است، سگ در روى برف ها راه رفته و ما هم جايى که پاهاى سگ در آنجا گذاشته شده مى رويم. آيا پاهاى ما نجس است يا پاک؟ آن فقيه بزرگوار فرمودند: پاک است و بعد اين گونه توضيح دادند: اولين جايى که پاى سگ گذاشته مى شود مقدارى برف به خود مى گيرد و لذا پاى سگ روى زمين نرسيده است و در گام هاى بعدي، جاى پاى سگ با برفى است که بر زمين مى رسد و لذا پاى سگ روى تمام برف ها نمى رسد و تمام جاهايى که اين حيوان رفته، با اين بيان محکوم به طهارت بوده و علم به نجاست پيدا نمى شود.
عَنْ عَمّارِ ساباطي، إِنَّهُ سَأَلَ أَباعَبْدِاللّهعليهمالسلام
عَنْ رَجُلٍ يجِدُ فى إِنائِهِ فَأْرَةً، وَ قَدْتَوَضَّأَ مِنْ ذلِک الاْءِناءِ مِرارا، أَوِ اغْتَسَلَ مِنْهُ، أَوْ غَسِلَ ثِيابَهُ، وَ قَدْکانَتِ الْفَأْرَةُ مُتَسَلِّخَةٌ، فَقالَ: «إِنْ کانَ رَأيها فِى الاْءِناءِ قَبْلَ أَنْ يغْتَسِلَ أَوْ يتَوَّضَّأَ أَوْ يغْسِلَ ثِيابَهُ، ثُمَّ يفْعَلَ ذلِک بَعْدَ ما رَأيها فِى الاْءِناءِ، فَعَلَيهِ أَنْ يغْسِلَ ثِيابَهُ وَ يغْسِلَ کلَّ ما أَصابَهُ ذلِک الْماءُ وَ يعيدُ الْوُضُوءَ وَ الصَّلاةَ، وَ إِنْ کانَ إِنَّما رَأيها بَعْدَ فَرَغَ مِنْ ذلِک وَ فَعَلَهُ فَلايمْسِ مِنْ ذلِک الْماءَ شَيئا، وَ لَيسَ عَلَيهِ شَى ءٌ، لاِءَنَّهُ لايعْلَمُ مَتى سَقَطَتْ فيهِ». ثُمَّ قالَ: «لَعَلَّهُ أَنْ يکونَ إِنَّما سَقَطَتْ فيهِ تِلْک السّاعَةُ الَّتى رَأيها»؛
عمار ساباطى از امام صادقعليهمالسلام
سؤال کرد: مردى در ظرف آب خود، موش مرده اى را مى بيند. در صورتى که از آن ظرف، کرارا وضو گرفته، غسل کرده و لباس شسته، وظيفه او چيست؟ حضرتعليهمالسلام
فرمود: «اگر موش مرده را قبل از وضو، غسل و شستن لباس ديده و بعدا وضو گرفته، غسل کرده و بدن نجس شده، وضو و غسل باطل است. بايد خود را تطهير کند. وضو، غسل و نماز را اعاده نمايد، ليکن اگر بعد از وضو، غسل، شستن لباس و فارغ شدن از آنها، ديده و بعد از مشاهده، به آن آب دست نزده، همه اعمال او صحيح است و بدن او هم پاک مى باشد. چون نمى داند چه زمانى موش در ظرف افتاده، شايد همين الان افتاده باشد که آن را ديده است».
توضيح: افرادى که زياد اجتناب مى کنند و احتياط از نجاست، اگر با دقت به اين حديث شريف بنگرند، مى يابند که اسلام در رابطه با طهارت و نجاست، کار را بسيار آسان و سهل گرفته است که اگر افراد به دستورات اسلامى عمل کنند، هيچ گاه گرفتار وسواس نمى شوند که هم خود را به زحمت مضاعف بيندازند و هم اسراف در ريختن آب نمايند و هم وقت گران بهاى خود را بيهوده در امور غيرشرعى تلف کنند.