تلقين
وسواس بيشتر در تلقين به نفس رشد مى کند و براى مبارزه با آن، بايد از طريق تلقين معکوس وارد شد و لذا در طب امروز گفته اند: گاهى مرض هاى صعب العلاج را به وسيله تلقين مى توان مداوا نمود.
عَنْ أَبانِ بْنِ عُثْمانَ عَنْ أَبيعَبْدِاللّهعليهمالسلام
قالَ: شَکا إِلَيهِ رَجُلٌ عَبَثَ أَهْلُ الاْءَرْضِ بِأَهْلِ بَيتِهِ وَ بِعَيالِهِ، فَقالَ: «کمْ سَقْفُ بَيتِک»؟ فَقالَ: عَشَرَةَ أَذْرُعٍ. فَقالَ: «أَذْرِعْ ثَمانِيةَ أَذْرُعٍ، ثُمَّ اکتُبْ آيةَ الْکرْسِى فيما بَين الثَّمانِيةَ إِلَى الْعَشَرَةِ کما تَدُورُ، فَإِنَّ کلَّ بَيتٍ سَمْکهْ أَکثَرُ مِنْ ثَمْانِيةَ أَذْرُعٍ فَهُوَ مُحْتَضَرٌ تَحْضُرُهُ الْجِنُّ يکونُ فيهِ مَسْکنَةٌ»؛
ابان بن عثمان مى گويد: مردى به امام صادقعليهمالسلام
شکايت کرد که جنيان نسبت به اعضاى خانواده او ناراحتى ايجاد مى کنند. حضرتعليهمالسلام
از او پرسيد: «فاصله زمين اطاق تا سقف خانه ات چقدر است»؟ عرض کرد: پنج متر (ده ذراع). حضرت عليهمالسلام فرمود: «ذرع کن و به هشت ذراع که رسيدي، آية الکرسى را بين ده ذراع و هشت ذراع دور تا دور اطاق بنويس، زيرا هر اتاقى که سقف آن از چهار متر بالاتر باشد، جنيان در آن فاصله مسکن مى گزينند».
طبيعى است که بخشى از ناراحتى اين فرد از وسواس بوده و با تلقين اين مطلب که جنيان بالاتر از چهار متر سکونت مى کنند و آية الکرسى مانع از آمدن آنان به پايين مى شود، براى کسى که به معنويت توجه داشته باشد، اين تلقين اثر مى کند.
عَنْ أَبيعَبْدِاللّهعليهمالسلام
قالَ: «لَيسَ مِنْ بَيتٍ فيهِ حِمامٌ إِلاّ لَمْ يصُبُّ أَهْلُ ذلِک الْبَيتَ آفَةٌ مِنَ الْجِنِّ، إِنَّ سُفَهاءُ الْجِنِّ يعْبَثُونَ فِى الْبَيتِ فَيعْبَثُونَ بِالْحِمامِ وَ يتْرُکوُنَ الاْءِنْسانَ»؛
امام صادقعليهمالسلام
فرمود: «در خانه اى که کبوتر باشد، جنيان به اهل آن منزل ضرر نمى زنند. نادانان جن در خانه با کبوتر، بازى مى کنند و کارى به اهل خانه ندارند».
قالَ الْباقِرُعليهمالسلام
: «مَنْ تَخَلّى عَلى قَبْرٍ، أَوْ بالَ قائِما، أَوْ بالَ فى ماءٍ قائِما، أَوْ مَشى فى حَذاءٍ واحِدٍ، أَوْ شَرَبَ قائِما، أَوْ خَلا فى بَيتٍ وَحْدَهُ وَ باتَ عَلى غَمَرٍ فَأَصابَهُ شَى ءٌ مِنَ الشَّيطانِ لَمْ يدَعَهُ إِلاّ أَنْ يشاءَ اللّه وَ أَسْرَعَ ما يکونُ الشَّيطانُ إِلَى الاْءِنْسانِ وَ هُوَ عَلى بَعْضِ هذَا الْحالاتِ فَأَنَّ رَسُولَ اللّهصلىاللهعليهوآله
خَرَجَ فى سَرِيةٍ فَأَتى وادِى مَجِنَّةٍ فَنادى أَصْحابَهُ: «أَ لالَيأْخُذُ کلُّ رَجُلٍ مِنْکمْ بِيدِ صاحِبِهِ وَ لا يدْخُلَنَّ رَجُلٌ وَحْدَهُ وَ لا يمْضى رَجُلٌ وَحَدَهُ». قالَ: فَتَقَدَّمَ رَجُلٌ وَحْدَهُ فَأَنْتَهى إِلَيهِ وَ قَدْصَرَعَ، فَأُخْبِرَ بِذلِک رَسُولُ اللّهصلىاللهعليهوآله،
فَأَخَذَ بِإِبْهامِهِ فَغَمَزَها، ثُمَّ قالَ: «بِسْمِ اللّه ، اُخْرُجْ خَبيثُ! أَنَا رَسُولُ اللّه »، قالَ: فَقامَ»؛
امام باقر فرمود: کسى که روى قبر بول و مدفوع کند، يا ايستاده ادرار کند، يا در آب راکد بول کند، يا با يک لنگه کفش راه برود، يا آب را ايستاده بخورد (شب ظاهرا مراد است)، يا در خانه تنها بماند، يا با دست کثيف و چرب بخوابد، به دام شيطان مى افتد و تا زمانى که خداوند نخواهد، از دام او نجات نمى يابد. در اين هفت حالت شيطان خيلى به انسان نزديک مى گردد و وسوسه هم شدت پيدا مى کند.
رسول خداصلىاللهعليهوآله
براى جنگى بيرون رفتند و به وادى اجنه رسيدند. حضرتصلىاللهعليهوآله
به اصحاب فرمود: «هر کس دست رفيقش را بگيرد و تنها وارد اين وادى نشود و تنها، کسى از اين وادى نگذرد». ليکن مردى تنها وارد وادى شد و گذشت و حال آن که صرع به او دست داد (يعنى اختلالات عصبي). به رسول اکرمصلىاللهعليهوآله
خبر دادند. حضرت انگشت ابهام او را گرفت و فشار داد و گفت: «بسم اللّه ، خارج شو خبيث! من پيامبر خدا هستم»، بعد آن مرد به هوش آمد.
قطع و يقين وسواسى لازم نيست
انسان ها در زندگانى عادى و روزمره خود، در باره مسائل جزئى و گاه کلي، به گونه اى به يقين و تصميم قاطع دست پيدا مى کنند که همان، منشأ اثر در ترسيم اعمال و رفتارهاى آنان است. در عرصه عمل به احکام شرعى نيز چنين است. فقها و مجتهدين براى اين حالت، اصطلاح «قطع» را به کار مى برند که به معنى يقين، تصميم و برداشت قطعى است. در نظر آنان، قطع و يقين هر کس، درباره مسائل شرعي، براى خود او حجت است. مثلاً اگر کسى يقين داشته باشد که لباسش به نجاست آلوده است، نمى تواند با آن جامه نماز بخواند، اگر چه ديگران او را به اين کار ترغيب کنند.
اما نکته اى که بايد متذکر شد اين است که «قطع» و يقين فرد مبتلا به وسواس حجت نيست. وسواس تخيل و وهم آدمى را تشديد مى کند و آن را به همه افکار و احساسات و حتى به انديشه، تسرى مى دهد. اين است که فرد مبتلا به وسواس، نمى تواند در باره مسائل جزئى و خرد خويش به يقين برسد. او در همه جزئيات، ترديد مى کند و بنا بر اين يقين او حجت نيست. مثلاً به جايى مى رسد که وقتى احتمال وجود هيچ آبى نمى رود، يقين پيدا مى کند که به پايش ترشحى رسيده است و حتى صداى چکيدن آب را در گوش خود طنين انداز مى يابد. چنين فردى بايد در نجاست و طهارت، بر طريق يقين و قطع ديگران رفتار نمايد و از يقين سرشار از ترديد خود چشم بپوشد.
طهارت چيست؟
نکته اى که بايد روشن شود اين است که طهارت چيست؟ طبيعى است که دست يافتن به طهارت واقعي، يعنى آگاهى کامل و تام و تمام در باره آن براى انسان ها ممکن نيست. اين حکم در باره بسيارى از وظايف ديگر شرعى نيز صادق است. شارع مقدس، با لحاظ اين نکته ارجمند، بر اهل دين آسان گرفته و راه بندگى و عبادت را هموار ساخته است. بنا بر اين رسيدن به طهارت ظاهرى و نيز بسيارى از يقين هاى ظاهرى ديگر، براى شارع کفايت مى کند، يعنى خداوند عمل به اين يقين ظاهرى را عبادت و اطاعت امر خود مى داند و آن را شايسته ثواب و پاداش مى شمارد.
مثال: هيچ کس نمى تواند به يقين، اطمينان يابد که غذايى که مى خورد، طهارت واقعى و حقيقى دارد. چه بسا در آماده ساختن آن، يا در بازارها و مغازه ها و يا در خانه و هر جاى ديگر، غذا آلوده به نوعى نجاست شرعى شده باشد. اين احتمال بعيد نيست. اما هيچ مسلمانى با اين دليل سست و اين احتمال نه عقلى و نه شرعي، غذا خوردن را ترک نمى کند.
او به اين دليل که غذا و مواد آن را از بازار مسلمانان خريده است، به حکم شريعت، آن را پاک و طاهر مى داند و از آن استفاده مى کند. حتى اگر آن غذا، در واقع و باطن امر، آلوده به نجاست باشد، چنين مسلمانى در پيشگاه خداوند معذور خواهد بود و خداوند بر او خرده نخواهد گرفت.
اين مثل در بسيارى از احکام و جزييات ديگر دينى جريان دارد و البته تعيين حدود و شرايط آن، با فقيه آشنا به متون دينى است. آري، اين قاعده اى دينى و دستورى مذهبى است که «کلُّ شَى ءٍ لَک طاهِرٌ حَتّى تَعْلَمَ أَنَّهُ قَذِرٌ، فَتَدَعَهُ بِعَينِهِ»؛
«هر چيزى براى تو پاک است، تا آن گاه که بدانى و يقين يابى که نجس است و در آن حال، از آن چيز اجتناب کني».
قالَ رَسُولُ اللّهصلىاللهعليهوآله
: «إِنَّ اللّه جَعَلَ لِکلِّ شَى ءٍ حَدّا لِمَنْ تَعَدّى ذلِک الْحَدَّ حَدّا»؛
پيامبر خداصلىاللهعليهوآله
فرموده: «به تحقيق خداوند براى هر چيزى اندازه و حدودى تعيين فرموده که هر کس از آن اندازه و محدوده بيرون رود و زياده روى نمايد، برايش تعزير، تنبيه و گوش مالى خواهد بود».
بيان مرحوم ميرزا ابوالقاسم قمى رحمه الله
در کتاب «مرشد العوام» مى فرمايد: اگر دانسته شود که در شهرى يک و يا دو گاو حرام است و از شير آن دو استفاده شود، اجتناب از تمام شيرهاى آن شهر واجب نيست يا اين که اگر يک يا دو خانه غصبى باشد، اجتناب از تصرف تمام خانه هاى شهر واجب نيست. اظهر و اقوى آن است که ملاقى شبهه محصوره که نجاست آن مشتبه باشد، نجس نمى شود، مگر آن که به همه آن مشتبه ملاقات کند و هر گاه دو شاهد تعارض کنند، يکى بگويد نجاست به آن جامه ملاقات کرد و ديگرى بگويد نکرد، اقوى طهارت است. هم چنين هر گاه نجاست معينى در خارج به هم رسد و يکى از دو شاهد بگويد به اين جامه رسيد و ديگرى بگويد به جامه ديگر رسيد، اقوى طهارت هر دو جامه است.
و هر گاه به رسيدن نجاست، چيزى به هم نرسد، بر طهارت خود باقى است، هر چند ظن به نجاست حاصل شود، مثل اين که بول بسيار ترشح کند يا باد آن را برگرداند و مظنه و گمان باشد که به لباس ها پاشيده باشد، مخصوصا در وقتى که چند جاى بدن او احساس رطوبت کند، بر او شستن آنچه نديده و علم پيدا نکرده واجب نيست و تفحص (و جستجو) هم لازم نيست، بلکه قول يک نفر عادل هم اعتبار ندارد، مگر آن که از قول او، علم به هم رسد، اما هر گاه دو مرد عادل، شهادت دهند بر ملاقات نجاست، پس در آن اشکال است و احوط، اجتناب است.
نکته ديگر، توجيه شرعى و مذهبى بسيارى از اعمال است و اين به دليل تسامح و آسانى و رأفتى است که در احکام دينى وجود دارد. مثلاً هر گاه در خانه ظروف يا لباسى يا اطفالى را نجس ديديد و از منزل خارج شديد، در هنگام بازگشت به منزل تمام آنها از ديدگاه شرع، طاهر و پاک خواهند بود، زيرا احتمال مى رود که در نبود شما، آن نجاست ها را تطهير کرده باشند و در اين مورد سؤال و جستجو لازم نيست.
قالَ الْمَعْصُومُعليهمالسلام
: «إِنَّ مِنْ أَحَبِّ دينِکمْ إِلَى اللّه الْحَنيفِيةَ السَّمْحَةَ السَّهْلَةَ»؛
معصومعليهمالسلام
فرموده است: «همانا ميل به حق، راحتى و سادگي، از محبوب ترين دين شما نزد خدا است».
در مشهد مقدس، روز باراني، سگى در مسجدى دويد. به ميرزا مهدى مجتهد رحمه الله خبر دادند.
فرمود که: پاک است، شايد که در دست ها و پاهاى آن سگ، گِل سفتى بوده است که دست و پاى او، به زمين نرسيده است.
عالمان بزرگوار، امر مشتبه را حمل بر طهارت مى کنند و به مصداق آيه کريمه«وَ لاتَجَسَّسُّوا»
رسيدگى و تجسس نمى نمايند و تا مى توانند براى آن امر، محمل قرار مى دهند و خلاصه اين که در هر مشتبهى از نجاست و طهارت، چنين رفتار درستى را پيش مى گيرند تا معناى دينى «سمحه سهله» تحقق يابد. تفحص و رسيدگى به نجاست و به دست آوردن علم به نجاست واجب نيست، بلکه سنت و مباح نيز نيست.
حکايت
در اين حکايت شيرين بنگريد که مايه عبرت ها در آن نهفته است: فردى مبتلا به وسواس، با دوست خود وارد قريه اى شد و شيره خواست. در همان زمان، طفلى از راه رسيد. گفتند: شيره داري؟ گفت: آري. قدرى به ايشان شيره فروخت و رفت. آن دو نفر شيره را خوردند.
وسواسى گفت: از او سؤال نکرديم که آن شيره پاک بود يا نجس، حلال بود يا حرام. دوستش گفت: وظيفه شرعى ما چنين نيست و به ظاهر شرع مقدس، چيزى را که نمى دانيم پاک است يا نجس، بر ما روا باشد که حکم به طهارتش نماييم و «حق تجسس» نداريم. وسواسى دست برنداشت. وقت عصر که طفل براى مطالبه پول شيره و ظرفش آمد، از او پرسيد: آن شيره را از کجا آوردي؟ پاک بود يا نجس؟ حلال يا حرام؟
آن طفل گفت: ما گبريم و در اين قريه، گبران زيادند و هر گاه در شيره يا غيرشيره موشى بيفتد و بميرد، ديگر آن را نمى خوريم و به مسلمانان مى فروشيم. آن دوست رو به وسواسى کرد و گفت: چه کردي؟ ديدى چه بر سر ما آوردي؟ مرد وسواسى از سخنان آن طفل عصبانى شد، با خود گفت: حال چه کنم؛ و شرح حال از صبح تا عصر را با صداى بلند بيان کرد و اين که به هر چه داشته ام، دست زده ام و آلوده به نجاست گرديده، تا اين که براى فرونشاندن خشم خود، کاسه اى را که شيره در آن بود، برداشت و بر سر و مغز طفل زد. کاسه شکست و طفلک شروع به گريه نمود که: حالا با شکستن کاسه، در جواب پدرم چه بگويم، زيرا اين کاسه، ظرف غذاخوردن سگ ما بود و حالا ظرفى براى غذاخوردن سگمان نداريم... !
خلاصه اين که هر نجسى که شرع مقدس، به جهت عسر و حرج، آن را پاک بداند و يا هر نجسى که در باره آن سکوت کند، پاک است.
حلال و حرام شرعى نيز همچون طهارت و نجاست است، يعنى حليت و حرمت ظاهرى ملاک است و نه حليت و حرمت واقعي.
امام صادقعليهمالسلام
در باره هديه ستمگران فرموده است: «کلْ وَ خُذْ مِنْهُ فَلَک الْمُهَنّى وَ عَلَيهِ الْوِزْرُ»؛
«بخور و بگير، که بر تو گوارا است و بر او گناه و عقاب».
احکام الهى در تمام طاعات و عبادات، از نماز، روزه، خمس، حج، جهاد و... تنها براى طهارت و نجاست و... نيست، بلکه مقدمه اى براى نيل به مفهوم بندگي، عبوديت و سعادت جاودان، اما عواملى موجب مى شوند که مبتلايان به وسواس، در اين مقدمات بمانند و از انديشه و عمل در باب هدف، غفلت ورزند.
يکى از آن عوامل، عادت به وسواس است که مبتلايان، به رفتار زشت خود، خو مى گيرند و نمى توانند خود را از آن برهانند. ديگر اين که مبتلايان به وسواس، توجيهات و دلايلى نادرست را باور مى کنند و از قبول فتاوى فقيهان و محتواى اساسى احکام ديني، سر باز مى زنند.
ديگر اين که بر اثر وسوسه هاى شيطاني، خويشتن را تافته جدابافته اى مى شمارند و هم چون ساير دينداران عمل نمى کنند. تکبر، غرور و زياده خواهى نيز اين احساس آنان را تقويت مى کند. همچنين است که فرد مبتلا به وسواسي، تکاليف سهل و آسان اسلامى را در پندار خود، اين همه مشکل و سخت مى بيند، چنان که شب و روز، به همين مسائل جزيى و ساده مى انديشد و تمام برنامه هاى عبادي، اخلاقى و معرفت دينى را فراموش مى کند و نوشته و گفته فقها، علما و نويسندگان دينى را نمى پذيرد. در اين جا فتواى بعضى از فقها را در باره نجاست و طهارت ديگر مسائل مى آوريم، تا مبتلايان به وسواس بدانند که چه آسانى ها در شريعت هست و آنان بى خبرند.
احکام وسواسى
سؤال: نجاستى که در نماز عفو شده، چند چيز است؟
جواب: پنج چيز است:
١ - خون قروح و جروح، مادامى که منقطع نشود بالمره، چه جارى باشد دائما يا نه.
٢ - خون کمتر از درهم به شرطى که خون نجس العين، مثل سگ، خوک و کافر نباشد و به شرطى که از خون هاى حيض، نفاس و استحاضه هم نباشد.
٣ - نجاستى که ازاله آن مشقت شديد و عسر و حرج داشته باشد و از اين قبيل است لباس نجس، که کندن آن باعث اذيت از سرما و نحو آن باشد.
٤ - مربيه صبى (پرستار طفل شيرخوار)، مشروط بر اين که لباس ديگر نداشته باشد و اين لباس نجس را در شبانه روز، يک مرتبه طاهر نمايد.
٥ - نجاست هر لباسى که ساتر عورتين نباشد، هر چند در غيرمحلش باشد، مثل جوراب و عرقچين.
سؤال: در روستاها، افرادى هستند از شيعه که معرفت در مسايل دينيه از فروع و اصول را ندارند و به هيچ وجه پرهيز هم نمى کنند، و کمال بى طهارتى دارند و از نجاست اجتناب نمى نمايند و فردى ميان ايشان، به علم اليقين مطلع است که ايشان اجتناب از نجاست به نحوى که در شرع وارد شده ندارند، ليکن على الظاهر، به رأى العين نديده که استعمال نجاست کنند. آيا معاشرت با چنين افرادي، چه صورت دارد؟
جواب: معاشرت با عدم علم به نجاست، ضرر ندارد و حمل بر صحت نمايند و فحص و جستجو نکنند.
سؤال: در بعضى از محله هاى اطراف شهرها فاضلاب منازل را به جوى هاى داخل کوچه ها رها مى کنند. با توجه به اين که در منازل، لباس هاى نجس شسته مى شود، لطفا حکم مسأله را در طهارت و نجاست آن بيان فرماييد.
جواب: مادامى که يقين به نجاست فاضلاب نباشد، محکوم به طهارت است.
سؤال: کسى که در طهارت و نجاست چيزى شک دارد و اگر تحقيق کند، به نجاست آن علم پيدا مى کند، آيا تحقيق در اين فرض واجب است يا نه؟
جواب: در مفروض سؤال، تحقيق لازم نيست و محکوم به طهارت است.
سؤال: يافتن فضله موش در خمير و يا در نان، چه صورت دارد؟
جواب: از همان موضعى که با آن ملاقات کرده، اجتناب نمايند و بقيه محکوم به طهارت است.
سؤال: کسى از محل غائط، رطوبتى شبيه به چرک مى بيند و از آن محل، حس سوزش هم مى کند، آيا اين رطوبت پاک است يا نه؟
جواب: با شک در خروج غائط، محل محکوم به طهارت است.
سؤال: هنگامى که برف يا باران در کوچه هاى خاکى مى بارد و سگ هم در آنجا رفت و آمد مى کند، اگر به لباس بپاشد، چه صورت دارد. بعد از خشک شدن و تراشيدن، شستن لازم است يا نه؟
جواب: با احتمال طهارت، محکوم به طهارت است و تراشيدن و تطهير لازم نيست.
سؤال: هر گاه فضله موش، در گندم ديده شود، جستجو در آن لازم است که شايد باز هم باشد و اگر جستجو نکرده، آن گندم را آرد کردند، آن آرد محکوم به طهارت است يا نه؟
جواب: با شک جستجو لازم نيست و آرد آن محکوم به طهارت است.
سؤال: نظر حضرت عالى در باره وسواس اين است که فرد وسواسى نبايد به اين حالت خود اعتنا کند. بول و خون براى فرد وسواسى نجس است يا خير؟
جواب: وسواسى نبايد به يقين خود اعتماد نمايد، و حتّى اگر به خون بودن، يا بول بودن يقين پيدا کند، برايش پاک است؛ مگر آنکه ديگران بگويند که بول يا خون است.
سؤال: بنده مدت زيادى است که به مسائل مربوط به نجاست و طهارت خيلى اهميت مى دهم و هميشه دچار شک و ترديد هستم، و در غسل و وضو زياد شک مى کنم، به صورتى که مشکلاتى را برايم به وجود آورده است. لطفاً بفرماييد چگونه مى توانم بيمارى وسواس خود را درمان کنم.
جواب: شما نبايد به شک، بلکه به يقين خود به نجاست اعتنا کنيد، و بايد همه چيز و همه جا را پاک بدانيد.
سؤال: متأسفانه به دليل ابتلا به وسواس و ديدن اينکه مثلاً در فلان دستشويى عمومى در محلِ کار، در اطراف دستشويى و محلِ قرار گرفتن پاها، عين نجاست وجود داشته است، احساس مى کنم که زمين آنجا و گاهى حتّى تمام آسفالت خيابانها، و همچنين زمين محلِ کار نجس شده است، مدتهاست که به همين دليل نتوانسته ام روى زمين بنشينم، و يا اگر وسايلم بر روى زمين افتاده، قبل از آب کشيدن مورد استفاده قرار دهم، تکليف چيست؟
جواب: همه چيز و همه جا براى شما پاک است، و مثل عامّه مردم عمل کنيد تا ان شاءاللّه نجات پيدا کنيد، و به وسوسه هاى شيطان اعتنا ننماييد، و بنا را بر اين بگذاريدکه مى خواهم با لباس نجس و بدن نجس نماز بخوانم، تا شيطان شما را رها کند، تکليف شما همين است.
سؤال: گفتار شخص وسواسى در خصوص پاک يا نجس بودن اشيا (خصوصاً در مورد نجس بودن) چه حکمى دارد؟
جواب: گفتار شخص وسواسى قابل اعتنا نيست، و نبايد به آن ترتيب اثر داده شود.
سؤال: مدت نه سال است که به بيمارى مهلک وسواس دچار شده ام و بارها نمازم به دليل همين بيمارى قضا شده است و براى غسل، آب فراوانى مصرف مى کنم و گاهى به دليل طول دادن غسل، نمازم قضا مى شود. آيا بنده مصداق کثيرالشک هستم يا خير؟ چگونه مى توانم از اين گرفتارى نجات پيدا کنم.
جواب: شما نبايد به هيچ شکى اعتنا نماييد، و هميشه طرف درست بودن را بگيريد، و بلکه به يقين به بطلان عمل هم، اعتنا ننماييد. وظيفه شرعى شما همان اعتنا نکردن به شک و يقين است، به شيطان بگوييد که مى خواهم عملم باطل باشد، و مى خواهم با همين عمل باطل به جهنّم بروم، تا شيطان از شما دور گردد.
سؤال: اين جانب مدّتى است که به وسواس شديدى دچار شده ام، به طورى که آرامش روحى خود را از دست داده ام و طورى شده ام که همه چيز اطرافم را نجس احساس مى کنم و هر روز بايد کلّى از وقتم را صرف پاک کردن بدن و لباسم کنم. حال بالفرض اگر من در پاک بودن لباسم شک داشتم و براى درمان وسواس خود توجّهى نکردم، اگر با آن لباس نماز خواندم، چون سعادت اخروى انسان در خواندن نمازِ صحيح است و اين برايم باعث نگرانى شديدى شده است، آيا نماز من مورد قبول است يا خير؟
جواب: به يقين بدانيد نمازى که شما با روى گردانيدن از وسوسه هاى طهارت و نجاست بخوانيد، مقبول و مورد رضاى حق است، هر چند در واقع با بدن و لباس نجس نماز خوانده باشيد؛ چون به تکليف خود که عمل به ظاهر است، عمل کرده ايد و بدانيد حتّى عمل به احتياط اگر از روى وسوسه و وسواس باشد، عمل گناه و موجب ضرر در دنيا و آخرت خواهد بود.
سؤال: اين جانب در يکى از کارگاه هاى صنعتى مشغول کار هستم. بعضى از افراد به طهارت محلّ کار اهمّيت نمى دهند که باعث آلودگى قطعات و طبعا افراد مى شود و وسايل اياب و ذهاب، آلوده مى گردد و مشکل خاصّى از نظر شرعى براى اين جانب به وجود آورده است. نظر حضرت عالى در اين زمينه چيست؟
جواب: هر کجا که عين نجاست در آن يافت شود، همان جا براى شما نجس است و جاهاى ديگر مطلقا براى شما محکوم به طهارت است و به اين احتمال ها اعتنا نکنيد و خود را گرفتار وسوسه ننماييد که امر براى شما مشکل مى شود و شيطان بر شما مسلّط خواهد شد.
سؤال: در موقع کندن جوش بدن که معمولاً توأم با کمى چرک و خون است، چنان که بعد از پاک کردن محلّ زخم، محلّ جوش را زير شير آب کر آب بکشيم، مقدار آبى که در اثر شستن به اطراف ترشّح مى کند، پاک است يا خير؟ و آيا در موقع آب کشيدن بدن يا چيز نجس با آب کر همراه غُساله آن، ممکن است عين نجاست باشد يا نباشد، آيا اطراف محل که آب به آن ترشّح نموده، پاک است يا خير؟
جواب: قطراتى که در هنگام شستن به وسيله آب هاى شير که متّصل به کر است به هر کجا که برسد، پاک است؛ حتّى اگر به عين نجاست برسد و بعد هم به اطراف برسد نيز پاک است و قطع نظر از اين که حکم قطرات، طهارت و پاکى است، سؤال هاى شما گوياى يک نحو گرفتارى وسوسه است که بايد هر چه زودتر خود را از آن نجات دهيد و بر شيطان وسوسه با اعتنا ننمودن، مسلّط گرديد.
سؤال: اگر بعد از ادرار کردن و بيرون آمدن از دستشويى احساس کنم که يک يا دو قطره ادرار از من خارج شده. آيا بايد براى به جا آوردن نماز محل را تطهير کنم و لباسم را عوض کنم؟
جواب: به شک و احساس اعتنا نکنيد و تحقيق هم ننماييد و بنا را بر پاکى و طهارت بگذاريد.
سؤال: اين جانب بعد از وضو گرفتن، نماز خواندن و غسل، معمولاً اين احساس را دارم که بادى از من خارج شده؟ و وضو، نماز يا غسل را باطل نموده است. لذا بعد از هر غسلى که نياز به وضو ندارد، وضو مى گيرم يا بعد از هر نمازى براى نماز بعدى وضو مى گيرم. به نظرم اين شک متمايل به يقين است. اين احساس فقط در زمان انجام دادن فرايض به من دست مى دهد. مستدعى است تعيين تکليف فرماييد.
جواب: قطعا نبايد به اين گونه شک ها هر چند به مرحله علم هم برسد، اعتنا نمود و وظيفه شرعى خواندن نماز با همان غسل و وضو است. چون هم فتوا بر اين است و هم اين کار، وسواس و عمل شيطان است و به آن اعتنا نکنيد. وسواس، موجب تضعيف اراده است و اين عمل به کارهاى ديگر شما به تدريج سرايت مى کند و عدم اعتنا براى شما و ديگران، قطع نظر از لزوم شرعي، لزوم روانى هم دارد.
سؤال: پس از آن که احتياج به رفتن به دستشويى پيدا مى کنم، در مخرج غائط، احساس خيسى به من دست مى دهد و نمى دانم خيسى از مخرج است يا اطراف آن. آيا بدن من و همين طور جايى که بر آن نشسته ام پاک است؟
جواب: اينها القائات شيطان است و به احساس خيس شدن نبايد اعتنا نمود و جايى نجس نشده است و بدن و لباس شما اگر با رطوبت هم باشد، پاک است.
سؤال: براى رسيدن به آرامش روحى چه بايد بکنيم؟ و براى اين که ديگر دچار وسواس نشويم و از آن خلاص شويم، چه کارى بايد انجام دهيم که در آخرت، به سعادت برسيم؟
جواب: براى رسيدن به آرامش، بهترين راه، ياد خدا و ذکر او و توکل بر اوست که رحمان و رحيم و ودود و حبيب و حافظ و لطيف و کريم است و تخلّف و معصيت و وسواسى گرى در برابر او و احکامش که بر مبناى آسانى و گذشت و جمال و جلال انسان و زندگى باشد، شرم آور است. پيامبران و ائمه عليهمالسلام و علماى بزرگ، همه معصيت و وسواس را امرى زشت دانسته اند و از آن بيزار بوده اند.