وسواس، شناخت و راه هاى درمان

وسواس، شناخت و راه هاى درمان0%

وسواس، شناخت و راه هاى درمان نویسنده:
گروه: سایر کتابها
صفحات: 59

وسواس، شناخت و راه هاى درمان

نویسنده: على محمد حيدرى نراقى
گروه:

صفحات: 59
مشاهدات: 85079
دانلود: 2785

توضیحات:

وسواس، شناخت و راه هاى درمان
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 59 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 85079 / دانلود: 2785
اندازه اندازه اندازه
وسواس، شناخت و راه هاى درمان

وسواس، شناخت و راه هاى درمان

نویسنده:
فارسی

شناخت وسواس

وسواس، تحت هر عنوانى که باشد، اعم از اين که نوعى اختلال عصبى يا روانى يا پزشکى و... باشد، نه تنها در جامعه ما، بلکه در تمام جوامع بشرى و در تمام سطوح و سنين، از زن و مرد، کوچک و جوان و بزرگسال، حتى پيران و سالمندان، شهرى و روستايى و متمدن و غيرمتمدن، فراوان است و کمتر کسى است که آن را نشنيده و يا نشناخته باشد. روان شناسان آن را نوعى بيمارى از گروه «نوروزهاى شديد و بسيار سخت» مى دانند که بايد معالجه گردد.

وسواس به صورت فکر، خيال، ميل، کشش، يا حرکت به همراه يک احساس اجبار درونى که اساسش هيجان بسيار و درونى است، به شکل کارهاى بيهوده و غيرعقلانى ظاهر مى گردد. علت وسواس، اضطراب است.

تفاوت وسواس با ترس اين است که گاهى ريشه ترس، وجود خارجى ندارد و مربوط به خود شخص مى شود، ولى ترس وسواسى مربوط به ديگران است. نشانه هاى وسواسى به صورت شک و ترديد، نداشتن تمرکز فکرى و تصميم گيرى ظاهرى مى شود. البته نشانه ها به اندازه اى نيست که فرد را، به طور کلي، از کار و زندگى باز دارد، نخستين علامت وسواس در اطفال دوساله هم ديده شده است. اما تشخيص آن نيز چندان ساده نيست، ولى به صورت هاى گوناگون مى توان به آن پى برد:

۴۱

نشانه هاى وسواس

١ - اجتناب وسواسى از همگان به بهانه ناپاکى آنان.

٢ - تکرار کارهايى که انجام آنها يک يا دو بار کفايت مى کند.

٣ - ترديد، مثل شک در بستن در اتاق يا شير آب و يا خاموش کردن بخارى و چراغ.

٤ - شک در عبادات، نيت، تلفظ صحيح کردن، تعداد رکوع و سجود و اين که نيت چه نمازى بوده.

٥ - ترس هاى بيهوده در باره لباس، آلودگي، حوادث و...

٦ - دقت و نظم زياد: گر چه اسلام عزيز به دقت و نظم در کارها فرمان داده است، ولى براى وسواسى دقت هاى بيهوده اى ايجاد مى شود که نادرست است، مثل مرتب کردن اشيا به ترتيب قد، اندازه و...

٧ - اجبار اين که فرد، خود را در هر کارى مجبور بداند، گر چه نيازى به آن نباشد، از قبيل اداى احترام و تعارف، سوگند خوردن براى امورى که احتياج به قسم ندارند، يا توبه براى کارهايى که خلاف شرع نيست تا توبه لازم داشته باشد.

٨ - او در حل و رفع و دفع مسائل و مشکلات، حتى عادى و روزمره، خود را در بن بست مى بيند و در نتيجه، مرتکب تکرار کارهاى بيهوده مى شود.

٩ - لجاجت و عناد: وسواسى در تمام کارهايش به پشتکارى که هيچ فايده اى ندارد، لجاجت نشان مى دهد.

١٠ - نشانه هاى ديگرى نيز هست از قبيل مشغول کردن خود به کارهايى که هيچ اثر و فايده اى ندارند، آن هم به دليل سرگرم شدن مانند:

الف - شمردن آجرها و موزاييک ها.

ب - بررسى آجرهاى هر ساختمان، که منظم به کار رفته اند يا نه.

ج - به يقه و دکمه لباس رسيدن.

د - بازى کردن با ريش و سبيل، ليسيدن لب، دستکارى مو و...

ه - انگشت دست را بيهوده حرکت دادن، يا شانه تکان دادن، ابرو و چشمک زدن و...

و - مراقبت بيش از حد از وسايل عمومي، از ترس دزديده شدن و يا صدمه ديدن، در صورتى که هيچ گونه نيازى به اين همه مراقبت نباشد.

ز - بستن مکرر در اتاق، قفل کردن و...

خ - فکرهاى بيهوده کردن و فال بد زدن: نکند فرزند، يا پدر، يا مادر و همسرم بميرند، آتش سوزى نشود، لوله آب نترکد، زلزله نيايد و...

۴۲

داستان وسواس ها

نقل ماجراى مبتلايان به يک بيمارى و احوال آنان، داستانى دل انگيز نيست، ليکن ما براى اين که مبتلايان عبرت بگيرند و از اين مرض خطرناک نجات يابند، نقل مى کنيم:

١ - مرحوم صاحب جواهر رحمه الله ديده بود که: يکى از اهل علم از خزينه حمام بيرون مى آيد، چند قدمى مى رود، بعد برگشته، داخل خزينه مى شود. صاحب جواهر فهميد که او به وسوسه مبتلا هست. پرسيد: چرا چنين مى کني؟ گفت: چون زمين حمام پاک نيست و بخارى که از آن جا بلند مى شود، نجس است و بدن من، وقتى که بخار به آن مى خورد، نجس مى شود. به همين خاطر، براى شستن بدنم برمى گردم.

آن مرحوم خواست ذهن او را با حرفى که از سنخ همان خيال او است، منصرف کند. فرمود: آري، درست مى گويي، ليکن چون بخار از آن طرف به آب خزينه اتصال دارد، از زمين حمام، نجاست به آن سرايت نمى کند. او متقاعد شده، بيرون رفت. پس از آن، ديگر آن حال را ترک کرد.(١١٧)

٢ - فردى در غسل وسواس داشت و از غسل کردن مى ترسيد. از طرفي، چون براى همسر خود حق آميزش حداقل چهار ماه يک مرتبه را واجب مى دانست، هر موقعى به حد وجوب مى رسيد و آميزش مى کرد، براى غسل آن گاهى بيش از يک روز در حمام معطل مى ماند تا غسل کند و گاهى چندين مرتبه آب آبگرمکن سرد مى شد و دو مرتبه گرم، باز سرد مى شد، تا بالاخره، گاهى با بيحالى زياد او را از حمام بيرون مى آوردند.

دستور پيامبر براى غسل

پيامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله با يک صاع که از سه کيلو آب کمتر بود، غسل مى کرد و چون پيامبر غالبا مستحبات را هم انجام مى داد، حتما سه مرتبه با همين يک صاع انجام مى داده است.

٣ - يکى از افراد بالاى بام وضو مى گرفت تا آب به او نپاشد. در اين بين يقين کرد که قطره اى از آب از روى زمين ترشح کرد و بر بالاى بام آمد و به پشت گردن او رسيد. همين موضوع، سبب زوال مرض وسواس او شد، چون متوجه مرض خويش گشت. زيرا چگونه ممکن است که قطره اى آب از روى زمين ترشح کند و تا چندين متر ارتفاع بالا رود و به پشت گردن او برسد؟

٤ - نگارنده، فردى را در شهرى ديدم که گرفتار وسواس بود. او براى بنده نقل کرد و گفت: فلانى تمام مساجد شهر و حتى مساجد تهران که افراد، از اين شهر به آنجا رفته اند نجس است و براى خود اين گونه تصور مى کرد: چون در مسير راه افراد، زمين آسفالت نجس بوده، افراد روى آن راه رفته اند. بعد در اتوبوس سوار شده اند. بعد در تهران هم روى آسفالت راه رفته اند تا به مسجد رسيده اند، پس مسجدهايى که افراد داخل آنها شده اند، نجس شده است.

٥ - شخصى محاسن خود را مى تراشيد، براى اين که آب وضو به پوست صورت او برسد، چون معتقد بود که ريش، ولو آن که کوتاه هم باشد، مانع رسيدن آب به پوست مى شود.

٦ - شخصى را نقل کردند که تمام نمازهاى خود را تمام مدت عمر با تيمم مى خواند، چون عقيده داشت که همه آب ها نجس است.

٧ - فردى وسواسي، مقلد مرحوم آيت اللّه محمد کاظم خراسانى رحمه الله بود، ولى اطمينان به رساله و نقل فتاوى ايشان نداشت. از اين رو، هر مسئله اى را مى بايست از خود مرحوم آخوند سؤال مى کرد. کم کم وسوسه او زياد شد، به گونه اى که شک مى کرد، آيا اين شخص خود آخوند است يا نه؟

٨ - شخصى مبتلا، در زمان مرحوم ميرزاى قمى رحمه الله براى خواندن نماز مغرب ايستاد، ولى هر چه کوشش کرد نتوانست نيت کند، تا اين که سه ساعت از شب گذشت. وقتى خسته شد، به منزل مرحوم ميرزا رفت و به ايشان عرض کرد: من از مقلدين شما هستم و مى خواهم نماز بخوانم، ولى هر چه مى کنم، نمى توانم نيت کنم. تکليف مرا معين کنيد.

ميرزا فرمود: برو بدون نيت نماز بخوان و نمازت صحيح است. آن فرد برگشت و هر چه کوشش کرد، دريافت که بدون نيت، نماز خواندن ممکن نيست. دوباره به خدمت ميرزا بازگشت و ماجرا را بيان کرد و گفت: هر چه جديت مى کنم، نمى توانم بدون نيت نماز بخوانم. ميرزا فرمود: اين مقدار از نيت ضرر ندارد، همين طور نماز بخوان.(١١٨)

٩ - شخصى گرفتار وسواس، در مسجد شجره محرم مى شود. وقتى وارد مکه مى شود، وسوسه او را مى گيرد که در مسجد شجره نيت نکرده اي. با سختى زياد مجددا برمى گردد به مدينه و دو مرتبه از مسجد شجره، نيت احرام مى کند.

١٠ - يکى از اساتيد نقل کرد که در نوجوانى گرفتار وسوسه در وقت شده بودم و به هيچ وجه، يقين به دخول وقت صبح پيدا نمى کردم. مى رفتم بالاى بام مى ديدم هوا کاملاً روشن است، ولى وقتى پايين مى آمدم که نماز بخوانم، باز شک مى کردم که وقت داخل شده يا نه؟ مجددا به بالاى بام مى رفتم و پايين مى آمدم تا آفتاب مى زد و نمازم را قضا مى خواندم، تا اين که خداوند کمک کرد و وسوسه ام رفع شد.

١١ - شخصى بود وسواسى و عقيده او اين بود که گرد و غبارى که در هوا است، به واسطه اين که بر نجاست و کثافات مى گذرد، نجس است و هر گاه بدن و لباس خود را بشويد، اين گرد و غبار نجس با او ملاقات مى کند و طبعا بدن يا لباسش نجس خواهد شد. لذا نماز نمى خواند، چون به نظر خود، فاقد طهارت بود.

١٢ - يکى از بزرگان مى گويد: من چنان گرفتار وسواس بودم که صورت خود را روى کف خزينه حمام، که پر از آب بود، مى گذاشتم و با اين حال، شک داشتم که آيا سر من به زير آب رفته است يا نه؟

١٣ - فردى مى گفت که من مواقعى که براى اعمال حج مشرف مى شوم، در وضو گرفتار وسواس مى شوم. گاهى يکى دو ساعت، فقط در زيرزمين هاى مسجدالحرام وضو مى گيرم، به شک مى افتم که جاى مسح بدن، خشک بوده يا نه، تا براى اين که وضوى طهارتى باشد، دستشويى رفته، باز وضو مى گرفتم و به همين منوال وقتم تلف و اعصابم صدمه مى ديد تا يک وضو بگيرم. بالاخره با توسل به اهل بيتعليهم‌السلام در درگاه الهى نجات پيدا کردم.

١٤ - بانوى خانه دارى وسواس داشت که مبادا در اثر خوردن غذا در خانه، خرده هاى غذا در محيط خانه پخش شود و سبب جلب حشرات گردد. لذا افراد خانواده اش را از خوردن غذا در محيط خانه منع کرده بود. پزشکان براى درمان او مقرر کردند که روزى ده ساعت، حق نظافت و تميز کردن خانه اش را نداشته باشد.

١٥ - مرد وسواسى ديگري، وسواس تکرار در هر کارى را داشت. مثلاً هنگام رانندگي، اتومبيل را نگه مى داشت، پياده مى شد و عقب ماشين را نگاه مى کرد که مبادا کسى و به ويژه کودکان خردسال را از بين ببرد، يا اين که قبل از کشيدن سيفون توالت، بايد با دقت هر چه بيشتر آن را بازرسى و بررسى نمايد، تا اطمينان حاصل کند که حشره زنده اى آن جا نيست. مرد همين حالت وسواسى کشنده را در باره دختر ١٥ ماهه اش داشت و احساس نگرانى شديد مى کرد که مبادا او از پله اى بيفتد و بميرد، لذا مکررا در ورودى زيرزمين و بسته بودن درها را بررسى مى کرد. اين وسواس مرد پس از ازدواج ايجاد شد و با حامله شدن همسرش شدت يافت.

١٦ - مى گويند: شاه طهماسب صفوى به درد وسواس مبتلا شده بود، به طورى که يک روز تمام، ناخن مى گرفت و يک روز از صبح تا شام، در حمام بود و اکثر اشيا را نجس مى دانست، نيم خورده خود را در آب و آتش مى ريخت و در مجالس، غذا نمى خورد و... و به اين سبب در اواخر عمر، تارک جميع لذات شده بود.(١١٩)

او بر اثر همين مرض وسواس، از پدر شيخ بهايى رحمه الله تقاضاى تأليف کتابى کرد که در بهبود او مؤثر باشد. آن مرحوم هم رساله اى تحت عنوان «العقد الطهماسبى فى الوسواس و الطهارة» نوشت که خطى است و در کتابخانه هاى معتبر، از جمله کتابخانه مرحوم آيت اللّه مرعشى نجفى قدس سره موجود است. (١٢٠)

١٧ - نقل کرده اند: مردى به نام محمدصالح، فرزند خود را با خود به حمام مى برد و او را نزديک خزينه حمام مى گذاشت و در هنگام غسل، به او اشاره مى کرد و مى گفت: خدايا! من محمدصالح هستم. خودم غسل مى کنم غسل جنابت، آن جنابتى که از مادر اين طفل حاضر، حاصل شده است، قربة إلى اللّه تعالي؛ و در آب فرومى رفت، ولى چون احتمال مى داد که بعضى از حروف نيت، از مخرج ادا نشده باشد، دوباره نيت، غسل و اشاره را از سر مى گرفت و هکذا.

١٨ - يکى از مواقعى که ممکن است انسان گرفتار وسواس شود، هنگام انجام اعمال حج و مناسک آن است.

بسيار ديده شده که حاجي، هنگام طواف خانه خدا تلاش مى کند که در همه لحظات، شانه چپ او ذره اى از طرف خانه کعبه منحرف نشود و در اين امر، گرفتار وسواس مى شود و طواف را با ترس و لرز به پايان مى رساند.

برخى از فقهاى معاصر مى فرمايند: «مقصود از اين که گفته شده طواف بايد از حجرالاسود شروع شود و شانه چپ به سمت کعبه باشد، اين است که برعکس طواف نشود، به طورى که شانه راست به سمت کعبه واقع شود (يعنى از حجر به سمت رکن عراقى شروع کند، نه اين که از حجر به سمت رکن يماني)».

ايشان افزوده اند: «اگر کسى طورى طواف کند که خانه خدا مقابل روى او هم قرار گيرد، همان گونه که مردم در حرم ائمه معصومين عليهم‌السلام طواف و زيارت مى کنند، باز طواف او صحيح مى باشد».(١٢١)

يکى از دوستان نقل مى کرد: شخصى گرفتار وسوسه در طواف شده بود، به طورى که از طواف هاى متعدد و تکرار آن خسته و بى حال در گوشه اى از مسجدالحرام افتاده بود. وقتى مرا ديد، بسيار خوشحال شد و گفت: فلاني! لطف کن مرا در طواف همراهى کن تا از شک و وسوسه هاى شيطان نجات يابم. او را همراهى کردم، به راحتى طواف نمود.

١٩ - شخصى که براى مدتى در يکى از روستاها اقامت داشت و اهل آن روستا نبود، گرفتار وسوسه شده بود و در طهارت و نجاست اشيا وسواس داشت، به طورى که دست پخت اهالى روستا را پاک نمى دانست و مى گفت: چون سگ در دهات رفت و آمد مى کند، زندگى مردم آلوده به نجاست است، لذا نان هاى آنها هم پاک نيست.

در جواب بايد گفت: اولاً نان ها از دست مسلمان گرفته شده و همه آنها محکوم به طهارت است.

ثانيا طبق قاعده «همه چيز براى تو پاک است، مگر آن که علم به نجاست آن پيدا کني» و از سوى ديگر شارع مقدس، علم و يقين انسان وسواسى را حجت نمى داند، لذا آن چه به دست تو مى رسد، محکوم به طهارت است.

٢٠ - شخصى مبتلا به وسوسه شيطان شده بود، مى گفت: هر گاه وضو مى گيرم تا نماز بخوانم، احساس مى کنم که باد از من خارج گرديده و وضويم باطل شده، لذا چندين بار پشت سر هم وضو مى گيرم. تکليف من چيست؟ چه کار کنم؟ صاحب عروه رحمه الله مى نويسد: سومين چيزى که وضو را باطل مى کند، بادى است که از مخرج غائط خارج شود و نيز از معده باشد، بنابراين بادى که از معده نباشد، وضو را باطل نمى کند، بلکه مثل آن است که شيطان در مقعد انسان بدمد.(١٢٢)

نگارنده: در سفرى که براى تبليغ به يکى از شهرهاى استان خوزستان رفته بودم، جوانى در حالى که خجالت مى کشيد، نزد من آمد و همين سؤال را از من پرسيد. در جواب، روايت شريف امام صادق عليهم‌السلام را براى او خواندم. آن جوان بسيار خوشحال شد و گفت: مدتى بود گرفتار بودم و کسى را پيدا نمى کردم که مشکلم را حل کند، الان راحت شدم و از گرفتن وضوهاى اضافى و مکرر، خلاصى يافتم.

قالَ أَبُوعَبْدِاللّهعليهم‌السلام : «إِنَّ الشَّيطانَ ينْفُخُ فى دُبُرِ الاْءِنْسانِ حَتّى يخَيلَ أَنَّهُ قَدْخَرَجَ مِنْهُ ريحٌ، فَلاينْقُضُ الْوُضُوءَ إِلاّ ريحٌ تَسْمَعُها أَوْ تَجِدُ ريحَها»؛(١٢٣)

امام صادق عليهم‌السلام فرمود: «شيطان در دبر انسان مى دمد تا انسان خيال کند که حدثى از او صادر شده است، ولى اين خيال، شکننده وضو نيست، مگر صدا يا بوى آن را درک کند».

عَنْ عَبْدِالرَّحْمنِ بْنِ أَبيعَبْدِاللّه أَنَّهُ قالَ لِلصّادِقِعليهم‌السلام : أَجِدُ الرّيحَ فى بَطْنى حَتّى أَظُنَّ أَنَّها قَدْخَرَجَتْ، فَقالَ: «لَيسَ عَلَيک وُضُوءٌ حَتّى تَسْمَعَ الصَّوْتَ، أَوْ تَجِدَ الرّيحَ»، ثُمَّ قالَ: «إِنَّ إِبْليسَ يجْلِسُ بَينَ الْيتَى الرَّجُلِ، فَيحْدِثُ لِيشَککهُ»؛(١٢٤)

عبدالرحمان بن أبى عبداللّه به حضرت صادقعليهم‌السلام عرض کرد: گاهى گمان مى کنم که بادى از من خارج شده است. حضرتعليهم‌السلام فرمود: «اين گمان، ضررى به وضوى تو نمى رساند، مگر اين که صداى آن را بشنوى يا بوى او را استشمام کني». سپس فرمود: «شيطان، انسان را به شک مى اندازد».

إِنَّ عَلِياعليهم‌السلام کانَ إِذا دَخَلَ عَلَى الْخَلاءِ يرُشُّ الْماءَ عَلى رِجْلَيهِ، فَقالَ: «ما أُبالى أَبُولُ أَصابَنى أَمْ ماءٌ إِذا لَمْ أَعْلَمُ»؛(١٢٥)

حضرت علىعليهم‌السلام در هنگامى که مى خواست به بيت الخلا برود، به پاهاى خود، آب مى پاشيد و مى گفت: «در صورت شک، اعتنايى ندارم که آب ترشح کرده يا بول».

۴۳

وسواس در غسل

وسوسه در غسل يکى از انواع وسواس است، در حالى که غسل عمل بسيار ساده شستن تمام اعضاى بدن است، با نيت، قصد قربت و ترتيب، ولى بعضى از مبتلايان به وسواس، هم چنان که در وضو، آن همه وسواس مى کنند، در غسل گرفتارترند.

در اين جا، باز وقت فضيلت عبادت از دست مى رود، در آب، اسراف مى شود و نتايج شوم ديگر به بار مى آيد، در حالى که بسيارى از بزرگان دين شناس، باتقوا، پرهيزکار و آشنا به مسائل و احکام طهارت و نجاست، تنها با يک ليوان آب، غسل مى نموده اند. در اين جا، برخى از رواياتى که مقدار وزن آب مصرف وضو و غسل را تعيين نموده اند، به عنوان برنامه و الگوى عملى دينداران مى آيد تا به آن عمل کنند و از بلاى وسواس، در امان بمانند.

قالَ رَسُولُ اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله: «اَلْوُضُوءُ مُدٌّ وَ الْغُسْلُ صاعٌ وَ سَيأْتى أَقْوامٌ بَعْدى يسْتَقِلُّونَ فَأُولئِک عَلى خَلافِ سُنَّتى وَ الثّابِتُ عَلى سُنَّتى مَعِى فى خَطِيرَةِ الْقُدْسِ»؛(١٢٦ )

رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرموده است: «يک مد آب (يعنى کمتر از يک کيلو)، براى وضو و يک صاع (سه کيلو) آب براى غسل کافى است، و افرادى در آينده، اين مقدار را کم مى پندارند. آنان خلاف روش و سنت من رفتار مى نمايند و کسى که بر سنت من ثابت قدم و وفادار باشد، در بهشت با من خواهد بود».

آري، تهديد و تشويقى بالاتر از اين فرمايش سرور کائناتصلى‌الله‌عليه‌وآله براى پيروانش، که امت مرحومه ناميده مى شوند، نخواهد بود. جا دارد که کسانى که به ويژه در طهارت و نجاست، مبتلا به وسواس شده اند، قدرى بينديشند و خود را از آورنده احکام الهى و شخص اول اسلام، بهتر و داناتر ندانند و به روش معمولى و متعارف همگاني، عمل نمايند تا با آن حضرت در بهشت برين باشند، و گر نه، از برهان خلف ثابت مى شود که در اثر وسوسه هاى شيطانى و عمل نکردن به احکام الهي، ضمن دشوارى هاى دنيوي، بايد در آتش جهنم اخروى جاويدان بمانند.

۴۴

آب استنجا

يکى از مواردى که وسواسى را در وسوسه غوطه ور مى سازد و او را سرگردان تر مى سازد، ترشح آب توالت و شستشوى بدن است. وسواسى هم براى مبارزه با شيطان و دام هاى او، بايد به تکليف الهى عمل کند. ببيند دستور اسلام چيست؟ همان را عمل کند.

عَنْ زُرارَةِ قالَ: رَأَيتُ الْباقِرَعليهم‌السلام يخْرُجُ مِنَ الْحَمّامِ فَيمْضى کما هُوَ لا يغْسِلُ رِجْلَهُ حَتّى يصَلّي؛ زراره مى گويد: ديدم امام باقرعليهم‌السلام از حمام بيرون آمدند و بدون اين که پايشان را بشويند، وارد رخت کن گرديده و مشغول به خواندن نماز شدند.

راوى مى گويد: به امام صادقعليهم‌السلام عرض کردم: در توالت، خود را با آب مى شويم، لباس من در آبى که خود را با آن شسته ام، مى افتد. حکم آن چيست؟ امام صادقعليهم‌السلام فرمود: «مانعى ندارد».(١٢٧)

مطلب روشن است که وقتى عين نجاست در آب باشد، آب، نجس و لباس هم نجس مى گردد، ولى آنجا که عين نجاست در آب نيست، آب پاک است.

۴۵

راه حل عملى براى وسواسى

مى دانيم که روز هشتم ذى الحجه را «يوم الترويه» مى گويند. يعنى در آن روز، حاجى ها مشک هاى خود را آب کرده و براى مصرف چند شبانه روزى که در عرفات، مشعر و منا بوده، مى برند. در آن زمان که آب لوله کشى و جاري، مطلقا در اين مناطق وجود نداشت، هر حاجى يک مشک آب از مکه برداشته، با همين يک مشک آب غسل مى کرد، وضو مى گرفت، خود را شستشو داده، سر قربانى خود را با آن تطهير نموده، بعد، حلق مى نمود (حلقى که انسان مى بيند، گاهى چند جاى سر، خونى مى شود) و سر خود را شسته و تمام کارهايى که نياز بود، با همين آب انجام مى داد. بعد همين افراد با رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآلهو ائمه معصومينعليهم‌السلام ، نشست و برخاست داشتند و از باب طهارت و نجاست، هيچ کجا در روايات يا تاريخ ديده نشده که معصومين عليهم‌السلام از اين افراد کناره گيرى کنند، بلکه از غذا و آشاميدنى آنها هم استفاده مى کردند.

به طور کلى مسئله طهارت و نجاست در شرع مقدس اسلام، به اين سختى و مشکلى نيست که بعضى از افراد وسواسى و يا حتى افراد به اصطلاح محتاط، عمل مى کنند. مسئله بسيار راحت تر از اين مقوله ها است که ما فکر مى کنيم.

شرع مقدسى که مى فرمايد: «مخرج غائط با سه سنگ و کلوخ پاک مى شود»، شرع مقدسى که مى فرمايد: «مخرج بول با دو برابر قطره آبى که در مخرج آن قرار دارد پاک مى گردد»، شرع مقدسى که مى فرمايد: «بدن حيوان وقتى نجس شد، همين که نجاست از بين برود، بدن حيوان هم پاک شده و احتياجى به آب کشيدن ندارد»، شرع مقدسى که مى فرمايد: «آب استنجا (آبى که مخرج بول و غائط با آن شسته مى شود) با آن شرايط پاک است»، شرع مقدسى که مى فرمايد: «اگر چيزى نجس شد و از جلوى نظر شما غايب شد و آوردند، پاک است» و...، از مذاق شرع مقدس، انسان مى فهمد که مسئله طهارت و نجاست، خيلى راحت تر از اين است که افراد محتاط يا وسواسى به آن فکر مى کنند. لذا بايد افراد گرفتار وسواس، بيشتر در اين مثال هايى که آورده شد، بينديشند و با بى اعتنايى که تنها راه نجات است، خود را از اين مهلکه که انسان را از چشيدن طعم و لذت عبادت محروم مى کند، رهايى بخشند تا اين که لذت عبادت و بندگى خدا را بيشتر درک نمايند و از عبادت الهى خسته و آزرده نگردند. خداوندا! به همه اوليا و مقدسان درگاهت قَسمت مى دهم همه گرفتاران به وسواس را نجات مرحمت فرما. آمين يا رب العالمين.

وسواس در نماز

٢١ - شخصى در قرائت حمد گرفتار وسواس شده بود، به طورى که کلمه اى را چندين بار تکرار مى کرد. در رساله برخى از مراجع تقليد خوانده بود که نماز او اشکال دارد، لذا از اين امر بسيار ناراحت و نگران تکليف نمازهاى گذشته اش بود. نزد من آمده و پرسيد: تکليفم چيست؟

در پاسخ گفتم: از آنجايى که مرحوم آيت اللّه خويى رحمه الله و جمعى از فقهاى معاصر (حفظهم اللّه ) فرموده اند نماز صحيح است و چون فقهاى ديگر، احتياط واجب نموده اند و شما هم از مرجعى تقليد نموده ايد که احتياط واجب داشته اند، لذا مى توانيد به يکى از مراجعى رجوع کنيد که نماز را صحيح مى دانند و بنا بر فتواى آن مرجع، نمازهاى گذشته شما هم صحيح است، ليکن تا مى توانى بايد اعتنا به وسوسه نکني.

مردى به خدمت خاتم الانبياصلى‌الله‌عليه‌وآله آمد و گفت: يا رسول اللّه ! به تو شکايت مى کنم از وسوسه هايى که در نماز بر من وارد مى شود، تا آنجا که نمى دانم چقدر نماز خوانده ام، زياد خوانده ام يا کم؟ حضرتصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: «وقتى داخل نماز شدي، با انگشت شهادت دست راست، بر ران چپ خود بزن و بگو: بِسْمِ اللّه وَ بِاللّه ، تَوَکلْتُ عَلَى اللّه ، أَعُوذُ بِاللّه السَّميعِ الْعَليمِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ، در اين هنگام او را رد خواهد کرد».(١٢٨)

قالَ الْباقِرُعليهم‌السلام : «إِذا کثُرَ عَلَيک السَّهْوُ فَامْضِ عَلى صَلاتِک فَإِنَّهُ يوشَک أَنْ يدَعَک إِنَّما هُوَ مِنَ الشَّيطانِ»؛(١٢٩)

امام باقرعليهم‌السلام فرمود: «هر گاه در نماز شک بر تو زياد شد، اعتنا مکن، زيرا اين وسوسه از شيطان است و ممکن است تو را از کار بازدارد».

قالَ الصّادِقُعليهم‌السلام : «إِذا کثُرَ عَلَيک السَّهْوُ فَامْضِ فى صَلاتِک»؛(١٣٠)

امام صادقعليهم‌السلام فرمود: «هر گاه شک تو در نماز زياد شد، پس نمازت را ادامه بده و اعاده نکن».

عَنْ أَبيعَبْدِاللّهعليهم‌السلام فِى الرَّجُلِ يکثُرُ عَلَيهِ الْوَهْمُ فِى الصَّلاةِ فَيشُک فِى الرُّکوعِ فَلايدْرى أَرْکعَ أَمْ لا، وَ يشُک فِى السُّجُودِ فَلايدْرى أَسَجَدَ أَمْ لا، فَقالَ: «لايسْجُدُ وَ لايرْکعُ وَ يمْضى فى صَلاتِهِ حَتّى يسْتَيقِنَ يقينا»؛(١٣١)

عمار از امام صادقعليهم‌السلام نقل کرده است که فرمود: «اگر کسى در نماز زياد شک مى کند راجع به رکوع، نمى داند که آن را به جاى آورده يا نه، هم چنين سجده را نمى داند که به جاى آورده است يا نه، بايد نماز خود را ادامه دهد و اعتنايى به شک نکند، مگر اين که يقين کند که رکوع يا سجده را به جاى نياورده که در اين صورت، بايد آن را به جاى آورد».

عَنْ عَلِى بْنِ أَبيحَمْزَةٍ عَنْ رَجُلٍ صالِحٍعليهم‌السلام قالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يشُک فَلايدْرى واحِدَةً صَلّى أَوِ اثْنَتَينِ أَوْ ثَلاثا أَوْ أَرْبَعا يلْتَبِسُ عَلَيهِ صَلاتُهُ، قالَ: «کلُّ ذا»؟ قالَ: قُلْتُ: نَعَمْ، قالَ: «فَلْيمْضِ فى صَلاتِهِ وَ يتَعَوَّذُ بِاللّه مِنَ الشَّيطانِ فَإِنَّهُ يوشَک أَنْ يذْهَبَ عَنْهُ»؛(١٣٢)

على بن ابى حمزه گفت: از معصومعليهم‌السلام پرسيدم: کسى که در نماز شک مى کند و نمى داند که يک رکعت خوانده يا دو يا سه يا چهار رکعت، چه وظيفه اى دارد؟ فرمود: «همه اينها با هم واقع شده است»؟ عرض کردم: بلي.

فرمود: «نماز را تمام کند و پناه ببرد به خدا از شر شيطان، اميد است که وسواس از او برطرف شود».

قالَ الصّادِقُعليهم‌السلام : «إِذا کانَ الرَّجُلُ مِمَّنْ يسْهُوا فى کلِّ ثَلاثٍ فَهُوَ مِمَّنْ کثُرَ عَلَيهِ السَّهْوُ»؛(١٣٣) امام صادقعليهم‌السلام فرمود: «هر گاه شخصى از کسانى باشد که در هر سه نماز خالى از شک نباشد، وى از اشخاص کثيرالشک است».

۴۶

اختصار نماز

در عين حال که طولانى خواندن نماز، در صورتى که از وقت فضيلت خارج نشود، بسيار مطلوب و پسنديده است، ولى يکى از شيوه هاى درمان وسواسى در نماز، به اختصار خواندن نماز است، تا شيطان فرصت وسوسه نيابد.

عَنْ عُبَيدِاللّه الْجِبِلى قالَ: سَأَلْتُ أَباعَبْدِاللّهعليهم‌السلام عَنِ السَّهْوِ فَإِنَّهُ يکثُرُ عَلَى فَقالَ: «أَدْرِجْ صَلاتَک إِدْراجا». قُلْتُ: فَأَى شَى ءٍ الاْءِدْراجُ؟ قالَ: «ثَلاثُ تَسْبيحاتٍ فِى الرُّکوعِ وَ السُّجُودِ»؛(١٣٤)

عبيداللّه جبلى مى گويد: از حضور امام صادقعليهم‌السلام در باره فراموشى جويا شدم و عرض کردم: در من شک و سهو، بسيار ايجاد مى شود. آن حضرتعليهم‌السلام فرمود: «نمازت را به اختصار بخوان». پرسيدم: چگونه مختصر کنم؟ فرمود: «در ذکر رکوع و سجود، فقط به سه بار سبحان اللّه گفتن، اکتفا کن».

قالَ الصّادِقُعليهم‌السلام : «ينْبَغى تَخْفيفُ الصَّلوةِ مِنْ أَجْلِ السَّهْوِ»؛

امام صادقعليهم‌السلام فرموده است: «سزاوار است براى زدودن فراموشي، نماز را مختصر بخوانند».

وسواس در نيت

به عنوان مقدمه بايد گفت که پيامبر خاتمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرموده است: «إِنَّمَا الاْءَعْمالُ بِالنِّياتِ»؛(١٣٥) «اعمال بايد با نيت باشد و رضاى الهى و تقربش منظور باشد».

و جاى ديگر فرموده است: «إِنَّما لاِءِمْرِئٍ ما نَوي»؛(١٣٦) «مرد است و نيتش». «لا عَمَلَ إِلاّ بِنِيةٍ»؛(١٣٧) «عملى مقبول نمى شود، مگر با نيت باشد».

اين معانى در روايات فراوانى از معصومينعليهم‌السلام وارد شده و فقها هم به استناد اين روايات، سخنان فراوان گفته اند. از اين امر روشن مى شود که نيت در عبادت، واجب است. زيرا هر عملى که بدون نيت باشد، يعنى براى غيرپروردگار انجام شود، اثرى نخواهد داشت. براى نمونه، اگر آدمى بدون نيت عبادى غسل کند يا وضو بگيرد، بلکه براى پاکيزگى و يا خنک شدن و يا ريا، چنين کند، عمل او اثرى نخواهد داشت. مثلاً اگر شخص جنب يک روز کامل در استخر و يا دريا شنا کند، ولى نيت غسل نکند، باز هم جنب خواهد بود.

اما برخى از امور، اگر به مسائل شرعى هم مربوط گردد، بدون نيت نتيجه خواهد داشت، مثل اين که آدمى لباس نجس را در آب تطهير نمايد و يا قبرى را حفر کند و يا ميتى را کفن نمايد، زيرا هدف از اين امور، مجرد انجام آنها است و لا غير؛ و مصالحى که متعلق به انجام دادن آنها است، به هر نيتى باشد محقق مى شود، ولى اگر بدون نيت و رضاى الهى انجام شود، براى انجام دهنده اش ثوابى نخواهد بود و به عکس اگر با آن، نيت تقرب باشد، ثواب هم خواهد داشت.

با اين مقدمه، بر هر عاقل و بالغى واجب است اعمال خود را به عنوان اين که تقرب به درگاه خداوند متعال بجويد انجام دهد، تا در نتيجه، ثواب نيز عايدش گردد و نيز بداند که ذات اقدس الهي، از لطايفى که بندگان در عبادتش به کار مى برند، با آن که او بى نياز از عبادت است، مسرور مى شود. زيرا عبادات ما، در عين بى نيازى خداوند از آنها، لطايفى است که از سوى ما انجام مى شود.

فرد باايمان و باکياست و فراست، به مصداق «اَلْمُؤْمِنُ کيسٌ» حتى کارهاى روزمره را، مثل غذاخوردن، آشاميدن و... به قصد قربت به پروردگار عزيز انجام مى دهد، يعنى با نيت قلبى غذا مى خورد تا بدنش قوى گردد، مريض نشود و بتواند آمادگى کامل براى انجام واجبات، اعم از نماز، روزه و... داشته باشد و دفع ضرر گرسنگى و تشنگى نمايد که خود هم واجب است، يا اين که لباس مى پوشد تا بدنش از سرما و گرما محفوظ بماند و بتواند با نشاط و توانايي، براى برگزارى نماز و ارتباط با خالق حاضر گردد، يا اين که نزديکى با همسر حلال خود را، در عين حال که ارضاى قوه حيوانى شهوانى است، به قصد تقرب به درگاه حضرت احديت و رعايت حال همسر انجام دهد، تا از اين لحاظ هم، بهتر بتواند به امور اخروى و دنيوى برسد.

بنا بر اين، تمام اين اعمال انسان هاى زيرک، نوعى عبادت محسوب مى شود و ثوابى از پروردگار کريم براى آن منظور مى گردد و خود، رشد، تکامل و تجارتى است که به هيچ وجه زيان نخواهد داشت.(١٣٨)

وسواس در نيت نوعى از کارهاى عجيب و غريب و بيهوده برخى از افراد وسواسى است: مثلاً گاهى امام جماعت بعد از حمد، يک سوره مفصل را قرائت مى کند و شخص وسواسي، با بازى کردن دست ها و حرکات بى جا و بى مورد پا، دست، سر و گردن، به رکوع اول نمى رسد و خود را براى رکعت دوم آماده مى کند، ولى باز هم با وجود قنوت طولانى امام، توانايى نيت نماز را ندارد و بالاخره تا آخر نماز، شيطان لعين او را گول زده و از ثواب نماز جماعت و فضيلت اول وقت بازمى دارد.

او لحظه اى هم نمى انديشد که اگر نماز هيچ يک از اين جماعت انبوه، که در پى امام جماعت که گاهى مجتهد جامع الشرايطى نيز هست نماز مى خوانند، درست نباشد، نماز او هم صحيح نخواهد بود. گاهى نيز ديده شده که اين افراد هميشه نمازهاى باطل و شيطانى خود را خارج از وقت مى خوانند، چون ساعت ها طول مى کشد تا وسواسي، نيت نمايد. در اين قبيل موارد، براى درمان و علاج، به آنان گفته مى شود که بدون نيت نماز بخوانيد.

يکى از مجتهدين به مقلد وسواسى خود گفت که نماز نيت نمى خواهد. مقلد پس از مدتى مراجعه کرد و گفت: هر کارى مى کنم، نمى توانم بدون نيت نماز بخوانم. گفتند: همين حرف، خود نيت است.

اگر شما براى انجام کارى از منزل خارج شويد، هرگز مدام آن را به زبان نمى آوريد، اما اگر در راه، دوستى شما را ببيند و از شما بپرسد که به کجا مى رويد، قصد خود را باز خواهيد گفت. همين امر نيت است و همين اندازه نيز در نيت عبادت کافى است. به زبان آوردن و تلفظ نيت، لازم نيست و همين قصد انجام کاري، به عنوان خواسته پروردگار متعال، کفايت مى کند و اين، بهترين نوع نيت اعمال است. البته برخى نيز به خاطر اين که بهشتى شوند، از آتش جهنم در امان باشند، قصد انجام آن کار را مى نمايند و اگر چه اين نيت، درجه دون ترى دارد، ولى باز هم کافى است و نيت عملى مى شود. حتى برخى از فقها بر آنند که اگر آدمى نيت را به زبان تلفظ کند مکروه است، بلکه خطوردادن در فکر و ذهن هم نمى خواهد.(١٣٩)

حال با اين همه سادگى و آسانى نيت، چرا وسواسي، دستورات شيطانى را گردن مى نهد و به عنوان اين که نيت برايش حاصل نمى شود، مدت ها از عمر گران مايه خود را تلف مى نمايد. او در آخرت بايد جوابگوى اتلاف اين همه عمر خود باشد. آيات، اخبار و اجماع فقهاى دين و عقل، اين عمل را مردود دانسته و آن را نوعى بيمارى به حساب آورده اند. چه، تمام کارها و عبادت وسواسي، بيهوده و موجب رضاى شيطان و خشم خداوند رحمان است.

ابوحامد غزالى گفته است: وسوسه در نيت نماز يا به سبب کمبود و فساد عقل است و يا به دليل آشنانبودن به شرع مقدس، زيرا فرمان برداري، تعظيم و اجراى دستورات الهى در قصد و نيت، مثل فرمان بردارى و تعظيم دستورات ديگران است.

اگر عالمى به کسى وارد شود و آن کس براى احترامش از جاى برخيزد، اگر بگويد: نيت کردم که برخيزم و اين برخاستن براى وارد شدن زيد عالم، آن هم به خاطر فضل و دانشى که دارد، بوده است، او را ديوانه و بى عقل مى گويند، زيرا نيازى به گفتن آن مطالب بيهوده نبوده است، زيرا هر کس او را مى ديد، مى دانست که برخاستن او براى اداى احترام بود، مگر اين که در حال قيام کار ديگرى را انجام دهد که امر مشتبه گردد، يا اين که به اشتباه برخاسته باشد، يا اين که پس از مدتى از جا برخيزد که در آن حال، همگان خواهند دانست که برخاستن او به احترام عالم نبوده است.

با اين مثال، مى توان فهميد که فرد، مبتلا به مرض وسواس است و يا جاهل به مسائل شرعى نيت در عبادات و اين، وسواسى است که خود را به زحمت مى اندازد که قلب خود را مثلاً براى اتيان و به جا آوردن نماز ظهر، آن هم ادا، نه قضاى واجب، با تلفظ الفاظ به زبان آماده کند. اين، عملى بيهوده و خلاف شرع است و وسواسى همان گونه که گفته شد بايد نيت کند و اين کار را ادامه دهد تا عادت کند و وسواسش برطرف گردد.(١٤٠)

همه فقهاى گذشته رضوان اللّه تعالى عليهم و فقهاى حاضر، کثر اللّه امثالهم و حفظهم اللّه تعالي، در رساله هاى عمليه و کتب فقهى خود، به اين مطلب تصريح فرموده اند و اضافه بر آن، خلاف احکام الهى است.

وسوسه در نيت، از جمله عوارض نفسانى و امور شيطانى است. گاهى شيطان براى بطلان و فساد اعمال مؤمنان، فعاليت هايى مى کند تا آنان را به گمراهى کشانيده و با کارهاى باطل فراوان و غيرعقلايى جلوه دادن اعمال، آنان را از راه ثواب و صحيح به درکند. اما شارع مقدس، هيچ گاه حکم به تکليف محال و ما لايطاق و خارج از توانايى آدمى نمى کند و اين گونه افکار، از وساوس سياه شيطاني، هلاک کننده و گمراهى خالص است. لذا اين افراد، در نادانى محض، از راه راست دور و در شبهات غوطه ورند، زيرا نيت، امرى قلبى است و ارادى و به دست آوردنش، نيازى به کارهاى خارجى بدنى ندارد و با قصد جزيى حاصل مى شود، همان گونه که در ساير کارها نيز چنين است. جاى بسى تأسف است که انسان هاى عاقلى خود را اين همه به زحمت وامى دارند تا نيت کنند، حال آن که عقلا هيچ فرقى بين انجام کارهاى عادى و عبادى نمى گذارند و اين گرفتارى ها، فقط وسوسه هاى شيطانى است و بس و هيچ ربطى به کارهاى عبادى ندارد.

شيطان با اين وسوسه ها مى کوشد که آدمى را از عبوديت خداوند منصرف کند و او را به خيالات واهى و افکار ناپسند مشغول سازد، تا از راه بندگى منحرف شود و به فرمان وسوسه هاى شيطان درآيد. در اين حال، اصل عبادت فراموش مى شود و آدمى خود را در دام اشتغالات شيطانى مى يابد. برخى از اين وسوسه هاى شيطانى چنين است:

١ - تمام کارهاى عبادى آدمي، به دليل شک و ترديد، صحيح نخواهد بود.

٢ - وقتى احساس مى کند که وقت عبادت است، همانند افرادى که به کار مشکل و مکروهى واداشته شوند، از سر طيب خاطر، عبادت نمى کند و نگرانى شديد و اندوه بزرگي، که حاصل عدم توانايى او در نيت عبادات است، در او ايجاد مى شود و گونه اى انکار قلبى در باره اين سخن خداوند پيدا مى کند: «ما جَعَلَ عَلَيکمْ فِى الدّينِ مِنْ حَرَجٍ»؛(١٤١) «خداوند سختى و زحمتى در دين، براى شما قرار نداده است».

فرد مبتلا به وسواس، خلاف اين آيه، براى خود مشکلات و زحماتى ايجاد مى کند و هنگام عبادت و حضور در محضر خالق قادر، به جاى خرسندى قلبى و درونى در قبال راز ونياز و بهره بردارى از سخن گفتن با محبوب و در نتيجه، تقرب و تزکيه، خود را دور از سعادت، لذت عبادت و مناجات مى يابد.

٣ - او تمام وقت خود را صرف يک قسمت کوچک از عبادت که فرضا نيت باشد مى کند و از بقيه عبادات محروم مى شود و در نتيجه، متحمل ضرر و زيان هاى دنيوى و اخروى مى گردد.

تذکر يک نکته ديگر هم ضرورى مى باشد. اگر فرد مبتلا به وسواس، بيمارى خود را به ديگران سرايت دهد، خود مسئول اين گناه خواهد بود. به اين حديث پيامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله توجه کنيد:

«مَنْ سَنَّ سُنَّةً سَيئَةً فَعَلَيهِ وِزْرُها وَ وِزْرُ مَنْ عَمِلَ بِها إِلى يوْمِ الْقِيامَةِ»؛(١٤٢)

«هر کس بدعتى بگذارد و کار زشتى را رواج دهد، گناه آن کار و گناه کسانى که تا روز قيامت، آن کار را انجام مى دهند، بر عهده او خواهد بود».

پس به هوش باشيم و در درمان بيمارى هاى اخلاقى بکوشيم تا هم خود و هم ديگران را از عواقب شوم آنها رهايى بخشيم. پس بياييم ديگران را به زشتي، پليدى و گناه رهنمون نشويم، زيرا «اَلدّالُّ عَلَى الشَّرِّ کفاعِلِهِ»؛(١٤٣) «هر کس ديگران را به زشتى راهنمايى کند، گويى خود آن را انجام داده است».

نگارنده: در محلى براى تبليغ رفتم که صاحب خانه فرزندى داشت که بيش از سى سال، گرفتار وسواس شديد شده بود. صاحب منزل نقل کرد در موقعى که اين فرزند، بچه بود، شخصى به عنوان مبلغ آمد به محل و در منزل ما بود. آن شخص داراى وسواس در وضو و طهارت بود، لذا اين بچه به افعال او نگريست و خيال کرد اين دستور شرع است و تا به حال، سخت گرفتار شده است و رنج زياد هم مى برد.

۴۷

پرهيز از نماز جماعت و مردم

يکى ديگر از مواردى که فرد در دامن وسواس مى افتد، نماز جماعت است. از آنجا که نماز جماعت وقتى تعداد به ده نفر يا بيشتر برسد، ثواب آن قابل شماره نيست، شيطان براى اين که فرد را از اين ثواب محروم گرداند، يا در عدالت امام جماعت وسوسه مى کند يا در وضع نمازگزاران.

در عروه آمده است: وقتى تعداد نمازگزاران از ده نفر تجاوز کند، اگر تمام آسمان ها کاغذ، درياها مرکب، درخت ها قلم و مردم روى زمين و ملائکه، نويسنده شوند، نمى توانند ثواب يک رکعت نماز جماعت را شماره کنند.(١٤٤)

مرحوم آيت اللّه العظمى سيدمحمدکاظم يزدى در باره کسى که نماز جماعت را ترک کند، مى نويسد: غيبت او جايز است، از عدالت مى افتد و براى کارهايى که عدالت شرط است، مفيد نيست. بايد با او ترک رابطه کرد و امام مسلمانان بايد به او اخطار کند و او را از کار بدى که انجام مى دهد، پرهيز دهد و اگر سرانجام به جماعت حاضر نشد، بايد خانه اش را آتش بزند.

جاى ترديد نيست که اگر دليل قانع کننده اى داريم که فلان پيش نماز عادل نيست، ترک نماز جماعت اشکالى ندارد. اين مسجد نه، مسجد ديگر، ولى اگر خيال است و سوء ظن، خطر بزرگى در کمين است که بايد از آن حالت خارج شد.

انسان موجودى است اجتماعى و در تمام دنيا براى رابطه اجتماع، کارهاى دسته جمعى وجود دارد، هر چند، عاقلانه نباشد و داراى مفاسد و عوارضى باشد، مثل کازينوها، کاباره ها و... در اسلام اين حس ارتباط و نياز به جامعه را، در غالب خدمات اجتماعى ريخته اند و به صورت نماز، تبليغات، جشن و عزادارى عرضه کرده اند.

همان طورى که شرکت در اجتماع، گاهى سر از ريا و خودپسندى در مى آورد، جداماندن از اجتماع، موجب انحراف فکرى و اخلاقى مى گردد و چنين افرادى در معرض تهمت هاى گوناگون قرار مى گيرند و چه بسا، در دين فرد هم شک شود که آيا چه دينى دارد. به جاى اين که فرد، در جامعه و با جامعه باشد و در خدمات اجتماعى سهيم، به انزوا، مريضى و به دروغ و غيبت افتادن ديگران کشيده مى شود.

جاى ترديد نيست که وقتى امام جماعت امام علىعليهم‌السلام باشد و مخالفين نماز جماعت، مخالفين آن حضرت، مسئله سوزاندن خانه، جاى دارد، ولى اگر به عکس شد و امام علىعليهم‌السلام به خاطر دفن پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله و عزادارى و غصب خلافت آن حضرت، نماز جماعت را ترک کرد، آيا بايد خانه آن حضرت آتش زده شود، آن هم به آن صورت که زهراى اطهرعليهم‌السلام ميان درب و ديوار قرارگيرد و سقط جنين نمايد؟

قانون خوب وقتى به دست اجراکننده بد بيفتد، بهتر از اين ثمره نمى دهد. وسوسه رياست که آمد، به فرموده امام علىعليهم‌السلام : «حُبُّ الشَّى ءِ يعْمى وَ يصِمُّ»؛ «عشق به موضوع، کور و کر مى کند»، چشم، مغز و گوش فکر، بسته مى شود و دست به هر نوع اقدامى مى زند.

۴۸

علاج وسواس

هم زمان با عقيقه، دعا و تربيت در خانه، به ورزش بايد توجه کافى بشود، به خصوص دويدن، شناکردن، تيراندازى و اسب سوارى که به آنها سفارش فراوان شده است.

اسب دوانى و تيراندازى

در چهارده قرن قبل يعنى دوره قيام رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله ، ورزش يک امر ضرورى بهداشتى در حيات اجتماعى بشر نبود، چه آن که مردم آن روز براى تأمين معاش، به قدر کافى فعاليت جسمانى و حرکات عضلانى داشتند و اعمال تطابقى بدنشان خود به خود صورت مى گرفت، به علاوه

چون کارها به وسيله دست و با نيروى انسانى انجام مى شد، اوقات فراغتشان آن قدر زياد نبود که در جستجوى کارهاى تفريحى و سرگرم کننده باشند.

با اين حال پيشواى گرامى اسلام از اوقات کوتاه فراغت مردم استفاده کرد. بعضى از اعمال ورزشى تفريحى را به منظور هدف هاى مخصوص، مورد تشويق و تأييد قرار داد تا به وسيله آن، پاره اى از مصلحت هاى اجتماعى را تأمين نمايد و در ضمن پيروان خود را از انحراف هايى که ممکن بود در مواقع بيکارى دامنگيرشان شود، مصون نگاه دارد.

مسابقه اسب دوانى و تيراندازى در اسلام به عنوان دو عمل ممدوح و پسنديده به حساب آمده و در ترغيب مردم به اين مسابقه، روايات بسيارى آمده است و با آن که پيشواى اسلام قماربازى و برد و باخت را بر پيروان خود تحريم نموده و آنان را از اين عمل برحذر داشته است، ولى در مسابقه اسب دوانى و تيراندازي، شرط بندى و برد و باخت را امضا نموده است و قانونا آن را مجاز شناخته است تا بدين وسيله، تمايل تفوق طلبى و برترى جويى مردم را تحريک کند و آنان را براى کسب افتخار و امتياز، به رقابت يکديگر وادار سازد و در نتيجه، به فنون سوارى و تيراندزى تسلط کامل يابند.

شرکت پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله در اسب دوانى

اولياى گرامى اسلام علاوه بر تشويق مردم، خود شخصا در اين مسابقات مکرر شرکت کردند و پيروزى هاى درخشانى به دست آوردند تا جايى که در بعضى از مواقع، زبردستى و مهارتشان باعث تعجب بينندگان مسابقه مى شد.

عَنْ أَبى لَبيدٍ قالَ: سُئِلَ ابْنُ مالِک: هَلْ کنْتُمْ تَتَراهَنُونَ عَلى عَهْدِ رَسُولِ اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله فَقالَ: نَعَمْ راهَنَ رَسُولُ اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله عَلى فَرَسٍ لَهُ فَسَبَقَ فَسُرَّ بِذلِک وَ أَعْجَبَهُ؛(١٤٥)

از انس بن مالک سؤال شد: آيا شما در زمان پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله براى مسابقه شرط بندى مى کرديد؟ جواب داد: بلي، پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله خود روى اسبى که داشت، شرط بندى کرد و مسابقه را برد. اين پيروزى باعث مسرت و اعجاب آن حضرت شد.

چند نفر از مشرکين براى دستبرد به گوسفندهاى مردم، به اطراف مدينه آمدند. رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله و جمعى از مسلمين براى سرکوبى آنان بر اسب ها سوار شدند و به خارج مدينه روى آوردند. مشرکين که احساس خطر نمودند، به سرعت فرار کردند و خود را از دسترس مسلمين دور ساختند.

فَقالَ أَبُوقَتادَةَ: يا رَسُولَ اللّه ! إِنَّ الْعَدُوَّ قَدْإِنْصَرَفَ فَإِنْ رَأَيتَ أَنْ نَسْتَبِقَ فَقالَ: نَعَمْ، فَاسْتَبِقُوا فَخَرَجَ رَسُولُ اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله سابِقا عَلَيهِمْ؛(١٤٦)

ابوقتاده که يکى از سواران حضرت بود، به حضرت عرض کرد: دشمن برگشته است و اگر موافقت فرماييد، در اين صورت يک مسابقه اسب دوانى برقرار کنيم. رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله جواب مثبت داد. مسابقه آغاز شد و سرانجام، آن حضرت از همه پيشى گرفت و مسابقه را برد.

رُوِى أَنَّ النَّبِىصلى‌الله‌عليه‌وآله مَرَّ بِقَوْمٍ مِنَ الاْءَنْصارِ يتَرامَوْنَ، فَقالَ رَسُولُ اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله : «أَنَا مَعَ الْحِزْبِ الَّذى فيهِ ابْنُ الاْءَرْدَعِ». فَأَمْسَک الْحِزْبُ الاْخَرُ وَ قالُوا: لَنْ يغْلَبَ حِزْبٌ فيهِ رَسُولُ اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله . فَقالَ: «اِرْمُوا فَإِنّى أَرْمى مَعَکمْ»، فَرَمى مَعَ کلِّ واحِدٍ مِنْهُمْ رَشَقا؛(١٤٧)

روايت شده رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله بر مردمى از انصار که مشغول تيراندازى بودند، گذر کرد و داوطلب شد که در مسابقه آنها شرکت کند. فرمود: «من با گروهى که ابن اردع در آن است، همکارى مى کنم». دسته مقابل با شنيدن سخن آن حضرت، از تيراندازى دست کشيدند و گفتند: گروهى که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله در آن تيراندازى کند، هرگز مغلوب نخواهد شد. براى آن که مسابقه تعطيل نشود، فرمود: «من با هر دو گروه همکارى مى کنم». مجددا مسابقه شروع شد و پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله با هر دو دسته تيراندازى کرد.

عَنْ أَبى عَبْدِاللّهعليهم‌السلام إِنَّهُ کانَ يحْضُرُ الرَّمْى وَ الرِّهانَ؛(١٤٨)

امام صادق عليهم‌السلام در مسابقه تيراندازى حاضر مى شد و در شرط بندى آن شرکت مى فرمود.

۴۹

شناکردن

شناورى براى جوانان به خصوص، يکى ديگر از ورزش هاى مفيد و ثمربخش و از تفريحات سالم و نشاط آور است که مورد توجه پيشواى اسلام قرار گرفته و پيروان خود را به فراگرفتن آن تشويق کرده است.

قالَ الرَّسُولُصلى‌الله‌عليه‌وآله : «عَلِّمُوا أَبْنائَکمُ الرَّمْى وَ السَّباحَةَ»؛(١٤٩)

رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرموده است: «به فرزندان خود تيراندازى و شنا بياموزيد».

شنا عضلات را به حرکت در مى آورد، بدن را به فعاليت وامى دارد و جسم را تقويت مى کند و به آدمى نيرو مى بخشد. شنا در ساعات فراغت، يکى از وسايل سرگرمى و تفريح است و مايه شادمانى و مسرت است. به علاوه کسى که شنا مى داند، قادر است در موقع پيش آمد، خود را از آب برهاند و يا غريق را نجات دهد.

ورزش هاى مفيد و نيروبخش ديگرى نيز وجود دارد که جوانان مى توانند در ساعات فراغت از آنها استفاده کنند از قبيل: پياده روي، کوه نوردي، حرکات سالم ورزشى و خلاصه، هر قسم فعاليت عاقلانه و بى ضررى که باعث تأمين سلامت بدن و تقويت جسم مى شود.

سلامت و نيرومندى بدن، شرط اساسى هر پيروزى و موفقيت در زندگى بشر است. انسان بيمار و ناتوان، نه قادر است به امور علمى و دينى بپردازد و نه مى تواند امور مادى و دنيوى خود را به درستى اداره کند.

در زندگى ماشينى امروز که مردم به اندازه کافى فعاليت جسمانى و حرکات عضلانى ندارند و بر اثر اختلال اعمال تطابقى و ناموزونى تعادل داخلي، سلامتيشان در معرض خطر قرار گرفته است، ناچار بايد از حرکات ورزشى استفاده کنند و خود را به فعاليت وادارند.

مسافرت و جهان گردى

يکى از تفريحات مطبوع و نشاط انگيز که آثار درخشانى در بهبود جسم و پرورش فکر دارد، مسافرت است. در آيين مقدس اسلام، مسافرت يکى از وسايل تفريح و لذت، شناخته شده و در روايات مذهبى مورد توجه مخصوصى قرار گرفته است. به شرط آن که سفر براى معصيت و به منظور اجراى برنامه هاى غيرمشروع و نيل به لذت هاى ناروا نباشد.

فى وَصِيةِ النَّبِىصلى‌الله‌عليه‌وآله لِعَلِىعليهم‌السلام قالَ: «يا عَلِي! لاينْبَغى لِلرَّجُلِ الْعاقِلِ أَنْ يکونَ ظاعِنا إِلاّ فى ثَلاثٍ مَرَمَّةٍ لِمَعاشٍ أَوْ تَزَوُّدٍ لِمَعادٍ أَوْ لَذَّةٍ فى غَيرِ مُحَرَّمٍ»؛(١٥٠)

رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله در وصاياى خود به علىعليهم‌السلام فرموده: «سزاوار نيست انسان عاقل سفر برود، مگر براى سه منظور: يا براى تجارت و تحصيل درآمد و اصلاح معاش؛ و يا براى نيل به کمالات معنوى و تعالى روح و ذخيره معاد؛ يا براى تفريح و تفرج و جلب لذايذ مباح».

در اين حديث مسافرت گروه اول و دوم سفر تفريحى به معنى موضوع بحث ما نيست، زيرا گروه اول براى امرار معاش و تأمين زندگى به سفر مى روند و در واقع، سفر آنها انجام وظايف در ساعات کار است. گروه دوم نيز براى اداى فريضه مذهبى يا انجام وظيفه معنوى به سفر مى روند و آن نيز، سفر تفريح و تفرج نيست و تنها سفر تفريحي، براى گروه سوم است که در مواقع فراغت و به منظور نيل به لذايذ مباح مسافرت مى کنند.

۵۰

مسافرت و سلامت جسم

اولين اثر مفيد مسافرت و تغيير محيط زندگي، سلامت جسم و تحصيل نشاط و مسرت است. کسانى که براى رفع خستگى کار مداوم و تجديد قوا، در ايام فراغت به سفر مى روند، از طرفى به تفريح مطبوع و دلپذيرى نايل شده و از طرف ديگر، به سلامت و نيرومندى خويش کمک کرده اند.

قالَ رَسُولُ اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله : «سافِرُوا تَصِحُّوا»؛(١٥١)

رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرموده است: «مسافرت کنيد تا صحيح و سالم بمانيد».

موضوع تغيير آب و هوا، از زمان قديم بسيار معمول بوده است و بيمارانى را که بيمارى هاى سخت و لاعلاج داشتند، به اين نحو درمان مى کردند. امروز هم مسافرت جزو برنامه هاى قطعى مردم قرار گرفته و يکى از مهم ترين عوامل تندرستى محسوب مى شود. به طور کلى امروز از نظر پزشکى ثابت شده است که زندگي، کار و خوراک يکنواخت، براى شخص ضرر دارد و اعضا، زودتر فرسوده و ناتوان مى گردند. پس تغيير زندگى و تنوع بايد جزو برنامه بهداشتى قرار گيرد.

در مسافرت به گردش و راه پيمايى بپردازيد و بدانيد که يک راه رفتن ساده، جزو بهترين ورزش ها محسوب مى شود و اقلاً روزى چند ساعت پياده روى کنيد، بدين وسيله خون بهتر جريان مى يابد و غدد ترشحات داخلى کليه و اعضا، بهتر وظايف خود را انجام مى دهند. سموم بدن دفع مى شود و شما شاداب و خرم مى شويد. اعصاب تسکين يافته و خواب، بهتر مى گردد و ديگر احتياج به داروى خواب آور و مسکن نداريد. يک مسافرت مطلوب از صدها شيشه قرص و شربت مسکن و ويتامين ها و آمپول هاى مقوى بيشتر اثر دارد.(١٥٢)

مسافرت و ازدياد معلومات

دومين اثر مفيد مسافرت، بالا رفتن سطح فهم و ازدياد معلومات و بسط اطلاعات و پرورش شخصيت است. کسى که به منظور تفريح و تفرج از کار روزانه مسافرت مى کند و به شهرها و کشورهاى مختلف وارد مى شود، فرصتى پيدا مى کند تا از وضع محيط هاى مختلف طبيعى و اجتماعى آگاه گردد، پيشرفت ها، عقب ماندگى ها، آبادى ها و ويرانى ها را از نزديک مشاهده کند، مردمانى را با چهره هاى جديد و خلقيات متفاوت ببيند و با آداب و رسومى که در نظرش تازگى دارد، برخورد کند. با فکرى آرام و مطمئن در باره آنها بينديشد و از نيک و بدش، استفاده علمى و عملى نمايد و ارزش شخصيت خود را بالا ببرد.

قالَ النَّبِىصلى‌الله‌عليه‌وآله: «سافِرُوا فَإِنَّکمْ إِنْ لَمْ تَغْنَمُوا مالاً أُفِدْتُمْ عَقْلاً»؛(١٥٣)

رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرموده است: «مسافرت کنيد، چه اگر در سفر نفع مالى عايدتان نشود، از فوايد عقلى بهره مند خواهيد شد».

در ديوانى که به علىعليهم‌السلام نسبت داده شده چنين آمده است:

«تَغَرَّبْ عَنِ الاْءَوْطانِ فى طَلَبِ الْعُلى فَسافِرْ فَفِى الاْءَسْفارِ خَمْسُ فَوائِدِ

تَفَرُّجُ هَمٍّ وَ اکتِسابُ مَعيشَةٍ وَ عِلْمٌ وَ آدابٌ وَ صُحْبَةُ ماجِدِ»؛(١٥٤)

«براى نيل به تعالى و ترقى از وطن هاى خود دور شويد و مسافرت کنيد که در سفر پنج فايده است: سفر باعث تفريح و انبساط روح است و اندوه و آزردگى ها را برطرف مى کند. مسافرت يکى از راه هاى تحصيل درآمد و تأمين معاش است. مسافرت وسيله فراگرفتن علم و تجربه است. مسافرت به انسان، آداب زندگى مى آموزد و آدمى در سفر، با افراد داراى فضيلت و خليق برخورد مى کند و با آنان دوست مى شود».

خلاصه، سفر يکى از تفرج هاى سالم و نشاط آور است و با تسهيلاتى که صنايع ماشينى براى مسافرت فراهم آورده، جوانان مى توانند قسمتى از ايام فراغت ساليانه خود را به مسافرت اختصاص دهند و از فوايد اين تفريح ثمربخش برخوردار گردند.

مى دانيم که وسواس از ضعف جسم و ايمان سرچشمه مى گيرد و هم زمان با تقويت جسم که در مطالب آينده مورد بحث قرار مى گيرد، تقويت فکر و ايمان هم بايد مورد توجه باشد. به همان اندازه که به دواى جسم توجه مى شود، به دواى روح و روان هم بايد توجه شود.

يکى از عوارض وسواس، عدم اعتماد به نفس، در وجود وسواسى است. به او بايد تلقين شود که انسان است، وجود دارد، اعتبار دارد، مردم هم از او انتظار دارند که به وظايف اجتماعى خود عمل کند.

اگر در دعايى که براى درمان وسواس نوشته شده دقت کنيم، مى بينيم وسواسى عاجز است، در دام شيطان اسير است و بايد توجه به خدا و توکل به آفريدگار، در نهاد او تقويت گردد و درک کند که خدا بر فرد تسلط و نظارت دارد و آگاه از اعمال او است.

به کلمه لا اله الا اللّه سفارش شده که وسواسى درک کند: فقط خدا وجود دارد، شيطان خداى دوم نيست.

به «لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلاّ بِاللّه » توجه داده شده که نيروها، همه تحت کنترل خداوند است و تمام حرکت ها، زير نظر پروردگار است.

دعاهاى ديگر هم به قدرت خدا در زمين، آسمان، بهشت، جهنم، مرگ و زندگى توجه مى دهد که بدانيم تمام قدرت ها به خدا برمى گردد و بايد ضعف ايمان را برطرف کرد تا از دام وسواس نجات يافت، شيطان نقشى ندارد.

شفاى الهى

موقعى وسواسى به شفاى کامل دست مى يابد که به مريض بودن خود معتقد شود، سپس براى شفاى خويش اقدام کند و از خدا کمک بخواهد که او شفابخش است: «وَ إِذا مَرَضْتُ فَهُوَ يشْفينِ» ؛(١٥٥)

شفاى کامل از تقويت جسمى و معنوى به دست مى آيد. در مرحله تقويت و درمان بدن، وسواسى بايد به پزشک ماهر که متخصص روان و اعصاب باشد، مراجعه و خود را تحت نظر او مداوا کند. مطالبى که در اسلام براى درمان وسواس مطرح شده و جنبه درمان جسم دارد، مورد عمل قرار گيرد که به تفصيل به آنها اشاره خواهد شد و از جمله آنها عسل است.

خداوند در سوره نحل مى فرمايد:

«وَ أَوْحى رَبُّک إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذى مِنَ الْجِبالِ بُيوتا وَ مِنَ الشَّجَرِ يعْرِشُونَ ثُمَّ کلى مِنْ کلِّ الثَّمَراتِ فَاسْلُکى سُبُلَ رَبِّک ذُلَلاً يخْرُجُ مِنْ بُطُونِها شَرابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ فيهِ شِفاءٌ لِلنّاسِ إِنَّ فى ذلِک لاَيةً لِقَوْمٍ يتَفَکرُونَ»؛ (١٥٦)

«پروردگار تو به زنبور عسل وحى کرد که: از کوه هاو درختان و در بناهايى که مى سازند، خانه هايى برگزين، آنگاه از هر ثمره اى بخور و فرمان بردار به راه پروردگارت برو. از شکم او شرابى رنگارنگ بيرون مى آيد که شفاى مردم در آن است و صاحبان انديشه را در اين، عبرتى است».

عسل به همراه قرائت قرآن و جويدن کندر، بلغم را ريشه کن مى گرداند.

قالَ الصّادِقُعليهم‌السلام : «کانَ النَّبِىصلى‌الله‌عليه‌وآله يأْکلُ الْعَسَلَ وَ يقُولُ آياتٌ مِنَ الْقُرآنِ وَ مَضْغُ اللِّبانِ يذيبُ الْبَلْغَمَ»؛(١٥٧)

امام صادقعليهم‌السلام فرموده: «پيامبر عسلصلى‌الله‌عليه‌وآله مى خورد و مى فرمود قرائت آياتى از قرآن و جويدن کندر، بلغم را از بين مى برد».

هر گاه وسواس از نظر فکري، اخلاقى و معنوى پيش آمده است، بايد وسواسى عمل خود را منطبق با قرآن، نهج البلاغه و احاديث نمايد، آنجا که رفتار او با مقررات معنوى اسلام سازش ندارد، کنار بگذارد و در کنار عمل، از خدا هم کمک بخواهد.

وضع چنين فردى بدتر از وضع کل جامعه نيست. رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: «آنگاه که آشوب و فتنه همانند شب تاريک شما را فرا گرفت، بر شما باد که به قرآن توجه کنيد و از آن بهره مند گرديد».(١٥٨)

توجه نکردن به قرآن، بهره نگرفتن از آن و ترديد و شک در مرض خود يا نافع بودن آن، مريض را سرگردان تر مى سازد.

توجه به قرآن فقط با خواندن قرآن و عمل کردن به آن به دست مى آيد و موجب رفع وسواس مى گردد. خداى عزيز در قرآن مجيد مى فرمايد:

«وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَ وَ لايزيدُ الظّالِمينَ إِلاّ خَسارا»؛ (١٥٩)

«ما قرآن را فرستاديم، درمان جامعه در آن وجود دارد و موجب آسايش مؤمنين است و براى ستمگران غير از ضرر، چيزى ندارد».

اگر مرض وسواس ضعيف باشد، با توجه به قرآن و خواندن آن، مرض برطرف مى گردد، ولى اگر مرض عميق باشد، خواندن قرآن او را مريض تر مى گرداند: «فَزادَهُمُ اللّه مَرَضا» ؛(١٦٠) و به عوارض فکرى و اخلاقى او مى افزايد. چنين فردى بايد به قرآن مجسم و عامل حقيقى به قرآن مراجعه کند و در کنار آن، از خدا کمک بخواهد.

روزه: مى دانيم که گاهى وسواس از اضافه شدن چربى به وجود مى آيد و روى مغز اثر مى گذارد و تمرکز فکرى از دست مى رود. براى اين افراد، روزه بهترين درمان است و به همين جهت در اسلام سفارش شده که در هر ماه سه روز روزه مستحبى به اين صورت گرفته شود.

قالَ الصّادِقُعليهم‌السلام : «کانَ رَسُولُ اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله يصُومُ الْخَميسَ فى أَوَّلِ الشَّهْرِ وَ أَرْبَعا فى وَسَطِ الشَّهْرِ وَ خَميسَ فى آخِرِ الشَّهْرِ»؛(١٦١)

امام صادقعليهم‌السلام فرموده: «رسول خدا پنج شنبه اول ماه، چهارشنبه وسط ماه و پنچ شنبه آخر ماه را روزه مى گرفت».

هدف اصلى اين است که در ماه، سه مرتبه و به فاصله حدود ده روز، روزه گرفته شود که چربى هاى اضافى برطرف گردد و بسوزد و در نتيجه، تمرکز فکرى به وجود آيد.

جاى ترديد نيست که اين روزه براى کسانى مفيد است که اضافه وزن و چربى دارند، اما براى افراد ضعيف، چه بسا روزه ضرر داشته باشد و بر وسواس بيافزايد.

اين گونه افراد بايد روزه مستحبى نگيرند. نسبت به روزه واجب هم آزمايش کنند و تکليف الهى را عمل کنند.

به همين جهت بايد توجه داشت که تکليف و استحباب فرق مى کند و مکلف ها هم فرق مى کنند. امام عليهم‌السلام که فرموده روزه مستحبى در ماه سه روز، معادل ثواب روزه يک عمر دارد و مرض هاى فکرى (وسوسه) را برطرف مى گرداند(١٦٢)، نظر به افرادى دارد که روزه مستحبى براى آنان زيان نداشته باشد.

در هر صورت، زياد خوردن موجب افزايش وزن بدن و چربى مى گردد و اين حادثه، در گردش خون اثر مى گذارد و امراض عصبى از جمله وسواس را به دنبال دارد و باز، کوتاهى در خوردن و کم خوردن نيز، ضعف مى آورد و ضعف موجب وسواس مى گردد.

در روايات از زياد خوردن گوشت منع شده و فرموده اند موجب سوء خلق و بداخلاقى مى گردد و کم خوردن آن موجب ضعف و سل. براى تعديل در خوردن و پرهيز از پرخورى که موجب وسواس مى شود، امام صادق عليهم‌السلام سفارش به روزه در هر ماه، سه روز فرمود و توضيح داد که مرض هاى شيطانى (وسوسه) را مى برد و روزه سه روز، معادل روزه يک عمر است. (١٦٣) مى دانيم که رهبران دينى از راه توجه دادن به ثواب، نظر به حفظ سلامتى پيروان خود داشته اند.

۵۱

ذکر و درمان وسواس

وسواس از ضعف، تزلزل و عدم تمرکز فکرى ناشى مى گردد و اين کمبودها را مى توان از طريق توجه به خدا، شناخت و کمک گرفتن از او تأمين کرد.

امام صادقعليهم‌السلام مى فرمايد: از پدرم امام باقرعليهم‌السلام پرسيدم: «قربانت گردم، آخر شب که براى نماز شب برمى خيزم چه بگويم»؟ حضرتعليهم‌السلام فرمود: «بگو حمد مخصوص پروردگار جهانيان و آل اللّه است که خدا آنان را براى اصلاح مردم فرستاده است، ستايش مخصوص کسى است که مرده ها را زنده مى کند و آنها را که در قبر هستند، روز قيامت بيرون مى آورد. وقتى اين مطلب را بيان داشتي، وسوسه شيطان و حيله هاى او، از تو برطرف مى گردد».(١٦٤)

در اين روايت امامعليهم‌السلام ، قدرت خدا در زنده و مرده بودن بشر، مورد توجه قرار گرفته و آن کس که به قدرت خدا توجه کند، ضعف و تزلزل را از خود دور مى سازد و بر خود مسلط مى گردد. در روايت ديگر سفارش شده است: وقتى در مورد قدرت خدا به ترديد و شک افتادي، راجع به اوصاف خدا (علم، اراده و...) به فکر افتادى بگو: «لا إِلهِ إِلاَّ اللّه مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله وَ عَلِى أَميرُالْمُؤْمِنينَعليهم‌السلام ». (١٦٥)

وقتى اين ذکرها را گفتى به ايمان خالص بازمى گردى و وسوسه ات برطرف مى گردد، زيرا به وحدانيت خدا، رسالت محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله و ولايت امام علىعليهم‌السلام توجه پيدا کرده اى که همه، الهام بخش نيروى اراده است و ضعف ايمانى را برطرف مى گرداند.

۵۲

سدر

بخشى از درمان وسواس در مسير دارو و خوراکى به دست مى آيد که با توجه به اجراى آن، اميد سلامتى هست.

عَنْ زِيدٍ النَّرْسى عَنْ بَعْضِ أَصْحابِهِ قالَ: سَمِعْتُ أَباعَبْدِاللّهعليهم‌السلام يقُولُ: کانَ رَسُولُ اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله يغْسِلُ رَأْسَهُ بِالسِّدْرِ وَ يقُولُ: «اِغْسِلُوا رُؤُوسَکمْ بِوَرَقِ السِّدْرِ، وَ نَقُوا، فَإِنَّهُ قَدَّسَهُ کلُّ مَلَک مُقَرَّبٍ، وَ کلُّ نَبِى مُرْسَلٍ، وَ مَنْ غَسَلَ رَأْسَهُ بِوَرَقِ السِّدْرِ صَرَفَ اللّه عَنْهُ وَسْوَسَةَ الشَّيطانِ سَبْعينَ يوْما، وَ مَنْ صَرَفَ اللّه عَنْهُ وَسْوَسَةَ الشَّيطانِ سَبْعينَ يوْما لَمْ يعْصِ اللّه ، وَ مَنْ لَمْ يعْصِ دَخَلَ الْجَنَّةَ»؛(١٦٦)

زيد نرسى به نقل از دوستانش گفت: از امام صادقعليهم‌السلام شنيدم که مى فرمود: پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله سر خود را با سدر مى شست و مى فرمود: «سرخود را با برگ سدر بشوييد و پاک کنيد، چون فرشتگان مقرب خدا و انبيا، سدر را تقديس کرده اند. کسى که با برگ سدر، سر خود را بشويد، خداوند از او تا هفتاد روز، وسوسه شيطان را برمى دارد و کسى که هفتاد روز، خداوند وسوسه شيطان را از او دور کند، گناه نمى کند و کسى که گناه نکند، وارد بهشت مى شود».

۵۳

انار و سيب

يکى از چيزهايى که براى وسواسي، تقويت قلب و اعصاب مفيد است، انار است. انار در تصفيه خون نقش مؤثرى دارد.

قالَ أَميرُالْمُؤْمِنينَعليهم‌السلام : «کلُوا الرُّمّانَ بِشَحْمِهِ فَإِنَّهُ دَبّاغٌ لِلْمِعْدَةِ، وَ فى کلِّ حَبَّةٍ مِنَ الرُّمّانِ إِذَا اسْتَقَرَّتْ فِى الْمِعْدَةِ حَياةٌ لِلْقَلْبِ، وَ إِنارَةٌ لِلنَّفْسِ، وَ تَمْرِضُ وَسْواسَ الشَّيطانِ أَرْبَعينَ لَيلَةً»؛(١٦٧)

امير المومنينعليهم‌السلام فرمود: «انار را با پوست زرد و ضخيمى که دانه هاى انار روى آن قرار دارد، بخوريد. چون که آن پوست زرد، معده را دباغى مى کند. هر دانه اى از انار که در معده قرار مى گيرد، دل را زنده، جان را نورانى و وسوسه هاى شيطانى را تا چهل شب، بى اثر (و خنثي) کرده و از کار مى اندازد».

عَنْ عَبْدِاللّه بْنِ سَنانَ، قالَ: سَمِعْتُ أَباعَبْدِاللّه عليهم‌السلام يقُولُ: «عَلَيکمْ بِالرُّمّانِ الْحُلْوِ، فَکلُوهُ فَإِنَّهُ لَيسَ مِنْ حَبَّةٍ تَقَعُ فِى الْمِعْدَةِ إِلاّ أَبادَتْ داءً، وَ أَذْهَبَتْ شَيطانَ الْوَسْوَسَةِ»؛(١٦٨)

عبداللّه پسر سنان گفت: از امام صادقعليهم‌السلام شنيدم که فرمود: «خوردن انار شيرين (قندي) بر شما لازم است، چون که دانه انار، از دانه هايى نيست که در معده موجب بيمارى شود و وسوسه شيطان را مى برد».

عَنْ أَبيعَبْدِاللّهعليهم‌السلام قالَ: «مَنْ أَکلَ حَبَّةً مِنْ رُمّانٍ أَمْرَضَتْ شَيطانُ الْوَسْوَسَةَ أَرْبَعينَ يوْما»؛(١٦٩)

امام صادقعليهم‌السلام فرمود: «کسى که يک عدد انار بخورد، شيطانِ وسوسه را چهل روز از او برطرف مى کند».

قالَ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍعليهم‌السلام : «اَلتُّفّاحُ ينْفَعُ مَنْ خِصالٍ عِدَّةً: مِنَ السَّمِّ وَ السِّحْرِ وَ اللَّهَمِ يعْرَضُ مِنْ أَهْلِ الاْءَرْضِ وَ الْبَلْغَمِ الْغالِبِ وَ لَيسَ شَى ءٌ أَسْرَعُ مِنْهُ مَنْفَعَةً»؛(١٧٠)

امام کاظمعليهم‌السلام فرموده است: «سيب چند خاصيت دارد: سم، جادو، جنون و وسوسه اى را که به مردم زمين دست مى دهد و بلغمى را که غلبه پيدا کرده باشد، برطرف مى سازد. چيزى نفعش سريع تر از سيب نيست».

سيب داراى غذاييت کافى بوده، ويتامين هاى آن نيازمندى هاى بدن را تأمين مى سازد. مواد معدنى موجود در سيب مى تواند تفاوتى در حفظ سلامتى خون و سلول هاى بدن داشته باشد. اين مواد معدنى عبارتند از: فسفر، کلسيم، منيزيم، پتاسيم و بالاخره آهن.

قالَ الصّادِقُعليهم‌السلام : «لَوْ يعْلَمُ النّاسُ ما فِى التُّفّاحِ ما داوُوا مَرْضاهُمْ إِلاّ بِهِ»؛(١٧١)

امام صادقعليهم‌السلام فرموده: «اگر مردم مى دانستند چه خواصى در سيب هست، بيماران خود را فقط با سيب درمان مى گردند».

قالَ أَبُوعَبْدِاللّهعليهم‌السلام : «کلِ التُّفّاحَ فَإِنَّهُ يطْفِئُ الْحَرارَةَ وَ يبَرِّدُ الْجَوْفَ وَ يذْهَبُ بِالْحُمّي»؛(١٧٢)

امام صادقعليهم‌السلام فرموده: «سيب بخور که حرارت (زياد بدن) را خاموش و معده را سرد مى کند و تب بر است».

رُوِى دَرْهَمٌ فِى الْخَضابِ أَفْضَلُ مِنْ نَفَقَةٍ أَلْفَ دَرْهَمٍ فى سَبيلِ اللّه وَ فيهِ أَرْبَعُ عَشَرَةٍ خِصْلَةٌ: يطْرَءُ الرّيحُ مِنَ الاْءُذُنَينِ وَ يجْلَؤُ الْغِشاوَةَ عَنِ الْبَصَرِ وَ يلينُ الْخَياشيمُ وَ يطيبُ النَّکهَةَ وَ يشُدُّ اللَّثَةَ وَ يذْهَبُ بِالضِّنا وَ يقِلُّ وَسْوَسَةِ الشَّيطانِ وَ تَفْرَحُ بِهِ الْمَلائِکةُ وَ يسْتَبْشِرُبِهِ الْمُؤْمِنُ وَ يغيظُ بِهِ الْکافِرُ وَ هُوَ زينَةٌ وَ طيبٌ وَ بَرائَةٌ فى قَبْرِهِ وَ يسْتَحْيى مِنْهُ مُنْکرٍ وَ نَکيرٍ»؛(١٧٣)

از معصومينعليهم‌السلام نقل شده است که يک درهم براى صرف حناء و بستن آن بيش از هزار درهم در راه خدا صدقه دادن، ارزش دارد. در حنا چهارده خاصيت وجود دارد: ١- باد گوش را برطرف مى سازد، ٢- چشم را روشنى مى دهد، ٣- بينى را نرم مى کند، ٤- بوى بد دهان را برطرف مى گرداند، ٥- لثه ها را محکم مى سازد، ٦- ضعف را برطرف مى گرداند، ٧- وسوسه شيطان را بيرون مى نمايد، ٨- فرشتگان از حناء بستن خوشحال مى شوند، ٩- مؤمن از حناء شاد مى گردد، ١٠- کافر از حناء عصبانى مى شود، ١١- زينت زن و مرد است، ١٢- سند بى گناهى با حناء بسته مى شود، ١٤- نکير و منکر در قبر از مرده خجالت مى کشند سؤال کنند. يکى از چيزهايى که وسوسه را برطرف مى سازد حناء است.

قالَ رَسُولُ اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله : «ما خَلَقَ اللّه شَجَرَةً أَحَبُّ إِلَيهِ مِنَ الْحَناءِ»؛(١٧٤)

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: «خدا در ميان درختانى که خلق کرده، بيش از همه درخت حناء را دوست دارد».

لازم به ذکر است به همان نسبت که سفارش به حناء بستن شده، از حناء بستن جنب، حائض و کسى که بچه دار شده (تا ده روز) منع شده و خطر آن را وسوسه شيطان ذکر کرده اند.(١٧٥)

همانطورى که حناء به موقع وسوسه را بر طرف مى گرداند در غير موقع هم بستن حناء زيان دارد و وسوسه را تحريک مى کند.

رُوِى مَنِ اخْتَضَبَ وَ هُوَ جُنُبٌ أَوْ أَجْنَبُ فى خَضابِهِ لَمْ يؤْمَنُ عَلَيهِ أَنْ يصيبَهُ الشَّيطانَ بِسُوءٍ وَ رُوِى فى خَضابِ الطّامِثِ إِنَّ الشَّيطانَ يحْضِرُها عِنْدَ ذلِک».(١٧٦)

آب باران، زعفران، تربت امام حسينعليهم‌السلام

يکى از دواهايى که براى وسواسى مفيد است، آب نيسان است. از ٢٣ روز بعد از عيد نوروز تا ٣٠ روز، ماه نيسان است و از آب باران اين مدت، جمع آورى مى کنند و با آداب مخصوص که در کتب ادعيه (مفاتيح الجنان) نوشته شده، دعاهاى وارده را مى خوانند و به آن آب مى دمند (فوت مى کنند). اين آب براى شفاى مريضان مفيد است، از جمله مرض وسواس.

قالَ النَّبِىصلى‌الله‌عليه‌وآله : «عَلَّمَنى جَبْرَئيلُ دَواءً لاأَحْتاجُ مَعَهُ إِلى طَبيبٍ». فَقالَ بَعْضُ أَصْحابِهِ: نُحِبُّ يا رَسُولَ اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله أَنْ تُعَلِّمُنا! فَقالَ:«يؤْخَذُ بِنِيسانٍ يقْرَأُ عَلَيهِ «فاتِحَةُ الْکتابِ» وَ«آيةُ الْکرْسِي» وَ«قُلْ يا أَيهَا الْکافِرُونُ» وَ«سَبِّحِ اسْمَ رَبِّک الاْءَعْلي» سَبْعينَ مَرَّةٍ وَ«الْمُعَوَّذَتانِ» وَ«الاْءِخْلاصِ» سَبْعينَ مَرَّةٍ. ثُمَّ يقْرَأُ«لا إِلهَ إِلاَّ اللّه » سَبْعينَ مَرَّةٍ وَ«اللّه أَکبَرُ» سَبْعينَ مَرَّةٍ وَ«صَلَّى اللّه عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ» سَبْعينَ وَ«سُبْحانَ اللّه وَ الْحَمْدُ لِلّهِ وَ لا إِلهَ إِلاَّ اللّه وَ اللّه أَکبَرُ» سَبْعينَ مَرَّةٍ. ثُمَّ تَشْرَبُ مِنْهُ جُرْعَةً بِالْعِشاءِ وَ جُرْعَةً غُدْوَةً سَبْعَةَ أَيامٍ مُتَوالِياتٍ»؛(١٧٧)

امام صادقعليهم‌السلام از پدران خود از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله نقل مى کند که: «جبرئيل دوايى به من آموخت که با استفاده از آن، هيچ گاه نياز به پزشک پيدا نمى کنم». يکى از ياران حضرتصلى‌الله‌عليه‌وآله عرض کرد: دوست داريم آن را بشناسيم.

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: «از آب نيسان مى گيرى و «فاتحة الکتاب»، «آية الکرسي»،«قل يا أيها الکافرون» و«سبح اسم ربک الأعلي» را هفتاد مرتبه بر آن مى خواني. «لا اله الا اللّه » هفتاد مرتبه، «اللّه اکبر» هفتاد مرتبه و «صلوات بر محمد و آل محمد» هفتاد مرتبه. سپس از آن آب، کمى صبح و کمى شب مى نوشي، هفت روز اين کار را انجام مى دهي، شفا مى يابي».

اگر درد چشم باشد، بايد چند قطره از آن، در چشم ريخت.

مى دانيم که آب نيسان با شرايط نظافت که در اسلام به آن سفارش شده گرفته شود، شبيه آب مقطر است که پزشکان محترم در دواها مصرف مى کنند و آب خالص مقطر را براى عوارض چربى خون و ضعف اعصاب به صورت ناشناخته سفارش مى کنند.

عَنْ أَبيعَبْدِاللّه بَرْقِى عَنْ بَعْضِ أَصْحابِنا قالَ: دَفَعَتْ إِلَى امْرَأَةٌ غَزَلاً، فَقالَتْ: اِدْفَعْهُ بِمَکةَ لِيخاطَ بِهِ کسْوَةُ الْکعْبَةِ فَکرِهْتُ أَنْ أَدْفَعَهُ إِلَى الْحَجَبَةِ وَ أَنَا أَعَرِفْهُمْ، فَلَمّا صِرْتُ بِالْمَدينَةِ دَخَلْتُ عَلى أَبيجَعْفَرٍعليهم‌السلام ، فَقُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِداک! إِنَّ امْرَأَةً أَعْطَتْنى غَزَلاً وَ أَمَرْتَنى أَنْ أَدْفَعَهُ بِمِکةَ لِيخاطُ بِهِ کسْوَةُ الْکعْبَةِ فَکرِهْتُ أَنْ أَدْفَعَهُ إِلَى الْحَجَبَةِ، فَقالَ: اِشْتَرْبِهِ عَسَلاً وَ زَعْفَرانا وَ خُذْ طينَ قَبْرِ أَبيعَبْدِاللّهعليهم‌السلام وَ أَعْجِنْهُ بِماءِ السَّماءِ وَ اجْعَلْ فيهِ شَيئا مِنَ الْعَسَلِ وَ الزَّعْفَرانِ وَ فَرِّقْهُ عَلَى الشِيعَةِ لِيداوُوابِهِ مَرْضاهُمْ»؛(١٧٨)

يکى از اصحاب امام باقرعليهم‌السلام پيش حضرت آمد و عرض کرد: من عازم مکه بودم، زنى آمد، کلافى به من داد و گفت: آن را به پرده دار مکه تحويل بده که پرده کعبه را با آن بدوزند. من که از وضع پرده داران آگاه بودم، اين کار را نکردم، تکليف من چيست؟ امام باقرعليهم‌السلام فرمود: «آن نخ را بفروش و پول آنها را عسل و زعفران بخر و از تربت امام حسينعليهم‌السلام بگير و با آب باران خمير کن و از عسل و زعفران به آن بزن و ميان خانه هاى شيعه تقسيم کن تا مريضان خود را با آن مداوا کنند».

۵۴

نمک، مسواک و خلال

نمک يا «کلرور سديم» چيزى است که در اسلام به آن سفارش شده است. گذشته از آزمايش هاى علمى و اعمال فيزيولوژيکى نمک در بدن، امروز در بررسى هاى دقيقى که عمل آمده، بيش از پيش وجود نمک را براى زندگى لازم دانسته اند و در آزمايش هايى که بر روى حيوانات نموده اند، ملاحظه گرديده چنان که يک ماه به بدن حيوانى نمک نرسد، تلف خواهد شد. بنا بر اين مى توان نمک طعام يا «کلرور سديم» را جزو مواد حياتى بشر دانست.(١٧٩)

قالَ رَسُولُ اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله : «أَنَّ اللّه أَوْحى إِلى مُوسىعليهم‌السلام : اِبْدَأْ بِالْمِلْحِ وَ اخْتِمْ بِالْمِلْحِ فَإِنَّ فِى الْمِلْحِ دَواءً مِنْ سَبْعينَ داءً، أَهْوَنُهَا الْجُنُونُ وَ الْجُذامُ وَ الْبَرَصُ وَ وَجَعُ الْحَلْقِ وَ الاْءِضْراسِ وَ وَجَعُ الْبَطْنِ»؛(١٨٠)

پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: «خداوند به موسىعليهم‌السلام وحى کرد: غذا خوردن را با (مقدارى کمي) نمک شروع و با (همان مقدار) نمک به پايان برسانيد. چون که در نمک، داروى هفتاد نوع بيمارى است که ساده ترين آنها جنون، جذام، پيسي، گلودرد، دندان درد و دل درد است».

قالَ الصّادِقُعليهم‌السلام : «اَلنَّشْوَةُ فى عَشَرَةِ أَشْياءَ: اَلْمَشْى وَ الرُّکوبُ وَ الاْءِرْتِماسُ فِى الْماءِ وَ النَّظَرُ إِلَى الْخُضْرَةِ وَ الاْءَکلُ وَ الشُّرْبُ وَ النَّظَرُ إِلَى الْمَرْأَةِ الْحَسْناءِ وَ الْجِماعُ وَ السِّواک وَ مُحادَثَةُ الرِّجالِ»؛(١٨١)

امام صادقعليهم‌السلام فرمود: «شادابى و نشاط (که ضد وسواسى و افسردگى است) در ده چيز است: پياده روي، اسب سوارى (و امثال آن)، فرو رفتن در آب (شنا)، ديدن چمن زار، خوردن، آشاميدن، ديدن (مجاز) زنان زيبا و خوش چهره، جماع کردن، مسواک زدن و هم سخن شدن با بزرگان».

قالَ الصّادِقُعليهم‌السلام : «عَلَيکمْ بِالسِّواک فَإِنَّهُ يذْهَبُ وَسْوَسَةَ الصَّدْرِ»؛(١٨٢)

امام صادقعليهم‌السلام فرمود: «بر شما باد به مسواک، زيرا وسوسه سينه و مغز را برطرف مى گرداند».(١٨٣)

امام صادقعليهم‌السلام فرمود: «خلال نماييد، زيرا در نظر فرشتگان، چيزى بدتر از اين نيست که در ميان دندان هاى انسان غذا بماند».

بدين ترتيب روشن مى شود که اسلام تا کجا روى ريزه کارى ها نظر دارد و به آن توجه مى دهد و براى درمان امراض روحى و جسمى و پيشگيرى از آن، مراقبت دارد. حالا اگر کسى مايل به عمل نباشد و به دام وسواس و امثال آن بيفتد، به ضرر او است، هم در دنيا ضرر به او خورده و هم در آخرت ضرر مى کند.

چون نظر ما در اين کتاب بر اختصار است، براى اطلاعات بيشتر در مسايل طبى و بهداشتى اسلام، مى توانيد به کتاب «نسخه هاى شفابخش»، تأليف نگارنده مراجعه فرماييد.

۵۵

تلقين

وسواس بيشتر در تلقين به نفس رشد مى کند و براى مبارزه با آن، بايد از طريق تلقين معکوس وارد شد و لذا در طب امروز گفته اند: گاهى مرض هاى صعب العلاج را به وسيله تلقين مى توان مداوا نمود.

عَنْ أَبانِ بْنِ عُثْمانَ عَنْ أَبيعَبْدِاللّهعليهم‌السلام قالَ: شَکا إِلَيهِ رَجُلٌ عَبَثَ أَهْلُ الاْءَرْضِ بِأَهْلِ بَيتِهِ وَ بِعَيالِهِ، فَقالَ: «کمْ سَقْفُ بَيتِک»؟ فَقالَ: عَشَرَةَ أَذْرُعٍ. فَقالَ: «أَذْرِعْ ثَمانِيةَ أَذْرُعٍ، ثُمَّ اکتُبْ آيةَ الْکرْسِى فيما بَين الثَّمانِيةَ إِلَى الْعَشَرَةِ کما تَدُورُ، فَإِنَّ کلَّ بَيتٍ سَمْکهْ أَکثَرُ مِنْ ثَمْانِيةَ أَذْرُعٍ فَهُوَ مُحْتَضَرٌ تَحْضُرُهُ الْجِنُّ يکونُ فيهِ مَسْکنَةٌ»؛(١٨٤)

ابان بن عثمان مى گويد: مردى به امام صادقعليهم‌السلام شکايت کرد که جنيان نسبت به اعضاى خانواده او ناراحتى ايجاد مى کنند. حضرتعليهم‌السلام از او پرسيد: «فاصله زمين اطاق تا سقف خانه ات چقدر است»؟ عرض کرد: پنج متر (ده ذراع). حضرت عليهم‌السلام فرمود: «ذرع کن و به هشت ذراع که رسيدي، آية الکرسى را بين ده ذراع و هشت ذراع دور تا دور اطاق بنويس، زيرا هر اتاقى که سقف آن از چهار متر بالاتر باشد، جنيان در آن فاصله مسکن مى گزينند».

طبيعى است که بخشى از ناراحتى اين فرد از وسواس بوده و با تلقين اين مطلب که جنيان بالاتر از چهار متر سکونت مى کنند و آية الکرسى مانع از آمدن آنان به پايين مى شود، براى کسى که به معنويت توجه داشته باشد، اين تلقين اثر مى کند.

عَنْ أَبيعَبْدِاللّهعليهم‌السلام قالَ: «لَيسَ مِنْ بَيتٍ فيهِ حِمامٌ إِلاّ لَمْ يصُبُّ أَهْلُ ذلِک الْبَيتَ آفَةٌ مِنَ الْجِنِّ، إِنَّ سُفَهاءُ الْجِنِّ يعْبَثُونَ فِى الْبَيتِ فَيعْبَثُونَ بِالْحِمامِ وَ يتْرُکوُنَ الاْءِنْسانَ»؛(١٨٥)

امام صادقعليهم‌السلام فرمود: «در خانه اى که کبوتر باشد، جنيان به اهل آن منزل ضرر نمى زنند. نادانان جن در خانه با کبوتر، بازى مى کنند و کارى به اهل خانه ندارند».

قالَ الْباقِرُعليهم‌السلام : «مَنْ تَخَلّى عَلى قَبْرٍ، أَوْ بالَ قائِما، أَوْ بالَ فى ماءٍ قائِما، أَوْ مَشى فى حَذاءٍ واحِدٍ، أَوْ شَرَبَ قائِما، أَوْ خَلا فى بَيتٍ وَحْدَهُ وَ باتَ عَلى غَمَرٍ فَأَصابَهُ شَى ءٌ مِنَ الشَّيطانِ لَمْ يدَعَهُ إِلاّ أَنْ يشاءَ اللّه وَ أَسْرَعَ ما يکونُ الشَّيطانُ إِلَى الاْءِنْسانِ وَ هُوَ عَلى بَعْضِ هذَا الْحالاتِ فَأَنَّ رَسُولَ اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله خَرَجَ فى سَرِيةٍ فَأَتى وادِى مَجِنَّةٍ فَنادى أَصْحابَهُ: «أَ لالَيأْخُذُ کلُّ رَجُلٍ مِنْکمْ بِيدِ صاحِبِهِ وَ لا يدْخُلَنَّ رَجُلٌ وَحْدَهُ وَ لا يمْضى رَجُلٌ وَحَدَهُ». قالَ: فَتَقَدَّمَ رَجُلٌ وَحْدَهُ فَأَنْتَهى إِلَيهِ وَ قَدْصَرَعَ، فَأُخْبِرَ بِذلِک رَسُولُ اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله، فَأَخَذَ بِإِبْهامِهِ فَغَمَزَها، ثُمَّ قالَ: «بِسْمِ اللّه ، اُخْرُجْ خَبيثُ! أَنَا رَسُولُ اللّه »، قالَ: فَقامَ»؛(١٨٦)

امام باقر فرمود: کسى که روى قبر بول و مدفوع کند، يا ايستاده ادرار کند، يا در آب راکد بول کند، يا با يک لنگه کفش راه برود، يا آب را ايستاده بخورد (شب ظاهرا مراد است)، يا در خانه تنها بماند، يا با دست کثيف و چرب بخوابد، به دام شيطان مى افتد و تا زمانى که خداوند نخواهد، از دام او نجات نمى يابد. در اين هفت حالت شيطان خيلى به انسان نزديک مى گردد و وسوسه هم شدت پيدا مى کند.

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله براى جنگى بيرون رفتند و به وادى اجنه رسيدند. حضرتصلى‌الله‌عليه‌وآله به اصحاب فرمود: «هر کس دست رفيقش را بگيرد و تنها وارد اين وادى نشود و تنها، کسى از اين وادى نگذرد». ليکن مردى تنها وارد وادى شد و گذشت و حال آن که صرع به او دست داد (يعنى اختلالات عصبي). به رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله خبر دادند. حضرت انگشت ابهام او را گرفت و فشار داد و گفت: «بسم اللّه ، خارج شو خبيث! من پيامبر خدا هستم»، بعد آن مرد به هوش آمد.

قطع و يقين وسواسى لازم نيست

انسان ها در زندگانى عادى و روزمره خود، در باره مسائل جزئى و گاه کلي، به گونه اى به يقين و تصميم قاطع دست پيدا مى کنند که همان، منشأ اثر در ترسيم اعمال و رفتارهاى آنان است. در عرصه عمل به احکام شرعى نيز چنين است. فقها و مجتهدين براى اين حالت، اصطلاح «قطع» را به کار مى برند که به معنى يقين، تصميم و برداشت قطعى است. در نظر آنان، قطع و يقين هر کس، درباره مسائل شرعي، براى خود او حجت است. مثلاً اگر کسى يقين داشته باشد که لباسش به نجاست آلوده است، نمى تواند با آن جامه نماز بخواند، اگر چه ديگران او را به اين کار ترغيب کنند.

اما نکته اى که بايد متذکر شد اين است که «قطع» و يقين فرد مبتلا به وسواس حجت نيست. وسواس تخيل و وهم آدمى را تشديد مى کند و آن را به همه افکار و احساسات و حتى به انديشه، تسرى مى دهد. اين است که فرد مبتلا به وسواس، نمى تواند در باره مسائل جزئى و خرد خويش به يقين برسد. او در همه جزئيات، ترديد مى کند و بنا بر اين يقين او حجت نيست. مثلاً به جايى مى رسد که وقتى احتمال وجود هيچ آبى نمى رود، يقين پيدا مى کند که به پايش ترشحى رسيده است و حتى صداى چکيدن آب را در گوش خود طنين انداز مى يابد. چنين فردى بايد در نجاست و طهارت، بر طريق يقين و قطع ديگران رفتار نمايد و از يقين سرشار از ترديد خود چشم بپوشد.

طهارت چيست؟

نکته اى که بايد روشن شود اين است که طهارت چيست؟ طبيعى است که دست يافتن به طهارت واقعي، يعنى آگاهى کامل و تام و تمام در باره آن براى انسان ها ممکن نيست. اين حکم در باره بسيارى از وظايف ديگر شرعى نيز صادق است. شارع مقدس، با لحاظ اين نکته ارجمند، بر اهل دين آسان گرفته و راه بندگى و عبادت را هموار ساخته است. بنا بر اين رسيدن به طهارت ظاهرى و نيز بسيارى از يقين هاى ظاهرى ديگر، براى شارع کفايت مى کند، يعنى خداوند عمل به اين يقين ظاهرى را عبادت و اطاعت امر خود مى داند و آن را شايسته ثواب و پاداش مى شمارد.

مثال: هيچ کس نمى تواند به يقين، اطمينان يابد که غذايى که مى خورد، طهارت واقعى و حقيقى دارد. چه بسا در آماده ساختن آن، يا در بازارها و مغازه ها و يا در خانه و هر جاى ديگر، غذا آلوده به نوعى نجاست شرعى شده باشد. اين احتمال بعيد نيست. اما هيچ مسلمانى با اين دليل سست و اين احتمال نه عقلى و نه شرعي، غذا خوردن را ترک نمى کند.

او به اين دليل که غذا و مواد آن را از بازار مسلمانان خريده است، به حکم شريعت، آن را پاک و طاهر مى داند و از آن استفاده مى کند. حتى اگر آن غذا، در واقع و باطن امر، آلوده به نجاست باشد، چنين مسلمانى در پيشگاه خداوند معذور خواهد بود و خداوند بر او خرده نخواهد گرفت.

اين مثل در بسيارى از احکام و جزييات ديگر دينى جريان دارد و البته تعيين حدود و شرايط آن، با فقيه آشنا به متون دينى است. آري، اين قاعده اى دينى و دستورى مذهبى است که «کلُّ شَى ءٍ لَک طاهِرٌ حَتّى تَعْلَمَ أَنَّهُ قَذِرٌ، فَتَدَعَهُ بِعَينِهِ»؛(١٨٧)

«هر چيزى براى تو پاک است، تا آن گاه که بدانى و يقين يابى که نجس است و در آن حال، از آن چيز اجتناب کني».

قالَ رَسُولُ اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله : «إِنَّ اللّه جَعَلَ لِکلِّ شَى ءٍ حَدّا لِمَنْ تَعَدّى ذلِک الْحَدَّ حَدّا»؛(١٨٨)

پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرموده: «به تحقيق خداوند براى هر چيزى اندازه و حدودى تعيين فرموده که هر کس از آن اندازه و محدوده بيرون رود و زياده روى نمايد، برايش تعزير، تنبيه و گوش مالى خواهد بود».

بيان مرحوم ميرزا ابوالقاسم قمى رحمه الله

در کتاب «مرشد العوام» مى فرمايد: اگر دانسته شود که در شهرى يک و يا دو گاو حرام است و از شير آن دو استفاده شود، اجتناب از تمام شيرهاى آن شهر واجب نيست يا اين که اگر يک يا دو خانه غصبى باشد، اجتناب از تصرف تمام خانه هاى شهر واجب نيست. اظهر و اقوى آن است که ملاقى شبهه محصوره که نجاست آن مشتبه باشد، نجس نمى شود، مگر آن که به همه آن مشتبه ملاقات کند و هر گاه دو شاهد تعارض کنند، يکى بگويد نجاست به آن جامه ملاقات کرد و ديگرى بگويد نکرد، اقوى طهارت است. هم چنين هر گاه نجاست معينى در خارج به هم رسد و يکى از دو شاهد بگويد به اين جامه رسيد و ديگرى بگويد به جامه ديگر رسيد، اقوى طهارت هر دو جامه است.

و هر گاه به رسيدن نجاست، چيزى به هم نرسد، بر طهارت خود باقى است، هر چند ظن به نجاست حاصل شود، مثل اين که بول بسيار ترشح کند يا باد آن را برگرداند و مظنه و گمان باشد که به لباس ها پاشيده باشد، مخصوصا در وقتى که چند جاى بدن او احساس رطوبت کند، بر او شستن آنچه نديده و علم پيدا نکرده واجب نيست و تفحص (و جستجو) هم لازم نيست، بلکه قول يک نفر عادل هم اعتبار ندارد، مگر آن که از قول او، علم به هم رسد، اما هر گاه دو مرد عادل، شهادت دهند بر ملاقات نجاست، پس در آن اشکال است و احوط، اجتناب است.(١٨٩)

نکته ديگر، توجيه شرعى و مذهبى بسيارى از اعمال است و اين به دليل تسامح و آسانى و رأفتى است که در احکام دينى وجود دارد. مثلاً هر گاه در خانه ظروف يا لباسى يا اطفالى را نجس ديديد و از منزل خارج شديد، در هنگام بازگشت به منزل تمام آنها از ديدگاه شرع، طاهر و پاک خواهند بود، زيرا احتمال مى رود که در نبود شما، آن نجاست ها را تطهير کرده باشند و در اين مورد سؤال و جستجو لازم نيست.

قالَ الْمَعْصُومُعليهم‌السلام : «إِنَّ مِنْ أَحَبِّ دينِکمْ إِلَى اللّه الْحَنيفِيةَ السَّمْحَةَ السَّهْلَةَ»؛(١٩٠)

معصومعليهم‌السلام فرموده است: «همانا ميل به حق، راحتى و سادگي، از محبوب ترين دين شما نزد خدا است».

در مشهد مقدس، روز باراني، سگى در مسجدى دويد. به ميرزا مهدى مجتهد رحمه الله خبر دادند.

فرمود که: پاک است، شايد که در دست ها و پاهاى آن سگ، گِل سفتى بوده است که دست و پاى او، به زمين نرسيده است.

عالمان بزرگوار، امر مشتبه را حمل بر طهارت مى کنند و به مصداق آيه کريمه«وَ لاتَجَسَّسُّوا» (١٩١) رسيدگى و تجسس نمى نمايند و تا مى توانند براى آن امر، محمل قرار مى دهند و خلاصه اين که در هر مشتبهى از نجاست و طهارت، چنين رفتار درستى را پيش مى گيرند تا معناى دينى «سمحه سهله» تحقق يابد. تفحص و رسيدگى به نجاست و به دست آوردن علم به نجاست واجب نيست، بلکه سنت و مباح نيز نيست.

حکايت

در اين حکايت شيرين بنگريد که مايه عبرت ها در آن نهفته است: فردى مبتلا به وسواس، با دوست خود وارد قريه اى شد و شيره خواست. در همان زمان، طفلى از راه رسيد. گفتند: شيره داري؟ گفت: آري. قدرى به ايشان شيره فروخت و رفت. آن دو نفر شيره را خوردند.

وسواسى گفت: از او سؤال نکرديم که آن شيره پاک بود يا نجس، حلال بود يا حرام. دوستش گفت: وظيفه شرعى ما چنين نيست و به ظاهر شرع مقدس، چيزى را که نمى دانيم پاک است يا نجس، بر ما روا باشد که حکم به طهارتش نماييم و «حق تجسس» نداريم. وسواسى دست برنداشت. وقت عصر که طفل براى مطالبه پول شيره و ظرفش آمد، از او پرسيد: آن شيره را از کجا آوردي؟ پاک بود يا نجس؟ حلال يا حرام؟

آن طفل گفت: ما گبريم و در اين قريه، گبران زيادند و هر گاه در شيره يا غيرشيره موشى بيفتد و بميرد، ديگر آن را نمى خوريم و به مسلمانان مى فروشيم. آن دوست رو به وسواسى کرد و گفت: چه کردي؟ ديدى چه بر سر ما آوردي؟ مرد وسواسى از سخنان آن طفل عصبانى شد، با خود گفت: حال چه کنم؛ و شرح حال از صبح تا عصر را با صداى بلند بيان کرد و اين که به هر چه داشته ام، دست زده ام و آلوده به نجاست گرديده، تا اين که براى فرونشاندن خشم خود، کاسه اى را که شيره در آن بود، برداشت و بر سر و مغز طفل زد. کاسه شکست و طفلک شروع به گريه نمود که: حالا با شکستن کاسه، در جواب پدرم چه بگويم، زيرا اين کاسه، ظرف غذاخوردن سگ ما بود و حالا ظرفى براى غذاخوردن سگمان نداريم... !

خلاصه اين که هر نجسى که شرع مقدس، به جهت عسر و حرج، آن را پاک بداند و يا هر نجسى که در باره آن سکوت کند، پاک است.

حلال و حرام شرعى نيز همچون طهارت و نجاست است، يعنى حليت و حرمت ظاهرى ملاک است و نه حليت و حرمت واقعي.

امام صادقعليهم‌السلام در باره هديه ستمگران فرموده است: «کلْ وَ خُذْ مِنْهُ فَلَک الْمُهَنّى وَ عَلَيهِ الْوِزْرُ»؛(١٩٢) «بخور و بگير، که بر تو گوارا است و بر او گناه و عقاب».

احکام الهى در تمام طاعات و عبادات، از نماز، روزه، خمس، حج، جهاد و... تنها براى طهارت و نجاست و... نيست، بلکه مقدمه اى براى نيل به مفهوم بندگي، عبوديت و سعادت جاودان، اما عواملى موجب مى شوند که مبتلايان به وسواس، در اين مقدمات بمانند و از انديشه و عمل در باب هدف، غفلت ورزند.

يکى از آن عوامل، عادت به وسواس است که مبتلايان، به رفتار زشت خود، خو مى گيرند و نمى توانند خود را از آن برهانند. ديگر اين که مبتلايان به وسواس، توجيهات و دلايلى نادرست را باور مى کنند و از قبول فتاوى فقيهان و محتواى اساسى احکام ديني، سر باز مى زنند.

ديگر اين که بر اثر وسوسه هاى شيطاني، خويشتن را تافته جدابافته اى مى شمارند و هم چون ساير دينداران عمل نمى کنند. تکبر، غرور و زياده خواهى نيز اين احساس آنان را تقويت مى کند. همچنين است که فرد مبتلا به وسواسي، تکاليف سهل و آسان اسلامى را در پندار خود، اين همه مشکل و سخت مى بيند، چنان که شب و روز، به همين مسائل جزيى و ساده مى انديشد و تمام برنامه هاى عبادي، اخلاقى و معرفت دينى را فراموش مى کند و نوشته و گفته فقها، علما و نويسندگان دينى را نمى پذيرد. در اين جا فتواى بعضى از فقها را در باره نجاست و طهارت ديگر مسائل مى آوريم، تا مبتلايان به وسواس بدانند که چه آسانى ها در شريعت هست و آنان بى خبرند.

احکام وسواسى

سؤال: نجاستى که در نماز عفو شده، چند چيز است؟

جواب: پنج چيز است:

١ - خون قروح و جروح، مادامى که منقطع نشود بالمره، چه جارى باشد دائما يا نه.

٢ - خون کمتر از درهم به شرطى که خون نجس العين، مثل سگ، خوک و کافر نباشد و به شرطى که از خون هاى حيض، نفاس و استحاضه هم نباشد.

٣ - نجاستى که ازاله آن مشقت شديد و عسر و حرج داشته باشد و از اين قبيل است لباس نجس، که کندن آن باعث اذيت از سرما و نحو آن باشد.

٤ - مربيه صبى (پرستار طفل شيرخوار)، مشروط بر اين که لباس ديگر نداشته باشد و اين لباس نجس را در شبانه روز، يک مرتبه طاهر نمايد.

٥ - نجاست هر لباسى که ساتر عورتين نباشد، هر چند در غيرمحلش باشد، مثل جوراب و عرقچين.(١٩٣)

سؤال: در روستاها، افرادى هستند از شيعه که معرفت در مسايل دينيه از فروع و اصول را ندارند و به هيچ وجه پرهيز هم نمى کنند، و کمال بى طهارتى دارند و از نجاست اجتناب نمى نمايند و فردى ميان ايشان، به علم اليقين مطلع است که ايشان اجتناب از نجاست به نحوى که در شرع وارد شده ندارند، ليکن على الظاهر، به رأى العين نديده که استعمال نجاست کنند. آيا معاشرت با چنين افرادي، چه صورت دارد؟

جواب: معاشرت با عدم علم به نجاست، ضرر ندارد و حمل بر صحت نمايند و فحص و جستجو نکنند.(١٩٤)

سؤال: در بعضى از محله هاى اطراف شهرها فاضلاب منازل را به جوى هاى داخل کوچه ها رها مى کنند. با توجه به اين که در منازل، لباس هاى نجس شسته مى شود، لطفا حکم مسأله را در طهارت و نجاست آن بيان فرماييد.

جواب: مادامى که يقين به نجاست فاضلاب نباشد، محکوم به طهارت است.

سؤال: کسى که در طهارت و نجاست چيزى شک دارد و اگر تحقيق کند، به نجاست آن علم پيدا مى کند، آيا تحقيق در اين فرض واجب است يا نه؟

جواب: در مفروض سؤال، تحقيق لازم نيست و محکوم به طهارت است.

سؤال: يافتن فضله موش در خمير و يا در نان، چه صورت دارد؟

جواب: از همان موضعى که با آن ملاقات کرده، اجتناب نمايند و بقيه محکوم به طهارت است.(١٩٥)

سؤال: کسى از محل غائط، رطوبتى شبيه به چرک مى بيند و از آن محل، حس سوزش هم مى کند، آيا اين رطوبت پاک است يا نه؟

جواب: با شک در خروج غائط، محل محکوم به طهارت است.

سؤال: هنگامى که برف يا باران در کوچه هاى خاکى مى بارد و سگ هم در آنجا رفت و آمد مى کند، اگر به لباس بپاشد، چه صورت دارد. بعد از خشک شدن و تراشيدن، شستن لازم است يا نه؟

جواب: با احتمال طهارت، محکوم به طهارت است و تراشيدن و تطهير لازم نيست.

سؤال: هر گاه فضله موش، در گندم ديده شود، جستجو در آن لازم است که شايد باز هم باشد و اگر جستجو نکرده، آن گندم را آرد کردند، آن آرد محکوم به طهارت است يا نه؟

جواب: با شک جستجو لازم نيست و آرد آن محکوم به طهارت است.(١٩٦)

سؤال: نظر حضرت عالى در باره وسواس اين است که فرد وسواسى نبايد به اين حالت خود اعتنا کند. بول و خون براى فرد وسواسى نجس است يا خير؟

جواب: وسواسى نبايد به يقين خود اعتماد نمايد، و حتّى اگر به خون بودن، يا بول بودن يقين پيدا کند، برايش پاک است؛ مگر آنکه ديگران بگويند که بول يا خون است.

سؤال: بنده مدت زيادى است که به مسائل مربوط به نجاست و طهارت خيلى اهميت مى دهم و هميشه دچار شک و ترديد هستم، و در غسل و وضو زياد شک مى کنم، به صورتى که مشکلاتى را برايم به وجود آورده است. لطفاً بفرماييد چگونه مى توانم بيمارى وسواس خود را درمان کنم.

جواب: شما نبايد به شک، بلکه به يقين خود به نجاست اعتنا کنيد، و بايد همه چيز و همه جا را پاک بدانيد.

سؤال: متأسفانه به دليل ابتلا به وسواس و ديدن اينکه مثلاً در فلان دستشويى عمومى در محلِ کار، در اطراف دستشويى و محلِ قرار گرفتن پاها، عين نجاست وجود داشته است، احساس مى کنم که زمين آنجا و گاهى حتّى تمام آسفالت خيابانها، و همچنين زمين محلِ کار نجس شده است، مدتهاست که به همين دليل نتوانسته ام روى زمين بنشينم، و يا اگر وسايلم بر روى زمين افتاده، قبل از آب کشيدن مورد استفاده قرار دهم، تکليف چيست؟

جواب: همه چيز و همه جا براى شما پاک است، و مثل عامّه مردم عمل کنيد تا ان شاءاللّه نجات پيدا کنيد، و به وسوسه هاى شيطان اعتنا ننماييد، و بنا را بر اين بگذاريدکه مى خواهم با لباس نجس و بدن نجس نماز بخوانم، تا شيطان شما را رها کند، تکليف شما همين است.

سؤال: گفتار شخص وسواسى در خصوص پاک يا نجس بودن اشيا (خصوصاً در مورد نجس بودن) چه حکمى دارد؟

جواب: گفتار شخص وسواسى قابل اعتنا نيست، و نبايد به آن ترتيب اثر داده شود.

سؤال: مدت نه سال است که به بيمارى مهلک وسواس دچار شده ام و بارها نمازم به دليل همين بيمارى قضا شده است و براى غسل، آب فراوانى مصرف مى کنم و گاهى به دليل طول دادن غسل، نمازم قضا مى شود. آيا بنده مصداق کثيرالشک هستم يا خير؟ چگونه مى توانم از اين گرفتارى نجات پيدا کنم.

جواب: شما نبايد به هيچ شکى اعتنا نماييد، و هميشه طرف درست بودن را بگيريد، و بلکه به يقين به بطلان عمل هم، اعتنا ننماييد. وظيفه شرعى شما همان اعتنا نکردن به شک و يقين است، به شيطان بگوييد که مى خواهم عملم باطل باشد، و مى خواهم با همين عمل باطل به جهنّم بروم، تا شيطان از شما دور گردد.

سؤال: اين جانب مدّتى است که به وسواس شديدى دچار شده ام، به طورى که آرامش روحى خود را از دست داده ام و طورى شده ام که همه چيز اطرافم را نجس احساس مى کنم و هر روز بايد کلّى از وقتم را صرف پاک کردن بدن و لباسم کنم. حال بالفرض اگر من در پاک بودن لباسم شک داشتم و براى درمان وسواس خود توجّهى نکردم، اگر با آن لباس نماز خواندم، چون سعادت اخروى انسان در خواندن نمازِ صحيح است و اين برايم باعث نگرانى شديدى شده است، آيا نماز من مورد قبول است يا خير؟

جواب: به يقين بدانيد نمازى که شما با روى گردانيدن از وسوسه هاى طهارت و نجاست بخوانيد، مقبول و مورد رضاى حق است، هر چند در واقع با بدن و لباس نجس نماز خوانده باشيد؛ چون به تکليف خود که عمل به ظاهر است، عمل کرده ايد و بدانيد حتّى عمل به احتياط اگر از روى وسوسه و وسواس باشد، عمل گناه و موجب ضرر در دنيا و آخرت خواهد بود.

سؤال: اين جانب در يکى از کارگاه هاى صنعتى مشغول کار هستم. بعضى از افراد به طهارت محلّ کار اهمّيت نمى دهند که باعث آلودگى قطعات و طبعا افراد مى شود و وسايل اياب و ذهاب، آلوده مى گردد و مشکل خاصّى از نظر شرعى براى اين جانب به وجود آورده است. نظر حضرت عالى در اين زمينه چيست؟

جواب: هر کجا که عين نجاست در آن يافت شود، همان جا براى شما نجس است و جاهاى ديگر مطلقا براى شما محکوم به طهارت است و به اين احتمال ها اعتنا نکنيد و خود را گرفتار وسوسه ننماييد که امر براى شما مشکل مى شود و شيطان بر شما مسلّط خواهد شد.

سؤال: در موقع کندن جوش بدن که معمولاً توأم با کمى چرک و خون است، چنان که بعد از پاک کردن محلّ زخم، محلّ جوش را زير شير آب کر آب بکشيم، مقدار آبى که در اثر شستن به اطراف ترشّح مى کند، پاک است يا خير؟ و آيا در موقع آب کشيدن بدن يا چيز نجس با آب کر همراه غُساله آن، ممکن است عين نجاست باشد يا نباشد، آيا اطراف محل که آب به آن ترشّح نموده، پاک است يا خير؟

جواب: قطراتى که در هنگام شستن به وسيله آب هاى شير که متّصل به کر است به هر کجا که برسد، پاک است؛ حتّى اگر به عين نجاست برسد و بعد هم به اطراف برسد نيز پاک است و قطع نظر از اين که حکم قطرات، طهارت و پاکى است، سؤال هاى شما گوياى يک نحو گرفتارى وسوسه است که بايد هر چه زودتر خود را از آن نجات دهيد و بر شيطان وسوسه با اعتنا ننمودن، مسلّط گرديد.

سؤال: اگر بعد از ادرار کردن و بيرون آمدن از دستشويى احساس کنم که يک يا دو قطره ادرار از من خارج شده. آيا بايد براى به جا آوردن نماز محل را تطهير کنم و لباسم را عوض کنم؟

جواب: به شک و احساس اعتنا نکنيد و تحقيق هم ننماييد و بنا را بر پاکى و طهارت بگذاريد.

سؤال: اين جانب بعد از وضو گرفتن، نماز خواندن و غسل، معمولاً اين احساس را دارم که بادى از من خارج شده؟ و وضو، نماز يا غسل را باطل نموده است. لذا بعد از هر غسلى که نياز به وضو ندارد، وضو مى گيرم يا بعد از هر نمازى براى نماز بعدى وضو مى گيرم. به نظرم اين شک متمايل به يقين است. اين احساس فقط در زمان انجام دادن فرايض به من دست مى دهد. مستدعى است تعيين تکليف فرماييد.

جواب: قطعا نبايد به اين گونه شک ها هر چند به مرحله علم هم برسد، اعتنا نمود و وظيفه شرعى خواندن نماز با همان غسل و وضو است. چون هم فتوا بر اين است و هم اين کار، وسواس و عمل شيطان است و به آن اعتنا نکنيد. وسواس، موجب تضعيف اراده است و اين عمل به کارهاى ديگر شما به تدريج سرايت مى کند و عدم اعتنا براى شما و ديگران، قطع نظر از لزوم شرعي، لزوم روانى هم دارد.

سؤال: پس از آن که احتياج به رفتن به دستشويى پيدا مى کنم، در مخرج غائط، احساس خيسى به من دست مى دهد و نمى دانم خيسى از مخرج است يا اطراف آن. آيا بدن من و همين طور جايى که بر آن نشسته ام پاک است؟

جواب: اينها القائات شيطان است و به احساس خيس شدن نبايد اعتنا نمود و جايى نجس نشده است و بدن و لباس شما اگر با رطوبت هم باشد، پاک است.

سؤال: براى رسيدن به آرامش روحى چه بايد بکنيم؟ و براى اين که ديگر دچار وسواس نشويم و از آن خلاص شويم، چه کارى بايد انجام دهيم که در آخرت، به سعادت برسيم؟

جواب: براى رسيدن به آرامش، بهترين راه، ياد خدا و ذکر او و توکل بر اوست که رحمان و رحيم و ودود و حبيب و حافظ و لطيف و کريم است و تخلّف و معصيت و وسواسى گرى در برابر او و احکامش که بر مبناى آسانى و گذشت و جمال و جلال انسان و زندگى باشد، شرم آور است. پيامبران و ائمه عليهم‌السلام و علماى بزرگ، همه معصيت و وسواس را امرى زشت دانسته اند و از آن بيزار بوده اند.(١٩٧)

۵۶

نگارنده

از محضر مبارک مرحوم آيت اللّه بهاء الدينى قدس سره در رابطه با شخصى که گرفتار وسوسه فکرى شديد شده بود و بسيار از آن رنج مى برد راه حلى درخواست نمودم؟ آن فقيد سعيد و عارف بزرگوار فرمودند: بگوييد گوسفندى را ذبح نموده، و آب گوشت درست کنند، و حديث شريف کساء را با حضور جمعى از مؤمنين بخوانند، و بعد از صرف طعام دعا نمايند. انشاء الله مشکل حل مى شود، ناگفته نماند که دستور العمل انجام شد و به حمد الله کسالت برطرف گرديد.

در پايان از خداوند منان، شفاى تمام گرفتاران به مرض وسواس را مسئلت مى نمايم.

* * *

الحمد للّه رب العالمين

۵۷

منابع و مآخذ

١ - قرآن کريم

٢ - نهج البلاغه فيض

٣ - مجمع البيان

٤ - کافى

٥ - تهذيب

٦ - فقيه

٧ - وسائل الشيعه، آل البيت، ٢٠ جلدى

٨ - بحارالانوار، چاپ بيروت و ايران

٩ - مستدرک الوسائل

١٠ - تفسير نمونه، ج ٢٧ و جلد ٢٠ چاپ آخوندي.

١١ - گفتار فلسفى (کودک و جوان)، چاپ مروى

١٢ - وسوسه و وسواس در اسلام، ارگانى بهباني، چاپ دوم

١٣ - وسواس و درمان آن، حجازي، چاپ چهارم

١٤ - پرورش هاى اخلاقي، عبدالمجيد رشيدپور

آثار منتشر شده مؤلف

١ - گفتار نراقى جلد اول(چهل مجلس سخنرانى اخلاقي)

٢ - گفتار نراقى جلد دوم(سى مجلس سخنراني)

٣ - گفتار نراقى جلد سوم(سى مجلس سخنراني)

٤ - گفتار نراقى جلد چهارم(بيست و پنج مجلس سخنراني)

٥ - گفتار نراقى جلد پنجمزندگانى چهارده معصوم عليهم‌السلام

٦ - صد و ده حديثاحاديث ولايى و اخلاقى

٧ - نسخه هاى شفابخشطب و بهداشت

٨ - آيين تجارتآداب کسب و تجارت

٩ - آيين معاشرتاخلاق اسلامى و آداب معاشرت

١٠- والدين و فرزندانحقوق والدين و فرزندان در مقابل يکديگر

١١ - رساله حقوق امام سجاد عليهم‌السلام شرح نراقى

علاقه مندان جهت تهيه آنها مى توانند با تلفن ٨٨٢٨٩٣٨ قم و همراه ٠٩١٢٣٥١٥٧٥٤ انتشارات مهدى نراقى تماس حاصل فرمايند.

پى نوشت ها

(1) - پرورش هاى اخلاقي، ص 82.

(2) - پرورش هاى اخلاقي، ص 86.

(3) - پرورش هاى اخلاقي، ص 87.

(4) - پرورش هاى اخلاقي، ص 91.

(5) - پرورش هاى اخلاقي، ص 92.

(6) - پرورش هاى اخلاقي، ص 93.

(7) - پرورش هاى اخلاقي، ص 94.

(8) - تفسير نمونه، ج 27، ص 472.

(9) - نهج البلاغه، خطبه 50.

(10) - سوره ناس، آيه 5؛ تفسير نمونه، ج 27.

(11) - سوره ناس، آيه 6.

(12) - سوره فصلت، آيه 30.

(13) - مجمع البيان، ج 10، ص 571.

(14) - سوره مجادله، آيه 22.

(15) - روح المعاني، ج 24، ص 111، به نقل از: تفسير نمونه، ج 2، ص 287.

(16) - تفسير نورالثقلين، ج 4، ص 551، به نقل از: تفسير نمونه، ج 20، ص 287.

(17) - سوره أعراف، آيه 201.

(18) - اطراف عورت.

(19) - شيطان دشمن ديرينه انسان، ص 141، «محمد نصيري».

(20) - سوره مؤمنون، آيه 97.

(21) - تفسير نورالثقلين، ج 3، ص 552.

(22) - در تربيت، ص 69، به نقل از: جوان فلسفي، ج 2، ص 172.

(23) - شادکامي، ص 33.

(24) - غرر الحکم، ص 552.

(25) - سوره رعد، آيه 20و 21.

(26) - غرر الحکم، ص 87.

(27) - غرر الحکم، ص 651.

(28) - نهج البلاغه، کلمه 392.

(29) - حيوة الحيوان دميري، ج 2، ص 66.

(30) - روضه کافي، ص 197.

(31) - امالى صدوق، ص 145.

(32) - بحار، ج 14، ص 151.

(33) - سوره آل عمران، آيه 190 و 191.

(34) - نهج البلاغه، خطبه 78.

(35) - سلامت روح، ص 99.

(36) - عقده حقارت، ص 12.

(37) - عقده حقارت، ص 13.

(38) - غرر الحکم، ص 117.

(39) - مستدرک، ج 2، ص 64.

(40) - عقده حقارت، ص 9، به نقل از: فلسفى جوان، ج 2، ص 191.

(41) - کافي، ج 2، ص 67.

(42) - روان شناسى رشد، ص 238.

(43) - غرر الحکم، ص 343.

(44) - نهج البلاغه، نامه 18.

(45) - غرر الحکم، ص 581.

(46) - شادکامي، ص 51.

(47) - سوره رعد، آيه 11.

(48) - غرر الحکم، ص 630.

(49) - نهج البلاغه، کلمه 199.

(50) - شادکامي، ص 56.

(51) - غرر الحکم، ص 579.

(52) - مجموعه ورام، ج 1، ص 31.

(53) - آفرينش، 28/9/80.

(54) - بحار، ج 67، ص 39.

(55) - کافي، باب الوسوسه و حديث نفس، ص 425.

(56) - کافي، باب الوسوسه و حديث النفس، ص 425.

(57) - کافي، باب الوسوسه و حديث النفس، ص 425.

(58) - وسائل الشيعة، ج 15، ص 370.

(59) - اصول کافي، باب الوسوسه و حديث النفس، ج 2، ص 424.

(60) - اصول کافي، باب الوسوسه و حديث النفس، ج 2، ص 424.

(61) - وسائل الشيعه، ج 4، ص 1228.

(62) - بحار، ج 74، ص 271.

(63) - تفسير برهان، ج 4، ص 530.

(64) - سوره محمد صلى‌الله‌عليه‌وآله، آيه 25.

(65) - وسائل، ج 1، ص 100.

(66) - وسائل الشيعة، ج 1، ص 142.

(67) - انسان ناشناخته، ص 138، به نقل از: کودک فلسفي، ج 2، ص 49.

(68) - هورمون ها، ص 33، به نقل از: کودک فلسفي، ج 2، ص 49.

(69) - چه مى دانيم؟ بيمارى هاى روحى و عصبي، ص 13، به نقل از: کودک فلسفي، ج 2، ص 49.

(70) - کودک فلسفي، ج 2، ص 490.

(71) - آيين زندگي، ص 25.

(72) - غرر الحکم، ص 35.

(73) - نهج البلاغه فيض، ص 1143.

(74) - غرر الحکم، ص 6.

(75) - غرر الحکم، ص 34.

(76) - غرر الحکم، ص 23.

(77) - غرر الحکم، ص 29.

(78) - عقده حقارت، ص 39.

(79) - غرر الحکم، ص 213.

(80) - نهج البلاغه فيض، ص 988.

(81) - سوره رعد، آيه 28.

(82) - روضه کافي، ص 197.

(83) - کتاب آيين زندگي، ص 125، به نقل از: (کودک فلسفي، ج 2، ص 508).

(84) - کتاب آيين زندگي، ص 155 و 156.

(85) - کتاب آيين زندگي، ص 155 و 156.

(86) - کتاب آيين زندگي، ص 158.

(87) - دانستنى هاى جهان علم، ص 47، به نقل از: اخلاق فلسفي.

(88) - دانستنى هاى جهان علم، ص 47، به نقل از: اخلاق فلسفي.

(89) - فهرست غرر الحکم، ص 148.

(90) - بحار، ج 17، ص 183.

(91) - غرر الحکم، ص 554.

(92) - آيين زندگي، ص 7.

(93) - تحف العقول، ص 324.

(94) - آيين زندگي، ص 12.

(95) - فهرست غرر الحکم، ص 316.

(96) - غرر الحکم، ص 381.

(97) - فهرست غرر الحکم، ص 342.

(98) - تاريخ يعقوبي، ص 59.

(99) - مستدرک، ج 2، ص 64.

(100) - آيين زندگي، ص 118.

(101) - غرر الحکم، ص 117.

(102) - آيين زندگي، ص 120.

(103) - مستدرک، ج 2، ص 64.

(104) - آيين زندگي، ص 100.

(105) - کتاب شهاب، ص 38.

(106) - فهرست غرر الحکم، ص 34.

(107) - حيوة الحيوان، ج 2، ص 165.

(108) - شرح ابن ابى الحديد، ج 10، ص 310.

(109) - جعفريات، ص 234.

(110) - بحار، ج17، ص 153.

(111) - دانستنى هاى جهان علم، ص 318.

(112) - الکنى والألقاب، «ابى طلحه»، ص 108.

(113) - فهرست غرر الحکم، ص 43.

(114) - بحار، ج 17، ص 214.

(115) - ر. ک: وسواس، ص 34، به نقل از: وسواس، ارگانى بهبهاني، ص 55.

(116) - همان.

(117) - وسوسه و وسواس در اسلام، ص 68.

(118) - وسوسه و وسواس در اسلام، ص 71.

(119) - منتظم ناصري، ج 2، ص 149، به نقل از: وسواس، ارگانى بهبهاني، ص 73.

(120) - همان.

(121) - آيت اللّه شبيرى زنجاني، سؤال شفاهي.

(122) - عروه رحلي، ص 160.

(123) - وسائل، ج 1، ص 175.

(124) - وسائل، ج 1، ص 175.

(125) - وسواس و درمان آن، تأليف حجازي، چاپ چهارم.

(126) - وسائل، ج 1، حديث 6، باب 5، ج 1، ص 329.

(127) - فروع کافي، ج 3، ص 13.

(128) - وسائل الشيعه، أبواب الخلل.

(129) - وسائل، ج 5، ص 329.

(130) - وسائل، ج 5، ص 329.

(131) - وسائل، ج 5، ص 330.

(132) - وسائل، ج 5، ص 330.

(133) - وسائل، ج 5، ص 330.

(134) - فروع کافي، ج 2، ص 344.

(135) - وسائل، ج1، ص 33.

(136) - وسائل، ج 1، ص 33.

(137) - وسائل، ج 1، ص 33.

(138) - برگرفته از: العقد الطهماسبي، ص 223، به نقل از: وسواس، ارگانى بهبهاني، ص 79.

(139) - مستمسک العروة الوتقي، نيت در وضو، ج 2، ص 461.

(140) - محجة البيضاء، ج 2، ص 42.

(141) - سوره حج، آيه 78.

(142) - مکارم الاخلاق، ص 454.

(143) - ثواب الاعمال، ص 15.

(144) - عروة الوثقي، ص 314.

(145) - مستدرک، ج 2، ص 517.

(146) - وسائل، ج 4، ص 231.

(147) - مبسوط سبق و رمايه، ج 6، ص 290.

(148) - کافي، ج 5، ص 50.

(149) - جعفريات، ص 98.

(150) - وسائل، ج 3، ص 177.

(151) - مستدرک، ج 2، ص 22.

(152) - مجله تندرست، سال 22، شماره 6.

(153) - مکارم الاخلاق، ص 24.

(154) - ديوان منسوب به حضرت امير عليهم‌السلام ، چاپ اسوه، ص 192.

(155) - سوره شعرا، آيه 80.

(156) - سوره نحل، آيه 69 و 68.

(157) - کافي، ج 6، ص 332.

(158) - اصول کافي، ج 2، ص 599.

(159) - سوره أسري، آيه 81.

(160) - سوره بقره، آيه 10.

(161) - فروع کافي، ج 4، ص 90.

(162) - سفينة البحار، ج 2، ص 655.

(163) - سفينة البحار، ج 2، ص 655.

(164) - سفينة البحار.

(165) - سفينة البحار، ج 2، ص 655.

(166) - بحار، ج 76، ص 87.

(167) - بحار، ج 66، ص 156.

(168) - وسايل، ج 17، ص 121.

(169) - فروع کافي، ج 6، ص 353.

(170) - فروع کافي، ج 6، ص 355.

(171) - کافي، ج 6، ص 356.

(172) - بحار، ج 62، ص 93.

(173) - سفينة البحار، ج 1، ص 346 و 389.

(174) - سفينة البحار، ج 1، ص 346.

(175) - سفينة البحار، ج 1، ص 289.

(176) - بحار، ج 71، ص 64.

(177) - سفينة البحار، ج 2، ص 542.

(178) - فروع کافي، ج 4، ص 243.

(179) - نسخه هاى شفابخش، تأليف نگارنده، ص 150.

(180) - وسائل، ج 16، ص 526.

(181) - خصال صدوق، ج 2، ص 210.

(182) - سفينة البحار، ج 2، ص 655.

(183) - سفينة البحار، ج 1، ص 425.

(184) - فروع کافي، ج 6، ص 529.

(185) - کافي، ج 6، ص 546.

(186) - کافي، ج 6، ص 535.

(187) - فروع کافي، ج 7، ص 176.

(188) - المحاسن، ص 274، قسمتى از حديث.

(189) - بنگريد به قوانين اصول، باب ششم، ص 446.

(190) - من لايحضر الفقيه، ج 1، ص 232.

(191) - سوره حجرات، آيه 12.

(192) - تهذيب، ج 6، ص 238.

(193) - عروه رحلي، ص 35.

(194) - رساله نجاة المؤمنين، ص 51.

(195) - المسائل المستحدثه آيت اللّه مدنى تبريزي، ص 41 و 46.

(196) - مجمع المسائل مرحوم آيت اللّه گلپايگاني، ج 1، ص 46.

(197) - از ص 192 الى 197، مجمع المسائل آية اللّه صانعي، ج1، ص51 و ج2، ص 45.

۵۸

فهرست مطالب

مقدمه 2

بيمارى خطرناک وسواس 4

انگيزه وسواسى 7

درمان وسواسى 8

اسلام و افکار وسواسى 8

درمان وسواس 9

تقويت جسمى 10

توبيخ ها و شماتت ها 11

الگوهاى خطرناک 12

تاکتيک مهرطلبى 13

تأثيرات اجتماع 17

واژه وسواس 21

چرا به خدا پناه مى بريم؟ 23

انسان در برابر طوفان وسواس 24

شناخت امواج شيطان 25

راه هاى وسوسه شيطان 26

چيزهايى که باعث اذيت شيطان مى باشد 28

همزات شياطين چيست؟ 29

آيا ترس در انسان، غريزى است؟ 31

ترس هاى نابجا 32

درمان بيمارى ترس 34

فکر چاره جويى 35

ترس هاى مفيد 36

ترس هاى مضر 37

ترس از فال بد 38

مبارزه اسلام با خرافات 40

بشر و ستاره شناسى 41

پندار نادرست 43

ترس و تضعيف جسم و جان 45

ترس هاى گوناگون 46

درمان عيوب موروثى 48

ترس بر اثر سوءِ تربيت 51

تربيت بر اثر بيم و اميد 52

عوارض ترس 54

مبارزه با منشأ ترس 55

يازده سال گرفتار وسواس 59

انواع وسواس 60

وسواس هاى فکرى 60

دل، محل خطور 61

حديث نفس مؤاخذه ندارد 64

موارد ديگر وسواس 69

نقل نظر مرجع تقليد 70

تأثير روح در بدن 72

اتحاد نفس و بدن 74

تلفات بيمارى هاى روحى 76

فرسودگى بدن 78

مبارزه با نگرانى ها 79

رهايى از نگرانى 81

فال بد و نگرانى 82

تلقين رنج آور 84

روان پزشکى و ايمان 85

نيروى نامحدود 86

دنياى کنونى و نگرانى 87

آيا نگرانى ها، مهارشدنى است؟ 88

برنامه روان شناسان 89

اسلام و مبارزه با نگرانى ها 89

دگرگونى ها و تحولات جهان 92

نگرانى يا بلاى بزرگ 93

اسلام و مبارزه با نگرانى ها 96

ترس از آينده 98

تجزيه و تحليل افکار طوفانى 99

درهم شکستن کابوس وحشت 100

کاهش نگرانى ها 101

اندرزى سودبخش 103

اندوه بى پايان 104

نگرانى و سيماى عبوس 104

گشاده رويى و مسرت خاطر 106

فرياد و تشديد نگرانى 107

تفاوت آموزش هاى دينى و علمى 109

طرح يک سؤال 109

ام سليم و ابى طلحه 110

ابعاد وسواس 114

شناخت وسواس 117

نشانه هاى وسواس 118

داستان وسواس ها 120

دستور پيامبر براى غسل 121

وسواس در غسل 128

آب استنجا 130

راه حل عملى براى وسواسى 131

وسواس در نماز 132

اختصار نماز 135

پرهيز از نماز جماعت و مردم 142

علاج وسواس 144

اسب دوانى و تيراندازى 144

شرکت پيغمبر صلى‌الله‌عليه‌وآله در اسب دوانى 145

شناکردن 147

مسافرت و جهان گردى 148

مسافرت و سلامت جسم 149

مسافرت و ازدياد معلومات 150

شفاى الهى 152

ذکر و درمان وسواس 156

سدر 157

انار و سيب 158

نمک، مسواک و خلال 163

تلقين 165

قطع و يقين وسواسى لازم نيست 167

طهارت چيست؟ 168

بيان مرحوم ميرزا ابوالقاسم قمى رحمه الله 169

حکايت 171

احکام وسواسى 173

نگارنده 180

فهرست مطالب 190

۵۹