فصل دوم: امام باقرعليهالسلام
احياگر سنّت پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
درست در سال های امامت امام باقرعليهالسلام
پس از شهادت پدر بزرگوارش، يعنیسالهای ۱۱۴ ۹۴ ق. زٌمان پيدايش مشرب های فقهی ونقل حديث درباره تفسير بود. از علمای اهل سنّت كسانی مانند ابن شهاب زهری، مكحول، قتاده، هشام بن عروه و... در زمينه نقل حديث و ارائه فتوا فعاليت می كردند.وابستگی عالمانی مانند زهری، ابراهيم نخعی، ابوالزناد، رجاء بن حياة كه همگی كم وبيش به دستگاه حاكميّت اموی وابستگی داشتند، ضرورت احيای سنّت پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
را به دور از شايبه تحريف عمدی خلفا و علمای وابسته مطرح می كرد.
با نگاهی به فراوانی روايات نقل شده در اين دوران و شهرت علم فقه در ميان محدّثاناين زمان، می توان گفت كه علم فقه نزد اهل سنّت از اين دوره به بعد وارد مرحله تدوين خود شده است. فروكش شدن تنش های سياسی پس از حادثه كربلا و شكست خوردن و ازميان رفتن ابن زبير و يكپارچه شدن حاكميت مروانيان، به ناچار بسياری از علما را ازصحنه سياست دور كرد و به حوزه درس و حديث سوق داد و آن ها را واداشت كه به شكلی، اختلاف روايات را حل كنند و قوای فقهی برای مردم ارائه دهند.
نخستين بار درسال ۱۰۰ هجری عمر بن عبدالعزيز فرمان تدوين احاديث را خطاب به ابوبكر بن حزم صادر كرد.
اين خود بهترين شاهد است بر آغاز تكاپوی فرهنگیاهل سنّت در آغاز قرن دوّم، مقارن با دوران امامت امام باقرعليهالسلام
از اين رو، امام احساس كرد كه می بايست با ابراز و اشاعه نظريّه های فقهیاهل بيتعليهمالسلام
در برابر انحرافاتی كه به دلايل مختلفی در احاديث اهل سنّت رسوخ كرده بود، موضع گيری نمايد. نظريّه های فقه شيعه گر چه تا آن زمان به گونه محدود و در حدّ اذان، تقيه، نماز ميّت و... روشن شده بود، با ظهور امام باقرعليهالسلام
قدم مهمّی در اين ميان برداشته شد و يك جنبش فرهنگی تحسين برانگيزی در ميان شيعه پديد آمد. در اين عصر بود كه شيعه تدوين فرهنگ خود شامل فقه و تفسير و اخلاق را آغاز كرد. پيش از آن در جامعه اسلامی، فقه واحاديث فقهی به طور كامل مورد بی اعتنايی قرار گرفته بود. جلوگيری از تدوين حديث، كه به دستور خليفه اوّل و دوّم انجام گرفت، ازعوامل عمده انزوای فقه بود؛ فقهی كه دست كم هشتاد درصد آن متّكی به احاديث روايت شده از پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
بود. ذهبی از ابوبكرنقل می كند كه گفت:
فلا تحدّثوا عن رسول اللّهصلىاللهعليهوآلهوسلم
شيئا، فمن سألكم فقولوا:«بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمْ كِتابَ اللّهَ فَاستَحِلُّوا حلالَه و حَرِّمُوا حَرامَه
».
از رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
چيزی نقل نكنيد و در جواب كسانی كه از شما درباره حكم مسئله ای پرس و جو می كنند، بگوييد: كتاب خدا (قرآن) ميان ما و شما است، حلال شرا حلال و حرامش را حرام بشماريد.
در اين باره از عمر نيز چنين نقل شده:
«أقِلُّوا الرِّوايَةَ عَنْ رَسُولِ اللّه و اَنا شَريكُكُم
».
از رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
كم تر حديث نقل كنيد كه در اين كار من هم شما را همراهی می كنم.
و از معاويه نقل می كنند كه گفت:
«عليكم من الحديث بما كان فی عهد عمر فانّه كان قد اخاف الناس فی الحديث عن رسول اللّه
صلىاللهعليهوآلهوسلم
.»
به رواياتی كه در عهد عمر از رسول خدا روايت شده است اكتفا كنيد، زيرا عمر مردم را درمورد نقل حديث از پيامبر بر حذر می داشت.
بی خبری مردم زمانی به اوج خود رسيد كه فتوحات اسلام آغاز گرديد. زمامداران ومردم به طوری مشغول كشورگشايی و امور نظامی ومسائل مالی و... شدند كه فعّاليت علمی و تربيت دينی به هيچ وجه جلب توجّه نمیكرد.
در زمان امام باقرعليهالسلام
جهان تسنّنن تازه به نقل احاديث و تدوين آن رو آورده بود و بيم آن می رفت كه احاديث از تحريف تحريف گرانو وابستگان حكومت وقت مصون نماند و در اثر برخورد فرهنگ و معارف اسلامی با فلسفه و عقايد و آرای فلاسفه ودانشمندان يونان و روم، شبهات و اشكالات فراوانی درميان دانشمندان پديدار شد.
امام باقرعليهالسلام
و امام صادقعليهالسلام
كه خود ازاهل بيت و نماينده مكتب آنان بودند اهل بيتی كه باب علم رسول خدا هستند دانشگاهی را گشودند و در آن دانشگاه شاگردانی را پرورانيدند و اين شاگردان هر يك با ذوق و علاقه خود رشته ای از معارف و علوم والای اسلامی را فراگرفتند.
امام باقرعليهالسلام
شاگردان برجسته ای در زمينه های فقه و حديث و تفسير و ديگرعلوم اسلامی تربيت كرد و شخصيّت های بزرگی همچون محمّد بن مسلم، زرارة بن اعين، ابوبصير، بريد بن معاويه عجلی، جابر بن يزيد، حمران بن اعين و هشام بن سالم كه همگی از تربيت يافتگان مكتب آن حضرتند.
آقای ترابی با استفاده از دو كتاب رجالیرجال شيخ طوسی و جامع الرّواة، به عنوان نمونه، نام بيش از ۴۵۰ تن از شاگردان امام باقرعليهالسلام
را آورده است كه در ميان آنان اسم گرامی جعفر بن محمّد امام صادقعليهالسلام
و حسين بن علی ابن الحسين و عمر بن علی بن الحسين و زيد بن علی بن الحسين برادران امام باقرعليهالسلام
و دو زن كه از مكتب امام باقرعليهالسلام
به ره جسته اند، به چشم می خورد.
شاگردان امام باقرعليهالسلام
تنها شيعه نبوده اند، بلكه آن امام همام شاگردان فراوانی از اهل سنّت نيز داشته است كه بسياری از آن ها در كتب صحاح ستّه معروفند و ازامام باقرعليهالسلام
نقل حديث نموده اند. از جمله، سفيان ثوری، سفيان بن عيينه وابوحنيفه و ابن شهاب زهری و محمد بن من كدر و يحيی بن كثير و اوزاعی و عبدالملك بن عبدالعزيز...
جمع شاگردان امام باقرعليهالسلام
و امام صادقعليهالسلام
را تا شش هزار نفر نيزنوشته اند و گفته اند تنها در كوفه حدود ۹۰۰ راوی حديث سرگرم درس و بحث بودند و همه از امام باقرعليهالسلام
يا امام صادقعليهالسلام
نقل حديث می كرده اند.
شاگردان امام باقرعليهالسلام
بعدها وارد سوريه، مصر، اروپا، و آفريقا شدند وآنچه را آموخته بودند، در آن جا نشر دادند و اگر امروز آثاری از اسلام و حقايق آن در آن اماكن می بينيم سرچشمه گرفته از درس و بحث امام باقرعليهالسلام
و امام صادقعليهالسلام
است.