زندگانی علمی امام باقرعليهالسلام
آفتاب بهترين گواه و شاهد بر خود است. حال اگر كسانی مانند خفّاش نتوانند و يا ازروی تعصّب نخواهند از درخشش آن بهره برند، خود از روشنايی و نور محروم شده و ازاين فيض بزرگ بی نصيب مانده اند.
امام باقرعليهالسلام
از چهره های تابناك و درخشانی است كه هر دانشمند و انديشه من دمحقّقی را به سوی خود جذب كرده است.
شيعيان، كه جای خود دارند، او را بزرگ ترين پايه گذار نهضت علمی در آن عصر و زمان تاريك می دانند كه همچون خورشيد از افق امامت طلوع كرد و از سرچشمه های زلال علم و معرفتش دل های تشنه جويندگان علم و معرفت سيراب شدند حتّی كسانی را كه نسبت به شيعه نظر مساعدی نداشته اند، در برابر جايگاه علمی و عملی امام باقرعليهالسلام
با ديده تحسين و تكريم نگريسته و سر فرود آورده اند. كتب و مؤلفات دانشمندان و مورّخان اهل تسنّن، مانند طبری، بلاذری، خطيب بغدادی، ابونعيم اصفهانی و كتبی مانند: موطأمالك، سنن ابی داود، مسند ابوحنيفه، مسند مروزی، تفسير زمخشری، و ده ها كتاب نظيراين ها، كه از مهم ترين كتب عالَم تسنّن هستند، پر از سخنان پر مغز پيشوای پنجم اند وهمه جا جمله «قال محمّد بن علی و يا قال محمّد الباقر» به چشم می خورد.
اينك در باره شخصيّت علمی امام باقرعليهالسلام
به چند نمونه از گفتار دانشمندان شيعه و سنّی به گونه گذرا اشاره می كنيم.
عبداللّه بن عطای مكّی می گفت:
«ما رأيت العلماء عند أحدٍ قطّ اصغر منهم عند ابی جعفر و لقد راءيت الحكم بن عيينه معجلالته فی القوم بين يديه كأنَّه صبّی بين يدی معلّمه
».
علما را در محضر هيچ كس كوچك تر از محضر ابوجعفرعليهالسلام
نديدم.
حكم بن عيينه با تمام عظمت علمی اش در ميان مردم، در برابر آن حضرت، مانند دانش آموزی و كودكی در مقابل معلّم به نظر می رسيد.
ابواسحاق وقتی مقام والا و اعجاب انگيز علمی امام باقرعليهالسلام
را ديد گفت: «لمأِرمثله قطُّ
»؛ يعنی كسی را مانند او نديده ام.
ذهبی درباره شخصيّت علمی امام باقرعليهالسلام
می نويسد:
او از كسانی است كه ميان علم و عمل و آقايی و شرف و وثاقت و متانت را جمع كرده و برایخلافت شايسته است.
ابوزهره می نويسد:
امام باقرعليهالسلام
وارث امام سجّادعليهالسلام
در امامت و هدايت مردم بود. از اين رو،علمای تمام بلاد اسلام از هر سو به محضرش می شتافتند و كسی از مدينه ديدن نمیكرد، جز اين كه به خدمت او شرفياب می شد و از علوم بی پايانش بهره ها می گرفت.از بزرگان فقه و حديث بسياری كسان به قصد بهره گيری علمی پيش حضرتش میآمدند.
محمّد بن من كدر كه يكی از محدّثان معروف اهل سنّت است، در عظمت امام باقرعليهالسلام
گفته است:
من جانشين علی بن الحسين، از ميان فرزندان او، كه نزديك ترين آنان به او از نظر علم وفضيلت هم می بايست باشد نديده بودم تا روزی كه به محضر فرزندش محمدباقرعليهالسلام
رسيدم.
فراوانی و گستردگی روايات امام در زمينه های فقه، اعتقادات و علوم ديگر اسلامی،سبب شد كه محدّثان اهل سنّت نيز از آن حضرت نقل حديث كنند.
يكی از معروف ترين آن ها ابوحنيفه است. او با اين كه بيش تر احاديث وارده از طريق اهل سنّت را نمی پذيرفت، روايات زيادی را از طريق اهل بيت و به ويژه امام باقرعليهالسلام
نقل كرده است.
در ميان امامان شيعه پس از اميرالمؤ منين علیعليهالسلام
سند بيش ترين قسمت روايات به امام باقرعليهالسلام
و امام صادقعليهالسلام
می انجامد و اين به دليل موقعيت سياسی جامعه آن روز بوده كه اين دو امام بزرگوار بيش از امامان ديگرفرصت نشر علوم آل محمدعليهمالسلام
را پيدا كردند از اين رو درباره امام باقرعليهالسلام
گفته اند كه از فرزندان حسنعليهالسلام
و حسينعليهالسلام
آنچه در زمينه تفسير، كلام و فتوا و احكام حلال و حرام از آن حضرت صادر شده، از كس ديگری صادرنشده است.
نقل است كه ابرش كلبی از هشام بن عبدالملك پرسيد: «اين كيست كه مردم عراق او را درميان گرفته و مشكلات علمی خود را از او می پرسند؟»
هشام گفت: «اين پيامبر كوفهاست، خود را پسر رسول خدا و شكافنده علم و مفسّر قرآن می داند.»
محمّد امين سويدی می نويسد:
معارفی كه از ابوجعفر الباقر در زمينه علوم دين و سنن و سيره ها و فنون ادب در ميان جامعه اسلامی ظاهر گشت از هيچ يك از فرزندان حسينعليهالسلام
آشكار نشد. مناقب وارزش های شخصيّت وی بسيار است كه كتابی چون سبائك،مجال و گنجايش طرح همه آن ها را ندارد.
محمّد بن عبدالفتّاح حنفی در كتابش آورده است:
محمّد بن علی بن حسين بن ابی طالبعليهالسلام
است كه باقر ناميده شد و واژه باقردر لغت به معنای شكافنده زمين برای آشكار ساختن گنج ها و پنهانی های آن است. وی رااز آن رو باقر ناميدند كه گنج های پنهان معارف و حقايق احكام و حكمت و لطايف را ظاهر میساخت. اين حقيقتی است آشكار كه جز بر كوردلان مخفی نيست.
آری، آوازه علوم و دانش ها و معارف امام باقرعليهالسلام
چنان بر اقطار كشور اسلامی سايه افكنده بود كه لقب باقرالعلوم را به خود اختصاص داد. و باز ابن حجر هيتمی مینويسد:
محمّد باقرعليهالسلام
به اندازه ای گنج های پنهان معارف و دانش ها را آشكار ساخته وحقايق احكام و حكمت ها و لطايف دانش ها را بيان نموده كه جز بر عناصر بی بصيرت يابد سيرت پوشيده نيست و از همين جا است كه وی را شكافنده و جامع علوم، و برافرازنده پرچم دانش خوانده اند.
شگفت آن كه با اين همه فضايل و مناقب امام باقرعليهالسلام
، ابن سعد در طبقات الكبری گفته است: «ابوجعفر محمد بن علی... كان ثقه كثير العلم و الحديث و لَيْسَيَروی عَنْهُ مَنْ يُحتَجَّ به.»
كه می توان آن راحمل بر تنگ نظری و بی انصافی و كمال بی خردی دانست و نيز موضع گيری فكری يا سياسی در قبال بينش اماميّه اوّلا كرسیّ تدريس امام باقرعليهالسلام
از نظرگستردگی كم نظير بوده است.
ثانيا بسياری از اصحاب و شاگردان و راويان احاديث آن حضرت، از چهره های مشهور و شناخته شده و معتبررجال حديث هستند كه از آن ها كسانی را می توان ديد كه مورد اعتماد وقبول عامّه اهل سنّت اند، از آن جمله، اوزاعی ازرجال صحّاح ستّه و عمر بن دينار از رجال صحّاح ستّه يحيی بن كثير ازرجال صحّاح ستّه و....
۱. تربيت شاگردان امام باقرعليهالسلام
شاگردان بسياری تربيت كرد. برخی از محقّقين واهل نظر گفته اند كه افقه شاگردان و راويان امام باقرعليهالسلام
و امام صادقعليهالسلام
شش نفرند كه از اصحاب هر دو امامعليهالسلام
بوده اند و آن ها عبارتند از: زرارة بن اعين، معروف الخربوذی المكّی، ابو بصير الاسدی،فضل بن يسار، محمّد بن مسلم الطايفی، يزيد بن معاويه العجلی.
امام صادقعليهالسلام
می فرمايد:
مكتب ما و احاديث پدرم را چهار نفر زنده كردند. اين چهار نفر عبارتند از: زراره،ابوبصير، محمد بن مسلم و بريد بن معاويه عجلی. اگر اينان نبودند كسی از تعالي مدين و مكتب پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
بهره ای نمی يافت.
اين چند نفر حافظان دين وامين پدرم در بيان حلال و حرام و احكام دين بودند. اين چهار نفر از ميان شيعيان زمان مانخستين كسانی بودند كه با مكتب ما آشنا شدند و در روز رستاخيز پيش از ديگران به ماخواهند پيوست.
ما اينك شرح حال و زندگی مختصری از برخی از آن ها را به دست می دهيم.
جابر بن يزيد جعفی جابر در پرتو مكتب امام باقرعليهالسلام
به مراتب علمی بالايی رسيد تا جايی كه در شأن و رتبه او گفته اند: جابر دريايی بود كه آب آن فرو نمی خشكيد و باب علم درروزگار خود و حجّت خدا بر مردم از سوی حجّت خدا امام ابی جعفرعليهالسلام
بود؛شخصيّتی كه حافظ هفتاد هزار حديث بود.
وی گفته است كه پنجاه هزار حديث در سينه دارم و هنوز يكی از آن ها رانقل نكرده ام.
چون جابر، جامعه را برای بيان پاره ای از حقايق نامساعد می ديد، دم فرو می بست و احاديث فراوان در سينه او كه گنجينه علوم و اسرار بود، همچنان باقیمی ماند. وجود تشنه او آنچنان از احاديث آل محمدعليهالسلام
سيراب گشته بود كه میگويد به امام باقرعليهالسلام
عرض كردم آنقدر از اسرار و علوم خود به من آموخته ايدكه ديگر تاب آن ها را ندارم، امام باقرعليهالسلام
فرموده بود: «ای جابر، هرگاهچنين احساسی را داشتی به صحرا برو و گودالی حفر كن، و سرت را در آن بنما و بگوامام باقرعليهالسلام
چنين و چنان گفت.
زياد بن ابی الحلال می گويد: در مورد احاديث جابر در ميان محدثان و راويان اختلاف افتاد. خدمت امام صادقعليهالسلام
رسيدم و از آن حضرت پرسيدم. امام فرمود: «خداجابر بن يزيد جعفی را رحمت كند. او در نقل احاديث ما صادق و راستگو بود. خدا مغيرة بن سعيد را لعنت كند. او اخبار دروغ را با احاديث ما می آميخت.»
جابر با استفاده از منبع پر فيض وجود مبارك امام باقرعليهالسلام
كتب متعدّدی از خودباقی گذاشت و شيعه و سنّی روايات او را پذيرفته اند.
محمّد بن مسلم محمّد بن مسلم از شخصيّت های بزرگ و شاگردان زبده امام باقرعليهالسلام
و امام صادقعليهالسلام
بود. يكی از محدّثين و راويان ارزشمند شيعه كه نامش همواره در كتب حديثی شيعه از درخشش خاصّی برخوردار است، همو است.
درباره اونقل كرده اند كه سی هزار حديث از امام پنجم و شانزده هزار حديث از امام ششم آموخت.
محمّد بن مسلم به پايه ای از علوم و كمال رسيد كه می گفتند: درميان شيعيان هيچ كس ازمحمّد بن مسلم داناتر و فقيه تر نيست.
هشام بن سالم، كه خود از راويان حديث است، می گويد: در هر موضوعی كه من و زراره، اختلاف پيدا می كرديم، از محمّد بن مسلم سؤال می كرديم و او در جواب آنچه را از امام باقرعليهالسلام
و امام صادقعليهالسلام
شنيده بود، نقل می كرد.
محمد بن مسلم اهل كوفه بود و مدّت چهار سال در مدينه اقامت گزيد. در اين زمان كوتاه چونان از محضر امام باقرعليهالسلام
و سپس امام صادقعليهالسلام
بهره ها برد كه ابن ابی يعفور از ياران امام صادقعليهالسلام
می گويد: روزی به امام صادقعليهالسلام
عرض كردم، من هميشه نمی توانم خدمت شما شرفياب شوم، گاهی شيعيان مسائلی از من می پرسند كه در پاسخ آن عاجزمی مانم. امام صادقعليهالسلام
فرمود:«چرا از محمد بن مسلم ثقفی سؤال نمی كنی؟! او احاديث ما را از پدرم شنيده و مورد توجّه و علاقه پدرم بود. پدرم از او رضايت داشت.»
محمّد بن مسلم كتابی به نام اربع مأة مسألة (چهار صد مسئله) تاءليف نموده بود كه گويا پاسخ چهار صد مسئله ای بوده كه از پيشوای پنجم و ششم شنيده بود.
بزرگان اهل سنّت مشكلات علمی خود را از محمّد بن مسلم می پرسيده اند.
زرارة بن اَعيَن زراره از شخصيّت های بزرگ و اصحاب خاصّ امام باقرعليهالسلام
و امام صادقعليهالسلام
است. او يكی از چهار نفری است كه امام صادقعليهالسلام
ضمن ستايش آن هافرمود:
مكتب ما و احاديث پدرم را چهار نفر زنده كردند كه عبارتند از زراره، ابوبصير، محمد بن مسلم، بريد بن معاويه عجلی. اگر اينان نبودند كسی از تعاليم و مكتب پيامبرعليهالسلام
بهره ای نداشت. اينان حافظان دين و امينان پدرم در بيانحلال و حرام و احكام دين بودند.
زراره آنقدر در مسائل علم كلام تبحّر داشت كه متكلّمان شيعه، شاگردان مكتب او محسوب میشدند. علاّمه حلّی در شاءن او می گويد:
زراره فقيه بود، قاری قرآن بود، متكلّم بود، شاعر و اديب بود. همه خصلتهای اخلاقی ودينی در او جمع بود و در آن جا كه روايت می كرد صادق و راست بود.
حُمران بن أَعيَن او نيز مانند برادرش زرارة بن اعين و برادر ديگرش عبدالملك بن اعين و برادر زاده اشبكير بن اعين مورد وثوق و احترام امام باقرعليهالسلام
بود.
شاگردان امام باقرعليهالسلام
و امام صادقعليهالسلام
هر كدام در رشته ای و يا رشته هايی كه مورد علاقه وذوق آن ها بود تبحّر پيدا می كردند. حمران بن اعين افزون بر مقام معنوی كه امام باقرعليهالسلام
به او می فرمود: «تو از شيعيان و پيروان ما در دنيا و آخرت هستی.»
در علوم قرآنی و... دارای مقامی عظيم بود به طوری كه دانشمندان بعدی درمورد قرائت قرآن و مباحث علوم قرآنی به نظريّه های او استناد می جستند و هشام بن سالممی گويد: «در محضر امام صادقعليهالسلام
بوديم، يك مرد شامی وارد شد و درباره كيفيّت قرائت قرآن پرسش ها و شبهاتی داشت. امام صادقعليهالسلام
او را به حمران بن اعين ارجاع دادند و فرمودند: «اگر حمران را محكوم كردی، مرا محكوم كرده ای!» و مردشامی در مقابل سخنان مستدل حمران چاره ای جز تسليم نديد.
ابان بن تغلب او شخصيّتی بود كه محضر سه امام حضرت سجادعليهالسلام
، حضرت باقرعليهالسلام
، حضرت صادقعليهالسلام
را درك كرده بود و از هر سه امام روايت می نمود.فردی ثقه و جليل القدر بود. امام باقرعليهالسلام
خطاب به او فرمود:
«اجلس فی مسجِدِ المدينة وَ اَفتِ الناسَ فَانّی اُحِبُّ اءنَ يَكُونَ فی شيعتی مِثْلُك
.»
در مسجد مدينه بنشين و مردم را فتوا بده من دوست دارم در شيعيانم كسانیمثل تو باشند.
مرگ ابان دل امام صادقعليهالسلام
را به درد آورد.
سخن دلنشين امام باقرعليهالسلام
در مورد ابان و تأثّر و اندوه امام صادقعليهالسلام
در مرگ ابان بن تغلب حاكی ازمقام بلند علمی و معنوی او است.
بُريد بن معاويه عجلی بريد شخصيّتی والا مقام بود، فقيه و ثقه و جزو برجسته ترين شاگردان امام باقرعليهالسلام
بود و به قدری در بُعد معنوی و امانت بالا بود كه امام باقرعليهالسلام
او را فردی امين و حافظ دين خدا می خواند.
بريد همواره همراه امامعليهالسلام
بود و از محضرش بهره می برد.
۲. مبارزه های علمی و نمونه هايی از معارف امام باقرعليهالسلام
امام باقرعليهالسلام
در زندگی پر بار و درخشانش نه تنها به تربيت شاگردان وگسترش علم و دين همت گمارد و از آن فرصت طلايیكمال استفاده را نمود، بلكه مبارزه پيگير و بی امانی عليه بحران های فكری و فرهنگیراه انداخت كه پس از رحلت پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
دامن گير جامعه مسلمان آن روز شده بود.
پس از رحلت پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
، دست جامعه از دامان عترت كوتاه شد و تنهاقرآن باقی ماند. با اين كه در قرآن آمده است(
وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ
)
ای پيامبر! قرآن را بر تو فرو فرستايدم كه بيانگر حكم و قانون هر چيزباشد. ولی اين بدان معنا نيست كه قرآن، معلّم و مفسّر لازم ندارد و اگر چنين می بود، پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
در حديث معروف ثقلين بدان گوشزد نمی نمود. جامعه آن روزگار چون از روش ها و ملاك های صحيحی برای استنباط احكام و معارف قرآنیبرخوردار نبود، در حقيقت از محتوای قرآنی فاصله گرفت و قرآن را نيز از دست داد.
پيدايش ارتدادها وافكار انحرافی چون گروه خوارج و تفسير به راءی ها و... همه دليل گويا و روشن بر نارسايی دانش بشر برای پی بردن به معارف قرآن است. ازاين رو، وجود امام ضرورت می يابد و امام بايد باشد تا راه را از چاه نشان دهد. امام بزرگراهی است كه هيچ انحرافی در آن نيست. علمش بزرگراه علوم است نه خطای علمیدارد و نه خطای عملی و به گفته اميرالمؤ منين علیعليهالسلام
: «ما خزانه داران [اسرارو معارف الهی ] و درهای علم و عمليم.»
نخستين وظيفه امام احيای دين است و جامعه را متديّن كردن است، قرآن را احيا نمودن است،معارف و علوم و حقايق قرآن را برای مردم تفسير و تبيين نمودن است.
امام باقرعليهالسلام
نزديك به يك قرن پس از پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
به امام ترسيد جامعه آن روز بر اثر جدايی از عترت به انحرافات فكری و عقيدتی فراوانیدچار شده بود. امامعليهالسلام
با آن بيان زيبايش به مبارزه عليه انديشه های منحرف برخواست
كه نمونه هايی از آن را در اين جا ذكر می كنيم.
الف: موضع گيری عليه عقايد و افكار خوارج امام باقرعليهالسلام
می فرمود: به اين گروه مارقه «خوارج»
بايد گفت: «چرا از علیعليهالسلام
جدا شديد، با اين كه مدت ها در فرمان او بوديد و در ركابش جنگيديد و نصرت و ياری وی زمينه تقرّب شما را به خداوند، فراهم می آورد؟!
آن ها خواهند گفت: اميرالمؤ منينعليهالسلام
در دين خدا حَكَم كرده است، يعنی در جنگ با معاويه حكميّت را پذيرفته است. به آنان بايد گفت: خداوند در شريعت پيامبر حكمّيت راپذيرفته و آن را به دو مرد از بندگانش وانهاده است؛ آن جا كه فرمود: «فابعثواحكما من اهله و حكما من اهلها اِنْ يريدا اصلاحا يُوَفِّق اللّهُ بَيْنَهُما
» «هر گاه ميان زن وشوهر اختلافی رخ می دهد و بيم می رود كه به جدايی منتهی گردد، يك مرد از جانب شوهر و يك مرد از جانب زن به عنوان حَكَم فرستاده شوند تا اگر بنای اصلاح باشد، خدا آنان را توفيق عطا كند.» از سوی ديگر، رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
در جريان بنی قريظه برای حكميّت، سعد بن معاذ رابرگزيد.
به خوارج بايد گفت: آيا شما نمی دانيد كه وقتی اميرالمؤ منينعليهالسلام
حكميّت راپذيرفت، به افرادی كه حكميّت بر عهده آنان نهاده شده بود، فرمان داد بر اساس قرآن حكم كنند و از حكم خداوند فراتر نروند و شرط كرد كه اگر حكم آنان خلاف قرآن باشد، آن را نخواهد پذيرفت؟! زمانی كه كار حكميّت عليه علیعليهالسلام
تمام شد، برخی به آن حضرت گفتند: كسی را بر خود حَكَم ساختی كه عليه تو حُكم كرد. اميرالمؤمنينعليهالسلام
در پاسخ گفت: من به حكميّت كتاب خدا تن دادم، نه به حكميّت يك فرد تا نظر شخصی خود را اعمال كند. اكنون به خوارج بايد گفت: «در كجای اين حكميّت، انحراف از حكم قرآن ديده می شود، با اين كه آن حضرت به صراحت اعلام كردكه حكم مخالف قرآن را رد می كند؟!
در روايت ديگری هست كه يكی از سردمداران خوارج مدّعی بود كه علیعليهالسلام
در جنگ نهروان برای كشتن خوارج، دچار ظلم شده است.
او را به خدمت امام باقرعليهالسلام
راهنمايی كردند. امامعليهالسلام
روزی را برای بحث مقرّر فرمود و دستور داد فرزندان مهاجر و انصار هم بيايند. آن فرد خارجی با گروه خود به محضر امام باقرعليهالسلام
رسيد. امامعليهالسلام
بعد از حمد و ثنای الهی فرمود: ای فرزندان مهاجر و انصار، درميان شما هر كس فضيلتی از اميرالمؤمنين علیعليهالسلام
می داند بلند شود و آن را بگويد.
حاضران هر كدام در فضيلت حضرت علیعليهالسلام
سخن ها ايراد كردند. مرد خارجی گفت: من فضايل علیعليهالسلام
را بيش از اين ها می دانم، ولی اين ها مربوط به زمانی است كه علیعليهالسلام
هنوز حكميّت را نپذيرفته و با پذيرش حكميّت كافرنشده بود.
سخن در فضايل علیعليهالسلام
به حديث خيبر رسيد؛ آن جا كه پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود:
«لا عطيَّن الرّاية غدا رجلا يحب اللّه و رسوله و يحبه اللّه و رسوله، كرارا غير فراّرلايرجع حتّی يفتح اللّه علی يديه
.»
فردا پرچم را به كسی خواهم سپرد كه خدا ورسول را دوست دارد و خدا و رسول نيز او را دوست دارند. بر دشمن همواره می تازد وهرگز از ميدان نبرد نمی گريزد. او از رزم باز نميگردد مگر با پيروزی و فتح خيبر.
امام باقرعليهالسلام
رو به مرد نمود و فرمود: درباره اين حديث نظرت چيست؟
مرد خارجی گفت: اين حديث درست است، ولی كفر پس از اين مرحله پديد آمد.
امام باقرعليهالسلام
فرمود: آيا آن روز كه خداوند علی را دوست می داشت، می دانست كه او در آينده اهل نهروان را خواهد كشت يا نمی دانست؟
مرد خارجی گفت: اگر بگويم خدا نمی دانست. كافر شده ام، پس ناگزير بايد اقراركنم كه خداوند می دانسته است.
امام باقرعليهالسلام
فرمود: آيا محبّت خدا به علیعليهالسلام
از آن رو بوده كه ویدر خطّ اطاعت خدا حركت می كرده يا به خاطر عصيان و نافرمانی بوده است؟!
گفت: مشخص است كه دوستی خداوند به اميرالمؤ منين علیعليهالسلام
از جهت اطاعت وبندگی وی بوده است، نه عصيان و نافرمانی او.
سخن كه به اين جا رسيد مرد خارجی خود را مغلوب ديد از جای خود برخاست و گفت: «اللّهاعلم حيث يجعل رسالته
.»
خداوند عالمتر است كه رسالت و رهبری را در كجا قراردهد.
ب: موضع گيری عليه توهمّات جبريّه مسئله بحث برانگيز جبر و اختيار از زمان های قديم مورد توجّه بوده است. در قرآن كريم نيز با دو دسته از آيات بر می خوريم؛ يك قسمت حاكميّت مطلق خدا را بيان می كند؛ مثل:
خواست، خواست خدا است و نيرويی جز به اتكّای خدا وجود ندارد.
(
تُضِلُّ بِها مَنْ تَشاءُ وَ تَهدی بِها مَنْ تَشاء
)
.
خداوند آن كسی را كه بخواهد به وسيله آيات قرآن گمراه می سازد و هر آن كس را كه بخواهد هدايت می كند.
(
وَ ما تَشاؤ وُنَ اِلاّ اَنْ يَشاءَ اللّه
)
.
شما چيزی نمی خواهيد مگر اين كه خداوند بخواهد.
و از طرف ديگر به آياتی بر می خوريم كه دارد:
(
وَلِتُجْزی كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ وَ هُم لا يُظْلَمُون
)
.
هر فردی به وسيله آنچه خودكسب كرده و انجام داده است مجازات می شود و آدميان مورد ستم واقع نخواهند شد.
(
وَلاتَزِرُ وازِرَةٌ وِ زرَاُخری
)
.
در نظام داوری خداوند، هيچ كس سنگينی بار ديگری را بر دوش نمی كشد.
در صدر اسلام به سبب دور افتادن از مكتب اهل بيت، معرفت دينی مردم خدشه دار گشته،به جهت اين كه تسلّط بر مجموعه آيات قرآن نداشتند دچار افراط و تفريط شدند.گروهی به جبر رو آوردند و گروهی گرفتار تفويض شدند.
اين افكار در زمان امام صادقعليهالسلام
اوج بيش تری داشت، ولی از زمان امام باقرعليهالسلام
نشانه هايی از آن بروز نمود و جرقه هايی در اذهان مردم زده بود. امام باقرعليهالسلام
در ردّنظريّه جبر مطلق و اختيار مطلق می فرمود:
لطف و رحمت الهی به خلق، بيش از آن است كه آنان را به انجام گناهان مجبور سازد، وسپس آنان را برای كارهايی كه به اجبار انجام داده اند، عذاب كند. خداوند قاهرتر ونيرومندتر از آن است كه چيزی را اراده كند و تحقق نيابد.
از امام باقرعليهالسلام
پرسيدند كه مگر ميان جبر و اختيار چيزی ديگر نيز هست؟ فرمود:
آری، ميان جبر و اختيار گسترده تر از فضای آسمان ها و زمين است.
از مبارزات آن حضرت موضع گيری عليه تحريف گران
و گروه مُرجئه بود
همچنين مباحثات و مناظرات آن حضرت با مخالفين من جمله با محمد بن منكدر، قتاده، طاووس يمانی، ابوحنيفه، حسن بصری و با بعضی از كيسانيه معروف است.
و نيز بيان نمودن مسائل اعتقادی از طريق مباحثات علمی مثلا توحيد ذاتی و صفاتی
و شناخت خدا و نهی از تفّكر در ذات خدا و راه نيافتن تغيير در ذات خداوند
و علم ازلیخداوند به حقايق امور
و هزاران مسئله ديگر همه و همه از مسئوليت های عمده آن حضرت بود كه همواره به آن همّت می گمارد و بيان آن فرصت بيش تری می طلبد.
ناگفته نماند مسلمانانی كه تشنه بهره گيری از علوم اهل بيت پيغمبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
و حقايق بودند، پروانه وار دور وجود امام باقرعليهالسلام
جمع می شدند و مسائل مختلف خود را در زمينه های مختلف ازاصول اعتقادی (توحيد، عدل، نبوت، امامت، معاد) گرفته تا تفسير و احكام و اخلاق و حتیدر علوم طبيعی و طب و ساير علوم از آن حضرت می پرسيدند. امام باقرعليهالسلام
نيزيكی يكی آن ها را با سعه صدر جواب می فرمود كه برخی جواب هايی
كه راويان اخبار روايت نموده و مورّخين حفظ كرده اند، دانشمند معظم آقای احمد قاضی زاهدیدر كتاب اسئلة الناس و اجوبة الباقرعليهالسلام
گرد آوری نموده كه كتاب بسيارخواندنی و ارزشمندی است.