بيان علىعليهالسلام
اميرالمؤمنين درنهج البلاغه مى فرمايد : يك پيوستگى ميان همه انبياء بوده است كه انبياء سابق بايد مبشر انبياء لاحق باشند بالخصوص نبى ختمى , و انبياء لاحق بايد از معرفيهاى انبياء سابق استفاده مى كردند و موظف بودند كه مردم را دعوت كنند به اينكه به آنها هم ايمان بياوريد شما مى بينيد كه يكى از اصول قرآن كريم اينست كه به ما مى گويد شما بايد به كتب و پيغمبران گذشته هم ايمان بياوريد , به نبوت عامه ايمان داشته باشيد :(
وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّـهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ
)
اساسا اين پيوستگى بوده است , پيغمبران سابق در مردم ايمان به پيغمبران لاحق و مخصوصا ايمان به نبوت ختميه را ايجاد مى كردند , و پيغمبران لاحق تصديق و تأييد مى كردند نبوت پيغمبران سابق را عبارتى كه در نهج البلاغه است اينست :
و لم يخل سبحانه خلقه من نبى مرسل او كتاب منزل او حجة لازمه او محجة قائمة , رسل لا تقصر بهم قلة عددهم و لا كثرة المكذبين لهم , من سابق سمى له من بعده او غابر عرفه من قبله , على ذلك نسلت القرون و مضت الدهور و سلفت الاباء و خلقت الابناء .
مى فرمايد خداى تبارك و تعالى هيچگاه مخلوقات و زمين و بشر را خالى نگذاشته است , يا يك پيغمبر مرسل در ميان آنها بوده است يا يك كتاب آسمانى بدون تحريف در ميان آنها بوده است ( اينها به قول ابن ميثم مانعه الخلو است , مانعة الجمع نيست ) , يا يك حجت لازمى در ميان مردم بوده است , حجتى كه بر مردم تمام شده باشد , و يا راه راستى در جلو مردم بوده است , پيغمبرانى كه كمى عده آنها سبب نشد كه آنها در كار خودشان كوتاهى بكنند , يعنى كه عدد آنها هميشه نسبت به مبعوث عليهم خودشان خيلى كم بود ولى در عين كم بودن , آنها در انجام وظيفه كوتاهى نكردند , با همه سختيها و مصائب و متاعب وظيفه خودشان را انجام دادند كثرت مكذبين و دشمنان سبب نشد كه آنها در كار خودشان كوتاهى بكنند اينها بعضى سابق و متقدم بودند كه متأخرين آنها به آنها معرفى شده بودند ( مثلا به نوح و ابراهيم گفته بودند كه پس از شما موسى و عيسى مى آيند , شريعت ختميه مى آيد ) بعضى متأخر بودند و آنكه قبل از او آمده بود او را مى شناخت و به مردم معرفى كرده بود بدين نحو نسلها پشت سر يكديگر پيدا شد و روزگاران گذشت , پدران آمدند و رفتند و پسران جانشين آنها شدند الى ان بعث الله سبحانه محمدا رسول اللهصلىاللهعليهوآلهوسلم
, تا آنكه خداوند محمدصلىاللهعليهوآلهوسلم
را مبعوث فرمود لانجاز عدته و تمام نبوته او را فرستاد تا به وسيله او وعده اى را كه به مردم داده است به پايان برساند و نبوت را با او تمام بكند و به نهايت برساند و ختم نمايد مأخوذا على النبيين ميثاقه در حالى كه بر همه پيغمبران پيمان او گرفته شده بود ( اين همان مضمون آيه است :(
وإذ اخذ الله ميثاق النبين
)
از تمام پيغمبران , خدا براى او عهد و پيمان گرفته بود كه به او ايمان داشته باشند و به او بشارت بدهند و او را به امتهاى خودشان معرفى كنند , در كتابها و آثار و احاديث و سنن خودشان نويد وجود او را بدهند ) مشهوره سماته او را مبعوث كرد در حالى كه علامات او در ميان امم , معروف و مشهور بود , يعنى چون خدا اين پيمان را بر پيغمبران گرفته بود كه بايد علامات و مشخصات او را براى مردم بگوئيد و بنويسيد , در كتابهاى آسمانى و آثارى كه از پيغمبران پيشين باقى مانده بود علائم اين پيغمبر همه ذكر شده بود و لهذا مشهور بود , مثل اينكه اين پيغمبر از جزيرة العرب مبعوث مى شود ( اين يك امر شناخته شده بود ) مركب او به اقتضاى محيطى كه هست شتر است ( اين يك علامت مشهور بود ) علامتى در پشت شانه اش دارد ( يكى از علائم مشهور او بود ) اسمش و خصوصيات پدر و فاميلش همه از علائم مشهور او بود و همچنين ( امى ) يعنى درس ناخوانده و مكتب نرفته و استاد نديده بود اين نيز يك علامت مشهور بود و پيغمبران سلف آنها را به امت خودشان تعليم داده بودند
در آيه ديگر مى فرمايد : )(
الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ
)
مردمى كه پيروى مى كنند از رسول و نبى ( حالا فرق رسول و نبى چيست ؟ بماند ) و پيغمبر امى , درس ناخوانده , كتاب و مكتب و استاد ناديده ,(
الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِندَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنجِيلِ
)
( او را و علائم او را در تورات و انجيل نوشته مى يابند ( و بسيارى از افرادى كه در آن زمان به وجود مقدس پيغمبر اكرم ايمان آوردند افرادى بودند كه روى همان علائم و مشخصات , ظهور پيغمبرى را در اين زمان با آن علامات حدس مى زدند و يا خودشان به ديگران گفته بودند
سر اينكه اسلام بالخصوص در مدينه اين همه نفوذ پيدا كرد و ذهن مردم آماده بود كه پيغمبرى پيغمبر اكرم را قبول بكنند , با اينكه اوضاع اجتماعى آنها جور ديگرى بود و مى خواستند عبدالله بن ابى را براى خود به سلطنت انتخاب بكنند , بيشتر از اين ناحيه بود كه مدينه مركز يهودى نشين بود و علماى يهودى مكرر به يهوديها و غير يهوديها گفته بودند كه ما از كتابهاى آسمانى اطلاع داريم كه در اين سرزمين پيغمبرى مبعوث خواهد شد , و احيانا علائم و نشانيها را هم گفته بودند , گوااينكه بعد كه پيغمبر اكرم مبعوث شد عده اى ايمان نياوردند و عده اى هم روى همان علائم ايمان آوردند عبدالله بن سلام يكى از آنها بود كه ايمان آورد
غرض اين جهت است كه اين جمله علىعليهالسلام
كه در اينجا آمده است كه مى فرمايد : لانجاز عدته و تمام نبوته ماخوذا على النبيين ميثاقه , مشهورة سماته , كريما ميلاده گذشته از اينكه تصريح دارد كه نبوت به وجود مقدس خاتم الانبياء تمام شد و به نهايت رسيد , تصريح دارد به آن نكته دوم كه همه انبياء موظف بودند كه مبشر و مبلغ رسالت خاتم الانبياء باشند احتياجى نيست كه ما از براى اين مطالب بخواهيم راجع به اينكه پيغمبر اكرم خاتم الانبياء است شواهد و دلائلى ذكر كنيم اينها را كه ذكر مى كنيم براى اين است كه اجمالا افراد بدانند كه در نصوص اسلامى هم اين مسائل خيلى زياد آمده است , يكى و دوتا و پنج تا نيست , و اينكه ما مى گوئيم ضرورى دين اسلام است , اين ضرورى بودن , تنها واضح بودن مطلب نيست باز در كلمات اميرالمؤمنين است كه صلوات مى فرستد بر وجود مقدس خاتم الانبياء به اين عبارت :
اجعل شرائف صلواتك و نوامى بركاتك على محمد عبدك و رسولك خدايا آن شريفترين رحمتهاى خودت را و آن پرخيرترين بركات خودت را , آن بركاتى كه رو به افزايش و رشد و نامى هستند , آن رحمتها و بركات را بفرست بر محمد بنده و پيغمبر خودت الخاتم لما سبق او كه به پايان رساند هر چه كه در پيش بود , نبوت را ختم كرد و الفاتح لما انغلق آنكه گشود هر درى را كه تا آن زمان بسته بود و المعلن الحق بالحق
و آنكه حق را با حق آشكار كرد اين مطلب هنوز تتمه زيادى دارد كه ان شاء الله در هفته هاى آينده بايد عرض بكنم
_____________________