صبر در هنگامه غضب
پيامبر اعظمصلىاللهعليهوآلهوسلم
در روايت میفرمايد:«
نيرومند كسى است كه به هنگام خشم، مالك خويش گردد.»
حسين عليهالسلام
هرگز تحت تأثير خشم و غضب، كارى را انجام نداد؛ او به هنگام غضب برخود مسلط بود و اگر تمام عوامل خشم فراهم میشد، آن حضرت از طريق اعتدال و ميانهروى و راه صواب به قدر چشم برهم زدنى بيرون نمیشد.
علائلى مینويسد:«
غلامى از غلامان حضرت، آب بر دست مباركش میريخت؛ ظرف آب از دست غلام در طشت افتاد، آب طشت بر روى مقدس ايشان پاشيد. غلام عرض كرد: اى آقاى من!«
وَالْكاظِمينَ الْغَيْظَ». فرمود: «خشمم را فرو خوردم.»
غلام گفت: «وَالْعافينَ عَنِ النّاسِ». فرمود:«
تو را عفو نمودم»
. عرضكرد:«
وَاللهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ»
.
فرمود:
اِذْهَبْ فَاَنْتَ حُرٌّ لِوَجْهِ اللهِ الْكَريم
برو كه تو در راه خدا آزادی!
يكى از نمايشهاى حُسن خلق و كَرَم آن حضرت كه نشان میدهد آن امام شهيد در برابر عوامل غضب، خشم و كينه، كمال قدرت و ايستادگى را داشت، سيراب كردن لشكر حرّ است. وقتى كه لشكر حرّ در گرمگاه روز رسيدند و حضرت، تشنگى را مشاهده كرد فرمان داد تا به آنها و اسبهايشان آب بياشامند. برحسب امر امام، تمام سپاه دشمن را از مرد و مركَب، سيراب كردند و بر پاها و شكم چهارپايانشان آب پاشيدند.
على بن طعان محاربى گفت:«
من پس از همه رسيدم؛ آن بحر كَرَم و نورِ ديده ساقى كوثر مرا به آن حال ديد؛ به زبان مبارك و در نهايت لطف و مرحمت به لغت حجاز فرمود:
يَابْنَ اَخِى اَنْخِ الراوِيَه
برادرزاده! شتر را بخوابان.
من معناى كلام امام را ندانستم، امام دانست كه نفهميدم پس فرمود:
اَنْخِ الْجَمَلَ
شتر را بخوابان.
من شتر را خوابانيدم. سپس فرمود:
اخنث السِقا
دهانه مشك را بر گردان و آب بنوش!
من نتوانستم. امام پيش آمد و دهانه مشك را به دست مبارك پيچيد تا آب نوشيدم.
از نمونههاى ديگر صبر آن حضرت، امتناع او از شروع جنگ بود. با اينكه میدانست آن لشكر كفر پيشه به هيچ وجه بر او و عزيزانش رحم نمی كنند و با اينكه از آنها رفتارها و حركاتى سر ميزد كه صبر بر آن اعمال نكوهيده، دشوار بود آن حضرت، حجت را بر آنها تمام ساخت و نه خود و نه اصحابش دست به اسلحه نبردند.
چون نامه ابن زياد به حرّ رسيد و در آن دستور داده بود كه حرّ بر حسين عليهالسلام
كار را تنگ بگيرد و ايشان را در بيابانى بیآب و سبزه فرود آورد زهير بن القين به امام عرض كرد:«
به خدا قسم! آن سپاهى كه پس از اينها بيايند بسى بيشتر باشند، اجازه بده تا هم اكنون با اين گروه نبرد كنيم.»
آن حضرت فرمود:«
من ابتدا جنگ را شروع نمیكنم.»
همچنين وقتى آب را بر روى امام و اصحابش بسته بودند و همه لشكريان آن حضرت از زن و مرد، كوچك و بزرگ، جوان و پير، بيمار و سالم، حتى اسبها و مراكب، تشنه بودند و صيحه تشنهكامان همواره به گوش امام میرسيد، ايشان از شروع جنگ، خوددارى فرمود.
حتى زمانى كه جرثومه شرارت و خباثت، شمر ملعون روز عاشورا به خيام طاهره نزديك شد و در پيرامون خيمههاى جلالت و عظمت میگرديد تا نقطهاى را كه از آنجا میتوان به خيام و لشكرگاه امام، حمله كرد معيّن سازد، خندقى را ديد كه آتش در آن افروختهاند؛ بانگ برداشت و به امام جسارت كرد. مسلم بن عوسجه كه در تيراندازى مهارت داشت اجازه خواست شمر را با تير بزند و زمين را از لوث وجود خبيث آن دشمن خدا پاك سازد. حضرت اجازه نفرمود؛ زيرا از شروع كردن جنگ كراهت داشت؛
مثل اينكه میخواست جنگش با آنها صورت دفاع داشته باشد.
يكى ديگر از نمونههاى گذشت، عفو و صبر آن حضرت، كه دليل بر عزم محكم، قوّت تصميم و بلندى همت ايشان است، قبول توبه حرّ و آن همه ملاطفت و محبتى است كه نسبت به او از آن معدن صبر، حلم، عفو و بخشش صادر شد. صبر و گذشت امام نسبت به حرّ مصداق بارزى از مفاد سخن پروردگار است كه فرمود:
وَ لِمَنْ صَبَرَ وَ غَفَرَ اِنَّ ذلِكَ لَمِنْ عَزْمِ الاُمُورِ