انگيزه قيام كربلا
قيام امام برای طلب حكومت نبود. آن حضرت از عواقب امر، مطلع بود و ديگران هم از مآل و پايان اين حركت، آگاه بودند. امام خود را مكلّف مي دانست كه در برابر وضعی كه پيش آمده عكس العمل نشان دهد.
او بيعت با يزيد را جايز نمي دانست و امتناع از آن را هرچند به قيمت خون پاكش تمام شود واجب مي شمرد.
حسينعليهالسلام
شخصيت اول در بين امت بوده و تمام شرايط زمامداری اسلامی در او جمع بود؛ ريشه در خاندان رسالت داشت و به صلاح امت اهميت مي داد. اين شخصيت مصلح و هدايت گر چگونه راضی شود خلافت، بازيچه جوانی فاسق، فاجر و متجاهر به گناه گردد؟
اگر امر به معروف و نهی از منكر واجب باشد، حسينعليهالسلام
اول كسی بود كه بايد به آن عمل كند، و اول كسی است كه بايد برای پاك كردن محيط از منكرات و كفر و ظلم اگر چه به بذل جان باشد، اقدام نمايد. اگر حسينعليهالسلام
در راه بقای دين و دفاع از شرع، مجاهده و فداكاری نكند پس چه كسی جهاد نمايد؟
حسينعليهالسلام
فداكاری و جان نثاری در راه اقامه حق و اماته باطل و نجات اسلام را واجب مي دانست كه فرمود:
«لا اَرَی الْمَوْتَ اِلا سَعادَهً، وَلاَ الْحَياهَ مَعَ الظّالِمينَ اِلا بَرَما
»
مرگ را جز سعادت نمي بينم و زندگی با ستمگران را جز ذلت نمي انگارم.
و هم او بود كه فرمود:
«لا اُجيبُ ابْنَ زِياد فَهَلْ هُوَ اِلا الْمَوْتُ فَمَرْحَبا بِهِ
»
خواسته ابن زياد را اجابت نمي كنم مگر نتيجه آن جز مرگ نيست پس به مرگ خوش آمد مي گويم.
اشتباه در نگاه اشتباه يا اشتباه كاری در اينجاست كه قيام امام را با قيام سياستمداران و رياست طلبان تاريخ مقايسه كرده و آن را انتحار سياسی و ترك حزم مي شمارند با آنكه اين قيام از هرگونه شائبه اغراض دنيايی و شخصی منزه و مبراست.
در فصل اول همين بخش روشن ساختيم كه قيام امام يك قيام الهی و ادای تكليف دينی و مأموريت خدايی بود و بايد آن را با قيام های مشابه آن نهضت های انبيا و اوليا) مقايسه كرد كه به اتكای نيروی مادی و ظاهری نبود.
ابراهيم خليل در حاليكه نه قشونی داشت و نه شمشير و اسلحه و نه همكار و همفكری، در برابر پادشاه جباری مانند نمرود قيام كرد و خدايان و مقدسات او و ملتش را خوار شمرد، بت هايشان را شكست و پايمال نمود.
موسای كليم چوپان پشمينه پوش فقير از فرعون مصر خواستار شد كه دست از دعوای خود بردارد و استعباد بندگان خدا را ترك كند و بنی اسراييل را آزاد سازد؛ فرعون را گمراه شمرد و از او و قشون و سپاهش بيم نكرد.
محمّدصلیاللهعليهوآلهوسلم
بی معين و يار و ياور و تنها و بی جمعيت و لشكر، پرچم دعوت گردنكشان متكبر عرب و عجم را به دوش گرفت، و قبايل مشرك و وحشی را كه سيصد و شصت بت داشتند، به توحيد و پرستش خدای يگانه خواند و به پادشاه ايران و قيصر روم نامه نوشت و همه را به پذيرش دين خدا دعوت كرد.
يحيی پيغمبر، مردم را به سوی خدا خواند، اما توسط پادشاه ستمكاركشته شد و سرش را برای فاحشه ای به هديه بردند.
حسينعليهالسلام
مردم را به حق و عدالت و دين جدش دعوت كرد، او را كشتند و سرش را برای يزيد هديه بردند.
زكريا و ساير پيغمبرانی كه كشته شدند يا مردم دعوتشان را پذيرفتند، با اتكا به كدام اسباب ظاهری و وسايل مادی قيام كردند؟
قيام اين طبقه جز مأموريت دينی، باعثی نداشت و غلبه و شكست ظاهری برای آنها يكسان بود.
در عصر انبيا نيز كسانی بودند كه دعوت ايشان را تندروی و بی احتياطی و استقبال از مرگ و هرگونه خطر مي شمردند و حتی آنها را به باد استهزا و تمسخر مي گرفتند؛ چون هدف انبيا را از هدف مردمان دنيا طلب و جاه دوست تميز نمي دادند و نهضت های روحانی و معنوی و آسمانی را كه براساس اطاعت امر خدا و فضيلت و بشر دوستی و حقيقت و عدالت و اتمام حجت است، مانند نهضت های دنيايی كه براساس حبّ به دنيا و جاه و رياست و منفعت شخصی است مي شمردند.