تاکتیک های جنگی پیامبر (ص)

تاکتیک های جنگی پیامبر (ص)0%

تاکتیک های جنگی پیامبر (ص) نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
گروه: پیامبر اکرم

تاکتیک های جنگی پیامبر (ص)

نویسنده: علی اصغر فیض پور
محقق: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 16988
دانلود: 4203

تاکتیک های جنگی پیامبر (ص)
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 154 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 16988 / دانلود: 4203
اندازه اندازه اندازه
تاکتیک های جنگی پیامبر (ص)

تاکتیک های جنگی پیامبر (ص)

نویسنده:
فارسی

كتابى كه در پيش رو داريد محصول تلاشهاى فراوانى است كه در زمينه رويدادهاى تاريخى جنگهاى اسلام به رشته تحرير درآمده است. در اين كتاب پيرامون مسائل مهمى چون هجرت و پيدايش جنگهاى پيامبر و همچنين علل و عوامل آن به بحث پرداخته شده كه از جمله اين عوامل، آزار و اذيت مشركين قريش در مكه بوده است.

آغاز جنگ خندق

سرانجام عده اى از پيش قراولان سپاه مشركين و در رأس آنان عمروبن عبدود خود را به نزديكى خندق رسانيدند، سه نفر از فرماندهان نظامى قريش به نامهاى عمروبن عبدود، هيبرة بن وهب و ضرار بن خطاب بر اسب خود صيحه اى زده، خندق را پشت سر گذاشته و خود را به سپاهيان اسلام رسانيدند(۱۵۳) .

نحوه حمله به گونه اى برق آسا و مهيب انگيز بود كه عده اى از سپاه اسلام را كه در دامنه كوههاى سلع مستقر شدند بودند عقب نشينى كردند و حضرت به تنهايى در جلو پيش قراولان دشمن قرار گرفت.

برخى از ياران حضرت عقيده داشتند كه كسى از دامن اين سپاه جان سالم بدر نمى برد، پس بهتر است عقب نشينى كرده و صحنه عمليات را ترك نموده و محمد را به سپاه مشركين تحويل دهيم، در اين هنگام خداوند اين آيه شريفه را نازل فرمود:( قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الْمُعَوِّقِينَ مِنكُمْ وَالْقَائِلِينَ لِإِخْوَانِهِمْ هَلُمَّ إِلَيْنَا وَلَا يَأْتُونَ الْبَأْسَ إِلَّا قَلِيلًا ) (۱۵۴) .

ولقد بجحت من الندأ بجمعكم هل من مبارز

ووقت اذجبن الشجاع مواقف القرن المتاجز

اين كذلك لم ازل متسرعا نحو الهزاهز

ان الشجاعة فى الفتى والجودمن خير العزائر

حضرت فرماندهان زبده نظامى را به مقابله فراخواند، كسى جراءت نمى كرد تا در صحنه نبرد حاضر شود و تنها كسى كه سخن رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را لبيك گفت على بود، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم على از خصوصيات عمرو آگاه نموده و سابقه هاى درخشان وى را در جنگها را به او بازگو كرده و فرمود: عمرو كسى است كه در جنگها هزار نفر از جنگجويان عرب را نقش بر زمين كرده است آيا ياراى مقاومت در برابر چنين شخصى را دارى؟

على عرضه داشت: من هم على فرزند ابى طالب هستم قدرت رزم عمرو در برابر ديگران است نه من.

پس حضرت را به نزد خويش فراخواند و عمامه رزم را بر سرش نهاد و ذوالفقار را به وى داد و او را عازم ميدان نمود و اين دعا را بدرقه راهش فرمود: «اللهم احلفه من بين يديه و من خلفه و من يمينه و من شماله و من فوقه و من تحته» على به صحنه نبرد حاضر گرديد و همانند شير غران بر عمرو غريد، قدمهاى استوار نظامى خود را بر زمين كوبيده و با صداى بلند چنين رجز خواند:

لاتجعل واءتاك صوتك غير عاجز

ذونية و بصية والصدق منجى كل فائز

انى لارجوا اقيم عليكم نائحة الجنابذ

من ضربة نجلو يبقى صوتها بعد الهزاهز

نبرد على با عمروبن عبدود

در ابتداى نبرد، حضرت على سه مسأله را به عمروبن عبدود پيشنهاد كرد

الف - به خدا و رسولش ايمان بياورد.

ب - صحنه نبرد را ترك نمايد و با رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وارد جنگ نشود.

ج - اگر قصد جنگ دارد كمال مردانگى را رعايت كند، و از اسب پياده شود، زيرا جنگ سواره و پياده با غيرت عرب سازگار نيست.

عمرو پيشنهاد اول را نپذيرفت و از پيشنهاد دوم نيز سرباز زد، زيرا عقب نشينى را پيش خود ننگ و عار مى دانست و عرب نيز با عقب نشينى او زبان به طعنه مى گشود و مى گفت: عمرو از سپاه اسلام ترسيد و از جنگ عقب نشينى كرد و اين براى عمرو عار بود.

اما پيشنهاد سوم را پذيرفت و از اسب پياده شد و يقه حضرت را گرفت، حضرت فرمود: راه و رسم جنگ اين نيست من تا به حال نديدم هيچ مرد جنگى بدين صورت به صحنه نبرد حاضر شود، عمرو يقه حضرت را رها كرد و سپس در برابر هم قرار گرفتند.

بكارگيرى نيرنگ در جنگ

به هنگام شروع جنگ، عمرو سبقت جسته و شمشيرش را با قدرت تمام به طرف حضرت فرود آورد، حضرت سپر را جلو گرفت، شمشير عمرو به گونه اى تيز و قوى بود كه سپر حضرت را شكافت، و بر سر حضرت فرود آمد.

حضرت نيرنگ بكار گرفته و فرمود: آيا قدرت تو براى كشتن من كافى نيست كه نيروى كمكى تقاضا كردى؟ عمرو صورت را به عقب برگرداند كه حضرت به سرعت شمشير را از كمر فرود آورده و هر دو پايش را قطع نمود، شمشير عمرو از فرق حضرت رها شد، در اين هنگام درگيرى شديدى آغا از شد و گرد و غبار فضاى صحنه نبرد را پر كردت صداها و ناله هاى طرفين بلند شد، منافقين خوشحال شده بودند زيرا خيال مى كردند كه اين ناله هاى على است و على به دست عمرو كشته شده است.

حضرت ميدان را دور زده و بر سينه عمرو نشست و ريش او را گرفته و سرش را از تن جد كرد و در حال يكه خون سرش بر روى صورتش جارى و از نوك شمشيرش خون، مى چكيد با صداى بلند فرياد زد: «إنا على بن ابى طالب و الموت خير للفتى من الهرب » سپس خدمت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم حاضر شد. رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم كه صحنه را از آغاز تا پايان نبرد زير نظر داشت دريافت كه على در برابر عمرو حليه و نيرنگ بكار برده است پس با حال تبسم فرمود: يا على ماكرمته؟ قال: نعم يا رسول الله! الحرب خديعة

با پيروزى على بر عمرو سپاه اسلام روحيه اى تازه به دست آوردند و سر به سجده شكر نهاده و از خداوند سپاسگزارى نمودند، و حزن و اندوهى كه بر پيكره سپاه اسلام حكم فرما شده بود، زائل شده و در نتيجه مقدمات شكست دشمن فراهم گرديد.

نقش زبير و عمربن خطاب در جنگ

پس رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم زبير را براى مقابله با هيبرة بن وهب فرستاد، جنگ تن به تن بين طرفين آغاز گرديد، در اثناء جنگ زبير با سرعت تمام شمشيرش را به فرق هيبرة بن وهب فرود آورد و او را از پاى درآورد.

پس از آن عمربن خطاب را براى مقابله با ضرار بن الخطاب فرستاد، بين طرفين بستگى نسبى وجود داشت بدان لحاظ ضرار بيان داشت: چنانچه آسيبى از دست تو بر من وارد شود قبيله عدى(۱۵۵) جان سالم بدر نخواهند برد، پس عمر از مقابله با او صرف نظر كرد ضراره با نيزه اى كه در دست داشت به طرفش حمله برد ولى به وى آسيبى نرسانيد، عمر اين مسأله را تا پايان عمر به ياد داشت و هنگامى كه به خلافت رسيد او (ضراربن خطاب) را تحت حمايت و حفظ قرار داد.

طرح نعيم بن مسعود

براساس مقدمات از پيش تعيين شده زمينه براى حمله گسترده دشمن عليه سپاهيان اسلام آماده مى شد، زيرا حى بن اخطب يهوديان بنى قريظه را به هر وسيله ممكن وادار حمله كرد تا پيمان و معاهده اى را كه با دولت اسلامى برقرار نموده بودند را نقض نمايند. در پى وساوسى كه حى بن اخطب در ميان يهوديان بنى قريظه ايجاد كرد اعلام داشتند كه هر گونه همكارى لازم را به سپاهيان قريش تعهد نموده و سپاهيان - حدود ۷۵۰ نفر - را به اضافه امكانات مادى و معنوى در اختيار قريش قرار مى دهند.

نعيم بن مسعود - كه به تازگى اسلام را اختيار كرده بود -(۱۵۶) با ابى سفيان فرمانده سپاه قريش و قبيله بنى قريظه ارتباط مطلوب و تنگاتنگى داشت و به گونه اى عمل كرده بود كه مورد اعتماد طرفين بود، او اسلام خود را از طرفين پنهان داشته بود و آنان نيز از تشرف وى به اسلام آگاه نبودند، پس ‍ محضر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مشرف شده و عرضه داشت: يا رسول الله! اگر چه به تازگى اسلام آورده اند وليكن مى خواهم به اسلام خدمتى كنم، و بر اساس ارتباطى كه بين يهوديان بنى قريظه و مشركين قرش ‍ دارم ميان آنان اختلاف ايجاد كنم.

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بر اساس اصول سياسى و نظامى شيوه هايى در جنگ عليه دشمن بكار مى گرفت كه با وجود نيروى كم بر دشمن غالب مى شد و نقشه دشمن را خنثى مى كرد، يكى از اين شيوه ها ايجاد اختلاف بود. حضرت از نقشه دشمن به خوبى آگاهى داشت با اينكه بر نقض پيمان بنى قريظه واقف بود ولى آنرا به احدى بازگو نكرد و در فكر چاره اى بهتر براى خنثى نمودن نقشه دشمن بود.

هنگامى كه نعيم بن مسعود طرحق خود را به حضرت ارائه كرد حضرت بسيار خوشحال شده كار او را پسنديده و راهنماييهاى لازم را به او ارائه داد. پس نعيم بن مسعود بر اساس سابقه درخشانى كه بين طرفين داشت به صورت مأمور اطلاعاتى بر ابى سفيان وارد شده و طرح خود را - كه كاملا ساختگى بود - با ظرافت و زيركى خاصى به كار بسته و آنرا ارائه نمود.

نعيم بن مسعود به ابى سفيان گفت: شما توجه داريد كه من يكى از دوستان و اهل مودت با شما هستم و قصد ندارم شما را فريب داده و به گمراهى سوق دهم، اميدوارم خداوند شما را بر دشمنانتان (سپاه اسلام) پيروز گرداند، لكن قبل از آنكه شما به اين منطقه حاضر شويد رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با يهوديان بنى قريظه پيمان بسته بود كه يهوديان بنى قريظه از سپاه اسلام حمايت نمايند، و در صورت پيروزى سپاه اسلام اموال بنى النضير و بنى قينقاع در اختيار يهوديان بنى قريظه قرار مى گيرد.

طرح و نقشه سپاه اسلام بدين گونه است كه بنى قريظه را هم پيمانان شما تحت عنوان نيروهاى كمكى قرار دهند، آنها گرچه در ظاهر و در قالب ياران شما عمل مى نمايند ولى در واقع قصدشان اين است كه همزمان با حمله سپاهيان اسلام از داخل عليه شما وارد جنگ شوند و ضربه نهايى را به شما وارد سازند.

لذا پيشنهاد مى كنم كه قبل از آغاز حمله ۱۰ نفر از سران بنى قريظه را به عنوان گروگان بگيريد، در صورتى كه بنى قريظه به نفع شما وارد جنگ شدند پس از پايان جنگ آنان را آزاد نماييد، و اگر احيانا به نفع دشمن وارد عمليات گرديدند از آنان وثيقه در دست شما باشد، ابى سفيان پيشنهاد نعيم را پذيرفت و او را بسيار تعريف و تمجيد نمود و گفت: راهنماييهاى شما بسيار شايسته و مناسب است.

نعيم پس از پايان يافتن مذاكراتش با ابى سفيان مخفيانه، به سوى قبيله بنى قريظه رفته و با كعب بن اسد به مذاكره نشسته و گفت: اى كعب سابقه دوستى و محبت من در پيش شما قبيله بنى قريظه روشن است.

بر اساس تحقيقات حاصله ابى سفيان و قريش مى خواهند شما را در برابر نيروهاى حمله كننده قرار دهند. اگر بر دشمن پيروز شدند ضربه كارى را به دشمن وارد كرده و پيروزى كامل از آن قريش خواهد شد. ثروتهاى مسلمين و زراره و زنهاى آنان را غنيمت برده و به ديار مكه سوق مى دهند، قرها زحمتهاى جنگ را شما به دوش كشيده ولى ثمرات حاصله از آن به دست قريش خواهد افتاد.

و اگر احيانا شكست خوردند ضربه را به شما متحمل شده و آنان به سوى مكه فرار مى كنند، زيرا وطن اصلى آن ها اينجا نيست و شما مجبوريد زندگى نماييد و اگر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و يارانش از جنگ با قريش رها شوند به شما حمله مى كنند روشن است كه نيروهاى رزمى شما در برابر سپاه اسلام قابل مقايسه نيست، قطعا شما را مى كشند و اموال و زراره و زنان شما را به غنيمت مى برند.

پيشنهاد مى كنم كه اگر قريش شما را به يارى و كمك خود دعوت نمايند ده نفر از سران قريش را به عنوان گروگان در نزد خود نگهداريد تا در صورت شكست شما را تنها نگذارند. پيشنهاد نعيم بن مسعود مورد تصديق قرار گرفت و يهوديان بنى قريظه از طرح خير خواهانه نعيم بسيار تقدير و تشكر كردند

نقشه و طرح نعيم به طور دقيق و به دور از اطلاع دشمن انجام شد و به گونه اى سرى بود كه جز رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم كسى به آن واقف نبوت و وحدت و انسجامى كه بين مشركين قريش و يهوديان بنى قريظه ايجاد شده بود از هم گسيخته شد و نتايج مطلوبى را به ارمغان آورد.

مشركين قريش پس از پانزده روز محاصره تصميم گرفتند كه عمليات از پيش ‍ تعيين شده را به اجرا درآوردند كه اين عمليات مى بايست از دو محور اساسى زير انجام مى شد

الف - سپاه دشمن از جانب وادى عقيق

ب - سپاه بنى قريظه از پشت كوههاى سلع

ابى سفيان حى بن اخطب را به سوى بنى قريظه فرستاده تا از آنان درباره پيمان و عهدشان جويا شود، شبانگاه حى بن اخطب به قبيله بنى قريظه وارد شد و با آنان درباره نحوه مبارزه در ميدان رزم مذاكره نمود.

آنان گفتند: سپاه قريش در مدينه سكونت ندارند، و اگر شكست بخورند مى توانند به عقب بازگردند، ولى خانه و كاشانه ما اينجاست و در صورت شكست سپاهيان محمد ما را رها نخواهند كرد و قطعا با ما وارد جنگ مى شوند و ما را مى كشند و اموالمان را غنيمت و زنان و زراره ما را اسير مى كنند.

بنابراين اگر بنا باشد كه با قريش همكارى كنيم با ده نفر از رؤ سا و بزرگان قريش را به عنوان وثيقه و گروگان نزد ما بگذارند، زيرا در صورتى كه پيروز شديم آنان را باز مى گردانيم و در صورتى كه شكست خورديم قريش ما را در برابر تهديدهاى سپاه اسلام تنها نمى گذارند.

حى بن اخطب نتيجه مذاكرات را با ابى سفيان در ميان گذاشت و پيشنهاد يهوديان بنى قريظه را مطرح كرد، ابى سفيان طرح پيشنهادى بنى قريظه را نپذيرفت و سپس گفت: ما به يارى اصحاب قرده و خنازير نيازى نداريم(۱۵۷) .

بدين صورت پيمان مشركين قريش و يهوديان بنى قريظه كه يك سال روى آن سرمايه گذارى كرده بودند از هم گسيخته شد و پيامبر خدا از اين اتفاق بسيار خوشنود گرديد و سرانجام سپاه اسلام از اين جنگ خانمانسوز و پيروزمندانه و با سربلندى و افتخار نجات پيدا نمودند(۱۵۸) .

آثار پيروزى در سپاه اسلام

پس از نقص پيمان مشركين قريش و يهوديان بنى قريظه، از طرفى دورى از وطن و فشار روحى بر سربازان دشمن اثر گذاشته و در سپاه دشمن رعب و وحشت زائد الوصفى ايجاد نمود، از طرفى ديگر طولانى شدن جنگ سبب شده بود كه بخش مهمى از سپاهيان اسلام كه در جنگ شركت جسته بودند جبهه را ترك كنند به خدمت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عرضه داشتند: زنان و بچه هايمان را تنها گذاشته ايم و مدتى است كه از احوال آنان خبر نداريم. قرآن كريم قول آنها را بدين صورت بر پيامبر وحى فرموده است:( يَقُولُونَ إِنَّ بُيُوتَنَا عَوْرَةٌ وَمَا هِيَ بِعَوْرَةٍ إِن يُرِيدُونَ إِلَّا فِرَارًا ) (۱۵۹) .

پيامبر اكرم با بخش قليلى در برابر دشمن مقاومت مى كرد و گرسنگى و خستگى نيز بر سپاه فشار آورده بود، پس حضرت در مسجد فتح رو به درگاه ربوبى نموده و فرمود: «يا صريخ المكروبين و يا مجيب المضطرين و يا كاشف الكرب العظيم! انت مولاى و وليى و ولى آبائى الاولين اكشف عنا غمنا و همنا و كربنا واكشف عنا شرهولاء القوم بقولك و حولك و قدرتك»(۱۶۰) .

جبرئيل در دماغه كوه سلع - محل مسجد فتح - بر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نازل شد و عرضه داشت: خداوند دعاى تو را اجابت فرمود و سپاهى از ملائك را فرو فرستاد اين سپاه در قالب بادهاى صرصر (بادهاى بسيار تند) به فعاليت پرداختند و خيمه و خرگاه دشمن را از زمين بر كندند، به طورى كه هوا بسيار سرد شده و ديگهاى روى اجاق كه براى طبخ غذا گذاشته بودند از جاى كنده شدند، وزش باد به حدى شديد بود كه طومار سپاه دشمن را درهم پيچيد و آنان را مجبور به عقب نشينى نمود.

گزارش مأموران اطلاعاتى

در پى گزارشاتى كه ماءموران اطلاعاتى به رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ارسال كردند، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم يكى از افسران اطلاعاتى خود به نام حذيفه را جهت اطمينان بيشتر به داخل سپاه دشمن فرستاد.

حذيفه بسيار ماهرانه به سپاه دشمن داخل شده و به گونه اى با سپاهيان دشمن است گرفت كه گويى يكى از افسران قريش است، پس خود را به مقر فرماندهى رسانيد، فرماندهانى نظامى در كنار ابوسفيان نشسته و در مورد كيفيت و نحوه عقب نشينى صحبت مى كردند.

ابوسفيان براى اطمينان كامل از عدم وجود نيروى دشمن در ميان فرماندهان نظامى دستور داد كه هر كس اسم بغل دستى خود را بپرسد، حذيفه با زيركى پيش دستى كرده و قبل از اينكه فرماندهان نظامى از او سؤال كنند دست بر روى شانه يكى از فرماندهان نظامى - كه در طرف راست او نشسته بود - گذاشته و نام او را پرسيد و بدين وسيله شخصيت خود را از دشمن پنهان داشت.

حذيفه در پايان گزارشات خود را دسته بندى كرده و سريعا از سپاه دشمن خارج شده و به مقر فرماندهى سپاه اسلام وارد شد و پيامبر را از جريان عقب نشينى دشمن آگاه نمود.

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و سپاهيان اسلام از اين خبر بسيار خوشنود شده و پس از اطمينان كامل از خروج دشمن به سوى مدينه بازگشتند، و جنگ خندق با ناكامى دشمن و عدم دستيابى به اهداف از پيش تعيين شده آن خاتمه پذيرفت(۱۶۱) .

جنگ بنى قريظه

قلعه بنى قريظه در فاصله دو مايلى خارج از مدينه واقع است كه اين محله به بئر المطلب نيز موسوم است. در مورد تاريخ وقوع جنگ بنى قريظه ميان مورخين اختلاف وجود دارد، تاريخ يعقوبى زمان نبقض پيمان را در سال پنجم هجرت، ماه ذى القعده قبل از جنگ خندق ذكر شده است زيرا جنگ خندق در شوال سال پنجم هجرت آغاز و در پايان همان ماه پايان يافت.

لكن بر اساس تفسير على بن ابراهيم قمى جنگ بنى قريظه پس از ورود نيروهاى مشركين به وادى عقيق ذكر گرديده است، و مطالب اين كتاب هم برگرفته از اين كتاب مى باشد، زيرا اين كتاب از كتب معتبره اماميه است و عمده بزرگان بر آن اعتماد نموده اند. بر اساس گفته بعضى از مورخين محاصره در ماه ذى القعده آغاز و در اوايل ذى الحجه سال پنجم هجرت پايان يافت(۱۶۲) .

قبل از اينكه درباره جنگ بنى قريظه بحث شود نكته اى مهم را بايد به عنوان مقدمه متذكر شد، در حكومت اسلامى اقليتهاى مذهبى كه اهل كتاب آسمانى هستند بعد از اينكه پيمان ذمه را با دولت اسلامى قبول كردند همانند ساير مسلمانان از آزادى كامل برخوردار بوده و اموال و نواميس آنان محفوظ و محترم خواهد بود، همانطور كه دولت اسلامى موظف است كه امنيت جامعه اسلامى را حفظ كند و به حقوق فردى و اجتماعى آنان كاملا رسيدگى نمايد نسبت به اقليتهاى مذهبى نيز همين وظيفه را دارد.

ولى به اين معنا نيست كه اقليتهاى مذهبى در قبال حكومت اسلامى هيچ گونه مسؤ وليتى نداشته باشند، بلكه يك سلسله امور و مقررات و شرائطى مى باشد كه رعايت آن لازم است، اين شرائط و امور از سوى دولت اسلامى تعيين و در ضمن قرار داد ذمه به آنان تعهد مى شود و اقليتهاى مذهبى بايد به آن شرايط ملتزم شوند و در مسائل سياسى و اجتماعى و نظامى و از آنچه كه عليه امنيت كشور است نظير جاسوسى براى دشمن و پناه دادن جاسوسان دشمن خوددارى نمايند و قوانين و مقررات قرارداد ذمه را رعايت نمايند.

همان طور كه گذشت نقض پيمان يهوديان بنى قريظه در جنگ خندق موجب شد تا در صبح روز بعد - كه سپاهيان اسلام از جنگ خندق بازگشته بودند - قبل از اينكه لباس رزم را از تن بيرون كنند و گرد و غبار ميدان نبرد از تن بشويند به منطقه بنى قريظه حمله كنند.

زيرا هنگام بازگشت به مدينه، جبرئيل بر حضرت نازل شده و عرضه داشت كه خداوند مى فرمايد: نماز عصر را بايد در منطقه بنى قريظه ادا كنيد، پيامبر اكرم هم پرچم فرماندهى را به دست على سپرده و با سپاه خسته و كوفته به منطقه بنى قريظه حمله بردند و آنجا را به محاصره كامل درآوردند(۱۶۳) حمله به گونه اى برق آسا بود كه دشمن را به طور كامل غافلگير كرد.

نكته : يكى از شيوه هاى مهمى كه در جنگ بايد بدان توجه كرد پنهان داشتن دشمن را قصد حمله و كيفيت و نقشه عمليات است كه دشمن با آن كياست و زيركى كه داشت از نقشه و راههاى نفوذى آن آگاهى نداشت، به نظر مى رسد كه طرح و نقشه عمليات از پيش تعيين شده بود و سران نظامى در طرح و نقشه عمليات دخالت داشتند ولى آن را به طور كامل از ديگران پنهان مى داشتند.

نتايج محاصره

اين حمله و محاصره نتايج نظامى زيرا را در برداشت

الف - نقشه و طرح حمله از قبل آماده شده بود.

ب - قصد حمله محرمانه بود و پيامبر اكرم كسى را از آن آگاه نگردانيد به طورى كه هيچ يك از فرماندهان از آغاز حمله اطلاعى نداشتند.

ج - عمليات و محاصره به گونه اى انجام شد كه سپاه اسلام بدون هيچ گونه درگيرى و تلفات بر دشمن پيروز گرديدند.

د- حكم سعد بن معاذ جزء اسرار نظامى بود و از اهداف اصلى پيامبر اكرم به حساب مى آمد، اين هدف كاملا از دشمن مخفى بود زيرا سعد بن معاذ حكم خدا را از چهره پيامبر دريافت و مطابق با قصد باطنى رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم قرار گرفت.

ه‍ - بعد از محاصره كامل، حضرت دستور داد كه سربازان اسلام سرهاى خود را از سنگر بيرون نياورند. به نظر مى رسد اين دستور به خاطر رعايت اصول حفاظت و امنيتى صادر گرديد و شيوه حضرت اين بود كه اصول نظامى و جهات امنيتى را به طور دقيق بكار ببندد تا در نتيجه با تلفات كم نتايج بسيارى را به دست آورد و اين نتايج در جنگ بنى قريظه حاصل شد(۱۶۴) .

محاصره دشمن سه روز به طول انجاميد، عرصه چنان بر يهوديان تنگ شد كه غزال بن شمول از بزرگان قبيله بنى قريظه از قلعه بيرون شد و به خدمت پيامبر عرضه داشت: يا رسول الله به قتل ما اقدام نكن و ما را رها كن، ما حاضريم كه با ما همانند قبيله بنى النضير برخورد كنيد و هر سه نفر يك شتر اثاثيه برداشته و ما ترك از آن دولت اسلامى باشد و از ديار شما خارج خواهيم شد.

حضرت تقاضاى بنى قريظه را رد نمود، و فرمود: شما بايد بر اساس حكم حكومت اسلامى عمل نماييد. غزال بن شمول مأيوسانه به قلعه بازگشته و ماجرا را به سران بنى قريظه بازگو كرد ولى آنان به حكم حضرت تسليم نشدند.

حضرت مدت محاصره را تمديد كرد، در اين فاصله آثار محاصره در دشمن هويدا شد و رعب و وحشت سپاهيان اسلام آنان را به شدت آزار داده بود و ضجه و ناله زنان و كودكان تمام قله را فرا گرفته بود.

اين فشار روحى حاكم سبب شد كه زنان و كودكان بنى قريظه به سران و بزرگان خود فشار آوردند تا با رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم سازش نموده و به هر وسيله ممكن حلقه محاصره را بشكنند، پس به ناچار در برابر حكومت اسلامى تسليم شدند.

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مردان را از زنان جدا كرده و سپس ۷۰۰ نفر از مردان بنى قريظه را كه به قريش قول همكارى داده بودند را گرفته و كتف و شانه هايشان را بست، اين برخورد پيامبر ترس و وحشت زيادى را بر قبيله اوس ايجاد نمود، زيرا قبيله اوس در زمان جاهليت با يهوديان بنى قريظه پيمان همكارى نظامى و اجتماعى و اقتصادى داشتند.

نص حكم بن معاذ

قبيله اوس از حضرت تقاضا كردند كه به قتل آنان اقدام ننمايند و با آنان همانند يهوديان بنى قينقاع برخورد كند(۱۶۵) ، و بر تقاضايشان اصرار فراوانى ورزيدند كه حضرت به تقاضاى آنان پاسخ رد ندهد، حضرت براى اينكه دل آنها را به دست آورد فرمود من: از بين شما سعد بن معاذ را به عنوان حاكم انتخاب مى كنم. قبيله اوس به اين طرح تسليم شدند(۱۶۶) .

پس سعد بن معاذ(۱۶۷) جهت تحكيم حاضر شد، قبيله اوس برگرد او جمع شدند و به او گفتند: از خدا بترس و درباره هم پيمانانت احسان و نيكى كن، زيرا بنى قريظه در بسيارى از جنگها و آباد نمودن نخلستانها ما را يارى نموده اند، پس از اصرار اوس سعد در جواب آنان فرمود: الان زمانى است كه سرزنش كنندگان سعد را از غرض اصلى و حكم نمودن بر اساس رضاى خدا باز ندارد اوس از اين جواب متأثر شده و نا اميدانه گفتند: كار بنى قريظه پايان يافت پس ازآن زنان و كودكان بنى قريظه با حالت گريه و شيون از سعد تقاضا كردند كه به آنان نيكى شود و از حكم ناروا پرهيز نمايد.

آنگاه سعد خطاب به يهوديان بنى قريظه كرده و فرمود: آيا به حكم من راضى هستيد؟

گفتند: آرى اميدواريم كه حكم منصفانه باشد، پس بار ديگر گفته خود را تكرار كرد و آنان هم جواب را تكرار كردند سپس سعد رو به رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نموده و عرض كرد: يا رسول الله پدر و مادرم فدايت باد نظر شما چيست؟ حضرت فرمود: من به حكم تو تسليم و راضى هستم.

پس سعد عرض كرد: من حكم مى كنم كه مردان آنها را گردن بزنيد و زنان و زراره آنها را به اسارت درآوريد و اموال و ما ترك و غنائم آنها را بين مهاجرين و انصار تقسيم نماييد رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: اى سعد حكم تو درباره بنى قريظه همان حكم خداوند در بالاى آسمانهاى هفتگانه است. پس زخم سعد باز شده و خونش ريخت و به لقاء الله پيوست(۱۶۸) .

برخورد رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در مورد حكم سعد

بالاخره سپاهيان اسلام توانستند در اين جنگ بر دشمن پيروزى كامل را به دست آوردند بدون اينكه يك نفر مجروح يا كشته هم بر جاى بگذارند، تعداد نيروهاى سواره نظام ۳۶ نفر و باقيمانده نيروها پياده نظام در اين جنگ شركت كرده بودند.

در پى حكم سعد بن معاذ، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ما ترك بنى قريظه (اعم از ثروتهاى منقول و غير منقول) را بين مهاجرين و انصار كه در جنگ شركت داشتند تقسيم نمود، به رزمندگان سواره نظام دو سهمند و به رزمندگان پياده نظام يك سهم بخشيد - در اين جنگ تفاوت بين سهم پياده نظام و سواره نظام تشريع و در جنگهاى بعدى به صورت يك قانون كلى مورد عمل قرار گرفت(۱۶۹) - زنان و كودكان را اسير كرده و آنها را بين رزمندگان تقسيم نمود و مردان آنها را با شانه هاى بسته به مدينه وارده كرد و در طى سه شبانه روز آنان را يك به يك گردن زده و در گودالى در قبرستان بقيع دفن نمود(۱۷۰) .

از ميان زنان اسير شده ۱۷ كنيز بين فقراى بنى هاشم تقسيم شد و رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نيز يك جاريه به نام ريحانه را براى خود انتخاب نمود و باقيمانده زنان و كودكان بين مهاجرين و انصار تقسيم شد(۱۷۱) .

دفاع از رهبر

هنگامى كه قلعه بنى قريظه در محاصره سپاهيان اسلام قرار گرفت، كعب بن اسيد از بزرگان بنى قريظه، سرش را از حصار قلعه بيرون آورد، چون چشمش به رسول گرامى و سپاهيان اسلام افتاد آنان را مورد اهانت و ناسزاگويى قرار داد. حضرت على از اين جريان ناراحت شده و به خدمت حضرت عرضه داشت: يا رسول الله! شما خود را ديد دشمن دور بداريد و به سوى دشمن نزديك نشويد پيامبر فرمود: گو اينكه به من توهين مى كنند. على عرض كرد: آرى.

از اين شيوه رفتار حضرت على در مى يابيم كه احترام و دفاع از مقام رهبرى الهى امرى لازم و ضرورى مى باشد و يكى از اصول سياسى، جنگى و نظامى صيانت فرماندهى و دفاع از مقام رهبرى مى باشد(۱۷۲) .

فصل ششم: رويدادهاى سال ششم هجرت

جنگ بنى المصطلق

تحليل سياسى و نظامى از جنگ بنى المصطلق

يهوديان بنى المصطلق در منطقه مريسع در ساحل درياى سرخ زندگى مى كردند و در نزديك آنها قبائل ديگر عرب سكونت داشتند كه با آنان پيمان و قرارداد همكارى داشتند(۱۷۳) شكست بخشى از قبائل يهود در مدينه همچون بنى قينقاع و بنى النضير و بنى قريظه سبب شده بود تا قبيله بنى المصطلق در صدد تدارك حمله نظامى عليه پايگاه حكومت اسلامى باشند.

حضرت به وسيله گزارشات نيروهاى اطلاعاتى خود از قصد حمله قبيله بنى المصطلق به رهبرى حارث بن ضرار آگاه شد كه به انضمام نيروهاى قبائل عرب ساكن در منطقه مريسع خود را براى يك حمله گسترده عليه سپاهيان اسلام آماده كرده بودند(۱۷۴) .

پس از گزارش نيروهاى اطلاعاتى، حضرت يك لشكر زرهى و پياده در قالب يك هزار نفر - ۳۰ نفر سواره نظام و ۹۷۰ نفر پياده نظام - از نيروهاى رزمى و كارآزموده را تجهيز كرده و در اول شعبان سال ششم هجرت به سوى قبيله بنى المصطلق روانه شد(۱۷۵) .

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم سپاه را به سه دسته تقسيم كرد، دسته مهاجرين تحت فرماندهى ابى بكر بن ابى قحافه، و دسته انصار تحت فرماندهى سعد بن معاذ عباده و دسته سوم كه سواره نظام بودند تحت فرماندهى خويش قرار داد بخشى از منافقين هم به سركردگى عبدالله بن ابى در اين جنگ شركت جستند.

دستگيرى مأمور اطلاعاتى دشمن

نيروهايى كه در طليعه سپاه حركت مى كردند در بين راه يكى از جاسوسان بنى المصطلق را - كه به قصد رديابى از سپاه محمد به كار اطلاعاتى مشغول بود - دستگير كرده و به خدمت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آوردند، حضرت به وى اسلام را پيشنهاد كرد ولى او از قبول اسلام امتناع ورزيد، عمر بن خطاب به دستور پيامبر او را به قتل رسانيد

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بر اساس اصول سياسى و نظامى سپاه را از بيراهه حركت مى داد، زيرا مسأله جنگ از اسرار نظامى، بود و در واقع مى بايست نحوه حركت سپاه اسلام به گونه اى باشد كه دشمن بدان آگاه نشود، پس قبل از اينكه بنى المصطلق خبردار شود در منطقه اى به نام قديد(۱۷۶) مستقر شده و به تجهيز قوا و تحكيم مواضع پرداخت.

قبائل عرب و مشركين كه با يهوديان بنى المصطلق پيمان نظامى بسته بودند از ورود سپاه اسلام با خبر شده و نيروهاى خود را در جبهه مقابل سپاه اسلام در منطقه قديد مستقر نمودند و رابطه سپاهيان اسلام با بنى المصطلق را قطع كردند، زيرا، منطقه اى كه نيروهايى دشمن در آن مستقر شده بودند در حد فاصل بنى المصطلق و سپاهيان اسلام قرار گرفته بودند.

حضرت، عمر بن خطاب را به سوى آنان فرستاده و به وى فرمود: آنان را به اسلام دعوت كن اگر اسلام را پذيرفتند و تحت راءيت اسلام درآمدند جان و مال و ناموسشان در سايه حكومت اسلامى محفوظ خواهد ماند و در غير اين صورت جريان را به من گزارش كن.

عمربن خطاب به سوى قبيله آنان رهسپار گرديد و آنان را به اسلام دعوت كرد، ولى آنان از پذيرش اسلام سرپيچى نمودند، عمر نيز قضيه را به رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گزارش نمود.

حضرت دستور حمله صادر كرد، سپاه اسلام به سرعت تمام قبيله بنى المصطلق را از چهار طرف به محاصره كامل درآوردند، و رابطه بنى المصلطلق را با قبائل مشركين قطع كردند محاصره به گونه اى سريع انجام شد كه هم پيمانان نتوانستند با بنى المصطلق ارتباط برقرار كنند. محاصره مدتها طول كشيد تا اينكه قبيله بنى المصطلق تسليم شدند، در اين محاصره ۱۴ نفر از بنى المصطلق كشته شده و قبيله بنى المصطلق اسير شدند و اموال آنان به غنيمت گرفته شد(۱۷۷) .