تشريع جهاد
در دوران مكه كه مسلمانان توانايی لازم را برای دفاع از خود نداشتند، امكان جهاد و درگيری با دشمنان اسلام وجود نداشت، از اين رو مسلمانان در برابر كارشكنيها و توطئه ها و شكنجه های مشركان چاره ای جز صبر نداشتند و حتی گاهی بعضی از مسلمانان غيرتمند از پيامبر اجازه برخورد با دشمن می خواستند، ولی آن حضرت اجازه نمی داد و آنان را امر به صبر و انتظار می كرد، تا زمان مقتضی فرا رسد.
با هجرت پيامبر و مسلمانان به مدينه و مسلمان شدن مردم اين شهر و تشكيل حكومت اسلامی، مسلمانان از توان رزمی خوبی برخوردار شدند و قدرت آن را يافتند كه در برابر دشمن از خود دفاع كنند.
در اين هنگام بود كه جهاد با دشمن تشريع شد و مسلمانان اجازه يافتند كه در صورت لزوم و به اقتضای مصلحت جامعه اسلامی با دشمن بجنگند:
(
أُذِنَ لِلَّذينَ يُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللّهَ عَلی نَصْرِهِمْ لَقَديرٌ * اَلَّذينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلاّآ أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللّهُ وَ لَوْلا دَفْعُ اللّهِ النّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِيَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ يُذْكَرُ فيهَا اسْمُ اللّهِ كَثيرًا وَ لَيَنْصُرَنَّ اللّهُ مَنْ يَنْصُرُهُآإِنَّ اللّهَ لَقَوِیٌّ عَزيزٌ
)
(حج ۳۹-۴۰)
«به كسانی كه با آنان جنگ می شود، از آن رو كه مورد ستم واقع شده اند، رخصت جنگ داده شد و همانا خداوند بر ياری ايشان تواناست. همان كسانی كه به ناروا از خانه هاشان رانده شدند، تنها به اين جهت كه گفتند: پروردگار ما خداست، و اگر خداوند برخی از مردم را به وسيله برخی ديگر دفع نمی كرد، هر آينه ديرها و كليساها و كنيسه ها و مسجدها كه در آنها نام خدا بسيار ياد می شود، ويران می گرديد و البته خدا كسی را كه او را ياری كند ياری خواهد كرد كه خدا نيرومند و عزيز است.»
در اين آيات نكاتی وجود دارد كه توضيح داده می شود:
۱- در اين آيه اجازه جهاد دفاعی داده شده، چون تصريح می كند كه رخصت جنگ به كسانی داده می شود كه مورد حمله قرار گرفته اند و به آنان ستم شده است. درباره جهاد ابتدايی يعنی جهادی كه حاكم اسلامی برای گسترش اسلام و از ميان بردن موانع راه انجام می گيرد، آيات ديگری وجود دارد كه برخی از آنها را خواهيم آورد.
۲- پس از اعلام رخصت جنگ، برای بالا بردن روحيّه مسلمانان، به اين مطلب تأكيد می كند كه خداوند بر پيروز كردن مسلمانان قادر است، يعنی مسلمانان بايد جهاد و كوشش كنند، خدا هم آنان را ياری خواهد كرد.
۳- درباره مسلمانانی كه از سوی مشركان مكه مورد ستم واقع شده اند اضافه می كند كه مشركان آنان را از خانه و كاشانه و شهر و ديارشان بيرون نكردند مگر به خاطر اينكه آنان می گفتند: پروردگار ما خداست، و به جای بت پرستی خداپرست شدند و خدای يگانه را عبادت كردند.
۴- يكی از سنتهای الهی كه حاكم بر تاريخ است، در اين آيه مورد تأكيد قرار گرفته و آن اينكه اگر جنگ ميان حق و باطل و درگيری نيروهای الهی و شيطانی نباشد و جبهه حق در برابر جبهه باطل واكنش نشان ندهد، باطل گسترش می يابد و مظاهر حق و توحيد را از ميان می برد و عبادت گاه های اديان از دير و كليسا و كنشت گرفته تا مسجد مسلمانان ويران می گردد، چون نيروهای شيطانی با همه گونه مظاهر توحيد و حق و عدالت مخالفند و اگر قدرت داشته باشند همه را نابود می كنند. بنابراين، جنگ در برابر آن و دفع شرشان، مشروعيت می يابد.
۵- در پايان يك بار ديگر بر ياری خداوند به جبهه حق تأكيد می كند و اظهار می دارد كه خداوند هر كس را كه به دين او ياری كند، ياری خواهد كرد، بنابراين، مسلمانان نبايد چنين تصور كنند كه فقط به خاطر مسلمان بودن آنها خدا به آنها ياری خواهد كرد، بلكه ياری خدا هنگامی شامل آنها می شود كه آنها خودشان تلاش كنند و دين خدا را ياری دهند، تنها در چنين صورتی است كه ياری خدا به سراغ آنها خواهد آمد.
در قرآن كريم آيات ديگری وجود دارد كه به مشروعيت جهاد ابتدائی دلالت می كند و مسلمانان اجازه می يابند تا با كسانی كه مانع رسيدن پيام اسلام به مردم می شوند و جلو گسترش دين حق را می گيرند، بجنگند، البته می توان گفت كه اين جنگ هم به نوعی حالت دفاعی دارد ودر واقع دفاع از ارزشهاست:
(
وَ قاتِلُوهُمْ حَتّی لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدّينُ كُلُّهُ لِلّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللّهَ بِما يَعْمَلُونَ بَصيرٌ
)
(انفال۳۹)
«و با آنها بجنگيد تا فتنه ای نباشد و دين همگی برای خدا باشد، پس اگر بازايستادند، خداوند به آنچه عمل می كنند بيناست.»
طبق اين آيه، جنگ اسلام و كفر تا وقتی ادامه دارد كه فتنه از ميان برداشته شود، يعنی كسانی نباشند كه با فتنه گری خود، از مسلمان شدن مردم جلوگيری كنند.
البته آيه در مورد مشركان مكه است و ناظر به رفع فتنه آنها و حاكميت دين خدا در ميان آنهاست، در عين حال می توان از اين آيه يك حكم كلی فهميد كه شامل همه زمانها و مكانها باشد و آن اينكه جنگ ميان اسلام و كفر همواره ادامه دارد تا وقتی كه حاكميت خدا در زمين تحقق پيدا كند.
در عين حال اسلام يك دين صلح است و با ديگران فقط به خاطر عقيده شان نمی جنگد، بلكه در حال فتنه انگيزی دشمن، به جهاد با آنها فرمان می دهد و اگر دشمن دست از فتنه انگيزی بردارد ومايل به صلح باشد، اسلام نيز آن را می پذيرد و صلح را بهتر از جنگ می داند. در آيات زير در عين حال كه به مسلمانان دستور می دهد كه هر چه می توانند نيرو و ساز و برگ نظامی تهيّه كنند و توان رزمی خود را بالا ببرند، خاطر نشان می سازد كه اگر دشمن پيشنهاد صلح بدهد، آن را بپذيريد:
(
وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِه عَدُوَّ اللّهِ وَ عَدُوَّكُمْ وَ اخَرينَ مِنْ دُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ يَعْلَمُهُمْ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْ ءٍ فی سَبيلِ اللّهِ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَكَّلْ عَلَی اللّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّميعُ الْعَليمُ
)
(انفال۶۰-۶۱)
«و برای آنان هر چه می توانيد نيرو و مركب تهيه كنيد تا با آن دشمن خدا و دشمن خود و كسانی جز آنها را كه نمی شناسيد و خدا آنها را می شناسد، بترسانيد و هرچه در راه خدا انفاق كنيد به تمامی به شما داده خواهد شد و هرگز به شما ستم نخواهد شد، و اگر مايل به صلح شدند، تو نيز به آن مايل باش و بر خدا توكل كن كه او شنوای داناست.»
در اسلام، با اينكه گاهی جنگ يك ضرورت است، بايد به صورت عادلانه باشد و از مسير عدالت خارج نشود:
(
وَ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَانُ قَوْمٍ عَل
ی
آ أَلاّ تَعْدِلُوا اِعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْو
ی
)
(مائده ۸)
«و دشمنی گروهی، شما را بر آن ندارد كه عدالت نكنيد، عدالت كنيد كه آن به پرهيزكاری نزديك تر است.»
حتی اگر مشركی كه دشمن شناخته شده اسلام است، به يكی از مسلمانان پناه آورد، بايد به او پناه داد و او را تا رسيدن به محل خود ياری كرد، تا فرصت شنيدن كلام خدا را داشته باشد:
(
وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكينَ اسْتَجارَكَ فَأَجِرْهُ حَتّ
ی
يَسْمَعَ كَلامَ اللّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَعْلَمُونَ
)
(توبه۶)
«و اگر يكی از مشركان از تو پناه بخواهد، به او پناه بده تا سخن خدا را بشنود، سپس او را به محل امن خود برسان، اين بدانجهت است كه آنان گروهی هستند كه نمی دانند.»
همچنين اسلام از هر فرصتی برای متوقف شدن جنگ استفاده می كند و مثلاً در چهار ماه از سال كه به آنها ماههای حرام گفته می شود و عبارتند از ماههای رجب و ذيقعده و ذيحجه و محرم، و عربها در آن جنگ نمی كردند، اسلام نيز جنگ را حرام می داند و اين سنت را كه به نفع صلح است محترم می شمارد.