تحليل قرآن از جنگ احد و پی آمدهای آن
قرآن كريم در سوره آل عمران در آيات متعددی به بيان وقايع جنگ احد و پی آمدهای آن و تحليل برخی از حوادث جنگ پرداخته است و ما بخشهايی از آن آيات را به مناسبت بيان حوادث جنگ آورديم، اكنون برخی ديگر از آن آيات را كه در واقع تحليلی از جريان جنگ و پيامدهای آن است با هم می خوانيم:
۱- پس از پايان جنگ آن گروه از مسلمانان كه جانفشانی كرده بودند و يا اگر ضعف نشان داده بودند به درستی توبه كرده بودند و خدمت پيامبر رسيده بودند، به يك آرامش روحی لذت بخشی رسيده بودند و خدا آنچنان به آنان آرامش داده بود كه آنها را خواب شيرينی ربوده بود و همگی به خواب خوشی رفته بودند و اين يك آرامش بعد از طوفان و راحتی بعد از غمهای بسيار بود كه از جانب خدا به آنها رسيده بود و رحمت خدا آنها را نوازش می داد.
در مقابل اين گروه، افراد ضعيف الايمان بودند كه آرامش نداشتند و فقط در فكر حفظ جان خود بودند و برای آنان نابودی و يا بقای اسلام مطرح نبود. آنها درباره خدا گمان بد و ناروايی داشتند و قضاوتشان بر اساس معيارهای دوره جاهليت بود.
اين دوگانگی را در روحيه مسلمانان پس از جنگ احد در آيه زير می خوانيم:
(
ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعاساً يَغْشی طائِفَةً مِنْكُمْ وَ طآئِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجاهِلِيَّةِ
)
(آل عمران ۱۵۴)
«سپس بر شما آرامشی نازل كرد كه خوابی سبك گروهی از شما را فرا گرفت و گروهی فقط جانشان برايشان مهم بود. آنها درباره خدا گمان ناروايی چون گمان جاهليت داشتند.»
گروه دوم يعنی همان مسلمانان ضعيف الايمان بر اساس رسوبات فكری جاهليت گمان می كردند كه اگر پيامبر براستی از جانب خداست نبايد پيروان او شكست می خوردند.
اينها از سنتهای الهی كه حاكم بر تاريخ است خبر نداشتند و يا آنها را غلط تفسير می كردند. اينها نمی دانستند كه شكست و پيروزی برای خود عواملی دارد و جبهه حق هنگامی پيروز می شود كه عوامل پيروزی را در خود داشته باشد و از جمله آنها ايمان و تقوا و مجاهدت در راه دين است، در چنين صورتی است كه خداوند نيز اين جبهه را ياری می دهد. البته با وجود اين، پيروزی نهايی از آنِ حق پرستان است. ديگر اينكه گاهی شكست برای جبهه حق برای آزمايش پيروان حق است تا معلوم شود كه آيا آنها در هر حالی از حق طرفداری می كنند يا نه؟
۲- به طوری كه پيشتر گفتيم در جنگ احد پيروزی اوليه نصيب مسلمانان گرديد، ولی با نافرمانی گروهی از مسلمانان و رها كردن بی موقع سنگر خود، سرنوشت جنگ عوض شد و مسلمانان شكست خوردند و از مقابل دشمن فرار كردند. در اين آيه فرار مسلمانان را سبب يابی می كنند و علت آن را روشن می سازد و می فرمايد:
(
اِنَّ الَّذينَ تَوَلَّوْا مِنْكُمْ يَوْمَ الْتَقَی الْجَمْعانِ اِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّيْطانُ بِبَعْضِ ما كَسَبُوا وَ لَقَدْ عَفَا اللّهُ عَنْهُمْ اِنَّ اللّهَ غَفُورٌ حَليمٌ
)
(آل عمران ۱۵۵)
«كسانی از شما كه روز برخورد دو گروه، پشت كردند، همانا شيطان آنها را به خاطر بعضی از كارهايی كه كرده بودند، لغزانيد و هر آينه خدا آنها را عفو كرد كه خدا آمرزنده بردبار است.»
از اين آيه چنين استفاده می شود كه ارتكاب گناهی باعث ارتكاب گناهی ديگر می شود و چون كسی گناهی را مرتكب شد زمينه در وجود برای ارتكاب گناهان ديگر فراهم می گردد و شيطان به او مسلط می شود واو را به هر گناهی وادار می سازد.
چنين می نمايد كه آن گروه از مسلمانان كه در جنگ احد فرار كردند، قبلاً مرتكب گناهانی شده بودند و اين باعث ضعف ايمان آنها شده بود و لذا شيطان به آسانی آنها را لغزانيد و گناه بزرگی چون فرار از جنگ دامنگير آنها شد.
با وجود اين گناه بزرگ، خداوند آنها را بخشيد و از گناه آنها درگذشت تا دچار نوميدی نشوند وفرصتی ديگر برای اصلاح نفس در آنها به وجود آيد و آنها بتوانند بدون دغدغه اين كار فضاحت بار، بارديگر به آغوش پرمهر اسلام برگردند و ايمان و استقامت خود را نشان بدهند. در اين آيه پس از بيان عفو عمومی فراريان از جنگ اضافه می كند كه همانا خداوند آمرزنده و بردبار است و با اين گناهان، بندگان خود را رها نمی كند و به كمك آنها می آيد.
۳- پس از پايان جنگ احد، مسلمانان انتظار داشتند كه پيامبر به خاطر فرار و سستی آنها در جنگ، به آنها عصبانی شود ولی ديدند كه پيامبر با ملايمت و مهربانی با آنها روبرو شد و اين در تقويت روحی آنها بسيار مؤثر بود و سبب جلب و جذب بيشتر آنها به اسلام شد. و اين يكی از الطاف الهی بر پيامبر بود و با رحمتی از جانب خدا و با كمك او پيامبر چنين مهربان و خوش اخلاق بود:
(
فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الْاَمْرِ فَاِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَی اللّهِ اِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلينَ
)
(آل عمران ۱۵۹)
«به سبب بخشايشی از خداوند با آنها ملايمت كردی و اگر درشتخوی سخت دل بودی، البته از پيرامون تو پراكنده می شدند. پس، از آنها درگذر و برای آنها طلب آمرزش كن و با آنها در كار مشورت نما و چون تصميم گرفتی پس بر خدا توكل كن. همانا خداوند توكل كنندگان را دوست دارد.»
يكی از عوامل مهم پيشرفت اسلام اخلاق والای پيامبر و حسن معاشرت او با مردم بود. به تعبير قرآن، اخلاق پيامبراسلامصلىاللهعليهوآلهوسلم
بزرگ بود و او «خلق عظيم» داشت اگر بخواهيم نمونه هايی از اخلاق حسنه پيامبر را ذكر كنيم كتابی مستقل می شود. او همواره خيرخواه مسلمانان بود و مانند يك طبيب دلسوز و مهربان با گنهكاران امت رفتار می كرد و اگر بر كسی آسيبی می رسيد ناراحت می شد و غم او را غم خود می دانست.
ضمنا در اين آيه پيامبر خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
مأمور می شود كه در كارها با مردم مشورت كند و پس از آن تصميم نهائی را خودش بگيرد، پيامبر همواره با مسلمانان مشورت می كرد و نظر آنان را محترم می شمرد.
۴ - خداوند ضمن دلداری دادن به مؤمنان و تقويت روحيه آنان، برخی از سنتهای الهی را كه حاكم بر تاريخ است ياد آور می شود تا مؤمنان علاوه بر بازيابی روحيه پر نشاط خود كه قبل از جنگ داشتند، بتوانند از اين شكست پلی برای پيروزيهای بعدی بسازند. آيات زير بيان كننده نكات مهم و برجسته ای در اين مورد است:
(
وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْاَعْلَوْنَ اِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ اِنْ يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ وَ تِلْكَ الْاَيّامُ نُداوِلُها بَيْنَ النّاسِ وَ لِيَعْلَمَ اللّهُ الَّذينَ آمَنُوا وَ يَتَّخِذَ مِنْكُمْ شُهَدآءَ وَ اللّهُ لا يُحِبُّ الظّالِمينَ وَ لِيُمَحِّصَ اللّهُ الَّذينَ آمَنُوا وَ يَمْحَقَ الْكافِرينَ
)
(آل عمران۱۳۹-۱۴۱)
«و سستی نكنيد و غمگين نباشيد كه شما برتريد اگر مؤمن باشيد. اگر شما را آسيبی رسيده است آن قوم را نيز آسيبی همانند آن رسيده و اين روزها را ميان مردم می گردانيم و تا خداوند كسانی را كه ايمان آورده اند، معلوم سازد و از شما گواهانی برگيرد. و خدا ستمگران را دوست نمی دارد. و خدا كسانی را كه ايمان آورده اند خالص كند و كافران را نابود سازد.»
در اين آيات برای تسلاّی خاطر و تقويت روحيه مسلمانان چندين مطلب اساسی گفته شده، از جمله اينكه مسلمانان نبايد سست يا غمگين شوند، چون اگر ايمان داشته باشند همواره برتری و پيروزی از آنِ آنها خواهد بود و اين يكی از سنتهای خدا در تاريخ است كه ملتی را كه به آرمانهای خود باور داشته باشند و قاطعانه و بدون نشان دادن سستی در راه آن مبارزه كنند پيروز می گرداند. بنابراين مسلمانان هم، به شرط داشتن ايمانی محكم همواره ملتی برتر و فاتح خواهند بود.
آنگاه در مقام دلداری مسلمانان، به آنها گوشزد می كند كه درست است شما در اين جنگ آسيبها ديدند و كسانی از شما شهيد و كسانی زخمی شدند ولی بايد بدانيد كه دشمنان شما نيز به اندازه شما آسيب ديده اند آنها نيز كشته و زخمی دادند.
پس از اين دلداری، به يكی ديگر از سنتهای الهی در كل تاريخ بشری اشاره می كند تا مسلمانان به خود مغرور نباشند و خود را تافته ای جدا بافته از ديگران ندانند و بدانند كه برای رسيدن به پيروزی و ايجاد جامعه ای برتر بايد تلاش كنند و ايمان داشته باشند. آن سنت مهم الهی همان «مداوله
» است كه در اين آيه آمده است.
منظور از «مداوله» اين است كه شكست و پيروزی دست به دست می گردد و هر جمعی طعم تلخ شكست را می چشد، منتهی بعضی از جوامع در مقابل شكست خودشان را می بازند و از بين می روند و بعضی ديگر بر مقاومت خود می افزايند و نه تنها از بين نمی روند بلكه آن شكست را سكّوی پرش خود قرار می دهند و با تجربه جديدی وارد ميدان می شوند.
در آيه شريفه از اين موضوع به صورت «ايام» نام برده شده است. «يوم» علاوه بر معنای متعارف خود به مقدار زمانی گفته می شود كه حادثه ای در آن اتفاق افتاده باشد. عربها هر حادثه مهمی را كه اتفاق افتاده، يك «يوم» می نامند مانند «يوم فجار»، «يوم احد» و... كه مجموعاً به «ايام العرب» شهرت يافته است.
در اين آيه متذكر می شود كه اين «يوم» ها كه با شكستها و پيروزيها همراه می باشد همواره ميان اقوام و ملل در حال گردش است واين يكی از سنتهای خداست.
قرآن كريم با يادآوری اين مطلب، به جامعه ها اميد و حركت می بخشد و مقرّر می دارد كه پيروزی در ملك هيچ كس نمی باشد، بنابراين دليلی بر يأس وجود ندارد. آنان كه اكنون در اوج پيروزی هستند، بزودی حركت ايّام آنها را به پايين می كشد و آنها كه اكنون ضعيف و ناتوان و شكست خورده اند، روزی به پيروزی می رسند و با اين تذكّر، به آنها كه شاهد پيروزی را در آغوش كشيده اند هشدار می دهد كه به خود مغرور نباشند و در مقابل، به آنها كه شكست خورده اند نويد می دهد كه دچار يأس و نوميدی نشوند...
بنابراين طرح مسأله مداوله، حركت آفرين و اميدساز و در عين حال هشداری به قدرتمندان است.
در دنباله آيه شريفه منافع و آثار «مداوله» بيان می شود و اين مطلب مورد بحث قرار می گيرد كه هدف از اين كار چيست و چرا هر قومی بايد روزی طعم تلخ شكست را بچشد؟
برای اين موضوع چهار هدف را ذكر می كند، ولی منحصر در آن نمی داند، زيرا در بيان اين هدفها مطلب با حرف «واو» شروع می شود (وليعلم) واين امر می رساند كه مسأله «مداوله» آثار و نتايج بسياری دارد كه فهم مردم نمی تواند همه آنها را درك كند و از ميان آنها فقط چهار نتيجه بيان می شود:
الف ـآشكار شدن ايمان مؤمنان
: اين شكست باعث می شود كه افراد با ايمان شناخته شوند و از آنها كه ايمان ندارند متمايز گردند. در اينجا تعبير قرآن اين است كه تا خدا بداند كه مؤمنان چه كسانی هستند، ولی بايد توجه داشت كه علم خداوند مانند علم ما نيست، بلكه تعلّق علم او به يك چيزی، عين وقوع آن چيز است؛ يعنی وقتی علم خداوند به چيزی تعلّق يافت آن چيز بيدرنگ وجود پيدا می كند. بنابراين منظور اين است كه ايمان مؤمنان قبلاً ناشناخته بود و اكنون مورد تعلّق علم الهی قرار گرفت و ظهور پيدا كرد و برای همه روشن گرديد كه مؤمن كيست.
ب ـگرفتن گواهان
: يكی ديگر از هدفهای مورد نظر، تربيت افرادی نخبه و نمونه است كه وجود آنها الگو برای ديگران باشد كه چگونه در هنگام سختيها و شدائد تا سرحدّ بذل جان مقاومت نشان می دهند تا ارزشهايی را كه به آن اعتقاد دارند حفظ كنند. چنين افرادی چه كشته شوند و چه در حال حيات باشند گواهان و حجّتهايی برای ساير مردم هستند، چنانكه در آيه ديگری می خوانيم:
(
لِتَكُونُوا شُهَدآءَ عَلَی النّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهيدًا
)
(بقره ۱۴۳)
«تا شما گواهان بر مردم باشيد و پيامبر نيز گواه شما باشد.»
البته بعضی گفته اند كه در آيه مورد بحث آنجا كه می فرمايد(
وَيَتَّخِذَ مِنكُمْ شُهَدَاءَ
)
، منظور همان كشته شدگان در راه خدا هستند و معنی آيه اين است كه خداوند می خواهد از شما قربانيانی بگيرد، اما چنين احتمالی بعيد به نظر می رسد، زيرا ظاهراً كلمه شهيد در قرآن هيچ كجا به معنی مقتول در راه خدا استعمال نشده است (اگر چه در روايات و دعاها به اين معنی استعمال شده است) و از اين گذشته سياق آيه و تعبيری كه در آن آمده است با اين مطلب سازگار نيست؛ زيرا تعبير (اتخاذ شهيد) تناسبی با اين معنی ندارد، بلكه بيشتر با همان معنای شاهد گرفتن و نمونه ارائه كردن مناسبت دارد.
ج ـاز بين بردن ناخالصيهای مؤمنان
: هدف ديگری كه قرآن برای «مداوله» مطرح می كند ريختن ناخالصيها است، به اين معنی كه مؤمنان با اين شكستها پخته تر و در كوره ناكاميها و تلخيها ذوب شوند و طلای وجودشان از آلودگيها و شائبه ها جدا گردد و با بصيرتی بيشتر و تجربه ای جديدتر به ميدان بيايند.
البته اين امر غير از آشكار شدن ايمان مؤمنان و ظهور گروه با ايمان است. منظور اين است كه همان مؤمنانی كه ايمانشان به مرحله ظهور رسيد، از نظر مراحل ايمان به جايگاه والايی برسند و آنچنان باشند كه خدا می خواهد.
د ـنابودی تدريجی كافران
: يكی ديگر از آثار و خواصّ مداوله اين است كه در اثر همين شكستها و پيروزيها و در طول حركت مداوم تاريخ، به تدريج كافران از بين می روند و بساط كفر برچيده می شود و اين نتيجه نهايی مداوله و شكستها و پيروزيهای متناوب است؛ زيرا همانگونه كه در بالا گفته شد مداوله سبب قوی تر شدن جبهه ايمان و ريختن ناخالصيهای مؤمنان می شود و اين مساوی است با ضعيف تر شدن جبهه كفر و از بين رفتن تدريجی آن.
اين مطلب امری مسلّم و حتمی است كه اگر چه هزاران سال هم طول بكشد، سرانجام، كفر و ظلم نابود خواهد شد و حكومت زمين به دست صالحان خواهد افتاد.
۵ - قرآن كريم درباره شهداء راه خدا حقيقت مهم و قابل تأمل و تعمقی را بيان كرده و آن اينكه شهيدان در واقع نمرده اند بلكه آنها به نوعی زندگی می كنند:
(
وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا فی سَبيلِ اللّهِ أَمْواتًا بَلْ أَحْيآءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ فَرِحينَ بِمآ اتيهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِه وَ يَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلاّ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ
)
(آل عمران ۱۶۹-۱۷۰)
«و كسانی را كه در راه خدا كشته شده اند مردگان مپندار بلكه آنان زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده می شوند. آنان به آنچه خداوند از فضل خود به آنها داده شادمان هستند و درباره كسانی كه پشت سرشان هستند و هنوز به آنها ملحق نشده اند خوشحالی می كنند به اينكه نه بيمی بر آنان است و نه آنها اندوهگين می شوند.»
حال بايد ديد كه منظور از اين زندگی چيست؟ و آنها چگونه پس از كشته شدن وجدايی روح از بدن باز زنده اند؟
اينكه كسی بگويد منظور، زنده بودن نام و ياد آنهاست و آنها در دلهای مردم زنده اند، سخن درستی نگفته است چون اين يك امر اعتباری است و نفعی به حال شهيد ندارد و ديگر اينكه در آيه شريفه گفته است كه شما زنده بودن آنها را درك نمی كنيد در حالی كه ما زنده بودن ياد و نام آنها را به خوبی درك می كنيم، پس معلوم می شود كه منظور از حيات و زندگی، آن نيست بلكه نوعی از زندگی است كه بشر نمی تواند حقيقت آن را دريابد.
بنابراين، شهيدان براستی زنده اند ولی ما نوع و چگونگی زندگی آنان را درك نمی كنيم. اين يك نوع زندگی است كه با زندگی كنونی ما و زندگی عالم آخرت كه همه افراد بشر خواهند داشت متفاوت است و شهيدان آنچنان زنده اند كه نزد خدا روزی می خورند و از نعمتهای الهی برخوردارند و به آنچه به آنها داده شده شادمان و خوشحال هستند. و به ديگران كه هنوز به آنها نپيوسته اند مژده می دهند.
طبق اين آيه شهيدان نه تنها از روزی خدا برخوردارند و شادمان از اين برخورداری هستند، بلكه با رزمندگانی كه هنوز زنده اند تماس می گيرند و به آنها پيام می دهند ولی اين تماس يك جانبه است و رزمندگان كه هنوز در قفس تن هستند توانايی دريافت پيام آنها را ندارند.
ما همچنان كه چگونگی زنده بودن شهيدان را نمی دانيم از چگونگی پيام دادن آنها نيز بی اطلاعيم و نيز نمی دانيم كه آنها از فضل خدا چگونه برخوردار هستند ولی آنها حقايق مهم و برجسته ای هستند كه قرآن از آنها خبر داده است.
بدون شك اين حقايق در عالم ماده و حسّ نيست، زيرا به هر حال بشر آن را در می يافت بلكه اينها حقايقی در عالم مجردات و بيرون از حسّ و تجربه اند.
پس از پايان گرفتن جنگ احد و حركت مشركان به سوی مكه، پيامبر خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
جهت پيشگيری از حمله مجدّد آنها و برای نشان دادن اينكه مسلمانان با وجود سختی هايی كه كشيدند هنوز هم آماده دفاع از خود هستند، سپاه اسلام را گرد آورد و به دنبال مشركان مكه تا منطقه حمراء الاسد پيش رفت خبر اين حركت به گوش ابوسفيان رسيد و اين فكر را كه دوباره به مدينه برگردند و با مسلمانان بجنگند، كنار گذاشت. پيامبر با سپاه خود سه روز در حمراء الاسد ماند و سپس به مدينه بازگشت.
دو ماه پس از جنگ احد هم قبيله بنی اسد، دست به توطئه زدند و پيامبر خدا يكصد و پنجاه نفر از سپاهيان اسلام را به فرماندهی ابوسلمة بن عبدالاسد به سوی آنان فرستاد و آنها سركوب شدند و غنائمی هم از آنان به دست آمد.
اين كار شوكت مسلمانان را كه پس از جنگ احد متزلزل شده بود تا حد زيادی استقرار داد.