هدف نهايى پيامبران
گفتيم كه پيامبران در مأموريت الهى خود دو هدف كلى را تعقيب مى كردند: يكى شناخت خدا و عبادت و نزديكى به او، كه مربوط به زندگى نفسانى و سعادت اخروى بشر است و ديگرى اقامه عدل و قسط و نفى ظلم و تبعيض، كه مربوط به زندگانى دنيوى انسان ها است.
اكنون اين سؤال مطرح مى شود كه آيا پيامبران در رسالت خود دوگانه گرا بوده اند; يعنى دو هدف مذكور را به صورت استقلال تعقيب مى كردند؟ يا يكى از آنها را اصيل و ديگرى را تبعى و مقدمه مى دانستند؟ با فرض دوم، كدام يك از آنها اصيل و كدام تبعى بوده است؟ در اين جا چند احتمال وجود دارد:
١ - بعضى چنين پنداشته اند كه هدف اصلى پيامبران تأمين سعادت دنيوى بشر و اقامه قسط و عدل و نفى ظلم و تبعيض بوده است. پيامبران بدين منظور آمدند كه جلو اختلافات و تجاوزات را بگيرند و زندگى انسان ها را همراه با امنيت و رفاه سازند. اگر درباره ضرورت معرفت و پرستش خدا، معاد و ثواب ها و عقاب هاى اخروى، ارزش هاى اخلاقى مانند: عدل، احسان، فداكارى، گذشت، دفاع از محرومان و مستضعفان تأكيد داشتند بدين منظور بوده كه در برقرارساختن عدالت اجتماعى و نفى ظلم و تبعيض مؤثرند. گفته اند: توحيد نظرى و معرفت خدا خود به خود سودى ندارد و ما خدا را بشناسيم يا نشناسيم، عبادت كنيم يا نكنيم هيچ فايده اى براى خدا ندارد. اينها را بايد وسيله اى براى توحيد اجتماعى و تأسيس جامعه عادلانه به حساب آورد.
٢ - محققان و اسلام شناسان واقعى، هدف اصيل و نهايى پيامبران را پرورش نفوس و اصلاح زندگى نفسانى و اخروى انسان ها مى دانند. لذا براى نيل به چنين هدفى، توحيد نظرى، ايمان به معاد و نبوت، پرستش و تسليم در برابر خداى يگانه، تزكيه و تهذيب نفس و تخلق به اخلاق نيك را ضرورى و مؤثر مى دانند. براى تأييد اين نظر به چند مطلب اشاره مى كنيم:
الف) از فلسفه اسلامى و آيات و احاديث استفاده مى شود كه انسان از حيث روح ملكوتى موجودى است مجرد و برتر از ماده كه جاويدان و فناناپذير است و با مرگ نابود نمى شود بلكه از اين جهان به جهان آخرت انتقال مى يابد، تا نتيجه اعمال خوب يا بد خود را ببيند. انسان در بُعد روح ملكوتى خويش در حال حركت و تكامل است، فطرتاً خداجوست و كمال، سعادت و صلاحش را در معرفت خدا و پرستش و تقرب به او جستجو مى كند و زندگى اصيل او نيز زندگى نفسانى و اخروى خواهد بود.
ب) در تعدادى از آيات و احاديث تصريح شده است كه دنيا و امور دنيوى، ارزش چندانى ندارند و زندگى اصيل و ارزشمند انسان، حيات اخروى و نفسانى او مى باشد. از باب نمونه:
دارايى و فرزند زينت زندگى دنيا است و كردار نيك، بر جاى مانده و اميدواركننده تر و نزد خدا پاداش بهترى دارد.
بدانيد كه زندگى دنيا بازيچه و سرگرمى و آرايش و فخرفروشى شما بر يكديگر و افزون طلبى در مال و فرزندان است، همانند بارانى كه روييدنى هايش كشاورزان را به شگفتى مى اندازد [ام] به زودى پژمرده مى شود و آن را به رنگ زرد مى بينى آن گاه خاشاك شود. و در آخرت عذاب سختى [براى دنياپرستان] است [و براى جمع ديگر] رضايت و بخشش است. و دنيا جز كالاى فريبنده نيست. براى [رسيدن به] آمرزش پروردگار و بهشتى كه وسعتش به فراخى آسمان و زمين است بر يكديگر پيشى گيريد. اين بهشت براى كسانى است كه به خدا و پيامبرانش ايمان آورده اند. اين بخشش خدا است به هر كس كه خواهد مى دهد و خدا داراى بخشش بزرگ است.
چيزهايى كه به شما داده شده بهره زندگى دنيا و آرايش آن است و آنچه پيش خدا است بهتر و پاينده تر است. آيا انديشه نمى كنيد؟
در احاديث فراوانى از دنيا به عنوان يك جايگاه كوتاه مدت و محل عبور و مزرعه آخرت ياد شده كه بايد از آن براى زندگى جاويدان آخرت استفاده نمود; از باب نمونه:
علىعليهالسلام
فرمود: آگاه باشيد! اين دنيايى كه شما آرزوى آن مى كنيد و به آن دلبستگى داريد و او هم شما را خشنود كرده، خانه و منزلتان نيست كه براى آن آفريده شده يا بدان جا خوانده شده باشيد. آگاه باشيد! دنيا پابرجا نيست و شما در آن نمى مانيد و اين دنيا گرچه شما را فريفته اما هشدارتان هم داده. پس فريفته شدن را به تحذيرش و طمع كردن آن را به تخويف و ترساندنش واگذاريد و در اين دنيا به خانه اى كه دعوت شده ايد سبقت گيريد.
هم چنين فرمودعليهالسلام
:
حقا كه دنيا برايتان خانه پايدار آفريده نشد، بلكه موقت و براى آن كه توشه كردار نيك گيريد و به خانه جاويد ببريد.
و فرمود:
اى مردم! دنيا خانه گذر است و آخرت خانه ماندن، پس از گذرگاه براى جاى ماندنتان بهره بگيريد. پرده ها را نزد آن كه پنهانى هاى شما را مى داند بالا مزنيد. دل هايتان را از دنيا پيش از آن كه از بدن ها خارج شود بيرون آوريد. پس در دنيا امتحان مى شويد و براى غير آن آفريده شده ايد.
از اين آيات و احاديث و امثال آنها استفاده مى شود كه زندگى اصيل انسان از ديدگاه اسلام زندگى نفسانى و اخروى اوست و زندگى در دنيا وسيله اى است براى تأمين سعادت اخروى. از اين جا مى توان نتيجه گرفت كه هدف نهايى پيامبران نيز اين بوده كه راه تقرب و كمال و نيل به سعادت اخروى را در اختيار انسان ها قرار دهند و جز پيامبران، كه از جانب خدا آگاهى يافته اند، شخص ديگرى نمى تواند چنين راهى را معرفى كند. پيامبران، ايمان به خدا، معاد و نبوت و پرستش خداى يگانه و تخلّق به اخلاق نيك را تنها راه رسيدن به سعادت اخروى معرفى كرده اند.
بنابراين، نظر دوم تأييد مى شود و نظر اول، كه اصلاح امور معاش مردم را اصيل و هدف نهايى پيامبران مى دانست، مردود و بر خلاف آيات و احاديث است.
ليكن منظور ما اين نيست كه پيامبران به اصلاح زندگى دنيوى مردم و اقامه عدل و قسط و نفى ظلم و تبعيض و اختلاف توجه نداشتند. بلكه در نيل به اين هدف نيز كمال جديت را داشتند، اما همين موضوع را به عنوان يك ارزش واقعى و يكى از بهترين وسايل تكميل نفس و تقرب الى الله معرفى مى كردند. كار و كوشش و خدمت به خلق خدا و رعايت عدالت را، در صورتى كه با قصد اخلاص انجام بگيرد، يكى از بهترين عبادت ها مى دانستند. چون بدين وسيله زندگى اجتماعى انسان امكان پذير مى شود و محيط مناسبى براى تزكيه و تهذيب نفس و پرستش خداى يگانه فراهم مى گردد.
از اين جا بطلان قول كسانى كه مى گفتند: پيامبران در اهداف خود ثنوى بوده و به امور دنيوى و اخروى به طور يكسان توجه داشتند روشن مى گردد، زيرا دنيا در نظر پيامبران فقط ارزش مقدمه اى دارد، يعنى مزرعه آخرت است و در آن مى توان به كسب كمالات نفسانى و سعادت اخروى پرداخت. بنابراين پيامبران دنيا را از آخرت جدا نمى دانستند، بلكه سعى مى كردند امور دنيوى را در طريق تكميل نفس و تأمين سعادت اخروى قرار دهند.
____________________