محمدصلىاللهعليهوآلهوسلم
خاتم پيامبران
حضرت محمدصلىاللهعليهوآلهوسلم
آخرين پيامبر الهى است. بعد از آن حضرت، پيامبر ديگرى مبعوث نمى شود. پيامبر اسلام از آغاز دعوت، خود را خاتم پيامبران معرفى مى كرد و به همين جهت مورد پذيرش مسلمانان قرار گرفت. موضوع خاتميت در محيط اسلامى يك امر ضرورى به شمار مى رود و نيازى به اقامه برهان ندارد.
خاتميت پيامبر اسلام، هم در قرآن آمده و هم در كتاب هاى حديث; قرآن مى فرمايد:
محمد پدر هيچ يك از مردان شما نيست، ليكن فرستاده خدا و خاتم پيامبران است. خدا به همه چيز عالم است.
اگر «خاتم» را در اين آيه به كسر تاء بخوانيم، چنان كه بعضى قراء خوانده اند، به معناى پايان دهنده است و صراحت دارد كه حضرت محمدصلىاللهعليهوآلهوسلم
آخرين پيامبر است. اما چنان چه به فتح تاء خوانده شود، به معناى چيزى است كه با آن، چيزى ختم مى شود. انگشتر و مُهر نيز به همين خاطر خاتم مى گويند، زيرا در پايانِ نامه زده مى شود و نشانه ختم آن است. با احتمال دوم نيز خاتم بودن پيامبر اسلام از آيه استفاده مى شود، زيرا به عنوان مهرى معرفى شده است كه در پايانِ نامه رسالت مى آيد.
بنابراين بعد از او پيامبرى مبعوث نخواهد شد. پس خاتميت پيامبر اسلام، به خوبى از آيه مذكور استفاده مى شود، چنان كه مسلمانان صدر اسلام نيز همين معنا را مى فهميدند و در خاتميّت آن حضرت ترديدى نداشتند.
آيات ديگرى نيز در اين باره وجود دارد كه نيازى به ذكر آنها نيست.
در مورد خاتميت پيامبر اسلام احاديث فراوانى هم وجود دارد كه در ذيل به نمونه هايى از آنها اشاره مى شود:
سعدبن ابى وقاص از پدرش روايت كرده كه رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
به علىعليهالسلام
فرمود:
تو نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسى هستى، جز اين كه بعد از من پيامبرى نيست.
حديث مذكور «حديث منزلة» ناميده مى شود و به طرق متعددى در كتاب هاى شيعه و سنى نقل شده و بر عدم بعثت پيامبرى بعد از پيامبر اسلام دلالت دارد.
از ابوهريره نقل شده است كه گفت: پيامبر اكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود:
من براى همه مردم جهان مبعوث شده ام و با من نبوت خاتمه يافت.
ابوامامه از پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
نقل كرده كه فرمود:
اى مردم! بعد از من پيامبرى نمى آيد و بعد از شما امتى نيست. پس خداى را پرستش كنيد، نمازهاى پنج گانه را به جاى آوريد، ماه رمضان را روزه بگيريد، حج خانه خدا را انجام دهيد و زكات اموالتان را بپردازيد تا نفوستان پاكيزه شود. از واليان امرتان نيز اطاعت كنيد، تا داخل بهشت شويد.
اميرالمؤمنينعليهالسلام
فرمود:
خدا پيامبر را در زمان فَترت فرستاد كه در ارسال پيامبران فاصله افتاده بود و مردم در تنازع بودند. پس با فرستادن او رسالت را تمام كرد و وحى را خاتمه داد.
از اين احاديث و مانند اينها استفاده مى شودكه حضرت محمدصلىاللهعليهوآلهوسلم
خاتم پيامبران است و بعد از او پيامبرى نيامده و نخواهد آمد. قبلاً نيز گفته شد كه پيامبر اسلام از آغاز دعوت، خود را به عنوان خاتم انبيا معرفى مى كرد و هر كس پيامبرى او را مى پذيرفت خاتم بودن او را نيز مى پذيرفت. بنابراين اثبات خاتميت پيامبر اسلام نيازى به دليل جداگانه ندارد.
پرسش: علت ختم نبوت چيست؟ اگر مردم نياز به پيامبر و دستورهاى آسمانى دارند اين نياز در همه زمان ها بوده و هست و اگر بعد از بعثت پيامبر اسلام اين نياز برطرف شد بايد نسبت به پيامبران گذشته نيز همين امكان وجود داشته باشد؟ چرا يكى از آنان خاتم پيامبران نشد؟
پاسخ: در اين جا به چند مطلب اشاره مى شود:
١ - دين، يك حقيقت و يك راهى است كه همه اديان آسمانى در آن اشتراك دارند. اصول اديان در چند بخش خلاصه مى شود:
اول: ايمان به خدا و شناخت او. دوم: ايمان به معاد و زندگى بعد از مرگ و ثواب ها و عذاب هاى اخروى. سوم: ايمان به پيامبران. چهارم: وظايف و تكاليف اخلاقى، عبادى و اجتماعى انسان ها.
همه پيامبران و همه اديان آسمانى در اصول مذكور مشترك بودند و پيروانشان را به همين اصول دعوت مى كردند.
٢ - گرچه اديان آسمانى در اصول و كليات مذكور اشتراك دارند، اما همه آنها يكسان و در يك سطح نيستند بلكه از جهت عمق معارف و مطالب عقلى، قوانين و مقررات اجتماعى، كيفيت و كميت و نوع مراسم عبادى تفاوت هاى فراوانى دارند. اديان در طول تاريخ به تدريج تكامل يافته و گسترده تر شده است. تفاوت هاى مذكور معلول تكامل عقلى و توسعه علوم و اطلاعات بشر و تغيير و تحولى است كه كم كم در زندگى انسان ها به وجود آمده است.
دانش و اطلاعات و استعداد عقلى بشر اوليه قطعاً در سطح علوم و استعدادهاى عقلى بشر كنونى نبوده و ازطرفى زندگى فردى و اجتماعى انسان هاى اوليه نيز هرگز مانند گستردگى و پيچيدگى زندگى انسان هاى كنونى نبوده است. معارف، احكام و قوانين دين هم مطابق استعدادها و نيازهاى بشر از جانب خدا به وسيله پيامبران فرستاده مى شود و آنان مأمور بودند بر طبق استعداد مردم سخن بگويند. لذا پيامبر اسلامصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود:
ما پيامبران مأموريت داريم كه با مردم به مقدار عقلشان سخن بگوييم.
پيامبران در طول تاريخ همانند والدين مهربان، دست بشر را با تدبير گرفتند و قدم به قدم ترقى دادند تا به سطح كنونى رسيد. بنابراين هر چه بشر رشد عقلى و استعداد بهترى پيدا مى كرد معارف عالى ترى بر او عرضه مى داشتند. هم چنين اگر نيازمند قوانين و مقررات كامل تر و گسترده ترى بود، احكام و مقررات كامل ترى در اختيارش نهاده مى شد.
حركت تكاملى انسان ها با نظارت و كوشش پيامبران الهى در طول تاريخ هم چنان ادامه يافت تا وقتى كه عقل و استعداد بشر به حدى رسيده بود كه مى توانست عالى ترين معارف و علوم را درك كند به همين جهت پيامبر اسلام مبعوث شد تا نياز بشر را برطرف نمايد.
قرآن كريم توسط پيامبر اسلامصلىاللهعليهوآلهوسلم
بر مردم نازل شد تا عالى ترين حقايق و معارف دين را به مردم برساند و نه تنها براى مردم آن عصر بلكه براى دانشمندان هر عصر و زمانى قابل استفاده است و هرگز كهنه نمى شود.
قرآن مجيد و سيره پيامبر اسلام دو ميراث غنى علمى و دينى اى هستند كه در اختيار مسلمانان مى باشند.
٣ - پيامبر اكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
براى نگهدارى و حفظ علوم نبوت و احكام اسلام و اجراى آنها تدبير ديگرى نيز انديشيد و آن نصب امام بود. پيامبر اسلام به دستور خداوند امامان معصوم را به عنوان مرجع معتبر علمى و دينى و در رديف قرآن معرفى نمود و اقوال و سيره آنان را حجت دانست.
بنابراين از اين طريق نيز احاديث فراوانى در اختيار مسلمانان قرار گرفته كه نيازهاى دينى آنان را تأمين مى كند.
٤. اجازه اجتهاد و استنباط احكام از قر آن، سنت و سيره معصومينعليهالسلام
و استفاده از عقل. دانشمندان و فقهاى اسلام علاوه بر قرآن، ميراث بسيار غنى و گرانقدرى از احاديث را در اختيار دارند كه با اجتهاد و بررسى آنها مى توانند نيازهاى معنوى انسان ها را استخراج كرده و در اختيار آنان قرار دهند. هم چنين با اجتهاد و استفاده از منابع گرانقدر اسلام، پاسخ گوى نيازهاى گوناگون زندگى متغير انسان ها در هر عصر و زمانى باشند.
٥ - مردم عصر پيامبر اسلامصلىاللهعليهوآلهوسلم
از لحاظ رشد عقلى به حدى رسيده بودند كه علوم نبوت را كاملاً ارج مى نهادند و در حفظ و تبليغ آنها كوشش مى كردند.
مسلمين صدر اسلام چنين لياقتى را داشتند كه كتاب آسمانى خود را با حفظ و كتابت به طور كامل و بدون تغيير و تحريف نگه داشته و براى آيندگان باقى بگذارند. هم چنين از رشد عقلى و امكاناتى برخوردار بودند كه صدها هزار حديث را در زمينه هاى مختلف، از پيامبر اكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
و امامان معصومعليهالسلام
به دست آورده و از دستبرد حوادث نگه دارند.
لذا در چنين زمان و امكانات ويژه اى پيامبر اسلامصلىاللهعليهوآلهوسلم
به رسالت مبعوث شد. قرآن را آورد و عالى ترين معارف و كامل ترين احكام و قوانين را در اختيار مردم قرار داد. به وسيله امامت، دين را به اتمام رسانيد و امامان معصومعليهالسلام
را به عنوان حافظان دين و ادامه دهندگان راهش معرفى نمود. با چنين برنامه اى امت اسلام خودكفا شد و هيچ وقت نيازمند پيامبر جديد نشد.
اين است فلسفه ختم نبوت، ولى براى پيامبران و امت هاى گذشته چنين امكاناتى فراهم نشد.