دين محمدصلىاللهعليهوآلهوسلم
قبل از بعثت
سؤالى كه در اين جا مطرح مى شود اين است كه آيا حضرت محمدصلىاللهعليهوآلهوسلم
قبل از بعثت به دين و شريعتى تقيد داشته يا نه؟ و اگر داشته پيرو چه دينى بوده است؟
قبلا بايد بدين نكته اشاره كنيم كه متأسفانه در تاريخ و مدارك اسلامى چيزى نداريم كه به طور صريح متعرض اين مسئله شده باشد، ولى مطالبى را مى توان به عنوان شاهد تاريخى بيان نمود; از باب نمونه:
ابوالفداء مى نويسد:
سيره رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
اين بود كه سالى يك ماه به كوه «حرا» مى رفت و در آن جا عبادت مى كرد. قريش نيز در جاهليت همين عمل را انجام مى دادند. در آن زمان به هر فقيرى كه مى آمد غذا مى داد. بعد از پايان مراسم عبادت، قبل از ورود به خانه خود، خانه كعبه را طواف مى كرد.
غياث بن ابراهيم از امام جعفر صادقعليهالسلام
روايت كرده كه فرمود:
پيامبر اسلام بعد از اين كه به مدينه آمد جز يك مرتبه به حج نرفت. اما در مكه چندين مرتبه با خويشانش مراسم حج را انجام داد.
باز، آمده است: «محمدصلىاللهعليهوآلهوسلم
در سن چهار سالگى نماز مى خواند».
عمويش ابوطالب نيز حضرت محمد را در زمان كودكى چنين توصيف مى كرد: «هميشه هنگام شروع غذا بسم الله و بعد از آن الحمدلله مى گفت».
از اين قبيل توصيفاتى كه درباره آن حضرت آ مده چنين استفاده مى شود كه قبل از بعثت، مراسمى را به عنوان عبادت انجام مى داده است; نماز مى خوانده، سالى يك ماه در كوه حرا اعتكاف داشته، مراسم حج را انجام مى داده، كعبه را طواف مى كرده و هنگام غذا خوردن بسم الله مى گفته است. پس معلوم مى شود كه شخصى ديندار و پاى بندِ به عبادت ها بوده است.
علاوه بر اين، در بحث عصمت به اثبات رسيد كه پيامبران در عمر خود از كفر و شرك و گناه معصوم هستند. بنابراين بايد گفت: پيامبر اسلام قبل از بعثت نيز ديندار بوده، زيرا كفر و شرك با عصمت وى سازگار نيست.
قرآن نيز ضلالت و كفر را به طور كلى، حتى قبل از بعثت، از آن حضرت نفى كرده است، آن جا كه مى فرمايد: «قسم به ستاره هنگامى كه فرو مى نشيند كه همنشين شما [محمد] گمراه نشده و كج نرفته است.
بنابراين، در اصل تدين حضرت محمدصلىاللهعليهوآلهوسلم
قبل از بعثت هيچ ترديدى وجود ندارد.
بعد از قبول اصل ديندارى اكنون اين سخن به ميان مى آيد كه به چه دينى گرايش داشته است؟ در اين جا چند احتمال وجود دارد:
احتمال اول: از شريعت حضرت موسى يا حضرت عيسى پيروى مى كرده است، چون تنها شريعت آسمانى آن زمان همين دو دين بوده و پيروى از آنها بر همه واجب بوده است. پس حضرت محمد نيز قبل از بعثت بايد يكى از اين دو دين را داشته باشد.
اما احتمال مذكور مردود است، زيرا اگر يهودى يا مسيحى بود در مراسم دينى آنان نيز شركت مى كرد و با آنها معاشرت داشت و در تاريخ ثبت مى شد. در صورتى كه چنين چيزى نه در تاريخ ثبت شده و نه يهوديان و مسيحيان مدعى آن بوده اند.
چنان كه قبلا دانستيد حضرت محمد به مراسم و عبادت هايى تقيد داشته كه جزء اين دو دين نيست; مانند: حج، طواف كعبه، نماز و اعتكاف در كوه حرا. بنابراين از اين مجموع استفاده مى شود كه آن حضرت قبل از بعثت، يهودى يا مسيحى نبوده است.
احتمال دوم: پيرو شريعت حضرت ابراهيمعليهالسلام
بوده است. در توضيح اين مطلب مى توان چنين گفت: حضرت ابراهيمعليهالسلام
توحيد و خداپرستى را در حجاز پايه گذارى كرد. شريعت آن حضرت كه «حنيفيه» ناميده مى شد در ميان مردم آن سرزمين رواج داشت. فرزندش اسماعيل نيز آن شريعت را ترويج مى كرد. عرب هاى آن ديار كه غالباً از فرزندان اسماعيل بودند شريعت جدشان حضرت ابراهيم را پذيرفته و از آن دفاع مى كردند.
دين حضرت ابراهيم تا مدت ها، دين رسمى مردم جزيرة العرب بود. ولى با گذشت زمان، احكام، قوانين و مراسم عبادى آن دين حنيف كم كم به فراموشى سپرده شد و جز مراسم خاصى از قبيل: حج، وقوف به عرفات، مشعر و منى، قربانى، رمى جمرات، طواف كعبه، سعى بين صفا و مروه و چند عمل ديگر، چيزى از آن باقى نماند. بلكه با مرور زمان شرك نيز در عقايد مردم نفوذ كرد و با توجيهات غلط اشيا يا اشخاص ديگرى را شريك خدا قرار داده و آنها را پرستش مى نمودند. با همه اين انحرافات، باز هم خودشان را پيرو حضرت ابراهيم مى دانستند.
البته در ميان آنان افرادى وجود داشت كه از وضع موجود ناراضى بوده و احساس مى كردند كه حقيقت دين ابراهيم را از دست داده و به ضلالت افتاده اند و احياناً در صدد بودند تا احكام و مراسم عبادى دين حنيفيه را بيابند و آن را از خرافات پاك سازى كنند. در ذيل به نمونه هاى تاريخى آن اشاره مى كنيم:
ابن هشام مى نويسد:
در يكى از عيدها كه قريش نزد يكى از بت ها گرد آمده و با كمال احترام و كرنش برايش قربانى مى كردند چهار نفر از آنان از ديگران مخفيانه جدا شدند و در گوشه اى با هم چنين گفتند: پيمان ببنديم كه عقيده خودمان را از ديگران مخفى بداريم. آن چهار نفر عبارت بودند از: ورقة بن نوفل، عبدالله بن جحش، عثمان بن حويرث و زيدبن عمر. آنها گفتند: به خدا سوگند! شما مى دانيد كه قوم شما دين درستى ندارند، آنان دين پدرشان ابراهيم را به خطا گرفته اند. سنگى كه اطرافش طواف مى كنيم چيست؟ اين بت نه مى شنود، نه مى بيند، نه ضرر دارد و نه نفع. اى خويشان! دين درستى براى خودتان انتخاب كنيد. سپس در بلاد پراكنده شدند تا دين حنيف ابراهيم را پيدا كنند.
هم چنين مى نويسد:
زيدبن عمر توقف كرد، از دين خويشانش خارج شد ولى در دين يهود و نصارا نيز داخل نشد. از بت پرستى دست كشيد و از خوردن گوشت ميته، خون و گوشت حيواناتى كه براى بت ها قربانى مى شد اجتناب كرد و از كشتن فرزند نهى نمود و گفت: من فقط خداى ابراهيم را مى پرستم. لذا از دين اقوامش انتقاد كرد.
از پاره اى احاديث استفاده مى شود كه اجداد پيامبر نيز از دين حضرت ابراهيم پيروى مى كردند.
اصبغ بن نباته مى گويد: از اميرالمؤمنينعليهالسلام
شنيدم كه مى فرمود:
به خدا سوگند! پدرم و جدم ابوطالب و هاشم و عبدمناف هيچ گاه بت نپرستيدند. سؤال شد: پس چگونه عبادت مى كردند؟ فرمود: بر طبق دين حضرت ابراهيم عمل مى كردند و به سوى كعبه نماز مى خواندند.
بنابراين چنين به نظر مى رسد كه حضرت محمدصلىاللهعليهوآلهوسلم
قبل از بعثت از دين و شريعت حضرت ابراهيم پيروى مى كرده است، يگانه پرست بوده و با شرك و بت پرستى مخالفت مى نموده، نماز مى خوانده و مراسم حج را كه جزء مراسم عبادى شريعت حضرت ابراهيم بوده، انجام مى داده است. به خلوت گزينى و ذكر خدا و عبادت علاقه داشته و اخلاق نيك را رعايت مى كرده است.
از بعض روايات استفاده مى شود كه حضرت محمدصلىاللهعليهوآلهوسلم
قبل از بعثت، در شناخت مكارم و التزام بدان ها همواره از تأييدات الهى نيز برخوردار بوده است.
اميرالمؤمنينعليهالسلام
در اين باره مى فرمايد:
از همان زمان كه محمدصلىاللهعليهوآلهوسلم
از شير گرفته شد خدا به بزرگ ترين فرشته ها مأموريت داد تا شب و روز مراقب او باشند و او را به سوى كردار و اخلاق نيك هدايت كند.
علامه مجلسىرحمهالله
در اين باره مى نويسد:
روايت شده كه بعض اصحاب امام محمد باقرعليهالسلام
از آن حضرت از تفسير آيه(
إِلاّ مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُول فَإِنَّهُ يَسْلُك مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدا
)
سؤال كردند، در جواب فرمود:
خدا فرشتگانى را مأمور پيامبرانش مى نمايد تا مراقب عمل هاى آنان باشند و در تبليغ رسالت به آنان كمك نمايند. فرشته بزرگى را مأموريت داد تا از همان زمان كه محمدصلىاللهعليهوآلهوسلم
از شير باز گرفته شد، مراقب او باشد، به كارهاى خير و اخلاق نيك هدايتش كند و از بدى ها باز بدارد. اين فرشته همان كسى است كه به پيامبر مى گفت: «السلام عليك يا محمد رسول الله» در زمانى كه هنوز به رسالت مبعوث نگشته بود و پيامبر گمان مى كرد كه اين سلام از ناحيه سنگ و زمين است، ولى هر چه كنجكاوى مى كرد چيزى نمى ديد.
_____________________