طليعه سخن
بسمه تعالى
السلام على ائمه الهدى و مصابيح الدجى و اعلام التقى و ذوى النهى و اولى الحجى و كهف الورى و ورثه الانبياء و المثل الاعلى و الدعوة الحسنى و حجج الله على اهل الدنيا و الاخره و الاولى و رحمه الله و بركاته
توجه آدم ابوالبشر به شجره ممنوعه كه مثال دنيا بود، او و فرزندانش را مورد خطاب الهى(اهبطوا منها جميعا)
قرار داد و آنها را در اسفل السافلين وارد نمود. دنيايى كه مملو از و مزاحمات و نقايص و اعدامات است
بدينسان انسانى كه در بهترين تقويم خلق شده بود به واسطه تناول از اين شجره كه گاه از آن تعبير به شجره محمد و آل محمدصلىاللهعليهوآلهوسلم
مى شود، هبوط كرد و اين به معناى پذيرش امانت عظماى الهى يعنى ولايت محمديه و علويه مى باشد كه موجبات گسترانيده شدن بساط رحمت الهى و اعطاى نعمت وجود از طرف حضرت احديت گرديد.
به اين ترتيب از عالمى سراسر تنزيه و تقديس وارد عالمى سراسر تزاحم و تقصير شديم و «آدم آورد در اين دير خراب آبادم .»
تا اينجا سخن را تعبير به قوس نزول كرده اند كه انسان حيران سر از جهنم سوزان دنيا در آورد و آنگاه مخاطب به خطاب ملكوتى«ارجعى الى ربك »
قرار گرفت كه آغاز قوس صعود است
يا ايها الانسان انك كادح الى ربك كدحا فملاقيه
هدف از خلقت جز عبوديت نيست و عبوديت همان رجعت و حمل امانت الهى است رجعت به جايگاه اولى و فنا شدن در آن اصل حقيقى خود.
اين سير صعودى ، سير عشق است و مومنان واقعى آنانى هستند كه اين امانت الهيه ولايت را حمل مى نمايند و سرانجام به فى مقعد صدق عند مليك مقتدر
مى رسند.
سفر؛ بس طولانى و پرخطر است آن چنان كه صداى انسان كامل ، حضرت مولى الموحدين على ابن ابى طالبعليهالسلام
با آه و ناله بلند مى شود كه :
آه من قلة الزاد و عظيم المورد و طول الطريق
انسان محجوب ترين موجود است و به خاطر حجاب ها و واقع شدن در كثرات و اسفل السافلين ، صراط او طولانى ترين صراط و پر از خطرات مهلك و نابودكننده است
شب تاريك و بيم موج و گردابى چنين
|
|
حايل كجا دانند حال ما سبك بالان ساحل
|
شير در باديه عشق تو روباه شود
|
|
آه از اين راه كه در وى خطرى نيست كه نيست
|
گفته اند كه در اين راه جهت رستن از خطر بايستى به رفيق توسل جست كه «الرفيق ثم الطريق .»
طى اين مرحله بى همرهى خضر مكن
|
|
ظلمات است بترس از خطر گمراهى
|
آنگاه با دستگيرى و يارى اولياى الهى ، بنده در سايه عبوديت و بندگى از اين نقص ، به عز ربوبى و كمال نايل مى شود.
بهترين رفيقان راه ، انسان هاى كامل مى باشند كه خود دليل راه هستند و مانند فانوس هاى دريايى و كشتى هاى نجات ، مسافران گم گشته در طوفان دنيا را از گرداب حايل نجات مى دهند.
امام معصومعليهالسلام
مى فرمايند:
كلنا سفن النجاة و سفينة الحسينعليهالسلام
اءسرع
همه ما كشتى هاى نجاتيم و كشتى حسينعليهالسلام
سريعتر است
اهل بيتعليهمالسلام
كشتى هاى نجات و مدد آنانى هستند كه پاى اراده و همتشان در باتلاق دنيا به گل نشسته است اما كشتى حضرت سيدالشهداءعليهالسلام
بهتر و سريعتر عمل مى كند.
«او بابى است از ابواب بهشت و كشتى نجات و چراغ هدايت ، هر چند آباء عظام و ابناء كرام او نيز ابواب جنان و كشتى هاى نجات هستند لكن باب آن حضرت وسيع تر و كشتى او به ساحل نزديك تر و استغاثه به نور او سهل تر است همه ايشان پناه خلقند، لكن پناه آن جناب آسان تر و دايره او وسيع تر است .»
از چه رو است كه كشتى سيدالشهدا سريع تر از ساير اهل بيتعليهمالسلام
است ؟ و چه راز و رمزى در اين نهفته است ؟
راز و رمز اين سرعت در كربلا منطوى است بايد كربلا را شناخت و از مرز عاشورا گذشت و زمان و مكان را در نورديد و خويشتن را در قربانگاه كربلا قربانى نمود.
تا عاشق به رنگ معشوق در نيايد؛ نمى تواند معشوق را بشناسد. معرفت گرانبهاترين گوهر است كه روح را از قفس تاريك دنيا رها نموده و به آسمان هاى نورانى عروج مى دهد تا او با قلب ببيند و بشنود.
گفته شد كه سالك الى الله براى رسيدن به مقام قرب بايستى به مقام عبوديت نايل شود.
يا ايها الناس اعبدوا ربكم الذى خلقكم
اما عبادت داراى مراحل و مراتبى است كه بايستى منزل به منزل طى شود تا انسان به مقام حقيقت عبوديت برسد.
عبادت مكرمين ، عبادت متقين ، عبادت مخلصين و مخلَصين ، عبادت مصطفين و عبادت زاهدين ، هر كدام مرحله اى از مراحل عبادت هستند كه انسان تا جامع همه اين عبادات نشود، نمى تواند به مقام قرب مطلق نايل گردد.
اين امر مستلزم قدم گذاشتن در وادى هجرت و جهاد با نفس و عمل به تعاليم اسلام با تمام زواياى آن مى باشد كه همتى والا مى طلبد.
حال آن كه خداوند به خاطر سيدالشهداء و نوع شهادت آن امام همام الطاف خاصه اى براى آن جناب قايل شده است چنان كه در زيارت حضرت ابا عبدالله مقام جميع عبادات فوق الذكر قرار داده شده است
با عشق به سيدالشهدا است كه مى توان ره صد ساله را در يك شب پيمود.
در بحارالانوار جلد ٩٨ و ٥٩ آمده است :
«از براى زاير حضرت سيدالشهدا نوشته مى شود صلاة ملائكه و تسبيح و تقديس ايشان تا روز قيامت .»
اين مرتبه مخصوص عبادت مكرمين كه ملائكه الهى هستند، مى باشد.
در روايتى ديگر مى فرمايند:
«كسى كه امام حسينعليهالسلام
را زيارت كند از براى او حاصل مى شود مراتب عبادت مصطفين كه انبيا هستند.»
همچنين در بحارالانوار جلد ٩١ مى فرمايند:
«از براى زاير امام حسينعليهالسلام
حاصل مى شود مراتب عباد الصالحين و مومنين و متقين و خائفين .»
اين بدان خاطر است كه او بهترين سائر و سالك الى الله بوده است و زيباترين شيوه را جهت فناى فى الله و نهايتا بقاى در معبود و معشوق خويش برگزيد.
و خداوند امتيازات ويژه اى براى آن حضرت قرار داد كه در هيچ كدام از اولياى الهى اين خصوصيت وجود ندارد. به همين خاطر؛ كشتى او بسيار رونده است
در روايات آمده است كه :
«سجده بر خاك سيدالشهداء حجاب هاى هفتگانه را از ميان برمى دارد.»
نيز زيارت سيدالشهداء افضل از زيارت خانه خدا بيان شده به طورى كه پيامبر اسلامصلىاللهعليهوآلهوسلم
در حديثى مى فرمايند:
«... يك بار زيارت سيدالشهداء برابر است با نود حج مقبول من پيامبر.»
امام حسينعليهالسلام
بيت الله حقيقى است و خداوند جميع فضايل كعبه را براى او قرار داده است عشق به سيدالشهداء عشق به خدا است و عشق حقيقى و سوزاننده به حضرت احديت از سرچشمه ولايت حسين بن علىعليهالسلام
زيباتر شعله ور مى شود.
از اين رو است كه اكثر اولياى الهى از طريق استمداد و توسل به آن حضرت راه طولانى و پرخطر سلوك را به آسانى و سرعت طى مى نمايند.
يكى از عرفاى بزرگ معاصر در اين مورد مى فرمايند:
«همه اهل بيت كشتى نجاتند، اما كشتى امام حسين سريعتر است وقتى كه حركت مى كند ساير كشتى ها كنار مى كشند و راه را براى آن باز مى كنند. حركت امام حسينعليهالسلام
رو به خدا سريع است تجلى خدا هم به سوى او سريع است راه خدا سخت است اما با امام حسين خيلى آسان و كم كار است تجلى امام حسينعليهالسلام
همدوش تجلى خداست امام حسين نجوا و نهرى بين خدا و خلق است هر كس محاذى او شود او را به بالا مى برد وقتى با امام حسين كارت اصلاح شد، عبادتت هم تمام شد، دنيا هم تمام شد و به جاى اصلى خودت رفته اى .»
همه بزرگان دين به نوعى اين ارادت و عشق فوق العاده خود را به حضرت سيدالشهداء نشان داده اند برخى در قالب اشعار و برخى به صورت خطابه هاى جانسوز و برخى با گريه هاى فراوان
ذكر نمونه هايى از اين خضوع و خشوع بزرگان دين در برابر حضرت امام حسينعليهالسلام
مؤ يد اين سخن خواهد بود:
«حضرت آيت الله العظمى حاج شيخ عبدالكريم حائرى (رحمة الله عليه) دستور مى داد قبل از تدريس ، يك نفر قدرى مصيبت حضرت سيدالشهداءعليهالسلام
بخواند و سپس درس را شروع مى كرد. همچنين ايشان حتى پس از رسيدن به مرجعيت در خيابان ها در دسته هاى سينه زنى و عزادارى آن حضرت بر سر و سينه مى زد هنگامى كه يكى از نزديكانش دليل اين توسل و شيفتگى فوق العاده را مى پرسد در جواب مى فرمايد:
«من هر چه دارم از آن حضرت دارم .»
در كتاب سيماى فرزانگان آمده است كه :
«در تمام مدت اقامت حضرت امام خمينى (رحمة الله عليه) در نجف اشرف جز در موارد استثنايى برنامه زيارت هر شبه ايشان هرگز ترك نشد. در اغلب ايام زيارتى در كنار قبر امام حسينعليهالسلام
بودند و در هر دهه عاشورا هر روز زيارت عاشوراى معروفه با صد مرتبه سلام و صد مرتبه لعن مى خواندند.»
«مرحوم آيت الله بروجردى فرموده اند: دورانى كه در بروجرد بودم ، يك وقت چشمانم كم نور شده و به شدت درد مى كرد، تا اين كه روز عاشورا هنگامى كه دسته هاى عزادارى در شهر به راه افتاده بودند. من مقدارى گل از روى سر يكى از بچه هاى عزادار دسته - كه به علامت عزادارى گل به سر خود ماليده بود - برداشتم و به چشمان خود كشيدم ، فورا چشمانم ديد و نور خود را باز يافت و دردش تمام شد.»
همچنين معروف است كه آقا محمد باقر معروف به وحيد بهبهانى زمانى كه براى زيارت به حرم سيدالشهداء مشرف مى شد، اول آستانه كفش كن آن جناب را مى بوسيد و روى مبارك و محاسن شريف خود را بدان مى ماليد؛ پس از آن با خضوع و خشوع و رقت قلب به اندرون حرم مشرف مى شد و زيارت مى كرد و در مصيبت حضرت امام حسينعليهالسلام
كمال احترام را مراعات مى فرمود.»
شاها من ار به عرش رسانم سرير فضل
|
|
مملوك آن جنابم و مسكين اين درم
|
گر بر كنم دل از تو و بردارم از تو مهر
|
|
آن مهر بر كه افكنم آن دل كجا برم ؟
|
نامم ز كارخانه عشاق ، محو باد
|
|
گر جز محبت تو بود ذكر ديگرم
|
اى عاشقان كوى تو، از ذره بيشتر
|
|
من كى رسم به وصل تو، كز ذره كمترم
|
شيخ السالكين و جمال المتقين آيت معظم حق ؛ حضرت شيخ محمد تقى بهلول اعلى الله مقامه نيز از جمله عارفانى است كه عشق و علاقه او به اهل بيت عصمت و طهارت على الخصوص حضرت امام حسينعليهالسلام
شهره عام و خاص است
او با سرودن اشعار بسيار زياد و جانسوز در ذكر مصائب اهل بيتعليهمالسلام
همواره اين عشق و ارادت را بيان نموده است
معظم له آنچنان عاشق سيدالشهداء هست كه چون نام آن حضرت برده مى شد، بى اختيار اشك در چشمانش حلقه مى زد و با سوز و گدازى خاص شعر مى خواند و گريه مى كرد. شبى بعد از اقامه نماز شب در حالى كه به شدت گريه مى كرد، غزلى شورانگيز در مورد حضرت اباعبدالله خواند و فرمود:
چيزى به تو بگويم كه سعادت دنيا و آخرتت در آن است و آن اين كه چهل مرتبه در هر سحر بگويى :
اللهم العن اءول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له على ذلك اءللهم العن العصابة التى جاهدت الحسين و شايعت و بايعت و تابعت على قتله اءللهم العنهم جميعا.
معظم له ذكر فوق را مى خواند و گريه مى كرد. من در تعجب بودم كه چگونه انسانى با صد و اندى سن و سال اين چنين مانند مادر جوان مرده گريه مى كند و اشعارى كه از اعماق جان او و از سرچشمه دل نشاءت يافته و نشان از عشقى است كه از قلبى تراوش مى كند كه در رثاى سرور شهيدان تپيدنى خوش دارد.
از آنجايى كه زبان شعر در بيان حقايق ، كاربردى ظريف و دقيق دارد و اثربخشى آن در نفوس بسيار مى باشد اهل بيتعليهمالسلام
مرثيه خوانان و شاعران را در ذكر مصايب امام حسينعليهالسلام
تشويق و ترغيب مى كردند.
روايت زير شاهد بر اين معناست :
ابو عماره مى گويد: «امام صادقعليهالسلام
به من فرمود: در مصيبت حسين شعرى بخوان من خواندم حضرت گريست ، به خدا قسم به دنبال هم مى خواندم و حضرت گريه مى كرد تا جايى كه از داخل خانه صداى گريه شنيدم ، پس فرمود:
اى اباعماره ، هر كس شعرى براى امام حسينعليهالسلام
بخواند و پنجاه نفر را بگرياند، بهشت براى اوست و هر كس شعرى بخواند و سى نفر را بگرياند، بهشت براى اوست و هر كس شعرى را بخواند و بيست نفر را بگرياند، بهشت براى اوست و هر كس براى حسين شعرى بخواند و ده نفر را بگرياند، بهشت براى اوست و هر كس شعرى بخواند و خود گريه كند، بهشت براى اوست و هر كس شعرى بخواند و خود را به گريه در آورد بهشت براى اوست .»
مثنوى «برادر و خواهر كربلا» را معظم له سروده است و اين حقير افتخار كتابت آن را يافته ام چند روزى طول كشيد تا كتاب را به اتمام برسانم ، هر بار كه ايشان سروده هايش را تلاوت مى كرد قطرات اشك از چشمانش سرازير مى شد و مرتب رشته كلام را قطع مى كرد و مى فرمود:
«اين اشعار جگر آدمى را پاره پاره مى كند.»
بالاى منبر وقتى لب به سخن مى گشود در سوگ سيدالشهداء اشعارى قرائت مى نمود كه صداى گريه خود معظم له و حاضران بلند مى شد.
در مورد اين مثنوى و چگونگى سرودن آن معظم له مى فرمايد:
«هنگامى كه در زندان افغانستان بودم كتاب شعرى به نام «خواهر و برادر افغان » در افغانستان چاپ شد. اين ديوان شعر در مورد عشق مجازى و دنيوى و بيشتر مطالبش هجو بود. آن زمان اين كتاب شهرت بسيار زيادى پيدا كرد، به طورى كه همانند قرآن در همه خانه ها يافت مى شد و مردم در كوچه و بازار اشعار آن را براى هم مى خواندند. تصميم گرفتم در پاسخ به اين كتاب شعر، اشعارى در مورد كربلا و امام حسينعليهالسلام
با نام «برادر و خواهر كربلا» بسرايم و موفق به اين كار شدم آن سال وقتى اين كتاب در افغانستان چاپ شد از آن چنان شهرتى برخوردار گرديد كه كتاب خواهر و برادر افغان كاملا به بوته فراموشى سپرده شد و اين كتاب جاى او را گرفت .»
معظم له در مدت سه روز با اشتياق خاصى كه نشان از محبت او به بارگاه حضرت ابا عبداللهعليهالسلام
بود اين مثنوى را كه جمعا ١٢٣٠ بيت مى باشد از حفظ مى خواند و بنده مى نوشتم كه اتمام كتاب مصادف با اربعين حسينى ١٤٢٢ ه .ق بود.
از ايشان خواستم كه اجازه فرمايد نام كتاب را «مقتل بهلول » بگذارم كه معظم له موافقت كردند.
اءللهم ارزقنى شفاعة الحسين يوم الورود.