داستان هایی از پوشش و حجاب

داستان هایی از پوشش و حجاب0%

داستان هایی از پوشش و حجاب نویسنده:
گروه: زنان

داستان هایی از پوشش و حجاب

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: على ميرخلف زاده
گروه: مشاهدات: 11641
دانلود: 2897

توضیحات:

داستان هایی از پوشش و حجاب
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 116 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 11641 / دانلود: 2897
اندازه اندازه اندازه
داستان هایی از پوشش و حجاب

داستان هایی از پوشش و حجاب

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

ترفندهاى استعمار

دختران دبيرستانى «قاهره» رسما از پوشيدن شورت داغ و مينى ژوب ممنوع شدند، زيرا اين لباس ها باعث حواس پرتى دبيران خواهد شد...

خود دختران بجاى اينكه به مطالب دبير گوش كنند به لباس هاى يكديگر توجه دارند...»

تعجب اين است كه زن براى بدست آوردن زيبائى ، موى سر و ناخن ، پاها را بدست مدسازان ميدهد: يك روز گيس دم اسبى مى سازند و روز ديگر موهايشان را آشفته مى كنند و روز سوم مد «شينيون» را مى پذيرند و...

يك روز لاك ناخن را صدفى مى كنند، روز ديگر سرخ و روز سوم قهوه اى روز چهارم نارنجى و... يك روز رنگ اطراف چشم را سفيد مى كند روز دوم آبى ، روز سوم طلائى ، نقره اى و... يك روز پاشنه هاى كفش را ٨ سانتى متر بلند مى نمايند روز ديگر آن را كوتاه مى كنند، روز سوم پاشنه ها را صنارى مى نمايند و...

آرى زنى كه براى اين رنگارنگ شدن ، خود را براى زيبا شدن كه يك امر موهوم است دست اين و آن مى دهند آن هم براى چند لحظه و يا چند روز برخوردار شدن از زيبائى ، حاضر نيست براى بدست آوردن سعادت و آرامش ، خود را در اختيار شوهر بگذارد و هواى دل او را داشته باشد تا با يكديگر زندگى آسوده اى داشته باشند!(١٤١)

فروش زن

جوان ٢٤ ساله اى كه عاشق زن شوهر دارى شده بود زن را كه ٩ ماهه آبستن بود دزديد و در خانه يكى از اقوام خود در نقده مخفى كرد، آنگاه براى شوهر زن پيام داد:

زن تو مرا دوست دارد و الان هم پيش من است او را طلاق بده تا با او ازدواج كنم

محمد كه فرار زيبا با مردى غريبه را مايه ننگ خود مى دانست و ديگر حاضر نبود با او زندگى كند جواب داد:

حاضرم اين كار را بكنم ، بشرطى كه تو به من ده هزار تومان پول نقد بدهى و با هم قرار ملاقات گذاشتند و بالاخره زن به شش هزار تومان خريدارى شد و نقد دريافت گرديد و قرار شد كه وقتى زيبا بچه دار شد فرزندش را تحول پدرش بدهد.

اما هنگام وضع حمل «عروس حامله» در گذشت و داماد ناكام با چشمان اشكبار معشوقه اش را به گورستان برد و بخاك سپرد...»(١٤٢)

خُب اگر اين زنى كه شوهر دارد حجابش را رعايت مى كرد كدام مرد مى توانست او را ببيند و عاشق او بشود و اين جريان پيش آيد كه نه دنيا داشته باشد و نه آخرت عبرت بگيريد.

شوهر عاشق

زنى كه داراى دو كودك بود مى گفت :

شوهرم عاشق دوستم شده است و دل از زندگى و خانه كنده و دوست يك دختر بيست ساله شده و مدتها است كه با اين زن رفت و آمد دارد و همين معاشرت سبب عشق شوهرش نسبت به او شد.

زن براى بر هم زدن اين عشق يك بار دست به خودكشى زد ولى نتيجه اى نگرفت

آرى زن بچه دار و شوهر كرده ، با دختر بيست ساله امروزى دوست مى گردد و پاى او را به خانه خود باز مى كند و شوهر دله او هم با او معاشرت مى نمايد.

سرانجام دوستى هاى عصر اتم را ملاحظه نمائيد!! پايان دوستى ها و ازدواج هائى كه بر اساس معنويت نيست !!(١٤٣)

اگر آن زن دوست بى حجاب خود را توى زندگى خودش نمى آورد، شوهر دله او عاشق روى زيباى او نمى گشت كه كار به خودكشى گردد.

حجاب گل باز نشده

گل تا باز نشده است معطر است ، وقتى كه باز شد، عطر خود را از دست مى دهد. زن تا با حجاب است زيباست ، وقتى كه اين حجاب را كنار زد آن زيبايى و طراوت خود را از دست مى دهد.(١٤٤)

زنى شوهر را داغ كرد

مشهد: آقاى محى الدين با سر و صورت زخمى و پنبه كارى شده در حاليكه دائما با وحشت اطراف خود را نگاه مى كرد مى گفت :

آقا آمده ام از دست زن عفريته ام شكايت كنم شما را بخدا مرا از دست او نجات دهيد...

چرا آقا؟ مگر همسرتان چه خطائى كرده ؟ خطا؟! اختيار داريد قربان مرحمت آقا... اسمش را نمى شود خطا گذاشت قضيه اين است كه زن بنده همينكه در و تخته اى به هم مى خورد مى افتد بجان من و تامى خورم كتكم مى زند...

امروز هم ضمن يك كتك كارى مفصل ، دست و پاى مرا با طناب بست و بعد با سيخ كباب ده جاى بدنم را داغ كرد... آخر من خجالت مى كشم آن جاها را نشان بدهم

عجب پس با اين حساب خانم شما...

نگوييد خانم ، قربان بفرمائيد هيولا... مى دانيد آقا من كارمند دولت هستم و ماهى دو هزار تومان حقوق دارم و با آن يك خانواده پنج نفرى را اداره مى كنم اما زن بنده درست يكهزار تومان از اين پول را هر ماه خرج آرايش و خريد لباس خودش مى كند حرف هم كه مى زنم جوابم را با كتك مى دهد تا اينكه امروز خواست برايش يك پالتو پوستى بخرم و چون گفتم چنين پولى ندارم دور از جان شما با سيخ كباب افتاد بجان بنده(١٤٥)

قتل در خواب

دختر و پسرى كه از برترى و زيبائى ، وجاهت ، جذابّيت برخوردار است ، بايد بداند كه او بيشتر در معرض خطر است

خيلى عشقها، محبتها، روابط، پايه و اساس ندارد مگر در پر تو بنياد الهى و انسانى تَشَكُل يابد.

اسلام براى جلوگيرى از روابط ناسالم و ناشايسته بياناتى را بيان داشته كه قابل توجه هست

كسى كه زيباست بايد بداند هزاران دام و مكر برايش گسترده شده كه برخى از آنها بسيار موقّت و زودگذر است ، گاهى هم جنبه انحراف و بدبختى است ، برخى از آنها موجب پشيمانى و آبرو ريزى خواهد بود.(١٤٦)

اين داستان حقايقى را به ما مى آموزد:

من قصد كشتن دخترم را نداشتم ولى بخاطر رفتار ناپسند او كه باعث آبرو ريزى من شده بود ناچار به مشروب پناه بردم و در حاليكه از شدت مستى روى پاهايم بند نبودم به خانه وارد اطاق شدم همسر، دختر و بچه هايم خوابيده بودند و ديگر چيزى نفهميدم

موقعيكه دخترم چهار ده ساله بود با اين جوان آشنا شد.

آنها مرتب با هم پنهانى ملاقات مى كردند وقتى از مزاحمت هاى او بستوه آمدم خانه ام را عوض كردم ولى او دست از مزاحمتهايش بر نداشت

وقتى چنين ديدم تصميم گرفتم دخترم را به عقد او در آورم ، اما متوجه شدم كه داراى زن و فرزند است به او گفتم دست از تعقيب دخترم بردار!

گفت : حاضرم بخاطر ازدواج با او زنم را طلاق بدهم مشروط بر اينكه شهرزاد و پانصد تومان مهريه اش را بدهى ، چون آبروى خانوادگيم در خطر بود حاضر شدم ، بعد فهميدم كه او فقط مى خواهد با دخترم عشقبازى كند. دخترم هم اين مطلب را فهميده بود و قول داد كه او را فراموش كند و بدرسصلى‌الله‌عليه‌وآلهخود ادامه دهد، اما باز هم وسائل درس را كنار گذاشت و با جوان رابطه پيدا كرد.

ديگر دوستان و آشنايانم سرزنشم مى كردند و هر كجا مى رفتم انگشت نما بودم

و سرانجام با كارد سلاخى دخترش را در خواب بقتل رسانيد.»(١٤٧)

اين مرد اگر از اول ، آئين اسلام و حجاب را در خانواده جا مى انداخت دخترش روى خود را به جوانان دله نشان نمى داد كه به اينجا كشيده شود.

چينيها

در چين مردم فاقد سه چيزند و اين فقدان نيز خود براى مردم چنين سعادت بزرگى است :

اوّل : كاباره و تفريحات زيانبخش

دوّم : لوازم آرايش بطرزى كه امروز در غالب كشورها رواج دارد.

سوّم : لباس به سبك غربى

در چين از مينى و ماكسى و شرت داغ خبرى نيست مردم خيلى ساده لباس مى پوشند... و همينگونه مسائل ، رمز ترقى و تكامل چين است و هرگاه مسلمانان اين گونه مسائل را با سرمايه ى معنوى اسلام در آميزند بطور حتم آقائى و رهبرى جهان را اشغال خواهند كرد و روزى خواهد رسيد كه بار ديگر بر دنيا حكومت خواهند كرد و آن روز در اثر پشتكار و جديت دير نخواهد بود...(١٤٨)

لباسهاى جلف

دوشيزگان و بانوان فكر ميكنند با پوشيدن لباس جلف و زننده ، بر دوستانشان مى افزايند و شهرت بيشترى پيدا ميكنند و آسايش بهترى خواهند داشت ، در صورتيكه اينها غافلند كه با اين جلف بازى ها نه تنها به جوانان ولگرد و منحرف مى افزايند، بلكه همانطوريكه در آمارهاى ياد شده از آمريكا روشن شد خودشان بيشتر در معرض تجاوز و تهديد هستند.

داستانهاى تجاوز، اغفال ؛ خودكشى و فرار، بيشتر در ميان همين جلف پوشان است - اين داستان حقايقى را به ما مى آموزد:

مشهد : پسر ١٥ ساله اى كه از خانه فرار كرده بود دستگير شد، وى در باره ى علت فرار خود گفت : مادرم هنگام رفتن به خيابان ، لباس هاى جلف مى پوشد و بهمين سبب همسالانم مرا متلك باران ميكنند. من چند روز قبل از مادرم خواستم بعد از اين لباس مناسب بپوشد، بجاى توجه بخواست من چند ناسزا نثارم كرد و شكايتم را پيش پدرم برد و پدرم هم مفصلا كتكم زد.

حال شما بگوئيد مى شود با اين پدر و مادر بى تربيت زندگى كرد؟ همه پدر و مادران از لباس پوشيدن پسران و دخترانشان در رنج و عذابند و من بدبخت از لباس پوشيدن مامانم

وقتى پدر و مادر پسر شاكى آمدند معلوم شد حق با اوست ، زيرا مادر كه در حدود چهل و پنج سال دارد لباسى مى پوشد كه براى دختران ١٧- ١٨ ساله هم مناسب نيست

همين زنها و دوشيزگان جلف هستند كه در كوچه و خيابان مورد حمله متلك گويان قرار مى گيرند و روز بروز با روش خود بر خيل مزاحمين مى افزايند و پس از آن بر زندانيان ، تيمارستانيان و خودكشى كنندگان(١٤٩)

مثل اين باشيد

١ - يكى از علماء بزرگ (مرحوم آية الله سيد باقر مجتهد سيستانى پدر آية الله سيد على سيستانى و مرحوم سيد محمود مجتهد سيستانى) در مشهد مقدس براى آنكه به محضر امام زمان عجل اللّه شرفياب شود ختم زيارت عاشورا در چهل جمعه هر هفته در مسجدى از مساجد شهر آغاز مى كند ايشان فرمودند: در يكى از جمعه هاى آخرين ، ناگهان شعاع نورى را مشاهده كردم كه از خانه ى نزديك آن مسجدى كه من در آن مشغول به زيارت عاشورا بودم مى تابيد، حال عجيبى به من دست داد، از جاى برخاستم و بدنبال آن نور بدر به آن خانه رفتم ، خانه كوچك و فقيرانه اى بود، از درون خانه نور عجيبى مى تابيد.

در زدم وقتى در را باز كردند، مشاهده كردم حضرت ولى عصر امام زمان عجل اللّه در يكى از اتاقهاى آن خانه تشريف داشتند و در آن اتاق جنازه اى را مشاهده كردم كه پارچه اى سفيد بروى آن كشيده بودند، وقتى من وارد شدم و اشك ريزان سلام كردم ، حضرت بمن فرمودند: چرا اينگونه دنبال من مى گردى و رنجها را متحمّل مى شوى ؟ مثل اين باشيد (اشاره به آن جنازه كردند) تا من دنبال شما بيايم !

بعد فرمودند: اين بانوئى است كه در دوره بى حجابى (رضا خان پهلوى) هفت سال از خانه بيرون نيامده مبادا نامحرم او را ببيند! (١٥٠)

پند

اى بانو و اى دختر مسلمان آيا حجاب تو و زندگى تو مورد رضاى امام زمانت هست ؟

آيا آنگونه زندگى مى كنى كه حضرت ولى عصر عجل الله تعالى فرجه بتو نظر مرحمت فرمايد؟

آيا تقوى و حياء و عفت و حجاب تو آنگونه است كه نامت در زمره ياوران حضرتش ثبت گردد؟

آيا آنگونه هستى كه در هنگام مرگ عزيزانت محمد و آل محمد صلوات الله عليهم اجمعين به بالين تو آيند و سفارش تو را به فرشته مرگ نمايند و در لحظات سخت واپسين زندگيت آنگونه پاك هست كه اگر امام زمان خواست در شهرى چند لحظه اى ساكن شود خانه تو را براى زندگى انتخاب كند؟

آيا لباس و پوشش شما اسلامى است ؟(١٥١)

نتيجه بدحجابى

يكى از علماء مشهد مى فرمود:

روزى در محضر مرحوم حجة الاسلام و المسلمين سيد يونس اردبيلى بوديم ، جوانى آمد و مسئله اى پرسيد و گفت : من مادرم را دو روز پيش دفن كردم و هنگامى كه وارد قبر شدم و جنازه مادر را گرفته خواستم صورت او را روى خاك بگذارم كيف كوچكى كه اسناد و مدارك و مقدارى پول و چك هائى در آن بوده از جيبم ميان قبر افتاده ، آيا اجازه مى دهيد نبش قبر كنيم تا مدارك را برداريم ؟ و تقاضا كرد كه نامه اى به مسئولين قبرستان بنويسند كه آنها اجازه نبش قبر بدهند.

ايشان فرمود: همان قسمت از قبر را كه مى دانيد مدارك در آنجاست بشكافيد و مدارك را برداريد و نامه اى براى او نوشت بعد از چند روز آن جوان را دوباره در منزل آقاى اردبيلى ديديم ، آقا از او پرسيدند: آيا شما كارتان را انجام داديد و به نتيجه رسيديد، او غمناك و مضطرب بود و جواب نداد بعد از آنكه دوباره اصرار كردند گفت :

وقتى من قبر را نبش كردم ديدم مار سياه باريكى دور گردن مادرم حلقه زده و دهانش را در دهان مادرم فرو برده و مرتب او را نيش ميزند!! چنان منظره وحشتناك بود كه من ترسيدم و دوباره قبر را پوشاندم !

از او پرسيدند: آيا كار زشتى از مادرت سر مى زد؟

گفت : من چيزى بخاطر ندارم ، ولى هميشه پدرم او را نفرين مى كرد زيرا او در ارتباط با نامحرم بى پروا بود و روگيرى و حجاب نداشت و با سرو روى باز با مرد نامحرم روبرو مى شد و بى پروا با او سخن مى گفت و در پوشش و حجاب رعايت قوانين اسلامى را نمى كرد با نامحرمان شوخى مى كرد و مى خنديد و از اينجهت هميشه مورد عقاب و سرزنشصلى‌الله‌عليه‌وآلهبود.(١٥٢)

حجاب و عفت در كربلا

بعد از ظهر عاشورا وقتى خيمه هاى حضرت اباعبدالله الحسينعليه‌السلام را آتش زدند و به فرمان حضرت سجادعليه‌السلام همه فرار كردند.

دختركى از فرزندان امام حسينعليه‌السلام مى گويد: من فرار مى كردم ، عربى ، مرا دنبال كرد و با نيزه به پشت من زد كه بزمين افتادم ، آنگاه چنان گوشواره مرا كشيده ، كه گوشم را دريد و من بيهوش شدم ، وقتى بهوش آمدم ديدم عمه ام زينب سر مرا بدامن گرفته نوازش مى كند.

اين دختر دلسوخته اى كه آشيانه اش ويران شده ، به آتش كشيده شده ، پدرش و برادرانش شهيد شدند، لب تشنه است ، سه روز است آب برويش بسته است ، وقتى به هوش آمد، نگفت : عمه تشنه ام ! نگفت : عمه گوشم مجروح است ! نگفت : عمه مرا تازيانه زدند! نگفت : پدرم كو! برادرم كو!...

فقط وقتى متوجه شد چادر بسر ندارد با گريه التماس كرد! عمه جان چادر ندارم !! آيا چادرى ندارى كه خود را با آن بپوشانم ؟

حضرت زينب گريه كرد و فرمود: دخترم چيزى براى ما باقى نگذاشته اند!(١٥٣)

پدر حجاب

وقتى حضرت سكينه دختر امام حسينعليه‌السلام روز يازدهم در گودال قتلگاه خود را روى بدن پدر انداخت و عده اى از اعراب با كعب نى و تازيانه او را از بدن بى سر پدر جدا كردند، نگفت : پدر مرا مى زنند! نگفت : پدر مرا به اسيرى مى برند! نگفت : پدر تشنه ام !

بلكه اشك مى ريخت و فرياد مى زد:

پدر برخيز ببين چادر از سرما كشيدند.

بابا سرهاى برهنه ما را بنگر.

بابا برخيز ببين عمه ام زينب را مى زنند!(١٥٤)

چادر نيمه

اين جمله معروف از حضرت زين العابدينعليه‌السلام است : اى كاش مادر مرا نمى زائيد، وقتى بود كه چشمش به همسر جوانش افتاد كه فرزندش حضرت باقرالعلومعليه‌السلام را كه دو ساله بود در بغل داشت و چادر او آنقدر كوچك بود كه اگر مى خواست خود را بپوشاند، آفتاب صورت فرزند را مى سوزاند و اگر مى خواست فرزند را زير چادر برد،نمى توانست خود را كامل بپوشاند، اين بود كه حجت خدا و مظهر غيرت پروردگار آهى كشيد و فرمود: ايكاش مادر مرا نمى زائيد و اين روز را نمى ديدم خواهرم بيا از كربلا آن دانشگاه بزرگ جهان ، درس حجاب و عفت و حيا بگير، بيا از كربلا فقط درس گريه نگيريم بلكه آنچه سيدالشهداءعليه‌السلام در آن دانشگاه بزرگ ، تدريس فرموده نيز بياموزيم(١٥٥)

شهيد راه ولايت و حجاب

سرور بانوان دو جهان حضرت فاطمه زهراعليها‌السلام براى حفظ حجاب و در راه دفاع از امام زمانش اميرالمؤ منين علىعليه‌السلام شهيد شد.

زيرا وقتى دشمن درب خانه حضرتش را به آتش كشيد، در را شكسته خواست وارد خانه شود، الگوى تقوى و حياء براى آنكه نامحرم او را نبيند، خود را پشت در پنهان نمود، آنگاه دشمن احساس كرد فاطمهعليها‌السلام پشت در است در را چنان فشرد كه حضرتش محسن را كه شش ماهه بود سقط نمود و به همين حادثه و صدمات ديگر از دشمن ، مريض شد و به شهادت رسيد.

اى دختران جوان و اى بانوان شيعه بنگريد كه در چه شرايط حساس و سختى بفكر حيا و حجاب و چادر خود بودند و در هيچ لحظه حجاب خود را فراموش نكردند آيا نمى خواهيد از مدينه و كربلا درس حجاب واقعى بگيريد آيا نمى خواهيد با حيا و حجاب بيشتر و دقيقتر به حضرت سيدالشهداءعليه‌السلام و خواهران و بانوان و عزيزانش عشق بورزيد آيا نمى خواهيد حسينى باشيد آيا نمى خواهيد زينبى باشيد!!؟؟(١٥٦)

الگوى تقوى

در مجلس عبيداللّه ابن زياد ديدند حضرت زينبعليها‌السلام آن الگوى تقوى و حيا پيوسته صورت مبارك خود را با آستينش مى پوشاند مبادا نامحرم صورت زينب را ببيند!(١٥٧)

ظاهر سازى

گرچه اسلام به تميزى ، نظافت ، خوشبو بودن توجه زيادى كرده ، ولى اگر اين امور موجب تحريك ديگران گردد قطعا حرام است ، اصولا زن و مرد يك حالت جلوه گرى بقول قرآن «تبرج» نسبت به جنس مخالف دارند، ولى زن از اين نكته بيشتر مى تواند بهره جويد زيرا از زمينه هاى بيشترى برخوردار است

اينكه خانمها وقتى مى خواهند خيابان بروند لحظاتى را مشغول صافكارى ، نقاشى ، بَتونه كارى و رنگ آميزى ، طراحى ، آرايش ، پالايش سر و صورت و اندام خود مى كنند، براى اين است كه در نظر ديگران جلوه كنند، بيچاره مردشان هميشه در انتظار وقتى هست كه همسرشان مى خواهد از منزل خارج شود عروسى برود، مجلس مهمى برود و... نگاهى به حلال خود بكند و لذت ببرد. خُب وقتى زن براى مردان نامحرم بزك كند مردان هم از زنان بزك كرده خيابان لذت مى برند.

خواهر! خيلى به جلوه گرى موقتى ، وعده هاى بى حساب ، موقعيت هاى دروغى ، علاقه نشان دادنِ مردان دلگرم نباش كه اگر كسى اين خصوصيات را واقعا مى داشت نياز نداشت همسر كنار خيابانى انتخاب كند و دنبال همسر پياده روى و سر كوچه بنشين و تو خيابان لوس بازى در آوردن نبود، مى رفت با پدر و مادر و بزرگان فاميلشان و يك مورد مناسب را پيدا مى كرد. خيلى باعزت و احترام فرد مورد نظرش را انتخاب مى كرد و آداب و رسوم معمولى و زمينه ازدواج آبرومندانه را فراهم مى كرد، چرا دنبال اين و آن ناشناخته آن هم مخفيانه برود.

برادر! خيلى به چهره سفيد، نورانى ، خوش آب و رنگ و... زنان توجه نكن (ممكن است اينها مصنوعى باشد و يا وسيله انحراف باشد) اگر نه دختر سالم ، متشخص و با وفا، در كوچه و خيابان دنبال شوهر نمى گردد، بلكه عفت خود را حفظ مى كند تا با احترام و عزت از او خواستگارى كنند و آغاز مستحكمى را داشته باشد و زمينه ساز آينده و آخرت خوبى باشد.

اگر پايه زندگى اساسى و حساب شده نباشد پايان رنج آورى خواهد داشت ، آخر همه زندگى كه مقام ، مدرك ، زيبائى ، اندام ، چشم ، ابرو، شهرت و... نيست ، بله اول زندگى يك مقدارى تاءثير دارد ولى بعدها مسائل ديگرى مانند: ايمان ، صداقت ، پاكى ، ادب عاطفه ، خانه دارى ، بچه دارى ، همسردارى و اساس زندگى را پايدار مى دارد.(١٥٨)

ملاك برترى

نظر اسلام ملاك ارزش و برترى مسائل زودگذر و ظاهرى نيست ، اگر چه به اين امور هم بى توجه نيست ، بلكه نهادهاى پاينده و قابل افزايش مورد توجه است ، آن چيزها ارزش است كه زمينه ساز قوا و پايدارى خانواده و نيز سبب تقرب و نزديكى بخدا باشد.

زيبائى چهره ، چشم و ابرو، لب و دهان ، و بينى ، سفيدى يا سبزه بودن زن و مرد، خوش اندام بودن و...كه ظاهرا ديده مى شود در صورتى ارزنده است كه در درون فرد ايمان ، وقار، ادب ، صداقت ، پاكى و...قرار داشته باشد وگرنه خود اين مسائل زمينه ساز از هم گسستن خانواده ميگردد.

چه بسا افرادى بخاطر ظاهر جذاب ، پيوند زندگى خود را آغاز كرده اند ولى چون از نظر معنوى ضعف داشته اند به ورطه سقوط و پرتگاه بدبختى كشيده شده اند، آنانكه گمان مى كنند اين عوامل ظاهرى ارزشمند است و بايد فقط ملاك پيوندها اين باشد سخت در اشتباه هستند.

زيرا پيامبر گرامىصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: از سبزى كنار زباله ها و كثافات پرهيز كنيد. عرض كردند: يا رسول مقصود شما چيست (خضراء الدمن)؟

فرمود: زن زيبائى كه در خانواده پست و بى اخلاقى پرورش يافته باشد.

اگر دختر و پسرِ زيبا و خوش اندامى ، در يك خانواده غير متدّين رشد كنند احتمال زياد دارد كه از سلامت معنوى و عفّت واقعى برخوردار نباشند.

اصولا هر برترى اگر در كنارش ايمان ، عقل وجدان باشد، ارزش پيدا مى كند.اگر دختر يا پسرى زيبا باشند ولى عقل نداشته باشند، ايمان نداشته باشند نه اينكه سعادت بخش نيست بلكه مصيبت بار مى باشد، گاه دختر يا پسر خود مقيد هستند، ولى از نظر فكر و انديشه و اراده ضعيف هستند و به دام صيادان جامعه گرفتار مى شوند، اين است كه بايد انگيزه و ملاك ازدواج ايمان باشد، تجربه نشان داده كه اين امور بدون معنويت سعادتبخشصلى‌الله‌عليه‌وآلهنخواهد بود. ممكن است در ذهن اين سئوال پيش آيد كه پس چرا زيبا رويان زودتر سامان مى يابند؟

بايد گفت : بخاطر اينكه اين اشتباه جامعه است كه زيبائى بدون ايمان ، بدون تشخّص ، بدون ادب را بهتر ميداند از سيما و اندام متوسط، اما با ايمان و اراده قوى

ما بايد خود ملاكهاى واقعى را ارج نهيم تا به مرور ضد ارزشها فراموش و ارزشها رشد يابد. از آن سوى به آنانكه از نظر خودشان احساس ضعف ظاهرى مى كنند توصيه مى كنيم كه به جاى جلوه گرى ، طنازى و...به افزايش جنبه هاى معنوى و انسانى خود بپردازند و از خدا و ائمه (عليه‌السلام ) بخواهند يك مورد مناسب را براى آنها بوجود آورند.

در زمان نه چندان دورى موارد مناسبى را خدا تاءمين خواهد كرد، ولى كسى كه بخواهد با مثلا فلان كمبود ظاهرى هى گناه كند، ديگران را به گناه وادار نمايد، بداند هيچ جاذبيت معنوى نخواهد يافت و...

آرى در روايات به اين امر توصيه شده كه زنان شوهران برجسته و نيكو صورت و سيرت برگزينند و مردان هم زنان زيبا و جذاب انتخاب كنند، ولى اين بدان معنى نيست كه بايد تمام نظر زيبائى باشد بلكه بايد ميزان ايمان او بالاتر باشد، اگر زيبائى ، برترى مرد يا زنى مثلا ٥٠ درجه باشد و پايه ايمانى او ٨٠ درجه نباشد بايد بداند كه زندگى موفقيت آميزى نخواهد داشت ، زيبائى و برترى زياد منهاى ايمان خطر آفرين است .و اين يك امر طبيعى است هر چه بلندى و تنومندى درخت افزوده گردد بايد ريشه هايش قوى تر باشد. وگرنه درخت ثُبات ندارد. هر چه ميزان مصرف برق بيشتر باشد، بايد قدرت تحمل سميهاى داخلى يك ساختمان و كنترل و كابل ورودى به خانه قوى تر باشد وگرنه موجب آتش سوزى و نارسائى در سيستم برقى مى گردد.

هر چه ارتفاع ساختمان و امكانات آن و تاءسيسات آن بيشتر باشد، بايد پايه و اساس ساختمان قوى باشد هر برترى مادى و ظاهرى كه در انسان وجود دارد اگر در كنارش بلكه بيشتر از او ايمان ، ادب ، وجاهت نباشد همان برترى شكست آفرين خواهد بود.

البتّه اين انحصار به جوانب ظاهرى ندارد، حتى برترى غير مستقيم هم همين خطر را دارد. مثلا دختر يا پسرى كه داراى علم ، مدرك ، تخصص و... هستند، همين امكان خطر برايشان وجود دارد. اگر پدر و مادر پولدارى داشته باشند همين مشكل در سر راهشان خواهد بود.(١٥٩)

مسئله

زن نبايد گفتارش بگونه اى باشد كه عشوه گرانه و محرّك باشد. زن نبايد طورى راه برود كه از صداى كفش و حالت راه رفتنش ديگران متوجه شوند.

زن نبايد براى غير همسر خود زينت (آرايش) كند.

زن و مرد نامحرم يا محرمى كه ترس تحريك باشد) نبايد در يك مكان تنها باشند، هر زنى كه از روى هوى و هوس به مردان اجنبى و نامحرم نگاه كند خداوند اعمال نيك او را تا آن وقت كه انجام داده محو مى كند و اگر به بستر غير شوهر خود رود بر خداوند متعال است كه او را با آتش بسوزاند، پس از آن عذابى كه در عالم قبر و برزخ بر او روا داشته است

زن نبايد پوشش نازكى داشته باشد كه بدن نما باشد. پيامبر گرامى ( صلى‌الله‌عليه‌وآله) نهى فرمود: كه زن با مرد نامحرم پيش از حد ضرورت سخن بگويند.

پيامبر گرامى (صلى‌الله‌عليه‌وآله ) فرمود: بوى بهشت از فاصله ٥٠ هزار سال قابل استفاده است ولى كسى كه به پدر و مادر خود بى احترامى كند و مردى كه نسبت به عفت خانواده اش بى توجه باشد بهره اى از بوى بهشت را نمى برد (يعنى اينقدر از بهشت دور است).

سئوال كردند: چرا يا رسول الله ؟

فرمود: زيرا اجازه مى دهد ناموسش (زمينه هاى زنا را بوسيله جلوه گرى ، خودنمائى و...) در بين جامعه ظاهر گردد(١٦٠). (١٦١)

ناپاكى ، شكست جامعه

كشور اسپانيا در جنوب غربى اروپا قرار دارد و از كشورهاى حاصل خيز و خوش آب و هواى اروپاست ، اين كشور در سال ٧١١ ميلادى زمان خلافت بنى اميه بدست مسلمانان فتح شد.

طارق بن زياد فرمانده يك لشكر ١٢ هزار نفرى از راه جبل الطارق (كه هم اكنون به نام او است) درزمان كمى اسپانيا را فتح كرد و مسلمانان حدود هشتصد سال بر اين كشور حكومت كردند.

مسيحيان هر چه كردند در اين هشتصد سال نتوانستند اسپانيا را با وجود جنگهاى خونين پس بگيرند، تا بالاخره زمامداران مسيحى از راه فحشا مسلمانان را شكست داده و از اسپانيا راندند و قتل عام مسلمين صورت گرفت

زمامداران مسيحى با يكى از افسران خائن مسلمان به نام «براق بن عمار» همدست شده و به كمك وى دو كار كردند:

١ - مشروبات الكلى را به حد و فور در شهرهاى اسپانيا با قيمتهاى ارزان و نازل وارد كردند و در اختيار جوانان مسلمان قرار دادند.

٢ - دختران طناز و دلرباى اروپائى را گروه گروه وارد شهرها كردند و به آنها راه جذب جوانان مسلمان را آموزش دادند و آزادانه در معابر عمومى در اختيار جوانان رخنه كرد و وقتى فساد به زمامداران سرايت كرد مقدمات نابودى و سقوط مسلمين فراهم شد.(١٦٢)

زنا و زنان

مى دانيم كه اسلام با هر عاملى كه موجب انحراف جنسى گردد مخالف است و به شدت با آن مبارزه مى كند: نگاه كردن ، لخت شدن ، لباس زننده پوشيدن ، مطالب بدآموز مطرح كردن : چه از طريق كتاب و چه از طريق فيلم و يا موسيقى ، ترانه و يا سرودهاى تحريك كننده

در عين اينكه اسلام در مبارزه با مفاسد با علتها مخالفت مى كند، با پديده هاى مفاسد هم مخالفت مى كند، يكى از مفاسد اجتماعى كه اسلام از راههاى مختلف با آن به مخالفت برخاسته زناست

عظمت مطلب از روايات زير روشن مى گردد:

صلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: «وقتى زنا زياد گردد مرگهاى ناگهانى فراوان شود.»

در روايت ديگرى رسولخداصلى‌الله‌عليه‌وآلهفرمود: زنا پنج اثر دارد: آبرو را مى برد (نور صورت بر طرف مى شود) فقر مى آورد، عمر را كوتاه مى كند، خدا را عصبانى مى سازد و زناكار براى هميشه در جهنم مى ماند.

و در روايت ديگر از امام صادقعليه‌السلام است كه فرمود: «زنا كار سه ضرر در دنيا دارد و سه ضرر در آخرت ، در دنيا نور صورتش گرفته مى شود، فقير مى گردد و عمرش كوتاه مى شود، در آخرت خدا از دست او عصبانى مى شود، حسابش سخت است و در عذاب جهنم براى هميشه خواهد ماند.

امام صادقعليه‌السلام فرمود: « تجاوز به ناموس مردم موجب تجاوز به ناموس زناكار مى گردد.»

از آنجا كه در و ديوار و زمين از گواهان اعمال ما هستند؛ روز قيامت گواهى به كارهاى خوب و بد ما خواهند داد.

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: «ناله اى كه زمين براى انجام سه عمل مى كند نمونه ندارد: خونى كه بى جهت روى زمين ريخته شود، غسل جنابت از زنا و براى نماز صبح خواب ماندن

در مورد عذاب زناكار همين بس كه به فرموده رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله : روز قيامت ، خدا به سه دسته اعتناء نمى كند: حرف نمى زند، تصفيه آنها را نمى پذيرد، و به آنها نگاه نمى كند و عذاب ابدى مخصوص آنهاست : پير زناكار، پادشاه ستمگر و خود خواه مغرور.

اين روايت شدت عذاب زناكاران را روشن مى سازد: اميرالمؤ منينعليه‌السلام فرمود: روز قيامت بوى گندى مى وزد كه همه مردم از آن ناراحت مى شوند و دماغ خود را مى گيرند، فرياد مى رسد: آيا مى دانيد اين بوئى كه شما را آزار داد چه بود؟

مردم مى گويند: نفهميديم و خيلى ما را ناراحت كرد.

گفته مى شود: اين بوى تعفن از پائين بدن زناكارانى است كه توبه نكرده اند و از دنيا رفته اند، خدا آنان را لعنت كرده و شما هم آنان را لعنت كنيد.تمام مردم با اين فرياد: خدايا زناكاران را لعنت كن

در روايت ديگرى فرمود: بوى تعفن آنان تا ٥٠٠ سال راه مى رود و مردم آزار مى كشند. (و خودشان هم پيش مردم شرمنده اند.)

رسولخداصلى‌الله‌عليه‌وآله در روايت ديگرى فرمود: «مهمترين گناهان در نزد خدا اينها هستند: كشتن پيامبر، امام ، خراب كردن كعبه (قبله مسلمانان) و زنا. (توجه فرموديد كه گناه زنا در رديف كشتن پيامبر و امامعليه‌السلام و خراب كردن خانه خدا (مكه) است .)

اسلام تنها عمل زناشوئى را زنا نمى داند بلكه مقدمه آنرا هم زنا مى داند و براى هر عضوى زنائى در نظر گرفته است : امام صادق و امام باقر (عليهما‌السلام ) فرمودند:

«اعضاى بدن هم زنا مى كنند:زناى چشمها نگاه كردن است ، زناى دهان بوسيدن و زناى دستها بدن نامحرم را لمس كردن ، خواه اين مقدمات به عمل زناشوئى برسد يا نرسد.»

نه تنها اعضاى بدن در گناه زنا شريك هستند، بلكه واسطه اى كه در زنا فعاليت مى كند در گناه زناكار سهيم است و امام صادق عليه‌السلام فرمود: «رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله واسطه گر را لعن نموده است .»

ناگفته نماند كه عمل جنسى با حيوان هم در حكم زنا است اين نكته قابل تذكر است كه گاهى غيرت مرد به جائى مى رسد كه حتى براى حفظ ناموس خود غيرت خروس را هم ندارد و خوك صفت همسر خود را براى ديگران مى برد كه چنين فردى گناهش بيشتر از واسطه هاست اين فرد در روايات به عنوان «دَيُوث» معرفى شده است و اين عذابها را دارد:

خدا در قيامت با او حرف نمى زند، به وى اعتناء نمى كند، مورد تصفيه قرار نمى گيرد، عذاب ابدى دارد بوى بهشت كه از ٥٠٠ سال راه فاصله شنيده مى شود او نمى شنود و نماز آنها در دنيا قبول نمى گردد.

در عين اين عذاب ها خداوند راه توبه را باز گذاشته است و هر چه زودتر بايد زن و مرد اين چنينى توبه كنند و پس از توبه واقعى ، بتدريج روح ايمان به آنان باز مى گردد و روز قيامت در بهشت خواهند بود.

امام صادقعليه‌السلام فرمود: در روز قيامت سه دسته آزادند تا حساب پايان يابد: كسى كه هيچگاه قصد زنا نكرده ، كسى كه مال او به ربا (بهره) مخلوط نشده و كسى كه واسطه زنا و ربا نگرديده است .»(١٦٣)