فصل چهارم:قضايايی كه مدعی را در حدود شرعی از اقرار منع و به انكار ترغيب نموده است!
۱- مردی كه به زنای خود اقرار كرد!
مردی نزد اميرالمومنينعليهالسلام
آمده گفت: يا اميرالمومنين! زنا كرده ام مرا پاك كن.
امامعليهالسلام
از او روی گردانده و به وی فرمود: بنشين! و آنگاه به حاضران رو كرده و فرمود: آيا نمی تواند كسی از شما كه مرتكب گناهی شده، گناهش را پنهان بدارد چنانچه خداوند آن را پنهان داشته است. (كنايه از اين كه بايد پنهان كند و اظهار ننمايد. و مقصود اصلی آن حضرت تعريض به اقرار كننده بود تا از اقرار خودداری كند).
بار ديگر مرد برخاسته گفت: يا اميرالمومنين! زنا كرده ام مرا پاك گردان.
آن حضرتعليهالسلام
به وی فرمود: چه چيز سبب شد كه چنين اقراری بر خود بكنی؟!
گفت: برای اين كه پاك شوم.
امامعليهالسلام
به وی فرمود: چه پاكی برتر از توبه؟ و به اصحاب خود رو كرده با آنان به گفتگو مشغول گرديد.
مرد بازخاسته گفت: يا اميرالمومنين! زنا كرده ام مرا پاك كن.
آن حضرتعليهالسلام
به وی فرمود: قرآن می خوانی؟
گفت: آری.
فرمود: بخوان! مرد چند آيه از قرآن را صحيح تلاوت كرد. باز اميرالمومنين، از او پرسيد؛ آيا مسائل لازم خود را از حقوق خداوند در نماز و زكات می دانی؟
گفت: آری.
آن حضرتعليهالسلام
مسائلی از او پرسيد و آن مرد درست پاسخ گفت. باز به او فرمود: آيا بيمار نيستی؟ و درد سر يا گرفتگی سينه ای در خود احساس نمی كنی؟
گفت: نه.
اميرالمومنينعليهالسلام
به او فرمود: وای بر تو! برو تا همان طوری كه آشكارا از حالت پرسيده ايم در غيابت نيز از حالت جويا شويم، و اگر بازنگردی تو را احضار نخواهيم كرد، و چون مرد دور شد آن حضرت از وضع جسمی و روانی او از اصحاب خود پرسش نمود، گفتند: كاملا سالم و حالش طبيعی است.
پس از چندی مرد باز آمده گفت: يا اميرالمومنين! زنا كرده ام مرا پاك گردان.
آن حضرتعليهالسلام
به وی فرمود: اگر باز نمی آمدی تو را طلب نمی كرديم اكنون كه دفعه چهارم اقرار توست و حكم خدا بر تو لازم شده، تو را آزاد نخواهيم كرد.
سپس آن حضرت به افرادی كه آنجا حضور داشتند فرمود: شما برای اجرای حد كافی هستيد و نيازی به اعلام ديگران نيست. شما را به خدا سوگند می دهم بامدادان كه می آييد بايد به صورتهايتان نقاب بسته باشيد به طوری كه هيچ كدامتان ديگری را نشناسد و فردا صبح در وقت تاريكی هوا حاضر شويد؛ زيرا ما به صورت كسی كه او را سنگسار می كنيم نگاه نمی نماييم.
فردا صبح طبق فرموده آن حضرت به هنگام تاريكی هوا در محل مقرر حاضر شدند. اميرالمومنينعليهالسلام
نيز به آنجا تشريف برد و فرمود: شما را به خدا سوگند می دهم حد نزند كسی از شما كه خودش مستحق چنين حدی می باشد؛ زيرا آن كس كه خداوند بر او چنين حقی دارد نمی تواند مثل آن حق را از ديگران مطالبه نمايد.
در اين هنگام عده زيادی از حاضران برگشتند، كه راوی می گويد: به خدا قسم تا اين ساعت نفهميدم آنها چه كسانی بودند، سپس آن حضرت چهار سنگ به طرف او انداخت و سايرين نيز به او سنگ زدند
.
۲- زنی كه از عذاب آخرت می ترسيد
زنی آبستن نزد اميرالمومنينعليهالسلام
آمده گفت: زنا كرده ام مرا پاك كن، خداوند تو را پاك كند؛ زيرا شكنجه و عذاب دنيا از عقوبت آخرت كه پايانی ندارد آسان ترست.
علیعليهالسلام
فرمود: تو را از چه پاك كنم؟
گفت: از زنا.
اميرالمومنينعليهالسلام
: آيا شوهر داری؟
زن: آری.
اميرالمومنينعليهالسلام
: آيا موقعی كه مرتكب اين عمل شدی شوهرت در سفر بود يا در حضر؟
زن: شوهرم در حضر بود.
علیعليهالسلام
فعلا برگرد و پس از آن كه فرزندت را زاييدی بيا تا تو را پاك گردانم. و چون زن مقداری از آن حضرت دور شد به طوری كه گفتار آن حضرت را نمی شنيد فرمود: خدايا! اين يك شهادت.
پس از چندی آن زن نزد اميرالمومنينعليهالسلام
آمده و گفت: فرزندم را زاييدم مرا پاك كن.
در اين هنگام امامعليهالسلام
كه گويی اصلا سابقه او را نداشته فرمود: تو را از چه پاك كنم؟
زن: زنا داده ام مرا پاك كن.
اميرالمومنينعليهالسلام
: آيا در موقع ارتكاب اين عمل شوهر داشتی يا نه؟
زن: شوهر داشتم.
آيا در آن هنگام شوهرت در سفر بود يا در حضر؟
در حضر بود.
برو فرزندت را طبق دستور خداوند دو سال تمام شير بده. زن برگشت و چون مقداری از آن حضرت دور شد به قدری كه صدايش را نمی شنيد، فرمود: خداوندا! اين دو شهادت.
و پس از آن كه دو سال سپری شد زن باز آمده و گفت: يا اميرالمومنين: فرزندم را دو سال تمام شير دادم اكنون مرا پاك كن.
امامعليهالسلام
مانند شخص بی خبری پرسشهای سابق را از او جويا شد. و آنگاه به او فرمود: حالا برو و از فرزندت نگهداری كن تا موقعی كه بتواند خودش غذا بخورد و از بامی پرت نشود و در چاهی نيفتد. زن گريان از نزد آن حضرتعليهالسلام
بازگشت، و چون مقداری دور گرديد، به اندازه ای كه آواز آن حضرتعليهالسلام
را نمی شنيد فرمود: خداوندا! اين سه شهادت.
عمر و بن حريث مخزومی زن را در بين راه ديد و به او گفت: ای بنده خدا! چرا گريه می كنی؟ من تو را ديده ام نزد علیعليهالسلام
می آيی و از او تقاضا می كنی تو را پاك گرداند.
زن گفت: آری، نزد اميرالمومنينعليهالسلام
آمدم و از او خواستم مرا پاك كند و آن حضرت فرمود: برو و فرزندت را نگهداری كن تا موقعی كه بتواند بخورد و بياشامد و... و می ترسم در اين مدت بميرم و مرا پاك نگرداند.
عمرو به او گفت: نزد اميرالمومنينعليهالسلام
برگرد و من از فرزندت كفالت می كنم.
زن نزد آن حضرت برگشت و تعهد عمرو را عرضه داشت اميرالمومنينعليهالسلام
مانند شخص بی سابقه ای به وی فرمود: چرا عمرو از فرزندت كفالت كند؟
گفت: يا اميرالمومنين! زنا كرده ام مرا پاك گردان.
آن حضرت فرمود: در آن هنگام شوهر داشتی يا نه؟
زن: آری شوهر داشتم.
آيا در آن وقت شوهرت در وطن بود يا در سفر؟
در وطن بود.
پس آن حضرت سر به سوی آسمان بلند كرده، به درگاه الهی عرضه داشت:
خداوندا! با چهار دفعه اقرار، حد بر او ثابت گرديد و تو به پيامبرت خبر داده ای كسی كه حدی از حدودم را تعطيل كند با من دشمنی نموده است، پروردگارا! من هرگز حدودت را تعطيل نمی كنم و در پی دشمنی تو نيستم و احكام تو را ضايع نمی گردانم، بلكه فرمانبردار تو و پيرو سنت پيامبرت می باشم.
در اين وقت، عمرو بن حريث نگاهش به صورت آن حضرت افتاد ديد رنگ رخسار مباركش از شدت غضب چنان قرمز شده كه گويی انار در صورتش پاشيده شده، پس به آن حضرت عرضه داشت: يا اميرالمومنين! من خيال می كردم از اين عمل من خوشحال می شويد ولی حال كه می بينيم ناراحتيد هرگز فرزندش را بر نمی دارم.
امامعليهالسلام
فرمود: آيا پس از آن كه آن زن چهار دفعه بر خود اقرار نموده فرزندش را كفالت می كنی؟ و تو كوچك هستی.
پس آن حضرت به منبر رفت و به قنبر فرمود: ميان مردم بانگ برآور تا همه برای نماز جماعت حاضر شوند. قنبر دستور را اجرا كرد و مردم به طرف مسجد هجوم آوردند بطوريكه مسجد پر شد.
در اين موقع امامعليهالسلام
بپاخاست و ثنای الهی بجای آورد سپس فرمود: ای مردم! پيشوای شما می خواهد برای اقامه حد بر اين زن به خارج كوفه رود و شما را به همراه خود ببرد و زمانی كه بيرون می آييد بايد سنگهای خود را همراه داشته و يكديگر را نشناسيد تا به خانه هايتان برگرديد و سپس از منبر فرود آمد و بامدادان خود آن حضرت به اتفاق زن بيرون شدند و مردم نيز در حالی كه يكديگر را نمی شناختند و به صورتهای خود نقاب بسته و سنگ در آستين داشتند از خانه ها بيرون شدند تا اينكه آن حضرت با زن و تمام مردم به پشت شهر كوفه رسيدند. آنگاه به حاضران خطاب كرده و فرمود: ای مردم! خداوند با پيامبر، پيمانی بسته و پيامبر نيز با من همان پيمان را بسته است كه هر كس مستحق حدی باشد نبايد به ديگری حد زند، اكنون هر كس از شما كه مستحق همين حد است حد نزند، پس تمام مردم برگشتند و تنها خود آن حضرت با حسن و حسينعليهالسلام
زن را سنگسار نمودند
.
۳- حد لواط
روزی اميرالمومنينعليهالسلام
در ميان گروهی از اصحاب خود نشسته و به گفتگو مشغول بود، در اين هنگام مردی نزد آن حضرت آمده گفت: يا اميرالمومنين! لواط كرده ام مرا پاك گردان.
آن حضرتعليهالسلام
به او فرمود: ای مرد! چنين سخنی مگو شايد اختلال به تو دست داده باشد.
فردا صبح نيز نزد آن حضرت آمده و گفت: يا اميرالمومنين! لواط كرده ام مرا پاك كن.
باز امامعليهالسلام
به وی فرمود: ای مرد! به خانه ات برگرد، شايد حواس پرتی عارضت شده و تا سه بار بعد از دفعه اول نزد آن حضرت آمده و سخن خود را تكرار كرد، تا دفعه چهارم كه طبق قانون اسلام حد بر او ثابت شده بود، علیعليهالسلام
به وی فرمود: پيامبر خداصلیاللهعليهوآلهوسلم
درباره مثل تو سه كيفر بيان فرموده و تو هر كدام را بخواهی اختيار كن. مرد گفت: آنها چيست؟
فرمود:
۱- يك ضربه شمشير هر جا برسد.
۲ بستن دست و پا و پرتاب از فراز كوه.
۳ سوزاندن با آتش.
مرد گفت: يا اميرالمومنين! كداميك از اينها سخت تر است؟
فرمود: سوزاندن با آتش.
مرد گفت: يا اميرالمومنين! من همين را اختيار می كنم.
آن حضرت به او فرمود: پس خودت را برای آتش آماده كن.
مرد برخاست و دو ركعت نماز به جای آورد و در تشهد نماز به درگاه خدا عرضه داشت: خداوندا! من از گناه خود به سوی تو بازگشت نموده و از كيفر اخروی آن ترسيده به نزد جانشين پيامبرت و پسر عمش آمدم و از او تقاضای پاك كردن نمودم و او مرا بين سه عقوبت مخير ساخت، خدايا! من سخت ترينش را برگزيده از تو می خواهم اين عقوبت را كفاره گناهانم قرار دهی و مرا به آتش دوزخ نسوزانی و آنگاه برخاسته با چشم گريان به طرف گودالی كه برايش حفر كرده بودند رهسپار گرديده و شعله های فروزان آتش را نظاره می كرد. در اين هنگام اميرالمومنينعليهالسلام
به وی فرمود: ای مرد برخيز! كه فرشتگان آسمان و زمين را به گريه آوردی و خداوند توبه ات را قبول كرد، برخيز و پس از اين به چنين گناهی بازگشت مكن
.
مؤ لّف: در روايت هفتم از فصل هفتم خواهد آمده كه اگر مثبت حد، اقرار خود جانی باشد امام می تواند آن را ببخشد، و اگر بينه باشد نمی تواند و البته اين هم اختصاص به امام معصومعليهالسلام
دارد چنانچه امام باقرعليهالسلام
می فرمايد: غير از امام كسی نمی تواند حدودی را كه برای خداست عفو نمايد.