قضاوت های امیرالمؤمنین حضرت علی (علیه السلام)

قضاوت های امیرالمؤمنین حضرت علی (علیه السلام)0%

قضاوت های امیرالمؤمنین حضرت علی (علیه السلام) نویسنده:
گروه: امام علی علیه السلام

قضاوت های امیرالمؤمنین حضرت علی (علیه السلام)

نویسنده: آيت الله شيخ محمد تقى تسترى
گروه:

مشاهدات: 45350
دانلود: 3812

توضیحات:

قضاوت های امیرالمؤمنین حضرت علی (علیه السلام)
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 64 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 45350 / دانلود: 3812
اندازه اندازه اندازه
قضاوت های امیرالمؤمنین حضرت علی (علیه السلام)

قضاوت های امیرالمؤمنین حضرت علی (علیه السلام)

نویسنده:
فارسی

فصل دوازدهم: پاسخ پرسشهای لغزی

۱- سوالات كعب الاحبار

كعب الاحبار از حضرت اميرعليه‌السلام پرسيد؛ كيست كه پدر نداشته؟

كيست كه اهل و عشيره نداشته؟

كيست كه قبله ای نداشته؟

آن حضرتعليه‌السلام فرمود: كسی كه پدر نداشته عيسیعليه‌السلام است؛ كسی كه عشيره نداشته آدم است؛ كسی كه قبله ای ندارد، خانه كعبه است كه خودش قبله است.

اميرالمومنينعليه‌السلام به او فرمود: هنوز هم بپرس!

كعب الاحبار: آن سه موجود زنده كدامند كه در رحمی نبوده و از بدنی بيرون نيامده اند؟

امام علیعليه‌السلام فرمود: عصای موسی، ماده شتر ثمود، و قوچ ابراهيم.

علیعليه‌السلام هنوز هم بپرس!

كعب الاحبار: تنها يك سوال مانده كه اگر به آن پاسخ دهی تو خودت هستی.

اميرالمومنينعليه‌السلام : بپرس!

كعب الاحبار: كدام قبر بوده كه صاحبش را گردش داده است؟

علیعليه‌السلام آن ماهی بود كه به فرمان خداوند يونس را در شكم خود فرو برد و در درياها گردش می داد(۲۲۰)

۲- سوالات ابن كوا

ابن كوا عرض كرد: يا اميرالمومنين! مرا خبر ده از بينای در شب و روز و بينای در روز و بينای در شب؟

اميرالمومنينعليه‌السلام فرمود: از چيزی بپرس كه تو را به كار آيد. و رها كن آنچه را كه به دردت نمی خورد. و آنگاه به وی فرمود: بينای در شب و روز كسی است كه به پيامبران گذشته ايمان داشته و پيامبر خاتمصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را درك نموده و به او نيز ايمان آورده است. و بينای در روز، كسی است كه به پيامبران سابق ايمان نداشته، و پيامبر خاتم را ادراك كرده و به او ايمان آورده است؛ و بينای در شب كسی است كه به پيامبران سابق ايمان داشته و پيامبر خاتمصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را درك نموده و به او ايمان نياورده است(۲۲۱)

۳- سوالات يهودی

مردی يهودی از حضرت اميرعليه‌السلام پرسيد؛ مرا آگاه كن از چيزی كه برای خدا نيست و چيزی كه نزد خدا نيست، و چيزی كه خدا نمی داند.

آن حضرتعليه‌السلام به وی فرمود: آنچه را كه خدا نمی داند گفتار شما يهود است كه می گوييد عزير پسر خداست و خدا برای خود پسری سراغ ندارد.

و اما آنچه را كه برای خدا نيست شريك است و آنچه كه نزد خدا نيست ستم بر بندگان است.

يهودی گفت: گواهی می دهم كه خدا يكتا و يگانه است، و محمد فرستاده اوست(۲۲۲)

۴- سوالات راس الجالوت

راس الجالوت از ابوبكر سوالاتی نمود، ابوبكر پاسخش را ندانست. او سوالاتش را از حضرت اميرعليه‌السلام پرسش نموده گفت: اصل و اساس تمام موجودات چيست؟

فرمود: آب است؛ زيرا خداوند می فرمايد: وجعلنا من الماء كل شی ء حی؛ و قرار داديم از آب هر موجود زنده را.

كدام دو جماد بودند كه سخن گفتند؟

آسمان و زمين(۲۲۳)

آن دو چيز كدامند كه زياد می شوند و كم نمی گردند و مردم آنها را نمی بينند؟

شب و روز.

كدام آب بود كه نه از زمين و نه از آسمان؟

آبی بود كه سليمان برای بلقيس، فرستاد، كه عرق اسبانی بود كه در ميدان تاخته بودند.

چه چيز است كه با نداشتن روح تنفس می كند؟

الصبح اذا تنفس؛(۲۲۴) سوگند به صبح! آنگه كه تنفس كند (طلوع نمايد).

چه چيز است كه زياد و كم می شود؟

قرص ماه است.

چه چيز است كه نه زياد می شود و نه كم؟

درياست.

چه چيز است كه كم می شود ولی زياد نمی گردد؟

عمر است(۲۲۵)

۵- سوالات گروهی از يهود

گروهی از يهود نزد عمر آمده به او گفتند: تو والی و حاكم پس از پيامبرتان هستی و ما نزد تو آمده ايم تا مطالبی را از تو بپرسيم كه اگر صحيح به ما پاسخ گويی به تو ايمان آورده از تو پيروی خواهيم نمود.

عمر گفت: بپرسيد!

گفتند: ما را آگاه كن از قفلهای آسمانهای هفتگانه و كليدهای آنها. و از كسی كه قوم خود را انذار نموده و نه پری بود و نه آدمی، و از پنج چيزی كه در رحمی آفريده نشده اند، و از يك و دو و سه و چهار و پنج و شش و هفت و هشت و نه و ده و يازده و دوازده.

عمر ساعتی در فكر شد و آنگاه به آنان گفت: چيزی از عمر بن خطاب پرسيده ايد كه به آن آگاهی ندارد، ولی پسر عم رسول خداصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شما را از اين مطالبی كه پرسيده ايد خبر خواهد داد. پس نماينده ای به نزد آن حضرت فرستاده او را به نزد خود فراخواند، و چون آمد عمر جريان را خدمتش عرضه داشت، اميرالمومنينعليه‌السلام به يهوديان رو كرده و فرمود: مسائلتان را بر من عرضه بداريد، آنان همان سوالات ياد شده را مطرح كردند.

امام فرمود: آيا غير از اينها هم سوالاتی داريد؟

گفتند: نه ای پدر شبير و شبر!

اميرالمومنينعليه‌السلام به آنان فرمود: اما قفلهای آسمانها شرك ورزيدن به خدا است و كليدهای آنها گفتار لا اله الا الله است.

و اما آن كسی كه قوم خود را ترسانده و نه پری بوده و نه انسی، مورچه سليمان است.

و اما آن پنج موجود زنده ای كه در رحمی آفريده نشده اند آدم و حوا و عصای موسی و ناقه صالح، و قوچ ابراهيم است.

و اما يك، خدای يگانه است كه او را شريكی نيست.

و اما دو؛ آدم و حواست.

و اما سه؛ جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل است.

و اما چهار؛ تورات و انجيل و زبور و قرآن است.

و اما پنج؛ نمازهای پنجگانه واجب است.

و اما شش؛ قول خدای تعالی است:( وَلَقَدْ خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ) ؛(۲۲۶) بتحقيق آفريديم آسمانها و زمين را و آنچه كه در بين آنهاست در شش روز.

و اما هفت؛ قول خدای تعالی است:( وَبَنَيْنَا فَوْقَكُمْ سَبْعًا شِدَادً ا ) ؛(۲۲۷) و بنا نهاديم بر بالای شما هفت آسمان محكم.

و اما هشت؛ قول خدای عزوجل است: و يحمل عرش ربك فوقهم يومئذ ثمانيه؛ و عرش پروردگارت را آن روز هشت ملك برگيرند(۲۲۹)

و اما نه؛ آياتی است كه بر موسی نازل شده.

و اما ده؛ قول خدای عزوجل است:( وَ وَاعَدْنَا مُوسَىٰ ثَلَاثِينَ لَيْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ ) ؛(۲۲۹) و با موسی سی شب وعده و قرار نهاديم، چون پايان يافت ده شب ديگر بر آن افزوديم.

و اما يازده؛ گفتار يوسف است به پدرش:( إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَبًا ...) ؛(۲۳۰) من در عالم خواب يازده ستاره ديدم و....

و اما دوازده؛ قول خدای عزوجل است به موسی:( اضْرِب بِّعَصَاكَ الْحَجَرَ فَانفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْنًا ) ؛(۲۳۱) عصای خود را بر سنگ زن، پس دوازده چشمه آب از آن سنگ بيرون آمد.

در اين موقع يهوديان گفتند: گواهی می دهيم كه نيست خدای غير از خدا، اين كه محمدصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرستاده اوست و تو پسر عم رسول خدايی، و آنگاه به عمر گفتند: به خدا سوگند! او سزاوارتر است به اين مقام از تو(۲۳۲)

۶- سوالات قيصر

از جمله پاسخهای حضرت امير به سوالات قيصر كه كتبا از عمر پرسيده و او پاسخش را ندانسته و از آن حضرتعليه‌السلام كمك خواسته بود. اين چندتاست: (چيزی كه از هر طرف، دهان است آتش است؛ و چيزی كه همه اش پاست، آب است؛ و چيزی كه همه اش چشم است، آفتاب است؛ و چيزی كه همه اش بال است باد است؛ تا اينكه فرمود چيزی كه تنها يك بار از جای خود كوچ نمود كوه طور است، هنگامی كه بنی اسرائيل نافرمانی پروردگار نمودند؛ و كوه طور بين بنی اسرائيل و سرزمين مقدس واقع شده، پس خداوند قطعه ای از آن جدا نموده برايش دو بال از نور قرار داده بر بالای سر آنان قرار گرفت، كه خداوند در قرآن كريم می فرمايد:

( وَإِذْ نَتَقْنَا الْجَبَلَ فَوْقَهُمْ كَأَنَّهُ ظُلَّةٌ وَظَنُّوا أَنَّهُ وَاقِعٌ بِهِمْ ) (۲۳۳)

و به ياد آرند يهودان آنگاه كه بر اسلافشان كوه طور! مانند قطعه ابر بر فراز آنها برانگيختيم كه پنداشتند فرو خواهد افتاد بر آنها.

و اما درختی كه صد سال راه سايه آن طول دارد، درخت طوبی است، و آن سدره المنتهی است در آسمان هفتم كه اعمال بنی آدم به آن منتهی می شود و از درختان بهشتی است، و هيچ قصر و خانه ای در بهشت نيست مگر اين كه شاخه ای از درخت طوبی در ميان آن آويزان است، و مانند آن در دنيا خورشيد است كه اصل آن يكی بوده و نور آن در همه جاست.

و اما درختی كه بدون آبياری روييده شده، درخت يونس است كه آن از معجزات اوست و خداوند می فرمايد:( وَأَنبَتْنَا عَلَيْهِ شَجَرَةً مِّن يَقْطِينٍ ) ؛(۲۳۴) و رويانيديم بر بالای يونس، درختی از كدو.

و اما خوراك بهشتيان، مانند آن در دنيا جنين است در شكم مادر كه از راه ناف، تغذيه نموده و چيزی از او دفع نمی شود.

و اما اجتماع غذاهای رنگارنگ در يك ظرف برای بهشتيان؛ مانند آن در دنيا مثل تخم است كه در آن دو رنگ مختلف سفيد و زرد وجود داشته و با هم مخلوط نمی شوند.

و اما دختر جوانی كه از ميان سيب خارج می شود، مثل آن در دنيا كرم است كه سالم از ميان سيب بيرون می آيد(۲۳۵)

به همين مناسبت نقل می شود: «تنوخی در كتاب نشوار المحاضره»(۲۳۶) در باب اصابتهای منجمين؛ از پدرش نقل كرده كه می گويد: روزی نزد موفق بودم كه او ابومعشر و منجم ديگری را كه نامش را گفته و من فراموش كرده ام به نزد خود فراخواند و سيبی در آستين گرفت و از آنان پرسيد چه چيز در آستين دارم؟

منجم ديگر پس از نگاه در اسطرلاب و گرفتن طالع و مقداری فكر، گفت: از ميوه هاست، و ابومعشر گفت: از جنس حيوان است. موفق به آن ديگری گفت: درست گفتی و به ابومعشر گفت: خطا كردی و سيب را از آستينش بيرون انداخت.

ابومعشر در شگفت شده مجددا ساعتی در اسطرلاب نظر افكنده و آنگاه سيب را برداشته آن را قاچ نمود ناگهان ديد درون آن كرم است پس گفت: منم ابومعشر.

موفق از اين صحت حدس آنان تعجب نموده برای هر دو دستور جايزه داد.

۷- پاسخ اعداد

حضرت اميرعليه‌السلام در پاسخ مردی يهودی كه از اعداد سوال نموده بود فرمود: و اما دو كه سه ندارد، آفتاب و ماه است، و اما سه كه چهار ندارد، شماره طلاق است، و اما چهار كه پنج ندارد همسران است تا اينكه فرمود و اما نه كه ده ندارد دوران بارداری زن است(۲۳۷)

مؤلّف:

در خبر پنجم گذشت كه امامعليه‌السلام پاسخ اين اعداد را به گونه ای ديگر بيان فرمود: و هر دوی آنها صحيح است. و شايد علت اختلاف اين است كه آن حضرت خواسته هر كدام از پرسش كنندگان را بر طبق عقيده و نظر خاص خودش پاسخ گويد.

۹- عمر از سخنان حذيفه برآشفت!

روزی عمر حذيفه را ديد، به او گفت: چگونه صبح كردی؟ حذيفه گفت: می خواهی چگونه صبح كرده باشم؟ به خدا سوگند صبح نمودم در حالی كه حق را دشمن و فتنه را دوست می دارم، و بر ناديده گواهی می دهم، و غير مخلوق را حفظ می كنم، و بدون وضو نماز می خوانم، و در زمين چيزی دارم كه خدا در آسمان ندارد.

عمر از شنيدن سخنان حذيفه برآشفت و از او روی گردانده و چون عجله داشت وی را ترك گفت ولی تصميم گرفت او را تنبيه كند، در ميان راه علیعليه‌السلام را ديد، حضرت دريافت كه وی خشمگين است علت را پرسيد، عمر گفت: حذيفه را ملاقات نموده ام و به او گفته ام چگونه صبح كردی و او گفته صبح نمودم در حالی كه حق را خودش ندارم.

اميرالمومنينعليه‌السلام فرمود: راست گفته، از مرگ خوشش نمی آيد با اين كه آن حق است.

عمر: او گفته فتنه را دوست می دارم.

علیعليه‌السلام : راست گفته، مال و فرزندان را دوست می دارد و خداوند فرموده:( أَنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلَادُكُمْ فِتْنَةٌ ) ؛(۲۳۹) جز اين نيست مالها و فرزندانتان برای شما فتنه و سبب آزمايشند.

عمر: می گويد بر ناديده گواهی می دهم.

امير المؤ منينعليه‌السلام : راست گفته، بر يگانگی خداوند، مرگ، زنده شدن، بهشت، دوزخ، صراط گواهی می دهد و هيچ كدام از آنها را نديده است.

عمر: می گويد: غير مخلوق را حفظ می كند.

امير المؤ منينعليه‌السلام راست گفته، كتاب خدا را حفظ می كند و آن غير مخلوق است(۲۳۹) .

عمر: می گويد: واصلی علی غير وضوء.

علیعليه‌السلام راست گفته، بر پسر عمم رسول خداصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بدون وضو، صلوات می فرستد و آن جايز است.

عمر: از همه اينها بالاتر می گويد من در زمين چيزی دارم كه خدا در آسمان ندارد.

علیعليه‌السلام : راست گفته، او زن و فرزند دارد و خدا از آن منزه است.

در اين هنگام عمر گفت: اگر علی بن ابی طالبعليه‌السلام نبود نزديك بود عمر هلاك شود(۲۴۰) .

۹- چنين كسی از اولياء الله است

فرستاده پادشاه روم از ابوبكر پرسيد؛ چه كسی اميدی به بهشت ندارد و از آتش و خدا نمی ترسد، و ركوع و سجود بجا نمی آورد، و مردار و خون می خورد و فتنه را دوست می دارد، و با حق دشمن است و بر ناديده گواهی می دهد؟ ابوبكر به او پاسخ نداد و عمر به او گفت: بر كفرت افزوده شد.

اميرالمومنينعليه‌السلام باخبر گرديد، پس فرمود: چنين كسی از اولياء الله است؛ زيرا تنها اميدش به خداست نه بهشت او، و از خدا می ترسد نه از آتش او و از ظلم خدا نمی ترسد بلكه از عدالتش، و در نماز ميت ركوع و سجود بجا نمی آورد و ماهی و ملخ می خورد با اينكه آنها مرده اند، كبد می خورد و آن خون است. و بر بهشت و دوزخ گواهی می دهد با اين كه آنها را نديده است(۲۴۱)

مؤلّف:

در سوالات طاووس يمانی از امام محمد باقرعليه‌السلام آمده: چه وقت بود كه يك سوم مردم هلاك شدند؟

امامعليه‌السلام به او فرمود: اشتباه كردی خواستی بگويی يك چهارم مردم، و آن روزی بود كه قابيل هابيل را كشت.

پرسيد، كدام يك از هابيل و قابيل پدر آدميان است؟

فرمود: هيچ كدام، بلكه پدر آنان شيث بن آدم است.

پرسيد؛ كدام گواهی حق بود كه گويندگانش در آن دروغگو بودند؟

فرمود: گواهی منافقين كه به پيامبرصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می گفتند: نشهد انك لرسول الله؛ گواهی می دهيم كه تو فرستاده خدا هستی.

پرسيد: كدام فرستاده خدا بود كه نه از جن بود و نه از انس؟

فرمود: كلاغ كه خداوند فرموده:فبعث الله غرابا يبحث فی الارض؛ خداوند كلاغی را برانگيخت كه زمين را به چنگال خود گود نمايد.

پرسيد؛ بر چه كسی دروغ بستند كه نه از پری بود و نه آدمی؟

فرمود: بر گرگ كه برادران يوسف بر او دروغ بستند.

پرسيد؛ چه چيز است كه اندك آن حلال و زياد آن حرام می باشد؟

فرمود: نهر طالوت: ان الله مبتليكم بنهر فمن شرب منه فليس منی و من لم يطمعه فانه منی الا من اغترف غرفه بيده(۲۴۲)

پرسيد: كدام روزه است كه از خوردن و آشاميدن منع نمی كند؟

فرمود: روزه مريم(۲۴۳)

۱۰- يونس در شكم ماهی

هنگامی كه اميرالمومنينعليه‌السلام خطبه شقشقيه را می خواند مردی نامه ای به دست آن حضرت داد كه در آن سوالاتی نوشته شده بود، امامعليه‌السلام سخن خود را ناتمام گذاشته و به سوالات او پاسخ داد، و از جمله اين پرسش بود؛ كدام جاندار بود كه از شكم جاندار ديگر بيرون آمد و بين آنها نسبی نبود؟

آن حضرتعليه‌السلام فرمود: يونس بن متی بود كه از شكم ماهی خارج شد(۲۴۴)

۱۱- عصای موسی

از اميرالمومنينعليه‌السلام پرسيدند؛ آن چيست كه زنده اش آشاميد و مرده اش خورد.

فرمود: عصای موسی بود، آشاميد موقعی كه شاخه ای بر درخت بود و خورد اژدها و مارهای ساحران را زمانی كه عصايی بود در دست موسیعليه‌السلام (۲۴۵)

۱۲- پرنده عيسی

و نيز از آن حضرتعليه‌السلام پرسيدند: كدام پرنده بود كه نه جوجه ای داشت و نه فرعی و نه اصلی؟

فرمود: پرنده عيسی بود كه خداوند در قرآن می فرمايد: واذ تخلق من الطين كهيئه الطير باذنی فتنفخ فيها فتكون طيرا باذنی(۲۴۶) و زمانی كه می ساختی ای عيسی از گل مانند مرغی به دستور من، پس در آن می دميدی و مرغی زنده می شد به فرمان من.

۱۳- ستمگران!

روزی در زمان خلافت عثمان حذيفه به حضرت اميرعليه‌السلام گفت: يا علی! پس از گذشت ساليانی ديشب معنا و مفهوم گفتار شما را كه در حره به من گفتيد: چگونه خواهی بود ای حذيفه! زمانی كه چند عين بر يك عين ستم كنند در حالی كه پيامبرصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ميان ما نباشد فهميدم، كه ديدم عتيق (ابوبكر) و پس از او عمر كه اول نامشان عين است در تصدی خلافت بر شما پيشی گرفتند.

امامعليه‌السلام به وی فرمود: فراموش كردی عبدالرحمن بن عوف را كه سهمی بزرگ در خلافت عثمان داشت و در روايتی آمده كه فرمود: و بزودی عمر و بن عاص با معاويه فرزند زن جگرخوار بر آنان اضافه خواهد شد كه اينها عين هايی هستند كه در ظلم و ستم بر من دست به دست هم دادند(۲۴۷)

آری، و از پاسخهای آن حضرتعليه‌السلام در اين زمينه، علم مسائل لغزی و معمايی پديد آمده است.

فصل سيزدهم: پاسخ مسائل دشوار

۱- عجيب تر از همه

هنگامی كه عقبه بن ابی عقبه از دنيا رفت، حضرت اميرعليه‌السلام با گروهی از ياران خود كه عمر نيز در آن جمع بود بر جنازه عقبه حاضر شدند، از آن ميان علیعليه‌السلام به مردی كه در آنجا حاضر بود فرمود: با مردن عقبه زنت بر تو حرام گرديد. عمر گفت: يا علی! تمام قضايای تو عجيب است ولی اين از همه عجيب تر، انسانی می ميرد و همسر شخص ديگری بر شوهرش حرام می شود؟!

حضرت فرمود: بله، اين مرد غلام عقبه است و زن او آزاد است و آن زن امروز از عقبه ارث می برد و در نتيجه قسمتی از شوهر خود را مالك می شود، و زن بر غلام خود حرام می باشد تا اين كه او را آزاد نموده و مرد او را عقد نمايد.

در اين موقع عمر به آن حضرتعليه‌السلام عرضه داشت: برای مثل چنين قضايايی كه در آنها اختلاف می كنيم بايد از شما بپرسيم(۲۴۹)

مؤلّف:

نظير اين قضيه روايتی است كه صدوقرحمه‌الله در مقنع آورده: كه علی بن عقبه از امام صادقعليه‌السلام پرسيد از غلامی كه چهار نفر آزاد را يكی پس از ديگری كشته امامعليه‌السلام فرمود: او به اوليای مقتول چهارم اختصاص دارد، می خواهند او را می كشند و يا به بردگی می گيرند؛ زيرا هنگامی كه نفر اول را به قتل رسانده اوليای او وی را مستحق شده اند و چون نفر دوم را كشته اوليای دوم او را از اوليای اول مستحق گرديده اند و چون نفر سوم را كشته اوليای او وی را از اوليای دوم مستحق گرديده اند و چون نفر چهارم را كشته به اوليای چهارم تعلق يافته است كه اگر بخواهند او را می كشند و يا استرقاق می كنند(۲۴۹)

۲- زنی كه در شب ازدواج برای شوهر پسر زاييد!

مردی از ابوبكر پرسيد؛ مردی با دوشيزه ای ازدواج نموده و همان شب زن پسر زاييده، و مرد شبانه وفات كرده و ميراثش را پسر و مادر پسر مالك شده اند، می توانی بگويی واقع قضيه چه بوده است؟

ابوبكر پاسخش را ندانست. حضرت اميرعليه‌السلام فرمود: اين زن پيش از آن كه با مرد ازدواج كند كنيز او بوده و از وی آبستن شده و مرد او را آزاد نموده و به عقد خود در آورده است، و زن همان شب فرزندش را زاييده و شوهرش مرده است، و ميراثش به پسر و مادر پسرمنتقل گشته است(۲۵۰)

۳- ازدواج زن شوهردار!

زن جوانی نزد حضرت اميرعليه‌السلام آمده گفت: آيا جايز است زن شوهر داری با اجازه پدر با ديگری ازدواج كند؟

حضار همه بر او انكار كرده گفتند: هرگز!

علیعليه‌السلام به زن فرمود: شوهرت را حاضر كن.

زن شوهر را آورد اميرالمومنينعليه‌السلام شوهر را به طلاق زن وادار كرد، مرد بدون چون و چرا زن را طلاق داد.

آن حضرتعليه‌السلام فرمود: شوهر اين زن عنين است، شوهر نيز به آن اقرار كرد و زن بدون انقضای عده با مردی ديگر ازدواج نمود(۲۵۱)

مؤلّف:

مقصود امامعليه‌السلام از تعبير به طلاق، معنای لغوی آن بوده، يعنی، آزاد نمودن؛ زيرا زن در صورت عنين بودن شوهر عقد را فسخ می كند و نيازی به طلاق دادن نيست.

۴- عبادت عقوبت آور

از حضرت اميرعليه‌السلام سوال گرديد؛ كدام عبارت است كه انجام و ترك آن عقوبت آور است؟

فرمود: نماز خواندن شخص مست كه بخواند يا نخواند مستحق عقوبت است(۲۵۲)

۵- باطل بودن عبادت از پاك ترين جاها

از حضرت علیعليه‌السلام از پاك ترين جاهای روی زمين كه نماز خواندن در آن باطل بوده پرسش نمودند؛ فرمود: پشت بام خانه كعبه(۲۵۳)

مؤلّف:

زيرا فاقد رعايت استقبال قبله است با اين كه آن از واجبات نماز است. به همين مناسبت نقل می شود: حضرت امام رضاعليه‌السلام در لباس اعرابی بطور ناشناس وارد مطاف گرديده در طواف كردن بر هارون سبقت گرفت، اين رفتار بر هارون گران آمده تصميم گرفت آن حضرتعليه‌السلام را سرافكنده كند، به همين منظور مسائل مشكلی از آن حضرتعليه‌السلام سوال نمود و آن حضرتعليه‌السلام پاسخ كافی به وی دادند آنگاه امامعليه‌السلام نيز از او يك سوال نمود و آن اين كه: مردی به هنگام نماز صبح به زنی نظر افكند و نگاهش حرام بود، پس به هنگام ظهر بر او حلال گرديد، و در وقت عصر حرام شد، و چون مغرب گرديد حلال شد به گاه عشاء بر او حرام گشت و در وقت صبح حلال گرديد، به هنگام ظهر حرام شد و چون عصر گرديد حلال، در وقت مغرب حرام، و در موقع عشاء حلال گشت!

هارون گفت: به خدا سوگند ای برادر عرب! مرا در دريايی ژرف افكندی كه جز خودت كسی مرا از آن خلاصی نخواهد بخشيد.

آن حضرتعليه‌السلام فرمود: آن مرد هنگام صبح به كنيز ديگری نظر افكند كه بر او حرام بود، پس به هنگام ظهر آن را خريد بر او حلال شد، هنگام عصر او را آزاد نمود حرام شد هنگام مغرب با او ازدواج نمود حلال گشت، و در وقت عشاء او را طلاق داد حرام گرديد، هنگام صبح به او رجوع نمود حلال شد، و در وقت ظهر با او مظاهره نمود بر او حرام گرديد، هنگام عصر بنده ای (به عنوان كفاره) آزاد نمود حلال گشت، و در وقت مغرب مرد مرتد گرديده زن بر او حرام شد و در هنگام عشاء توبه نموده به اسلام بازگشت زن بر او حلال گرديد(۲۵۴) . آری، پاسخهای آن حضرتعليه‌السلام به اين گونه مسائل پيچيده و دشوار سبب شد كه مردم اين علم را از آن بزرگوار ياد بگيرند، چنانچه از علمای خاصه شيخ مفيدرحمه‌الله و ابن براج و از عامه حريری در اين باره كتاب تاليف نموده اند.

و از جمله مسائل مشكلی كه شيخ مفيدرحمه‌الله آورده يكی اين است كه: مردی غلامانی را بدون خريداری و يا بخشش و يا صدقه و غنيمت جنگ و ميراث مالك گشته است.

پاسخ اين كه: مادر اين شخص پس از مرگ شوهر مسلمانش كه پدر همين مرد بوده با مردی نصرانی ازدواج كرده و از او فرزندانی به هم رسيده است. پس اميرالمومنينعليه‌السلام فرمود: آن زن را بكشند و تمام فرزندان زن را از آن مرد نصرانی، غلامان همين برادر مسلمانشان قرار داد.

فصل چهاردهم: ابتكار در علوم ادبی

۱- صرف و نحو

ابوالاسود دئلی گويد: روزی به محضر حضرت اميرعليه‌السلام شرفياب شده آن حضرت را متفكر يافتم، پس گفتم يا اميرالمومنين! درباره چه فكر می كنيد؟

حضرت فرمود: در لغت شما خطاها و اشتباهاتی ديده ام می خواهم در اين باره اصول و قواعدی وضع كنم تا خطاها اصلاح شود. گفتم اگر چنين كنيد ما را زنده نموده و اين لغت در ميان ما خواهد ماند. پس از چند روز نزد آن حضرت رفتم كاغذی پيش روی من گذاشت كه در آن نوشته بود:

بسم الله الرحمن الرحيم

تمام كلمات يا اسمند، يا فعل، يا حرف. اسم آن است كه مسمايش را روشن كند، و فعل آن است كه حركت و پديده مسمی را، و حرف دارای معنايی است كه نه اسم است و نه فعل. آنگاه به من فرمود: در اين باره تتبع كن و آنچه كه به نظرت آمد بر آنها بيفزا. و بدان كه كلمات از نظر ديگر بر سه نوعند: ظاهر، ضمير، و چيزی كه نه ظاهر است و نه ضمير.

ابوالاسود می گويد: مطالبی جمع آوری نموده خدمت آن حضرتعليه‌السلام عرضه داشتم كه از جمله آنها حروف نصب بود (مراد حروف مشبهه بالفعل است). ان، ان، ليت، لعل، كان ولی لكن را ذكر نكرده بودم پس به من فرمود: چرا لكن را جزء آنها نياورده ای؟

گفتم: به نظرم آمد كه جزء آنها نيست؛ فرمود: چرا از آنهاست، آن را بنويس.

زجاج نحوی اصل ياد شده را چنين مثال آورده: ظاهر، مانند: رجل زيد، عمرو، و مانند اينها، و ضمير مانند: انا، انت، و تاء در فعلت، و ياء متكلم مثل غلامی. و كاف خطاب، مانند: ثوبك، و مانند اينها، و اما آنچه كه نه ظاهر است و نه ضمير، مبهمات است مانند: هذا، هذه، هاتا، تا، (از اسماء اشاره)، و من و ما و الذی و ای (از اسماء موصول)، و كم و متی و اين (از اسماء استفهام)، و مانند اينها(۲۵۵)

۲- لغت

مردی از ابوبكر معنای آيه قرآن وفا كهه وابا را پرسش نمود. ابوبكر معنای اب را ندانست و گفت: كدام آسمان بر من سايه می افكند و كدام زمين مرا بر می دارد و يا چه كنم اگر درباره كتاب خدا چيزی بگويم كه خود به آن باور نداشته باشم، معنای فاكهه را می دانم، ولی اب را خدا بهتر می داند. اين گفتار او به سمع مبارك اميرالمومنينعليه‌السلام رسيد آن حضرت فرمود: سبحان الله آيا نمی داند لفظ اب به معنای چراگاه و زمين پرگياه می باشد، و خداوند در اين آيه شريفه در مقام شمردن نعمتهايی است كه بر مردم و چهارپايانشان ارزانی داشته تا بدان وسيله تغذی نموده مايه حيات و قوام بدنشان باشد(۲۵۶)

و نيز معنای كلاله را از ابوبكر پرسيدند؛ گفت: نظرم را در اين باره می گويم اگر صحيح بود از خداست و اگر خطا بود از شيطان و خودم.

اين سخنش به اميرالمومنينعليه‌السلام رسيده فرمود: چقدر بی نياز است از به كار بردن نظريه احتماليش، آيا نمی داند كلاله به معنای برادران و خواهران پدر و مادری و پدری تنها و مادری تنها می باشد؟ كه خدای تعالی فرموده:

( يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ فِي الْكَلَالَةِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَكَ لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ وَلَهُ أُخْتٌ فَلَهَا نِصْفُ مَا تَرَكَ ) (۲۵۷)

از تو ای رسول! درباره برادران و خواهران فتوا خواهند، بگو خداوند شما را درباره كلاله فتوا می دهد اگر مردی از شما بميرد و از برای او فرزندی نباشد و خواهری داشته باشد از برای آن خواهر است نصف تركه ميت.

و مراد از خواهر در اين آيه خواهر پدر و مادری و يا پدری تنهاست؛ زيرا فقهاء اتفاق دارند كه در صورتی خواهر نصف تركه را ارث می برد كه پدر و مادری و يا پدری تنها باشد.

و در جای ديگر می فرمايد: و ان كان رجل يورث كلاله او امراه وله اخ او اخت فلكل واحد منهما السدس(۲۵۹)

و اگر مردی يا زنی وارثی بجز برادر و يا خواهری نداشته باشد هر يك از آنان يك ششم سهم می برند.

و نيز فقهای اماميه اتفاق دارند در اين كه تفصيل بين يك ششم در صورت تنهايی و يك سوم در صورت تعدد اختصاص دارد به خواهر و برادر مادری(۲۵۹)

بنابراين، لفظ كلاله در قرآن مجيد بطور صريح در برادر و خواهر پدر و مادری و پدری تنها و مادری و پدری تنها استعمال شده و به كار بردن رای در موردی است كه نص شرعی وجود نداشته باشد، و به همين جهت امامعليه‌السلام فرموده: چقدر از رای خود بی نياز است.

مؤلّف:

همان گونه كه ابوبكر معنای اب و كلاله را نمی دانسته، همان گونه نيز معنای بضع به كسر با را نيز نمی دانسته چنانچه در تاريخ طبری آمده: ميان روميان و اهل فارس در ادنی الارض (حوالی شام يا اطراف جزيره) در روز اذرعات جنگ در گرفت و در اين نبرد روميان شكست خوردند، اين خبر به رسول خداصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و اصحاب آن حضرت كه در مكه بودند رسيده بر آنان گران آمد؛ زيرا رسول خداصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را خوش نمی آمد كه مجوسيان كافر بر روميان كه اهل كتاب بودند پيروز گردند از سويی كفار مكه از آن جريان مسرور شده از روی شماتت به مسلمانان می گفتند: برادران مجوس، بر برادران اهل كتاب شما پيروز گشته اند و شما نيز اگر با ما بجنگيد بر شما غلبه خواهيم كرد. پس خداوند اين آيات را نازل كرد:( فِي أَدْنَى الْأَرْضِ وَهُم مِّن بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ (۳) فِي بِضْعِ سِنِينَ ) .

روميان مغلوب (فارسيان) شدند در جنگی كه به نزديكترين زمين واقع شد (حوالی شام يا اطراف جزيره) و آنها پس از مغلوب شدن فعلی بزودی بر فارسيان باز غلبه خواهند كرد، در اند سالی....

در اين هنگام ابوبكر به جانب كفار بيرون شده به آنان گفت: از آن اتفاق دلشاد نباشيد كه خداوند به رسول ما خبر داده كه البته روم بر فارس پيروز خواهد شد.

ابی بن خلف از مشركين برخاست و به ابوبكر نسبت دروغ داد. ابوبكر به او گفت: تو از من دروغگوتری ای دشمن خدا! اكنون حاضرم با تو شرط بندی كنم، من ده شتر می آورم و تو نيز ده شتر پس اگر در مدت سه سال روم بر فارس غلبه كرد ده شتر تو مال من باشد و اگر فارسيان بر روميان غلبه كردند ده شتر من مال تو باشد. (ابی بن خلف) قبول كرد. و آنگاه ابوبكر به نزد رسول خداصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آمده قصه خود را بيان داشت، رسول خداصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به او فرمود: نمی بايست چنين می گفتی؛ زيرا معنای بضع از سه سال است تا ده سال، حال برو مال را زياد كن و بر اجل بيفزا.

ابوبكر بيرون شده ابی را ملاقات نمود.

ابی گفت: انگار پشيمان شده ای؟

ابوبكر گفت: نه، فقط مال را می افزايم و بر مدت اضافه می كنم. مال را صد شتر قرار ده تا مدت نه سال. ابی پذيرفت.(۲۶۰)

ابوبكر گفت: نه، فقط مال را می افزايم و بر مدت اضافه می كنم. مال را صد شتر قرار ده تا مدت نه سال. ابی پذيرفت.(۲۶۰)

۳- فصاحت و بلاغت

گذشت در اول فصل يازدهم كه آن حضرتعليه‌السلام خطبه ای طولانی بدون الف و خطبه ای ديگر بدون نقطه مشتمل بر مواعظ ارزنده و معانی عالی انشاء فرمود: با آن كه حرف الف در تركيب كلمات بيش از ساير حروف به كار رفته و همچنين نقطه كه در تركيب الفاظ و سخن گفتن بسيار ضروری و لازم است.

و از مطالبی كه بيان گرديد معلوم شد كه آن حضرتعليه‌السلام مبتكر تمام علوم عربی بوده و علوم ادبی از او سرچشمه گرفته است. و می گويند؛ كسی كه به گفتن مطالبی بر ديگران پيشی گرفته صاحب امتياز است، چه رسد به كسی كه علومی را از خود ابداع نموده باشد.