فصل هفدهم: هيئت و نجوم
۱- جو
هنگامی كه حضرت اميرعليهالسلام
خواست به جنگ صفين رود، اين دعا را كه مشتمل بر چگونگی آفرينش آسمان و زمين و حكمت قرار دادن كوه هاست انشاء فرمود: «اللهم رب السقف المرفوع، والجو المكفوف، الذی جعلته مغيضا لليل والنهار
....»
بار خدايا! ای پروردگار آسمان بلند! و جو محفوظ از انتشار، كه قرار داده ای آن (جو) را محل فرو رفتن شب و روز...
شهرستانی در كتاب الهيئه والاسلام
آورده: منظور از جو مكفوف اين است كه جو با آن كه به خودی خود اقتضای پراكندگی و انتشار دارد از آثار قدرت خدای تواناست كه آن را در جای معينی نگهداری نموده است.
و نيز در شرح «الذی جعلته مغيضا لليل و النهار
» می گويد: كلمه مغيض به معنای جائی است كه آب را می مكد و آن را به خود جذب می نمايد، و گويا آن حضرت (بطور استعاره) شب و روز را به معنای نور و تاريكی قرار داده و چنين فرموده: خدايا تو نور و ظلمت را در جو فرو برده ای و در اثر فرو رفتن نور در جو، شب به وجود آمده، و در اثر فرو رفتن تاريكی در جو روز پديد آمده است كه آن حضرت چنين فرض نموده كه هوا نور و ظلمت را مكيده و بلع می نمايد و هم اكنون پس از گذشتن قرنهای زيادی دانشمندان علم هيئت به وسيله آلات مجهز طيف نما و يا اسپكترسكوپ ديده اند كه جو بر اثر اقتضاء و احتياجش مقداری از نور را می مكد و بقيه اش را برای ما بر می گرداند. و حقا كه اين كشف علمی هزار در از علم و اسرار فيزيكی به روی آنها گشوده است.
و ليكن باب مدينه العلم مقصودم علیعليهالسلام
است. بنابر روايات صحيحه پيامبر خداصلیاللهعليهوآلهوسلم
هزار در از علم به او آموخته كه از هر دری هزار در گشوده می شود، و بسا اين فرمايشات معجزه آسا از آثار و فروع اين درها بوده كه دانشمند محقق از آنها هزار در كشف می كند، و به خدا سوگند كه كسی كه در سخنان نورانی آن حضرتعليهالسلام
دقت و تامل نمايد، در صورتی كه بر فنون فلسفه احاطه و تسلط داشته باشد چشمه هايی از حكمت و دانش به روی او می جوشد، و به صدق گفتار آن كسی كه درباره آن حضرتعليهالسلام
گفته: كلام علیعليهالسلام
پائين تر از كلام خالق و برتر از كلام مخلوقين است پی می برد.
۲- حركت زمين
و نيز آن حضرتعليهالسلام
در ضمن خطبه ۲۰۲ نهج البلاغه در بيان حكمت آفرينش كوهها می فرمايد:... «فكسنت علی حركتها من ان تميد باهلها
»، او تسيخ بحملها او تزول عن مواضعها...؛ ساكن شد زمين با حركاتی كه دارد از اين كه اهل خود را مضطرب كند، و يا آنان را فرو شود.
در كتاب الهيئه والاسلام آمده: اين دو جمله از خطبه، دو دليل روشن هستند بر حركت انتقالی زمين، در صورتی كه لفظ علی در فقره اول به معنای مع باشد
و معنای او تسيخ بحملها اين است كه وجود كوههای سنگين بر روی زمين سبب شده تا زمين اهل خود را فرو نبرد.
و در تفسير او تزول عن مواضعها آورده: ظاهر اين كلام اين است كه زمين دارای حركاتی است در مدار خود؛ زيرا زمين بنابر آنچه كه متاخرين قائلند دارای مواضع بی شماری است كه همه در مدار معين در مقابل بروج دوازده گانه است پس بنابراين، تفسير علی حركتها تمام می شود با حركت انتقالی ساليانه و اين كه كوهها و ريشه های كوهها حافظ هيئت اجزاء زمين هستند و مانع می شوند از تفرق و اضطراب زمين و برطرف شدنش از مواضع خاصه ای كه در فلك مخصوصش دارد. دقت كنيد، كه آن حضرت برای زمين مواضعی معرفی نموده و پر واضح است كه بنابر هيئت قديم قائل به مركزيت و سكون زمين بوده اند اين فرمايش حكمت آميز هرگز معنای صادقی نداشت؛ زيرا چيزی كه ساكن باشد تنها يك موضع دارد نه مواضعی.
۳- حركات زمين
و نيز در ضمن خطبه ۹۰ نهج البلاغه می فرمايد:... و عدل حركاتها بالراسيات من جلاميدها؛ خداوند حركات زمين را به وسيله كوهها و اجسام سنگين تعديل نمود.
شهرستانی در شرح اين جمله آورده: ظاهر اين كلام اين است كه كوههای سنگين و سنگهای سخت سبب شده كه زمين به واسطه عروض حركات گوناگون مضطرب نشود، و نيز در اثر تعارض جاذبه ها و دافعه ها تعادل خود را از دست ندهد و سپس می گويد: دانشمندان قرن ما حركتهای زيادی برای زمين قائل شده اند كه مشهورترين آنها پنج حركت است؛ و فيلكس ورنه فرانسوی، از دانشمندان يازده حركت برای زمين نقل كرده است، و من هشت حركت را از آنها انتخاب كرده و می نگارم:
۱- حركت محوری شبانه روزی
۲- حركت ساليانه و انتقالی زمين به دور خورشيد
۳- حركت اقبالی.
۴- حركت نقطه اوج و حضيض كره زمين.
۵- حركت تقديم اعتدال پاييزی و بهاری.
۶- حركت ارتعاشی قمری.
۷- حركت ارتعاشی شمسی.
۹- حركت تبعی
۴- مه و خورشيد و فلك
اميرالمومنينعليهالسلام
در ضمن خطبه اشباح، در بيان حكمت آفرينش خورشيد و ماه می فرمايد ((... و جعل شمسها آيه مبصره لنهارها، و قمرها آيه ممحوه من ليلها.
و خورشيد آسمان را نشانه روشنی بخش روز و ماه را نوری كمرنگ برای (زدودن شدت تيرگی) شبها قرار داد.
امم صادقعليهالسلام
به مفضل می فرمايد:
ای مفضل! بينديش در طلوع و غروب آفتاب برای برپايی دولت روز و شب، كه اگر طلوع آفتاب نبود تمام كارهای عالم باطل می شد مردم نمی توانستند كار و كسب و فعاليتی داشته مايحتاج زندگانی خود را تامين نمايند و جهان سراسر ظلمانی می شد. و مردم به سبب عدم استفاده از زيبايی و صفای نور لذتی از زندگانی نمی بردند، و اين بر همه كس روشن است.
حال در منافع غروب خورشيد تامل كن كه اگر آن نبود مردم آرامش و راحتی نداشتند با شدت احتياج بدنهای آنان به استراحت، به منظور رفع خستگی بدن و تجديد قوا و برانگيخته شدن جهاز هاضمه برای هضم غذا و تنفيذ غذا به سوی اعضای بدن. گذشته از اين كه زمين بر اثر دوام تابش خورشيد داغ شده و موجودات روی آن نيز از حيوان و نبات از بين می رفتند.
تا اينكه فرمود: بينديش در تابش ماه در شب تار و منافعی كه در بر دارد از جمله كمك به بعض كارها و مشاغل مردم از قبيل كشت زمين و خشت زدن و بريدن چوب و... كه در روز نتوانسته اند انجام دهند، به علت ضيق وقت و يا شدت حرارت آفتاب، و نيز كمك به راهپيمايان در شب، و طلوع آن را در بعض شبها قرار داد، و نور آن را كمتر از نور خورشيد تا حكمتی كه برای پيدايش شب گفته شد محفوظ بماند. و در تصرف ماه بخصوص، در هلالها و محاق آن و زيادتی و نقصان آن، و نيز گرفتگی آن، تنبه و توجه دادنی است به قدرت خالق و آفريدگار آن كه اين گونه تصرفات به منظور صلاح كار جهان در او نموده است، چنان دلالتی كه عبرت گيرندگان عبرت می گيرند.
۵- آموخت نجوم
سيد رضیرحمهالله
در نهج البلاغه
آورده: هنگامی كه حضرت اميرعليهالسلام
عازم بر جنگ با خوارج بود مردی از ياران آن حضرت خدمتش عرضه داشت: اوضاع نجوم و ستارگان دلالت بر نحوست و بدی دارد و بر تو می ترسم اگر امروز حركت كنی به مقصودت نرسی و بر دشمنت پيروز نگردی.
اميرالمومنينعليهالسلام
به او فرمود: آيا گمان داری كه تو ساعتهای نيك و بد را دانا هستی و در نتيجه مردم را به خوبيها و بديها رهنمون می شوی؟ كسی كه تو را در اين پندار تصديق كند قرآن را تكذيب نموده و از استعانت به خدای متعال در راه رسيدن به محبوب و دفع مكروه بی نياز می شود و شايسته است كه عمل كنندگان به قول تو، تو را حمد و ستايش كنند نه پروردگارشان را؛ زيرا اين تو هستی كه آنان را به خوشيها و خوبيها رسانده ای و از صدمه ها و زيانها ايمن گردانده ای.
و آنگاه به مردم رو كرده و و فرمود: برحذر باشيد از آموختن نجوم! مگر به منظور استفاده در راههای زمين يا دريا؛ زيرا ياد گرفتن آن در غير اين صورت به كهانت دعوت می كند، دعوت می كند، و منجم مانند كاهن است، و كاهن مانند ساحر و ساحر مانند كافر، و كافر در آتش است. و سپس فرمود: ای مردم! با نام خدا به سوی مقصد حركت كنيد.
مؤلّف:
آنچه كه از اين گفتار امام و نيز سخنان اهل بيت معصومينشعليهمالسلام
استفاده می شود، اين است كه ستارگان علائمی هستند از بعض حوادث و پديده ها نه آن كه بطور استقلال موثر در وقوع وقايع و پديده ها باشند، و البته می توان آثار شوم آنها را با صدقه دادن و دعا و تضرع به درگاه خداوند مدبر و مسخر آنها برطرف نمود.
چنانچه ابن اسباط از امام صادقعليهالسلام
نقل كرده كه آن حضرت فرمود: من با مردی ستاره شناس در قطع زمينی شريك بوديم، اختر شناس تقسيم زمين را به تاخير می انداخت تا به خيال خودش او در ساعتی نيك خارج شده و مرا در ساعتی بد بيرون برد تا قسمت بهتر نصيب او گردد.
سرانجام به گمان خودش در چنين ساعتی خارج شديم و زمين را تقسيم كرديم و اتفاقا قسمت بهتر سهم من شد، منجم حيرت زده دست بر دست می زد و می گفت: من تاكنون مانند چنين روزی نديده بودم؛ زيرا من ستاره شناس هستم و تو را در ساعتی شوم و خودم را در ساعتی نيك بيرون آوردم و حال می بينم قطعه بهتر نصيب تو شده است!
امام صادقعليهالسلام
به او فرمود: اينك برای تو حديثی نقل كنم: پدرم از رسول خداصلیاللهعليهوآلهوسلم
روايت كرده كه فرمود: هر كس بخواهد خداوند بديهای روز او را از او بر طرف سازد در اول روز به فقرا صدقه بدهد، و هر كس بخواهد خداوند بديهای شب را از او برطرف كند اول شب صدقه بدهد. و من موقعی كه خواستم از خانه خارج شوم صدقه دادم. و بدان كه اين حديث من به مراتب نجوم تو بهتر و سودمندترست
آری، و كسی را كه خداوند درباره اش اراده و تقديری نموده خبر دادن منجم و پيشگيريهای خودش برای دفع آن خطر از او كمترين فايده و نتيجه ای به حالش نخواهد داشت. و در اين خصوص داستان فرعون و نمرود معروف است، كه منجمين ويژه فرعون به او خبر دادند كه مولدی در بنی اسرائيل به دنيا خواهد آمد كه تو و تخت و تاجت را نابود خواهد كرد، فرعون به منظور جلوگيری از اين خطر نوزادان بی گناه را سر بريد، و جنايت را از حد گذراند، ولی كيست و كدام انديشه است كه بتواند از دست توانای قادر متعال جلوگيری كند، پس چنان شد كه يگانه دشمن موعود خود را در خانه خويش پرورش داده و بزرگ نمود:(
فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِيَكُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَحَزَنًا
)
؛
اهل بيت فرعون (آسيه) موسی را از دريا برگرفت تا در نتيجه دشمن و مايه اندوه آل فرعون شود.
و در اين خصوص تاريخ، وقايع بسيار زيادی را ثبت كرده كه اگر بخواهيم نقل كنيم به درازا خواهد كشيد، و به قول معروف مثنوی هفتاد من كاغذ شود.